* اصول وقواعدی که محمدبن مقله بیضاوی وضع کرده.
* مشخصات فنی نسخ و امتیازات نسخ شیوه ی ایرانی.
* تأملی در آثار احمدنی ریزی.
1. پیدایش خطّ نسخ و تحوّل و تکامل آن
تاریخ علوم و فنون با حفظ همه جزییات و مدارک معتبر ثبت نشده و پژوهشگرانی که درباره ی پیدایش و تحول خطوط مطالبی فرموده اند، صرف نظر از اختلاف آراء، مستندات یقینی ارایه نکرده اند. اما با استفاده از همه ی منقولات می توان گفت که خط نسخ به وسیله ی ابوعلی محمدبن مقله (328 ه. ق) اصلاح و تهذیب شده و این اصلاح درحدی صورت گرفته که ابن مقلد را مخترع خط نسخ دانسته اند. البته برابر مدارک گوناگون تاریخی، ابن مقله کاراصلاح و پیرایش را در همه ی خطوط موجود زمان گسترش داده و تأثیر خدمت او به حدی است که برخی از محققان عرب او را قطب اعلام خط عربی معرفی کرده اند:«ناجی زین الدین المصرف در ص1 بدایع الخط العربی (1971 م) کتاب خود را با این عبارت به ابن مقله هدیه می کند:«الی قطب اعلام الخظّ العربی الذی فتح صفحه جدیده فی تاریخ الکتابه الکونیّه الی الوزیر ابن مقل اُهدی کتابی» به قطب اعلام خط عربی مسی که صفحه ای تازه در تاریخ نگارش جهانی گشوده، به وزیر ابن مقله کتاب خود را هدیه می کنم.اگر امکان داشت که جمعی از کارشناسان با مراجعه به همه ی کتابخانه ها و موزه های معتبر جهان و مجموعه های دولتی و خصوصی آثار تاریخی هنر خط را به دیده ی تحقیق، بررسی می کردند و کهن ترین نمونه ها را با هم می سنجیدند به نتایج قطعی تری می رسیدند. ما اینک خطوط ابن مقلد و خطاطان پیش از او را در اختیار نداریم تا بتوانیم مقایسه ای محققانه صورت دهیم و ابعاد تصرفاًت و ابداعات ابن مقله را به چشم ببینیم، بنابراین ناگزیریم به کتب و رساله های به جای مانده مراجعه کنیم و نظرات صاحب نظران و مورخان گذشته را مبنا قرار دهیم؛ من به روش پیشینیان نخست منابع و آثاری را که مستقیما به آن ها مراجعه کرده ام معرفی می کنم و میزان اعتماد خود را به آن ها شرح می دهم و برخی را به صورت تفصیلی می شناسانم، این کار خواننده ی بصیر را در نتیجه گیری درست کمک می کند.
* کتاب آرایی در تمدن اسلامی، تحقیق و تألیف: نجیب مایل هروی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی 1372 گمشده های کار آقای هروی در این کتاب ستودنی است و حداقل خدمت وی این است که تعداد قابل توجهی از رساله های خطی دور از دسترس را در اختیار گذاشته و ما به راحتی می توانیم گمشده های خود را در آن جستجو کنیم، البته پیش از وی سال ها مرحوم محمد تقی دانش پژوه، نسخه شناس بزرگ و کم نظیر معاصر در شماره های مجله هنر و مردم غالب رساله ها را به نحوی شناسایی و مقدمات شناخت آن ها را در همه ی رشته های علمی و هنری فراهم آورده؛ نجیب مایل هروی محققی است سخت کوش، اهل افغانستان که سال هاست در مشهد و تهران به کارهای علمی و تحقیقی اشتغال دارد. وی در این کتاب بیست و هفت رساله ی فارسی درباره ی خوش نویسی و کتاب آرایی گردآوری و مقدمه و خاتمه خوبی بر آن ها افزوده است.
* صبح الاعشی فی صناعه الانشاء تألیف ابی العباس احمدبن علی قلقشندی (821 ه. ق 1418 م) نشر وزارت ثقافه و ارشاد قومی مصر، صبح الاغشی کتاب مفصلی است به زبان عربی ادیبانه درباره ی فن انشاء، اما چون ادیب و دبیر در عرف قدیم باید به امهّات دانش های زمان آگاه باشند و به آن چه در کار نویسندگی و سخن شناسی دخیل است اشراف کامل پیدا کنند، وی کتاب خود را به صورت دایره المعارفی گسترده از همه گونه معلومات ادبی پرکرده و مؤلف دانشمند و پرحوصله ی آن با بهره گرفتن از همه ی مدارک آن روزگار در دورانی که قاهره و مصر مرکز بزرگ تمدن و فرهنگ اسلام بوده، مجموعه ای به جای ماندنی از خود باقی گذاشته است. بخش کمی از جزء دو قسمت اعظم این کتاب درباره ی خط و اصول خوش نویسی است. اطلاعات من وغالب محققان رشته ی خط از کتاب های ابن مقله و سایر بزرگان قبل متکی به صبح الاعشی است، منقولات قلقشندی به قدری دقیق و معتبر است که ما می توانیم به خوبی از اصول کار ابن مقله باخبر شویم.
* تحفته المحبین، از یعقوب بن حسن سراج شیرازی، با مقدمه ی ایرج افشار، چاپ اول1376، دفتر نشر میراث مکتوب. از این کتاب و مقدمه ی خوب آقای ایرج افشار در حد تأیید برخی مطالب استفاده کردم.
* نصوّر الخط العربی، تألیف مهندس ناجی زین الدین اتلمصرف، مجمع عراقی بغداد1388 ه. ق 1968 م و کتاب «بدیع الخط العربی» از همین مؤلف، وزاره الثقافه و الاعلام عراق بغداد «1971 م» این دو اثر منبع بسیار گران بها و پرباری است که مطالب تحقیقی و تاریخی بی نظیری در خود گرد آورده و نمونه های فراوانی از خطوط اسلامی را معرفی کرده، موشکافی های مؤلف در موضوع پیدایش خطوط من جمله نسخ، برای کمال مقاله ی من مغتنم بود، در تحقیق کمتر اثری این گونه سخاوتمندانه مطالب را به دست می آوریم مرحوم فضایلی در اطلس خط، غالب نمونه ها را از این کتاب نقل کرده است.
* اطلس خط از مرحوم حبیب الله فضایلی خوش نویس و محقق معاصر، در بین آثار پژوهشی معاصرین از سال 1350 شمسی تاکنون اطلس خط جامع ترین است، مرحوم فضایلی هم خوش نویس بود و هم دانشمند. در پژوهش و تتبع آثار زحمت بسیار کشیده بود و در مقام عمل تجارب گران بهایی داشت و نظراتش در این کتاب کارشناسانه و از روی بصیرت است، درباره ی خط نسخ نیز آراء محققانه ای ابراز داشته.
نگارنده به جز این کتاب ها به شماره های مختلف هنر و مردم و فرهنگ نامه ها و دایره المعارف ها مراجعه مکرر داشته ام. اگرچه در موضوع خط نسخ اثری جامع نیافته ام اما بی فایده نیز نبوده، در سال های اخیر کتاب های هنر خط با چاپ های خوبی در ایران و ترکیه منتشر شده و من غالب آن ها را مرور کرده ام مطالعه و امعان نظر در نمونه های اصلی و چاپی خط نسخ شاید کم فایده تر از مطالب نظری نباشد کما این که مراجعه ی مجدد به گنجینه های موزه و کتابخانه ها به من نکاتی آموخت که از کتاب ها و رساله ها نیاموخته بودم و من همه را در نوشتن این مقاله لحاظ کردم .
وجه تسمیه خط نسخ
فتح الله سبزواری در رساله ی اصول و قواعد خطوط سته که پیش از 930 هجری آن را تألیف کرده می نویسد:«لفظ نسخ مصدر است به معنی اسم فاعل یعنی ناسخ، چه از آن جهت که کتابت به این خط واقع است، تحضیص کلام الله، که این خط ناسخ سایر خطوط است».(کتاب آرایی، ص134).مجنون رفیقی هروی خوش نویس شیعی اواخر سده ی نهم و نیمه ی نخست قرن دهم هجری در رساله ی سواد الخط اظهار می دارد:«باریکی ثلث را نسخ گفت که ناسخ خط هاست چه اکثر کتابت ها بر آن است» (کتاب آرایی، ص188) حسین عقیلی رستمداری از دانشمندان روزگار شاه طهماسب صفوی (930-984 ق) در رساله ی خط و مرکب گفته است:«و نسخ از آن جهت نسخ گوینده ی که مدار کتابات به اوست کان که نسخ جمیع خطوط کرد» (کتاب آرایی، ص 325)
محمد بخارایی در فواید الخطوط که در تاریخ 995 تألیف شد، می نویسد:«پس بدان که علم فقه و تفسیر و حدیث را به خط نسخ نوشته اند و می نویسند زیرا که این خط موضع از برای کلام حق تعالی است و این علوم مذکور و همه چیز را به این خط می توان نوشت و او ناسخ خط های دیگر شده». (کتاب آرایی، ص361)
و پیش از همه عبدالله صیرفی از دانشمندان و هنرمندان عهد محمد خدابنده (702-716 ق) در رساله ی آداب خط اظهار می دارد:«و نسخ را از آن جهت نسخ خوانند که بیشتر کتب بدین خط می نویسند پس گوییا چنان است که دیگر خط ها را ترک کرده اند و بدین اکتفا نموده، چنان چه ناسخ دیگر خط ها شده است» (کتاب آرایی، ص20) یعقوب بن حسن سراح شیرازی (858 ه. ق) در تحفه المحبین آورده است:«قسم پنجم را نسخ گفته اند، چه با نسخه ی لطف طریقه اش، نَسخِ نُسَخ کلک آزمایان چنین محقق گشته، بیشتر کتب به این قلم می نویسند، گوییا دیگر اقلام را ترک کرده اند و به این قلم اکتفا کرده اند پس کان که ناسخ دیگر خط ها شده» (تحفه المحبین، ص139) و صاحب مصور الخط می نویسد:«و سمی بالنسخ لان الکتاب ینسخون به المؤلفات» نسخ را بدین جهت نسخ نامیدند، چون خطاطان تألیفات را با آن استنساخ می کنند (ص366) نسخ در این عبارت به معنی رونویسی و نگارش از روی نسخه ی اصلی است و شاید تعبیر به نسخه برداری درست تر باشد و با این توضیح نسخ با کلمه ی نُسخه نزدیک تر است.
از مراجعه به غالب مصدر مخصوصاً مصادر عربی روشن می شود که پدید آمدن خط نسخ و منسوخ شدن سایر خطوط، همه جا به اقدامات ابن مقله مربوط است: مرحوم فضایلی در اطلس خط (ص287)
می نویسد:«اکثر رساله ها و تذکره ها و فرهنگ ها ابن مقله را واضع خط نسخ دانسته و گویند او آن را از خط ثلث استخراج کرده». سپس می گوید: نظریه ی مؤلف در این باره این است که خط نسخ در مرحله ی جدید خود در انقلاب خطی ابن مقله از خط محقق پدید آمده و بعد تحت تأثیر ثلث قرار گرفته است، به چند دلیل:
1. صاحب «رساله الخط المنسوب» نقل کرده که استاد ابن بواب «محمدابن اسد» که شاگرد ابن مقله بوده خط نسخی قریب به محقق می نوشته و ابن بواب دیده و آن را بیان کرده و خود آن را محکم و استوار ساخته است.
2. نمونه ی خط نسخی که از خود ابن بواب در دست است نیز نزدیک به محقق و ریحان است.
3. از دقت و بررسی در اشکال خط نسخ شباهت آن با خط محقق و ریحان و ثلث آشکار است. لذا باید گفت خط نسخ تحت تأثیر شیوه ی محقق و ثلث هر دو بوده (اطلس خط، ص288).
* بدایع الخط می گوید: انتهت جوده الخط فی راس الثلثماه الی الوزیر ابن مقله ببغداد..
زیبایی و کمال خط در آغاز سال سیصد هجری مدیون وزیر ابن مقله است که در بغداد و اصول حروف مفرده را به صورتی دلپذیر مهندسی رد... وبه واسطه آن خط بهره های آغازین خود را در هندسه و ضبط قواعد و وزن به دست آورد (ص35). آن چه از ابن مقله به جای مانده بنا به تحقیقات مؤلف مصورالخط سه رساله است:
1. رساله فی علم الخط و القم که نسخه ی خطی آن در دارالکتب المصریه موجود است.
2. رساله میزان الخط که نسخه ی خطی آن در کتابخانه ی عطرین توسن موجود است.
3. صناف الکُتّاب که نسخه ی خطی آن در گنجینه ی عمومی (الخزانه العامه) در رباط الفتح مغرب دور (مراکش) نگهداری می شود. و همین مؤلف در بدایع الخط می نویسد:«در رساله محمد عوفی ابهری که در موضوع خط است، آمده «اول کسی که در خط ثلث و نسخ با این حد از کمال رسید ابن مقله بود».«علی رفیعی» در دایره المعارف بزرگ اسلامی -ج4 ص684، با استفاده از که منابعی که در پایان گفتارش ذکر شده، پس از شرح حال ابن مقله و حوادث زندگی او که بسیار اندوه بار است می گوید: ابن مقله در علوم و فنون مختلف دست داشت از جمله در فن بلاغت، حفظ لغت، علم اعراب و فنون شعراستاد بود....اما بیشتر شهرت او در هنر خوش نویسی است. ثعالبی نوشته است که خط ابن مقله در زیبایی ضرب المثل بود، زیرا از نیکوترین خطوط دنیا شمرده می شد وصف کرد، ... اگرچه بعضی نوشته اند که پیش از آن 200 خط به جز خط کوفی دیده شده است اما اکثر دانشمندان ابن مقله را اولین مبتکر و مخترع خط عربی دانسته اند. وی خط نسخ را در 310 ق در زمان المقتدرعباسی و وزارت ابن فرات اختراع و وضع کرد که به مناسبت سهولت در تحریر ناسخ خطوط دیگر شد و از همین رو نسخ نام گرفت و از همان زمان در ممالک اسلامی شایع و رایج گردید.»
چگونه خط نسخ به وجود آمد؟
از آغاز نزول وحی و کتابت قرآن کریم در بلاد اسلامی، خط مراحلی طولانی را گذراند و تلاشی پیوسته و هدفمند، آن را به دوره های جدید رساند. در قرن اول و دوم و سوم، خط استقرار دین و فرهنگ اسلام وسیله ای اصلی و کارساز بود، انگیزه های بزرگان دانش و هنر هرگز تفنن و زیبا دوستی وبرتری های قومی نبوده، تمام همت جامعه ی اسلامی در مدیریت های علمی و فرهنگی، نشر اسلام و استواری مبانی ایمان بود. آن ها در پی یافتن وسیله ای بودند که کلام خدا و سنت پیامبر را بهتر و رساتر به اقوامی که فوج فوج به اسلام می گرویدند، برسانند. حفظ کلام خدا و معارف الهی برای آیندگان وسیله ای بهتر از خط نداشت و نوع نگارشی که همه ی ویژگی های قرآن و کلام معصوم را منتقل کند بسیار اهمیت داشت، بنابراین تمام تحولاتی که در خط کوفی نخستین تا روزگار ابن مقله پدید آمده بود، کاری ذوقی و اتفاقی و ناگهانی هرگز نمی بود. مهندس ناجی زین الدین در مقدمه ی مصورالخط می نویسد:«مسلمانان صدر اسلام تمام استعدادات خود بهتر کردن خط مخصوصاً خط کوفی کردند و من درصدد ذکر اسماء و انواع خط کوفی که کار متخصصین است نیستم ولی اگر جستجو کنیم از کثرت انواع آن که به هفتاد نوع می رسد در شگفت خواهیم شد. تمام مراکز فرهنگی آن روزگار از حیره، کوفه، بصره، واسط، بغداد، مدینه ی منوره، مکه ی مکرمه، قرطبه و ثیروان در یک رقابت فراگیر در کار ابداع و ارتقاء بودند.(1)ویژگی های فنی خط نسخ
1. پیش از آن که به ذکر جزییات فنی نسخ که به کار متخصصین مربوط است، بپردازیم باید از گستردگی و شمول خط نسخ در نشر علوم و معارف مخصوصاً دانش های دینی سخن گفت: پیش از ظهور صنعت چاپ کار اصلی خوش نویسان و نساخان، ثبت آثار علمی و فرهنگی بود، انتقال معرفت و اندیشه ها و محصول تلاش دانشمندان و ادیبان و ابلاغ هرنوع پیام و مطلبی به وسیله ی نوشتن صورت می گرفت و تکثیر و توزیع آن ها به جز نوشتن راهی نداشت، از این جهت عمده ی کار نساخان وخوش نویسان با اختلاف پایگاه هنری خود استنساخ و رونویسی آثار گوناگون علمی و فرهنگی بود و تولید قطعات هنری و ابداع زیبایی های چشم نواز خط که منحصراًً هدف هنری و خلق زیبایی، دارد، در مرحله ی دوم اهمیت قرار داشت؛ مقدارزیادی از کتاب های خطی و اسناد مکتوب که قرن ها وسیله ی آموزش و نقل معارف و مقصد انسانی بود در سرتاسر کشورهای اسلامی و غیراسلامی تنها به وسیله ی نساخان و خوش نویسان پدید می آمد، روزگاری که مردمان از مواهب صنعت چاپ محروم بودند، همه مسلمانان کلام خدا را در قرآن های خطی تلاوت می کردند و مطالب علمی و ادبی را در کتاب های دست نویس می خواندند و بدون هیچ گونه اغراق، غالب این آثار به خط نسخ نوشته می شد، کسی که به مخازن کتب خطی و گنجینه های قرآن های نفیس مراجعه نماید و انبوه آثار چاپ سنگی علوم و معارف را از نظر بگذراند به خوبی از ابعاد گسترده ی خط نسخ آگاه می شود. ما در شرایط امروز که از انواع وسایل چاپ و تکثیر استفاده می کنیم به خوبی نمی توانیم تصور روشنی از وسعت و اهمیت کارخطاطان حوزه ی نسخ را داشته باشیم، اما همین قدر می دانیم که اگر قلم از رفتار باز می ماند و خوش نویسان دست از کار می کشیدند کار تعلیم و تعلم و انتقال معرفت به کلی تعطیل می شد. در طول تاریخ و در سرزمین های اسلامی برحسب تجربه و ابتکار هوشمندان، روش های خوبی در کار استنساخ و نگارش به وجود آمده بود که جسته گریخته اطلاعات ناقص آن به ما رسیده، کارگاه های نساخی و وراقی که متناسب هر شهر و دیاری در همه جا وجود داشت، هر کدام دارای راه و رسم خاص خود بود و سرعت و امتیازات آن ها بستگی به توانایی های هنری و تلاش های فکری و جسمی اشخاص داشت، بر اساس قراینی که به زحمت به دست می آید، غالباًً تولید کتاب های علمی و هنری به صورت گروهی انجام می شده که خطاط و نساخ فرد شاخص آن بوده وکاغذ سز ومهره کش و مسطر و جدول کش و وراق و صحاف و مقابله کننده ی اعضا دیگر آن به شمار می رفته اند: گسترش و تلاش کار نسخ نویسان تا پایان دوران چاپ سنگی حیرت انگیز است، حتی دراین روزگار هم کتابت قرآن کریم و متون اصلی دینی از احادیث، نهج البلاغه، صحیفه ی سجادیه به وسیله ی نسخ نویس انجام می شود و این خدمت بزرگی به نسخ ایرانی و نسخ عربی می شود.2. ویژگی های فنی و تخصصی خط نسخ با همه ی خطوط مشترک است: نسبت، کرسی، ترکیب، راست نوشتن و امثال این ها، در همه ی خطوط باید رعایت شود، با این تفاوت که هر کدام آن ها در هر خطی روش ویژه ی آن خط در آن لحاظ می شود، از آن جمله نسبت و کرسی است که به آن ها اشاره می شود:
* نسبت درخط به معنای وسیله ی سنجش در اندازه گیری حروف مفرده و فواصل است، هنرمندان قدیم برای خط نسخ نقطه را وسیله ی سنجش قرار داده اند، به روشی که در خط ثلث هست و نقطه ها را با عرض قلمی که با آن خط می نوشته اند ترسیم می کرده اند و برای هر حرفی از حروف مفرده، نقطه وسیله ی اندازه گیری بوده، مثلاً طول الف در نسخ 4 نقطه و در نظر برخی اساتید 5 نقطه است، مصور الخط العربی درشکل 588-593 ، اندازه های آن را در خط نسخ عربی نشان داده و محمد هاشم بغدادی در قواعد الخط اندازه ها را مشخص نموده است، در همه رساله های آموزشی نیز این نقطه گذاری دیده می شود. آگاهان هنر خط می دانند که از گذشته تا امروز مدار اندازه گیری و سنجش در خطوط مختلف ایرانی و عربی، نقطه بوده. منتهی تاکنون رسم الخط دقیق و مطمینی از هنرمندان خط نسخ ایرانی به دست نیامده تا اندازه های حروف را با نقطه مشخصاً ببینیم، نکته دیگری که غالب هنرمندان قدیم نیز به آن اشاره کرده اند این است: که این اندازه ها، اندازه ی دقیق ریاضی نیست بلکه ذوق سالم هنرمند اندازه ی نقطه ها را تعیین می نماید و درطول و عرض حروف معیار قرار می دهد مثلاً طول قامت الف درنظر همه سه نقطه است اما این سه نقطه در قلم همه ی خوش نویسان به یک اندازه نوشته نمی شود.
3. کرسی های خط نسخ و ثلث: هنروران عرصه ی خط می دانند که همه ی خطوط اسلامی در اصول مشترکند و آن اصول و پایه ی خوش نویسی در همه ی انواع خط است، بزرگان از زمان ابن مقله تا امروز هر یک به نحوی از آن ها یاد کرده اند و ما در بیان ویژگی های خط نسخ از فهم دقیق آن ها ناگزیریم و در این مقاله به اندازه ی گنجایش به شرح آن ها می پردازیم، این اصول را ابن مقله وضع کرده و در رساله های خط آن ها را مشروحاً بیان نموده است، سپس سایر اساتید از جمله یاقوت و صیرفی و باباشاه اصفهانی با بیاناتی مشابه آن ها را ذکر نموده اند. فتح الله سبزواری آن ها را اصول و قواعد خطوط سته نامیده:«این چند کلمه دراصول و قواعد خطوط سته که آن محقق و ثلث و نسخ و ریحان و توقیع و رقاع است. به طریقی که از استادان این فن شنیده و دانسته و از رسایل و خطوط متقدمین این صناعت چون مستخرج این فن: ابن مقله و متمم و استاد الصناعه ابن بواب، و قبله الکتاب خواجه جمال الدین، یاقوت و مکمل الصناعه شیخ احمد الهروردی و الناقد الکامل عبدالله صیرفی شکرالله سعیهم و قدس ارواهمد استفاده کرده در قلم آمد».(کتاب آرایی، ص105)
«و استادان خط را پنج کرسی اثبات کرده اند:
کرسی اول: سرهای الفات و لامات و سرهای طا وظا و لام الف و سرهای کاف لامی و این کرسی را کرسی رأس الخط خوانند؛ (الفت یعنی الف تنها و الف آخر).
کرسی دوم: سرهای د، ر، ص، ظ، ط، ع، ف، ق و ه
کرسی سوم: اذیال الفات و لامات و ادیال با وخوات او و ابتدای جیم و عین و خط آخر از کاف لامی و مسطح و این کرسی را کرسی وسط خط خوانند.
کرسی چهارم: اذیال دال و راء وسین و ص و قاف و لام و نون و یاء.
کرسی پنجم: اذیال جیم و عین و اخوات آن ها و این کرسی را ذیل الخط گویند باید. توجه داشت که تطبیق این قواعد در خط ثلث به صورت دقیق رعایت نمی شود مخصوصاً در قطعه نویسی، خطاط ملاحظه زیبایی و فضای کار می نماید، اما در خط نسخ که نگارشی رسمی و جدی است مخصوصاً درسطربندی صفحات قرآن و ادعیه و روایات ماثور بیشتر رعایت می شود، اگر بخواهیم به صورت دقیق آن ها را نشان دهیم باید چند نمونه از خط های استادان بزرگ نسخ و ثلث را بزرگ کرده و روی کاغذ شطرنجی قرار دهیم تا همه ی کرسی ها را منطبق به دستورالعمل ملاحظه کنید. کرسی رأی الخط در سطربندی ثلث اهمیت زیادی دارد به طوری که خطاطان برای رعایت آن خط کرسی سر الف ها و لامات و امثال آن را قبل از نوشتن مشخص می نمایند و بسیار دقت می کنند که بالای سطور حتی، در یک ردیف قرار گیرند. موضوع کرسی آن قدر در خط نسخ کارساز است که برخی آن را به آجر چینی در معماری تشبیه نموده اند که بنایان برای چیدن آجرها در هر ردیف با نخ و تراز استقامت آن ها را اندازه گیری می کنند، الان هم در چاپخانه های برای چیدن حروف که برگرفته از نسخ است همین دقت را به کار می برند، اندکی تزلزل درکرسی، خط نسخ را از قواره خارج می کند، با وجودی که در دیگر خط ها مسامحه های جزیی به زیبایی سطر، آن اندازه صدمه نمی زند.
4. ویژگی های ارسال در خط نسخ، اصطلاح ارسال درحقیقت گردش ماهرانه ی قلم است. در انتهای حروف و کشش دهانه ی و ص و یاء، نگارش نهایت حروف و اشکال را خطاطان با دو اصطلاح طمس و تشمیر ذکر کرده اند، طمس یعنی ناپیدا کردن و پوشاندن و در خوش نویسی انتهای راء و ن و ی و با و امثل آن ها را طوری ترسیم می کنند که در پایان نازکی آن به چشم نمی خورد و ناپیدا می گردد، خوش نویسان توانا به قدری در نوشتن طمس و شمره ی های انتهایی مهارت دارند که قلم را رها می کنند و به اصطلاح با ارسال و به صورت قلم انداز می نویسند مخصوصاً در واو، و، راء، نسخ که اگر بخواهی با دقت و تکلف آن ها را بنویسی ضعف و نازیبایی آن آشکار می شود و تنها راه آن این است که خوش نویس آن قدر تمرین و ممارست داشته باشد که به صورت طبیعی آن حد از زیبایی را به وجود آورد به هر صورت ارسال یا نزول تشمیر درسه موضع است، اول در ترسیم دایره ی لام و نون و س و ص و دوم در آخر سطرها و سوم در وسط سطرها که این ارسال وسط ویژه ی خط نسخ است، مانند: نخن نقص علیک احسن القصص بما سی علیه هی علی که معمولاً در وسط سطر روی دایره مرسل کلمه ی دیگری قرار می گیرد در صراط السطور سلطان علی مشهدی آمده است:
کرسی و نسبتش به ترتیب است
طاه را خط اصول و ترکیب است
شمره داخل است و هست قبول
بعد از این ها بود صعود و نزول
کاندرین باب هست قیل و مقال
نسخ تعلیق را مجو ارسال
این بدان و از این سخن بگذر
هست ارسال در خطوط دگر
(کتاب آرایی، ص 79)
5. خط نسخ برای کتیبه و در دانگ درشت کمتر به کار می رود، زیباترین اندازه ی قلم در خط نسخ قلم کتابت است، به طوری که صفحه ای از متابت به مثابه قطعه ای هنری و دلپذیراست، برخی از سوداگران صفحات قرآن یا صحیفه سجادیه اساتید بزرگ را برگ برگ نموده و به عنوان قطعه ی مرتع می فروشند، کمتر دیده شده که دانگ درشت نسخ در قطعه یا کتیبه مطلوب قرار گرفته باشد، در مسجد وکیل شیراز یکی دو قطعه خط نسخ از اشرف الکتاب یزدی (المؤمن فی المسجد کالسمک فی الما) و (المنافق فی المسجد کالطیر فی القفص) دیده ام، درنجف اشرف در صحن مولا امیرمؤمنان علیه الاسلام از همین خطاط دیده ام و برخی از قطعات نسبتاً درشت به نسخ ایرانی از محمد شفیع تبریزی برای موزه ی شهدا خریداری کرده ام که بسیار زیبا بود، استاد موحد درحرم مطهر حضرت عبدالعظیم متن احادیث حضرت عبدالعظیم را به خط نسخ ایرانی در کتیبه ی کاشی نوشته و نیز در مسجد جمکران قطعاتی را پدید آورده و چشم اندازی زیبا به وجود آورده است اما به زیبایی کتیبه های ثلث نیست و نیز یکی از خوش نویسان عراقی در مصلای تهران دعای کمیل را به خط نسخ عربی در کاشی نوشته که به نظر من دلپذیر از کار درآمده، نتیجه ی کلی این است که خط نسخ ایرانی در تابلو و اندازه های درشت مناسبت چندانی ندارد، درحالی که نسخ عربی در اندازه های درشت کارآیی بیشتری دارد، در عراق و ترکیه و کشورهای عربی خطوط درشت نسخ عربی درسر در مغازه ها و ادارات و قطعات و کتیبه ها گاهی اعجاب انگیز است.
6. فتح الله سبزواری همان طور که پیش از این نقل شد خصوصیات نسخ را ذکر کرده و در فصل دوم رساله اش تحت عنوان «در خواص قلم نسخ» دو صفحه را به ذکر جزییات اختصاص داده:
* «باید که الف نسخ را طره و شمره و میل نباشد مگر الف طا که او را طره و میل به یمین است و هم چنین لازم را طره نبی ساخت مگر لامی که بعد از او جیم یا اخوات او یا میم یا ها باشد.
توضیح: الف ثلث دارای طره و شمره و میل است و ترسیم این طره و شمره را ترویس خوانند و ترویس ثلث ترکی با ثلث ایرانی متفاوت است و این تفاوت در کتیبه های ثلث ایرانی، نظیر کتیبه ی بایسنغر در مسجد گوهرشاد و کتیبه علیرضا عباسی در مساجد اصفهان با کتیبه های ثلث بناهای اسلامی در ترکیه و مسجدالنبی مدینه شهود و در مقام مقایسه تفاوت ترویس این دو نوع کاملاً مشخص می شود. اما الف نسخ به هیچ وجه دارای ترویس نیست و قامت الف نسخ کاملاً راست و بدون تمایل است با این اختلاف که الف نسخ ایرانی نظیر مثلثی است با قامتی بلند یعنی با تمام پهنای قلم از بالا شروع می شود و به تدریج قلم به جانب راست گردانده می شود تا در نهایت ارف به حداقل نازکی می رسد، برخلاف الف نسخ عربی که با تمام پهنای قلم نوشته می شود (به نمونه ها نگاه کنید) اما ترویس یا شمرده، یا طره در نسخ ایرانی با دقت در خطوط مرحوم نی ریزی به این صورت هاست:
م در لد و در لصحه و در لقو، و در لبث، و در ل، شمره یا ترویس به جانب چپ است، بر خلاف نسخ عربی که با تمام قلم و به طرف راست ترسیم می گردد.
و ترویس ط، لم، لحسر، البته مرحوم نی ریزی در همه جا رعایت این دستور را فرموده به قرآن چاپی بنگرید، در لام الف لا نیز به این صورت است: لد لصحه
لا، لا، ملا
* و جایز بود اتصال یا به الف مثل کلمه صلی الله که در نسخ شیوه ی ایرانی اگر هم رعایت شده به صورت تفننی است.
و نیز اتصال دال به الف در کلمه ی واحد مثل هذا مداد
* و جیز بود اتصال راء، واو، و دال به ها وقتی که در یک کلمه باشد.
هذه ، بن، و ق، انت کل واحده در قرآن نی ریزی
لموقده صده مئده (در قرآن نی ریزی سوره ی همزه)
و هم چنین اتصال واو به داد که در یک کلمه باشد (در کتاب آرایی تصورش شده که واو به دال متصل می شود، در حالی که اتصال دال به واو است که مرحوم نی ریزی در قرآن در چند مورد این اتصال را کتابت نموده) در سوره بینه کلمه لیعبدوا
درنسخ ایرانی عین معقود بدون سفیدی است (توپر نوشته می شود) و نیز واو تنها و سر قاف و فاء بدون بیاپ نوشته می شود.
کلمه قال در هر دو نوع نسخ عربی و ایرانی: قاب، لبدین صورت نوشته می شود به صورت جواز نه قطعیت.
وبه طور کلی، کلمات را در خط نسخ چسبیده به هم نمی نویسند چون غرض از کتابت سهولت قرایت است.
7. اعراب درخط نسخ با پهنای همان قلم نوشته می شود برخلاف ثلث و محقق که اعراب و تشکیلات باریک تر از قلم اصلی است و نیز برای دقت در کتابت و درستی املاء و قرایت باید نقطه ها و اعراب درست روی همان حرف منقوط و معرب قرار بگیرد و این دستور العمل در قرآن کریم و ادعیه و ماثورات دینی موکد و واجب می باشد.
* اصول خط ثلث و نسخ یکی است.
این مطلب را عبدالله صیرفی در رساله ی آداب خط نوشته و دیگر بزرگان نیز گفته اند؛ برای درک صحت آن پیش از آن که به جزییات فنی از کرسی و دور و سطح بپردازید، می توانید قرآن خط امین ارشدی (چاپ اوقاف عراق) را در مقابل خود قرار دهید و با سطرهایی از قرآن به خط محقق یا ریحان یا ثلث نوشته شده مقایسه نمایید، یا قرآن قره حصاری چاپ ترکیه را که توامان نویسی است با دقت از نظر بگذرانید یا قرآن های دوره ی تیموری را که ثلث و نسخ را با هم در صفحات نوشته اند ملاحظه کنید، نگاه بصیر یک خط شناس به خوبی وحدت اوصل ثلث و نسخ عربی را در این آثار می بیند و از گذشته های دور تاکنون همه ی خوش نویسان ترک و عرب که به نسخ کتابت می کرده اند درثلث نیز استاد بوده اند و سر سوره ها وعناوین را با خط اجازه که قریب به ثلث است یا ثلث و نظایر آن می انگاشته اند، این شباهت درخط نسخ ایرانی قدری کمتر است اما باز هم ریشه یابی وحدت اصول ثلث و نسخ با سنجش این دو خط به دست می آید، خوشنویسان ایرانی سرسوره ها و عناوین را به خط رقاع نوشته اند و سطربندی نسخ را به استقامت و راستی بیشتری آراسته اند، در حالی که خط نسخ عربی صرف نظر از اختلافات جزیی نرم تر و با گردش بیشتری است.
تأملی در آثار احمد نی ریزی
آثار بی نظیر نی ریزی در گنجینه ی کاخ گلستان و خزانه های آستان قدس رضوی و دیگر کتابخانه های ایران و برخی مجموعه های خصوصی نگاهداری می شود و شرایط خاصی که برای حفظ این گونه آثار به وجود آمده اجازه نمی دهد، پژوهش گر نگاهی محققانه بر آن ها داشته باشد، ذکر آراء صاحب نظران نیز از حدود کلیات خارج نیست. نگارنده با توجه به آثاری که دیده ام و دقت مجددی که به خاطر نگارش این مقاله در نمونه های تصویری و برخی آثار اصیل داشته ام نکاتی را می نویسم با اذعان به این که اظهار نظر درست هنگامی ممکن است که بتوان همه یا اکثر آثار این استاد بی بدیل را در صورت اصلی یا تصویر دقیق آن مورد دقت قرار داد. آن چه در این مختصر به نظرم باید گفت چند نکته است:1. هر هنرمندی به جز متابعت از اصول مورد اتفاق بزرگان در پدید آوردن اثر دارای مهارت های خاص خویش است. توانایی هایی که قابل قانون مندی شدن و شرح و بسط و آموزش نیست، مرحوم نی ریزی از چنان صفای باطنی برخوردار بوده که در همان زمان حیاتش در دل ارباب فضل جا گرفته و آثارش را به جان مشتان بوده اند. علاوه بر این کار مداوم و پیوسته وی و توفیقی که در کتابت کلام خدا و سخن معصومین صلوات الله علیهم اجمعین داشته، خطش را از هرگونه تکلف و تصنع دور کرده و ملاحت و حلاوت نوشته های او در دل و جان اثر می گذاشته، اولاً در مجموعه آثاری که از او دیده شده کلام لغو و باطن وجود ندارد و بیشترین و بهترین آثار او در کلام منزل الهی است، ثانیا کتابت طولانی قرآن، روح قداست و هنر را در هم آمیخته و در آثارش جاری ساخته است.
2. انتخاب قطع و تعداد سطور در قرآن ها به قدری ماهرانه و برابر طبع و ذوق سلیم است که دیگر کاتبان قرآن از آن پیروی نموده اند، تا قبل از نی ریزی قرآن های خطی در حال و هوای آثار و اندازه هایی است که ما نظیر آن را تا زمان صفویه زیاد دیده ایم. مرحوم نی ریزی در کتابت قرآنی که در موزه ی کاخ گلستان است و چشم از دیدن آن سیر نمی شود به چنان توفیقی دست یافته که برای سایر بزرگان نسخ قابل دسترسی نیست، صفحات دوازده سطری دردانگی ملایم طبع، مرکب و کاغذی بسیار مرغوب، مجموعاً کار را در حد اعجاز رسانده، زین العابدین اصفهانی که خود استاد بزرگی است و زین العابدین قزوینی و محمد شفیع ارسنجانی و سایر نساخان زبردست همین اندازه را انتخاب کرده اند، در موزه ی آستانه ی مقدس چندین قرآن از دوران قاجار وجود دارد و در همین قد و قواره که می توان به جرات ادعا کرد که در اثر دلپذیر بودن کارنی ریزی، برابر اندازه های طلایی مطلوب و منتخب شده او کتابت شده، متأسفانه پس از قرآن ارسنجانی کاتب توانای دیگری نبود تا این سلسله را غنای بیشتری بخشد:
3. کمال شیوه ی نسخ ایرانی به دست توانای احمد نی ریزی تحقق یافته، مرحوم فضایلی نوشته است خط نسخ تا قبل از احمد نی ریزی (قرن 11 و12) به شیوه ای که اکنون در ممالک عربی متداول است دیده می شود یعنی نسخ مایل به ثلث و محقق، ولی احمد نی ریزی آن را به شیوه ای خاص که گویی از نستعلیق چاشنی گرفته در آورد، (اطلس خط، ص292). این نظر از دو جهت درست نیست یکی این که در فاصله یاقوت مستعصمی تا دوران احمد نی ریزی که نزدیک به پانصد سال است خط نسخ متمایل به ثلث و محقق در همه ی سرزمین های اسلامی با تفاوت های بسیار اندک وجود داشته و با خط نسخ کنونی عربی و عثمانی بسیار متفاوت است، ثانیاً آثاری از اساتید قبل از نی ریزی دردست است که کاملاً به شیوه ی خط نسخ ایرانی است مانند آثاری از علاء الدین تبریزی و محمد ابراهیم قمی، ثالثاً تأثیر نستعلیق در پدید آمدن نسخ شیوه ی ایرانی با هیچ ضابطه ای منطبق نیست، این سخن را برخی ایران دوستان بر اساس استحسانات فرموده اند و ابداً قابل اثبات نیست، این دو خط در دو فضای جداگانه قرار دارد و حتی برعکس خط نسخ در پدید آمدن نستعلیق تأثیر داشته چون همه محققان معتقدند که نستعلیق از ترکیب نسخ و تعلیق به وجود آمده، آن چه به دیده ی انصاف نمایان است و از هر گونه جانب داری قومی و ملی به دور است این که مرحوم نی ریزی شیوه ی نسخ ایرانی را به اوج کمال رسانده و کار بزرگ او در نوع خط نسخ نویسان ایرانی پس از وی تأثیر تمام داشته و خط نسخ عربی با عثمانی نیز شاخه ای بسیار تناور و پر بار در میان خطوط اسلامی است و این دو شیوه به حکم آثار فراوان و قابل دسترس از مفاخر مهم و پر ارزش فرهنگ اسلامی است و خردمندان هیچ گاه تعصبات نژادی را در دانش و هنر و دین و اخلاق نمی آمیزند و الحمدالله اولاً و آخراً.
پی نوشت ها :
1. مصورالخط العربی ص و با تصرفی اندک در ترجمه.
منبع: شمس، محمدجواد؛ (1390)، مجموعه مقالات کنگره استاد میرزا احمد نی ریزی، شیراز: بنیاد فارس شناسی