ضمیر ناخودآگاه کودک
یکی دیگر از عواملی که در یادگیری های انسان نقش بسیار مهمی دارد و نیز می تواند رفتارهای ناخودآگاه فرد را تحت تأثیر قرار دهد، ضمیر ناخودآگاه کودک است.رفتارهایی که از انسان سر می زند و قابل مشاهده می باشد، براساس عواملی است که روان او را تحریک می کنند. به عبارت دیگر، روان انسان متأثر از محرکاتی است که بصورت خودآگاه و ناخودآگاه به او ارائه می گردد.
تمام محرکاتی که روان را تحت تأثیر قرار می دهند، برخاسته از ضمیر قلبی انسان می باشد؛ زیرا ضمیر انسان جایگاه تمام اطلاعاتی است که بصورت خودآگاه و ناخودآگاه در آن وجود دارد.
اطلاعاتی که در ضمیر قلب انسان وجود دارد، در ذهن او نیز می تواند حضور داشته باشد.
اینگونه اطلاعات را، خاطرات خودآگاه گویند.
اما گاهی اطلاعاتی که در ضمیر انسان وجود دارند، فرد بظاهر از آنها آگاهی ندارد. چنین خاطرات را ناخودآگاه گویند.
رفتارهای ناخودآگاه انسان، بیشتر از همان اطلاعاتی سرچشمه می گیرند که در ضمیر قلبی وی بصورت نهفته باقی مانده است و بصورت رفتارهای سمبلیک ظاهر می شوند.
بنابراین تمام اطلاعات انسان در قلب وی وجود دارند که جایگاه آن ضمیر قلب او می باشد و هرگز از بین نمی روند. اما این اطلاعات راهی برای ظاهر شدن ندارند، زیرا همه آنها در قلب انسان بایگانی شده اند.
بر اثر گذشت ایام، به تدریج اطلاعات خودآگاه انسان از ذهن او فراموش می شود. اما این سخن بدین معنی نیست که آن اطلاعات از بین رفته اند؛ زیرا اطلاعات فراموش شده، در ضمیر قلب انسان وجود دارند و هرگز از بین نمی روند.
براساس قوانینی ممکن است این اطلاعات دوباره از ضمیر به ذهن برگردند و انسان بهآن اطلاعات آگاهی داشته باشد.
کودکی که در یک خانواده چشم به جهان می گشاید،هیچگونه آگاهی نسبت به محیط پیرامون خود ندارد و از آن چیزی که در محیط او می گذرد، بی خبر است. زیرا ذهن و قلب او خالی از هرگونه یادگیری است. در قلب او هیچگونه ادراکی نسبت به جهان خارج وجود ندارد و لذا نمی تواند به محرکات محیط پاسخ مناسب بدهد.
بطور مثال؛ اگر رنگی در مقابل چشمان او قرار دهیم و از او بخواهیم که نام آن رنگ را بگوید، بدون شک نخواهد توانست؛ زیرا او اکنون دارای احساس است ولی فاقد ادراک می باشد و هیچگونه ادراکی نسبت به آن رنگ در روان او وجود ندارد.
اگر بوی غذایی به حس بویایی او برسانیم و از او بپرسیم که نام آن غذا را بگوید، بدون شک نخواهد توانست، زیرا در ذهن او هیچگونه ادراکی نسبت به آن غذا وجود ندارد.
اگر دست او را در کنار آتش قرار دهیم، از سوختن دست خویش گریه و زاری می کند، زیرا او دارای احساس است و سوختن را بدین وسیله احساس می کند اما نمی داند چه چیزی بود که دست او را سوزاند و نمی داند که آتش سوزاننده است زیرا او فاقد این ادراک است. بنابراین کودک در سنین اول زندگی خود فاقد هرگونه ادراکی است. اما احساس او کامل است.
در مورد خالی بودن ذهن کودک از ادراکات، خدای تعالی در قرآن کریم، سوره نحل، آیه 78 می فرماید:
و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئاً...
«و خداوند شما را از شکم های مادرانتان خارج کرد در حالیکه چیزی نمی دانستید. »
کلام خداوند متعال حاکی از خالی بودن قلب و ذهن کودک از هرگونه آگاهی و ادراک می باشد. بتدریج که کودک رشد می کند، اطلاعات و ادراکات محیطی، ذهن و قلب او را فرا می گیرند.
ذهن و قلب کودک همچون آینه شفاف است که هرگونه محرکی را در خود منعکس می سازد. هرگونه ادراکی که در حدّ توانایی ذهنی به کودک ارائه شود، به سرعت آن را جذب می کند.
در زمینه سرعت انتقال ادراکات و یادگیری ها به ذهن و قلب کودک، مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
«قلب نوجوان نورس مانند زمین خالی است. هر تخمی که در آن افشانده شود به خوبی می پذیرد. »(1)
کلام مولای بزرگوار مطابق با کلام قرآن کریم است. کودکی که هیچگونه آگاهی و ادراک نسبت به محیط پیرامون خود ندارد، در مقابل، دارای استعداد ویژه ای است که اگر به خوبی تربیت شود، می تواند تعاملات محیط را به نحو مطلوبی جذب کند.
با آنکه ادراک کودک نسبت به محیط پیرامون خود بسیار ضعیف است؛ اما کوچکترین محرکات می تواند در ضمیر قلب وی تأثیرگذار باشد.
یکی از دلایلی که ثابت می کند تمام محرکات محیطی می تواند در ضمیر کودک ثبت شود، وجود رفتارهای ناخودآگاه می باشد؛ زیرا انسان گاهی رفتاری از خود بروز می دهد که از چگونگی آن رفتار آگاهی کافی ندارد.
بطور مثال کودکی که از تاریکی می ترسد و از رفتن در اتاق تاریک وحشت دارد، این رفتار از ضمیر ناخودآگاه او سرچشمه می گیرد.
ممکن است والدین در دوران اولیه زندگی، او را به خاطر جلوگیری از گریه، و از عاملی که تاریکی در آن نقش عمده ای داشته، ترسانده باشند. این عامل در آن لحظه موجب سکوت و عدم گریه کودک شده است، اما ترس از آن عامل، در ضمیر قلب او از بین نرفته است و اکنون موجب می شود که کودک ناخودآگاه از رفتن در اتاق تاریک بترسد.
اگر رفتار او(ترس از تاریکی)مورد تحلیل و تفسیر قرار گیرد، می توان منشأ ترس او را والدین شناخت که در دوران کودکی از عامل ترسناکی که تاریکی در آن نقش بسزایی داشته است، او را ترسانده اند.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) در کلامی بسیار جالب، چنین رفتاری را مورد بررسی قرار داده و می فرمایند:
«هیچکس در ضمیر خود رازی را پنهان نمی کند مگر آنکه از حرفهای بیهوده او و رنگ چهره اش آشکار می شود. »(2)
کلام مولای بزرگوار از یک روانکاری بسیار دقیق علمی حکایت می کند. براساس کلام ایشان، خاستگاه همه رفتارهای انسان ضمیر او می باشد. گاهی این رفتارها و تمایلات در ذهن ما حضور پیدا می کنند و ما بوجود آنها آگاهی پیدا می کنیم و گاهی آنها نمی توانند در ذهن ما حاضر باشند اما بطور غیرمستقیم در گفته ها و رفتارها، در چهره ما آشکار می شوند.
بطور کلی می توان گفت، هیچگونه ادراکی از ضمیر انسان محو و نابود نمی شود، حتی ادراکاتی که انسان از وقوع آنها بی اطلاع است.
این مثال و مثالهای مشابه، وجود ضمیر قلب انسان را ثابت می نماید و تأیید می کند که هیچگونه اطلاعاتی از ضمیر انسان محو و نابود نمی شود.
با توجه به مطالب ارائه شده، می توان دریافت که تمام اطلاعات انسان که در قلب وی وجود دارند، جایگاه آن ضمیر قلب او می باشد و هرگز از بین نمی روند. اما این اطلاعات راهی برای ظاهر شدن ندارند؛ زیرا همه آنها در قلب انسان بایگانی شده اند.
اطلاعاتی که در ذهن انسان وجود دارد، در قلب او نیز موجود است. در این لحظه می توان گفت که رابطه اطلاعاتی بین ذهن و ضمیر قلب، برقرار است و انسان به تمام آن اطلاعات آگاهی کافی دارد.
بر اثر گذشت ایام، به تدریج اطلاعات خود آگاه انسان از ذهن او فراموش می شود. اما این سخن بدین معنی نیست که آن اطلاعات از بین رفته اند زیرا اطلاعات فراموش شده، در ضمیر قلب انسان وجود دارند و هرگز از بین نمی روند.
براساس قوانینی ممکن است این اطلاعات دوباره از ضمیر به ذهن برگردند و انسان به آن اطلاعات آگاهی داشته باشد.
بنابراین ضمیر، جایگاه اطلاعات خود آگاه و ناخودآگاه انسان می باشد. اطلاعاتی که در ضمیر انسان و نیز در ذهن او وجود دارند، اطلاعات خودآگاه محسوب می شوند؛ زیرا که ذهن انسان جایگاه اطلاعات خودآگاه می باشد و انسان بر وقوف آنها اشراف کامل دارد.
بیشتر اطلاعاتی که در ضمیر انسان وجود دارند و از ذهن او فراموش شده اند، به صورت ناخودآگاه در رفتار فرد تجلی پیدا می کنند.
در زمینه اثر محرکات بیرونی در زمان کودکی می توان به نکته بسیار قابل توجهی اشاره کرد و آن اینکه اسلام سفارش نموده، زمانی که کودک متولد می شود، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفته شود.
ممکن است این سؤال در ذهن انسان پدید آید، کودکی که در زمان تولد از کلمات افرادی که در محیط وی بسر می برند، آگاهی و ادراک ندارد، بنابراین گفتن اذان و اقامه در گوش او چه مزایایی ممکن است داشته باشد؟!
پیامبر بزرگوار خطاب به امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
«یا علی، هرگاه پسری یا دختری برایت به دنیا آمد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگو. در این صورت شیطان هرگز به او گزندی نمی رساند. »(3)
کلام پیامبر بزرگوار ثابت می کند زمانی که کودک متولد می شود، هیچگونه ادراکی به محیط خود ندارد و نمی تواند با والدین و اطرافیان خود رابطه کلامی برقرار کند. اما ضمیر قلبی کودک بیدار است و کوچکترین محرکات را در خود ضبط می کند. گفتن اذان و اقامه در گوش کودک بطور یقین از ضمیر او محو نخواهد شد، اگرچه کودک بدان ادراک نداشته باشد.
ضمیر کودک خاستگاه رفتارهای ناخودآگاه وی می باشد؛ زیرا بسیاری از نابسامانیهای روانی انسان از ضمیر ناخودآگاه او سرچشمه می گیرند.
بطور مثال، فردی که دروغ می گوید، این عمل او ناشی از عقده حقارتی است که در ضمیر قلبی او بصورت نهفته باقی مانده است و اکنون بصورت عارضه دروغگویی، خودنمایی می کند.
کلامی از پیامبر بزرگوار بیانگر این حقیقت است. آن بزرگوار می فرمایند:
«دروغگو، دروغ نمی گوید مگر بسبب حقارتی که در نفس خود احساس می کند. »(4)
ضمیر انسان، جایگاه اطلاعات فراموش شده او می باشد و هرگونه رفتار نابهنجاری که از فرد مشاهده می شود و انسان به علت آن نمی تواند پی ببرد، بدون تردید، باید جایگاه آن را در ضمیر ناخودآگاه وی جستجو نمود؛ زیرا که خاستگاه تمام عارضه های روانی، ضمیر قلبی انسان می باشد.
بدین ترتیب می توان دریافت که وظیفه والدین در زمینه تربیت کودک، بسیار حساس می باشد؛ زیرا کوچکترین رفتارهای نامطلوب و ناشایست آنان، در ضمیر قلبی کودک تأثیر خواهد گذاشت که ممکن است در آینده بصورت رفتارهای نامطلوب جلوه کند.
با آگاهی از این مسئله بسیار مهم، والدین نباید در مقابل واکنش های کودک پاسخ نامناسب ابراز بدارند.
یکی از پاسخ های نامناسب والدین، بیشتر در برابر گریه کودکشان می باشد؛ زیرا آنان تحمل گریه کودک خود را ندارند در حالیکه گریه کودک واکنش بسیار مناسبی برای محرکات محیطی می باشد و او بدین وسیله به محرکات آزاردهنده محیط پاسخ می دهد.
در این مرحله باید والدین، علت گریه کودک را پیدا کنند وگرنه ترساندن او برای ساکت نمودن وی، عملی بسیار خطرآفرین می باشد که در رفتار آینده کودک تأثیر می گذارد.
گریه کودک به هر دلیل که باشد، علاوه بر اینکه پاسخ کودک به محیط نامناسب محسوب می شود، برای کودک نیز بسیار مفید می باشد.
درستی این حقیقت از طریق علم زیست شناسی، بخوبی تبیین نشده است، اما مولای بزرگوار، امام صادق(ع) این موضوع را بطور علمی مورد توجه قرار داده اند.
آن بزرگوار خطاب به شاگرد خود، مفضل می فرمایند:
«ای مفضل، از منافع گریه کودکان نیز آگاه باش. بدان که در مغز کودکان رطوبتی است که اگر در آن بماند، بیماریها و نارسائیهای سخت و ناگوار به او می رساند، مانند نابینایی و همانند آن.
گریه موجب می شود که آن رطوبت از مغز کودکان سرازیر شود و بیرون آید و بدین وسیله سلامت جسمی و تندرستی چشمان آنان را فراهم آورد.
پدر و مادر از این راز آگاهی ندارند و مانع آن می شوند که کودک از گریه اش سود ببرد. آنها همواره در سختی می افتند و می کوشند که او را ساکت نمایند و با فراهم کردن خواسته هایش از گریه بازش بدارند. ولی نمی دانند که گریه کردن به سود اوست و سرانجام نیکی پیدا می کند. »(5)
رهنمود امام بزرگوار(ع) در زمینه راز گریه کودکان حقیقتی را برای ما روشن می سازد که هنوز دانشمندان جهان از وجود آن آگاهی ندارند. شاید در اثر پیشرفت علم پزشکی و زیست شناسی، دانشمندان بتوانند از راز این حقیقت پرده بردارند.
باید توجه داشت که گریه کودکان نسبت به محرکات، علامت سلامتی آنها می باشد؛ زیرا کودک بدین وسیله می خواهد عامل آزاردهنده را از بین ببرد.
اگر والدین بخواهند با پاسخ های نامطلوب خویش، کودک را از این واکنش منع کنند و از گریه او جلوگیری نمایند، بدون تردید، او را دچار نابسامانی رفتاری خواهند نمود که آثارش در رفتار آینده او بطور ناخودآگاه مشاهده خواهد گردید.
بنابراین والدین نباید در مقابل واکنش های کودک، عمل نسنجیده ای انجام دهند و بدین وسیله موجب اختلال رفتاری وی گردند.
پی نوشت ها :
1- و انما قل الحدث کالارض الخالیة، ما القی فیها من شیء قبلته(تحف العقول، ص 67)
2- ما اضمر احدٌ شیئاً الّا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه(الحدیث، جلد دوم، ص 233)
3- یا علی اذا ولدک غلامٌ او جاریهٌ، فاذّن فی اذنه الیمنی، و اقم فی الیسری فانه لا یضره الشیطان ابدا(میزان الحکمه، ج1، ص 115)
4- لا یکذب الکاذبُ الا من مهانة نفسه(الحدیث، ج2، ص 289)
5- اعرف یا مفضل، ما للاطفال فی البکاء من المنفعة و اعلم انّ فی ادمغة الاطفال رطوبهً ان بقیت فیها احدثت علیهم احداثاً جلیلةً و عللاً عظیمة من ذهاب البصر و غیره. فالبکاء یسیلُ تلک الرطوبه من رؤوسهم فیعقبهم ذلک الصحة فی ابدانهم و السلامه فی ابصارهم. افلیس قد جاز ان یکون الطفل ینتفع بالبکاء و والده لا یعرفان ذلک. فهما دائبان لیسکتاه و یتو خیان فی الامور مرضاته لئلا یبکی و هما یعلمان انّ البکاء اصلح له و اجمل عاقبةٌ(بحارالانوار، جلد سوم، ص 65)