علم و جستجوی معنویت در ادیان توحیدی

فیلیپ کلیتون Philip clayton: دارای دکترای فلسفه از دانشگاه یل. استاد فلسفه در دانشگاه دولتی کالیفرنیا، مدیر برنامه ی علم و جستجوی معنویت در «مرکز الهیات و علوم طبیعی برکلی». (2) برنده جایزه فراخوان بین...
جمعه، 10 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
علم و جستجوی معنویت در ادیان توحیدی
علم و جستجوی معنویت در ادیان توحیدی

نویسنده: فیلیپ کلیتون
مترجم: مسعود سنجرانی (1)


 
الگویی برای بازسازی گفتمان علم و دین
فیلیپ کلیتون Philip clayton: دارای دکترای فلسفه از دانشگاه یل. استاد فلسفه در دانشگاه دولتی کالیفرنیا، مدیر برنامه ی علم و جستجوی معنویت در «مرکز الهیات و علوم طبیعی برکلی». (2) برنده جایزه فراخوان بین المللی «بنیاد تمپلتون» (3) برای نگارش کتابی در حوزه علم و دین. کتاب های وی جوایز بسیاری را نصیب وی ساخته است، از آن جمله «تبیین جهان از فیزیک تا الهیات: جستاری در عقلانیت و دین» (4) از انتشارات دانشگاه یل، 1989 و «خدا و علم معاصر» (5) از انتشارات دانشگاه ادینبورگ، 1997.

وضعیت گفتگوی بین المللی علم و دین در جهان معاصر

سال های پایانی دهه ی هشتاد و نخستین سال های دهه ی نود میلادی شاهد شکوفایی گفتگوی جهانی علم و دین بود. دانشمندان و دین باوران از همه ی ادیان در نگرشی درون دینی و بین دینی، گفتمانی پایدارتر، دقیق تر و سازنده تر را سامان دادند که در طول تاریخ هرگز به چشم نخورده بود. این «جهانی شدن» گفتمان علم- دین خوشبینی عظیمی را نسبت به آینده با خود به ارمغان آورد. دانشمندان و دین باوران بسیاری از ادیان جهانی همزمان فصل مشترک میان علوم جدید و باورهای دینی خود را مورد مطالعه قرار دادند. در نخستین اجلاس دانشمندان مسلمان، یهودی و مسیحی همگان مفهومی روشن از طرحی مشترک در سر داشتند و این حس مشترک همواره در میان کسانی یافت می شود که درگیر گفتگوهای بین دینی می شوند. احترام متقابلی که شرکت کنندگان نسبت به همگنان خود نشان می دادند، بدون تردید یکی از دلایل موفقیت این گفتگوی بین المللی علم و دین بود. به عنوان مثال متفکرانی مانند پروفسور سید حسین نصر که در ترسیم خطوط اتصال میان دین و علم استاد بودند، از سوی کسانی به رسمیت شناخته شدند که در سنت های دینی خود در همین حوزه های مشترک، پشگام و شریک بودند.
با این وجود، هم اکنون دوران بسیار سیاهی را پشت سر می گذاریم. هیچ انسانی در جزیره ای منفرد زندگی نمی کند؛ آن چه میان سیاستمداران و ملت ها رخ می دهد، غیر ضروری و نسنجیده، بخش هایی که جهان را به آتش کشیده است و قلب های ما هر روز با تصاویر قربانیان بیگناه آزرده خاطر می شود. بی تردید هر دو طرف خطا می کنند و یک گفتمان متوازن سیاسی لازم است تا نقطه ی پایان بر هر ابهامی بگذارد. در میان اشتاباهات تأثیرگذاری که نمی توان به سادگی از آن گذشت، سیاست های ستیزه جویانه و بی تفاوتی فرهنگی دولت آمریکاست. آن چه بیش از همه جای تأسف دارد، آن است که عده ای در صددند تا سیاست های نادرست خود را با برداشتی اشتباه و سیاست زده از رابطه ی مسیحیت و ملل و فرهنگ اسلام توجیه کنند و ریشه ی اختلافات را دینی نشان دهند. من در جایگاهی نیستم تا مسایل را حل و فصل کنم و در نهایت یکی را سرزنش و دیگری را تشویق نمایم. اما بهتر آن است که واقع بین باشیم و به درستی دریابیم که تا چه اندازه وضعیت کنونی، جهانی شدن گفتگوی میان علم و دین را تحت تأثیر مخرب خود قرار خواهد داد. چند سال پیش، پیشگامان دین پژوه مسلمان با خوشحالی همکاران آمریکایی خود را به همایش های بین المللی در کشورهای خود نظیر پاکستان، اندونزی، مراکش و ایران دعوت کردند. امروز اگر نگوییم غیر ممکن، اما بسیار دشوار است. تصور کنید استادی آمریکایی را که در پشت تریبون و در برابر مخاطبان مسلمان ایستاده است. متأسفانه به هر میزان که برگزارکنندگان اجلاس، سخنران آمریکایی را به عنوان شخصیتی دانشمند و دین باور مورد احترام قرار دهند، جمعیت به گونه ای اجتناب ناپذیر، سخنان و فرهنگ او را معرف سیاست های حکومت آمریکا تلقی می کنند. این حقیقت مؤید آن است که بعد بین المللی علم و دین در بحران قرار دارد و گفتگو در پایان راه است.
من در چنین فضای یأس آلودی سخنم را آغاز کردم، زیرا این وضعیتی است که اکنون با آن روبروییم. هیچ کس حق ندارد در طرحی که از این پس ارائه خواهد شد، نوعی خوش بینی ساده لوحانه بیابد. برعکس هراس من از آن است که جبران خسارت های وارده در سال های اخیر، در کوتاه مدت میسر نباشد. اما نباید شکست را پذیرفت: هر چقدر شرایط دشوارتر گردد، باید سخت تر کار کنیم تا اشتراکات خود را دوباره بنیان نهیم. در عرصه ی علم، در ابتدا باید شرایط مناسب جهت همکاری های مشترک علمی را فراهم آوریم. سپس در سایه ی این تبادلات علمی، بار دیگر دانش پژوهان دینی را در مباحث علم- دین درگیر کرد. همان تجربه ی کوتاه، اما موفق گذشته نشان داد که تا چه اندازه این مباحث می تواند به رفع سوء تفاهم و پایان دشمنی ها در جوامع دینی کمک کند. سرانجام خواهیم کوشید این مباحث در سطح بیرونی نیز گسترش دهیم تا بر فرهنگ اجتماعی و به تبع آن، بر رهبران و سیاستمداران تأثیر گذارد و آنان را به حرکت در راستای صلح و عدالت رهنمون سازد.
اما در فضای امروز چه نوع برنامه های همکاری احتمالی می تواند چنین اثرات مثبتی داشته باشد؟ در صفحات محدودی که پیش رو داریم، امیدوارم بتوانیم اصول طراحی برنامه ای را تبیین کنیم که اخیراً دانشمندان گوناگون را گرد هم آورد و این امکان را فراهم ساخت تا در گفتگویی سازنده، مضامین ژرف علم و دین را به بحث گذارند. من به این برنامه اصطلاحات، پیشنهادات و متمم هایی را خواهم افزود تا اثر بخشی آن را افزایش دهد. حائز کمال اهمیت است تا به یکدیگر فعالانه کار کنیم و برنامه هایی از این گونه را هوشمندانه طرح ریزی کنیم تا بتوانیم در دوران سیاهی ها، پیشگامان روشنایی باشیم.

علم و جستجوی حقیقت

برنامه ی «علم و جستجوی حقیقت» (SSQ) به میزان زیادی در کار خود موفق بود. این برنامه توانست بین سال های 1995 تا 2003، شانزده همایش تخصصی سه روزه در دو قاره برگزار کند و 123 دانشمند جدید را در گفتگوی سازنده ی تعامل علم و دین درگیر سازد، برنامه هفده همایش عمومی را در نه کشور از چهار قاره ی جهان سازماندهی و برگزار کرد. این همایش ها حدود دوازده هزار شنونده ی دست اول داشته است و بر اساس آمارهای رسمی یک مرکز تحقیقات رسانه، میلیون ها تن نیز از رهگذار رسانه ها با این مباحث آشنا شده اند. شش کتاب تحقیقاتی برونداد این برنامه بوده است که در چهار کشور مختلف منتشر شده یا در حال چاپ است. وب سایت گروه چهار فیلم بلند مرتبط را فهرست کرده و داده های اطلاعاتی و پژوهشی جانبی بیشماری در این پایگاه قابل دسترسی است. گزیده هایی از برنامه ی علم و جستجوی حقیقت در مجموعه ی انتشارات و وب سایت «بنیاد توازن متقابل» قابل دسترسی است. در مجموع، 48 سازمان، نهاد و حامی مالی، متحدان برنامه برای رسیدن به اهداف آن شده اند.
برنامه ی «علم و جستجوی حقیقت» (SSQ) چگونه می تواند به عنوان مدلی برای همکاری های بیشتر بین المللی مورد استفاده قرار گیرد؟ برای پاسخ به این پرسش، در ابتدا نه تنها باید دلایل موفقیت درخشان برنامه را مورد توجه قرار داد، بلکه محدودیت ها و نقطه ضعف های آن را نیز شناخت. تنها پس از آن است که می توانیم راههای همانند سازی و بهبود این مدل را دستور کار قرار دهیم.
دانشوران و دانشمندان برنامه ی (SSQ) به گونه ای انتخاب شده بودند تا از سویی سخن گویان فرهیخته ی باورها و سنت های دینی خودشان و نیز دارای اقتدار و اعتبار علمی باشند. دانشمندانی مانند مهدی گلشنی در تهران جزو شخصیت های دینی برجسته محترم شناخته می شوند که بخش عمده ی آن برخاسته از اعتبار ایشان در رشته های تخصصی علم است. این برنامه در کنار چهره های با سابقه و دارای شهرت جهانی، دانشمندان جوان تر و کم تجربه تری نیز بهره مند بود که با برقراری پیوند میان زندگی علمی و دینی خود، شادابی و اصالت را به گفتمان علم و دین آوردند.
بسیار مهم است تا ساختار کارگروه های تخصصی را مورد بررسی دقیق قرار دهیم؛ زیرا این ساختار ارزشمندترین مشخصه ای است که باید در صدد تکرار آن بود. پژوهشگران (SSQ) بر اساس گرایش های علمی خود به گروه هاییتقسیم شدند و هر گروه در دو نشست تخصصی، هر کدام به مدت دو روز و نیم، با یکدیگر به بحث می پرداختند. آن چه موفقیت این نشست ها را تضمین می کرد، مصاحبه های ژرف کاوانه و گاه شخصی بود که پیش از جلسه ی اصلی با یکی از پژوهشگران انجام می شد. از هر دانش پژوه خواسته می شد تا تجربه ی شخصی خود را درباره ی «هویت دوگانه ی » دین باوری و علم باوری توصیف کند؛ این توصیف تنها بیانگر جنبه های تقویت کننده و تأثیرگذار یکی از این ساحت ها بر دیگری نبود، بلکه چالش های فرا روی فرد در این حوزه را نیز بیان می کرد.
در یک معنا، آن چه در کار گروه های تخصصی اتفاق افتاد، شگفت انگیز نبود. هر پژوهشگری یک ساعت وقت در اختیار داشت تا به صورت خلاصه، ادراک خود را از علم در چهارچوب دیدگاه دینی خودش بیان کند. دو پژوهشگر، اغلب از پیروان دیگر ادیان، سؤالات و تفاسیر خود را مطرح می ساختند و آن گاه همه ی گروه در بحث با سخنران شرکت می کرد. نتایج حاصل از این فرآیند شگفت انگیز بود. به علت ماهیت شخصی نقدها و بینشی که معرف آن بودند، هر یک از شرکت کنندگان به این ادراک می رسیدند که تلاش ها و بیم و امیدهای سخنران بی شباهت به دغدغه های خود ایشان در این حوزه نبوده است. تفاوت های میان ادیان نسبت به روابط علم و دین به هیچ عنوان قابل کتمان نبود. اما با وجود این تفاوت ها، باز هم افرادی را مشاهده می کردید که با تکیه بر دیدگاه های مشترک که در بحث ها، در صدد انسجام بخشی به باورهای دینی و علوم معاصر بودند.
دومین اجلاس شش ماه بعد برگزار شد و این فرصت را فراهم آورد تا مباحث از سطح شخصی به سطح مفهومی ارتقا یابد. برای این همایش هر پژوهشگر موضع دقیق و مشخص خود را در قالب سخنرانی و مقاله عرضه کرد. این مقالات یا متن مکتوب سخنرانی ها پیشاپیش در اختیار شرکت کنندگان دیگر قرار می گرفت تا نشان دهد علم جدید تا چه میزان با نگرش دینی نویسنده هماهنگ و منسجم است و تا چه میزان ادراک مشترک از علم نیازمند تغییر نگرش است. سرانجام مشخص شود چه تغییراتی در تفسیر معمول ادیان از علم لازم و ضروری است. در این نشست های تخصصی نیز بار دیگر گفته های سخنرانان و منتقدان به تعامل و تبادل نظرهایی ژرف در مباحث انجامید. یک بار دیگر پژوهشگران تلاش کردند تا در کنار یکدیگر راه های مؤثرتر و قدرتمندتری را برای بیان و اثبات موضع خود بیابند.
پس از آن از بسیاری از پژوهشگران دعوت به عمل آمد تا در همایش های مختلف در کشورهای مختلف در سراسر جهان مقالات و مواضع خود را بیان کنند. در مجموع، هفده هم اندیشی در نه کشور جهان و در چهار قاره برگزار شد. نه تنها دانشمندان، بلکه رهبران دینی و غیر دینی علاقمند نیز دعوت شدند تا در این مباحث شرکت کنند و با سخنرانان به بحث و گفتگو بنشینند. نشریات و رسانه های گروهی در سطح گسترده به انعکاس اخبار و مقالات اجلاس به زبان های مختلف پرداختند و بسیاری از مقالات جمع آوری شدند و بعدها به صورت کتاب منتشر گردیدند. با این روش مجموعه ای از رهیافت های مشترک که در جمع کوچکی از کارشناسان و متخصصان- به لطف بحث های گسترده، دقت نظر و اعتماد متقابل- مطرح و به سامان رسیده بود، مخاطبان گسترده تری یافت و اثر گذاری برنامه از دایره ی محدود پژوهشگران شرکت کننده در آن فراتر رفت.

برنامه ای برای آینده

بدون تردید «برنامه ی علم و جستجوی حقیقت» در جزئیات با ضعف هایی روبرو بوده است. مدیران و برگزار کنندگان همگی مسیحی بودند و ستاد عالی برنامه علاقمندی ویژه ای به الهیات مسیحی داشت. انتخاب برخی از پژوهشگران از سر ناچاری بود و کمیته ی انتخاب از وجود برخی دانشمندان برجسته، آگاهی نداشت و آنان را نمی شناخت. هر چند همایش های عمومی در سراسر جهان برگزار شد، اما کار گروه های تخصصی همه در غرب نگه داشته شد در کنفرانس های عمومی از دانشمندان زیادی برای سخنرانی دعوت به عمل نیامد و بدین ترتیب بسیاری از اندیشه ها در سطح عمومی مجال بروز نیافت. متأسفانه همایش های محدودی در جهان اسلام برگزار گردید.
بنابراین ضروری است برای پرسش های زیر پاسخ هایی در خور بیابیم: شکل مطلوب و آرمانی بحث علم و دین در آینده چگونه باید باشد تا بیشترین حد تأثیر و نفوذ را داشته باشد؟ «برنامه ی علم و جستجوی حقیقت»، در بهسازی خود، باید چه رهیافت هایی را دنبال کند تا به عنوان الگو نگریسته شود؟ ما بیش از گذشته باید به شکار فرصت های طلایی برای آینده بنشینیم. برای آن که مسئله را راحت تر مدیریت کنیم، بیاییم و بحث را تا حد امکان به طرح برنامه هایی با مشارکت دانشمندان مسلمان، یهودی و مسیحی محدود سازیم. پیش از همه یک «سپهر سازمانی» (6)، حداقل دارای سه مرکز تشکیل می دهیم. هر مرکز را به یکی از ادیان اختصاص می دهیم. رهبری و اداره ی پروژه ی مشترک علم- و- دین به گونه ای برابر به آنان سپرده می شود و هر یک نقشی را در اجرا و حمایت از برنامه به عهده می گیرند. مهمتر از همه آن که تصمیم گیری ها درباره ی پژهشگران شرکت کننده، به صورت مشترک توسط مدیران سه مرکز انجام خواهد پذیرفت. هر چند یافتن دانشمندانی که از سویی معرف ادیان خود بوده و از سوی دیگر علاقمند و توانا در بحث باز و تحقیقی گفتگوی علم و دین با پیروان سایر ادیان باشند، بسیار دشوار است.
امور مربوط به کار گروه های تخصصی و همایش نهایی و مکان برگزاری آن ها نیز به تساوی و در درجه ی اول میان سه مرکز اسلامی، یهودی و مسیحی تقسیم می شود. هر کار گروه از پانزده پژوهشگر- پنج تن از هر یک از ادیان- تشکیل می شود که حوزه ی علمی مشترکی را تشکیل می دهند. وظیفه ی مدیریت هر یک از کارگروه های منفرد برعهده ی مدیران ارشد- دو نماینده از هر یک از ادیان- نهاده خواهد شد.
پیش بینی اثرات مثبت این پروژه ی به معنای واقعی کلمه جهانی، دشوار نخواهد بود. طرحی که نام «علم و جستجوی معنویت در ادیان ابراهیمی» را بر پیشانی خود خواهد داشت. افزون بر آن، در بطن جهان امروز، صرف وجود یک برنامه ی همکاری از این نوع، حتی پیش از آن که به نتایج عینی برسد، گزاره ای قدرتمند خواهد بود. روابط ایجاد شده میان پژوهشگران، خود سبب تغییر و دگرگونی خواهد شد: هیچ چیز به اندازه ی تجربه ی درونی کردن نگرش دیگری و درک شباهت ها و تفاوت های اندیشگی وی با خود ارزشمند و لذت بخش نیست. ادراک متقابل که از میان بحث ها و گفتگوها و از رهگذار کار مشترک با مواضع گوناگون بدست می آید خود بهترین دستاوردی است که از انجام این برنامه حاصل خواهد شد.
اما آشکارترین و شفاف ترین اثر گذاری برنامه از طریق سازماندهی همایش عمومی بدست خواهد آمد. این جلسه های با مخاطبان انبوه رویدادی پر معنا برای کمیته ی علمی بین المللی و نیز «هم پیوندهای» (7) دینی ما خواهد بود. در جهان امروز، می توان مطمئن بود که رسانه های جهانی چنین رویدادهای پر انبوهی را گزارش خواهند کرد. در حقیقت، حضور یافتن همزمان دانشمندان پیشگام مسلمان، یهودی و مسیحی بر یک سکو و جایگاه، از آن چنان اهمیتی برخوردار هست که بتواند توجه همگان را به خود معطوف دارد. مسلماً برخی ملاحظات باید در نظر گرفته شود. به عنوان مثال اجلاس (SSQ) درباره ی «ادیان سه گانه ی توحیدی» بهتر است در جنوب اسپانیا برگزار شود که در طول تاریخ محلی تلاقی این سه دین بزرگ و دانشمندان آن ها بوده است.

اهمیت «گفتمان بین دینی»(8):

گرایش به «گفتمان علم و دین» در درون خود ادیان نیز باید پی گرفته شود. دین پژوهان مسلمان در مجله های علمی گوناگون بیان کرده اند که در قرآن و سنت تفکری اسلام شواهد بسیاری می توان یافت که گفتگوی علم معاصر و اندیشه و عمل اسلامی را به هم نزدیک تر خواهد کرد. در یهودیت و مسیحیت نیز، البته با استدلال هایی دیگر، وضعیت به همین منوال است. اما پرسشی که در این جا مطرح می شود آن است که «آیا این انگیزه در جهان اسلام نیز وجود دارد تا در این مباحث، گفتگویی مستمر با ادیان دیگر انجام دهد؟» پاسخگویی به آن از توان من خارج است.
با این وجود فکر می کنم مرور برخی انگیزه های یک دین پژوه مسیحی در التزام به گفتگوی بین ادیان در موضوع علم و دین مفید و راهگشا خواهد بود. در سنت مسیحی پروتستان وظیفه ی تفسیر متن مقدس و تاریخ کلیسا بر عهده ی همگان است. اگر خداوند، خدای همه ی کیهان و همه ی تاریخ است، پس هر چیز در جهان و همه ی اجزای تاریخ بستگی به تلاش ما در فهم اراده و فعل الهی دارد. برای بسیاری از مسیحیان، از جمله پروتستان های اصلاح گرا چون خود من، وحی الهی تنها محدود به مسیحیت نمی شود. در سیصد سال گذشته پروتستان ها تلاش کردند تا درک کنند که چگونه می توان دیندار و به دین خود وفادار ماند، در حالی که به این آگاهی رسیده ای که وحی الهی ورای آن دسته بندی مرتب و منظم ساخته ی ما، شکل های دیگری نیز داشته است. مفهوم وحی دو سویه دارد: باید آشکارا از سوی خدا باشد و باید دریافت کننده و درک کننده ی وحی از جامعه ی انسانی باشد. اگر این درست است، پس همه ی عواملی که بر درک انسان از طبیعت و آفریدگارش- از جمله پیچیدگی تام فهم علمی، بین فرهنگی و بین دینی ما- مؤثرند، در پروژه ی تفسیر اراده ی الهی قابل تعریفند.
معنای این سخن آن است که ما از رهیافتی چند- دینی در بحث علم و دین بسیار سود خواهیم برد. ما خود به تنهایی ممکن است یک سوی تصویر کامل را ببینیم. اما هنگامی که می آموزیم به پیروان ادیان دیگر گوش فرا دهیم- به ویژه ادیانی که همانند ما به خدایی واحد اعتقاد دارند و تبار پیامبرانشان به ابراهیم باز می گردد- درک خود از خدا و رابطه ی خدا با علوم طبیعی جهان را غنا می بخشیم.
من بر این باورم که مسیحیان باید رهیافت های دیگران در بحث مهم علم و دین را ارج نهاده و به این گفتمان بین دینی پاسخ مثبت دهند. مسیحیت در بیشتر تاریخ خود، به گونه ای فاجعه آمیز، با ادعاهای تمامیت خواهی پیوند خورده است. ادعاهایی که گاه خود را با کارکردهای امپریالیستی، استعماری و جنگ طلبانه نشان داده است. درست زمانی که فکر می کنیم آخرین گرایش هایی این چنین، از جهان مسیحی رخت بر بسته است، با مشاهده ی موارد دیگر مأیوس و رنجیده خاطر می گردیم. به همین دلیل بویژه بسیار مهم است که مسیحیان باید با نمایندگان دیگر ادیان گفتگویی پایدار و مستمر داشته باشند: هنگامی که ما این گونه عمل کنیم با وضوح بیشتری در می یابیم که تا چه اندازه مسیحیت دارای ظرفیت های مثبت و صلح آمیز است و نیز شناختی از خطرات بالقوه ای بدست می آوریم که ما را تهدید می کند و باید از آنان احتراز کرد. هنگامی که مسیحیان با دقت به آنچه اصحاب دیگر ادیان خطاب به آن ها می گویند، گوش فرا دهند، این گفته ها هم چون آینه ای ما را به شناخت بهتر از خود رهنمون خواهد شد و به ما کمک خواهد کرد تا بهره گیری های نامناسب از دین را خنثی کنیم.

نتیجه گیری:

پروژه ی میان- دینی در حوزه ی علم و دین را توصیف کردیم که «علم و جستجوی معنویت در ادیان ابراهیمی» (SSQAT) نام گرفته است. نقاط قوت «برنامه علم و جستجوی معنویت» (1995-2003) را فهرست گونه برشمردیم و ضعف ها و کمبودهای آن پذیرفتیم. آن گاه بیان کردیم که (SSQAT) الگویی ثمر بخش و خلاق برای فعالیت آینده در حوزه ی بسیار ضروری و مورد نیاز جهان امروز خواهد بود. سپس برخی انگیزه های مسیحیان برای ورود به چنین برنامه ی همکاری مشترکی را شرح دادم.
بدیهی است دلایل پذیرش یا رد چنین برنامه ای برای مسلمانان متفاوت خواهد بود. امید آن است که پیشنهادها و استدلال های عینی من در اینجا، پاسخ هایی رو به جلو از سوی دانشمندان مسلمان دریافت کند. تنها آنان در موقعیتی هستند که بیان کنند آیا دلایلی برای لزوم طرح های همکاری بین ادیان از این نوع وجود دارد یا خیر. آنان باید بنیان های نظری برنامه های آینده ی علم و دین را طرح ریزی کنند و مشخص سازند چه نوع برنامه هایی بیشتر مورد علاقه ی دانشمندان و متفکران مسلمان است. خداوند موفقیت را نصیب همه ی ما گرداند.

پی نوشت ها :

1- بنیاد پژوهشهای قرانی حوزه و دانشگاه، گروه مطالعات علم دینی
2- Center for Theology and Natural Science (CTNS).
3- John Templeton Foundation.
4- Explanation Form Physics to Theology: An Essay in Rationality and Religion.
5- God and contemporary Science.
6- Consortium.
7- Community.
8- Inter-religious discussion.

منبع: گردآورنده بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه؛ (1389)، مجموعه مقالات علم دینی 1، تهران: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران مؤسسه نشرشهر، چاپ اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط