چکیده
از مسائل مهم تحولات یک قرن گذشته در جهان اسلام، ظهور نسل جوان است و از بارزترین نیازهاى این طبقه، امور روانى و فکرى است که اگر مورد غفلت و بىتوجهى جوامع اسلامى قرار بگیرد، انحرافات و پیامدهاى ناگوارى را به همراه خواهد داشت که از جمله این پیامدها، ارائه تصویرى غلط از غرب و استعمار در همه ابعاد آن، به ویژه استعمار فرانو از سوى غرب استعمارگر و دریافت بدون دقت آن از سوى جوانان مسلمان است؛ لذا باید به فکر چاره بود تا مبادا پایههاى استوار اسلام از درون پوسیده شود. با نگاهى بر تحقیقات انجام شده قبلى مىتوان دریافت که به این موضوع توجه چندانى نشده و در نتیجه این مقاله مىکوشد به بررسى موضوع برخورد جوانان مسلمان با پدیده غرب گرایى از استعمار قدیم، جدید تا استعمار فرانو بپردازد، و ضمن توضیح مفهوم غرب و ارتباط آن با استعمار، و تبیین تاریخچه غرب گرایى یا همان استعمار زدگى، و توصیف دلایل رویکرد جوانان به آن و تشریح شیوههاى استعمار در سه سطح قدیم، جدید و فرانو، راههاى مقابله با آن را مطرح سازد.کلید واژهها: غرب گرایى، جوانان، ایران، امام خمینى قدس سره، جهان اسلام و استعمار فرانو.
غرب به معناى استعمار قدیم، جدید و فرانو
غرب، واژهاى با مفاهیم متعدد و متنوع است، لذا توصیف و ارائهى تعریفى از آن سخت و دشوار است. با این وصف، این واژه به هیچ وجه بىمعنا نیست و مىتوان آن را به صور ذیل تعریف کرد:1. غرب به معناى دنیاى صنعتى گاه هم به معناى کشورهاى استعمارگر سابق و گاه جدید، دشمن مسیحى و یا حتى امریکا به کار مىرود؛ (2)
2. غرب به معناى غروب معنویت؛ (3)
3. غرب به معناى یک دوره تاریخى و فرهنگى در مغرب زمین از حدود قرن هفتم قبل از میلاد در یونان باستان تا به امروز؛ (4)
4. غرب به معناى تجدد و روشنگرى با مبدأ قرن هجدهم میلادى به بعد؛ (5)
5. غرب به مفهوم فلسفه جدید مبتنى بر اومانیسم، لیبرالیسم، راسیونالیسم، سکولاریسم، ناسیونالیسم و مانند آن؛ (6)
6. غرب یعنى سامانهاى نهادى و قضایى، مجموعهاى از حقوق فردى، حاکمیت قانون غیر شخصى، آزادى مدنى و غیره؛ (7)
7. غرب یعنى روندى در تاریخ غرب با تکیه بر ارزشهایى چون تأکید بر عقل براى شناخت انسان، نقد محورى و جدى، جایگزین کردن تکلیف با حق، تأکید بر حقوق بشر، به وجود آوردن علم جدید و مانند آن؛ (8)
غرب در نگاه امام خمینى قدس سره به مراتب وسیعتر از غرب جغرافیایى است و بیشتر بر ابعاد فرهنگى و تمدنى تکیه دارد؛ ابعادى که در حوزه جغرافیایى غرب به خصوص بعد از رنسانس به وجود آمد. از این منظر، غرب عبارت است از تفکرى دنیا گرایانه، تجربىنگر و غیر دینى همراه با سلطه و استثمار مادى که سرچشمه مادى آن، در ظاهر نه به غرب، بلکه به همه تمایلات درونى و نفسانیات و خودخواهىهاى انسانى ختم مىشود. (9) استعمار در شکل قدیم و جدید به این مفهوم نزدیکتر است. در این صورت، استعمار فرانو یک نوع تحول فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و نظامى است که بر پایه آن، هر چه از غرب مىآید اصیل است و اجازه بقا و زیستن دارد. تبعات این نوع استعمار، حذف دین از جامعه و آزادى بىقید و بند انسان است. این استعمار، مفاسد زیادى را به همراه دارد، مانند: تثبیت پوچ گرایى (نهلیسم) یعنى اینکه انسان اومانیستى، انسان را به جاى خدا در زندگى خود قرار مىدهد و تنها هدف او حداکثر لذت بردن است و چون روح زیاده طلب دارد به هیچ حدى راضى نیست. استعمار فرانو در سطح روشنفکران وابسته، به صورت تقلید کورکورانه اندیشههاى غربى است؛ ولى در سطح مردم عادى، به صورت تغییر سبک زندگى روزمره و لباس و آرایش ظاهر مىشود و از این رو در قشر عادى، ملاک متمدن بودن و جذب استعمار فرانویى، مصرف کالاهاى وارداتى غرب خواهد بود. غرب گرایى جوانان جهان اسلام از نوع دوم است؛ یعنى غرب گرایى در رفتار و مصرف و نه در اندیشه و تعقل است. اینان بر خلاف روشنفکران غرب گرا که در ظاهر منکر تبعیت از غرباند، اما در واقع مقلد الگوهاى جدید غرب به شمار مىروند.
تاریخچه گرایش جوانان مسلمان به استعمار قدیم
از غربگرایى در کشورهاى اسلامى به دلیل شیفتگى به غرب نبوده، بلکه در نتیجه پى بردن مسلمانان به ضعف خویش در برابر غرب و میل به تجدید عظمت گذشته اسلام بوده است. بدین ترتیب در آغاز، غرب گرایى جنبه اصطلاحى داشت، ولى به تدریج به فسادى وحشتناک منجر شد. از نظر تاریخى در اکثر کشورهاى اسلامى، غرب گرایى در اواخر سده 18 و در سالهاى اول سده 19 شروع شد و با شدت و ضعف همچنان ادامه دارد. براى نمونه به تاریخچه مختصر غرب گرایى در ترکیه و ایران که مشابهت زیادى با هم دارند، اشاره مىکنیم.الف. غرب گرایى در ترکیه :
غرب گرایى در ترکیه از اواخر قرن 19 آغاز شد و با به قدرت رسیدن کمال آتاترک به اوج خود رسید و تا جنگ جهانى دوم به شدت ادامه داشت. ترکان جوان در سال 1908 غرب گرایى را در زمینههاى آموزش و فرهنگ گسترش دادند و در این زمینه، از اساتید اروپایى دعوت کردند. یکى از پیامدهاى غرب گرایى ترکیه این بود که امپراتورى هزار ساله عثمانى از هم پاشید و پیامد دیگر آن، از بین رفتن استقلال اقتصادى ترکیه بود. کمال آتاترک بارزترین و افراطىترین چهره غربگرا در جهان اسلام است. او یک رژیم خودکامه و مستبد در ترکیه حاکم کرد و با بدترین شکنجهها در همه زمینههاى زندگى اجتماعى و سیاسى به اسلام زدایى پرداخت. مدرسههاى مذهبى را تعطیل کرد، اذان و نماز را به زبان عربى قدغن کرد، سیستم حقوقى سوئد را به جاى سیستم شرع در دادگسترى ترکیه رواج داد، کشف حجاب کرد و از نظر سیاسى آتاترک، جمهورى سکولاریستى )لادینى( اعلام کرد و دیکتاتورى خشن و حکومت ترور و وحشت برقرار ساخت و حزب جمهورى خلق را تشکیل داد. پس از کمال آتاترک، غرب گرایى در ترکیه ادامه یافت و جانشین او عصمت اینونو همان سیاست را دنبال کرد، اما در انتخابات نسبتا آزادى که در سال 1950 برگزار شد مسلمانان ترکیه او را کنار زدند و با روى کار آمدن عدنان مندرس جریان غرب گرایى تا حدى تعدیل یافت.ب. غرب گرایى در ایران :
آغاز غرب گرایى در ایران را مىتوان به زمان انقلاب مشروطیت برد. ایجاد دارالفنون و مؤسسات آموزشى دیگر، سفرنامهها و نوشتههاى نمایندگان ایران که به اروپا مىرفتند، از جمله عوامل مؤثرى بود که عدهاى از ایرانیان را دلباخته غرب کرد و نهایتا همین عده با تشکیل انجمنهاى سرى به بهانه مشروطه خواهى، غربى ساختن ایران را دنبال کردند. آن چه غرب گرایانى چون ملکم خان به نام مشروطه ایجاد کردند، وابسته کردن ایران به غرب و فراهم کردن زمینه براى ظهور افرادى چون رضاخان بود. در ایران افراد غربگرا چون تقىزاده، تدین، میرزا یعقوب و... زمینه را براى رضاخان فراهم کردند تا اینکه در سال 1925، رضاخان به وسیله پارلمان به ظاهر مشروطه به عنوان شاه جدید انتخاب شد.رضاخان و آتاترک هر کدام به عنوان یک غربگرا برنامه مشابهى را پیاده کردند. مأموریت عمده رضاخان چون آتاترک، پایهریزى نظام غربى بود، لذا اسلام زدایى، مبارزه با روحانیت، اجبارى کردن لباس غرب و... نیز از مهمترین برنامههاى آن به شمار مىآمد. رضاخان نیز مانند آتاترک فرهنگستان زبان به وجود آورد و سعى در تغییر واژههاى عربى به فارسى خالص و پهلوى کرد. در این دوره، فراماسوها زمام امور را به دست داشتند و عامل اصلى غرب گرایى بودند، لذا لژ همایونى که مهمترین پایگاه فراماسونرها بود در دوران رضاخان با قدرت مشغول به کار شد و در کنار غرب گرایى فرهنگى از نظر سیاسى نیز کشور را به اروپاییان فروخت. البته باید دانست که جریان اقتباس از غرب در ایران از دوران شاه عباس صفوى شروع شد و در دوران رضاخان شدت یافت. (10)
عوامل و مجارى (راههاى) گرایش دادن جوانان به استعمار جدید
در این بخش، دو مقوله:رابطه ویژگىهاى دوره جوانى در گرایش به استعمار جدید، عوامل غرب و استعمارگرایى نوین جوانان مطرح مىشوند.
الف) یکى از علل ناکام ماندن طرحها و اقدامات انجام شده کشورهاى اسلامى در مبارزه با غرب گرایى، عدم شناخت دقیق رفتار جوانان است. رفتار شناسى جوانان به ما مىفهماند که بسیارى از رفتارهاى غرب گرایانه قبل از اینکه توجیه سیاسى و اقتصادى داشته باشند علت روانى و تربیتى دارند. مسلما رفتار غرب گرایانه جوان، ریشه در حیات و اخلاق او دارد و هر اندازه که عوامل خارجى قوى باشند، تا زمینه مناسب روحى و روانى در شخصیت فرد موجود نباشد، نمىتوانند به تنهایى در تغییر رفتارى او مؤثر باشند، ولى باید به این نکته توجه کرد که یکى از اصلىترین مشخصههاى روانى دوران جوانى پیدایش بحران هویت در فرد است که مىتواند زمینهساز مناسبى براى خودباختگى انسان باشد و ناتوانى او براى کنار آمدن با این بحران نابهنجار است. چون جوان را از یک هویت محکم محروم مىسازد و فرد دچار سردرگمى مىشود و این سردرگمى مىتواند خود را به صورت اختلال رفتارى نظیر فرار از منزل و... نشان دهد. از طرف دیگر جوان احتیاجات مختلفى دارد. از جمله اینکه مىخواهد مهم باشد و شخصیت خاصى داشته باشد. حالا اگر این احتیاج با ارائهى الگوى صحیح برطرف نشود به الگوهاى غربى که در رسانههاى گروهى دنیا تبلیغ مىشود روى مىآورد که این خود از ریشههاى اصلى غرب گرایى نوجوانان است.
ویژگىهاى دیگر جوان در گرایش وى به پدیده غرب گرایى در صورتى که به درستى به آنها پاسخ داده نشود، مؤثر است، از جمله:
1. تمایلات دینى: تمایل فطرى ایمان و اخلاق در دوران بحرانى بلوغ یکى از بهترین و نیرومندترین پایگاههاى تربیتى نسل جوان است که اگر با آموزشهاى جذاب و متنوع رهبرى نشود تمایلات دیگرى جاى آن را مىگیرد و آموزشهاى دینى مىتوانند سایر تمایلات غریزى جوانان را مهار کنند.
2. تحول ارزشها و عقاید: نوجوان بسیارى از ارزشها و عقایدى که قبلا پذیرفته را الان مورد پرسش و تردید قرار مىدهد و دوست ندارد باورهاى پدران و اجداد خود را بپذیرد. بنابراین، در عین حال که نباید جلوى استقلال فکرى نوجوان را بگیریم باید ارزشهاى مذهبى را به بهترین وجه به او بیاموزیم.
3. مسائل عاطفى و روانى: دوره نوجوانى، دوره تحول جسمى و روانى فرد است. رشد سریع اندام و اعضاى بدن، بیدارى هوسها، بروز احساسات تازه و مبهم و امیال شدید و نامعلوم از دیگر ویژگىهاى این دوره است.
4. تمرد و سرکشى: مىخواهد از تسلط خانواده خارج شود و از دخالت والدین در کارهایش عصبانى مىشود و این ویژگىها باعث مىشود که دنیاى غرب براى اشاعهى فرهنگ خود از آن استفاده کند و سعى دارد با ارائهى مدها، الگوها و رفتارهاى غربى، کمبودهاى شخصیتى نوجوانان را به نحو دلخواهش جبران کند، با این هدف که غرب گرایى ظاهرى و رفتارى نوجوان مقدمهاى براى غرب گرایى فکرى و شخصیتى وى باشد.
5. تضادهاى روانى: به پدر و مادر علاقه دارد، ولى به خاطر امر و نهىهاى آنها، از آنها تنفر پیدا مىکند و از نظر اقتصادى هم به آنها وابسته است و هم مىخواهد مستقل عمل کند. بنابراین، بسیارى از رفتارهاى نوجوانى، گذرا بوده و موضع گیرى افراطى در برابر آن موجب سرسختى و اصرار نوجوان در آن رفتار مىشود.
6. میل جنسى: بزرگترین نشانه رشد بدنى در دوران بلوغ و نوجوانى پیدایش و ظهور نیاز به جنس مخالف است و با توجه به اینکه غالبا در این دوره افراد قادر به ارضاى میل جنسىشان از راه صحیح (ازدواج) نیستند، لذا کشمکش درونى، نگرانى و اضطراب در فرد به وجود آمده و گاه به انحرافات جنسى مىانجامد؛ هر چند جنسیت جزئى از زندگى فرد است، ولى جزئى مؤثر است که نادیده گرفتن آن، انحرافات اخلاقى و شخصیتى بسیارى دارد.
7. تأثیر محیط اجتماعى: امروزه عموم دانشمندان معتقدند که محیط اجتماعى بیشتر از هر عامل دیگرى بر رفتار آدمى اثر دارد. البته افراد در برابر تأثیرات محیط اجتماعى یک گونه واکنش نمىکنند، بلکه تسلیم محیط مىشوند و بعضى در برابر آن ایستادگى مىکنند.
اختلال شخصیتى فرد ممکن است از اختلال جامعه سرچشمه گیرد، لذا به نظر مىرسد با تثبیت ارزشها و اصول اسلامى از اختلالات شخصیتى کاسته شود. پس باید مربیانى باشند که علاوه بر سالم سازى محیط، راههاى مشروع و معقول ارضاى شهوات را به نوجوانان آموزش دهند.
8. رفاقت: نوجوانان به رفاقت و دوستى با همسالان بسیار اهمیت مىدهند و از زندگى کردن با آنها لذت مىبرند. بنابراین در بحث تکوین شخصیت باید جایگاه ویژهاى را به عامل رفاقت بدهیم؛ زیرا تأثیر گروه هم سن تا حدى است که گاهى طرز رفتار، نحوهى تکلم و حتى شیوهى لباس او را تعیین مىکند.
9. الگوها: الگوهاى اسلامى تبلیغ شده از سوى خانوادههاى مذهبى علىرغم غناى ذاتى که دارند، ولى کاملا مبهم و خشک ارائه مىشوند، در حالى که الگوهاى غربى همیشه با جدیدترین تکنولوژىهاى تبلیغى و رسانههاى گروهى معرفى مىشوند و با روحیه تنوع طلب نوجوانان هماهنگى دارند.
10. هیجانات تند: جوانان خیلى زود تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار مىگیرند و غرب گرایى جوانان را نیز باید نوعى از هیجانات تند و هدایت نشده به حساب آورد که مورد سوء استفاده دشمن قرار گرفته و جوانان هم با ساده دلى تمام پشت پا به فرهنگ اسلامى خویش زده و آمال خود را در غرب جست و جو مىکنند.
11. مستى جوانى: در جوانى گویا فرد شعور و آگاهى خود را از دست مىدهد، به گونهاى که همهى ارزشهاى او در هم ریخته است. چنان که در سخنى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله آمده که فرمودند: »الشباب شعبة من الجنون«.
12. میل به آزادى: میل جوان به آزادى، تند و افراطى است که دوست دارد آداب و رسوم را کنار زده، به هر صورتى که امکان دارد به هدفهاى درونى و خواهشهاى نفسانى خود نایل آید؛ لذا این آزادى اگر جنبه الهى بگیرد منجر به آزاد مردى مىشود، ولى اگر آزادى غیر منطقى بود فاجعهآمیز مىشود.
13. خودنمایى: نوجوانى که تازه ایام طفولیت را پشت سر گذاشته از شهرت و خودنمایى لذت مىبرد و بدین وسیله مىخواهد ضعف دوران کودکى را جبران نماید؛ لذا نسبت به کارهاى قهرمانى احساس علاقه مىکند و بارزترین شکل این غریزه در نوع آرایش، لباس پوشیدن، تکلم و رفتار است که هر روز شکلى متنوعتر و جذابتر به خود مىگیرد تا شخصیت گم شده خود را شاید در آن بیابد.
14. عشق: حد اعلاى این نیاز فطرى در عشق به جمال الهى و زیبایى معنوى است که روح تعالى جوى جوان را به راحتى مىتوان به آن سوق داد، ولى زیبایىهاى طبعیى، هنرى و... نیز اگر به طور صحیح عرضه شوند موجب پرورش دادن جوان و تسکین هیجانات اوست. مرتبه پایینتر از عشق، شیفتگى است که در جوانان بسیار به چشم مىخورد. جوانان در این سن شیفته ارزشهاى فرهنگى، هنرى و اخلاقى غرباند.
نتیجه اینکه باید نسل جوان جهان اسلام را بشناسیم؛ زیرا جوان یک نوع ادراکات احساساتى دارد که در گذشته بوده و باید به او حق داد و در عین حال انحرافات فکرى و اخلاقى دارد و باید آنها را چاره کرد و چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایاى جوان امکان پذیر نیست. از طرفى دیگر، بنابر قاعده طبیعى و شواهد تاریخى، انقلاب انبیا جوانان را راحتتر از صاحبان مال به خود جذب مىکردند. به عنوان مثال، اولین گرونده به دین اسلام على بن ابىطالب علیهالسلام است که در آن زمان جوان بودند و اسلام هم متقابلا ارزش فراوانى براى جوانان، قائل است تا آنجا که پیامبر اسامه را در سن 18 سالگى به فرماندهى لشکر برگزید. بنابراین سرمایه گذارى براى تربیت سالم جوانان، سرمایه گذارى بنیادى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در جامعه است. همان طور که در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله است که مىفرمایند: «اوصیکم با الشبان خیرا فانهم ارق افئده». (11)
ب) در بخش قبل، سخن از زمینهها و ریشههاى روانى - تربیتى غرب گرایى بود. در این بخش عواملى که جوان را به سمت غرب گرایى مىکشاند، بحث مىکنیم:
1. عوامل فرهنگى
مهمترین عامل ترویج فرهنگ غربى در جوامع اسلامى، مسائل فرهنگى است و البته همه مىدانیم سادهترین راه براى وابسته کردن یک جامعه، از بین بردن استقلال فرهنگى آن است. به همین دلیل استعمارگران در یک قرن اخیر کوشیدهاند تا فکر و اندیشه خود را به ملل مستعمره تحمیل کنند و در نتیجه آنها را در زمینههاى مختلف خوراک و پوشاک و... مقلد خود کنند.عوامل فرهنگى تأثیرگذار بر غرب گرایى عبارتاند از:
1 - 1. آموزش غربى :
در محافل علمى و آموزشى جهان اسلام، افکار و رفتار غربى، اغلب به صورت ناخودآگاه از سوى محققان و دانشجویان پذیرفته مىشود با این تصور که علم و ارزشهاى حاکم بر دنیاى غرب تفکیک ناپذیرند. از این رو، به ندرت مىتوان کتاب علمى یا استادى را دید که در عمق گفتار یا نوشتارش تبلیغ از غرب وجود نداشته باشد. بنابراین، خودباختگى علمى در اغلب رشتهها و فنون به وضوح قابل رؤیت است و یکى از نشانههاى واضح آن، شیوع الفاظ فرهنگى در بیشتر تخصصها و رشتههاى علمى موجود در کشورهاى اسلامى است و اگر بخواهیم درباره میزان غرب گرایى یک جامعه داورى صحیح کنیم باید اول ببینیم که شیوه آموزش غربى تا چه میزانى در میان آنها رایج است. به هر روى تنها راه سوق دادن یک ملت به سوى گرایش غربى این است که شیوه آموزش غربى را در میان آنها رواج دهیم.1 - 2. تبلیغات :
تبلیغات شیطانى هموراه مورد تأکید استعمار در جهان بوده است و شاید رواج پدیدههایى چون غرب گرایى، مدپرستى در راستاى تسلط و سیطره جهانى غرب بر شرق است و با توجه به این واقعیت تلخ بر ماست تا به نقش و اهمیت این رکن مهم بیش از پیش اهمیت دهیم و به تبلیغ وسیع غرب علیه جهان اسلام، پاسخ مناسب دهیم و اثر مخرب آن را از اقشار مختلف جامعه خصوصا جوانان خنثا کنیم. در تبلیغات فرهنگى، همواره استعمار غرب به دو نکته دقیقا توجه دارد: نخست، بىخبر نگاه داشتن مردم از میراثهاى فرهنگى، قدرت و استعدادهاى بالقوه مادى و معنوىشان و انهدام آثار سنتى و خرافى خوانندگان آنها، زمینه مناسب براى رواج فرهنگ بیگانه تلقى مىشود؛ دوم، با تبلیغ شهوت و رفاه طلبى همراه با برنامههاى از پیش تعیین شده به نبرد با ارزشهاى فرهنگى و معنوى بشریت پرداخته و بر آن پیروز مىشوند.غرب در تبلیغات جهانى بیشتر روش شرطى را به کار مىگیرد، لذا تغییر لباس، بستن کراوات و... به عنوان همراهى با تمدن و کوشش در جهت رسیدن به کاروان علم و دانش شناخته شده، در حالى که هیچ ارتباط معقولى بین بستن کراوات و تحصیل علم و توفیق در اکتشافات و اختراعات وجود ندارد و این شیوه تبلیغى غیر مستقیم، بیشترین اثر را بر جوان دارد؛ زیرا که بدون علت یابى آن را مظهر شخصیت و کمال مىبیند و ناخواسته از آن تقلید مىکند. از مهمترین ابزارهاى تبلیغى امروز غرب عبارتاند از:
1 - 2 - 1. صدا و سیما :
در رواج فرهنگ غربى در جوامع شرقى، اولین نقش را باید به امواج وسیع رادیو و تلویزیون داد، خصوصا اینکه غالب مخاطبین تلویزیون را نوجوانان و جوانان تشکیل مىدهند، و از طرفى نیز مىدانیم که سنین نوجوانى و جوانى، سالهاى تکوین شخصیت است، لذا باید نسبت به پخش برنامهها، نظارت بیشترى در جهان اسلام به عمل آید تا بیتالمال و سرمایههاى دول و ملل اسلامى، در ترویج اهداف بیگانگان صرف نشود.2 - 2 - 1. ویدئو :
علاوه بر صدا و سیما، فیلمهاى ویدئویى ممنوعه و قاچاق، سهم دوم را در ترویج و اشاعه غرب گرایى و ابتذال داشتهاند. در حال حاضر حدود 45 درصد از کل دستگاههاى ویدئویى در داخل جهان اسلام در خانوادههاست و بسیارى از جوانان زمان مفید خود را در خانه پاى ویدئو مىنشینند، لذا به این وسیله ترویج ارزشهاى ضد اسلامى و غربى صورت مىگیرد.3 - 2 - 1. مطبوعات :
مطبوعات، نشریات و کتب، در پرورش یا انحراف افکار عمومى نقشى بسزایى ایفا مىکنند. هر گاه محتواى مطالب نشریهها و کتب پوچ، بىمعنا و مبتذل باشد، گذشته از اتلاف وقت، در پایین آوردن سطح فرهنگى و اخلاق جامعه تأثیر کلى خواهد داشت. در حال حاضر، کتابهاى داستانى، رمانها، دیوان اشعار، موضوعات تاریخى و ملى و موضوعات مشابه، تقاضاى بیشترى را در بازار کتب دارند و این نشان مىدهد که جامعه کتاب خوان و روشنفکران، اکثرا به سمت سیاست گریزى و عافیت طلبى گرایش دارند، که دلیل آن را در عدم توفیق جهان اسلام در غنى سازى فرهنگى و پاسخ گویى به نیازهاى روحى - فکرى جوانان باید جست و جو کرد، به طورى که آثار ارائه شده طى دهههاى اخیر به هیچ وجه پاسخ گوى نیاز نسل حاضر به معارف پویاى دینى نیست.4 - 2 - 1. عکس :
با توجه به روحیه الگوپذیرى جوانان و نوجوانان، چاپ و نشر عکس هنرپیشه کشورهاى مغرب زمین، یکى از روشهاى مؤثر تبلیغات استعمار فرهنگى به شمار مىرود. این تصاویر که بر روى لباسها، وسایل و... چاپ مىشوند علاوه بر جنبه تحریک آمیزى که دارند از نظر روانى به عنوان الگوهاى نسل جوان مطرح مىشوند و مروج بسیارى از مدها و رفتارهاى غربىاند.5 - 2 - 1. لباس :
نوع پوشش و آرایش افراد یکى از واضحترین رفتارهاى ظاهرى انسان است که معرف شخصیت او به شمار مىرود و با توجه به اصل تأثیر ظاهر بر باطن، یکى از راههاى ترویج غرب گرایى در جامعه اسلامى، عرضه کردن مدها و لباسهاى غربى است که ناخودآگاه شخصیت غربى را در جوانان مسلمان ایجاد مىکند.6 - 2 - 1. اقلیت :
از دیگر عوامل غرب گرایى در جهان اسلام، افرادى از اقلیتهاى مذهبىاند که اولا، از نظر مذهبى و فرهنگى با اروپاییان احساس همبستگى بیشترى دارند؛ ثانیا، نفوذ فرهنگ غربى را در کشور به سود خود دانسته تا به آزادىهاى نامشروع بیشترى دست یابند. لذا این عده در حکم عوامل غرب در کشورهاى اسلامى نقش بازى کرده و در توسعه مظاهر غربى مىکوشند.7 - 2 - 1. فرنگ رفتهها :
کلیه افرادى که به عنوان تحصیل، درمان و یا تفریح، مدتى در محیط غرب به سر بردهاند معمولا پس از بازگشت، تحت تأثیر جاذبههاى فریبنده غرب، آن چنان به تعریف و توصیف تمدن و تکنولوژى غرب مىپردازند که هر عامى را به هوس زیارت غرب مىاندازد. بنابراین، جوان ساده دلى که از دور تبلیغات را مىشنود به جاى اینکه پیشرفتهاى دنیاى غرب را الگوى خویش قرار دهد به تقلید از ظواهر غرب بسنده مىکند.8 - 2 - 1. تندروى :
اصرار در تبلیغ به شیوههاى سنتى، از قبیل سخنرانى براى نوجوانان و جوانان، علاوه بر عدم جذابیت، موجب خستگى و احیانا موضعگیرى آنها در برابر معارف بلند اسلام مىشود و ضایعات جبران ناپذیرى به دنبال خواهد داشت؛ چرا که این گونه تندروىها علاوه بر اینکه منحرفان را در اعمال خود راسختر مىکند، افراد میانهروى جامعه را نیز به هوادارى از آنها مىکشاند و در نتیجه شکاف بین مسلمانان دیندار و جوانان بیشتر شده و امکان هویت و بازگشت جوانان را عملا سلب مىکند.2. عوامل اجتماعى
عوامل و اوضاع اجتماعى و محیطى ممکن است موجب یا تشدید کننده بسیارى از انحرافات باشد. ولى آنچه در جوامع اسلامى مشاهده مىشود تغییرات سریع فرهنگ و ایجاد فاصله بین فرهنگى است که موجب افزایش انحرافات شده، زیرا خیلىها نمىتوانند به سرعت خود را با موضع جدید تطبیق دهند. لذا باید با تثبیت ارزشهاى اسلامى، رفته رفته چهره اجتماع را عوض کرد. به هر حال در این بخش سعى مىشود که به بیان مشکلات اجتماعى مسلمانان و اسباب و عوامل تشدید کننده فرهنگ غربى بپردازیم.1 - 2. تجرد :
با مراجعه به آمار افراد متهم به منکرات اخلاقى متوجه مىشویم که مسئله گرایش به منکرات و فرهنگ غیر اسلامى رابطه تنگاتنگى با تجرد دارد و البته مشکلاتى بر سر راه ازدواج جوانان وجود دارد که عبارتاند از:1 - 1 - 2. جهل و عدم کفایت والدین :
زیرا در هر شرایط اقتصادى و مالى مىتوان ازدواج کرد، ولى این امر، محتاج آموزش و تربیت صحیح جوانان و خانوادههاست.2 - 1 - 2. توقع بالا :
هزینههاى کمرشکن و سرسامآور تشریفاتى و تجملاتى باعث شده که ازدواج در میان انبوه مشکلات چهره اصلى خود را از دست داده و به صورت غول درآید.3 - 1 - 2. همسر گزینى :
انتخاب همسر مناسب و محدودیت راههاى شناخت و عدم اطمینان خانوادهها نسبت به یکدیگر، از دیگر مشکلات ازدواج است.2 - 2. محیط فاسد :
خانواده و مدرسه، کوچه و خیابان، محیطهایى هستند که کودک و جوان را در خود مىپذیرند و در صلاح و فساد او تأثیر دارند.1 - 2 - 2. خانواده :
متأسفانه بخش عظیمى از پدران و مادران ریشه یافته در فرهنگ غیر اسلامى و یا غربىاند و این اولین عامل گرایش فرزندشان به فرهنگ غیر اسلامى است و آن دسته از خانوادههاى مذهبى نیز که نامأنوس با فرهنگ غربىاند معمولا با شیوههاى سنتى و قدیمى خویش مىخواهند هدایتگر نسل جوان باشند که در عمل گاه ناموفق هستند و فرد را دچار تناقض مىکنند. پس خانوادهها باید سعى کنند تا ارزشهاى اسلامى را با زبانى تازه و جوان پسند به او ارائه کنند و از تحمیل عقاید به او اجتناب ورزند.2 - 2 - 2. مدارس :
معلمان یا افکار غرب را منتقل مىکنند و یا خشک مقدس و تندرو هستند. از طرفى چون دانشآموزان تازه به اجتماع وارد مىشوند، تحت تأثیر دوستان و همسالان قرار مىگیرند و باید اقرار کرد که بزرگترین ضربههاى فرهنگى از ناحیه دوستان است؛ زیرا در محیط دوستانه، نه دلسوزى خانواده است و نه کنترل حکومتى، لذا جو نسبتا آزادترى براى ترویج فساد غرب گرایى وجود دارد. به هر حال بیگانگان پیامهاى تبلیغى و ضد اخلاقى خود را از این کانال به سهولت رواج مىدهند. به گونهاى که بیش از 50% از متخلفین اجتماعى در زمینه منکرات، مواد مخدر و عدم رعایت شعائر اسلامى در کشورها را دانشآموزان تشکیل دادهاند.3 - 2 - 2. کوچه و خیابان :
این عامل در شهرهاى بزرگ و محلههاى پر جمعیت بیشتر از دیگر مناطق، تأثیر آفرین است و همگان اذعان دارند که در دهه اخیر وضع محلات عمومى شهرهاى بزرگ، غیر اسلامىتر شده است، به طورى که بسیارى از خانوادههاى مذهبى در پارکها و خیابانها حضور نمىیابند.3 - 2. اوقات فراغت :
معمولا در جامعه تنها کار اهمیت دارد و به فراغت کمتر توجه مىشود و برنامهاى براى چگونگى گذراندن آن در نظر گرفته نمىشود. حال آنکه اگر هزینه کافى براى اوقات فراغت صرف نشود، باید چند برابر آن مصرف باز پرورى و درمان بزهکاران گردد؛ زیرا به خاطر عدم برنامهریزى، پناهگاه جوانان در اوقات فراغت سینما و تئاتر است که متأسفانه هنوز با جایگاه اسلامى فاصله زیادى دارد و نوعى تبلیغ فرهنگ غربى است. ورزش و تفریح براى تأمین سلامت جسمانى و اجتماعى مفید است و اگر به نحو صحیح ارضا نشود موجب افسردگى، کاهش شوق نسبت به کار و زندگى و عصبانیت مزمن و گاهى تمایل به کارهایى چون قمار، مواد مخدر و... مىشود و باید سعى کرد این مشکل جوانان را با ایجاد میادین ورزشى حل کرد.4 - 2. مهاجرت :
مهاجرت تأثیر فراوان در رفتار نوجوانان دارد؛ زیرا محیط جدید ناآشناست و خود را غریب و تنها و گاهى حقیر مىبیند. خصوصا اگر این مهاجرت از روستا به شهر باشد و این کار مسائل عاطفى - روانى ناگوارى را پدید مىآورد که گاه سر از انحرافات درمىآورد و تبعات ناگوارى را به همراه دارد.5 - 2. شهرنشینى :
البته زندگى در شهر عامل مستقیم وقوع جرائم نیست، بلکه وضع موجود در آن، زمینه را براى بروز حالات خطرناک و ضد اسلامى فراهم مىکند؛ زیرا افرادى که از لحاظ زبان، آداب، رسوم و... با هم فرق دارند و با آرزوهاى متفاوت از روستاها به شهرها روى آوردهاند، در شهرها به علت عدم شناخت از یکدیگر و بىاعتنایى نسبت به معنویت، شاهد افزایش فرهنگ غربى هستیم. گذشته از آن شلوغى شهرها، سر و صدا، آلودگى محیط و... سبب بیمارىهاى روانى خاصى مىشود که در وقوع جرائم مؤثر است.3. عوامل اقتصادى
هر چند که در جهان بینى اسلامى، اقتصاد اصل نیست، اما چه بسا به عنوان رکنى مهم، در بسیارى از اصول و احکام مطرح مىشود. به طورى که اینک کمتر مسئله فرهنگى - اجتماعى است که متأثر از عوامل اقتصادى نباشد. پیشرفت تکنولوژى صنعتى غرب، فقر و... از جمله عوامل اقتصادى هستند که در گسترش فرهنگ غربى مؤثرند که به اختصار توضیح مىدهیم:1 - 3. پیشرفت صنعتى غرب :
راه پیشرفت این است که به جاى تقلید سریع از تمدن غربى، با گسترش فرهنگ استقلال به توسعه صنایع داخلى اقدام کنیم تا غرور کاذب غرب شکسته شود و بر خوداتکایى ملت افزوده گردد.2 - 3. فقر :
احتیاج شدید فقر نیز انسان را از تعالى روحى باز داشته و زمینه فساد و فحشا را در جامعه افزایش مىدهد؛ زیرا که مشکلات اقتصادى کار بیشتر از خانوادهها مىطلبد و فرصت آموزش را از والدین سلب مىکند و نیازهاى عاطفى و روانى نوجوان به نحو صحیح ارضا نمىشود.3 - 3. بیکارى :
تحقیقات در مورد اثر بیکارى بر روى شخصیت افراد نشان داده که افراد بیکار از جهت عواطف و احساسات دچار بىثباتىاند و اعتماد به نفس را از دست داده و احساس حقارت مىکنند که این عدم تعادل روحى زمینهساز بسیارى از انحرافات و گرایشهاى غرب گرایانه است.4 - 3. جنگ :
اصولا در تشریح اثرات جنگ باید به سه دوره قبل، بعد و زمان جنگ توجه کرد.1 - 4 - 3. دوره قبل جنگ :
اختصاص یافتن مبالغ هنگفتى از بودجه کشورهاى اسلامى به تسلیحات است که با بودجه مذکور مىتوان نسبت به رفاه، بهزیستى و بهبود وضع فرهنگى و اقتصادى جوامع اسلامى اقدام کرد و از طرفى نیروى فکرى مسئولان عمدتا به مسائل نظامى مشغول است که خلأ فرهنگى و تربیتى کشور را به دنبال دارد.2 - 4 - 3. دوره جنگ :
از یک طرف حس تعاون و وطن دوستى باعث مىشود عده کثیرى از ارتکاب جرم خوددارى کنند و از طرف دیگر در اوج جنگ، هرج و مرج افزایش مىیابد. به علاوه، جنگ باعث از هم پاشیدگى خانوادهها به علت اعزام سرپرست خانواده به جبهه مىشود. فشارهاى روانى جنگ که ناشى از دیدن صحنههاى تأثرآور و... است منجر به بروز حالات خطرناک مىشود. از دست رفتن تعادل حیات جامعه، اختلال شخصیت و نابسامانىهاى سیاسى - اجتماعى به همراه دارد که شاید منجر به سقوط و بىتأثیرى نظام ارزشى شود.3 - 4 - 3. پس از جنگ :
عدهاى به تکرار تخلفات خود مىپردازند و عدهاى نیز به خاطر بىنظمىهاى موجود، براى جبران کمبودهاى زمان جنگ مرتکب جرائم مىشوند. همچنین بودجههاى نظامى و بازسازى پس از جنگ به حدى است که دولت را همچنان از پرداختن به دیگر مشکلات باز مىدارد.5 - 3. اشرافیت :
همان گونه که فقر فسادآور است، ثروت زیاد نیز باعث طغیان نفس و خروج از حدود و ضوابط شرعى مىشود. پولهایى که در بهبوحه جنگ و بحرانهاى اقتصادى به جیب عدهاى فرصت طلب مىرود، باعث مىشود که قشر سرمایهدار عمدهترین غرب گرایان کشورهاى اسلامى را تشکیل دهند.4. عوامل سیاسى
غرب گرایى جوانان عمدتا ناشى از یک علت است و آن کمبود شخصیت اجتماعى است و جنبه سیاسى، اقتصادى و اجتماعى در واقع تشدید کننده همان جنبه روانى است. لذا در این جا به ذکر عوامل تأثیرگذار در این رابطه چون گروهکهاى سیاسى، عملکرد سفارتخانهها و... به عنوان عوامل سیاسى گرایش به غرب مىپردازیم.1 - 4. سیاست زدایى :
یکى از خطرناکترین شیوه سیاسى استعمار، ترفند سیاست زدایى و خارج کردن مردم از صحنه اجتماعى است. در حالى که سیاست یکى از جاذبههاى دوران جوانى است که باعث رشد و ارتقاى فکرى آنها مىشود و به آنها نشاط مىبخشد و جوانان را از پوچى و بىمسئولیتى باز مىدارد.2 - 4. گروهکهاى سیاسى :
گروهکها به علت شکست در جذب سیاسى و عقیدتى، بیشترین سعى خود را در ترویج فساد و فحشا گذاشتهاند و صریحا اعلام کردهاند که تنها یک راه مبارزه وجود دارد و آن هم مبارزه فرهنگى با اسلام است.3 - 4. سفارتخانهها :
بررسى تاریخى فساد و فحشا در جوامع اسلامى نشان مىدهد که خارجیان، به ویژه سفرا، دیپلماتها، مستشرقین و همسرانشان از اولین کسانى بودهاند که باعث ترویج فساد در کشورهاى اسلامى شدند. آنها با همسرانشان در مجالس و میهمانىهاى دربار حاضر مىشدند و حریم شرع و عفت را عملا زیر پا مىگذاشتند. (12)شیوههاى نوین ، استعمار فرانو و جوانان مسلمان
ابزارهاى استعمارگرى از استعمار قدیم تا جدید تغییر یافته، اما این تغییر در استعمار فرانو چندان عمیق نیست. مثلا در استعمار جدید و نوین، تلویزیون و ماهواره به چشم مىخورد. در واقع، آنچه این دو دوره را از هم متمایز مىکند، کمتر ابزارها و بیشتر شیوههاست؛ یعنى شیوه استفاده از ابزارها و محتواى آن تغییر اساسى پیدا کرده است. برخى از این تفاوتها را مىتوان در عناصر زیر مشاهده کرد:
1. پروتستان گسترى :
در میان ادیان، اسلام و مسیحیت میل بیشترى به جهانى سازى داشته و دارند. البته میل به جهانى سازى در مسیحیت کمتر از اسلام است، ولى در چند قرن اخیر، و به ویژه در چند دهه گذشته، مسیحیت پروتستان بیش از اسلام از ابزارها و امکانات جهانى سازى برخوردار بود. پروتستان یا اصلاحات مسیحى به دو صورت در پروژه جهانى سازى غربى تأثیر گذاشت:نخست: کلیسا را به تابعیت دولت درآورد که از آن به عرفى کردن دین یاد مىشود.
دوم: کشیشها را به عنوان حلقه واسط بین مردم و خدا برداشت که از آن به فرد گرایى پروتستان نام مىبرند. از این رو، امکان نوگرایى غرب فراهم آمد که هیچ یک از آن دو به رعایت اصول اخلاقى، پرهیز از جنگ، دورى از استثمار اقتصادى و... اهمیتى نمىدهند. همچنین پروتستان، سرمایهدارى نوگراى غرب را از محدودیتهاى فرهنگى و دینى در جهان گسترى مبرى ساخت. به این دلیل است که واترز عقیده دارد:
اولا، توقف یا کاهش دین گریزى و رشد اعتقادات مذهبى؛
ثانیا، احیاى مذاهب جهان گراى قدیمى از طریق بنیادگرایى، جهانى سازى عرفى شده و دین زدایى شده را به مبارزه و چالش مىطلبد. (13)
پروتستان گسترى با فرایند دموکراسى سازى در گستره جهان ارتباط تنگاتنگ دارد. نظامهاى لیبرال دموکراسى از گسترش ارزشهاى غربى در زمینه انتخابات آزاد و حقوق فردى دفاع مىکنند. دموکراسى غربى که آمیخته به ارزشهاى سکولاریستى است، در پى کنار نهادن دین و ارزشهاى دینى در جوامع غربى است. البته وابستگى اقتصادى و بدهىهاى سنگین، جهان سوم را در مقابل هجوم دموکراسى سازى بىدفاع مىسازد. وضعیت بد اقتصادى در جهان سوم، ناآرامىهاى اجتماعى را تشدید مىکند. یکى از راههاى مهار موقت ناآرامى اجتماعى، تزریق دموکراسى غربى است؛ زیرا فرایندهاى انتخاباتى، گاه به مشروعیت کاذب نظام سیاسى مىانجامد. آنچه اتفاق مىافتد، یک دموکراسى استعمار زده یا دموکراسى عاریتى است. به هر روى دموکراسى سازان مدعىاند، تنها راه مقابله با بحرانهاى متعدد سیاسى، اجتماعى و... در جوامع دست سومى، گسترش ارزشهاى برآمده از پروتستان چون تشکیل نهادهاى نمایندگى اجتماعى، ایجاد و حمایت از مطبوعات آزاد و... است. (14)
2. امپریالیسم فرهنگى :
امپریالیسم فرهنگى یعنى جایگزینى باورهاى سرمایهدارى غربى، به ویژه امریکایى با ارزشهاى ملى و جهان سومى. این نوع امپریالیسم به دنبال همسان سازى غیر غربىها در لباس، غذا، موسیقى، فیلم، معمارى و... با غربىها است. در این شیوه، سبک، مارک، سلیقه، کوکاکولا، مک دونالد، مایکروسافت امریکایى تبلیغ و ترویج مىشود. از این روست که امپریالیسم فرهنگى را به استعمار کوکاکولایى، مک دونالد و مک دیزنى، و برخى، آن را مترادف با هژمونى و سرورى فرهنگى غرب تعبیر مىکنند. گاه نفوذ امپریالیسم فرهنگى، آن قدر قوى مىشود که این تصور را به وجود مىآورد که کوکاکولا، چین و چروک صورت را صاف مىکند )روسیه(، بیمارىها را درمان مىکند )هائیتى(، و حتى مس را تبدیل به نقره مىنماید )باربادوس(! شاید نهادینه شدن و یا رسوخ باورهاى مورد اشاره، موجب شده که خیلىها کوکاکولا را یک محصول بومى و ملى بدانند. (15) امپریالیسم فرهنگى که اغلب به کمک رسانههاى فراملى صورت مىگیرد، یکسره به الحاق و یا در حقیقت، استحاله جوامع غیر غربى به دایره نفوذ و ارزشهاى غربى مشغولاند. این تهاجم رسانههاى فراملى غرب، کشورهاى عقب افتاده را در مدار منافع قدرتهاى مسلط جهانى قرار مىدهد. از این شیوه، به سلطه نوامپریالیستى یا سلطه نرم غربى یاد مىکنند که جایگزین روشهاى قدیمى و زمخت استعمار کهنه شده است. یکى از دستاوردهاى امپریالیسم فرهنگى، نهادینه سازى فرهنگ خرید است. به این معنا که:اولا، مصرف گرایى هم در غرب و هم در شرق به شدت ترویج و تزریق مىشود.
ثانیا، خرید به عنوان یک تفریح درمىآید، لذا در همه فعالیتهاى انسانى اعم از اوقات فراغت و تعطیلات به چشم مىآید. شاید به این دلیل بود که سرژلاتوش امپریالیسم فرهنگى را راندن سیاره زمین به سوى یک شکل سازى زندگى در سراسر جهان مىداند. البته تحقق این مسئله، مستلزم نابودى تمام روایتهاى زندگى به نفع روایت زندگى غربى است.
3. تهاجم فرهنگى :
کلمه تهاجم فرهنگى را سرژلاتوش در کتاب غربى سازى جهان به کار برده، و صفحاتى را به آن اختصاص داده است. به عقیده وى، جریان فرهنگى در کشورهاى مرکز یا غربى، زیر نظر آنها تولید و صادر مىشوند، و در جهان اطراف نفوذ مىکنند. تصاویر، کلمات، ارزشهاى اخلاقى، ضوابط قضایى، قوانین سیاسى و ملاکهاى صلاحیت، به وسیله رسانهها از غرب به سوى شرق یا جهان سوم سرازیر مىشوند. بازار اطلاعات تقریبا در انحصار چهار بنگاه آسوشیتدپرس، یونایتدپرس، رویتر و فرانس پرس است. تا حدى که اکثریت قریت به اتفاق رادیوها، روزنامهها، تلویزیونها و... مشترک آن هستند، و گاه جهان سومىها تا هفتاد درصد برنامه تلویزیونى را از غرب وارد مىکنند. در مورد کشورهاى افریقایى وضع اسف انگیزتر است. فرانسه یک سرویس اطلاعاتى رایگان ماهوارهاى را در کنار رادیوها، تلویزیونها و... براى افریقا راهاندازى کرده است. این کشور، هر روز اخبار بینالمللى و فیلمهاى مستند را در افریقا پخش مىکند، سالانه چندین هزار ساعت برنامههاى رایگان به مردم افریقا ارسال مىشود، و به هشتاد درصد تولیدات سینمایى افریقایى فرانسه زبان کمک مالى مىدهد. این در حالى است که فرانسه از شکلگیرى و یا پویایى صنعت سمعى و بصرى افریقایى جلوگیرى کرده و از طریق این شیوهها، آرزوها، نیازها، بینشها، قالبهاى رفتارى، نظامهاى آموزشى، شیوههاى زیستى، ایدئولوژى علمى از فرانسه غربى به افریقاى شرقى منتقل و نهادینه مىشود. در هر حال، ارتباطات به وسیله ماهوارهها و دنیاى انفورماتیک با تحمیل الگوهاى غربى، یک نواختى الگوهاى غربى و شرقى را در جهان سوم و جهان اسلام پدید مىآورند. (16)4. دو رگه کردن فرهنگ :
دو یا چند رگه شدن فرهنگ، یعنى آمیختگى فرهنگ سرزمینهاى مختلف، به میزانى که خلوص و فرهنگ ملى را ناپدید کند. البته رگ به رگ شدن فرهنگ را نیز مىتوان به ملغمه فرهنگى یا اقتباس کمى از این و کمى از آن تعریف کرد. دو رگه شدن یا بهتر بگوییم دو رگه کردن فرهنگ بر این پندار خام قرار دارد که دو رگه شدن در عالم حیوانات، باعث پدید آمدن نژادهاى قوىتر و پرشیرتر مىشود، اما هنوز دور رگه شدن فرهنگ نتوانسته است نشان دهد که به ظهور فرهنگ قوىتر و جدىتر مىانجامد. سلمان رشدى با غفلت از این مسئله در دفاع از کتاب آیات شیطانى نوشت: آیات شیطانى دو رگه شدن، ناخالصى، درآمیختگى و دگرگونى را که بر اثر ترکیبهاى نو و غیر منتظره از انسانها، فرهنگها، ایدهها، سیاستها، فیلمها و آرزوها به وجود مىآیند، مىستاید. بنابراین، اساسىترین مؤلفه در ایده دو رگه شدن فرهنگ، ترکیب امتزاج و اختلاط است، ولى ناگفته پیداست که این امتزاج و اختلاط به نفع فرهنگ غرب است. به هر صورت جهانى سازى، فرآیند آمیزش فرهنگها را به نفع فرهنگ غیر خودى (غربى) شتاب بخشیده و همسان سازى فرهنگ ملى را مختل کرده، بىتفاوتى خود را درباره حفظ انسجام فرهنگى و حفظ تمایز فرهنگى از فرهنگ غیر ملى نشان داده است. (17) در واقع دو رگه کردن فرهنگ، همان هویت زدایى فرهنگ است. در جهانى سازى پاس داشت هویت فرهنگى، سد راه توسعه سیاسى، اجتماعى و فرهنگى است. از این رو، باید استحاله و یا هویت زدایى شود. در حقیقت، هویت مستقل فرهنگى مانع از تقلید کورکورانه و منفعلانه فرهنگ بومى از فرهنگ جهانى، و تحمیل فرهنگ و ایدئولوژىهاى وارداتى مىگردد. فرهنگ بومى قادر است، شیوه مدیریت صحیح سازمانى، برآیند ترکیب فن و مصرف و نیز شیوه اجتماعى را مشخص و مهیا کند، در حالى که این عوامل سد راه جهانى سازى فرهنگ است. به عنوان مثال، رابطه بین فن و مصرف را مىتوان در مستعمرات افریقایى اروپا دید. به گونهاى که مردم کشورهاى مستعمره دیروز انگلیس، حتى در برابر پرداخت قیمت بیشتر، مصرف کالاهاى ساخت انگلیس را ترجیح مىدهند. چنین رفتارى در نزد مردم مستعمرات فرانسه و دیگر کشورهاى اروپایى نیز وجود دارد. بنابراین، تمایل به مصرف کالاهاى غربى، نمایانگر هویتزدایى فرهنگى افریقایى است. (18)5. فرهنگى کردن زندگى اقتصادى :
آن گونه که واترز مىگوید، در سالهاى اولیه قرن گذشته، خط مونتاژ متحرک در صنایع صنعتى امریکا ابداع شد. این ابتکار که از آن به فوردیسم یاد مىشود، از انبوه کالاهاى استاندارد شده براى صدور به بازارهاى گسترده جهان حمایت مىکند. به بیان دیگر، فوردیسم مىکوشد با ماشینى کردن تولید و صرفهجویى در هزینهها، قیمت تولید کالا را کاهش دهد. حاصل استراتژى فوردیسمى، جلب مشترى فراوان و دستیابى به ثروت کلان بود. فوردیسم که بیش از نیم قرن بر صنایع امریکا سایه افکنده بود، به تدریج پس از جنگ جهانى دوم، اعتبارش را از دست داد، لذا امریکا کوشید با جایگزینى الگوى تیلوریسم که بیشتر بر روابط انسانى و نه روابط ماشینى در تولید تکیه دارد، نواقص الگوى فوردیسم را برطرف کند تا بتواند هم بازارهاى قبلى را از دست ندهد، و هم در دستیابى به بازارهاى جدید کامیاب شود. اما در شرایط فعلى جهانى شدن، فوردیسم و تیلوریسم تحت تأثیر الگوى جدیدى قرار گرفتهاند که بر پایه بهینه سازى رفتار سازمانى قرار دارد. الگوى جدید (فرهنگى کردن زندگى اقتصادى) به گونهاى طراحى شده است که ظرفیت پاسخگویى به شرایط متنوع و سیال بازار را دارد. علاوه بر آن، در الگوى فرهنگى کردن زندگى اقتصادى:اولا، کارفرمایان مىکوشند تا کارگران خود را با احساس تعلق مشترک تربیت کنند، و از این رو، به ارتباط مستقیم با کارگران اهمیت ویژه مىدهند.
ثانیا، آگاهىهاى کارگران را از رویدادهاى جهانى و پیامدهاى آن گسترش مىدهند؛ زیرا کارگران آگاه از توان بالاتر تولید برخوردارند. (19) اما شرکتها و کارتلها با این کار، به بیدار سازى امیدها و آرزوهاى بسیار تخیلى و دور و دراز کارگران و مردمان مىپردازند و به این وسیله آنها را شدیدا استثمار مىکنند. (20)
آثار و پیامدهاى گرایش به استعمار فرانو
استعمار فرانو در جامعه اسلامى و به خصوص در بین نسل جوان، علاوه بر از بین بردن عقاید و حساسیتهاى ملى - مذهبى و ترویج پوچگرایى، موجب گسترش مصرف زدگى، تجمل گرایى و دهها معضل دیگر مىشود که برخى از آنها عبارتاند از:
1. کم اعتقادى نسبت به دین و سنتهاى ملى :
خطرناکترین پیامد رشد غرب گرایى در کشورهاى اسلامى، تضعیف عقاید و فرهنگ دینى است، به طورى که آداب و سنن اصیل مذهبى به عنوان خرافات تلقى شده و به جاى آن آرمانهاى خاص تلقین مىشود که فاقد واکنشهاى ملى - مذهبى است. به این طریق، هویت مذهبى جامعه کمکم به فراموشى سپرده مىشود و از طرف دیگر براى جبران خلأ فرهنگى در غرب، هر روزه مکاتب و ایسمهاى ساختگى به وجود مىآید و اینها به ملل مشرق زمین انتقال مىیابد و این عناصر فعال جامعه )جوانان( را به اعضایى خنثا و بىاحساس و احیانا فاسد و معتاد مبدل مىسازد. (21)2. جدایى از اسلام :
آموزههاى اسلامى را که بر پایه تقویت ابعاد معنوى شکل گرفتهاند، مىتوان از راه تضعیف همین فرهنگ و تقویت مادیت و دنیا پرستى غربى شکست داد. از طرف دیگر، اوج تقابل مادیت و معنویت در انسان در دوره نوجوانى است. (22)3. تضاد و دوگانگى اجتماعى :
غرب براى اینکه بر ملتها تسلط یابد اقدام به ایجاد شکاف عمیق بین نسل قدیم و جدید در جوامع شرقى کرده، به طورى که نسل پیشین، جوانها را بىدین و لاابالى تلقى مىکنند و جوانان، بزرگان خود را عقب افتاده، مرتجع و خرافاتى مىپندارند و در نتیجه شکافى در جامعه ایجاد مىشود و جامعه به دو دسته متجدد و مرتجع تبدیل مىگردد.4. از خود بیگانگى :
بیگانگى ملل و تمدنهاى شرقى و آسیایى با یکدیگر نیز جزء دیگرى از این تضاد و دوگانگى است. منشأ این بیگانگى این است که امید همه تمدنهاى جهان، غرب مىشود و نتیجه این بیگانگى، بیگانگى با خود است و این خود بیگانگى حس تسلیم و دنباله روى را در جهان اسلام پرورش داده و در نتیجه تقلید کورکورانه را نشان تمدن و کمال مىدانند. (23)5. عقده حقارت :
امروز غالب مردم مشرق زمین، یک نوع احساس حقارت در خود دارند و این عقده حقارت عامل اصلى عقب افتادگى شرق است؛ زیرا مسلم است که مردمى که در خود احساس حقارت کنند هرگز تلاش براى تجدید حیات خود نمىکنند.6. پوچ گرایى :
آنچه متأسفانه در بسیارى از جوانان مشرقى مشاهده مىشود حالتى از پوچ گرایى غربى است که به صورت بىمبالاتى، گذراندن بىهدف اوقات جوانى، بىرغبتى به تحصیل و کار و حضور در صحنههاى اجتماعى، دینى و فرهنگى بروز مىکند.7. تجمل گرایى :
جوامع شرقى بیشتر از جامعههاى پیشرفته لوکس پرستاند و آزاد بودن زنان در جامعه باعث شده که به تظاهر و خودنمایى بپردازند و هر روز مد تازهاى بیاورند، به طورى که هر ساله لوازم آرایشى که به کشورهاى اسلامى وارد مىشود افزایش مىیابد.8. مصرف گرایى :
استعمار وقتى مىتواند به زندگىاش ادامه دهد که مردم مصرف کننده کالایش شوند. لذا القائات استعمارگران این تصور غلط را در ذهن ملتهاى جهان سوم به وجود آورد که تمدن در مصرف خلاصه مىشود و شخصیت هر فرد به میزان مصرف او بستگى دارد. (24)9. استعمار ادبى :
ادبیات غرب امروزه به سرعت در شرق نفوذ و گسترش پیدا مىکند و نه تنها اصالت ادبیات شرق را از بین مىبرد، بلکه آن را تحت الشعاع قرار مىدهد. اما با مطالعهى دقیق مىتوان دریافت که در گذشته وضع کاملا بلعکس بوده، به طورى که ریشه بسیارى از کلمات لاتین به عربى برمىگردد. حضرت امام خمینى قدس سره درباره استعمار ادبى مىفرمایند: »فرهنگ ما را طورى کردند که همه چیزمان الان غربى شده، وقتى حرف مىزنیم حرفمان غربى است، اسم خیابانها را غربى مىگذاریم، اسم اشخاص را غربى مىگذاریم و.... ما یک وابستگى روحى پیدا کردیم که این وابستگى روحى ما، از همه چیز بدتر است« (25)راهحلها و پیشنهادهایى براى دورى گزینى جوانان از استعمار فرانو
در بخشهاى قبلى سعى بر این بود تا پدیده غربگرایى و انحرافات ضد اخلاقى جوانان ناشى از آن را از ابعاد مختلف بشناسیم. و اینک دشوارترین مرحله است؛ زیرا مىخواهیم سرنخهایى ارائه دهیم تا دلسوزان جوامع اسلامى به راهحلهایى مناسب دست یابند و در بازسازى شخصیت جوانان، احیاى ارزشهاى اسلامى و خنثا کردن غرب گرایى قدمى بردارند.1. تعیین استراتژى :
همان گونه که هر کشورى خود را مجبور مىداند تا در برابر مسائل جهانى و سیاست خارجى خود، داراى استراتژى محکم و باثباتى باشد تا کلیه موضعگیرىهاى خود را بر اساس آن استوار سازد، باید در مسائل داخلى و خصوصا جنبههاى فرهنگى - تبلیغى نیز داراى استراتژى معینى باشد؛ زیرا فقدان استراتژى به منزله رفتن در تاریکى است و کلیه اقدامات نسنجیده و احیانا بىفایده است. استراتژىهاى کلى همواره باید توسط متخصصان و برنامهریزان تشریح شود و باعث حفظ وحدت جامعه و پرهیز از مرزبندى سیاسى بین جوانان غربگرا و دیگران باشد. (26)2. پیشگیرى :
جوان نیروى چرخاننده جامعه است و اگر در حفظ او از انحرافات نکوشیم، باید چند برابر وقت و نیرو صرف کنیم که البته اثرات جزئى داشته باشد.1 - 2. روشهاى پیشگیرى یا همان تربیت متعدد است، از جمله:
- شرع مقدس اسلام تأکید بسیارى در باب ایجاد زمینه مناسب براى سالم سازى جامعه دارد.- لازم است با آشنا کردن جوانان با برخى عبارات و محافل مذهبى، شیرینى ارتباط با خدا را به کام آنها بچشانیم تا در دوران بلوغ با رغبت به انجام فرائض مقید شوند.
- در سالهاى 7 - 14 سالگى باید او را به مقررات و عرف مذهبى آشنا ساخت و روح فرمانبردارى را در وى ایجاد کرد تا در برابر خدا و خلق شاکر باشد و از طرفى هم چون در این دوره تأثیر تربیت خانوادگى کم شده و نوجوان از محیط بیشتر نقش مىپذیرد، باید در جامعه، خدمات فرهنگى - تبلیغى وجود داشته باشد.
- اگر انسان بتواند از گذرگاه خطرناک بلوغ عبور کند و روح ایمان در او به وجود آید، دیگر مىتوان به تربیت از راه دور بسنده کرد و نیاز به نهى مستقیم ندارد.
2 - 2. مربى در پیشگیرى باید وظایف زیر را انجام دهد:
- تفاهم :
معلم نمونه کسى است که دست جوان را در لحظات دشوار در دست خود نگه مىدارد و باید مانند دوستى رازدار و برادرى مهربان که انسان در کنارش احساس راحتى مىکند، رفتار نماید.- شخصیت دهى و احترام :
وظیفه دیگر اولیا و مربیان در برخورد با جوانان، شخصیت دهى به آنهاست و مربى باید راههاى صحیح ابراز شخصیت را به جوان بیاموزد.- مدارا و تسامح :
مربى باید نهایت سعى خود را به کاربرد تا احکام الهى که در دوره بلوغ بر نوجوان واجب مىشود با میل و رغبت انجام شود و با مقدمه چینى فراوان و تشویق و ترغیب وى، او را به فرائض دینى و اخلاق اسلامى عادت دهد و اگر خطایى از جوان سر زد بر او سخت نگیرد.- عدم اکراه در تربیت :
انسان، ارشاد را بهتر از امر و نهى مىپذیرد. بنابراین، اگر بخواهیم او را به کارى وادار کنیم باید از مسیر خواهشهاى دل وارد شویم.- تربیت جنسى :
اولا، اینکه مربى باید نوجوان را از تغییرات بلوغ آگاه سازد؛ ثانیا، باید از ظهور برخى انحرافات معمولى غریزه جنسى جلوگیرى کند و شاید مناسبترین زمان شروع تربیت جنسى، پیش از رسیدن نوجوان به سن بلوغ باشد. (27)- جشن تکلیف :
جشن تکلیف آثار روانى و تربیتى فراوانى دارد، از جمله: اعتماد به نفس او را افزایش مىدهد؛ احساس شخصیت و بلوغ عقلى به کودک دست مىدهد؛ جوان درمىیابد که بزرگ شده و نباید رفتار کودکانه داشته باشد؛ شروع تکالیف دینى با حلاوت و شیرینى توأم مىشود.3. برنامهریزى :
براى برنامهریزى در این مورد باید به چند چیز آگاهى داشته باشیم:- شناخت مکانیزم دفاعى :
در اولین مرحله باید نقاط ضعف دشمن و نقاط قوت خود را بشناسیم تا از نقاط قوت خویش بر نقاط ضعف دشمن استفاده کنیم، و الا اگر جریان بر عکس شود و از نقاط ضعف فرهنگى خود به جبهه قوى فرهنگى دشمن ضربه وارد کنیم، موجب تضعیف مواضع فرهنگى خود و نهایتا شکست خواهیم شد.- شناخت ماهیت غرب :
اگر بخواهیم از صنعت، علم و تکنولوژى غرب براى نیل به اهداف اقتصادى و توسعه توان ملى خویش استفاده کنیم، ناچارا به شناخت فرهنگ حاکم بر آن تکنولوژى نیاز داریم.- شناخت جوان :
در سرشت انسان و به خصوص جوان ویژگىهاى متضاد نهاده شده که در مجموع حالتى متعادل در وى ایجاد مىکند. حال اگر برنامهریزان فرهنگى - اجتماعى بینش صحیح نسبت به جوان و رفتارهاى او نداشته باشند و منشأ رفتار را به خوبى تشخیص ندهند، مسلما قادر به درمان رفتارهاى منحرفانه او نیز نخواهند بود. بنابراین، تشکیل کلاسها و آموزشهاى رفتار شناسى براى همه دستاندرکاران امور تربیتى و فرهنگى کشور لازم است.- نیاز به تخصص :
بزرگترین ضعف طرحهاى اجرا شده در جهان اسلام، عدم بهرهگیرى از متخصصان است. لذا باید حداقل از تجارب علمى متخصصان در برنامهریزى استفاده شود. به خصوص مسائل مهمى چون رویارویى با فرهنگ غرب، که در صورت عدم تخصص، آثار سوئى به همراه خواهد داشت. - واقع بینى :اگر واقعیتهاى مذکور فراموش شوند عواقب سوئى دارد.
برنامهریزى باید از این ویژگىها برخوردار باشد: برخاسته از یک استراتژى کلى و معین باشد؛ قابلیت اجرا و پیاده شدن را دارا باشد؛ بر اساس واقعیات و امکانات موجود باشد؛ از روى شناخت و مطالعه تخصصى، تمام جوانب مسئله برنامهریزى شود. (28)
در این زمینه نیازمند برنامهریزىهاى بلند مدت (روشهاى ایجابى) زیر هستیم:
- ازدواج :
روش قرآن کریم بر این است که هر جا نهى و رد مىکند، بلافاصله راه صحیح را مىنماید و بدان سفارش مىکند. از آنجایى که در جوانان، قوىترین غریزه، یعنى غریزه جنسى وجود دارد، این غریزه ممکن است انحرافاتى در آنها به وجود آورد. پس باید چگونگى ارضا و راههاى مشروع آن را نیز به آنها آموخت که ازدواج در سرلوحه آن قرار دارد. در این راه خانوادهها باید نسبت به تسهیل امر ازدواج و چگونگى تفاهم به فرزندان در مورد ازدواج آموزش دهند. آموزش جوانان نسبت به همسر گزینى، ویژگىهاى اسلامى، قانع بودن به حداقل در مسائل مادى، چگونگى تفاهم و سازش با همسر و... ضرورت مىیابد. مجراى مناسب تعلیم و آموزش خانوادهها عمدتا رسانههاى گروهى و مجالس وعظ هستند. از میان رسانههاى گروهى تنها سینما و تلویزیون هستند که مىتوانند در قالب فیلم و سریال راههایى از مسائل کلى و عمومى را به تصویر بکشند. ولى از آنجایى که آنها نیز با محدودیت روبهرو هستند، بهتر است دورههاى خاص، تحت عنوان اخلاق خانواده، بهداشت ازدواج و... گذاشته شود. براى حل منطقى بسیارى از انحرافات جنسى و اخلاقى، باید علاوه بر سیاست پرهیز از مفاسد با ارائهى آموزشهاى ضرورى در زمینه بلوغ از انحرافات اجتماعى جلوگیرى کرد؛ زیرا جوانانى که اطلاعات قبلى از تحول بلوغ و مسائل ازدواج ندارند، نوعا دچار انحراف و وحشت جنسى مىشوند. با توجه به ضرورت ازدواج از طرفى و اهمیت تحصیل و کار از طرف دیگر، پیشنهاد مىشود که هیچ گاه به انتظار اتمام تحصیلات عالیه و دستیابى به شغل مطلوب نمانیم؛ چرا که این انتظار طولانى، طراوت و نشاط جوانى را از بین مىبرد.- الگو سازى :
روحیهى الگو پذیرى و تقلید در نوجوانان به قدرى است که گاه بدون تفکر و استدلال، به راحتى عادات دشوار را بر خود تحمیل مىکنند و غرب با استفاده از همین ویژگى روحى به تبلیغ غیر مستقیم الگوهاى خود مىپردازد. ما نیز موظفیم به تبلیغ و ارائهى الگوهاى واقعى خود به جامعه، خصوصا نسل جوان بپردازیم. از جمله وظایف خطیر رسانهها در زمینه تربیت نسل جوان، الگوسازى مناسب است و اگر این نیاز از طریق ما به خوبى برآورده نشود، الگوهاى غرب در جامعه تثبیت مىشوند.- جلسات مذهبى :
تشکیل خودجوش جلسات مذهبى یکى از ارکان حفظ اسلام در زمان طاغوت بود که متأسفانه بعد از انقلاب از رونق آن کاسته شده و بهتر است سازمان تبلیغات اسلامى هر شهر، برگزارى این جلسات را بر عهده گیرد و از امکانات آموزشى خویش، در این زمینه سرمایه گذارى کند.- اعتیاد به مطالعه :
ایجاد رغبت به مطالعه در نسل جوان باعث مىشود که جوان ما بدون هیچ گونه زحمتى به دنبال آن برود. به هر حال، برنامههاى ارشادى و تربیتى ما باید بکوشد تا این عادت پسندیده را حتىالمقدور ملکه و خوى ثانى جوانان سازد، به گونهاى که تفریح مطالعهشان هم مطالعه باشد.در این زمینه برنامهریزى کوتاه مدتى را مىتوان ارائه کرد:
- هفته اخلاق :
در جامعهى اسلامى باید امتیاز دهى و تشویق در همه امور وجود داشته باشد و همان طور که افراد شاخص و الگو در پیشرفتهاى علمى و صنعتى تشویق مىشوند، در ابعاد اخلاقى و فرهنگى نیز مورد تشویق قرار گیرند. به طورى که در هفته اخلاق، افراد نمونه در حضور دیگران قدردانى شوند.- تقویت امور تربیتى و انجمنهاى اسلامى :
با توجه به حساسیت فعالیت این گروهها، باید از جهات مادى و معنوى مورد تقویت و حمایت کامل مردم و مسئولان قرار گیرند.- مجتمعهاى ورزشى - هنرى و فرهنگى :
در عصر ما که از یک سو عصر تنوع طلبى شدید و از سوى دیگر اضطرابها و دلهره و نگرانىهاست، موضوع سرگرمى و ورزش، ضرورت بیشترى دارد. ورزش و هنر به شرط اینکه بار اخلاقى پیدا کند وسیله بسیار مؤثرى در تربیت و هدایت اخلاقى جوانان به شمار مىآید.به کارگیرى روشهاى سلبى نیز ضرورت پیدا مىکند. به بیان دیگر، علىرغم تأکید بر روشهاى ایجابى، باید توجه داشت که هیچ برنامه مثبت قابل اجرا نیست، مگر اینکه موانع از سر راه آن برداریم. بنابراین، در مبارزه با فرهنگ غیر اسلامى باید به نکات زیر توجه داشته باشیم: (29)
1. عوامل فساد :
اگر در بحثهاى پیشین سخن از رأفت و رحمت اسلامى به میان آمد، صرفا در حق جوانان سادهدلى بود که تحت تأثیر فشار غرایز فطرى از راه راست منحرف شدند. اما هیچ گاه نباید در حق سردستهها و رواج دهندگان اصلى فساد ترحمى کرد و با روشهاى قانونى باید با آنها مبارزه قاطع کرد.2. سفارتخانهها :
برخى سفارتخانههاى دول خارجى با تردد دیپلماتهاىشان و حمل و نقل موارد مشکوک، نقش مؤثرى در توزیع منکرات دارند که باید کنترل دقیقى نسبت به آنها داشت.3. گروههاى مذهبى وابسته و گروهکها :
گروهکهاى ضد اسلامى و برخى اقلیتهاى مذهبى، مانند وهابیت و بهائیت از جمله عوامل دشمن هستند که مسلما در بسیارى از جریانهاى فساد در ایران و جهان اسلام مؤثرند. پس باید برخورد قاطع و همه جانبه با آنها کرد.4. نظارت عمومى :
مراقبت و نظارت عمومى یا امر به معروف و نهى از منکر از مهمترین لوازم سالم سازى محیط هستند که ترویج آن باید جزو برنامههاى درازمدت فرهنگى و اجتماعى قرار گیرد؛ زیرا افراد یک جامعه همانند مسافران کشتىاند که همگى موظفاند از کلیه اختلالاتى که موجب فرورفتن کشتى مىشود جلوگیرى کنند. (30)پینوشتها:
1- دانشجوى دکترى علوم سیاسى و عضو هیئت علمى پژوهشکده تحقیقات اسلامى شهید محلاتى.
2- گراهام فولر و یانلسر، احساس محاصره: ژئوپلتیک اسلام و غرب، ترجمه علىرضا فرشچى و على اکبر کرمى، تهران: دافوس، 1384، فصل اول.
3- حبیب الله طاهرى، بررسى مبانى فرهنگ غرب، قم، بوستان کتاب، 1383، ص 30.
4- شهریار زرشناس، مبانى نظرى غرب مدرن، تهران، کتاب صبح، 1381، ص 25.
5- حسین کچوئیان، تجدد از نگاهى دیگر، تهران، سینا، 3138، ص 75.
6- عبدالرسول بیات و دیگران، فرهنگ واژهها، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینى، 1381، صفحات مختلف.
7- www.akhbar-rooz.com.
8- www.mehrnews.ir.
9- مجید کاشانى، غرب در جغرافیاى اندیشه، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1380، ص 52.
10- حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، تهران، انتشارات سروش، 1364، ص 134.
11- همان.
12- على محمد تقوى، اسلام و ملىگرایى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1372، ص 86.
13- مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه احمد على قلیان و افشین خاکباز، ج 1، تهران، طرح نو، 1380، ص 195.
14- مایک مانین، موضوعات جهانى و چالش در برابر آیین دموکراسى، ترجمه داوود کیانى، جهانى شدن، چالشها و ناامنىها، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردى، 1380، ص 124 - 134.
15- جان تامیلسون، جهانى شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمى، تهران، دفتر پژوهشهاى فرهنگى، 1381، ص 21.
16- همان.
17- همان.
18- اسعد اردلان، »پدیده جهانى شدن و حقوق فرهنگى«، فصلنامه سیاست خارجى، سال 14، تابستان 1379، ص 489.
19- مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ص 195.
20- نیل پستمن، تکنوپولى، ترجمه صادق طباطبایى، تهران، سروش، 1372، ص 27.
21- لوئى پرنس انگه، گنداب غرب، ترجمه على اکبر کسمایى، تهران، بکایى، 1362، ص 56.
22- همان.
23- ر. جى. زینگر، فروپاشى تمدن غرب: ماشین سالارى، ترجمه احمد تقىپور، تهران، رسام، 1365، ص 124.
24- اتین ژیلسون، نقد تفکر فلسفى غرب، ترجمه احمد احمدى، تهران، حکمت، 1373، ص 231.
25- على محمد تقوى، اسلام و ملىگرایى، ص 86.
26- رضا داورى اردکانى، درباره غرب، تهران، هرمس، 1379، ص 25.
27- شهریار زرشناس، مبانى نظرى غرب مدرن، تهران، کتاب صبح، 1381، ص 84.
28- حمید مولانا، ظهور و سقوط مدرن، تهران، کتاب صبح، 1382، ص 112.
29- همان.
30- على محمد تقوى، جامعه شناسى غرب گرایى، تهران، امیرکبیر، 1377، صفحات مختلف.
/ج