جوانان مسلمان از غرب گرایى تا استعمار فرانو

از مسائل مهم تحولات یک قرن گذشته در جهان اسلام، ظهور نسل جوان است و از بارزترین نیازهاى این طبقه، امور روانى و فکرى است که اگر مورد غفلت و بى‏توجهى جوامع اسلامى قرار بگیرد، انحرافات و پیامدهاى ناگوارى را به
شنبه، 11 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جوانان مسلمان از غرب گرایى تا استعمار فرانو
جوانان مسلمان از غرب گرایى تا استعمار فرانو

 

نویسنده: مرتضى شیرودى (1)



 

چکیده

از مسائل مهم تحولات یک قرن گذشته در جهان اسلام، ظهور نسل جوان است و از بارزترین نیازهاى این طبقه، امور روانى و فکرى است که اگر مورد غفلت و بى‏توجهى جوامع اسلامى قرار بگیرد، انحرافات و پیامدهاى ناگوارى را به همراه خواهد داشت که از جمله این پیامدها، ارائه تصویرى غلط از غرب و استعمار در همه ابعاد آن، به ویژه استعمار فرانو از سوى غرب استعمارگر و دریافت بدون دقت آن از سوى جوانان مسلمان است؛ لذا باید به فکر چاره بود تا مبادا پایه‏هاى استوار اسلام از درون پوسیده شود. با نگاهى بر تحقیقات انجام شده قبلى مى‏توان دریافت که به این موضوع توجه چندانى نشده و در نتیجه این مقاله مى‏کوشد به بررسى موضوع برخورد جوانان مسلمان با پدیده غرب گرایى از استعمار قدیم، جدید تا استعمار فرانو بپردازد، و ضمن توضیح مفهوم غرب و ارتباط آن با استعمار، و تبیین تاریخچه غرب گرایى یا همان استعمار زدگى، و توصیف دلایل رویکرد جوانان به آن و تشریح شیوه‏هاى استعمار در سه سطح قدیم، جدید و فرانو، راه‏هاى مقابله با آن را مطرح سازد.
کلید واژه‏ها: غرب گرایى، جوانان، ایران، امام خمینى قدس سره، جهان اسلام و استعمار فرانو.

غرب به معناى استعمار قدیم، جدید و فرانو

غرب، واژه‏اى با مفاهیم متعدد و متنوع است، لذا توصیف و ارائه‏ى تعریفى از آن سخت و دشوار است. با این وصف، این واژه به هیچ وجه بى‏معنا نیست و مى‏توان آن را به صور ذیل تعریف کرد:
1. غرب به معناى دنیاى صنعتى گاه هم به معناى کشورهاى استعمارگر سابق و گاه جدید، دشمن مسیحى و یا حتى امریکا به کار مى‏رود؛ (2)
2. غرب به معناى غروب معنویت؛ (3)
3. غرب به معناى یک دوره تاریخى و فرهنگى در مغرب زمین از حدود قرن هفتم قبل از میلاد در یونان باستان تا به امروز؛ (4)
4. غرب به معناى تجدد و روشنگرى با مبدأ قرن هجدهم میلادى به بعد؛ (5)
5. غرب به مفهوم فلسفه جدید مبتنى بر اومانیسم، لیبرالیسم، راسیونالیسم، سکولاریسم، ناسیونالیسم و مانند آن؛ (6)
6. غرب یعنى سامانه‏اى نهادى و قضایى، مجموعه‏اى از حقوق فردى، حاکمیت قانون غیر شخصى، آزادى مدنى و غیره؛ (7)
7. غرب یعنى روندى در تاریخ غرب با تکیه بر ارزش‏هایى چون تأکید بر عقل براى شناخت انسان، نقد محورى و جدى، جایگزین کردن تکلیف با حق، تأکید بر حقوق بشر، به وجود آوردن علم جدید و مانند آن؛ (8)
غرب در نگاه امام خمینى قدس سره به مراتب وسیع‏تر از غرب جغرافیایى است و بیشتر بر ابعاد فرهنگى و تمدنى تکیه دارد؛ ابعادى که در حوزه جغرافیایى غرب به خصوص بعد از رنسانس به وجود آمد. از این منظر، غرب عبارت است از تفکرى دنیا گرایانه، تجربى‏نگر و غیر دینى همراه با سلطه و استثمار مادى که سرچشمه مادى آن، در ظاهر نه به غرب، بلکه به همه تمایلات درونى و نفسانیات و خودخواهى‏هاى انسانى ختم مى‏شود. (9) استعمار در شکل قدیم و جدید به این مفهوم نزدیک‏تر است. در این صورت، استعمار فرانو یک نوع تحول فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و نظامى است که بر پایه آن، هر چه از غرب مى‏آید اصیل است و اجازه بقا و زیستن دارد. تبعات این نوع استعمار، حذف دین از جامعه و آزادى بى‏قید و بند انسان است. این استعمار، مفاسد زیادى را به همراه دارد، مانند: تثبیت پوچ گرایى (نهلیسم) یعنى اینکه انسان اومانیستى، انسان را به جاى خدا در زندگى خود قرار مى‏دهد و تنها هدف او حداکثر لذت بردن است و چون روح زیاده طلب دارد به هیچ حدى راضى نیست. استعمار فرانو در سطح روشنفکران وابسته، به صورت تقلید کورکورانه اندیشه‏هاى غربى است؛ ولى در سطح مردم عادى، به صورت تغییر سبک زندگى روزمره و لباس و آرایش ظاهر مى‏شود و از این رو در قشر عادى، ملاک متمدن بودن و جذب استعمار فرانویى، مصرف کالاهاى وارداتى غرب خواهد بود. غرب گرایى جوانان جهان اسلام از نوع دوم است؛ یعنى غرب گرایى در رفتار و مصرف و نه در اندیشه و تعقل است. اینان بر خلاف روشنفکران غرب گرا که در ظاهر منکر تبعیت از غرب‏اند، اما در واقع مقلد الگوهاى جدید غرب به شمار مى‏روند.

تاریخچه گرایش جوانان مسلمان به استعمار قدیم

از غرب‏گرایى در کشورهاى اسلامى به دلیل شیفتگى به غرب نبوده، بلکه در نتیجه پى بردن مسلمانان به ضعف خویش در برابر غرب و میل به تجدید عظمت گذشته اسلام بوده است. بدین ترتیب در آغاز، غرب گرایى جنبه اصطلاحى داشت، ولى به تدریج به فسادى وحشتناک منجر شد. از نظر تاریخى در اکثر کشورهاى اسلامى، غرب گرایى در اواخر سده 18 و در سال‏هاى اول سده 19 شروع شد و با شدت و ضعف همچنان ادامه دارد. براى نمونه به تاریخچه مختصر غرب گرایى در ترکیه و ایران که مشابهت زیادى با هم دارند، اشاره مى‏کنیم.

الف. غرب گرایى در ترکیه :

غرب گرایى در ترکیه از اواخر قرن 19 آغاز شد و با به قدرت رسیدن کمال آتاترک به اوج خود رسید و تا جنگ جهانى دوم به شدت ادامه داشت. ترکان جوان در سال 1908 غرب گرایى را در زمینه‏هاى آموزش و فرهنگ گسترش دادند و در این زمینه، از اساتید اروپایى دعوت کردند. یکى از پیامدهاى غرب گرایى ترکیه این بود که امپراتورى هزار ساله عثمانى از هم پاشید و پیامد دیگر آن، از بین رفتن استقلال اقتصادى ترکیه بود. کمال آتاترک بارزترین و افراطى‏ترین چهره غرب‏گرا در جهان اسلام است. او یک رژیم خودکامه و مستبد در ترکیه حاکم کرد و با بدترین شکنجه‏ها در همه زمینه‏هاى زندگى اجتماعى و سیاسى به اسلام زدایى پرداخت. مدرسه‏هاى مذهبى را تعطیل کرد، اذان و نماز را به زبان عربى قدغن کرد، سیستم حقوقى سوئد را به جاى سیستم شرع در دادگسترى ترکیه رواج داد، کشف حجاب کرد و از نظر سیاسى آتاترک، جمهورى سکولاریستى )لادینى( اعلام کرد و دیکتاتورى خشن و حکومت ترور و وحشت برقرار ساخت و حزب جمهورى خلق را تشکیل داد. پس از کمال آتاترک، غرب گرایى در ترکیه ادامه یافت و جانشین او عصمت اینونو همان سیاست را دنبال کرد، اما در انتخابات نسبتا آزادى که در سال 1950 برگزار شد مسلمانان ترکیه او را کنار زدند و با روى کار آمدن عدنان مندرس جریان غرب گرایى تا حدى تعدیل یافت.

ب. غرب گرایى در ایران :

آغاز غرب گرایى در ایران را مى‏توان به زمان انقلاب مشروطیت برد. ایجاد دارالفنون و مؤسسات آموزشى دیگر، سفرنامه‏ها و نوشته‏هاى نمایندگان ایران که به اروپا مى‏رفتند، از جمله عوامل مؤثرى بود که عده‏اى از ایرانیان را دلباخته غرب کرد و نهایتا همین عده با تشکیل انجمن‏هاى سرى به بهانه مشروطه خواهى، غربى ساختن ایران را دنبال کردند. آن چه غرب گرایانى چون ملکم خان به نام مشروطه ایجاد کردند، وابسته کردن ایران به غرب و فراهم کردن زمینه براى ظهور افرادى چون رضاخان بود. در ایران افراد غرب‏گرا چون تقى‏زاده، تدین، میرزا یعقوب و... زمینه را براى رضاخان فراهم کردند تا اینکه در سال 1925، رضاخان به وسیله پارلمان به ظاهر مشروطه به عنوان شاه جدید انتخاب شد.
رضاخان و آتاترک هر کدام به عنوان یک غرب‏گرا برنامه مشابهى را پیاده کردند. مأموریت عمده رضاخان چون آتاترک، پایه‏ریزى نظام غربى بود، لذا اسلام زدایى، مبارزه با روحانیت، اجبارى کردن لباس غرب و... نیز از مهم‏ترین برنامه‏هاى آن به شمار مى‏آمد. رضاخان نیز مانند آتاترک فرهنگستان زبان به وجود آورد و سعى در تغییر واژه‏هاى عربى به فارسى خالص و پهلوى کرد. در این دوره، فراماسوها زمام امور را به دست داشتند و عامل اصلى غرب گرایى بودند، لذا لژ همایونى که مهم‏ترین پایگاه فراماسونرها بود در دوران رضاخان با قدرت مشغول به کار شد و در کنار غرب گرایى فرهنگى از نظر سیاسى نیز کشور را به اروپاییان فروخت. البته باید دانست که جریان اقتباس از غرب در ایران از دوران شاه عباس صفوى شروع شد و در دوران رضاخان شدت یافت. (10)

عوامل و مجارى (راه‏هاى) گرایش دادن جوانان به استعمار جدید

در این بخش، دو مقوله:
رابطه ویژگى‏هاى دوره جوانى در گرایش به استعمار جدید، عوامل غرب و استعمارگرایى نوین جوانان مطرح مى‏شوند.
الف) یکى از علل ناکام ماندن طرح‏ها و اقدامات انجام شده کشورهاى اسلامى در مبارزه با غرب گرایى، عدم شناخت دقیق رفتار جوانان است. رفتار شناسى جوانان به ما مى‏فهماند که بسیارى از رفتارهاى غرب گرایانه قبل از اینکه توجیه سیاسى و اقتصادى داشته باشند علت روانى و تربیتى دارند. مسلما رفتار غرب گرایانه جوان، ریشه در حیات و اخلاق او دارد و هر اندازه که عوامل خارجى قوى باشند، تا زمینه مناسب روحى و روانى در شخصیت فرد موجود نباشد، نمى‏توانند به تنهایى در تغییر رفتارى او مؤثر باشند، ولى باید به این نکته توجه کرد که یکى از اصلى‏ترین مشخصه‏هاى روانى دوران جوانى پیدایش بحران هویت در فرد است که مى‏تواند زمینه‏ساز مناسبى براى خودباختگى انسان باشد و ناتوانى او براى کنار آمدن با این بحران نابهنجار است. چون جوان را از یک هویت محکم محروم مى‏سازد و فرد دچار سردرگمى مى‏شود و این سردرگمى مى‏تواند خود را به صورت اختلال رفتارى نظیر فرار از منزل و... نشان دهد. از طرف دیگر جوان احتیاجات مختلفى دارد. از جمله اینکه مى‏خواهد مهم باشد و شخصیت خاصى داشته باشد. حالا اگر این احتیاج با ارائه‏ى الگوى صحیح برطرف نشود به الگوهاى غربى که در رسانه‏هاى گروهى دنیا تبلیغ مى‏شود روى مى‏آورد که این خود از ریشه‏هاى اصلى غرب گرایى نوجوانان است.
ویژگى‏هاى دیگر جوان در گرایش وى به پدیده غرب گرایى در صورتى که به درستى به آنها پاسخ داده نشود، مؤثر است، از جمله:
1. تمایلات دینى: تمایل فطرى ایمان و اخلاق در دوران بحرانى بلوغ یکى از بهترین و نیرومندترین پایگاه‏هاى تربیتى نسل جوان است که اگر با آموزش‏هاى جذاب و متنوع رهبرى نشود تمایلات دیگرى جاى آن را مى‏گیرد و آموزش‏هاى دینى مى‏توانند سایر تمایلات غریزى جوانان را مهار کنند.
2. تحول ارزش‏ها و عقاید: نوجوان بسیارى از ارزش‏ها و عقایدى که قبلا پذیرفته را الان مورد پرسش و تردید قرار مى‏دهد و دوست ندارد باورهاى پدران و اجداد خود را بپذیرد. بنابراین، در عین حال که نباید جلوى استقلال فکرى نوجوان را بگیریم باید ارزش‏هاى مذهبى را به بهترین وجه به او بیاموزیم.
3. مسائل عاطفى و روانى: دوره نوجوانى، دوره تحول جسمى و روانى فرد است. رشد سریع اندام و اعضاى بدن، بیدارى هوس‏ها، بروز احساسات تازه و مبهم و امیال شدید و نامعلوم از دیگر ویژگى‏هاى این دوره است.
4. تمرد و سرکشى: مى‏خواهد از تسلط خانواده خارج شود و از دخالت والدین در کارهایش عصبانى مى‏شود و این ویژگى‏ها باعث مى‏شود که دنیاى غرب براى اشاعه‏ى فرهنگ خود از آن استفاده کند و سعى دارد با ارائه‏ى مدها، الگوها و رفتارهاى غربى، کمبودهاى شخصیتى نوجوانان را به نحو دلخواهش جبران کند، با این هدف که غرب گرایى ظاهرى و رفتارى نوجوان مقدمه‏اى براى غرب گرایى فکرى و شخصیتى وى باشد.
5. تضادهاى روانى: به پدر و مادر علاقه دارد، ولى به خاطر امر و نهى‏هاى آنها، از آنها تنفر پیدا مى‏کند و از نظر اقتصادى هم به آنها وابسته است و هم مى‏خواهد مستقل عمل کند. بنابراین، بسیارى از رفتارهاى نوجوانى، گذرا بوده و موضع گیرى افراطى در برابر آن موجب سرسختى و اصرار نوجوان در آن رفتار مى‏شود.
6. میل جنسى: بزرگ‏ترین نشانه رشد بدنى در دوران بلوغ و نوجوانى پیدایش و ظهور نیاز به جنس مخالف است و با توجه به اینکه غالبا در این دوره افراد قادر به ارضاى میل جنسى‏شان از راه صحیح (ازدواج) نیستند، لذا کشمکش درونى، نگرانى و اضطراب در فرد به وجود آمده و گاه به انحرافات جنسى مى‏انجامد؛ هر چند جنسیت جزئى از زندگى فرد است، ولى جزئى مؤثر است که نادیده گرفتن آن، انحرافات اخلاقى و شخصیتى بسیارى دارد.
7. تأثیر محیط اجتماعى: امروزه عموم دانشمندان معتقدند که محیط اجتماعى بیشتر از هر عامل دیگرى بر رفتار آدمى اثر دارد. البته افراد در برابر تأثیرات محیط اجتماعى یک گونه واکنش نمى‏کنند، بلکه تسلیم محیط مى‏شوند و بعضى در برابر آن ایستادگى مى‏کنند.
اختلال شخصیتى فرد ممکن است از اختلال جامعه سرچشمه گیرد، لذا به نظر مى‏رسد با تثبیت ارزش‏ها و اصول اسلامى از اختلالات شخصیتى کاسته شود. پس باید مربیانى باشند که علاوه بر سالم سازى محیط، راه‏هاى مشروع و معقول ارضاى شهوات را به نوجوانان آموزش دهند.
8. رفاقت: نوجوانان به رفاقت و دوستى با هم‏سالان بسیار اهمیت مى‏دهند و از زندگى کردن با آنها لذت مى‏برند. بنابراین در بحث تکوین شخصیت باید جایگاه ویژه‏اى را به عامل رفاقت بدهیم؛ زیرا تأثیر گروه هم سن تا حدى است که گاهى طرز رفتار، نحوه‏ى تکلم و حتى شیوه‏ى لباس او را تعیین مى‏کند.
9. الگوها: الگوهاى اسلامى تبلیغ شده از سوى خانواده‏هاى مذهبى على‏رغم غناى ذاتى که دارند، ولى کاملا مبهم و خشک ارائه مى‏شوند، در حالى که الگوهاى غربى همیشه با جدیدترین تکنولوژى‏هاى تبلیغى و رسانه‏هاى گروهى معرفى مى‏شوند و با روحیه تنوع طلب نوجوانان هماهنگى دارند.
10. هیجانات تند: جوانان خیلى زود تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار مى‏گیرند و غرب گرایى جوانان را نیز باید نوعى از هیجانات تند و هدایت نشده به حساب آورد که مورد سوء استفاده دشمن قرار گرفته و جوانان هم با ساده دلى تمام پشت پا به فرهنگ اسلامى خویش زده و آمال خود را در غرب جست و جو مى‏کنند.
11. مستى جوانى: در جوانى گویا فرد شعور و آگاهى خود را از دست مى‏دهد، به گونه‏اى که همه‏ى ارزش‏هاى او در هم ریخته است. چنان که در سخنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله آمده که فرمودند: »الشباب شعبة من الجنون«.
12. میل به آزادى: میل جوان به آزادى، تند و افراطى است که دوست دارد آداب و رسوم را کنار زده، به هر صورتى که امکان دارد به هدف‏هاى درونى و خواهش‏هاى نفسانى خود نایل آید؛ لذا این آزادى اگر جنبه الهى بگیرد منجر به آزاد مردى مى‏شود، ولى اگر آزادى غیر منطقى بود فاجعه‏آمیز مى‏شود.
13. خودنمایى: نوجوانى که تازه ایام طفولیت را پشت سر گذاشته از شهرت و خودنمایى لذت مى‏برد و بدین وسیله مى‏خواهد ضعف دوران کودکى را جبران نماید؛ لذا نسبت به کارهاى قهرمانى احساس علاقه مى‏کند و بارزترین شکل این غریزه در نوع آرایش، لباس پوشیدن، تکلم و رفتار است که هر روز شکلى متنوع‏تر و جذاب‏تر به خود مى‏گیرد تا شخصیت گم شده خود را شاید در آن بیابد.
14. عشق: حد اعلاى این نیاز فطرى در عشق به جمال الهى و زیبایى معنوى است که روح تعالى جوى جوان را به راحتى مى‏توان به آن سوق داد، ولى زیبایى‏هاى طبعیى، هنرى و... نیز اگر به طور صحیح عرضه شوند موجب پرورش دادن جوان و تسکین هیجانات اوست. مرتبه پایین‏تر از عشق، شیفتگى است که در جوانان بسیار به چشم مى‏خورد. جوانان در این سن شیفته ارزش‏هاى فرهنگى، هنرى و اخلاقى غرب‏اند.
نتیجه اینکه باید نسل جوان جهان اسلام را بشناسیم؛ زیرا جوان یک نوع ادراکات احساساتى دارد که در گذشته بوده و باید به او حق داد و در عین حال انحرافات فکرى و اخلاقى دارد و باید آنها را چاره کرد و چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایاى جوان امکان پذیر نیست. از طرفى دیگر، بنابر قاعده طبیعى و شواهد تاریخى، انقلاب انبیا جوانان را راحت‏تر از صاحبان مال به خود جذب مى‏کردند. به عنوان مثال، اولین گرونده به دین اسلام على بن ابى‏طالب علیه‏السلام است که در آن زمان جوان بودند و اسلام هم متقابلا ارزش فراوانى براى جوانان، قائل است تا آنجا که پیامبر اسامه را در سن 18 سالگى به فرماندهى لشکر برگزید. بنابراین سرمایه گذارى براى تربیت سالم جوانان، سرمایه گذارى بنیادى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در جامعه است. همان طور که در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله است که مى‏فرمایند: «اوصیکم با الشبان خیرا فانهم ارق افئده». (11)
ب) در بخش قبل، سخن از زمینه‏ها و ریشه‏هاى روانى - تربیتى غرب گرایى بود. در این بخش عواملى که جوان را به سمت غرب گرایى مى‏کشاند، بحث مى‏کنیم:

1. عوامل فرهنگى

مهم‏ترین عامل ترویج فرهنگ غربى در جوامع اسلامى، مسائل فرهنگى است و البته همه مى‏دانیم ساده‏ترین راه براى وابسته کردن یک جامعه، از بین بردن استقلال فرهنگى آن است. به همین دلیل استعمارگران در یک قرن اخیر کوشیده‏اند تا فکر و اندیشه خود را به ملل مستعمره تحمیل کنند و در نتیجه آنها را در زمینه‏هاى مختلف خوراک و پوشاک و... مقلد خود کنند.
عوامل فرهنگى تأثیرگذار بر غرب گرایى عبارت‏اند از:

1 - 1. آموزش غربى :

در محافل علمى و آموزشى جهان اسلام، افکار و رفتار غربى، اغلب به صورت ناخودآگاه از سوى محققان و دانشجویان پذیرفته مى‏شود با این تصور که علم و ارزش‏هاى حاکم بر دنیاى غرب تفکیک ناپذیرند. از این رو، به ندرت مى‏توان کتاب علمى یا استادى را دید که در عمق گفتار یا نوشتارش تبلیغ از غرب وجود نداشته باشد. بنابراین، خودباختگى علمى در اغلب رشته‏ها و فنون به وضوح قابل رؤیت است و یکى از نشانه‏هاى واضح آن، شیوع الفاظ فرهنگى در بیشتر تخصص‏ها و رشته‏هاى علمى موجود در کشورهاى اسلامى است و اگر بخواهیم درباره میزان غرب گرایى یک جامعه داورى صحیح کنیم باید اول ببینیم که شیوه آموزش غربى تا چه میزانى در میان آنها رایج است. به هر روى تنها راه سوق دادن یک ملت به سوى گرایش غربى این است که شیوه آموزش غربى را در میان آنها رواج دهیم.

1 - 2. تبلیغات :

تبلیغات شیطانى هموراه مورد تأکید استعمار در جهان بوده است و شاید رواج پدیده‏هایى چون غرب گرایى، مدپرستى در راستاى تسلط و سیطره جهانى غرب بر شرق است و با توجه به این واقعیت تلخ بر ماست تا به نقش و اهمیت این رکن مهم بیش از پیش اهمیت دهیم و به تبلیغ وسیع غرب علیه جهان اسلام، پاسخ مناسب دهیم و اثر مخرب آن را از اقشار مختلف جامعه خصوصا جوانان خنثا کنیم. در تبلیغات فرهنگى، همواره استعمار غرب به دو نکته دقیقا توجه دارد: نخست، بى‏خبر نگاه داشتن مردم از میراث‏هاى فرهنگى، قدرت و استعدادهاى بالقوه مادى و معنوى‏شان و انهدام آثار سنتى و خرافى خوانندگان آنها، زمینه مناسب براى رواج فرهنگ بیگانه تلقى مى‏شود؛ دوم، با تبلیغ شهوت و رفاه طلبى همراه با برنامه‏هاى از پیش تعیین شده به نبرد با ارزش‏هاى فرهنگى و معنوى بشریت پرداخته و بر آن پیروز مى‏شوند.
غرب در تبلیغات جهانى بیشتر روش شرطى را به کار مى‏گیرد، لذا تغییر لباس، بستن کراوات و... به عنوان همراهى با تمدن و کوشش در جهت رسیدن به کاروان علم و دانش شناخته شده، در حالى که هیچ ارتباط معقولى بین بستن کراوات و تحصیل علم و توفیق در اکتشافات و اختراعات وجود ندارد و این شیوه تبلیغى غیر مستقیم، بیشترین اثر را بر جوان دارد؛ زیرا که بدون علت یابى آن را مظهر شخصیت و کمال مى‏بیند و ناخواسته از آن تقلید مى‏کند. از مهم‏ترین ابزارهاى تبلیغى امروز غرب عبارت‏اند از:

1 - 2 - 1. صدا و سیما :

در رواج فرهنگ غربى در جوامع شرقى، اولین نقش را باید به امواج وسیع رادیو و تلویزیون داد، خصوصا اینکه غالب مخاطبین تلویزیون را نوجوانان و جوانان تشکیل مى‏دهند، و از طرفى نیز مى‏دانیم که سنین نوجوانى و جوانى، سال‏هاى تکوین شخصیت است، لذا باید نسبت به پخش برنامه‏ها، نظارت بیشترى در جهان اسلام به عمل آید تا بیت‏المال و سرمایه‏هاى دول و ملل اسلامى، در ترویج اهداف بیگانگان صرف نشود.

2 - 2 - 1. ویدئو :

علاوه بر صدا و سیما، فیلم‏هاى ویدئویى ممنوعه و قاچاق، سهم دوم را در ترویج و اشاعه غرب گرایى و ابتذال داشته‏اند. در حال حاضر حدود 45 درصد از کل دستگاه‏هاى ویدئویى در داخل جهان اسلام در خانواده‏هاست و بسیارى از جوانان زمان مفید خود را در خانه پاى ویدئو مى‏نشینند، لذا به این وسیله ترویج ارزش‏هاى ضد اسلامى و غربى صورت مى‏گیرد.

3 - 2 - 1. مطبوعات :

مطبوعات، نشریات و کتب، در پرورش یا انحراف افکار عمومى نقشى بسزایى ایفا مى‏کنند. هر گاه محتواى مطالب نشریه‏ها و کتب پوچ، بى‏معنا و مبتذل باشد، گذشته از اتلاف وقت، در پایین آوردن سطح فرهنگى و اخلاق جامعه تأثیر کلى خواهد داشت. در حال حاضر، کتاب‏هاى داستانى، رمان‏ها، دیوان اشعار، موضوعات تاریخى و ملى و موضوعات مشابه، تقاضاى بیشترى را در بازار کتب دارند و این نشان مى‏دهد که جامعه کتاب خوان و روشنفکران، اکثرا به سمت سیاست گریزى و عافیت طلبى گرایش دارند، که دلیل آن را در عدم توفیق جهان اسلام در غنى سازى فرهنگى و پاسخ گویى به نیازهاى روحى - فکرى جوانان باید جست و جو کرد، به طورى که آثار ارائه شده طى دهه‏هاى اخیر به هیچ وجه پاسخ گوى نیاز نسل حاضر به معارف پویاى دینى نیست.

4 - 2 - 1. عکس :

با توجه به روحیه الگوپذیرى جوانان و نوجوانان، چاپ و نشر عکس هنرپیشه کشورهاى مغرب زمین، یکى از روش‏هاى مؤثر تبلیغات استعمار فرهنگى به شمار مى‏رود. این تصاویر که بر روى لباس‏ها، وسایل و... چاپ مى‏شوند علاوه بر جنبه تحریک آمیزى که دارند از نظر روانى به عنوان الگوهاى نسل جوان مطرح مى‏شوند و مروج بسیارى از مدها و رفتارهاى غربى‏اند.

5 - 2 - 1. لباس :

نوع پوشش و آرایش افراد یکى از واضح‏ترین رفتارهاى ظاهرى انسان است که معرف شخصیت او به شمار مى‏رود و با توجه به اصل تأثیر ظاهر بر باطن، یکى از راه‏هاى ترویج غرب گرایى در جامعه اسلامى، عرضه کردن مدها و لباس‏هاى غربى است که ناخودآگاه شخصیت غربى را در جوانان مسلمان ایجاد مى‏کند.

6 - 2 - 1. اقلیت :

از دیگر عوامل غرب گرایى در جهان اسلام، افرادى از اقلیت‏هاى مذهبى‏اند که اولا، از نظر مذهبى و فرهنگى با اروپاییان احساس همبستگى بیشترى دارند؛ ثانیا، نفوذ فرهنگ غربى را در کشور به سود خود دانسته تا به آزادى‏هاى نامشروع بیشترى دست یابند. لذا این عده در حکم عوامل غرب در کشورهاى اسلامى نقش بازى کرده و در توسعه مظاهر غربى مى‏کوشند.

7 - 2 - 1. فرنگ رفته‏ها :

کلیه افرادى که به عنوان تحصیل، درمان و یا تفریح، مدتى در محیط غرب به سر برده‏اند معمولا پس از بازگشت، تحت تأثیر جاذبه‏هاى فریبنده غرب، آن چنان به تعریف و توصیف تمدن و تکنولوژى غرب مى‏پردازند که هر عامى را به هوس زیارت غرب مى‏اندازد. بنابراین، جوان ساده دلى که از دور تبلیغات را مى‏شنود به جاى اینکه پیشرفت‏هاى دنیاى غرب را الگوى خویش قرار دهد به تقلید از ظواهر غرب بسنده مى‏کند.

8 - 2 - 1. تندروى :

اصرار در تبلیغ به شیوه‏هاى سنتى، از قبیل سخنرانى براى نوجوانان و جوانان، علاوه بر عدم جذابیت، موجب خستگى و احیانا موضع‏گیرى آنها در برابر معارف بلند اسلام مى‏شود و ضایعات جبران ناپذیرى به دنبال خواهد داشت؛ چرا که این گونه تندروى‏ها علاوه بر اینکه منحرفان را در اعمال خود راسخ‏تر مى‏کند، افراد میانه‏روى جامعه را نیز به هوادارى از آنها مى‏کشاند و در نتیجه شکاف بین مسلمانان دین‏دار و جوانان بیشتر شده و امکان هویت و بازگشت جوانان را عملا سلب مى‏کند.

2. عوامل اجتماعى

عوامل و اوضاع اجتماعى و محیطى ممکن است موجب یا تشدید کننده بسیارى از انحرافات باشد. ولى آنچه در جوامع اسلامى مشاهده مى‏شود تغییرات سریع فرهنگ و ایجاد فاصله بین فرهنگى است که موجب افزایش انحرافات شده، زیرا خیلى‏ها نمى‏توانند به سرعت خود را با موضع جدید تطبیق دهند. لذا باید با تثبیت ارزش‏هاى اسلامى، رفته رفته چهره اجتماع را عوض کرد. به هر حال در این بخش سعى مى‏شود که به بیان مشکلات اجتماعى مسلمانان و اسباب و عوامل تشدید کننده فرهنگ غربى بپردازیم.

1 - 2. تجرد :

با مراجعه به آمار افراد متهم به منکرات اخلاقى متوجه مى‏شویم که مسئله گرایش به منکرات و فرهنگ غیر اسلامى رابطه تنگاتنگى با تجرد دارد و البته مشکلاتى بر سر راه ازدواج جوانان وجود دارد که عبارت‏اند از:

1 - 1 - 2. جهل و عدم کفایت والدین :

زیرا در هر شرایط اقتصادى و مالى مى‏توان ازدواج کرد، ولى این امر، محتاج آموزش و تربیت صحیح جوانان و خانواده‏هاست.

2 - 1 - 2. توقع بالا :

هزینه‏هاى کمرشکن و سرسام‏آور تشریفاتى و تجملاتى باعث شده که ازدواج در میان انبوه مشکلات چهره اصلى خود را از دست داده و به صورت غول درآید.

3 - 1 - 2. همسر گزینى :

انتخاب همسر مناسب و محدودیت راه‏هاى شناخت و عدم اطمینان خانواده‏ها نسبت به یکدیگر، از دیگر مشکلات ازدواج است.

2 - 2. محیط فاسد :

خانواده و مدرسه، کوچه و خیابان، محیطهایى هستند که کودک و جوان را در خود مى‏پذیرند و در صلاح و فساد او تأثیر دارند.

1 - 2 - 2. خانواده :

متأسفانه بخش عظیمى از پدران و مادران ریشه یافته در فرهنگ غیر اسلامى و یا غربى‏اند و این اولین عامل گرایش فرزندشان به فرهنگ غیر اسلامى است و آن دسته از خانواده‏هاى مذهبى نیز که نامأنوس با فرهنگ غربى‏اند معمولا با شیوه‏هاى سنتى و قدیمى خویش مى‏خواهند هدایت‏گر نسل جوان باشند که در عمل گاه ناموفق هستند و فرد را دچار تناقض مى‏کنند. پس خانواده‏ها باید سعى کنند تا ارزش‏هاى اسلامى را با زبانى تازه و جوان پسند به او ارائه کنند و از تحمیل عقاید به او اجتناب ورزند.

2 - 2 - 2. مدارس :

معلمان یا افکار غرب را منتقل مى‏کنند و یا خشک مقدس و تندرو هستند. از طرفى چون دانش‏آموزان تازه به اجتماع وارد مى‏شوند، تحت تأثیر دوستان و همسالان قرار مى‏گیرند و باید اقرار کرد که بزرگ‏ترین ضربه‏هاى فرهنگى از ناحیه دوستان است؛ زیرا در محیط دوستانه، نه دلسوزى خانواده است و نه کنترل حکومتى، لذا جو نسبتا آزادترى براى ترویج فساد غرب گرایى وجود دارد. به هر حال بیگانگان پیام‏هاى تبلیغى و ضد اخلاقى خود را از این کانال به سهولت رواج مى‏دهند. به گونه‏اى که بیش از 50% از متخلفین اجتماعى در زمینه منکرات، مواد مخدر و عدم رعایت شعائر اسلامى در کشورها را دانش‏آموزان تشکیل داده‏اند.

3 - 2 - 2. کوچه و خیابان :

این عامل در شهرهاى بزرگ و محله‏هاى پر جمعیت بیشتر از دیگر مناطق، تأثیر آفرین است و همگان اذعان دارند که در دهه اخیر وضع محلات عمومى شهرهاى بزرگ، غیر اسلامى‏تر شده است، به طورى که بسیارى از خانواده‏هاى مذهبى در پارک‏ها و خیابان‏ها حضور نمى‏یابند.

3 - 2. اوقات فراغت :

معمولا در جامعه تنها کار اهمیت دارد و به فراغت کمتر توجه مى‏شود و برنامه‏اى براى چگونگى گذراندن آن در نظر گرفته نمى‏شود. حال آنکه اگر هزینه کافى براى اوقات فراغت صرف نشود، باید چند برابر آن مصرف باز پرورى و درمان بزهکاران گردد؛ زیرا به خاطر عدم برنامه‏ریزى، پناهگاه جوانان در اوقات فراغت سینما و تئاتر است که متأسفانه هنوز با جایگاه اسلامى فاصله زیادى دارد و نوعى تبلیغ فرهنگ غربى است. ورزش و تفریح براى تأمین سلامت جسمانى و اجتماعى مفید است و اگر به نحو صحیح ارضا نشود موجب افسردگى، کاهش شوق نسبت به کار و زندگى و عصبانیت مزمن و گاهى تمایل به کارهایى چون قمار، مواد مخدر و... مى‏شود و باید سعى کرد این مشکل جوانان را با ایجاد میادین ورزشى حل کرد.

4 - 2. مهاجرت :

مهاجرت تأثیر فراوان در رفتار نوجوانان دارد؛ زیرا محیط جدید ناآشناست و خود را غریب و تنها و گاهى حقیر مى‏بیند. خصوصا اگر این مهاجرت از روستا به شهر باشد و این کار مسائل عاطفى - روانى ناگوارى را پدید مى‏آورد که گاه سر از انحرافات درمى‏آورد و تبعات ناگوارى را به همراه دارد.

5 - 2. شهرنشینى :

البته زندگى در شهر عامل مستقیم وقوع جرائم نیست، بلکه وضع موجود در آن، زمینه را براى بروز حالات خطرناک و ضد اسلامى فراهم مى‏کند؛ زیرا افرادى که از لحاظ زبان، آداب، رسوم و... با هم فرق دارند و با آرزوهاى متفاوت از روستاها به شهرها روى آورده‏اند، در شهرها به علت عدم شناخت از یکدیگر و بى‏اعتنایى نسبت به معنویت، شاهد افزایش فرهنگ غربى هستیم. گذشته از آن شلوغى شهرها، سر و صدا، آلودگى محیط و... سبب بیمارى‏هاى روانى خاصى مى‏شود که در وقوع جرائم مؤثر است.

3. عوامل اقتصادى

هر چند که در جهان بینى اسلامى، اقتصاد اصل نیست، اما چه بسا به عنوان رکنى مهم، در بسیارى از اصول و احکام مطرح مى‏شود. به طورى که اینک کمتر مسئله فرهنگى - اجتماعى است که متأثر از عوامل اقتصادى نباشد. پیشرفت تکنولوژى صنعتى غرب، فقر و... از جمله عوامل اقتصادى هستند که در گسترش فرهنگ غربى مؤثرند که به اختصار توضیح مى‏دهیم:

1 - 3. پیشرفت صنعتى غرب :

راه پیشرفت این است که به جاى تقلید سریع از تمدن غربى، با گسترش فرهنگ استقلال به توسعه صنایع داخلى اقدام کنیم تا غرور کاذب غرب شکسته شود و بر خوداتکایى ملت افزوده گردد.

2 - 3. فقر :

احتیاج شدید فقر نیز انسان را از تعالى روحى باز داشته و زمینه فساد و فحشا را در جامعه افزایش مى‏دهد؛ زیرا که مشکلات اقتصادى کار بیشتر از خانواده‏ها مى‏طلبد و فرصت آموزش را از والدین سلب مى‏کند و نیازهاى عاطفى و روانى نوجوان به نحو صحیح ارضا نمى‏شود.

3 - 3. بیکارى :

تحقیقات در مورد اثر بیکارى بر روى شخصیت افراد نشان داده که افراد بیکار از جهت عواطف و احساسات دچار بى‏ثباتى‏اند و اعتماد به نفس را از دست داده و احساس حقارت مى‏کنند که این عدم تعادل روحى زمینه‏ساز بسیارى از انحرافات و گرایش‏هاى غرب گرایانه است.

4 - 3. جنگ :

اصولا در تشریح اثرات جنگ باید به سه دوره قبل، بعد و زمان جنگ توجه کرد.

1 - 4 - 3. دوره قبل جنگ :

اختصاص یافتن مبالغ هنگفتى از بودجه کشورهاى اسلامى به تسلیحات است که با بودجه مذکور مى‏توان نسبت به رفاه، بهزیستى و بهبود وضع فرهنگى و اقتصادى جوامع اسلامى اقدام کرد و از طرفى نیروى فکرى مسئولان عمدتا به مسائل نظامى مشغول است که خلأ فرهنگى و تربیتى کشور را به دنبال دارد.

2 - 4 - 3. دوره جنگ :

از یک طرف حس تعاون و وطن دوستى باعث مى‏شود عده کثیرى از ارتکاب جرم خوددارى کنند و از طرف دیگر در اوج جنگ، هرج و مرج افزایش مى‏یابد. به علاوه، جنگ باعث از هم پاشیدگى خانواده‏ها به علت اعزام سرپرست خانواده به جبهه مى‏شود. فشارهاى روانى جنگ که ناشى از دیدن صحنه‏هاى تأثرآور و... است منجر به بروز حالات خطرناک مى‏شود. از دست رفتن تعادل حیات جامعه، اختلال شخصیت و نابسامانى‏هاى سیاسى - اجتماعى به همراه دارد که شاید منجر به سقوط و بى‏تأثیرى نظام ارزشى شود.

3 - 4 - 3. پس از جنگ :

عده‏اى به تکرار تخلفات خود مى‏پردازند و عده‏اى نیز به خاطر بى‏نظمى‏هاى موجود، براى جبران کمبودهاى زمان جنگ مرتکب جرائم مى‏شوند. همچنین بودجه‏هاى نظامى و بازسازى پس از جنگ به حدى است که دولت را همچنان از پرداختن به دیگر مشکلات باز مى‏دارد.

5 - 3. اشرافیت :

همان گونه که فقر فسادآور است، ثروت زیاد نیز باعث طغیان نفس و خروج از حدود و ضوابط شرعى مى‏شود. پول‏هایى که در بهبوحه جنگ و بحران‏هاى اقتصادى به جیب عده‏اى فرصت طلب مى‏رود، باعث مى‏شود که قشر سرمایه‏دار عمده‏ترین غرب گرایان کشورهاى اسلامى را تشکیل دهند.

4. عوامل سیاسى

غرب گرایى جوانان عمدتا ناشى از یک علت است و آن کمبود شخصیت اجتماعى است و جنبه سیاسى، اقتصادى و اجتماعى در واقع تشدید کننده همان جنبه روانى است. لذا در این جا به ذکر عوامل تأثیرگذار در این رابطه چون گروهک‏هاى سیاسى، عملکرد سفارتخانه‏ها و... به عنوان عوامل سیاسى گرایش به غرب مى‏پردازیم.

1 - 4. سیاست زدایى :

یکى از خطرناک‏ترین شیوه سیاسى استعمار، ترفند سیاست زدایى و خارج کردن مردم از صحنه اجتماعى است. در حالى که سیاست یکى از جاذبه‏هاى دوران جوانى است که باعث رشد و ارتقاى فکرى آنها مى‏شود و به آنها نشاط مى‏بخشد و جوانان را از پوچى و بى‏مسئولیتى باز مى‏دارد.

2 - 4. گروهک‏هاى سیاسى :

گروهک‏ها به علت شکست در جذب سیاسى و عقیدتى، بیشترین سعى خود را در ترویج فساد و فحشا گذاشته‏اند و صریحا اعلام کرده‏اند که تنها یک راه مبارزه وجود دارد و آن هم مبارزه فرهنگى با اسلام است.

3 - 4. سفارتخانه‏ها :

بررسى تاریخى فساد و فحشا در جوامع اسلامى نشان مى‏دهد که خارجیان، به ویژه سفرا، دیپلمات‏ها، مستشرقین و همسران‏شان از اولین کسانى بوده‏اند که باعث ترویج فساد در کشورهاى اسلامى شدند. آنها با همسران‏شان در مجالس و میهمانى‏هاى دربار حاضر مى‏شدند و حریم شرع و عفت را عملا زیر پا مى‏گذاشتند. (12)
شیوه‏هاى نوین ، استعمار فرانو و جوانان مسلمان
ابزارهاى استعمارگرى از استعمار قدیم تا جدید تغییر یافته، اما این تغییر در استعمار فرانو چندان عمیق نیست. مثلا در استعمار جدید و نوین، تلویزیون و ماهواره به چشم مى‏خورد. در واقع، آنچه این دو دوره را از هم متمایز مى‏کند، کمتر ابزارها و بیشتر شیوه‏هاست؛ یعنى شیوه استفاده از ابزارها و محتواى آن تغییر اساسى پیدا کرده است. برخى از این تفاوت‏ها را مى‏توان در عناصر زیر مشاهده کرد:

1. پروتستان گسترى :

در میان ادیان، اسلام و مسیحیت میل بیشترى به جهانى سازى داشته و دارند. البته میل به جهانى سازى در مسیحیت کمتر از اسلام است، ولى در چند قرن اخیر، و به ویژه در چند دهه گذشته، مسیحیت پروتستان بیش از اسلام از ابزارها و امکانات جهانى سازى برخوردار بود. پروتستان یا اصلاحات مسیحى به دو صورت در پروژه جهانى سازى غربى تأثیر گذاشت:
نخست: کلیسا را به تابعیت دولت درآورد که از آن به عرفى کردن دین یاد مى‏شود.
دوم: کشیش‏ها را به عنوان حلقه واسط بین مردم و خدا برداشت که از آن به فرد گرایى پروتستان نام مى‏برند. از این رو، امکان نوگرایى غرب فراهم آمد که هیچ یک از آن دو به رعایت اصول اخلاقى، پرهیز از جنگ، دورى از استثمار اقتصادى و... اهمیتى نمى‏دهند. همچنین پروتستان، سرمایه‏دارى نوگراى غرب را از محدودیت‏هاى فرهنگى و دینى در جهان گسترى مبرى ساخت. به این دلیل است که واترز عقیده دارد:
اولا، توقف یا کاهش دین گریزى و رشد اعتقادات مذهبى؛
ثانیا، احیاى مذاهب جهان گراى قدیمى از طریق بنیادگرایى، جهانى سازى عرفى شده و دین زدایى شده را به مبارزه و چالش مى‏طلبد. (13)
پروتستان گسترى با فرایند دموکراسى سازى در گستره جهان ارتباط تنگاتنگ دارد. نظام‏هاى لیبرال دموکراسى از گسترش ارزش‏هاى غربى در زمینه انتخابات آزاد و حقوق فردى دفاع مى‏کنند. دموکراسى غربى که آمیخته به ارزش‏هاى سکولاریستى است، در پى کنار نهادن دین و ارزش‏هاى دینى در جوامع غربى است. البته وابستگى اقتصادى و بدهى‏هاى سنگین، جهان سوم را در مقابل هجوم دموکراسى سازى بى‏دفاع مى‏سازد. وضعیت بد اقتصادى در جهان سوم، ناآرامى‏هاى اجتماعى را تشدید مى‏کند. یکى از راه‏هاى مهار موقت ناآرامى اجتماعى، تزریق دموکراسى غربى است؛ زیرا فرایندهاى انتخاباتى، گاه به مشروعیت کاذب نظام سیاسى مى‏انجامد. آنچه اتفاق مى‏افتد، یک دموکراسى استعمار زده یا دموکراسى عاریتى است. به هر روى دموکراسى سازان مدعى‏اند، تنها راه مقابله با بحران‏هاى متعدد سیاسى، اجتماعى و... در جوامع دست سومى، گسترش ارزش‏هاى برآمده از پروتستان چون تشکیل نهادهاى نمایندگى اجتماعى، ایجاد و حمایت از مطبوعات آزاد و... است. (14)

2. امپریالیسم فرهنگى :

امپریالیسم فرهنگى یعنى جایگزینى باورهاى سرمایه‏دارى غربى، به ویژه امریکایى با ارزش‏هاى ملى و جهان سومى. این نوع امپریالیسم به دنبال همسان سازى غیر غربى‏ها در لباس، غذا، موسیقى، فیلم، معمارى و... با غربى‏ها است. در این شیوه، سبک، مارک، سلیقه، کوکاکولا، مک دونالد، مایکروسافت امریکایى تبلیغ و ترویج مى‏شود. از این روست که امپریالیسم فرهنگى را به استعمار کوکاکولایى، مک دونالد و مک دیزنى، و برخى، آن را مترادف با هژمونى و سرورى فرهنگى غرب تعبیر مى‏کنند. گاه نفوذ امپریالیسم فرهنگى، آن قدر قوى مى‏شود که این تصور را به وجود مى‏آورد که کوکاکولا، چین و چروک صورت را صاف مى‏کند )روسیه(، بیمارى‏ها را درمان مى‏کند )هائیتى(، و حتى مس را تبدیل به نقره مى‏نماید )باربادوس(! شاید نهادینه شدن و یا رسوخ باورهاى مورد اشاره، موجب شده که خیلى‏ها کوکاکولا را یک محصول بومى و ملى بدانند. (15) امپریالیسم فرهنگى که اغلب به کمک رسانه‏هاى فراملى صورت مى‏گیرد، یکسره به الحاق و یا در حقیقت، استحاله جوامع غیر غربى به دایره نفوذ و ارزش‏هاى غربى مشغول‏اند. این تهاجم رسانه‏هاى فراملى غرب، کشورهاى عقب افتاده را در مدار منافع قدرت‏هاى مسلط جهانى قرار مى‏دهد. از این شیوه، به سلطه نوامپریالیستى یا سلطه نرم غربى یاد مى‏کنند که جایگزین روش‏هاى قدیمى و زمخت استعمار کهنه شده است. یکى از دستاوردهاى امپریالیسم فرهنگى، نهادینه سازى فرهنگ خرید است. به این معنا که:
اولا، مصرف گرایى هم در غرب و هم در شرق به شدت ترویج و تزریق مى‏شود.
ثانیا، خرید به عنوان یک تفریح درمى‏آید، لذا در همه فعالیت‏هاى انسانى اعم از اوقات فراغت و تعطیلات به چشم مى‏آید. شاید به این دلیل بود که سرژلاتوش امپریالیسم فرهنگى را راندن سیاره زمین به سوى یک شکل سازى زندگى در سراسر جهان مى‏داند. البته تحقق این مسئله، مستلزم نابودى تمام روایت‏هاى زندگى به نفع روایت زندگى غربى است.

3. تهاجم فرهنگى :

کلمه تهاجم فرهنگى را سرژلاتوش در کتاب غربى سازى جهان به کار برده، و صفحاتى را به آن اختصاص داده است. به عقیده وى، جریان فرهنگى در کشورهاى مرکز یا غربى، زیر نظر آنها تولید و صادر مى‏شوند، و در جهان اطراف نفوذ مى‏کنند. تصاویر، کلمات، ارزش‏هاى اخلاقى، ضوابط قضایى، قوانین سیاسى و ملاک‏هاى صلاحیت، به وسیله رسانه‏ها از غرب به سوى شرق یا جهان سوم سرازیر مى‏شوند. بازار اطلاعات تقریبا در انحصار چهار بنگاه آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، رویتر و فرانس پرس است. تا حدى که اکثریت قریت به اتفاق رادیوها، روزنامه‏ها، تلویزیون‏ها و... مشترک آن هستند، و گاه جهان سومى‏ها تا هفتاد درصد برنامه تلویزیونى را از غرب وارد مى‏کنند. در مورد کشورهاى افریقایى وضع اسف انگیزتر است. فرانسه یک سرویس اطلاعاتى رایگان ماهواره‏اى را در کنار رادیوها، تلویزیون‏ها و... براى افریقا راه‏اندازى کرده است. این کشور، هر روز اخبار بین‏المللى و فیلم‏هاى مستند را در افریقا پخش مى‏کند، سالانه چندین هزار ساعت برنامه‏هاى رایگان به مردم افریقا ارسال مى‏شود، و به هشتاد درصد تولیدات سینمایى افریقایى فرانسه زبان کمک مالى مى‏دهد. این در حالى است که فرانسه از شکل‏گیرى و یا پویایى صنعت سمعى و بصرى افریقایى جلوگیرى کرده و از طریق این شیوه‏ها، آرزوها، نیازها، بینش‏ها، قالب‏هاى رفتارى، نظام‏هاى آموزشى، شیوه‏هاى زیستى، ایدئولوژى علمى از فرانسه غربى به افریقاى شرقى منتقل و نهادینه مى‏شود. در هر حال، ارتباطات به وسیله ماهواره‏ها و دنیاى انفورماتیک با تحمیل الگوهاى غربى، یک نواختى الگوهاى غربى و شرقى را در جهان سوم و جهان اسلام پدید مى‏آورند. (16)

4. دو رگه کردن فرهنگ :

دو یا چند رگه شدن فرهنگ، یعنى آمیختگى فرهنگ سرزمین‏هاى مختلف، به میزانى که خلوص و فرهنگ ملى را ناپدید کند. البته رگ به رگ شدن فرهنگ را نیز مى‏توان به ملغمه فرهنگى یا اقتباس کمى از این و کمى از آن تعریف کرد. دو رگه شدن یا بهتر بگوییم دو رگه کردن فرهنگ بر این پندار خام قرار دارد که دو رگه شدن در عالم حیوانات، باعث پدید آمدن نژادهاى قوى‏تر و پرشیرتر مى‏شود، اما هنوز دور رگه شدن فرهنگ نتوانسته است نشان دهد که به ظهور فرهنگ قوى‏تر و جدى‏تر مى‏انجامد. سلمان رشدى با غفلت از این مسئله در دفاع از کتاب آیات شیطانى نوشت: آیات شیطانى دو رگه شدن، ناخالصى، درآمیختگى و دگرگونى را که بر اثر ترکیب‏هاى نو و غیر منتظره از انسان‏ها، فرهنگ‏ها، ایده‏ها، سیاست‏ها، فیلم‏ها و آرزوها به وجود مى‏آیند، مى‏ستاید. بنابراین، اساسى‏ترین مؤلفه در ایده دو رگه شدن فرهنگ، ترکیب امتزاج و اختلاط است، ولى ناگفته پیداست که این امتزاج و اختلاط به نفع فرهنگ غرب است. به هر صورت جهانى سازى، فرآیند آمیزش فرهنگ‏ها را به نفع فرهنگ غیر خودى (غربى) شتاب بخشیده و همسان سازى فرهنگ ملى را مختل کرده، بى‏تفاوتى خود را درباره حفظ انسجام فرهنگى و حفظ تمایز فرهنگى از فرهنگ غیر ملى نشان داده است. (17) در واقع دو رگه کردن فرهنگ، همان هویت زدایى فرهنگ است. در جهانى سازى پاس داشت هویت فرهنگى، سد راه توسعه سیاسى، اجتماعى و فرهنگى است. از این رو، باید استحاله و یا هویت زدایى شود. در حقیقت، هویت مستقل فرهنگى مانع از تقلید کورکورانه و منفعلانه فرهنگ بومى از فرهنگ جهانى، و تحمیل فرهنگ و ایدئولوژى‏هاى وارداتى مى‏گردد. فرهنگ بومى قادر است، شیوه مدیریت صحیح سازمانى، برآیند ترکیب فن و مصرف و نیز شیوه اجتماعى را مشخص و مهیا کند، در حالى که این عوامل سد راه جهانى سازى فرهنگ است. به عنوان مثال، رابطه بین فن و مصرف را مى‏توان در مستعمرات افریقایى اروپا دید. به گونه‏اى که مردم کشورهاى مستعمره دیروز انگلیس، حتى در برابر پرداخت قیمت بیشتر، مصرف کالاهاى ساخت انگلیس را ترجیح مى‏دهند. چنین رفتارى در نزد مردم مستعمرات فرانسه و دیگر کشورهاى اروپایى نیز وجود دارد. بنابراین، تمایل به مصرف کالاهاى غربى، نمایان‏گر هویت‏زدایى فرهنگى افریقایى است. (18)

5. فرهنگى کردن زندگى اقتصادى :

آن گونه که واترز مى‏گوید، در سال‏هاى اولیه قرن گذشته، خط مونتاژ متحرک در صنایع صنعتى امریکا ابداع شد. این ابتکار که از آن به فوردیسم یاد مى‏شود، از انبوه کالاهاى استاندارد شده براى صدور به بازارهاى گسترده جهان حمایت مى‏کند. به بیان دیگر، فوردیسم مى‏کوشد با ماشینى کردن تولید و صرفه‏جویى در هزینه‏ها، قیمت تولید کالا را کاهش دهد. حاصل استراتژى فوردیسمى، جلب مشترى فراوان و دستیابى به ثروت کلان بود. فوردیسم که بیش از نیم قرن بر صنایع امریکا سایه افکنده بود، به تدریج پس از جنگ جهانى دوم، اعتبارش را از دست داد، لذا امریکا کوشید با جایگزینى الگوى تیلوریسم که بیشتر بر روابط انسانى و نه روابط ماشینى در تولید تکیه دارد، نواقص الگوى فوردیسم را برطرف کند تا بتواند هم بازارهاى قبلى را از دست ندهد، و هم در دستیابى به بازارهاى جدید کامیاب شود. اما در شرایط فعلى جهانى شدن، فوردیسم و تیلوریسم تحت تأثیر الگوى جدیدى قرار گرفته‏اند که بر پایه بهینه سازى رفتار سازمانى قرار دارد. الگوى جدید (فرهنگى کردن زندگى اقتصادى) به گونه‏اى طراحى شده است که ظرفیت پاسخگویى به شرایط متنوع و سیال بازار را دارد. علاوه بر آن، در الگوى فرهنگى کردن زندگى اقتصادى:
اولا، کارفرمایان مى‏کوشند تا کارگران خود را با احساس تعلق مشترک تربیت کنند، و از این رو، به ارتباط مستقیم با کارگران اهمیت ویژه مى‏دهند.
ثانیا، آگاهى‏هاى کارگران را از رویدادهاى جهانى و پیامدهاى آن گسترش مى‏دهند؛ زیرا کارگران آگاه از توان بالاتر تولید برخوردارند. (19) اما شرکت‏ها و کارتل‏ها با این کار، به بیدار سازى امیدها و آرزوهاى بسیار تخیلى و دور و دراز کارگران و مردمان مى‏پردازند و به این وسیله آنها را شدیدا استثمار مى‏کنند. (20)
آثار و پیامدهاى گرایش به استعمار فرانو
استعمار فرانو در جامعه اسلامى و به خصوص در بین نسل جوان، علاوه بر از بین بردن عقاید و حساسیت‏هاى ملى - مذهبى و ترویج پوچ‏گرایى، موجب گسترش مصرف زدگى، تجمل گرایى و ده‏ها معضل دیگر مى‏شود که برخى از آنها عبارت‏اند از:

1. کم اعتقادى نسبت به دین و سنت‏هاى ملى :

خطرناک‏ترین پیامد رشد غرب گرایى در کشورهاى اسلامى، تضعیف عقاید و فرهنگ دینى است، به طورى که آداب و سنن اصیل مذهبى به عنوان خرافات تلقى شده و به جاى آن آرمان‏هاى خاص تلقین مى‏شود که فاقد واکنش‏هاى ملى - مذهبى است. به این طریق، هویت مذهبى جامعه کم‏کم به فراموشى سپرده مى‏شود و از طرف دیگر براى جبران خلأ فرهنگى در غرب، هر روزه مکاتب و ایسم‏هاى ساختگى به وجود مى‏آید و اینها به ملل مشرق زمین انتقال مى‏یابد و این عناصر فعال جامعه )جوانان( را به اعضایى خنثا و بى‏احساس و احیانا فاسد و معتاد مبدل مى‏سازد. (21)

2. جدایى از اسلام :

آموزه‏هاى اسلامى را که بر پایه تقویت ابعاد معنوى شکل گرفته‏اند، مى‏توان از راه تضعیف همین فرهنگ و تقویت مادیت و دنیا پرستى غربى شکست داد. از طرف دیگر، اوج تقابل مادیت و معنویت در انسان در دوره نوجوانى است. (22)

3. تضاد و دوگانگى اجتماعى :

غرب براى اینکه بر ملت‏ها تسلط یابد اقدام به ایجاد شکاف عمیق بین نسل قدیم و جدید در جوامع شرقى کرده، به طورى که نسل پیشین، جوان‏ها را بى‏دین و لاابالى تلقى مى‏کنند و جوانان، بزرگان خود را عقب افتاده، مرتجع و خرافاتى مى‏پندارند و در نتیجه شکافى در جامعه ایجاد مى‏شود و جامعه به دو دسته متجدد و مرتجع تبدیل مى‏گردد.

4. از خود بیگانگى :

بیگانگى ملل و تمدن‏هاى شرقى و آسیایى با یکدیگر نیز جزء دیگرى از این تضاد و دوگانگى است. منشأ این بیگانگى این است که امید همه تمدن‏هاى جهان، غرب مى‏شود و نتیجه این بیگانگى، بیگانگى با خود است و این خود بیگانگى حس تسلیم و دنباله روى را در جهان اسلام پرورش داده و در نتیجه تقلید کورکورانه را نشان تمدن و کمال مى‏دانند. (23)

5. عقده حقارت :

امروز غالب مردم مشرق زمین، یک نوع احساس حقارت در خود دارند و این عقده حقارت عامل اصلى عقب افتادگى شرق است؛ زیرا مسلم است که مردمى که در خود احساس حقارت کنند هرگز تلاش براى تجدید حیات خود نمى‏کنند.

6. پوچ گرایى :

آنچه متأسفانه در بسیارى از جوانان مشرقى مشاهده مى‏شود حالتى از پوچ گرایى غربى است که به صورت بى‏مبالاتى، گذراندن بى‏هدف اوقات جوانى، بى‏رغبتى به تحصیل و کار و حضور در صحنه‏هاى اجتماعى، دینى و فرهنگى بروز مى‏کند.

7. تجمل گرایى :

جوامع شرقى بیشتر از جامعه‏هاى پیشرفته لوکس پرست‏اند و آزاد بودن زنان در جامعه باعث شده که به تظاهر و خودنمایى بپردازند و هر روز مد تازه‏اى بیاورند، به طورى که هر ساله لوازم آرایشى که به کشورهاى اسلامى وارد مى‏شود افزایش مى‏یابد.

8. مصرف گرایى :

استعمار وقتى مى‏تواند به زندگى‏اش ادامه دهد که مردم مصرف کننده کالایش شوند. لذا القائات استعمارگران این تصور غلط را در ذهن ملت‏هاى جهان سوم به وجود آورد که تمدن در مصرف خلاصه مى‏شود و شخصیت هر فرد به میزان مصرف او بستگى دارد. (24)

9. استعمار ادبى :

ادبیات غرب امروزه به سرعت در شرق نفوذ و گسترش پیدا مى‏کند و نه تنها اصالت ادبیات شرق را از بین مى‏برد، بلکه آن را تحت الشعاع قرار مى‏دهد. اما با مطالعه‏ى دقیق مى‏توان دریافت که در گذشته وضع کاملا بلعکس بوده، به طورى که ریشه بسیارى از کلمات لاتین به عربى برمى‏گردد. حضرت امام خمینى قدس سره درباره استعمار ادبى مى‏فرمایند: »فرهنگ ما را طورى کردند که همه چیزمان الان غربى شده، وقتى حرف مى‏زنیم حرف‏مان غربى است، اسم خیابان‏ها را غربى مى‏گذاریم، اسم اشخاص را غربى مى‏گذاریم و.... ما یک وابستگى روحى پیدا کردیم که این وابستگى روحى ما، از همه چیز بدتر است« (25)

راه‏حل‏ها و پیشنهادهایى براى دورى گزینى جوانان از استعمار فرانو

در بخش‏هاى قبلى سعى بر این بود تا پدیده غرب‏گرایى و انحرافات ضد اخلاقى جوانان ناشى از آن را از ابعاد مختلف بشناسیم. و اینک دشوارترین مرحله است؛ زیرا مى‏خواهیم سرنخ‏هایى ارائه دهیم تا دلسوزان جوامع اسلامى به راه‏حل‏هایى مناسب دست یابند و در بازسازى شخصیت جوانان، احیاى ارزش‏هاى اسلامى و خنثا کردن غرب گرایى قدمى بردارند.

1. تعیین استراتژى :

همان گونه که هر کشورى خود را مجبور مى‏داند تا در برابر مسائل جهانى و سیاست خارجى خود، داراى استراتژى محکم و باثباتى باشد تا کلیه موضع‏گیرى‏هاى خود را بر اساس آن استوار سازد، باید در مسائل داخلى و خصوصا جنبه‏هاى فرهنگى - تبلیغى نیز داراى استراتژى معینى باشد؛ زیرا فقدان استراتژى به منزله رفتن در تاریکى است و کلیه اقدامات نسنجیده و احیانا بى‏فایده است. استراتژى‏هاى کلى همواره باید توسط متخصصان و برنامه‏ریزان تشریح شود و باعث حفظ وحدت جامعه و پرهیز از مرزبندى سیاسى بین جوانان غرب‏گرا و دیگران باشد. (26)

2. پیشگیرى :

جوان نیروى چرخاننده جامعه است و اگر در حفظ او از انحرافات نکوشیم، باید چند برابر وقت و نیرو صرف کنیم که البته اثرات جزئى داشته باشد.

1 - 2. روش‏هاى پیشگیرى یا همان تربیت متعدد است، از جمله:

- شرع مقدس اسلام تأکید بسیارى در باب ایجاد زمینه مناسب براى سالم سازى جامعه دارد.
- لازم است با آشنا کردن جوانان با برخى عبارات و محافل مذهبى، شیرینى ارتباط با خدا را به کام آنها بچشانیم تا در دوران بلوغ با رغبت به انجام فرائض مقید شوند.
- در سال‏هاى 7 - 14 سالگى باید او را به مقررات و عرف مذهبى آشنا ساخت و روح فرمانبردارى را در وى ایجاد کرد تا در برابر خدا و خلق شاکر باشد و از طرفى هم چون در این دوره تأثیر تربیت خانوادگى کم شده و نوجوان از محیط بیشتر نقش مى‏پذیرد، باید در جامعه، خدمات فرهنگى - تبلیغى وجود داشته باشد.
- اگر انسان بتواند از گذرگاه خطرناک بلوغ عبور کند و روح ایمان در او به وجود آید، دیگر مى‏توان به تربیت از راه دور بسنده کرد و نیاز به نهى مستقیم ندارد.

2 - 2. مربى در پیشگیرى باید وظایف زیر را انجام دهد:

- تفاهم :

معلم نمونه کسى است که دست جوان را در لحظات دشوار در دست خود نگه مى‏دارد و باید مانند دوستى رازدار و برادرى مهربان که انسان در کنارش احساس راحتى مى‏کند، رفتار نماید.

- شخصیت دهى و احترام :

وظیفه دیگر اولیا و مربیان در برخورد با جوانان، شخصیت دهى به آنهاست و مربى باید راه‏هاى صحیح ابراز شخصیت را به جوان بیاموزد.

- مدارا و تسامح :

مربى باید نهایت سعى خود را به کاربرد تا احکام الهى که در دوره بلوغ بر نوجوان واجب مى‏شود با میل و رغبت انجام شود و با مقدمه چینى فراوان و تشویق و ترغیب وى، او را به فرائض دینى و اخلاق اسلامى عادت دهد و اگر خطایى از جوان سر زد بر او سخت نگیرد.

- عدم اکراه در تربیت :

انسان، ارشاد را بهتر از امر و نهى مى‏پذیرد. بنابراین، اگر بخواهیم او را به کارى وادار کنیم باید از مسیر خواهش‏هاى دل وارد شویم.

- تربیت جنسى :

اولا، اینکه مربى باید نوجوان را از تغییرات بلوغ آگاه سازد؛ ثانیا، باید از ظهور برخى انحرافات معمولى غریزه جنسى جلوگیرى کند و شاید مناسب‏ترین زمان شروع تربیت جنسى، پیش از رسیدن نوجوان به سن بلوغ باشد. (27)

- جشن تکلیف :

جشن تکلیف آثار روانى و تربیتى فراوانى دارد، از جمله: اعتماد به نفس او را افزایش مى‏دهد؛ احساس شخصیت و بلوغ عقلى به کودک دست مى‏دهد؛ جوان درمى‏یابد که بزرگ شده و نباید رفتار کودکانه داشته باشد؛ شروع تکالیف دینى با حلاوت و شیرینى توأم مى‏شود.

3. برنامه‏ریزى :

براى برنامه‏ریزى در این مورد باید به چند چیز آگاهى داشته باشیم:

- شناخت مکانیزم دفاعى :

در اولین مرحله باید نقاط ضعف دشمن و نقاط قوت خود را بشناسیم تا از نقاط قوت خویش بر نقاط ضعف دشمن استفاده کنیم، و الا اگر جریان بر عکس شود و از نقاط ضعف فرهنگى خود به جبهه قوى فرهنگى دشمن ضربه وارد کنیم، موجب تضعیف مواضع فرهنگى خود و نهایتا شکست خواهیم شد.

- شناخت ماهیت غرب :

اگر بخواهیم از صنعت، علم و تکنولوژى غرب براى نیل به اهداف اقتصادى و توسعه توان ملى خویش استفاده کنیم، ناچارا به شناخت فرهنگ حاکم بر آن تکنولوژى نیاز داریم.

- شناخت جوان :

در سرشت انسان و به خصوص جوان ویژگى‏هاى متضاد نهاده شده که در مجموع حالتى متعادل در وى ایجاد مى‏کند. حال اگر برنامه‏ریزان فرهنگى - اجتماعى بینش صحیح نسبت به جوان و رفتارهاى او نداشته باشند و منشأ رفتار را به خوبى تشخیص ندهند، مسلما قادر به درمان رفتارهاى منحرفانه او نیز نخواهند بود. بنابراین، تشکیل کلاس‏ها و آموزش‏هاى رفتار شناسى براى همه دست‏اندرکاران امور تربیتى و فرهنگى کشور لازم است.

- نیاز به تخصص :

بزرگ‏ترین ضعف طرح‏هاى اجرا شده در جهان اسلام، عدم بهره‏گیرى از متخصصان است. لذا باید حداقل از تجارب علمى متخصصان در برنامه‏ریزى استفاده شود. به خصوص مسائل مهمى چون رویارویى با فرهنگ غرب، که در صورت عدم تخصص، آثار سوئى به همراه خواهد داشت. - واقع بینى :
اگر واقعیت‏هاى مذکور فراموش شوند عواقب سوئى دارد.
برنامه‏ریزى باید از این ویژگى‏ها برخوردار باشد: برخاسته از یک استراتژى کلى و معین باشد؛ قابلیت اجرا و پیاده شدن را دارا باشد؛ بر اساس واقعیات و امکانات موجود باشد؛ از روى شناخت و مطالعه تخصصى، تمام جوانب مسئله برنامه‏ریزى شود. (28)
در این زمینه نیازمند برنامه‏ریزى‏هاى بلند مدت (روش‏هاى ایجابى) زیر هستیم:

- ازدواج :

روش قرآن کریم بر این است که هر جا نهى و رد مى‏کند، بلافاصله راه صحیح را مى‏نماید و بدان سفارش مى‏کند. از آنجایى که در جوانان، قوى‏ترین غریزه، یعنى غریزه جنسى وجود دارد، این غریزه ممکن است انحرافاتى در آنها به وجود آورد. پس باید چگونگى ارضا و راه‏هاى مشروع آن را نیز به آنها آموخت که ازدواج در سرلوحه آن قرار دارد. در این راه خانواده‏ها باید نسبت به تسهیل امر ازدواج و چگونگى تفاهم به فرزندان در مورد ازدواج آموزش دهند. آموزش جوانان نسبت به همسر گزینى، ویژگى‏هاى اسلامى، قانع بودن به حداقل در مسائل مادى، چگونگى تفاهم و سازش با همسر و... ضرورت مى‏یابد. مجراى مناسب تعلیم و آموزش خانواده‏ها عمدتا رسانه‏هاى گروهى و مجالس وعظ هستند. از میان رسانه‏هاى گروهى تنها سینما و تلویزیون هستند که مى‏توانند در قالب فیلم و سریال راه‏هایى از مسائل کلى و عمومى را به تصویر بکشند. ولى از آنجایى که آنها نیز با محدودیت روبه‏رو هستند، بهتر است دوره‏هاى خاص، تحت عنوان اخلاق خانواده، بهداشت ازدواج و... گذاشته شود. براى حل منطقى بسیارى از انحرافات جنسى و اخلاقى، باید علاوه بر سیاست پرهیز از مفاسد با ارائه‏ى آموزش‏هاى ضرورى در زمینه بلوغ از انحرافات اجتماعى جلوگیرى کرد؛ زیرا جوانانى که اطلاعات قبلى از تحول بلوغ و مسائل ازدواج ندارند، نوعا دچار انحراف و وحشت جنسى مى‏شوند. با توجه به ضرورت ازدواج از طرفى و اهمیت تحصیل و کار از طرف دیگر، پیشنهاد مى‏شود که هیچ گاه به انتظار اتمام تحصیلات عالیه و دست‏یابى به شغل مطلوب نمانیم؛ چرا که این انتظار طولانى، طراوت و نشاط جوانى را از بین مى‏برد.

- الگو سازى :

روحیه‏ى الگو پذیرى و تقلید در نوجوانان به قدرى است که گاه بدون تفکر و استدلال، به راحتى عادات دشوار را بر خود تحمیل مى‏کنند و غرب با استفاده از همین ویژگى روحى به تبلیغ غیر مستقیم الگوهاى خود مى‏پردازد. ما نیز موظفیم به تبلیغ و ارائه‏ى الگوهاى واقعى خود به جامعه، خصوصا نسل جوان بپردازیم. از جمله وظایف خطیر رسانه‏ها در زمینه تربیت نسل جوان، الگوسازى مناسب است و اگر این نیاز از طریق ما به خوبى برآورده نشود، الگوهاى غرب در جامعه تثبیت مى‏شوند.

- جلسات مذهبى :

تشکیل خودجوش جلسات مذهبى یکى از ارکان حفظ اسلام در زمان طاغوت بود که متأسفانه بعد از انقلاب از رونق آن کاسته شده و بهتر است سازمان تبلیغات اسلامى هر شهر، برگزارى این جلسات را بر عهده گیرد و از امکانات آموزشى خویش، در این زمینه سرمایه گذارى کند.

- اعتیاد به مطالعه :

ایجاد رغبت به مطالعه در نسل جوان باعث مى‏شود که جوان ما بدون هیچ گونه زحمتى به دنبال آن برود. به هر حال، برنامه‏هاى ارشادى و تربیتى ما باید بکوشد تا این عادت پسندیده را حتى‏المقدور ملکه و خوى ثانى جوانان سازد، به گونه‏اى که تفریح مطالعه‏شان هم مطالعه باشد.
در این زمینه برنامه‏ریزى کوتاه مدتى را مى‏توان ارائه کرد:

- هفته اخلاق :

در جامعه‏ى اسلامى باید امتیاز دهى و تشویق در همه امور وجود داشته باشد و همان طور که افراد شاخص و الگو در پیشرفت‏هاى علمى و صنعتى تشویق مى‏شوند، در ابعاد اخلاقى و فرهنگى نیز مورد تشویق قرار گیرند. به طورى که در هفته اخلاق، افراد نمونه در حضور دیگران قدردانى شوند.

- تقویت امور تربیتى و انجمن‏هاى اسلامى :

با توجه به حساسیت فعالیت این گروه‏ها، باید از جهات مادى و معنوى مورد تقویت و حمایت کامل مردم و مسئولان قرار گیرند.

- مجتمع‏هاى ورزشى - هنرى و فرهنگى :

در عصر ما که از یک سو عصر تنوع طلبى شدید و از سوى دیگر اضطراب‏ها و دلهره و نگرانى‏هاست، موضوع سرگرمى و ورزش، ضرورت بیشترى دارد. ورزش و هنر به شرط اینکه بار اخلاقى پیدا کند وسیله بسیار مؤثرى در تربیت و هدایت اخلاقى جوانان به شمار مى‏آید.
به کارگیرى روش‏هاى سلبى نیز ضرورت پیدا مى‏کند. به بیان دیگر، على‏رغم تأکید بر روش‏هاى ایجابى، باید توجه داشت که هیچ برنامه مثبت قابل اجرا نیست، مگر اینکه موانع از سر راه آن برداریم. بنابراین، در مبارزه با فرهنگ غیر اسلامى باید به نکات زیر توجه داشته باشیم: (29)

1. عوامل فساد :

اگر در بحث‏هاى پیشین سخن از رأفت و رحمت اسلامى به میان آمد، صرفا در حق جوانان ساده‏دلى بود که تحت تأثیر فشار غرایز فطرى از راه راست منحرف شدند. اما هیچ گاه نباید در حق سردسته‏ها و رواج دهندگان اصلى فساد ترحمى کرد و با روش‏هاى قانونى باید با آنها مبارزه قاطع کرد.

2. سفارتخانه‏ها :

برخى سفارتخانه‏هاى دول خارجى با تردد دیپلمات‏هاى‏شان و حمل و نقل موارد مشکوک، نقش مؤثرى در توزیع منکرات دارند که باید کنترل دقیقى نسبت به آنها داشت.

3. گروه‏هاى مذهبى وابسته و گروهک‏ها :

گروهک‏هاى ضد اسلامى و برخى اقلیت‏هاى مذهبى، مانند وهابیت و بهائیت از جمله عوامل دشمن هستند که مسلما در بسیارى از جریان‏هاى فساد در ایران و جهان اسلام مؤثرند. پس باید برخورد قاطع و همه جانبه با آنها کرد.

4. نظارت عمومى :

مراقبت و نظارت عمومى یا امر به معروف و نهى از منکر از مهم‏ترین لوازم سالم سازى محیط هستند که ترویج آن باید جزو برنامه‏هاى درازمدت فرهنگى و اجتماعى قرار گیرد؛ زیرا افراد یک جامعه همانند مسافران کشتى‏اند که همگى موظف‏اند از کلیه اختلالاتى که موجب فرورفتن کشتى مى‏شود جلوگیرى کنند. (30)

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشجوى دکترى علوم سیاسى و عضو هیئت علمى پژوهشکده تحقیقات اسلامى شهید محلاتى.
2- گراهام فولر و یان‏لسر، احساس محاصره: ژئوپلتیک اسلام و غرب، ترجمه على‏رضا فرشچى و على اکبر کرمى، تهران: دافوس، 1384، فصل اول.
3- حبیب الله طاهرى، بررسى مبانى فرهنگ غرب، قم، بوستان کتاب، 1383، ص 30.
4- شهریار زرشناس، مبانى نظرى غرب مدرن، تهران، کتاب صبح، 1381، ص 25.
5- حسین کچوئیان، تجدد از نگاهى دیگر، تهران، سینا، 3138، ص 75.
6- عبدالرسول بیات و دیگران، فرهنگ واژه‏ها، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینى، 1381، صفحات مختلف.
7- www.akhbar-rooz.com.
8- www.mehrnews.ir.
9- مجید کاشانى، غرب در جغرافیاى اندیشه، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1380، ص 52.
10- حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، تهران، انتشارات سروش، 1364، ص 134.
11- همان.
12- على محمد تقوى، اسلام و ملى‏گرایى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372، ص 86.
13- مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه احمد على قلیان و افشین خاکباز، ج 1، تهران، طرح نو، 1380، ص 195.
14- مایک مانین، موضوعات جهانى و چالش در برابر آیین دموکراسى، ترجمه داوود کیانى، جهانى شدن، چالش‏ها و ناامنى‏ها، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردى، 1380، ص 124 - 134.
15- جان تامیلسون، جهانى شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمى، تهران، دفتر پژوهش‏هاى فرهنگى، 1381، ص 21.
16- همان.
17- همان.
18- اسعد اردلان، »پدیده جهانى شدن و حقوق فرهنگى«، فصلنامه سیاست خارجى، سال 14، تابستان 1379، ص 489.
19- مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ص 195.
20- نیل پستمن، تکنوپولى، ترجمه صادق طباطبایى، تهران، سروش، 1372، ص 27.
21- لوئى پرنس انگه، گنداب غرب، ترجمه على اکبر کسمایى، تهران، بکایى، 1362، ص 56.
22- همان.
23- ر. جى. زینگر، فروپاشى تمدن غرب: ماشین سالارى، ترجمه احمد تقى‏پور، تهران، رسام، 1365، ص 124.
24- اتین ژیلسون، نقد تفکر فلسفى غرب، ترجمه احمد احمدى، تهران، حکمت، 1373، ص 231.
25- على محمد تقوى، اسلام و ملى‏گرایى، ص 86.
26- رضا داورى اردکانى، درباره غرب، تهران، هرمس، 1379، ص 25.
27- شهریار زرشناس، مبانى نظرى غرب مدرن، تهران، کتاب صبح، 1381، ص 84.
28- حمید مولانا، ظهور و سقوط مدرن، تهران، کتاب صبح، 1382، ص 112.
29- همان.
30- على محمد تقوى، جامعه شناسى غرب گرایى، تهران، امیرکبیر، 1377، صفحات مختلف.




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط