خطّ و خطّاطی در اشعار عربی و فارسی

انسان در قالب «حیوان ناطق»، از طریق زبان گفتاری (نطق)، به برقراری ارتباط و به وسیله ی زبان نوشتاری (خط)، به مبادله ی افکار و انتقال اندیشه ی خویش می پردازد.
سه‌شنبه، 14 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خطّ و خطّاطی در اشعار عربی و فارسی
جایگاه خطّ و خطّاطی در اشعار عربی و فارسی

نویسنده: سید علی موسوی نژاد



 

چکیده

انسان در قالب «حیوان ناطق»، از طریق زبان گفتاری (نطق)، به برقراری ارتباط و به وسیله ی زبان نوشتاری (خط)، به مبادله ی افکار و انتقال اندیشه ی خویش می پردازد.
خط دوم هدف را تأمین می نماید: یکی، ساده نویسی و آسان خوانی و دیگری، زیبا نگاری و چشم نوازی، در عرصه ی دوم، خط با هنر پیوند می خورد و این رویکرد هنری، خوش نویسی نام دارد.
خوش نویسی به لحاظ خواستگاه و طبیعت ذاتی خود، هنری معرفتی است. در ایران، اگرچه زیبانویسی، ریشه در زبان های پارسی باستان و میانه ی دوران ساسانی داشته و زیرساختی برای خوش نویسی دوره ی اسلامی محسوب گردیده؛ اما پس از اسلام که فارسی دری به جای فارسی میانه روی کار آمد وزبان فارسی، خط عربی را پذیرفت؛ خوش نویسی در ایران نیز مانند دیگر مناطق اسلامی در خدمت کتابت قرآن درآمد و ساحتی قدسی و عرفانی یافت. هرچند که در ادبیات عرب نیز خوش نویسی با شعر، بیش از دیگر رشته های هنری مأنوس شد؛ اما از جهت کاربردی، عمدتاً کارکرد آن در عرصه ی کتابت کتاب مقدس و حوزه ی عبادت و ادعیه نمود یافت . البته این امر، بیشتر محصول نوع برخورد محصوری و حذفی تعالیم دین اسلام با هنرهای ترسیمی و تجسمی بود؛ به طوری که منحصراً عرصه ی خط، مجال عرضه پیدا کرد. بعدها به ویژه درقرون 7 و8 ه. ق.، با ظهور نحله های فکری تصوف و عرفان، خوش نویسی نیز تحت تأثیر این نحله ها قرار گرفت و رابطه ی روح و تن، ارتباطی ارگانیک با گرایش های عرفانی یافت.
با این حال؛ در ادبیات فارسی، خوش نویسی افزون بر تجلی وجوه عبادی، انس ویژه ای با شعر و صور خیال پیدا کرد؛ تا آن جا که اغلب پژوهشگران حوزه ی هنر به همزادی خوش نویسی و شعر باور دارند. این دو هنر بنا به هم سنخی، زمینه و محمل مناسبی برای بروز و ظهور استعدادهای همدیگر بوده و از این روی می توان در رابطه ای کارکردی و تعاملی، دو رویکرد را برای آن ها منظور نمود: یک رویکرد جایگاه و کارکرد شعر در حوزه ی خوش نویسی با مضامین مختلف به ویژه مضامین عرفانی. رویکرد دیگر؛ جایگاه خوش نویسی در شعر، با پردازش اصطلاحات و آرایه های ادبی و صنایع لفظی و معنوی..
البته؛ با همه ی انس و قرابتی که بین خوش نویسی و شعر وجود دارد؛ ساحت خوش نویسی در زمینه ی محتوا و عالم معنا، فراتر از مجموعه ی نظم و نسق شعری است؛ به طوری که به رغم دیگر وجوه هنری، خط، انحصاراً به یمن معشوق حقیقی، خوبی حقّ و زیبایی مطلق یافته است؛ در حالی که در مورد شعر، الزاماً چنین نیست.
در سیر تحول خوش نویسی، خط کوفی [برگرفته از خط نبطی و فینیقی و...] به عنوان منشأ دیگر خطوط بوده و نسخ و ثلث متأثر از آن، به عنوان «ام الخطوط» اقلام سته در ادبیات عرب و تا حدی فارسی قلمداد گردیده است. در قرون هفتم و هشتم ه. ق. که ابتدا خط تعلیق و سپس نستعلیق و شکسته به عنوان خطوط ایرانی ویژه ی خط فارسی به وجود آمدند؛ شعر و خط، به ویژه خط نستعلیق به عنوان «عروس خطوط»، رابطه ای ارگانیک یافتند و در سایه ی همجواری، علاوه بر ایجاد بستری مناسب برای پرورش پتانسیل خود، در پیمایش مسیراستعلا و عرفان هم یکدیگر را تقویت نمودند. این دو، دو نوع رابطه را ایجاد نمودند: یکی رابطه ی ساختاری و دیگری رابطه ی محتوایی.
تقسیم بندی گروهی سه گانه ی خطوط، شامل: گروه نسخ و ثلث، با زوایای مشخص و زیبایی حروف در سطح؛ گروه نستعلیق، با زوایای دورانی و گذشتن کلمات از حدّ خطّ و اشغال نمودن سطح گروه شکسته با گذشتن از سطح و قرار گرفتن در فضا و سه بعدی شدن؛ ساختار هندسی خوش نویسی را از هندسه ی مسطّحه ی اقلیدسی به هندسه ی فضایی کشانده و نگارنده و بیننده را در جوّ و فضا، آزاد، شناور و رها ساخته است.
شعر، در قالب های مختلف، به ویژه غزل و قصیده توانست با بهره گیری از اصطلاحات خوش نویسی، مضامین مختلف و لطایف و ظرایف فراوانی را بیافریند. این بخش از گنجینه ی ادبیات فارسی، مشحون از آفرینش زیبایی ها وطرفه هاست که بر غنای شعر و ادبیات منظوم افزوده است. در ادبیات عرب نیز همین شیوه جاری بوده است.
علاوه بر این؛ جنبه ی تفنّنی خطوط، متأثر از شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی وعلایق فردی، است وبه پیدایش خطوط زینتی چون طغرا، نقاشی- خطّ و...انجامیده است که آخرین مورد آن در ایران، خطّ موسوم به معلّی به ابتکار حمید عجمی است.
بدیهی است که بخشی از تغییرات شکلی و محتوایی خطّ، منبعث از ضرورت تطبیق کارکردی آن و همراهی و همگامی با دیگر وجوه هنری در تعامل جهانی است. البته سرعت تغییرات و تحولات در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات که جغرافیای جهان را به دهکده ی شیشه ای تبدیل نموده؛ شرایط جهانی را به گونه ای دستخوش دگرگونی های خواسته و ناخواسته قرار داده که رفاقت در رقابت را برای برخی از وجوه فرهنگی و هنری جوامع، با سختی روبرو نموده است.
نتیجه؛ این که خوش نویسی و شعر، همزادانی متجانس محسوب می شوند که در جمال و کمال همدیگر کوشیده اند. شعر با مضمون سازی اطلاعات و ساختار پردازی عبارات و ترکیبات خوش نویسی، بر غنای خود افزوده و خوش نویسی با بهره گیری از مفاهیم بلند ومضامین معنا پسند، وسعت محتوا و فربهی اندیشه را پیشه ساخته است. این همگرایی کاربردی و هم افزایی کارکردی، ضمن گسترش عرصه ی ادبیات، تأثیرات مفید در روحیه و افکار مردم جامعه رانیز موجب گردیده است.
براین اساس، وظیفه ی سترگ و خدمت بزرگ هنرمندان و متولیان عرصه ی هنر خوش نویسی سنّتی، آن است که ضمن پاسداشت شاکله ی قدیم این هنر معرفتی، با نوآوری معقول، به انعطاف پذیری و بالندگی آن در مسیر تحولات فرهنگی، اهتمام تمام ورزند.
واژگان کلیدی: خوش نویسی (خطّ)، شعر، انواع خطّ (اقلام ستّه، خطوط تزیینی)، اصطلاحات خوش نویسی، ساختار هندسی خطّ، هنر معرفتی وعرفانی، همزادی شعر و خوش نویسی.

مقدمه

زبان، به عنوان مجموعه ای از آواهای معنادار، وسیله ی ارتباط با دیگران و جهان بیرون از وجود آدمی است که اگر وجود آدمی آن را نداشت. انسان نمی شد. از این روست که گزاره ی «انسان، حیوان، ناطق» است، یکی از معروف ترین تعاریف منتسب به ارسطو درباره ی انسان است. البته مفهوم نطق، دارای دو وجه است:
1. «نطق خارجی» به معنای تلفظ، بیان، سخن.
2. «نطق داخلی» به معنای فهم، شعور، عقل.
با این همه، آن چه نمود و نماد بیرونی دارد، بیان و کلام است. زبان و کلام، تجلی خرد و اندیشه ی آدمی و ترکیبی از اصوات و آهنگهای با مفهوم است که با ترسیم و نقش بستن بر روی صفحه، از وجه و صورت برخوردار می شود. به دیگر معنا خط، تجسّم و تعیّن هویتی زبان است. بنابراین؛ خطّ، زبان را صورت می بندد. پس، می توان خط را جلوه و هویّت زبان دانست و از این منظر، خطّ را تجلّی ماهیّت آدمی به حساب آورد. انسان دارای دو قوّه و استعداد است:
1. قوه ی نطق (زبان و گفتار)
2. قوّه ی مبادله ی افکار و ادراک (خط، نگارش و نوشتار).
انسان، به مدد نگارش که می توان آن را «زبان مدوّن» نامید، از طریق نظم، پیوستگی، ترتیب و تدوین، توانایی انتقال فکر واندیشه یافته و از این مسیر، به شکوفایی عقلانی و رشد و توسعه رسیده است. در این راستا، سخن جاحظ فیلسوف معروف عرب، رساست که:«الخطّ لسان الید و سفیر الضمیر و مستودع الاسرار ومستنبط الاخبار وحافظ الآثار (1)». اهمیت خط تا بدان جاست که گفته شده است:
«الخط نصف العلم».
خط به موازات حفظ افکار و آراء، در طول زمان، دگرگونی و تحول یافته تا دو هدف را تأمین نماید:
1. ساده نویسی و آسان خوانی.
2. زیبا نگاری و چشم نوازی (2).
درعرصه ی هدف دوم، خط با هنر پیوند می خورد و از این جاست که ذوق، قوه ی عاطفه و احساس را بر می انگیزد و علاوه بر کارکرد ابزاری، جنبه ی هنری و زیبا شناختی را نیز پیدا می کند. از همین جاست که خوش نویسی بروز و ظهور پیدا می کند؛ مرز تاریخ و علم و عقل را در می نوردد و از ماده به ماوراء سیر می کند و صورتی عرفانی به خود می گیرد. زیرا از مظاهر هنر؛ زیبایی، جلال و عظمت و شرافت بخشیدن به ماده است (3). رویکرد هنری خط که خوش نویسی نام گرفته و زیبانگاری را پیشه ساخته است، پیوندی عمیق با دیگر مظاهر هنر به ویژه شعر و موسیقی یافته است.
صرف نظر از چگونگی زیبانگاری خط در خطوط باستانی اعم از سومری، فینیقی، آرامی، میخی، هیروگلیف، لاتین، اوستایی، سامی، سانسکریت وغیره، پژوهشگران عرصه ی هنر، تاریخ پیدایش خوش نویسی (خطوط نسخ و ثلث) در ایران را همزمان با دوره ی تکوین و استحکام شعر توسط رودکی شاعر شهیر دوره ی سامانی دانسته اند (4). البته تأثیر هنر خط ایران باستان و دوره ی ساسانی که در کتیبه نوشته های مختلف به یادگار مانده و زمینه و شالوده ی هنر خوش نویسی در دوره ی اسلامی را فراهم آورد، غیر قابل کتمان است اما رسم الخط کنونی که میراث دار خط عربی و زبان پارسی دری است در ایران، به نوعی همزاد و همراه شعر پارسی است.
رابطه ی بین خط و شعر را می توان از دو جنبه مورد توجه قرار داد: یکی، جایگاه شعر در خوش نویسی و دیگری، جایگاه خط و خوش نویسی در شعر. جنبه ی اول، ناظر بر کاربرد نظم و شعر و مضامین مختلف آن به ویژه مضامین عرفانی در حوزه ی خوش نویسی و جنبه ی دوم، مبین کاربرد اصطلاحات خوش نویسی با پردازش آرایه های ادبی و صنایع لفظی و معنوی در شعراست.
در این مقاله ضمن اشاره ای به تحول خط و پیوند آن با شعر و نظری اجمالی به جنبه ی معرفتی خوش نویسی، «جایگاه خط و خطاطی در اشعار فارسی و عربی» رابه طور مجمل، مورد بررسی قرار می دهیم.

سیر تحول خط و پیوند شعر و خوش نویسی

در گذشته خطی به نام نسخ قدیم در میان اعراب رایج بوده که به ترتیب، ریشه در خط نبطی، آرامی وفینیقی داشته و درنوشتن، ساده تر از خط کوفی بوده و با خط نسخ امروزی نیز تفاوت داشته است. در آغاز دوره ی اسلامی خط موسوم به «خط کوفی» در ناحیه ی حیره رواج داشت و بعدها که کوفه جای حیره را گرفت و مسلمانان این خط را از آن جا فرا گرفتند؛ خط کوفی نام گرفت. ابتدا این خط برای کتابت وحی مورد استفاده قرار می گرفت که به علت سختی و کندی در نوشتار، خط نسخ جای آن را گرفت «و از سده های نخستین اسلام تاکنون به ویژه در کتابت متن های مقدسی چون قرآن، خط بلامنازع به شمار می رود (5)».
تنوع خطوط عربی تا سال 295 ه. ق (زمان حکومت المقتدر بالله)، به حدی بود که تعداد آن ها به حدود 37 نوع می رسید. از آن به بعد، ابن مقله بیضاوی با نبوغ خود، به سلسله ی خطوط، نظم و نسق بخشید و قواعد پراکنده را در قالب شش نوع خط انتظام داد.
نگاهی گذرا به تنوع خط، علاوه بر جایگاه کاربردی آن ها، کیفیت هنری و نقش آفرینی هندسی هریک از انواع رانشان می دهد. شش نوع خطوط اصلی در فارسی و عربی که به «اقلام ستّه» معروف است (نسخ،ثلث، محقق، ریحان، توقیع، رقاع (6))؛ به اضافه ی خطوط تعلیق، نستعلیق و شکسته، سه گروه را تشکیل می دهند:
1. گروه ثلث و نسخ: شاخصه ی این گروه از خطوط، وجود زوایای مشخص بین حروف و زیبایی خط در حد زیبایی حروف در سطح است.
2. گروه نستعلیق: اتصال حروف در کلمات به نحوی است که زوایا شکل مدوّر گرفته، تمایز خطّ فاصل را محو، تشخیص آن را مشکل می نماید و از پیوستگی حروف مجزّا، کلمه را می سازد. کلمات از حد خط گذشته، سطح را اشغال می نمایند.
3. گروه شکسته: ترکیب حروف از سطح تجاوز کرده و کلمه که حاصل آن است، در فضا جا گرفته و سه بعدی می شود.
این ساختار هندسی، پیشتازان هنر خوش نویسی را به تعریفی چنین واداشته است:«الخط هندسه روحانیه، ظهرت بآله الجسمانیه (7)». زیر خطّ نسخ و نستعلیق را می توان متناسب با هندسه ی مسطّحه ی اقلیدسی دانست که در حدّ خطّ و سطح گسترش می یابد و خطّ شکسته را تابع هندسه ی فضایی به حساب می آورد که از سطح عبور نموده و در فضا شناور می شود.
در زمینه ی رونق و رکود هنر خوش نویسی نیز می توان ارتباط آن را با شعر دریافت. بدین معنا که نوعی همزمانی در دوره های اقبال و ادبار و شمولی و خمولی آنها بوده و تقارن رونق و کساد این دو هنر، نشان از هم سنخی و همگرایی آن ها داشته است. استاد امیرخانی، در مقدمه ی «کلک شیدایی»، به فراز و فرود هنر خوش نویسی چنین اشاره نموده است:
«هنر خوش نویسی در ایران، فراز و فرودی داشته و دارد که هم چون دیگر جلوه های فرهنگی و هنری در سرزمین ما از عوامل سیاسی و اجتماعی تأثیر پذیرفته و قوت و ضعف آن در همین رابطه قابل بررسی است و اما در ایام فترت نیز به لحاظ ریشگی و وسعت ارتباط با دیگر مظاهر فرهنگ و هنر، هیچوقت به مرحله ی خاموشی نرسیده است و به محض آن که عوامل بازدارنده از هر جنس و نوع از میان رفته، انوار پر فروغش به فضای اطراف خود، روشنی و گرما بخشیده است و در این سیر، گاه بستربرای استمرار فرهنگ و هنر ایران اسلامی فراهم آورده و پر پرواز اندیشه های تابناک شده است وگاه، به تنهایی از فرط لطافت و زیبایی با حقیقت جمال چنان مجاور و هم نفس شده که گویی به عین معنی تبدیل گردیده است:
از صفای می و لطافت جام
در هم آمیخت رنگ جام و مدام
همه جام است و نیست گویی می
یا مدام است و نیست گویی جام (8)»
بدیهی است که بخشی از تغییرات شکلی و محتوایی خطّ، منبعث از ضرورت تطبیق کارکردی آن در گذر زمان بوده است. اکنون دگرگونی در وجوه مختلف فرهنگی از جمله هنر خوش نویسی بنا به الزام همراهی و همگامی با دیگر وجوه هنری در تعامل جهانی است. البته؛ سرعت تغییرات و تحولات در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات که جغرافیای جهان را به دهکده ای شیشه ای تبدیل نموده بسیار زیاد است. این موضوع، شرایط جهانی را به گونه ای دستخوش تغییرات خواسته و ناخواسته قرار داده که رفاقت در رقابت را برای برخی از وجوه فرهنگی و هنری جوامع، با سختی روبرو نموده است.
بنابراین؛ برای مانایی و پایایی و چه سنتی خوش نویسی و ادامه ی همراهی با تغییرات دیگر وجوه فرهنگی و هنری به ویژه شعر و ادبیات ایران و جهان، ضمن نگهداشت پایه و مایه ی این هنر اصیل عرفانی، انعطاف پذیر ساختن مطلوب آن در فرایند این تحولات، امری ضروری است.

خوش نویسی هنری معرفتی

خط نویسی از آن زمان که به دایره ی هنر راه یافت؛ علاوه بر آفرینش تابلوها و قطعات زیبا، وسیله ی ایصال و ابلاغ نکات و ظرایف ادبی و اخلاقی نیز شد. صاحبان ذوق و کمال یا به صرافت طبع و یا به اشاره و هدایت اصحاب فضل وادب از خط در ابلاغ پیام نصیحت و بیان نکات زیبای اخلاق و آداب، مبادرت نمودند و آثار مانا و پایایی را به وجود آوردند.(9)
از دیدگاه پژوهشگر حوزه ی هنر، خانم زهرا رهنورد در مقاله ی «نوآوری در خوش نویسی در روند مراسلات، تجارت و تبلیغات «، رشد وشکوفایی خوش نویسی در عربی و فارسی، مدیون ظهور اسلام بوده که به لحاظ عدم تایید هنرهای تزیینی، تجسّمی و ترسیمی، مجالی برای بروز هنر خطّ به ویژه کتاب متن مقدس قرآن پدید آمده است (10). در این رابطه، نظر «اُلگ گرابار» (11) این است که مواضع اسلام در رابطه با هنر، در حوزه های فرهنگی وتمدنی پیش از اسلام، متأثر از مظاهر زهد افراطی مسلمانان و تلقی آنان از خلاقیت های هنری وابسته به جهان مادی و طبیعت گرایی، شمایل نگاری و شبیه سازی به عنوان مظاهر شر است، البته علت طبیعت گریزی (برون زدایی) و روی آوری به خوش نویسی و تزیین (درون گرایی) تنها علت این گرایش نبوده، بلکه لایه های ژرف تر و متعالی تری برای بیان حقایق دینی وعرفی وجود داشته است. در هنرهای پیشین، طبیعت به عنوان منشأ زیباشناسی و متون دینی به عنوان منبع مضامین و مفاهیم قدسی و اسطوره های ادیان کهن، منشأ تخیلات هنری بودند اما اسلام علاوه بر واقعیت ها به بیان فراسوی واقعیت ها و رویداد ها و عناصر بیان کننده ی آن پرداخت و در این روند، خط و خوش نویسی را به عنوان معادلی به جای مجسمه های قرون وسطای مسیحی و اسلیمی و تزیینات معماری را به عنوان نماد معانی والا و متافیزیکی که رازهای طبیعت را می شکند و اندرون آن را برملا می نماید، معرفی نمود.(12)
بنابراین؛ «خوش نویسی نه تنها به عنوان یک هنر و شغل، بلکه به عنوان ابزاری جهت تجلیل و عبادت به کار رفت و از همان قرون اولیه ی اسلام، نگاشتن کلام خداوند و قرآن کریم به بهترین و عالی ترین وجه ممکن از راه خط و خوش نویسی معمول عالم اسلام شد (13)».
پایه گذاری معنوی خط بر مفاهیم قدسی، به این هنر جلوه ی عرفانی بخشیده است. این معنا تا جایی است که عارفان و سالکان حقیقت، شاکله ی خوش نویسی در رسم الخط عربی (که فارسی دری نیز دارای این رسم الخط است) را برگرفته از ریشه ی خط کوفی و چکیده ی آن را با نگاهی باطن گرا و راز جو و رمزآلود «الف» دانسته اند.«الف کوفی» که به ده ها شکل از حروف، ظاهر شده است. چرا که الف، شکلی خالص و ناب و ساده و در عین حال، حرف وحدت است (14). سنایی نیز گوید:
معروف به بی سیمی مشهور به بی نانی
هم چون الف کوفی از عوری و عریانی (15)
همان گونه که سهل تستری گوید:«... الف، کنایه از خدایی است که «الف» است؛ آن که همه چیز را با هم الفت داد (الف) و با این حال از همه چیز جداست».
عطار نیشابوری هم سروده است:
این الف اول یکی باشد ز اصل
بعد از آن پیدا کند اعداد وصل
چون شود کژ دال گردد در حساب
دال هم چون راست گردد در حجاب
چون خمی بر خویشتن آرد دگر
را شود این جایگه ای بی خبر
چون الف از راست خم گردد چونی
هر دو سر کژ گردد آنگه هست بی
چون الف نعلی شود نونی بود
این سخن مرد خدا بین بشنود (16)
این اساس وحدانی، گرایش به متون عرفانی را باعث گردیده و عرصه ی شعر و غزل را که محمل مناسبی برای جولان این کشش درونی است؛ برگزیده است.
برخی پا را از این هم فراتر گذاشته و پایه و مایه ی خط را «نقطه» دانسته اند. این دیدگاه، خط را مجموعه ای از نقطه می داند که با ترکیب و تنظیم هدفمند و هنری، آفرینش وجود را موجب می گردد؛ حرف، کلمه و جمله را می سازد و مکنونات قلبی و منویات ذهنی را تجلی و تجسم می بخشد.
نقطه مفهومی مجرد جهت بیان موضعی دقیق در زمان یا مکان است. نقطه در آرایش و هماهنگی در یک اثر هنری جایگاه ویژه ای دارد و نقش گسترده ای در هنر خوش نویسی ایفا می کند زیرا از جمله عناصری است که دارای نماد بیشتری نسبت به سایر عناصر می باشد.
بعضی استادان معتقدند که تمام حروف از نقطه به وجود آمده است و نقطه اصل حروف است واز این روی اندازه گیری آن به وسیله نقطه است و گویند از اتصال نقاط، الف هر خط تشکیل و از الف با افزودن نقاط یا نقطه ی دیگر تعبیه حروف حاصل می شود.
مجنون هراتی می گوید:
بدان ای در فنون فضل کامل
که خط از نقطه مأخوذ است و حاصل
چو دانستی که اصل خط چه چیز است
بداند هر که او اهل تمیز است
که در خط نقطه میزان است بی قیل
چو اندر شعر افاعیل و تفاعیل
خط در جایگاه هنری، خود مجموعه ی فرهنگی غنی و گسترده ای است. لغزش خط برسطح، موجد پیچ و خم ها و قوس و هلال های متنوعی است که مایه ی تأثیر شگرف در وجود آدمی است.
دکتر الهی قمشه ای، در بیانی چنین می گوید:«خط زیبا، تجلی عالم معنا در جلوه ی صورت است، هندسه ای است روحانی که چرخش ها و دوایر عالم هستی را به یاد می آورد و به زبان حال، درس انس و الفت و مهربانی و نظم و تناسب و استواری می دهد و به آب لطف، روح را تلطیف کرده و غبار لفظ از چهره ی معنی پاک می شود تا جمال حقیقت بی پرده عیان گردد».
از این روی، سلطان علی مشهدی گفته است:
هرکه از مکر و حیله و تلبیس
پاک گردید، گشت پاک نویس
داند آن کس که آشنای دل است
که صفای خط از صفای دل است
خط نستعلیق در جایگاه عروس خطوط ایرانی و اسلامی، با زاویه ی 23 درجه بر صفحه قرار می گیرد و بر صفحه مایل است نه عمود. زیبایی این خط در آن است که با توجه به معلق بودن و خط و پا بر زمین نداشتن، در نظر مخاطب و بیننده مستحکم جلوه می کند.(17)
«خط، این خصیصه ی بسیار مهم را دارا می باشد که در آن واحد، پیام، مفهوم، ایمان و اندیشه را همراه فرم زیبا شناختی به مخاطب اعلام می دارد. اگر بپذیریم که مفهوم بنیادی هنر اسلامی، ارسال پیام عمیق و منضبط رابطه ی عاشقانه ی کثرت ها با وحدانیت آن یگانه ی متعال است که به گونه ای رمزی پیوسته در هنر اسلامی تکرار می شود؛ خط، قهرمان بی بدیل سناریوی شگفت انگیز عرفانی است».(18)
همه ی هنرها حول محور «شوق و ارادت» به خلق زیبایی می پردازند. غلیان شوق و فوران ذوق در خوش نویسی، بیش از هر هنری متجلی است. آن سان که قدرت نفوذ و قوه ی جذبه و کشش برخی رشته های هنری از جمله هنرهای تجسمی و نمایشی، ملموس و پدیدار است؛ جلوه ی استعلاء و ارتقاء هنر خوش نویسی به مراتب معرفت و کمال نیز هویدا و آشکار است.
گرایش طبیعی و کشش ذاتی خوش نویسی به وجوه معنوی، آن را به شریف ترین هنر اخلاقی و اسلامی تبدیل نموده است. به باور خطاطان و کاتبان بزرگ، ریشه ی این گرایش، فطری است. از آن جا که حب جمال و زیبایی از صفات حضرت باری تعالی است «ان الله جمیل و یحب الجمال» و از لطف و عنایتش در تمام شوون خلقت و مشاهد وجود به ودیعه نهاده؛ میل آدمی به سوی زیبایی هنری کششی طبیعی است.
در خوش نویسی، به رغم همه ی هنرها، الزاماً بین فرم و محتوا و ظاهر و معنا رابطه ای مستقیم و بُرداری همسو برقرار است. به عبارت دیگر؛ خطاطی و خوش نویسی مسیری یک سویه دارد و آن نیز به سوی نیکی و زیبایی است. هیچ هنر دیگری از این ظرفیّت و استعداد و چنین استحکام و سداد برخوردار نمی باشد. در خوش نویسی؛ نه تنها نمی توان مفهوم زشت و ناخوشایندی نوشت! بلکه لازمه ی خوش نوشتن، هم ظرافت شکلی و بیرونی هم زیبایی مفهومی و درونی است و اولویت نیز با تعالی معناست. چنان که نورالدین عبدالرحمن جامی ضمن سفارش خوب و خوش نوشتن به ناپسندی کار بد خطاطان نیز اشاره کرده و گوید:
حرفی که به خط بد نویسی
در وی همه عیب خود نویسی
در خوبی خط اگر نکوشی
از بهر خدا نه تیز هوشی (19)
«قرن های هفت، هشت و نه هجری قمری در تاریخ خوش نویسی ایران از دو منظر، جایگاه بسیار ویژه ای دارد. منظر اول؛ اوج تکامل اقلام سته در همین قرن هاست و هم چنین شکل گیری خطوط منسوب به ایران (تعلیق و نستعلیق). منظر دوم؛ انشا یا تدوین مبانی نظری خوش نویسی.
آن چه از فحول عرفان ایرانی، اسلامی در مبانی نظری عرفان، در همین قرون پدید آورد، در شکل گیری مبانی نظری خوش نویسی و بلکه در دیگر هنرها نیز مؤثر بود. رابطه ی عرفان و خوش نویسی از این زمان به صورت ارتباطی با نسبت روح و تن تعریف می شود. ظهور نحله های فکری مهمی مانند مکتب ابن عربی و پیدایش فرقه های عرفانی مسلک حروفیه، نقطویه، بکتاشیه و.. و هم زمانی آن ها با پیدایی برخی از جریان های مهم هنری در این دوران، به عنوان مثال ظهور خط نستعلیق و ...مبیّن این تأثیر بوده است (20)».

رابطه ی خوش نویسی و شعر

شعر را می توان مناسب ترین و شایسته ترین بستر و زمینه ی ظهور و تجلی خط به مفهوم خوش نویسی دانست. به عبارت دیگر؛ برای بروز و نمود خط، هماهنگ ترین و هارمونی ترین قالب، شعراست. این رابطه دوسویه است و چنین جلوه می نماید که هم خطّ برای شعر و هم شعر برای خطّ، ساخته شده اند؛ زیرا، چه در قالب و چارچوب ترسیم بصری که ساختار و فرم را تشکیل می دهد و چه در موضوع و مفهوم ادراکی، که معنا را روح و جان می بخشد؛ برای همدیگر، زینت محسوب می شوند.
اگر بپذیریم که شعر، کلام موزون، با مفهومی والا و رسالتی انسانی معنوی در فضایی الهام بخش و خیال پرداز است؛ خط نیز که نماد زیبایی به تاسّی از جمال مطلق و کمال زیبایی است، به مثابه ظرف و مظروفی متناسب برای یکدیگرند. رویکرد همسان و همگرایی و هم سلکی این دو، پیوندی عمیق و ارتباطی ژرفا به آن ها بخشیده است. این همسویی، تا بدان جاست که همزادی خط و شعر و نوعی پیوند ارگانیکی بین آن ها مطرح است.
با این حال، همان طوری که گفته شد؛ ساحت خطّ به لحاظ گرایش به زیبایی محض، وسیع تر از عرصه ی شعر و فراتر از مرز خیال است. خط که از سطح عبور می نماید؛ بطن و عمقی پیدا می کند که با انکشافی ژرف در فلسفه و عرفان اسلامی قابل فهم و درک است.
به طور کلی رابطه ی شعر و خوش نویسی از دو جنبه قابل بررسی است:
1. جنبه ی ساختاری: در این زمینه، شباهت ها و قرابت ساختاری و شکلی که بین شعر و خوش نویسی برقرار است؛ مورد توجه می باشد.
تشابهات ساختاری زیادی بین سبک های مختلف شعری و قالب های گوناگون خوش نویسی است که از جمله ی آن ها می توان به تشابهات زیر، بین شعر سبک هندی و خط شکسته ی نستعلیق اشاره نمود:
الف. آزادی عمل در بیان موضوعی واحد در مضمون های متعدد در شعر سبک هندی و هم چنین امکان نوشتن جمله ای واحد در ترکیب های گوناگون در شکسته ی نستعلیق.
ب. ریزه کاری ها و روابط باریک و پنهان در شعر سبک هندی و اتصالات نازک و فراوان قلم شکسته ی نستعلیق.
ج. موجز بودن بیان در سبک هندی و فرم ایجاز گونه حروف در شکسته ی نستعلیق.(21)
2. جنبه ی محتوایی: در این وجه، همخوانی و همگرای شعر و خوش نویسی از منظر درونی و جهت گیری های فکری مد نظر می باشد. بدیهی است که فضای مشترک مضمون سازی و معناپردازی بین دو موضوع، نشان از هماهنگی و هم سنخی دارد. مثلاً از نظر محتوایی میان شعر صوفیانه و خوش نویسی، پیوندهایی نزدیک برقرار است؛ به طوری که پس از گسترش و رواج ادبیات صوفیانه در ایران، خوش نویسان نیز به سلسله های مختلف صوفیانه متمایل شدند (22).
برخی شعرا به دلیل ظرافت و نکته بینی و آشنایی با دقایق هنر خوش نویسی، از اصطلاحات ویژه ی این هنر، برای بیان مفاهیم مورد نظر خویش بهره جسته و با این شگرد، به شیوه تمثیلی، سخن خویش را آراسته اند. در بسیاری از این موارد، مضمون پردازی با اصطلاحات خاص خوش نویسی نه تنها در مقام ایهام ادبی، بلکه در ابتدای امر نشانگر غرض اصلی شاعر برای نمایاندن آن اصطلاح خاص بوده و در مرحله ی واپسین به استمداد مفهوم خاص هر اصطلاح، به بیان شاعرانه ی سخن پرداخته شده است (23).
شعر و خط، در زمینه ی انتخاب همجواری، با دقت و ظرافت عمل نموده اند. در زبان پارسی، شعر با انتخاب خطوط نستعلیق و شکسته، توانسته از زوایا و حصارهای محدودیّت و محصوریّت بگذرد و در مدار منحنی ها و قوس های معلّق، از فضای بسته و راکد سطح، خروج و عروج نماید و با ایجاد حجم به آفرینش فضاهای متنوع بپردازد. این وضعیت در ادبیات عربی با برخی از اقلام سته چون محقق و ریحان ایجاد می شود.
خط نیز در آلبو م قالب های شعری، لطیف ترین عرصه ی جمال و کمال یعنی غزال غزل را با انتخاب ناب ترین قطعات برگزیده و ظرفیّت خود را مشحون از مجموعه ی ظرایف و لطایف فرم و محتوا نموده است.
کتاب شعر با خط زیبا و نسخ نویسی، از مواردی است که همزادی و همجواری این دو هنر را نمایان می سازد. سخن جامی در قطعاتی که بعضاً گلایه آمیز یا رضایت بخش است، این قرابت و همگرایی را نشان می دهد:
خوش نویسی چو عارض خوبان
سخنم را به خط خوب آراست
لیک در هر غزل به سهو قلم
گاه چیزی فزود و گاهی کاست
کردم اصلاح آن، من از خط خویس
گرچه نامد چنان چه دل می خواست
هر چه او کرده بود با سخنم
با خط او قصور کردم راست (24)
در جای دیگر می گوید:
به کلک فلان خوش نویس، شعر مرا
نزد رقم که نه هر بیت شد به زخمی خاص
کنون من از پی اصلاح شعر بر خط او
قلمتراش کشیدم که «الجروح قصاص»
در جایی دیگر چنین اعلام رضایت می کند:
این نسخه کز و عهد کهن شد تازه
و افتاده به هر مقام از و آوازه
جلدش باد از ادیم فیروزه چرخ
و زتافته رشته های خور، شیرازه
و رباعی دیگر که نشانگر تذهیب نسخ نیز هست، با ایهامی ظریف و زیبا در واژه ی «ریحان» آورده است:
این نسخه که نزهتگه عقل و جان است
در خوبی او چشم خرد حیران است
خرم چمنی است از گل و ریحان پر
اوراق گل و خطوط او ریحان است
جامی در غزلی زیبا و با مضمونی غنایی و در بر دارنده ی اصطلاحات خط چنین سروده است:
دی تجربه ی مداد کردم
وصف خط توسواد کردم
شاگرد شدم خط لبت را
نسخ خط اوستاد کردم
هرنقطه که بر ورق نهادم
از خال و رخ تو یاد کردم
هردال و الف که نقش بستم
زلف و قدمت اعتقاد کردم..
در غزلی دیگر از خط نویسی و کتابت خود اظهار ملال می نماید:
شراب لعل بده ساقیا که یک دو سه دم
رهم ز شغل سیه کاری دولت و قلم
به دل که چون ورق نانوشته پاکیزه است
چرا کشم ز خیال دروغ و راست رقم..(25)
جالب آن که جامی غزلی دارد که در آن واژه ی «کاغذ» را ردیف ساخته و طبعاً این ردیف کاربرد بعضی از اصطلاحات کتابت و خوش نویسی را اقتضا می نماید و مطلع و مقطع این غزل- به جهت رعایت اختصار- این گونه است:
چون به شرح غم تو خامه نهم بر کاغذ
گردد از اشک من و خامه به هم تر کاغذ..
کرد جامی صفت خط سیاه تو مداد
شد معنبر قلم او را و معطّر کاغذ (26)
و نیز غزلی دیگر درهمین مضمون با مطلع زیر دارد:
عاشقان از خطت چو یاد کنند
از سویدای دل مداد کنند (27)
علاوه بر مضمون پردازی اصطلاحات خوش نویسی به وسیله ی شعر، تمامی قواعد و ضوابط خوش نویسی نیز در قالب نظم در آمده و برای نهادینه شدن و ملکه ی ذهن قرار گرفتن، همه ی اصول و فروع خطاطی واسامی ابزارآلات و ادوات خوش نویسی به رشته ی نظم کشیده شده است. قرابت شعر و خوش نویسی به حدی است که کمتر خوش نویسی مبادرت به سرودن شعر و نظم ننموده است. سلطان علی مشهدی رساله ای موسوم به «صراط السّطور» مشتمل بر مجموعه ای از قواعد و دستورات خوش نویسی دارد. دیگر خوش نویسان معروف نیز بنا به ذوق شعری و قریحه ی ادبی خود، به سرودن اشعاری پیرامون مفاهیم و موضوعات خوش نویسی پرداخته اند. در این جا برای نمونه به چند مورد اشاره می گردد که صدرالافاضل درباره ی قلم های شش گانه ی ابن مقله گفته است:
شش گانه ی ابن مقله در خط
این هاست که می شماریم الان
ثلث است و محقق است و توقیع
نسخ است و رقاع همچو ریحان
یا سلطان علی مشهدی در مورد قلم تراش می گوید:
با تو ذکر قلم تراش کنم
حرف های نهفته فاش کنم
تیغ او نه دراز و نه کوتاه
تنک و پهن نیست خاطر خواه
تا که در خانه ی قلم گردد
و آن قلم قابل رقم گردد (28)

هم چنین صیرفی در مورد کاغذ مناسب خوش نویسی گفته است:

میل مشقت چو شود ای دلدار
کاغذ خوب طلب، اول بار (29)
راوندی نیز در کتاب «راحه الصدور» که به سال 599 ه. ق در تاریخ آل سلجوق تألیف کرد و در آن فصلی درباره ی خط تحت عنوان «فصل فی معرفه اصول خط من الدّایره و النّقطه...» اختصاص داده بود؛ می گوید:
«در علم خط به اشباع و اختصار کتب ساخته اند و هر بزرگی در آن نَفَسی زده لکن اظهار این اسرار نکرده اند و در این مقام از اِطناب احتراز می باید کردن و مختصری مفید ذکر کردن، دعا گوی دولت محمدبن علی بن سلیمان راوندی در هر حرفی اصلی گفته است و دو بیت به نظم آورده تا یاد گیرند ...(30)».
مجنون رفیقی هراتی (مجنون هروی) در رساله ی «رسم الخط» منظوم خود، پس از حمد خداوند و نعمت پیامبر (ص) و منقبت امام علی (ع)، سبب نظم رساله را چنین می گوید:
به خط و شعر، میلم بیشتر بود
که این فضلم ز میراث پدر بود
هو الواثق به معبود حقیقی
که نامی شد به «محمود رفیقی»
سه کس را حق بود بر آدمیزاد
یکی پیر و دوم آب، سوم استاد
مرا ز اول در این دیرینه مکتب
هم استاد است و هم پیر است و هم آب (31)
همین وضعیت، در ادبیات عرب نیز جاری است. به طوری که «در کهن ترین اشعار عربی شناخته شده، از ابزار نگارش یاد شده است.«قیس بن خطیم» به «نشانه هایی چون خطوط پارشمن زرنگار» اشاره می کند و پارشمن، الهام بخش شماری شاعر عرب شد که اطلال، نشان های سرای خراب دوستان را به آن تشبیه می کنند. چین و چروک روی چرم بسیار نازک به راستی یادآور پهنه ی یک بادیه است. به همین سان، دراشعار عرب جاهلی، از قطعات چرم یا پارچه ای که بر آن ها نوشته هایی بود، یاد می شود (32)».
ابن بواب نیز قصیده ی رائیّه ای دارد که اصل آن 28 بیت بوده و یاقوت حموی و هم چنین ابن خلدون در مقدمه ی خود، 23 بیت آن را آورده اند. این قصیده در ادوات خوش نویسی است و برای استفاده ی علاقه مندان یادگیری هنر خوش نویسی سروده شده و توصیه به نوشتن مطالب سودمند و خوب نموده است (33). چند بیت پایانی آن قصیده چنین است:
فاشکر الهک و اتبع رضوانه
ان الاله یحب کل شکور
وارغب لکفک ان تخط بنانها
خبرا تخلفه بدار غرور
فجمیع فعل المرء یلقاه غدا
عند التقاء کتابه المنشور
(زیرا در رستاخیز و هنگام روبرو شدن انسان با فرمان برانگیختن و حشر و نشر، همه ی کردارهای خود را خواهد دید).(34)
ابوالعلاء معری نیز دربیت زیر به خط ابن بواب مثل زده است:
و لاح هلال مثل نون اجادها
بماء النضار الکاتب ابن هلال
یاقوت مستعصمی علاوه بر حسن خط، استعداد و قابلیت ذاتی و تحصیلات علمیه، شعر را نیکو می سروده است. اشعار زیر، پیرامون اصول خط و مضامین پردازی از اوست:
اصول و ترکیب، کراس و نسبه
صعود و تشمیر، نزول و ارسال
و نیز گوید:
و قدا بدعت خطا لم تنله
رات بنی الفرات و لا ابن مقله
فان کانت خطوط الناس عینا
فخطی فی عیون الخط مقله
همو فرماید:
ارونی مرشدا فی الخط مثلی
ومن احب الکتابه فی البلاد

فلا فی الشرق ضد یضاهی
ولا فی الغرب من یتبع اجتهادی
شایان ذکر است که همجواری خط و شعر، زمینه ی ابتکارات و نوآوری هایی را در فرهنگ معماری و مهندسی ایجاد نموده و این دو هنر، در قالب تابلوها و کتیبه های فراوان، زینت بخش مساجد و مراقد متبرکه و ساختمان ها و ابنیه های فرهنگی و تاریخی گردیده است. علاوه بر آن، تزیین پارچه، قالی، قالیچه، پرده، کشکول، شمشیر، شطرنج، تخته نرد، انگشتری، تسبیح، چاقو، تفنگ، توپ، ظروف مختلف، تاج، تخت و... با خط خوش و شعر نیکو، حاکی از وسعت کاربرد و قوت کارکرد این دو هنر است.

شعر و اصطلاحات خوش نویسی

شاعران نازک بین و ظریف اندیش، توسن فکر را در صور خیال به گردش درآورده و عرصه ی عشق را که ماهیت وجود و حقیقت معشوق را به نمایش می گذارد؛ جولانگاه تاخت و تاز قرار داده اند. برای این منظور، یکی از مناسب ترین محمل ها و زمینه های مضمون سازی را حروف و واژه های ویژه ی خط و خوش نویسی برگزیده اند.

تشبیهات ساختاری حروف

شبیه سازی و قرینه پردازی حروف با اندام معشوق و گاه عاشق، از صحنه های زیبای صورخیال شاعرانه است. در رساله ی خط، موسوم به آداب المشق میرعماد الحسنی چنین آمده است:
«... پوشیده نماند که روزی این فقیر به حسب اتّفاق، به مطالعه ی خط نستعلیق، مشغول بود و به جستجوی انوار جمال شاهد حقیقی، راه تماشای خط می پیمود که چند بیتی از کتابت شریف قبله الکتّاب مولانا سلطان علی المشهدی علیه الرّحمه در نظر آمد و در نظر از هر چه گویی خوبتر آمد. الفاتش چون قامت شمشاد قدان آرام جان و چشم های صادش چون چشم دلبران فتّان؛ دال و لامش چون زلفین محبوبان دلاویز و دایره های نون چون ابروان خوبان فتنه انگیز؛ هر نقطه ی آن به مردم دیده سیه چشمان و هر «مدّ» آن چون آب حیات در ظلمات مداد روان...» (35) بر این مبنا؛ تشبیهاتی چون موارد زیر به طور اجماع پذیرفته و به کار برده شده است:
- چشم بادام گونه ی معشوق، به حرف «صاد»
- صورت گرد و مدور، به حرف «ن»
- خم زلف دلبران، به حرف «ج» و «ل»
-قامت خمیده و رنجور عاشق، به حرف «د» و «ج» فایز دشتستانی دو بیتی سرای شوریده احوال دشتی جنوب گفته است:
سر زلف تو جانا لام ومیم است
چو بسم الله الرحمن الرحیم است
به هفتاد و دو ملت برده حسنت
قدم از هجر تو مانند جیم است
- خال چهره خوبان و دهان کوچک زیبارویان، به نقطه».
نادم از شاعران دو بیتی سرای دشتستان نیز گفته است:
نشد بر من به یک نظارره معلوم
به لب دندان بود یا دُرّ منظوم
دهانش نون تنوین است نادم
که آید در حساب و نیست معلوم
یا دیگر شاعر شیدای جنوب سروده است:
پری دیدم یکی در شهر مینون (36)
قدش سرو و لبش چون نقطه ی نون
به هنگام خرامیدن خوشابی
به جسم مردگان باز آورد جون (37)
حافظ در این باره گفته است:
اندیشه از محیط فنا نیست هر که را
بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر
جامی نیز چنین سروده است:
دانی چگونه گردد خط منتهی به نقطه
خط لبش چو دیدی آن نقطه دهان بین
ادراکی بیگلاری از شعرای پارسی گوی منطقه ی سن پاکستان در منظومه ی بیان حروف تهجّی در مورد نقطه ی حرف غین آورده است:
نهاده نقطه را بر صورت عین
چو خال مهوشان زیبنده در غین
- چشم بادامی و ریز و گاهی نیز لبان کوچک معشوقکان به حرف «م»
- قد سرو آسای رعنایان و بینی کشیده و باریک دلبران، به حرف «الف»
بیگلاری در منظومه ی یاد شده ی بالا درباره ی حرف الف آورده است:
الف را جا نمود اول به بالا
که ماند قامتش چون سرو رعنا
حافظ نیز گفته است:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
ابوالفضل خازن از مردم دینور خراسان در نیمه دوم قرن پنجم هجری و از شاگردان ممتاز ابن بواب بوده است. ابیات زیر از اوست.
من یستقم یحرم مناه و من یرغ
یختص بالاسعاف و التمکین
انظر الی الالف استقام ففاته
عجم ففاز به اعوجاج النون
افزون بر استفاده ی عمومی شاعران و ادیبان خوش ذوق از وجوه تشابه حروف، بسیاری از شاعران و سخن پردازان بزرگ چون فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ، ناصرخسرو، جامی، سنایی، نظامی، خاقانی، منوچهری، صائب فرّخی، مسعود سعد، خواجوی کرمانی، کلیم کاشانی، ملک الشعرای بهار ودیگران، نظر به آشنایی لازم با نکته های دقیق و لطایف و ظرایف رازآلود خوش نویسی، به کاربرد اصطلاحات خاص این هنر در اشعار خود پرداخته اند.
مضمون سازی با اصطلاحاتی که مرتبط با کاغذ و نسخه و قلم و بیاض و رزمه و دفتر و سفینه و سطر و کلک و امثال و فروع آن ها است، در شعر فارسی از قدیم مرسوم بوده و وسعت موارد آن به حدی است که خود شامل مجلدات زیادی می شود.
«علاوه بر صناعات لفظی که بخشی جدایی ناپذیر از هنر بدیعی تجنیس است؛ شاعران از همه چیز مربوط به خط در تشبیه های خود سود جستند، خواه با ابداع لبخندهای هوشمندانه ی قلم، کاغذ، مرکب و یا با تفسیر صورت های مختلف زندگی به مدد صور خیال برگرفته از حوزه ی خطاطی، چنین می نماید که شاعران عرب و ایرانی خاصه شیفته ی تشبیه های مربوط به قلم بودند...(38)».
آقای آزاد محمودی در کتاب «اصطلاحات خوش نویسی در شعر شاعران بزرگ «بخشی از اصطلاحات از جمله: خطّ معقلی، خطّ کوفی، خطّ ثلث، خطّ محقق، خطّ ریحان، خطّ مسلسل، خطّ غبار، خطّ نسخ، خطّ طومار، خطّ توقیع، خطّ رقاع، خطّ کوفی مغربی، خطّ تعلیق، خطّ دیوانی، خطّ طغرا، خطّ شکسته، خطّ تحریر، سیاه مشق، خطّ زنگاری، رقم کردن، صریر، طره، شق وقط، ورق، لیقه و دوات، کلک، شان و صفا و مسطر آورده است (39).
خانم ماری شیمل پژوهشگر عرصه ی هنر اسلامی، می گوید:«...از هنگامی که خط در فرهنگ اسلامی در زمره ی مسایل مهم و محوری درآمد، مضمون مطلوب شاعران شرق بوده است».(40)
هر چند که برخی از مستشرقین و بعضی از ناقدان حوزه ی ادبیات، بر این گونه مضامین پردازی و تفنن سازی شاعران، به موجب بیهوده بودن کار، ایراد گرفته و گاه، با عنوان مهمل گویی، برخوردی سخیف نیز داشته اند اما به این دستاویز، نمی توان خلاقیت هنری توام با تعهد شاعری و متأثر از شرایط اجتماعی انعکاس یافته در این زمینه را نایده گرفت. در این جا؛ نظر به ایجازنویسی، از تفسیر و تحلیل صنایع ادبی خودداری وصرفاً به برخی از این هنر نمایی ها اشاره می گردد:
امیرخسرو غزلی با ردیف «خط » دارد:
چون سبزه بر دمید ز گلزار یار، خط
دارم غبار خاطر از آن مشکبار، خط
جانا محقق است که جز کاتب ازل
بر برگ لاله ات ننوشت از غبار، خط
یاقوت جوهر دهنت آب زندگی ست
کاز وی مدام زنده بود خضروار، خط
مشک خطت که هست روانتر ز آب جوی
برخوانده ام ندیده شد ای گلعذار، خط
از تو دلم به باغ و بهاری نمی کشد
باغ من است روی تو و نوبهار، خط
یارب چه خوش به خامه ی تقدیر دست صنع
بنوشته است بر ورق روی یار، خط
خسرو چه وجه بود که نادیده روی او
آرد لبش به خون من دلفگار، خط (41)

خط

خط در مفهوم خوش نویسی، ویژگی عرفانی و فوق طبیعی زبان است اما گاهی وجه دیگر این واژه با توجه به تناسبات موجود در بیان ادبی، گویای نگاه شاعر به هنر خوش نویسی است.
بیاض روی تو را نیست نقش در خور آنک
سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری
مضمون نوع خط:
دعا می گویمش اما نه زان سان
که باشد مقتصر بر خط عاجل (42)
خط عاجل: خطی که با عجله و کوتاه نوشته شده باشد.
ایهام در اصطلاحات خط:
زهی به نسخ گل آورده خط بنا گوشت
دمیده سبزه ی تر، گرد چشمه ی نُوشت (43)
تشبیه و خیال آفرینی:
در لباس خط و کاغذ گفته ی جامی بود
نو عروسی جامه مشکین کرده و چادر سفید (44)
دانی چگونه گردد خط منتهی به نقطه
خط لبش چو دیدی آن نقطه دهان بین (45)
استاد خط آمد لب او، کی شود
جامی چو خیال خط استاد ببندد (46)
اشاره به حسن نهادن در خط استاد:
قانع مشوید از خط استاد به خواندن
حسنی که نهان در خط یار است ببینید (صائب)
زیاد شدن اعتبار خط در اثر قدمت آن:
چون خط استاد کز ماندن شود حسنش زیاد
بیش شد از کهنه گشتن، اعتبار خط تو (صائب)
استفاده از صفاتی چون (چرب ونرم)، (دل نشین) و (خشک) برای خط:
از خطش صائب امید چرب نرمی داشتم
عاقبت سوهان روح من شد آن مکتوب خشک
ریحان زلف اگر چه زدل زنگ می برد
صائب به دل نشینی خط غبار نیست (صائب)
استفاده از نکو خطان برای مشاغل دولتی از جمله دبیری:
از برای ذکر باقی بر صحیفه ی روز و شب
چون نکو خط نیستی زنهار تا نبوی دبیر (سنایی)
از پی ذکر، بر صحیفه ی عمر
چون نکو خط نه ای، دبیر مباش (سنایی)
برای شاعر مضمون پردازی چون صائب، حتی نحوه ی خشک شدن خط نیز می تواند زمینه ساز ارایه ی مضمونی بدیع باشد:
زآفتاب شود خشک خط چو تر باشد
خط عذار تو هر روز، تازه تر باشد
البته (خشک شدن خط تر در مقابل آفتاب) امری طبیعی است اما در بیت زیر صائب رسم دیگری رابیان می کند و آن خشک کردن خط تر با پاشیدن خاک بر روی آن است:
مکن ای تازه خط با خاکساران سرکشی چندین
که بر خط های تر رسم است خاک خشک پاشیدن
از این رسم فراموش شده، در شعر خاقانی، کلیم و سلمان ساوجی نیز یاد شده است:
خط دبیر تر بود، خاک کنند بر سرش
خصم تو شد چو آب تر خاک به سر زاب تری (خاقانی)
خاک تواضع ز ازل ریخته
دست فضا برخط پیشانی ام (کلیم)
به نقشت فتد پرتو صبح دم
چو خاکی که پاشی به روی رقم (کلیم)

سرخط:

سرخط را امروزه سرمشق می نامند و آن عبارت است از نمونه ی خط استاد که هنرجو از روی آن تمرین و در اصطلاح مشق کند. در این خصوص، کلیم چنین مضمون پردازی نموده است:
کنم چو در پس زانوی فکر مشق جنون
خیال زلف تو سر خطّ شود به لوح ضمیر
صائب نیز این اصطلاح را در شعر خود بسیار به کار برده است. از جمله:
داشتم از خطّش، امید خطّ آزادی
سرخطّ مشق جنون گشت، خطّ شب
خطّ یاقوت اگر از لوح جهان پاک شود
سر خطّ سبزه ی جنت خط ریحان تو بس
چگونه فکرت صائب به آسمان نرسد
که شعر حافظ و ملاّی روم سر خط اوست

اصلاح خط:

در خوش نویسی، تراش دادن اضافه های حروف و کلمات نوشته شده وتغییر در شکل و ضخامت قسمت هایی که قلم نگرفته است به منظور صاف و هموار کردن آن با زبانه وحشی قلم را «اصلاح خط» می گویند که همواره استادان آن را نکوهش می کردند، زیرا این کار حالتی ساختگی و تصنعی به خط می دهد. از جمله سلطان الخطاطین، سلطان علی مشهدی، در رساله ی صراط السطور در منع اصلاح خط می گوید:
نیست اصلاح خط پسندیده
نزد استاد نیست سنجیده
گر بود ریش، مدحرفی چند
که به اصلاح باشد آن در بند
بالّضرور از قلم کن اصلاحش
دور می باش لیک از الحاحش
نکنی از قلم تراش، اصلاح
کاتبان را چه کار با جرّاح
صائب در ابیاتی خاص این اصطلاح را به کار برده و به استمداد آن مضامین جدیدی ساخته است:
ره مده در خط مشکین شانه شمشاد را
کس قلم داخل نمی سازد خط استاد را
از اصلاح بی نیاز بود خط اوستاد
زنهار ره مده به خط سبز نشانه را
حافظ در مورد حُسن خط و خط محقق، به ایهام گفته است:
کسی که حُسن خط دوست در نظر دارد
محقق است که او حاصل بصردارد
حافظ، ترکیب خط هلالی را که دارای ایهام است نیز چنین آورده است:
یا مبسما یحاکی درجا من اللالی
یا رب چه در خور آمد گردش خط هلالی
بر آن نقاش قدرت آفرین باد
که گرد مه کند خط هلالی (47)

خط خوش

حافظ در بیت زیر، از ترکیب «خط خوش»، ایهام ساخته است:
دوران چو می نویسد بر عارضت خطی خوش
یارب نوشته ی بد از یار ما بگردان

آهار

آهار دادن کاغذ، اصطلاحی است که در میان خوش نویسان رایج بوده و عبارت است از مالیدن موادی چون محلول نشاسته، سریشم ماهی و... بر سطح کاغذ. این کار برای محکم و هموار کردن سطح کاغذ انجام می شده است. در اشعار شعرای ظریف عصر صفوی این اصطلاح به کار آمده است، به طور نمونه کلیم در بیت زیر با استفاده از اصطلاح «آهار» مضمونی زیبا آفریده و ادعا کرده است که تیزی شمشیر به گونه ای است که می تواند لایه ی نازک آهار چسبیده به کاغذ را از آن جدا کند:
ز وصف تیغش اگر صفحه حرف بپذیرد
جدا ز یکدگر افتند کاغذ و آهار (48)

جدول کشیدن

مژه خواهد که کند قصه ی هجران تحریر
کاین همه جدول خونین به رخ زرد کشید (49)
در هنر کتابت و خوش نویسی، جدول کشیدن همان کادربندی است. معمولاً جدول ها با رنگی دیگر به ویژه «قرمز» رسم می شده تا علاوه بر زیبایی، از خلط با نوشته و غلط خوانی نیز پرهیز گردد.
کاتب چو شعر جامی جدول کشد به سرخی
در دفترش زهر سو سیلاب خون روان بین (50)
بهر جدول زر دهد خورشید گردون لا جورد
چون کند جای سواد از بهرتو دیوان خویش (51)
و نیز مضمون چهره ی زرد (: به زردی کاغذ کتابت) و چکیدن (تحریر) اشک:
شرح دل ورقی بیش نیست چهره ی زرد
که خامه ی مژه، تحریر آن ورق کرده (52)
صائب برای بیان مطلوب خود با استفاده از این واژه، از ایهام بهره گرفته است.
باعث رنگینی دیوان محشر می شود
چهره از اشک پشیمانی اگر جدول کنید

چلیپا:

چلیپا واژه ای سریانی است که به گل های متقارن و چهارتایی گیاه شب بو گفته می شود. در زبان عربی به صلیب تبدیل شده و در هنرهای ایرانی نشانه یگانگی و یگانه پرستی و پرستش است و همان جایگاهی را دارد که شمسه و خورشید و نور در هنرهای معنوی دارند. شعرا هم زلف آویخته را به آن تشبیه کرده اند. چنان که به عنوان مثال خاقانی سروده است:
بی چلیپای خم مویت و زنار خطت
راهب آسا همه تن سلسله ور باد پدر
در اصطلاح خوش نویسی به نوشتن مورّب دو بیت یا چهار مصراع از شعری با مضمون و پیام واحد در یک صفحه ی مستطیل و در چهار چوب اصول و قواعد کلاسیک، اطلاق می گردد.

دیوانی

پس از فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح (857 ه. ق) دربار عثمانی که با دربار ایران (پادشاه صفوی) رقابت داشتند، خط های ثلث و نسخ و حتی ریحان را با اندک تغییری به شکل دیوانی درآوردند و این خط، مخصوص کتابت دیوان همایونی و نوشته های رسمی شد. خط دیوانی را هم به صورت خفی و هم جلی می نوشتند و آن را روی هم (همایونی و مقدس) نیز گفته اند.
صائب بیش از دیگر شاعران، به خط دیوانی توجه کرده است از جمله ابیات او:
حلقه شد قامت مجنون ز گران باری فکر
خط دیوانی زنجیر چه مشکل خوان است
چون بر آرم سراز آن آیه ی رحمت صائب
نو سوادم من و آن زلف خط دیوانی است
هم چنین قاآنی درباره خط دیوانی سروده است:
ای زلف تو پیچیده تر از خط ترسل
بردامن زلف تو مرا دست توسّل

شقّ القلم

مطابق تعبیرهای رایج در میان خوش نویسان عمل شکافتن زبانه یا دم قلم را (شق) و به شکاف ایجاد شده در قلم، (فاق) یا (شیار) می گویند. این عمل که در مرحله ی سوم تراش قلم ایجاد می شود به جریان یکنواخت و پیوسته مرکب از قلم بر روی کاغذ کمک می کند. شق قلم به ویژه هنگامی ضروری است که خوش نویس حرفی را به صورت کشیده یا مدّ کامل و یا قلم درشت بنویسد که در این صورت به مرکب بیشتری نیاز دارد و فاق قلم این امر را میسّر می سازد.
صائب با استفاده از اصطلاح «شق القلم»، مضامین رنگارنگ و مختلفی آفریده و در موارد بسیاری، این اصطلاح را محور مضمون های خود قرار داده است:
چون قلم شق شد، سیاهی بیش بیرون می دهد
منع دل های دو نیم از آه کردن مشکل است
صائب در جای دیگر می گوید:
نه از ناز است اگر کم حرف افتاده است لب هایش
قلم چون تنگ شق افتد، رقم زو دیرتر ریزد
نیز در جای دیگر می گوید:
نَفَس درازی صائب ز سینه ی چاک است
به قدر شق، ز قلم مدّآه می ریزد
در بیانی دیگر گوید:
دل صد چاک را از آه چون مانع توانم شد
که می آید به قدر شق سیاهی از قلم بیرون

مَسطَر

یکی از ابزار و لوازم ضروری در کار خوش نویسی مسطراست که برای تنظیم کرسی بندی سطر و تنظیم فواصل کلمات قطعه از آن استفاده می گردد. برخی از شاعران، چون کلیم و صائب، از این اصطلاح به مثابه عنصر محوری در مضامین خود بهره گرفته اند. مسطور، در زبان شعر برای القای مفاهیمی چون فقر، درویشی، قناعت، راستی باطن، عدل و ...به کار رفته است. کلیم کاشانی گوید:
هرکه را باید نوشتن نسخه ی آداب فقر
صفحه ی تن را ز نقش بوریا مسطر زند
راست باطن باش در ظاهر مباش آراسته
کج نگردد معنی مصحف، اگر بی مسطر است
انتظام کار و بار روزگار از عدل تست
خط اگر کرسی نشین شد هم ز سعی مسطر است
شایان ذکر است که جایگزینی مرتب و منظم کلمات و حروف به طور قرینه و برابر و معادل هم را در سطر، (کرسی نشین) شدن خط می گویند.

یاقوت

بعضی شعرای دوره صفوی نام (یاقوت مستعصمی) را در ابیات خویش گنجانده اند. از جمله کلیم گوید:
یاقوت ثلث این خط اگر می نگاشتی
مستعصمش به دیده نشاندی ز احترام
قلم در پنجه ی یاقوت شد انگشت حیرانی
به دور لعل او تا دید آن خط چو ریحان را
و صائب سروده است:
یاقوت که در قطعه نویسی است مسلم
خونین جگر از مشق پریشان خط اوست
در دیده آن کس که غبار خط او دید
یاقوت چه باشد، خط ریحان چه نماید
نمونه های دیگری از آن نوع از میان اشعار صائب:
قطعه یاقوت و ریحان شد غبار دیده ها
تا به روی کار آمد، خط عنبر بار تو
قطعه یاقوت افتاده است مردم را زچشم
همچو تقویم کهن در روزگار خط تو
خط ریحانت که نی در ناخن یاقوت کرد
منشیان را چون قلم، شق در بنان اندخته
امروز حسن خط به رخ او مسلم است
یاقوت از شکسته ی آن زلف درهم است
خط یاقوت اگر از لوح جهان پاک شود
سر خط سبزه جنت خط ریحان تو بس
آیینه دل چون خط یاقوت برد زنگ
در دیده غباری که ز ریحان خط اوست
خط یاقوت، غبار نظر من گردید
سرمه ی بینش من تا خط ریحان توشد
دل یاقوت را خون می کند لعل سخن گویت
قلم ها سینه چاک از خط ریحان تو می گردد
در موارد بسیاری نیز که خط در کنار یاقوت در مفهوم لب به کار رفته است، باز به صورت ایهام تناسب با یاقوت مستعصمی پیوند یافته است:
به غیر خط که ز لعل تو سر زده است
که دیده آتش یاقوت را دخان باشد
رتبه خط تو بالغ نظران می دانند
قدر یاقوت تو روشن گهران می دانند
گاه از این واژه ها به طور تفنّنی و با تکلف و تصنّع، جناس سازی یا جناس بازی شده است:
یاقوت لب لعل تو یاقوت مرا قوت
یاقوت نهم نام لب لعل تو یاقوت
قربان وفاتم به وفاتم گذری کن
تا بوت مگر بشنوم از رخنه ی تابوت

تحریر

تحریر در لغت به معنای نوشتن است و در اصطلاح هرگونه مصوّر کردن را شامل می شود. خواجه ی شیراز چنین گوید:
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است

خامه

خامه در معنای قلم، ابزار نگارش نویسنده و خوش نویس است. حافظ در اشعار خود علاوه بر استفاده از وجه طبیعی کاربرد نگارشی خامه، در جلوه ایهام ادبی، صفات گوناگونی نیز به آن بخشیده است.
چو خامه در ره فرمان او سر طاعت
نهاده ایم؛ مگر او به تیغ بردارد

دوده

دوده یکی از اجزای تشکیل دهنده ی مرکب و البته جزء برتر آن است. حافظ گفته است:
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟
نقطه ی دوده که در حلقه ی جیم افتاده است

رقاع- رقعه

رقاع: یکی از خطوط شش گانه است. رقاع، قلمی است که در رقعه ها یعنی برگ های کوچک و در مکاتبات لطیف و داستان ها و حکایت به کار می رفت. شکل های خط رقاع در ترکیب و اجزا مانند ثلث و توقیع است با اندکی تفاوت که با خط توقیع دارد.
رقعه: به معنای صفحه ی کوچک خوش نویسان می باشد و نیز در معنای مطلق هر پاره از چیزی نیز کاربرد داشته است.
بیفشان زلف و صوفی را به پا بازی و رقص آور
که از هر رقعه ی دلقش هزاران بت بیفشانی
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
که پیر می فروشانش به جامی برنمی گیرد

رقم

رقم زدن، یعنی نوشتن و سپس آن نوشته را به نام خود ثبت و امضا کردن است. در اصطلاح خوش نویسان، امضایی است که خوش نویس، در گوشه ای از قطعه یا بیرون آن زده و این گونه اثرش را به نام خود ثبت می کند. این رقم ممکن است، صراحتاً نام خوش نویس باشد و یا به صورت رمز خاص او نمایانگر اثر وی گردد. مانند: یاعلی مدد است، که رمز ویژه ی رقم میرزا غلامرضا اصفهانی بوده و یا کاتب السلطانی که رمز رقم سلطانعلی مشهدی بوده است. در قطعات خوش نویسی نمونه های بی شماری چون رقم میرزا محمد کاظم، رقم میرزا غلامرضا اصفهانی، رقم درویش عبدالمجید طالقانی و...مشهود است و هنرمند بدین طریق بیان می کند که متن فوق را او رقم زده و نوشته است.
خاطرات کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی

سلسله (مسلسل)

از دیگر خطوط مشتق از ثلث که به نوعی به رقاع مربوط می شوند، خط سلسله (مسلسل) است. ظاهر و سیمای خط مسلسل نشان می دهد که اصل و اساس آن خط ثلث و یا توقیع است که در یک سطر با خط های ظریف و نازک حروف و کلمات به هم پیوسته و زنجیر شده است.
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از کف
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
منوچهری نیز می گوید:
گرد آورم سپاهی دیبای سبز پوش
زنجیر زلف و سرو قد و سلسله عذار
خواجوی کرمانی گوید:
برگل روی تو آن خال معنبر که نشاند؟
بر مه عارضت آن خط مسلسل که نوشت؟
مولوی در دیوان شمس گوید:
دل را ز من بپوشی یعنی که من ندانم
خط را کنی مسلسل یعنی که من نخوانم (53)

سواد وبیاض

مقصود از این دو اصطلاح، رعایت و سنجش سیاهی خط و تشکیل مقدار سفیدی است که در داخل حلقه های صاد، ضاد، طاء، ظاء، فاء، قاف، عین، غین، جیم، هاء و غیره حاصل می شود و هم چنین از نسبت و تناسب حجم سیاهی و سفیدی ما بین واژگان و حروف در کلیّت قطعه ی خوش نویسی نیز به سواد و بیاض یاد می شود.
سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات
بیاض روی چو ماه تو فالق الا صباح

شأن

شأن، یکی از اصول دوازده گانه (54) کمال خط و آخرین آن هاست که هم از رعایت یازده اصل قبلی و هم از سیر و سلوک معنوی در خط پدید می آید.
در هر حال، شأن را برخی از شاعران، در کنار واژه هایی چون کلک، خط، خوش نوشتن و...آورده و بیشتر در قالب آرایه ی ایهام تناسب از آن بهره گرفته اند.
کلک تو خوش نویسد در شأن یار و اغیار
تعویذ جان فزایی، افسون عمر کاهی
ابن یمین سروده است:
گفتمش آیتی از مصحف خوبی رخ توست
گفت خود مصحف خوبی همه در شأن من است
صائب نیز در این ارتباط ابیاتی دارد از جمله:
خط را به دور عارض او شأن دیگر است
هر مور از این سپاه، سلیمان دیگر است
صائب چه خیال است که دیوانه نگردد
زین زمزمه ی تازه که در شأن خط اوست

شکسته

خط شکسته پلی میان روانی و تندنویسی تعلیق و ظرافت و زیبایی نستعلیق است. قلم شکسته ی نستعلیق در شعر سبک اصفهانی و به خصوص در شعر صائب بسآمد بسیار بالایی دارد که در زیر نمونه هایی از آن یاد می شود:
خط شکسته است مرا خط سرنوشت
بال هما به طالع من بوریا شود
به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد
که توبه نامه ی ما با خط شکسته نوشت
نظر به زلف و خط آن بهشت سیما کن
شکسته ی قلم صنع را تماشا کن
طالب آملی سروده است:
زیبد اگر شکسته نویسان روزگار
از صفحه ی عذار تو گیرند یاد، خط
کلیم کاشانی در بیتی به زیبایی، شکستگی خاطر خود را به شکستگی نامه تشبیه کرده است:
شکسته خاطری یکسوی دارم
تنی چون نامه سرتا پا شکسته
دیگری گفته است:
بکن معامله ای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
واژه ی درست، به ایهام آورده شده است؛ هم به معنی درست و ناشکسته نویسی و هم مسکوک زر مشهور به اشرفی است. حاجت شیرازی در وصف هنر بی بدیل خوش نویسی (درویش عبدالمجید طالقانی) سروده است:
ای گشته مثل به خوش نویسی ز نخست
مفتاح خز این هنر، خامه ی توست
تا کرده خدا لوح و قلم را ایجاد
ننوشته کسی شکسته را چون تو درست (55)

صفا

حظ بردن از خط، از بیرون مدهوش شدن و متوجه شدن به خط را صفا گویند. سلطان علی مشهدی می گوید:
داند آن کس که آشنای دل است
که صفای خط از صفای دل است
حافظ نیز درباره ی صفا، مضمونی چنین آورده است:
از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمی گیرد

طغرا

طغرا به طور خاص، نوعی خط قوسی شکل است که بالای فرمان ها و منشورها بین علامت سلطان و بسم الله به شکل مشخصی می نگاشته اند و در اصطلاح، معانی متفاوت بسیار دیگری نیز یافته است. صائب می گوید:
منسوخ گشت چون خط کوفی ز خط نسخ
طغرای چین ابروی او از مثال خط
امید هست که منشور عشقبازی من
از آن کمانچه ی ابرو رسد به طغرایی
نظامی در مخزن الاسرار آورده است:
باز شده گوی گریبان حور
خطا سحر یافته طغرای نور

غبار

یکی دیگر از خط های مشتق ثلث، که به نوعی به رقاع مربوط می شود، خط غباراست. بدان جهت به این خط، غبار گفته اند که ریز و ضعیف نوشته می شود و چشم در دیدن آن به زحمت می افتد و در ورقی به قطع بسیار کوچک نوشته می شود.
استاد فضایلی در اطلس خط به نقل از صبح الاعشی صفحه 132 شرح می دهد که: خط غبار را در نامه ی کبوتر به کار می برده اند و از این رو به آن «قلم الجناح» نیز می گفته اند. بعدها خوش نویسان از این خط، برای تزیین آثاری که با حروف درشت نوشته می شد نیز استفاده می کردند.
در خوش نویسی نگارش با قلم از حدود سه دانگ به بالا، (خط قال) است و نگارش غبار، خفی و مشقی، (خط حال). حافظ می فرماید:

قلم

قلم مهم ترین ابزار نگارش در هنر خوش نویسی است. قلم نگارش خوش نویسی با واژه های: کلک، خامه و نی هم معنی است. در وصف قلم آمده است که: در قلم شش سین بود، سه زان حسن، سه زان قبیح، سرخ و سخت و سنگی و دیگر سبک، سست و سیاه.
نگزینی سیاه و سست و سبک
سرخ و سنگین و سخت پیدا کن
مجنون هراتی نیز در رسم الخط خود گفته است:
قلم باید که باشد بی خم و تاب
درون اسپید و رگ ها راست در یاب
دگر سرخ و سپید و سخت و سنگین
چنین گفتند استادن پیشین
حافظ می فرماید:
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
با دل زخم کش و دیده گریان بروم
صائب چنین سروده است:
هر آن که از سیهی می کند سفیدی فرق
دلش دو نیم درین روزگار، چون قلم است
دل دو نیم به دست آر چون قلم صائب
که قطع راه به یک پا نمی توان کردن

قط زدن

طالب آملی نیز اصطلاح «قط زدن» را این چنین به کار گرفته است:
قط زد سپهر، خامه ی زرین آفتاب
و آنگه به بندگی اش به کاغذ نهاد خط
و چنین مثال های دیگری از صائب در انتساب صفت (بی مغزی)به قلم:
گفتار را به خامه ی بی مغز واگذار
آیینه وار شاهد کردار خویش باش
خامش نشین که مغز به تاراج دادگان
یکسر چو خامه بر سر گفتار می روند (56)
البته استفاده از این مضمون در شعر شاعران پیش از صائب نیز سابقه دارد؛ چنان که مثلا بیت زیر از کلیم نیز بسیار زیباست:
همچون قلم از سیاه بختی
جز گریه مرا در آستین نیست
صائب نیز این مضمون را به کار برده، اما با آوردن تعبیر گریه ی قلم به سبب سیه بختی ارباب سخن و نه به سبب سیه بختی خود قلم، اندکی مضمون را تغییر داده است:
بر سیه بختی ارباب سخن می گرید
ناله ای کز دل چاک قلم آید بیرون
کلیم کاشانی سروده است:
همچو طفل تو خطی کاستاد گیرد خامه اش
من عصا را بر زمین ز امداد یاران می کشم

کِلک

کِلک همان قلم و برترین ابزار نگارش است. بنابراین، تام صفاتی که در زبان شعر به قلم، نی (نوشتار) و خامه تعلّق می گیرد؛ در مورد کِلک نیز رواست.
حافظ چه طرفه شاخ نباتی ست کلک تو
کش میوه دلپذیر تر از شهد و شکر است

گلزار

گلزار، خطّی است که در هر قالب امکان تعریف آن وجود دارد؛ به این معنا که مثلاً اگر داخل خط نستعلیق را خالی فرض کنیم فقط خطی در اطراف کلمه داریم و داخل کلمه که می بایست با جوهر (به طور طبیعی) سیاه باشد، پر از اشکال الوان و طرح های مختلف باشد.
خط گلزار را می توان در شمار خطوط تفنّنی آورد. حافظ در بیت زیر که خط را به صورت ایهام آورده:
گل و گلزار را نیز مضمون سازی نموده است:
زین خوش رقم که بر گل رخسار می کشی
خط بر صحیفه ی گل و گلزار می کشی

مرقع

مرقّع در زبان عربی معانی گوناگون دارد که اهم آنها عبارتند از: مرد کارآزموده، جامه ی پر وصله یا پاره پاره به هم دوخته و خرقه ی صوفیان که از اتصال قطعات مختلف و گاه رنگارنگ به هم ساخته می شد. در اصطلاح خوش نویسی و نسخه پردازی، به مجموعه ای از قطعات هنری خوش نویسان، نقاشان، تصویرگران و مذهبّان گفته می شود که به شکل رقعه رقعه (پاره پاره) به یکدیگر پیوسته و شیرازه بسته و به صورت کتاب یا بیاض تجلید شده اند. در واقع ما حصل آن، آلبومی از صفحات به هم پیوسته از آثار هنری است.
من این مرقع رنگین چوگل بخواهیم سوخت
که پیرباده فروشش به جرعه ای نخرید

مرکّب

مرکّب خوش نویسی از مهم ترین ابزارهای یک خوش نویس است. رنگ دانه ی اصلی مرکب خوش نویسی، دوده است و مواد دیگری مانند صمغ عربی، زاج، مازو و...نیز برای چسبندگی رنگ دانه ها و قوام یافتن مرکب، به آن می افزایند. در گذشته به مرکب، مداد نیز گفته می شد. این نام گذاری بدان جهت بوده که قلم را مدد می دهد و کمک می کند تا بنویسد.
هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب
بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری

نسبت

در خوش نویسی اصول و نسبت، بیان «حس تشکیل» و ترکیب کرسی، بیان «حسن وضع» می کند. حافظ در برخی موارد، از این واژه بهره برد ه و تنها مراد او از استعمال واژه ی نسبت، همانند سازی میان مشبه به و مشبه در تشبیهات خاص او بوده است:
عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت
نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد
صائب نیز ضمن لفّ و نشری مشوّش، مضمون بالا را در مفهومی مشابه چنین سروده است:
بیاض و خطّ دیوانی به یکدیگر نمی خوانند
چه نسبت طرّه زنجیر را با گردن یوسف
در بیت زیر، خواجوی کرمانی میان محقق و ابن مقله و مردم و مقله تناسب برقرار نموده و واژه ی محقق نیز ابهام دارد:
خطی که مردم چشمم نوشته است چو آب
محقق است که او ابن مقله ی ثانی است

مجموعه

حافظ از واژه ی مجموعه ایهام ساخته است:
خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکی است
مجموعه ای بخواه و صراحی بیار هم

صفحه

حافظ در بیت زیر بین صفحه و خط ریحانی تناسب ایجاد نموده است:
همیشه تا به بهاران صبا به صفحه باغ
هزار نقش نگارد به خط ریحانی

نتیجه

بیشترین کاربرد خطوط شش گانه (اقلام سته) در ادبیات فارسی و عربی، در کتابت کلام وحی و ادعیه بوده؛ اما خط های فارسی به ویژه نستعلیق و شکسته عمدتاً در همگرایی با شعر و در فضای معنوی و عرفانی قرار داشته است.
در بررسی تاریخچه ی پیدایش و تحول خوش نویسی و شعر، چنین می نماید که این دو هنر روحانی، همزادانی متجانس محسوب می شوند که جمال و کمال همدیگر را آراسته اند. شعر، با مضمون سازی اصطلاحات و ساختارپردازی عبارات و ترکیبات خوش نویسی، بر غنای خود افزوده و خوش نویسی با بهره گیری از مفاهیم بلند و مضامین معناپسند، وسعت محتوا و فربهی اندیشه را پیشه ساخته است. این همگرایی کاربردی و هم افزایی کارکردی، ضمن گسترش عرصه ی ادبیات، در روحیه و افکار مردم جامعه نیز تأثیری مثبت گذاشته است. از سویی به لحاظ تأثیر شرایط اجتماعی بر هنر جامعه، خوش نویسی و شعر نیز تحت این تأثیرات، قرار گرفته و به مثابه آیینه، به انعکاس حوادث و وقایع در طول زمان پرداخته اند. این رویکرد تعاملی بین خط و شعر، هم در ادبیات فارسی و هم عربی جریان داشته است.
علاوه بر آن، خطوط تزیینی متأثر از شرایط اجتماعی و علایق شخصی با کاربردی تبلیغاتی، رواج یافته است. با این همه، دگرگونی در شرایط اجتماعی و تکنولوژیکی، ضرورت همراهی و همگامی خوش نویسی و شعر را با دیگر جنبه های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی می طلبد.
بر این اساس، در دنیای کنونی که شاهد سرعت و قدرت زیاد تغییرات در حوزه های مختلف اجتماعی و فرهنگی می باشیم، وظیفه ی سترگ و خدمت بزرگ هنرمندان و متولیان عرصه ی هنر خوش نویسی سنتی، آن است که ضمن پاسداشت شاکله ی قویم این هنر معرفتی، به انعطاف پذیری و بالندگی آن در مسیر تحولات فرهنگی، اهتمام تمام ورزند.

پی نوشت ها :

1- ایگاه رایانه ای واصلان (مجموعه ی یادی از بزرگان امر)، به نقل از نفائس الفنون ذیل «خط» در لغت نامه ی دهخدا، تهران، 1334 هجری قمری.
2- پیشین، پایگاه رایانه ای واصلان (مجموعه ی یادی از بزرگان امر)، برگرفته از: خوشه هائی از خرمن ادب و هنر، ص133.
3- کتاب ماه (هنر 54-53 بهمن واسفند1381)،ماهنامه تخصصی اطلاع رسانی و نقد و بررسی کتاب- هنری، مقاله: سهم ایرانیان در هنر خوش نویسی با تکیه بر خط کوفی/ دکتر علی ایمانی.
4- پایگاه اطلاع رسانی دفتر شعر جوان، چارسوی شعر، سلسله نشست های بررسی ادبیات ایران، نشست دوشنبه 1389/2/6، سخنرانی استاد غلامحسین امیر خانی با موضوع بررسی رابطه ی تاریخی شعر و خوش نویسی.
5- کتاب ماه (هنر70-69)، ماهنامه تخصصی اطلاع رسانی و نقد و بررسی کتاب- هنری، مقاله ی خط و خطاطی در گذر زمان، نوشته ی حمیدرضا قلیچ خانی، تهران، صاحب امتیاز: خانه کتاب ایران.
6- نسخ را مادر خطوط در مشرق زمین خوانده اند؛ زیرا همه ی خطوط ریشه در خط نسخ دارند. اقلام سته را در ابیات زیر چنین آورده اند: #انواع خطوط اگر که خواهی ای یار # ثلث است و رقاع و نسخ و توقیع و غبار#ریحان و محقق است و #توقیع و دگرخطی است مسلسل چو سر زلف نگار
7- پیشین، به نقل از اطلس خط تألیف حبیب الله فضائلی، اصفهان، 1350 هجری شمسی، صفحه ی 343. (قطعه ی خوش نویسی).
8- کابلی، یدالله؛ کلک شیدایی، مقدمه ی غلامحسین امیرخانی (نقش شعر در چلیپای خط شکسته)، تهران، انتشارات گویا، تابستان 1377.
9- پیشین، پایگاه رایانه ای واصلان.
10- پیشین، پایگاه رایانه ای واصلان.
11- Oleg Grabar
12- نشریه ی هنرهای زیبا-14، مقاله: نوآوری در خوش نویسی در روند مراسلات، تجارت وتبلیغات، نوشته: زهرا رهنورد.
13- کتاب ماه (هنر70-69)، ماهنامه تخصصی اطلاع رسانی و نقدوبررسی کتاب- هنری، مقاله های ریشه های نشانه های نوشتاری در خوش نویسی سنتی، نوشته عبدالرضا چارئی، عضو هیأت علمی دانشگاه شاهد و دانشکده دکتر شریعتی.
14- پیشین، نشریه ی هنرهای زیبا-14.
15- آن ماری شیمل؛ خوش نویسی و فرهنگ اسلامی، ترجمه دکتراسدالله آزاد، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1368، ص 141.
16- پیشین، آن ماری شیمل؛ خوش نویسی و فرهنگ اسلامی ص140.
17- پیشین، پایگاه اطلاع رسانی دفتر شعرجوان.
18- نشریه ی هنرهای زیبا-14، مقاله: نوآوری در خوش نویسی در روند مراسلات، تجارت و تبلیغات، نوشته: زهرا رهنورد.
19- سایت رایانه ای www. Khoshnevisan. com؛ نوشته شده توسط خوش نویسان مبتکر.
20- سایت رایانه ای... ، مقاله: جایگاه عرفان در شکل گیری مبانی زیبایی شناسی خوش نویسی در قرن های هفت تا نه ه. ق ، نوشته: علیرضا هاشمی نژاد.
21- سایت رایانه ای... ، مقاله: نگاهی به کتاب اصطلاحات خوش نویسی در شعر شاعران بزرگ ایران.
22- پیشین، سایت رایانه ای... ، نگاهی به کتاب اصطلاحات خوش نویسی در شعر شاعران بزرگ ایران.
23- پیشین، سایت رایانه ای... ، مقاله: نگاهی به اصطلاحات خوش نویسی در متون ادبی، نوشته: راضیه سپهر.
24- سایت رایانه ای... ، منبع: نشریه پایگاه نور، شماره 12، مقاله: سرآمد پیوند شعر و هنر در عصر تیموری (1)، نویسنده: دکتر حسن نصیری جامی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام.
25- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج2، ص612.
26- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج1، ص464.
27- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج2، ص560.
28- قلیچ خانی، حمیدرضا؛ فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوش نویسی وهنرهای وابسته، تهران: انتشارات روزنه، چاپ اول، زمستان 1373، ص 164.
29- پیشین، قلیچ خانی، حمیدرضا؛ فرهنگ واژگان... ، ص183.
30- فضائلی، حبیب الله؛ تعلیم خط، چاپ چهارم، 1363، تهران، «سروش»، انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ص216.
31- پیشین، فضائلی، حبیب الله، ص 229.
32- آن ماری شیمل؛ خوش نویسی و فرهنگ اسلامی، ترجمه دکتر اسدالله آزاد، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1368، ص168.
33- ابن بواب علی بن هلال خوش نویس بزرگ قرن چهارم هجری، تدوین: ستاد برگزاری ششمین نمایشگاه بزرگ قرآن کریم، تهران، مؤسسه نمایشگاه های فرهنگی ایران، چاپ اول، 1377، ص 44.
34- پیشین، آن ماری شیمل؛ خوش نویسی و فرهنگ اسلامی، ص249.
35- خط خوش فارسی (مجموعه مقالات): علی قلی اعتماد مقدم... [ودیگران]، ترجمه محمد جعفر جوان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، سال 1383؛ ص325.
36- مینون به گویش محلی، همان واژه ی «مجنون» است. مجنون نام روستایی در منطقه ی دشتستان است.
37- «چون »، به گویش محلی همان «جان» است.
38- پیشین، آن ماری شیمل؛ خوش نویسی و فرهنگ اسلامی، ص 162.
39- سایت رایانه ای... ، مقاله: نگاهی به کتاب اصطلاحات خوش نویسی در شعر شاعران بزرگ ایران.
40- پیشین، آن ماری شیمل؛ خوش نویسی و فرهنگ اسلامی، ص161.
41- قلیچ خانی، حمیدرضا؛ فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوش نویسی و هنرهای وابسته، تهران، انتشارات روزنه، چاپ اول، زمستان1373، ص274.
42- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج2، ص63
43- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج2، ص128.
44- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج2، ص195
45- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج2، ص332
46- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج2، ص557
47- دیوان حافظ، به خط غلام حسین امیرخانی، تهران، انتشارات سروش، ص494.
48- سایت رایانه ای... ، سپهر، راضیه؛ مقاله: نگاهی به اصطلاحات خوش نویسی در متون ادبی (برگرفته از: محمودی، آزاد؛ مجموعه مقالات خوش نویسی، ص196).
49- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگفته از: دیوان جامی، ج1، ص415.
50- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج2، ص332.
51- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج2، ص591.
52- پیشین، سایت رایانه ای... ، نشریه پایگاه نور، شماره 12، برگرفته از: دیوان جامی، ج1، ص748.
53- نشریه حافظ- شماره 7، مهر1383، مقاله: اصطلاحات خوش نویسی دیوان حافظ، نوشته: آزاد محمودی.
54- اصول 12 گانه ی خط منسوب به ابن مقله بیضاوی عبارتند از:
1. ترکیب 2. کرسی 3. نسبت 4. ضعف 5. قوت 6. سطح 7. دور
8. صعود 9. نزول 10. اصول (هماهنگی و هارمونی) 11. صفا 12. شأن
سلطان علی مشهدی (841-926 ه. ق) از خوش نویسان مشهور 8 قاعده برای خط منظور نموده و در رساله ی منظوم خود موسوم به «صراط السّطور» آورده است:
ظاهر خط اصول و ترکیب است
کرسی و نسبتش به ترتیب است
بعد از اینها بود صعود و نزول
شمره هم داخل است و هست قبول
نسخ تعلیق را مجوی ارسال
کاندرین باب نیست قیل و مقال
هست ارسال در خطوط دگر
این بدان و از این سخن بگذر
(فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوش نویسی و هنرهای وابسته، حمیدرضا قلیچ خانی، تهران، چاپخانه انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، زمستان 1373، ص173).
56. نمونه های دیگر همین مضمون از صائب از:
روزی طبع زکلک تهی مغز داشتن
انگشت خود به وقت ضرورت مکیدن است
از تهی مغز، طمع بند زبان نتوان داشت
خامه را محرم اسرا، نمی باید کرد
کمتر نه ای زخامه ی بی مغز در وجود
بر صفحه ی جهان سخن دل نشین گذار
اگر شود زنی بوریا شکر حاصل
شود ز خامه ی بی مغز هم ثمر حاصل
ناتوان بود خمش چون قلم از بی مغزی
سر خود در سر گفتار، نمی باید کرد
سبک سری که مدارش بود به پر گویی
همیشه سر به ته تیغ، چون قلم دارد

منابع و مآخذ:
1. آن ماری شیمل؛ خوش نویسی و فرهنگ اسلامی، ترجمه دکتر اسدالله آزاد، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1368، ص 141.
2. ابن بواب علی بن هلال خوش نویس بزرگ قرن چهارم هجری، تدوین: ستاد برگزاری ششمین نمایشگاه بزرگ قرآن کریم، تهران، مؤسسه نمایشگاه های فرهنگی ایران، چاپ اول، 1377.
3. پایگاه اطلاع رسانی دفتر شعر جوان، چار سوی شعر، سلسله نشست های بررسی ادبیات ایران، نشست دوشنبه 1389/2/6، سخنرانی استاد غلامحسین امیرخانی با موضوع بررسی رابطه ی تاریخی شعر و خوش نویسی.
4. پایگاه رایانه ای واصلان (مجموعه ی یادی از بزرگان امر)، به نقل از نفائس الفنون ذیل «خط» در لغت نامه ی دهخدا، طهران، 1334 هجری شمسی.
5. پایگاه رایانه ای...، سپهر، راضیه؛ مقاله: نگاهی به اصطلاحات خوش نویسی در متون ادبی (برگرفته از: محمودی، آزاد؛ مجموعه مقالات خوش نویسی، ص196).
6. دیوان حافظ، به خط غلام حسین امیرخانی، تهران، انتشارات سروش، ص494.
7. پایگاه رایانه ای www.khoshnevisan.com، نوشته شده توسط خوش نویسان مبتکر.
8. پایگاه رایانه ای...، مقاله: جایگاه عرفان در شکل گیری مبانی زیباشناسی خوش نویسی در قرن های هفت تا نه ه. ق نوشته: علیرضا هاشمی نژاد.
9. خط خوش فارسی (مجموعه مقالات)؛ علی قلی اعتماد مقدم...[ودیگران]، ترجمه محمد جعفر جوان، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، سال 1383؛ ص325.
10. پایگاه رایانه ای...، منبع: نشریه پایگاه نور، شماره 12، مقاله: سر آمد پیوند شعر و هنر در عصر تیموری (1)، نویسنده: دکتر حسن نصیری جامی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تربت جام.
11. فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوش نویسی و هنرهای وابسته، حمیدرضا قلیچ خانی، تهران، چاپخانه انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، زمستان 1373، ص 173).
12. فضایلی، حبیب الله؛ تعلیم خط، چاپ چهاردهم، 1363، تهران، «سروش»، انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
13. قلیچ خانی، حمیدرضا؛ فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوش نویسی و هنرهای وابسته، تهران، انتشارات روزنه، چاپ اول، زمستان1373، ص274.
14. کتاب ماه (هنر70-69)، ماهنامه ی تخصصی اطلاع رسانی و نقد و بررسی کتاب- هنری، مقاله ی ریشه های نشانه های نوشتاری درخوش نویسی سنتی، نوشته عبدالرضا چارئی، عضو هیأت علمی دانشگاه شاهد و دانشکده دکتر شریعتی.
15. کتاب ماه (هنر70-69)، ماهنامه ی تخصصی اطلاع رسانی و نقد و بررسی کتاب- هنری، مقاله ی خط و خطاطی در گذر زمان، نوشته ی حمیدرضا قلیچ خانی، تهران، صاحب امتیاز: خانه کتاب ایران.
16. کتاب ماه (هنر54-53 بهمن و اسفند 1381)، ماهنامه تخصصی اطلاع رسانی و نقد و بررسی کتاب- هنری، مقاله: سهم ایرانیان در هنر خوش نویسی با تکیه بر خط کوفی، دکتر علی ایمانی،
17. کابلی، یدالله؛ کلک شیدایی، تهران، انتشارات گویا، تابستان 1377.
18. نشریه ی هنرهای زیبا-14، مقاله: نوآوری در خوش نویسی در روند مراسلات، تجارت و تبلیغات، نوشته: زهرا رهنورد.
19. نشریه ی حافظ، شماره 7، مهر1383، مقاله: اصطلاحات خوش نویسی دیوان حافظ، نوشته : آزاد محمودی.
منبع: شمس، محمدجواد؛ (1390)، مجموعه مقالات کنگره استاد میرزا احمد نی ریزی، شیراز: بنیاد فارس شناسی

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط