«هزیود- 725 قبل از میلاد» نخستین ازدواج او را با «متیس Metis» که مادر «آتنا» الهه ی عقل است میداند در حالیکه «همر» (حدود قرن دهم و نهم قبل از میلاد) از «هرا Hera» دختر «کرنوس- رئا» که خواهر و همسر زئوس بود صحبت میکند.
اولویت زمانی «همر» بر «هزیود» ما را بر آن میدارد که نظر نویسنده «ایلیاد و ادیسه» را دقیقتر مورد توجه قرار دهیم.
«زئوس» و «هرا»
«Hera» «Zeus»داستانهای کهن همه مبیّن این نظرند که زن اصلی و واقعی زئوس خواهر او «هرا» است.
این کلمه در گذشته بمعنی «کدبانو» بوده و «همر» در سرود دوم هنگامیکه به ازدواج «زئوس» «هرا» اشاره میکند میگوید:
این دو فرزند کرنوس برای پیمان همسری خود به «گارگار Gargar» قله کوه «ایدا Ida»(1) رفتند.
«زئوس» و «هرا» در قصر «اوکئانس Okeanos»(2) و «تتیس Tethys» زندگی میکردند.
برادر و خواهری که اکنون زن و شوهر شده بودند بطور محرمانه و دور از نظر اقوامشان در حجله زفاف به عشقبازی و کامرانی مشغول بودند.
در یکی از قدیمترین داستان های میتولوژی یونان چنین آمده است که «زئوس» و «هرا» در دورترین کرانه های اقیانوس میهمان «اوکئانس» شدند و زندگی مشترک خود را در آنجا آغاز نمودند.
«اوری پید» در اثر جالب خود بنام «هیپولیت Hippolytus» مینویسد: در آخرین نقطه ی زمین و دریا بود که زئوس هدیه ی ازدواج را به خواهر خود «هرا» تقدیم نمود.
«گایا- زمین» بنوبه ی خود سیب های زرین معروف به «سیب های هسپریدها Pommes Des Hesperides» را به آنان عطا نمود. هسپریدها دختران «اطلس Atlas» بودند که از نسل اولیه خدایان و برادر «پرومته» است. آنان در منتهاالیه باختری زمین زندگی میکردند و بنامهای: «آگله Aegle»، «اریتی Erythie»، «هسپرارتوسا Hesperarethousa» نامیده میشدند. آنها دارای باغهائی بودند که درختان آن سیب های زرّین میداد و این میوه ها زیر نظر اژدهائی صد سر بنام «لادن Ladon» حفظ می شد و بهنگام عروسی «زئوس- هرا» از طرف زمین «گایا» این سیب ها به آنان هدیه گردید.
هرکول به کمک «اطلس» هنگامیکه به این باغ رسید اژدها را کشت.
(باغ هسپریدها همیشه موضوع جالبی برای شاعران و نقاشان بوده است).
«سوفوکل Sophocle» (405-496 قبل از میلاد) عقیده دارد که این زوج آسمانی در جزیره «سامس Samos»(3) به مدت سیصد سال محرمانه زندگی کردند.
پس از آنکه زئوس بر غولها و تیتانها غلبه یافت و بر مسند قدرت المپ نشست، «هرا» بعنوان همسر رسمی در کنارش جای گرفت و مشاور خدای خدایان شد.
«هرا» ملکه ی «تخت طلائی» بود و بر فراز یکی از قلل بزرگ کوه المپ مسند قدرت خویش را برپا ساخته بود.
در اساطیر قدیم یونان نخستین عشقبازی «زئوس» و «هرا» را اینطور بیان کرده اند در کوههای «آرگولید Argolide» قله ای بود بنام «تروناکس Thronax» یعنی «کوه تاج» که «هرا» در آنجا دور از سایر خدایان زندگی میکرد؛ روزی خدای خدایان خویشتن را بصورت «فاخته» درآورد و سپس بطوفان فرمان داد که کولاک براه اندازد. «هرا» یکه و تنها گردش میکرد، بمجردیکه طوفان شروع شد «فاخته» شروع بناله کرد و «هرا» که دلش بحال این پرنده کوچک سوخته بود او را در سینه خود زیر لباس پنهان نمود. زئوس بلادرنگ بقیافه اصلی خود درآمد و با «هرا» عشقبازی نمود.
«هرا» با خشم به برادرش «زئوس» گفت که تمام جریان را به مادرشان بازگو خواهد کرد ولی خدای خدایان قول داد که با او ازدواج کند.
«زئوس» خواهر خود را که اکنون همسرش شده بود بکوهی در «بئوسی Beotie» برد و سپس به جزیره «اوبه Eubee» رفتند که متعلق به هرا بود و «گاو مقدس» که چشمهای قشنگ خود را به «هرا» ارزانی داشته بود در آنجا زندگی میکرد؛ در این هنگام «ماکریس Macris» دایه ی هرا بدانجا نزدیک شد و بدنبال هرا به هر طرف میرفت تا بمکانی رسید که «زئوس و هرا» مخفی شده بودند.
«کی ترون Kithairon» خدای کوه ها موضوع همسری آنان را مکتوم داشت و بدروغ گفت که زئوس با «لتو Leto»(4) آرمیده است.
«همر» در سرود دوم، داستان جدا شدن «هرا» از سایر خدایان را توصیف کرده و حتی معتقد است که وی مدتی نیز از همسرش (زئوس) دوری جسته است زیرا پس از یک نزاع شدیدی که بین آنان واقع شد. «هرا» به «زئوس» گفت:
«خشم تو باعث دلسردی من است در حالیکه هرگز از فریادهای تو هراسی در دل ندارم».
گویند هرگاه که «هرا» در چشمه ای بنام «کاناتس Kanatos» نزدیک «آرگوس Argos» آب تنی مینمود بکارت خود را بازمییافت. «هرا» بلذات بیش از مادر بودن اهمیت میداد در حالیکه این قدرت را داشت که بدون همخوابگی با مردی صاحب فرزند شود و بهمین جهت هنگامیکه «زئوس» آتنا را بکمک هفائیستوس از سر خود زائید «هرا» از عصبانیت «تیفون دلف» را بجهان گذاشت(5).
«زئوس» و «اوری نمه» Zeus-Eurynome
کاریت ها Charites یا جاذبه ها Gracesدر بین همسران زئوس «هرا» از همه قدرتمندتر بود و چنانکه اشارت رفت چهار فرزند بنامهای «آرس»، «هبه»، «ایلیسی» و «هفائیستوس» داشت که در جای خود درباره آنان صحبت خواهیم نمود. یکی دیگر از همسران شرعی و قانونی زئوس «اوری نمه Eurynome» نامیده میشد که مادر «کاریت ها Charites» یعنی «اوفروزین Euphrosyne» و «تالی Thalie» و «آگلائه Aglae» بود.
آنچه در زندگی زناشوئی زئوس با همسرانش جالب توجه است این است که خدای خدایان با اینکه رفتاری خشن و ناهنجار داشت اما در برابر «هرا»، خواهری که بهمسری او درآمده بود همیشه نرمی و ملایمت را پیشه میساخت و هرگز با او به خشونت رفتار نمیکرد.
در تواریخ مربوط به میتولوژی از همسری زئوس و «اوری نمه» اخبار زیادی در دست نیست تنها به زندگی فرزندانی که از این ازدواج بوجود آمده اند چندین بار اشاره شده است.
«اوری نمه» فرزند «اوسئان» و «تتیس» (Ocean-Tethys) بود و جالب آنکه نوشته اند پیش از زئوس با یکی از تیتان ها بنام «اوفیون Ophion» ازدواج نمود و قبل از ظهور خدایان دوازده گانه و اصلی مدتها بر کوه المپ سلطنت میکرد تا اینکه با ظهور خدایان او و افرادی نظیر او از آستان المپ رانده و به دریا ریخته شدند. زئوس که عاشق «اوری نمه» شده بود با او هم بستر شد و «کاریت ها» و خدای شط ها یعنی «آسوپس Asopos»(6) از آنان بوجود آمدند.
در هر حال «اوری نمه» مربوط بیکی از نسلهای بسیار قدیمی است که پس از روی کار آمدن خدایان آن نسل مقهور قدرت المپی ها شد.
«اوری نمه» در آرکاری دارای معبدی بود که صعود بآن بسیار دشوار و تقریباً غیرممکن بشمار میرفت و فقط یکبار در سال ورود به آن مقدور بود.
سیمای مقدس «اوری نمه» زنی را با دم ماهی که با زنجیرهای طلائی بسته شده بود نشان میداد.
«همر» و «هزیود» در سرودهای جاودانی خود هر آنگاه که از «اوری نمه» یاد میکنند او را دختر «اوکئانس» (اقیانوس) میدانند و یادآوری مینمایند که او و «تتیس» بودند که هفائیستوس را بر روی زانوان خود، در اعماق آبها بدانگاه که از اوج آسمانها رانده شد نگاهداری کردند.
(در جای خود توضیح داده خواهد شد که هفائیستوس چگونه از آسمان رانده شد و به دریا سقوط کرد).
گویند «اوری نمه» و «اوفیون» که بدنش همچون مار و مانند «پیران دریا(7) Vieux de la Mer» بود قبل از بوجود آمدن «کرنوس» و «رئا» بر تیتانها سلطنت میکردند.
محل حکومت آنان نیز کوه المپ بود. در اینوقت «اوفیون» که گاهی بنام «اوفیونوس Ophioneus» نیز نامیده میشود بناچار مقرّ قدرت خویش را به «کرنوس» تفویض نمود.
«اوری نمه» و «رئا Rhea» با یکدیگر توافق کردند که هر یک دیگری را مغلوب نماید او را در دریا بیندازد.
«اوفیون» «اوری نمه» چون مغلوب شده بودند به اعماق دریا ساقط شدند و این عمل در زمانی صورت گرفت که زئوس هنوز در غاری در «کرت Crete» زندگی میکرد.
«زئوس» فرزند کرنوس در این هنگام با «اوری نمه» ازدواج نمود و «کاریت ها» بدنیا آمدند.
«سوفوکل» (405-496 قبل از میلاد) در اثر معروف خود بنام «ادیپ در کلن Oedipus Coloneus» (Oedipe a Colone) مینویسد:
در حقیقت باید «کاریت ها» را که همان جاذبه ها یعنی «گراس ها Graces» هستند «آفرودیت های سه گانه» دانست.
از اعصار کهن این سه خواهر زیبا و دلفریب لخت نشان داده میشدند و دو نفر از آنها بناظران نگاه میکردند در حالیکه سومی پشت بر آنان نموده بود.
اندام زیبا و «سیمای جذاب» کاریت ها مشهور افسانه بود.
در معبد قدیمی «اورکمن Orchomene» در «بئوسی Beotie» آنان با سه مجسمه سنگی نمودار میشدند و معتقد بودند که از آسمان به زمین افتاده و به میهمانی «اتئوکل Eteocle» پادشاه آن ناحیه پذیرفته شده اند.
محقق میتولوژی «نیکلا» در «پروژیسماتا Nicola-Progysmata» (N Pr2.12) می نویسد که کاریت ها همیشه سه نفر بودند که «سه برگ کل» یا «سه ملکه زیبائی» یا «سه باکره جذاب» نامیده میشدند.
افسانه های زیادی درباره «جاذبه ها» گفته شده است که نقل همه آنها جز اطاله کلام سودی نخواهد داد.
بعضی از محققانی که درباره انساب و نیاکان سلسله خدایان تحقیق کرده اند منجمله «سیسرون» (43-106 قبل از میلاد) معتقد است که «کاریت ها» دختران «شب» و «ارب Erebe» هستند.
«ارب» تاریکترین نقطه جهنم و دسترس نیافتنی است و گویند که او فرزند «کائو Chaos» و بردار «شب Nyx» بود.
گاهی «کاریت ها» را دختران «هکات و هرمس Hecate-Hermes» میدانند.
«هزیود» نویسنده برجسته نسب نامه خدایان «تئوگنی» بسال 725 قبل از میلاد و شاعر معروف بئوسی بنام «پیندار Pindare» سراینده «غزلهای المپیک» (438-518 قبل از میلاد) نیز «کاریت ها» یا «جاذبه ها» را سه نفر میدانند.
ملکه های سه گانه معبد «اورکمن» بشکل 3 سنگ خام بدین سان نامیده میشدند:
1- آگلاله (جذابیت) 2- اوفرزین (خوشحالی) 3- تالی (سرشاری). «پنیدار» آنانرا «روشنایی تابناک» نامیده است.
در «لاکنی Laconie» که کاریت ها ارج و مقامی ارزنده تر از جاهای دیگر دارند یکی از آنان «کلتا Kleta» و دیگری «فائنا Phaenna» یعنی درخشندگی نامیده میشدند.
آتنی ها بجای 3 کاریت فقط 2 کاریت را میشناختند و «پوزانیاس Pausanias» آنانرا بنامهای «اوکزو Auxo» بمعنی هلال ماه و «هژمون Hegemone» یعنی کسیکه تفوق دارد میشناخته است.
«کاریت ها» یک اصل اختری نیز دارند و در گذشته نیز این موضوع را یادآور شدیم و شاید بهمین جهت باشد که بعضی از محققان میتولوژی کاریت ها را دختران آسمان (اورانوس) یا دختران خورشید (Helios) و «اگله Aigle» یعنی روشنائی ماهتاب میدانند.
کلمه «کاریس Charis» مبیّن کاریت ها است که پس از پیوند «زئوس- اوری نمه» از آسمان بزمین آمده اند.
رومی ها معادلی برای نام «کاریت ها» پیدا کردند که «زیبائی Gratia» و حق شناسی بود.
برای آنان این سه ملکه یعنی جاذبه ها مظاهری از زیبائی بودند که در ماهتاب میرقصیدند و همگام «ونوس» ارزش داشتند.
«زئوس» و «تمیس» Zeus-Themis
«هورها Heures» و موآرها Moires (پارک ها Parques)بین همسران زئوس دو تن از دختران «آسمان و زمین» یعنی «اورانوس- گایا» وجود داشتند که یکی از آنان «تمیس» مادر «هورها Heures» یعنی الهه های فصول و دیگری «منه موزین» مادر موزها بود.
«تمیس Themis» از نسل اولیه خدایان المپ بشمار میرود و علاوه بر «هورها» مادر «موآرها Moires» یعنی دختران سرنوشت و «نمف ها Nymphes» نیز میباشد.
بعضی از محققان او را مادر «هسپریدها Hesperides» نیز دانسته اند.
«همر» معتقد است که وی مظهر عدالت ابدی و نوامیس الهی بشمار میرفته است.
«تمیس» در کنار تخت زئوس نشسته و با اندیشه های طلائی و عقل دوراندیش خویش خدای خدایان را برای سلطنت بر آسمان و زمین راهنمائی میکرد. اوست که سیطره ی قدرتش همه جا کشیده میشود و با سیمائی باز و چهره ای بشاش اجرای عدالت را در المپ و سراسر گیتی زیر نظر دارد.
اوامر خدای خدایان را «تمیس» بوسیله «ایریس Iris» پیامبر المپ به ابناء بشر اعلام میداشت(8).
هاتف «تمیس» در معبد «دلف Delphes» بود و نظرات عدالتخواهانه ی او را اعلام میکرد.
«اوید Ovide» معتقد است که قبل از آپولون، هاتف دلف متعلق به تمیس بوده است(9). معمولا «تمیس» را با ترازوئی در یکدست و شمشیری در دست دیگر مجسم مینمودند و این دو علامت (شمشیر و ترازو) مظهر قضاوت عادلانه بشمار میرفتند.
چشمهای «تمیس» با پارچه بسته بود و این علامت بیطرفی در اجرای عدالت بشمار میرفت. رومی ها او را «ژوستیسیا Justitia» مینامیدند(10).
«تمیس» قبل از «هرا» به ازدواج زئوس درآمد و بدینطریق خدای خدایان با دو تن از خواهران مادرش (رئا Rhea) یعنی خاله هایش و همچنین با خواهرش «هرا» ازدواج نمود!
«پیندار» (438-518 قبل از میلاد) داستان عروسی او را با اقربا و محارم با بیانی شیرین وصف میکند و او هم معتقد است که «تمیس» نخستین همسر زئوس بوده است.
«تمیس» بر کالسکه زرینی که اسبان دوقلو آنرا میکشیدند از سرچشمه اقیانوسها تا فراز کوه المپ در جاده ای که انوار آسمانی آنرا روشن ساخته بود بسوی خدای خدایان حرکت کرد تا به همسری او درآید.
از این آمیزش چنانکه اشارت رفت نخست «هورها» یعنی فصول که ملکه هائی راستگو بودند با نیم تاجی زرین بر سر و دست هائی بخشیده بدنیا آمدند؛ آنان میوه ها و نباتات و گیاهان پر ارزش را به انسان هدیه دادند.
«اراتستن Eratosthene» فیلسوف و منجم معروف مکتب اسکندریه (194-275 قبل از میلاد) در داستانی که مربوط به تولد زئوس است مینویسد که «تمیس» همان نقشی را که «آدراسته Adrastee» ایفا نموده عیناً عمل کرد (11) بدین معنی که چون «تمیس» تجسم عدالت و قانون ازلی بشمار میرفت به راهنمائی او زئوس پوست ماده بز «آمالته Amalthee» را که با شیر او بزرگ شده بود بر تن نمود و از آن مانند زرهی در جنگ با ژئان ها استفاده کرد. همچنین عده ای اندیشه ی برانگیختن جنگ «تروآ» را به «تمیس» نسبت میدهند.
در میان خدایانیکه از نسل اول بشمار میرفتند «تمیس» بعلت خدماتی که در برقراری شعائر دینی و ترویج عدالت و تنظیم قوانین نمود، در زندگی خدایان المپ تأثیر مستقیم گذاشت.
«همر» در سرود دوم ادیسه (46-2) و سرود بیستم ایلیاد (4-20) میگوید که «تمیس» در جمع خدایان شرکت و آنان را به وحدت و یگانگی تشویق مینمود و میان ابناء بشر نیز همین رویه را دنبال میکرد.
«تمیس» مردان و زنان را به نزدیکی و عشق ورزی ترغیب مینمود(12).
«هورها»، دختران تمیس حتی آفرودیت را که ربه النوع عشق و ازدواج بشمار میرفت و کانون خانواده ها را زیر نظر تیزبین خویش نگاه میداشت با حجاب (پوشیده) ستایش میکردند.
شایسته است که درباره دختران تمیس یعنی «فصول» نیز اشارتی بعمل آید.
«هورها Les Heures» در لاتینی «Horae» یا گاهی «Hora» که ترجمه نادرست آن «زمان دقیق» است سه خواهر بودند که دختران «زئوس- تمیس» و یونانیها آنان را: «تالو Thallo» «کارپو Carpo» و «اوکسو Auxo» نامیده اند.
«تالو» بمعنی باردار شدن، «کارپو» بمعنای روئیدن و «اوکسو» بمعنای نمو کردن بوده است.
همر، «هورها» را در ایلیاد(13) چهار نفر بعنوان چهار فصل میشناسد و آنانرا نگهبانان درهای المپ معرفی میکند.
همچنین آنان به اسامی «دیکه Dike» یا «دیسه Dice» و «اونومیا Eunomia» و «ایرن Irene» یا «ایرنه Irene» که به ترتیب به معنی «عدالت»، «نظم»، «صلح» است در نزد رومیها معروف هستند.
«هورها» مظهر طبیعت بودند و در سنّت های کهن یونانی نشان دهنده ی بهار، تابستان و زمستان بشمار میرفتند.
بدان هنگام که یونانیها روز را به 12 ساعت تقسیم کردند «هورها» را مظهر «فصول» ساختند. در حقیقت اسناد «هورها» به چیزی معین غیرصحیح است زیرا در اعصار قدیم که افسانه های میتولوژی تازه جان گرفت، از «هورها» نشانه ای بر جای نبود و در طی ازمنه ی طولانی آنان به صورت مظاهر طبیعت در حمایت رستنی ها و نگهبانی درگاه خاص «هرا» در المپ معرفی شدند(14).
بعضی از کاوشگران «هورها» را خدمتکاران «هرا» شمرده و حتی نوشته اند که اسبان ارابه او را آنان باز میکردند (این وظیفه را درباره خورشید نیز ثبت کرده اند).
«هورها» مانند کاریت ها که قبلاً از آنان یاد شد جزو پیروان و ملازمان «آفرودیت» بشمار میرفتند و در بارگاه «دیونیزوس» نیز خدمت میکردند.
«هورها» بصورت 3 دختر جوان که گلی در دست دارند مجسم میشدند ولی قدما معتقد بودند که آنان شخصیتی نامعلوم و مشکوک بلکه مجرد دارند و به همین جهت در افسانه های میتولوژی وظیفه ای مستقیم بر عهده آنان دیده نمیشود.
تنها یکی از آنان بهمسری «باد مغرب Zephyre» درآمد که رومیها او را «پیامبر بهار» میدانند.
«هورها» دخترانی سعادتمند بودند که بهمراه «موزها Muses» یعنی فرزندان 9 گانه «زئوس- منه موزین» و «جاذبه ها Graces» که همان «کاریت ها» یعنی فرزندان 3 گانه «زئوس- اوری نمه» باشند بشادی و رقص میپرداختند و محصولات کشاورزی فصول مختلف و گلها و خوشه های گندم و ساقه مو و انگور را بخدایان هدیه می دادند.
«هورها» خواهران «موآرها Moires» یعنی «سرنوشت» هستند که رومیها آنانرا «پارکها Parques» مینامند.
«موآرها» نیز سه خواهرند به اسامی:
«کلتو Clotho» «لاکزیس Lachesis» و «آتروپس Atropos».
وجود «موآرها» در سنت های کهن یونان به اندازه خود «میت ها Mythes» و مذهب یونانیان، قدیمی و تاریک است. آنان در قصری به همسایگی المپ سکونت داشتند و «کلتو» همیشه مشغول نخ ریسی بود و دوک او با حرکت دستش میچرخید.
دوک و حرکت بالا رفتن و پائین آمدن و چرخیدنش جنبه ای معنوی و سمبولیک دارد بدین معنی که وجود انسان و هستی او دمادم در گردش است و سرنوشت هر لحظه بشکلی خودنمائی میکند.
این سه خواهر مجسم کننده ی سرنوشت انسانها بودند که در این جهان هر کس نصیبی دارد و در رودخانه گل آلود عمر، بسوی مقدّر خویش بلااراده پیش میرود. هر انسانی صاحب یک «موآر» یعنی «قسمت» است.
این اصل تجرد در یونان کهن بصورت خدا درآمد و خارج از حالت شخصی و خصوصی و غیرقابل انعطاف شد یعنی؛ سرنوشت تجسم قانون لایزال ابدیت و احدیت گردید و حتی خدایان نیز قادر به تغییر آن نبودند زیرا نظام دنیا و انسان اسیر «سرنوشت» بود.
بتدریج «موآرها» حاکم بر اندیشه ی جوامع قدیم شدند و بخصوص منظومه های «همر» آنان را چنان در اعماق افکار مردم رسوخ داد که شناخت اصل وجودی «سرنوشت»، اساس زندگی افراد را تشکیل میداد.
از روز تولد تا مرگ- انسانها اسیر قدرتی هستند که نمی شناسند.
دوک نخ مظهر این سرنوشت اجتناب ناپذیر انسان است که سه خواهر (موآرها) یکی آنرا میریسد (و این به معنی ادامه زندگی است که رو بکمال میرود)، دومی آنرا می پیچد (و این بمعنی تلاش انسان و تکامل او و پیشروی بسوی مرگ است) و خواهر سوم هنگامی که تارها بحد کمال پیچیده شد آنرا قطع می کند (و این پایان ماجرای زندگی هر انسانی است).
«موآرها» بنا به روایتی چنانکه اشارت رفت دختران «زئوس- تمیس» و خواهران «هورها» و بنا بروایت دیگر دختران «شب Nyx یا Nuit» و از نخستین دودمان و نسل خدایان بشمار میروند.
«موآرها» تصور عرفانی و مذهبی و فلسفی از نشانه ی سرنوشت انسان و اندیشه های او در برابر تقدیر لایزال ابدیت هستند.
اسرار میتولوژی یونان در این جنبه های معنوی و سمبولیک نهفته است و آنچه برای کاوشگران دانش پژوه قابل تعمق است، توجه به همین مسائل و اندیشه های معنوی و فلسفی وابسته به زندگی خدایان و نیمه خدایان و قهرمانان است.
«زئوس» و «منه موزین» Zeus-Mnemosyne
موزهای نه گانه Les Musesدومین دختر «گایا Gaia» (زمین) و «اورانوس Uranus» (آسمان) که به همسری خدای خدایان (زئوس) درآمد «منه موزین» ربه النوع «حافظه» بود.
گرچه او به انسان حافظه را عطا نمود اما دخترانش یعنی موزها بنا بگفته «هزیود» مؤلف «نسب نامه ی خدایان»، فراموش و رنج و ناراحتی را نیز به او میبخشیدند.
در مقابل هاتف «تروفونیوس Trophonios» (15) چشمه ای بنام چشمه ی حافظه «منه موزین» وجود داشت.
در برابر «منه موزین» که «چشمه حافظه» خاصّ او بود «لته Lethe» یعنی چشمه فراموشی قرار گرفته بود. این چشمه در جهنم بود که ارواح مردگان در آن رفع عطش میکردند و با نوشیدن آب آن رنجهای خود را فراموش نموده و حتی علل زندگی زمینی خویش را نیز از یاد میبردند.
در نتیجه تأثیر نظریات «نئوپلاتونیسین Neo-Platonicienne»(16) «چشمه فراموشی» بدینگونه تعبیر شد که روح قبل از تشکیل جسم از این چشمه آب مینوشید تا خاطرات زندگی زیرزمینی را از یاد ببرد.
بقول «پوزانیاس Pausanias» مورّخ و جغرافیدان بزرگ قرن دوم میلادی و مؤلف «توصیف یونان Description De La Grece» در حقیقت این دو چشمه یعنی «منه موزین» و «لته» در «بئوسی» بوجود آمدند تا «منه موزین» الهه در کنار این دو چشمه سرنوشت انسان را تعیین کند.
«منه موزین» که جزو تیتانیدها یعنی دختران «اورانوس- گایا» و خواهر «تتیس Tethys» و «تی تا Theia» و «تمیس Themis» و «رئا Rhea» و «فوئبه Phoebe»(17) بود بسان آنان که با برادران و برادرزادگان خود ازدواج کردند بهمسری «زئوس» درآمد و 9 «موز Muse»(18) از این زناشوئی بوجود آمدند که عبارتند از:
1- کلیو Clio الهه ی تاریخ.
2- اوترپ Euterpe الهه ی تغزل و موسیقی.
3- تالی Thalie الهه ی کمدی.
4- ملپومن Melpomene الهه ی تراژدی.
5- ترپسیکور Terpsichore الهه ی رقص.
6- اراتو Erato الهه ی شعر غنائی و مرثیه سرائی.
7- پولیمنی Polhymnie الهه ی سرود.
8- اورانی Uranie الهه ی ستاره شناسی.
9- کالییوپه Calliope الهه ی شعر حماسی و فصاحت.
«همر» آنانرا الهه های هنر میداند و «هزیود» چنانکه اشارت رفت دختران «زئوس- منه موزین» میشناسد و جای آنانرا در قله المپ و وظیفه ای که بر عهده دارند خنیاگری و سرودخوانی و داستان سرائی و افسانه پردازی برای سرگرمی خدایان بشمار میآورد.
علاوه بر المپ این موزهای نه گانه چشمه های خاص خود و مکانهای مقدس نیز در «بئوسی» داشتند که در آینده به آنها اشاره خواهد شد(19).
«هزیود» مؤلف «نسب نامه خدایان» (تئوگنی) گوید هنگام چرانیدن رمه های خود در کوه «هلیکون Helicon»(20) به موزها برخورده است که به او گفته اند همانگونه که قادرند دروغ بگویند میتوانند مدافع راستی نیز باشند.
«موزها» چوبدستی از درخت غار (که علامت افتخار بود) به «هزیود» عطا کردند و او بدین طریق شاعر شد و از آن پس به تدوین «نسب نامه خدایان» پرداخت. در «تئوگنی»، هزیود از عروسی خدای خدایان و «منه موزین» بدینسان صحبت میکند:
بمدت 9 شب در بستر مقدسی که برای آنان پرداخته بودند دور از نظاره ی خدایان دیگر هم بستر گردیدند.
روزها سپری شد تا بدانگاه که یکسال از همسری آنان گذشته و «منه موزین» بارور، 9 دختر که همه زیبا و جذاب بودند بجمع فرزندان زئوس افزود.
آنان مظاهر قدرتهای سحار معنوی همچون شعر حماسی، تغزّل و رقص، کمدی و تراژدی بودند که در کنار بارگاه در برف آرمیده ی المپ پا به جهان هستی گذاردند و جمع خدایان را با هنرهای ارزنده ی خویش گرمی و صفا بخشیدند.
«کاریت ها» یعنی «جاذبه ها Graces» که فرزندان «زئوس- اوری نمه» یا بقولی «زئوس- آفرودیت» بودند؛ همچنین «ارس Eros» پسر «آفرودیت- آرس Ares» که خدای عشق و همسر «پسیشه Psyche» (روح) بود در کنار موزها در مقرّ خدایان زندگی میکردند و سرودها و آهنگهای آسمانی خود را که «بسرود جاودانان» مشهور بود برای خدایان المپ زمزمه مینمودند.
اثر آهنگهای آسمانی آنان در زمین طنین می انداخت و صدای گامهای آرامشان که به کوه المپ صعود میکردند تا پدر خویش را شادمان سازند بگوش ساکنان زمین میرسید. بر فراز کوه «هلیکون» بارگاهی برای رقص آنان وجود داشت و در همسایگی آن چشمه ای بود که «هیپو کرنه Hippou-Krene»(21) نام داشت.
بدان هنگام که موزها به المپ صعود میکردند ابرها آنانرا در بر گرفته و از نظرها مستور میداشتند و تنها نوای آسمانی آنان شنیده میشد.
در اینجا نظر «هزیود» درباره اسناد بعضی از این الهگان با دیگران فرق دارد منجمله او «کلیو» را الهه ی ستایشگری و «اوترپ» را اله ی شوخ طبعی و «تالی» را الهه ی شکوه و «ملوپن» را الهه ی خوانندگی و «ترپسیکور» را الهه ی رقص و «اراتو» را الهه ی میل و رغبت و «پولیمنی» را الهه ی سرودهای زاینده و «اورانی» را الهه ی اخترهای آسمانی و بالاخره «کالییوپه» را الهه ی حنجره طلائی میشناسد.
سرودها و آوازهای آنان سحرانگیز و جادوئی بود. همچنین بین شاعران عهد کهن درباره تعداد موزها اختلاف نظر هست و تعدادشان بمانند اسناد و اسامی آنان متغیر است.
«پلوتارک» مورّخ بزرگ یونان در قرن اول میلادی و مؤلف «زندگی های موازی»(22) آنانرا «منه ایا Mneiai» که در یونانی جمع کلمه «منه موزین» است می نامد.
«هزیود» نقل میکند که موزهای فقط 3 نفر بودند که اسامی آنان بدینگونه بود:
«ملته Melete» خودآرائی، «منمه Mneme» حافظه و «آئواده Aoide» آواز.
«دیودور- دو- سیسیل Diodore De Sicile» مورخ مشهور یونانی در قرن اوگوست و مؤلف «تاریخ جهانی»(23) یا «کتابخانه تاریخی» معتقد است که «اورانوس- گایا» یعنی آسمان و زمین که اجداد زئوس بودند پدر و مادر موزها هستند.
شاعران در سرودهای جاودانی خویش همه جا موزها را الهام بخش اندیشه های خود میدانند و آنانرا راهنمای اشعار نغز خویش میشناسند و گاهی این اسم را بصورت مفرد یعنی «موز» بجای «موزهای 9 گانه» بکار میبرند.
«هراس» شاعر لاتن (65-8 قبل از میلاد) بدان هنگام که از موزها صحبت میکند آنانرا مظاهر عنایات آسمانی و هنرهای ظریفه ای که بشر نیازمند آنست میشناسد.
«پوزانیاس» حکایت میکند: مردی بنام «پی یرس Pieros» که از مقدونیه آمده بود در اطراف کوه «هلیکون» مستقر شد و آئین و مراسم مذهبی خاص موزهای 9 گانه را ترویج نمود.
خود او 6 دختر داشت که مجموع آنها را «پی یریدها Pierides» مینامید ولی اسامی 9 گانه موزها را به دختران خود داده بود و چنان تصور می کرد که پدر موزها است!!
در حقیقت این 9 دختر موزهای دروغین و ساختگی بودند که هرگاه شروع بخواندن میکردند همه جا را تاریکی فرا میگرفت و هیچکس نوای آنانرا گوش نمیداد و بدانگاه که موزهای واقعی شروع بخواندن مینمودند آسمان و دریا و ستارگان از حرکت باز میایستادند تا نوای آنانرا بشنوند.
کوه هلیکون که مقر موزها بود نیز غرش میکرد ولی «پوزئیدون» به اسب بالدار خود یعنی «پگاز Pegase» دستور داد که بوسیله سم خود آنرا خاموش سازد.
از آن پس، از محل ضربه ای که سم اسب بالدار بر کوه وارد آورد چشمه معروف «هیپو کر Hippou-Krene» فوران نمود.
موزها قادر بودند صورت پرندگان بخود بگیرند و بصورت «سیرن Sirene» که نیمی از بدن او شبیه انسان و نیم دیگر شبیه پرندگان و دارای حنجره ی طلائی است درآیند.
گروهی موزها را با «نمف ها Nymphes» نزدیک میدانند و معتقدند که مادرشان «منه موزین» نیز از دسته نمف های چشمه سارها است.
نامهائی که اکنون به موزهای نه گانه داده میشود در قدیم معمول نبوده و «کالییوپه» که الهه شعر حماسی است از همه مشهورتر است.
«هزیود» در «تئوگنی سطر 79» میگوید:
«اگر کالییوپه نبود شعر حماسی هرگز بدین درجه قدرت و اشتهار نمیرسید».
4- موزها و جنبه ی معنوی آنان
در گذشته گفتیم که حاصل عشق «زئوس Zeus» و «منه موزین Mnemosyne» 9 دختر بودند که در میتولوژی بنام «موزها» معروف هستند و هر یک از آنان مظهر هنری خاص بشمار میروند.در پاره ای از روایات «موزها» را دختران «هارمونی Harmonie»(24) یا دختران «اورانوس- گایا» یعنی «آسمان- زمین» میدانند.
آنچه ما را بر آن داشت که شخصیت استعاری موزها را مورد بحث قرار دهیم این بود که موزها در حقیقت مربوط به یک مکتب اصیل فلسفی و اولویت هنر بر سایر مسائل زندگی انسانی بشمار میروند.
«موزها» تنها نقش خوانندگی و نوازندگی سرودهای آسمانی را در بارگاه خدایان بعهده نداشتند بلکه در حقیقت دامنه قدرت معنوی آنان تمام زمینه های فکر بشری، از حماسه سرائی تا تعزّل و از کمدی تا تراژدی و از فصاحت تا رقص های سمبولیک، از حکمت و نجوم تا ریاضیات رسوخ یافته بود و این خود اصلی اصیل از عرفان و معنویت است.
درباره رابطه «آپولون Apollon» با بعضی از «موزها» منجمله «تالی Thalie» الهه ی کمدی و «اورانی Uranie» الهه ی اخترشناسی مطالب موجزی نشر یافته فی المثل گویند در نتیجه ی عشقبازی «آپولون- تالی» فرزندانی متولد شدند که به «کری بانت ها Corybantes» معروفند و معمولاً از ملتزمین رکاب «دیونیزوس» بشمار میروند.
درباره ی «کری بانت ها» داستانهای دیگری نقل شده که آنانرا کاهن و گاهی کاهنه های آئین «سی بل Cybele» یعنی مادربزرگ همه خدایان و خوانندگان اطراف گاهواره ی «زئوس» شمرده اند.
از عشقبازی «آپولون» و «اورانی» که الهه ی اخترشناسی بود موسیقی دانهائی بنام «لینوس Linos» و «ارفه Orphee» چنگ زن بدنیا آمدند که گروهی موجودیت آنان را نتیجه وصلت «ئئاگر Oeagre» و «کالییوپ Calliope» که الهه ی شعر حماسی و فصاحت و معروفترین موزها بود میدانند(25).
در افسانه ی اخیر مادر «لینوس» را یکی از «موزها» و به احتمال قوی «کالییوپ» دانسته و او را بهترین نوازندگان شمرده و حتی مرّبی هرکول نیز بشمار آورده اند.
گویند روزی بر اثر سرزنش نمودن هرکول بدست او کشته شد، همچنین درباره ی رقابت او در نواختن چنگ با آپولون داستانها گفته اند تا بدانجا که شاید «لینوس» بدست «آپولون» کشته شده باشد!
درباره «ارفه» که خواننده و نوازنده ی معروف اساطیر یونان است گفتیم که گاهی بجای «اورانی» مادرش را «کالییوپ» دانسته اند ولی در هر حال «آپولون» در هر دو توجیه پدر او به شمار رفته و داستان عشق او با «اریدیس Eurydice» یکی از مشهورترین افسانه های جاویدان میتولوژی یونان است که بجای خود مفصلاً توضیح داده خواهد شد.
اما «ئئاگر» که یکی از خدایان شطوط است او را پادشاه «تراس Thrace» که خطه ای در شمال یونان قدیم بود و امروزه در مرز کشور بلغارستان و یونان قرار دارد دانسته و او را همسر «کالییوپ» و در بعضی از سنت های کهن «ارفه» و «لینوس» را پسرهای او شمرده اند.
در گذشته گفتیم که «هزیود Hesiode» مؤلف «نسب نامه خدایان» (تئوگنی Theogonie) تمام شئونات و اندیشه های متین و انسانی بشر را مرهون فکر بدیع و رهنمائی موزها میداند تا بدانجا که صلح و انسانیت را تابش نور رؤیائی از اندیشه های عمیق و فلسفی موزها شناخته است.
«هزیود» که هشت قرن پیش از میلاد مسیح می زیسته و تنها «همر» در تاریخ میتولوژی بر او اولویت دارد میگوید:
قدیمترین آواز موزها سرودی است که پس از غلبه ی خدایان المپ بر «تیتان ها» خواندند و در حقیقت به نظام نوینی که جهان به خود پذیرفته بود گردن نهادند.
«هزیود» موزها را به دو دسته اصلی تقسیم کرده است:
1- موزهای ناحیه ی «تراس غربی» در مجاورت المپ.
2- موزهای ناحیه ی «بئوسی» که در دامنه ی کوه «هلیکون Helicon» مستقیماً زیر نظر آپولون بودند.
«آپولون» این موزهای 9 گانه را در اطراف چشمه ی «هیپوکرن Hippocrene» رهبری مینمود(26).
همچنین گویند که در کنار چشمه ی مقدس «آگانیپ Aganippe» نزدیک کوه هلیکون نیز موزها سرودخوانی و الهام بخشی مینمودند.
«پوزانیاس» مورخ یونانی در قرن دوم میلادی معتقد است در «ترزن Trezene» که یکی از شهرهای قدیمی پلوپونز (یونان) است چشمه ای به همین نام نیز وجود داشت که موزها در کنار آن سرود میخواندند و میرقصیدند و الهام بخش شاعران و متفکران بودند.
در سایر کشورها بغیر از یونان نیز موزهای دیگری وجود داشتند که سابقاً متذکر شدیم تعداد آنان از 3 نفر متجاوز نیست (ملته Melete- منمه Mneme و آئواده Aoide) یعنی خودآرائی- حافظه- آواز.
در «دلف» و جزیره «لسبوس Lesbos» که امروزه بنام «می تیلن Mytilene» معروف است هنوز مراسمی برای ستایش «هفت موز» به عمل می آید.
پس از آنکه میتولوژی از جنبه افسانه پردازی خارج شد و بصورت کلاسیک مدوّن گردید همه جا تعداد «موزها Muses» 9 نفر بود که «کالییوپ» مقام او را بین آنان داشت و شعر حماسی و فصاحت را بخویشتن اختصاص داده بود.
بر فراز کوه «پارناس Parnasse» نیز که مخصوص «آپولون» و «دیونیزوس» بود موزها صعود میکردند و بر هر دو قله عظیم و پر از برف این کوه (2959 متر ارتفاع) سرودخوانی مینمودند.
هنوز پس از قرنها گذشت زمان غاری عظیم در ارتفاع 1420 متری پارناس وجود دارد که گویند محل استراحت موزها بوده است.
در پائین این کوه چشمه ی «کاستالی Castalie» وجود دارد که آب مقدس آن برای انجام مراسم خاص مذهبی بکار میرفته است.
محراب مخصوص آپولون در ارتفاع 570 متری کوه ساخته شده در حالیکه جنوب معبد به تپه معروف «پلیستوس Plistus» راه دارد!
موزها در معبد مخصوص آپولون نیز مقام شایسته ای دارند و چون آپولون رهبری موزها را در هنرنمائی آنان بعهده داشته او را «موزاژث Mnsagete» یعنی «رهبر موزها» میخواندند.
رومیها نیز «کامن ها Camenes» که گاهی آنانرا «کاسمنه Casmenees» نیز مینامیدند همردیف و همسان موزها دانسته اند.
«کامن ها» الهه های چشمه سارها بودند که در جنگل مقدسی «دروازه ی کاپنا Porte Capena» در دامنه ی تپه ئی در نزدیک «کائلیوس Caelius» زندگی میکردند و قدرت پیشگوئی خارق العاده ای داشتند.
معروفترین «کامن ها» یکی «اژری Egerie» و دیگری «کارمنتا Carmenta» است که نام او بمعنی «صدای ساحرانه» استعمال میشود.
پی نوشت ها :
1- ایدا سلسله کوههائی است در فریژی و در نزدیکی شهر معروف تروآ که امروزه بنام «کازداق Kaz Dagh» معروف است محاکمه «پاریس» پسر «پریام» پادشاه «تروآ» نیز در این محل انجام شد. همچنین کوهی بنام «ایدا» به ارتفاع 2500 متر در «کرت» وجود دارد و در همین محل بود که زئوس را در غاری مخفی کردند تا بزرگ شود.
2- اوکئانس (اوسئان- اقیانوس) پسر اورانوس و گایا و مجسم کننده ی دریاها و شطوط بزرگ در میتولوژی یونان است که همسرش «تتیس» بود.
3- سامس جزیره ایست در آرشیپل یونان که 468 کیلومتر مربع وسعت و 70 هزار جمعیت دارد و فیثاغورس حکیم معروف در آنجا بدنیا آمده است. در حفاریهائی که اخیراً بعمل آمده معبد بزرگی از هرا همسر زئوس در آنجا کشف گردیده است.
4- لتو یکی از همسران زئوس و مادر دوقلوها یعنی آپولون و آرتمیس است.
5- «هفائیستوس Hephaistos» و «آرس Ares» پسران هرا هستند که گویند بدون همخوابگی با زئوس بوجود آمدند. همچنین «هرا» صاحب دو دختر بنامهای «هبه Hebe» که بمعنی گل جوانی است و «ایلیسی Ilithyie یا التییا Eileithyia» شد.
«ایلیسی» الهه ای بود که بهنگام درد زایمان به کمک مادران میشتافت.
«هرکول» که فرزند «زئوس- آلکمن» بود و نام او بمعنی (پیروزی هرا) است با «هبه» ازدواج نمود و سپس بجمعیت خدایان المپ پیوست.
6- «آسوپس» مظهر رودخانه ای در پلوپونز بود که به دریای «کرنت Corinthe» میریخت و مانند همه شطوط یونان بوسیله «اوسئان- تتیس» یعنی پدر و مادر «اوری نمه» بوجود آمده بود.
آسوپس دختری داشت بنام «اژین Egine» که زئوس او را نیز ربود و بشکل عقاب درآورد.
«سی زیف Sisyphe» پادشاه «کرنت» این خبر را به شطوط رسانید و آنان عصیان کردند ولی زئوس آنها را مقهور ساخت و آبها به بستر اولیه ای که داشتند بازگشتند.
7- پیران دریا در اعصار گوناگون و مکانهای متفاوت بصور مختلف در میتولوژی نام برده شده اند ولی بطور کلی از سه نفر «فورکیس Phorkys» یا «فورسیس Phorcys» و «پرته Portee» و «نره Neree» یاد شده که برای نخستین بار «همر» خلاق ایلیاد و ادیسه آنانرا «پیران دریا» نامید.
«هزیود» معتقد است که «فورکیس» پسر «گایا» و «پونتس Pontos» بود که با «کتو Keto» ازدواج کرد و فرم مونث کلمه «کتوس Ketos» بمعنی «غول دریائی» است و ممکن است بجای «پیران دریا» بهنگام جنگ هرکول و فورکیس بکار رفته باشد.
فورکیس همچنین فورکس Phorkos نیز نامیده میشد و مانند «پرته» و «نره» قادر بود شکل خود را تغییر دهد.
8- غیر از ایریس (قوس قزح)، هرمس برادر خدای خدایان نیز عنوان پیامبری خدایان المپ را داشت.
9- کتاب متامورفوز (استحاله) فصل اول سطر 321.
10- کلمه Justice که در فرانسه بمعنی عدالت است از نام او گرفته شده است.
11- «آدراسته» یکی از پادشاهان آرگوس بود و در داستان «هفت سردار علیه تب» که «اشیل» آن را با شاعرانه ترین کلمات توصیف کرده است نقش اساسی داشت.
12- ایلیاد سرود یازدهم (بیت 134).
13- سرود پنجم بیت (794).
14- ایلیاد سرود پانزدهم بیت 88.
15- «تروفونیوس» محصول عشق «آپولون» و «اپیکاسته Epicaste» و ناپسری «آگامد Agamede» بوده و بعقیده ی بعضی از محققان میتولوژی «دمتر» او را شیر داده است.
«تروفونیوس» معمار مشهور دوران اساطیری است که معابد مشهوری را بنا نهاده است.
یونانیها معتقدند که «تروفونیوس» در دخمه ای نزدیک «لوادیا Levadia» در «بئوسی Beotie» زندگی میکرد و هاتفی خاصی خود داشت. یونانیان پس از انجام تشریفات لازم به دخمه میرفتند و میخوابیدند و به پیامهائی که میرسید عمل میکردند. گویند چون ناپدری خود را کشت، زمین او را بلعید ولی پس از مرگ مفتخر شد که در بئوسی «هاتف» داشته باشد.
کسانیکه برای مشاوره مراجعه میکردند نخست در آب رودخانه «هرسینه Hercyne» خود را تطهیر مینمودند.
16- نئوپلاتونیسین ها یا نوافلاطونیان (افلاطونیان اخیر به تعبیر مرحوم فروغی) آخرین سلسله ی معتبر حکمای یونان و خاتم دوره حکومت قدیم میباشند. باید تذکر داد که رومیان تنها در فنون جنگ و سیاست و کشورداری مهارت داشتند و وقتی به عالم معقولات و ذوقیات و هنر و فلسفه آشنا شدند که با یونانیان آمیزش نمودند و باید صریحاً گفت که هرچه دارند از حکمای یونان کسب کرده اند فقط «لوکرس Lucrece» و «سیسرون» و «سنگ Seneque» و «اپیکتت Epictete» و «مارک اورل Marc-Aurele» را میتوان حکمای بزرگ روم دانست. مؤسس نوافلاطونیان «آمونیوس ساکاس Ammonios Saccas» است ولی حکمت اشراق و عرفانی که در آثار آنان دیده میشود مربوط به «فلوطین Plotin» است که با حکمت ایرانی و هندی نیز آشنائی داشته است. او 54 رساله دارد که در 6 مجلد است و به «انئادها Enneades» یا رسالات 9 گانه «تاسوعات» مشهور است.
نوافلاطونیان پیروان پلوتن یا فلوطین هستند و بعضی از آنان در تغییر وضع میتولوژی که اثر مستقیم تماس یونان و فلسطین (در اثر حمله اسکندر) بود تأثیر زیاد داشتند و توجه به عقاید باطنی و طلسم و سحر و جادو نیز در نظریات این جماعت بخوبی هویداست.
17- نام این «تیتانید» را در فرهنگ های میتولوژی «فبه Phebe» و «فوابه Phoibe» نیز ذکر کرده اند. از همسری اوبا «کوئس Coeos» دو فرزند «لتو Leto» و «آستر Asteria» بوجود آمدند.
18- در کلیه ی فرهنگها «موز» را معادل «الهه Deesse» ثبت کرده اند.
19- بئوسی یکی از خطه های یونان است که مرکز آن شهر معروف تب Thebes بود.
20- هلیکون کوهی است در ناحیه بئوسی یونان که 1750 متر ارتفاع دارد و مخصوص اقامت موزها بوده و امروزه بنام «پالائو- وونو Palaeo-Vouno» نامیده میشود.
21- این کلمه بصورت Hippocrene نیز ضبط شده که بمعنی «چشمه اسب» است.
22- Vies Paralleles
23- Bibliotheque Historique (Histoire Universelle)
24- هارمونی دختر «آرس Ares» و «آفرودیت Aphrodite» بود. بهنگام عروسی او با «کادموس Cadmos» هدیه ای بصورت لباس و گردن بند از طرف مادرش دریافت نمود که بعدها این هدایا بمعبد «دلف» تقدیم شد.
25- در اینجا بعنوان توضیح یادآور میشود که راجع به «لینوس» دو افسانه وجود دارد یکی در سنت های قدیمی آرگولید (خطه ای کوهستانی در شمال شرقی پلوپونز) و دیگری در بئوسی (خطه ای در یونان قدیم که مرکز آن شهر معروف تب Thebes بود).
26- هیپوکرن یا چشمه ی اسب که بر فراز قله هلیکون است در اثر برخورد سم اسب بالدار افسانه های یونان یعنی «پکاز Pegase» بوجود آمد.
موزها این نقطه را مکان اصلی و مرکز تجمع خویش قرار دادند و بعدها شاعران به کنار این چشمه می آمدند تا موزها به آنان الهام آسمانی عطا نمایند.