نویسنده: محمد طالبیان
تمامی کسانی که حداقل اطلاعاتی در رابطه با سینما دارند نامی همچون جیمز کامرون را شنیده اند یا آثار وی را دیده اند. کارگردانی که فیلم هایی همچون ترمیناتور و تایتانیک را در کارنامه خود دارد، فیلم هایی که هر کدام به تنهایی توانسته اند تأثیر بسیاری بر صنعت سینما بگذارند. بعد از اکران فیلم فوق محبوب تایتانیک و گذشت این سال ها بالاخره نوبت به اکران جدیدترین فیلم کامرون یعنی آواتار(Avatar) رسیده است و مطابق معمول قرار است تا از این فیلم نیز مانند دیگر فیلم های خوب و در بعضی مواقع ضعیف نیز بازی ای ساخته شود. در سال های گذشته سازندگان بازی / فیلم ها به این نتیجه رسیده اند که روایت داستان اصلی فیلم تفکر چندان مناسبی نیست و بهتر است تا روندی متفاوت تر از داستان اصلی فیلم در بازی روایت شود. این بار استودیوی بزرگی همچون Ubi Montreal وظیفه ساخت بازی این فیلم بزرگ را بر عهده دارد. نکته قابل توجه دیگر این است که شخص جیمز کامرون، به صورت مداوم بر روی روند ساخت بازی نظارت داشته و دارد و سعی کرده تا تمامی نکاتی که به نظرش می رسد را به تیم سازنده بازی منتقل کند. تمامی این عوامل دست به دست هم داده اند تا ما منتظر این باشیم که در آینده ای نه چندان دور شاید شاهد یکی دیگر از بازی / فیلم هایی باشیم که همانند عنوانی همچون Riddick از سطح بالایی برخوردار باشد.
اما این قابلیت ها چگونه به دست می آیند؟ نژادی به نام ناوی (Na’vi) در پاندورا زندگی می کنند که طی برنامه Avatar انسان ها می توانند در کالبد یک ناوی ظاهر شوند. در ادامه اتفاقاتی برای جیک می افتد که باعث می شود مسیر زندگی و هدف های او تغییر کند که می توانید این وقایع را در مقاله مربوط به فیلم مطالعه کنید.
داستان بازی چند ماه یا چند سال (درست اشاره نشده است) قبل از وقایع فیلم را روایت می کند. هنوز شخصی به نام جیک وارد پاندورا نشده است اما انسان ها این سیاره را پیدا کرده اند و قصد دارند تا با تصرف آن به علم خود بیافزایند. علمی که می تواند نژاد ناوی را به کلی نابود کند. در همین جا اولین نکته جالب داستان بازی خود را نمایان می کند. هدف انسان ها رسیدن به علم و تکامل یافتن است اما این بدین معنی است که موجودات نیمه انسانی باید نابود یا حذف بشوند. از سوی دیگر در اینجا بازیباز قادر به انتخاب خواهد بود که قصد دارد در کدام جناح به نبرد بپردازد. انسان ها یا همان (RDA(Resources Development Administration یا ناوی ها، داستان بازی در همین نقطه خود را به کلی از فیلم جدا می کند. در عموم فیلم ها داستان به یک صورت پایان می یابد اما در این بازی که از روی فیلم ساخته می شود دست تیم سازنده باز است و آن ها این امکان را دارند که مسیر طی شدن داستان و پایان آن را بر عهده خود بازیباز قرار دهند تا وی حضور خود را در این دنیای عظیم بیش از پیش احساس کند.
شخصیت اصلی بازی برخلاف عناوین روز می تواند سلاح های بیشتری را حمل کند و لازم نیست که تنها از دو نوع اسلحه و یک کلت کمری بهره ببرد. بلکه می تواند مانند بازی های قدیمی تعداد اسلحه های زیاد و متنوعی را در یک لحظه در اختیار داشته باشد. از سوی دیگر این شخصیت از قابلیت های جانبی دیگری نیز استفاده می کند که در این بین می توان به لباس مخصوص سربازهای RDA اشاره کرد که قابلیت نامرئی شدن و استتار دارد. از دیگر قابلیت های خاص این بازی می توان به درخواست های ویژه اشاره کرد. این درخواست ها اکثراً در عناوین اول شخص و RTS مورد استفاده قرار می گیرند و به این صورت کار می کنند که بازیباز می تواند با درخواست پشتیبانی از مرکز از انفجارها، موشک ها و قابلیت های دیگر در مناطق مشخص شده توسط خودش بهره ببرد. به این صورت شاهد این هستیم که گیم پلی آواتاربا عناوین ذکر شده در ابتدای متن تفاوت های بسیاری دارد. اما نکته ای که تا کنون بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است وجود ربات های دو پا (شبیه به VS های LP) در بازی است. این روبات ها در مناطق مشخص شده ای قرار دارند و بازیباز می تواند با سوار شدن بر روی آن ها از مسلسل ها، موشک اندازهای قوی و البته قدرت بالای آن ها در مبارزات نزدیک بهره ببرد. نکته قابل ذکر در مورد این ربات ها این است که برخلاف VS های LP این ربات ها اسلحه خود را مانند یک انسان در دستان خود می گیرند و حرکت هایشان بیشتر شبیه به یک انسان است تا یک ربات. این مسئله خود باعث شده که مکانیزم جدیدی در کنترل این ربات ها به وجود آید و بازیباز قادر باشد که حرکات متنوع تری را در بازی انجام دهد. از دیگر وسایل موجود در بازی می توان به یک سری وسیله پرنده اشاره کرد که Samson نام دارند. سمسون ها در بازی نقش به سزایی را ایفا می کنند و بازیباز می تواند با سوار شدن بر آن ها در دنیای بزرگ بازی جا به جا شود. البته نباید از شباهت بسیار زیاد آن ها به Hunter Killersهای سری Terminator صرف نظر کرد که با توجه به این که کامرون خود آن ها را طراحی کرده است این شباهت بی جا نیست.
از سربازان فوق پیشرفته تا انسان های اولیه اما همان طور که در قسمت مربوط به داستان بازی توضیح داده شد بازیباز خود می تواند مسیر حرکتش در بازی را تعیین کند و این امکان را دارد که یکی از دو جناح RDA یا ناوی را انتخاب کند.
به همین منظور در بازی شاهد دو نوع گیم پلی هستیم که هر کدام نسبت به دیگری تفاوت های بسیاری دارند و از قابلیت های مخصوص به خود استفاده می کنند. زمانی که بازیباز ناوی ها را انتخاب می کند در نقش یک ناوی جوان ظاهر می شود که خانه و خانواده اش توسط نیروهای RDA از بین رفته اند و تصمیم بر این گرفته است تا انتقام خود را از انسان های مدرن و متجاور بگیرد. با در نظر گرفتن این نکته که ناوی ها در اصل نژادی اولیه به حساب می آیند و از تکنولوژی بویی نبرده اند مطمئناً باید از تجهیزات یک نژاد اولیه همانند نیزه، تیر و کمان و ... نیز بهره ببرند، در نتیجه تیم سازنده بازی سعی کرده تا روند کلی گیم پلی را نسبت به زمانی که بازیباز نیروهای RDA را انتخاب می کند متفاوت باشد. به همین منظور کلیت بازی در این حالت تغییر پیدا کرده و می توان گفت که به نوعی تبدیل به یک بازی مخفی کاری به همراه نبرد با سلاح سرد شده است.
بازیباز می تواند با استفاده از قدرت بدنی بالای ناوی ها (قد ناوی ها چیزی حدود 3 متر است) حرکات اکروباتیکی را انجام دهد و از موانع و از درخت های بسیار بلند موجود بر روی پاندورا بالا برود.
به کمک همین قابلیت ناوی ها می توانند از موقعیت های متفاوت و غیر قابل انتظار به انسان ها نزدیک شوند و در یک لحظه کار آن ها را تمام کنند. البته اگر به این نوع گیم پلی علاقه ای ندارید می توانید با استفاده از اسلحه های موجود به طرف انسان ها بروید و آن ها را از پا در بیاورید. اما این نکته نیز قابل ذکر است که گلوله های اسلحه های انسان ها می تواند صدمه زیادی به Na’viها بزند پس منتظر این نباشید که مانند کریتوس دشمن ها را تکه تکه کنید و هیچ صدمه ای نبینید! از مسائل دیگر در زمینه گیم پلی ناوی ها می توان به وجود حیواناتی همچون leonoptrix نیز اشاره کرد که بازیباز می تواند در نقش یک ناوی بر روی آن ها سوار شده و به مبارزه با انسان ها برود.
منبع: مجله ی بازی رایانه، شماره ی 32
پاندورا جایی برای زندگی یا جنگ؟
قرار نیست تا در این مقاله توضیح مفصلی در رابطه با داستان فیلم داشته باشیم، چرا که مقاله مفصلی در خصوص فیلم آواتار در همین شماره به چاپ رسیده است، پس برای آشنایی نگاهی کلی به فیلم می اندازیم. در این فیلم شخصیت اصلی جیک سولی (Jake Sully) نام دارد، فردی که در گذشته به عنوان یک تکاور در خدمت نیروی دریایی بوده است و در یکی از جنگ هایی که روی زمین اتفاق افتاده است مجروح و از کمر به پایین فلج شده است. جیک در ادامه برای برنامه Avatar انتخاب می شود، برنامه ای که اجرای آن بر روی جیک این قابلیت را به او می دهد که بتواند دوباره راه برود و از هوای سیاره پاندورا تنفس کند.اما این قابلیت ها چگونه به دست می آیند؟ نژادی به نام ناوی (Na’vi) در پاندورا زندگی می کنند که طی برنامه Avatar انسان ها می توانند در کالبد یک ناوی ظاهر شوند. در ادامه اتفاقاتی برای جیک می افتد که باعث می شود مسیر زندگی و هدف های او تغییر کند که می توانید این وقایع را در مقاله مربوط به فیلم مطالعه کنید.
داستان بازی چند ماه یا چند سال (درست اشاره نشده است) قبل از وقایع فیلم را روایت می کند. هنوز شخصی به نام جیک وارد پاندورا نشده است اما انسان ها این سیاره را پیدا کرده اند و قصد دارند تا با تصرف آن به علم خود بیافزایند. علمی که می تواند نژاد ناوی را به کلی نابود کند. در همین جا اولین نکته جالب داستان بازی خود را نمایان می کند. هدف انسان ها رسیدن به علم و تکامل یافتن است اما این بدین معنی است که موجودات نیمه انسانی باید نابود یا حذف بشوند. از سوی دیگر در اینجا بازیباز قادر به انتخاب خواهد بود که قصد دارد در کدام جناح به نبرد بپردازد. انسان ها یا همان (RDA(Resources Development Administration یا ناوی ها، داستان بازی در همین نقطه خود را به کلی از فیلم جدا می کند. در عموم فیلم ها داستان به یک صورت پایان می یابد اما در این بازی که از روی فیلم ساخته می شود دست تیم سازنده باز است و آن ها این امکان را دارند که مسیر طی شدن داستان و پایان آن را بر عهده خود بازیباز قرار دهند تا وی حضور خود را در این دنیای عظیم بیش از پیش احساس کند.
پاندورا سیاره ای گمشده
درنگاه اول گیم پلی آواتار بسیار شبیه به عنوان خوش ساخت Capcom یعنی Lost Planet است. عنوانی که توانست تا با استفاده از اصول استاندارد و کلاسیک سبک سوم شخص خود را مطرح کند. این بار نوبت به Ubisoft رسیده است که با استفاده از همین نکات و اضافه کردن مسائل بیشتر و متفاوت تری و البته استفاده نکردن از سیستم کاورگیری گیم پلی ای ساده، روان و جذاب را برای مخاطب به ارمغان بیاورد. بعد از عرضه Gears of War سازندگان زیادی سعی در این داشتند تا عنوان سوم شخص خود را یا شبیه به این بازی طراحی کنند یا این که از سیستم کاورگیری این بازی که به خوبی طراحی شده بود استفاده کنند. اما Ubisoft از این مکانیزم استفاده نکرده تا سرعت گیم پلی و جذابیت بازی حفظ شود، در بازی شاهد یک گیم پلی کلاسیک سبک شوتر سوم شخص هستیم که با ترکیب المان های مخصوص این دنیا و بازی سعی در این دارد تا مخاطبان مخصوص به خود را جذب کند. در ابتدای این بخش نام LP برده شد و بهتر است در همین جا بگوییم که بازی آواتار در زمینه گیم پلی (طبق تصاویر و اطلاعات منتشر شده) شباهت های بسیاری به LP دارد. این شباهت ها از نوع حرکت شخصیت بازی و جای قرار گرفتن دوربین تا حضور یک سری روبات دو پا که شخصیت بازی می تواند بر روی آن ها سوار شود، متغییر است. البته تفاوت های بسیاری بین این دو بازی دیده می شود. مکانیزم ها و امکانات فراوانی در این بازی وجود دارد که به راحتی می تواند تفاوت های بسیاری را بین بازی آواتار و LP ایجاد کند.شخصیت اصلی بازی برخلاف عناوین روز می تواند سلاح های بیشتری را حمل کند و لازم نیست که تنها از دو نوع اسلحه و یک کلت کمری بهره ببرد. بلکه می تواند مانند بازی های قدیمی تعداد اسلحه های زیاد و متنوعی را در یک لحظه در اختیار داشته باشد. از سوی دیگر این شخصیت از قابلیت های جانبی دیگری نیز استفاده می کند که در این بین می توان به لباس مخصوص سربازهای RDA اشاره کرد که قابلیت نامرئی شدن و استتار دارد. از دیگر قابلیت های خاص این بازی می توان به درخواست های ویژه اشاره کرد. این درخواست ها اکثراً در عناوین اول شخص و RTS مورد استفاده قرار می گیرند و به این صورت کار می کنند که بازیباز می تواند با درخواست پشتیبانی از مرکز از انفجارها، موشک ها و قابلیت های دیگر در مناطق مشخص شده توسط خودش بهره ببرد. به این صورت شاهد این هستیم که گیم پلی آواتاربا عناوین ذکر شده در ابتدای متن تفاوت های بسیاری دارد. اما نکته ای که تا کنون بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است وجود ربات های دو پا (شبیه به VS های LP) در بازی است. این روبات ها در مناطق مشخص شده ای قرار دارند و بازیباز می تواند با سوار شدن بر روی آن ها از مسلسل ها، موشک اندازهای قوی و البته قدرت بالای آن ها در مبارزات نزدیک بهره ببرد. نکته قابل ذکر در مورد این ربات ها این است که برخلاف VS های LP این ربات ها اسلحه خود را مانند یک انسان در دستان خود می گیرند و حرکت هایشان بیشتر شبیه به یک انسان است تا یک ربات. این مسئله خود باعث شده که مکانیزم جدیدی در کنترل این ربات ها به وجود آید و بازیباز قادر باشد که حرکات متنوع تری را در بازی انجام دهد. از دیگر وسایل موجود در بازی می توان به یک سری وسیله پرنده اشاره کرد که Samson نام دارند. سمسون ها در بازی نقش به سزایی را ایفا می کنند و بازیباز می تواند با سوار شدن بر آن ها در دنیای بزرگ بازی جا به جا شود. البته نباید از شباهت بسیار زیاد آن ها به Hunter Killersهای سری Terminator صرف نظر کرد که با توجه به این که کامرون خود آن ها را طراحی کرده است این شباهت بی جا نیست.
از سربازان فوق پیشرفته تا انسان های اولیه اما همان طور که در قسمت مربوط به داستان بازی توضیح داده شد بازیباز خود می تواند مسیر حرکتش در بازی را تعیین کند و این امکان را دارد که یکی از دو جناح RDA یا ناوی را انتخاب کند.
به همین منظور در بازی شاهد دو نوع گیم پلی هستیم که هر کدام نسبت به دیگری تفاوت های بسیاری دارند و از قابلیت های مخصوص به خود استفاده می کنند. زمانی که بازیباز ناوی ها را انتخاب می کند در نقش یک ناوی جوان ظاهر می شود که خانه و خانواده اش توسط نیروهای RDA از بین رفته اند و تصمیم بر این گرفته است تا انتقام خود را از انسان های مدرن و متجاور بگیرد. با در نظر گرفتن این نکته که ناوی ها در اصل نژادی اولیه به حساب می آیند و از تکنولوژی بویی نبرده اند مطمئناً باید از تجهیزات یک نژاد اولیه همانند نیزه، تیر و کمان و ... نیز بهره ببرند، در نتیجه تیم سازنده بازی سعی کرده تا روند کلی گیم پلی را نسبت به زمانی که بازیباز نیروهای RDA را انتخاب می کند متفاوت باشد. به همین منظور کلیت بازی در این حالت تغییر پیدا کرده و می توان گفت که به نوعی تبدیل به یک بازی مخفی کاری به همراه نبرد با سلاح سرد شده است.
بازیباز می تواند با استفاده از قدرت بدنی بالای ناوی ها (قد ناوی ها چیزی حدود 3 متر است) حرکات اکروباتیکی را انجام دهد و از موانع و از درخت های بسیار بلند موجود بر روی پاندورا بالا برود.
به کمک همین قابلیت ناوی ها می توانند از موقعیت های متفاوت و غیر قابل انتظار به انسان ها نزدیک شوند و در یک لحظه کار آن ها را تمام کنند. البته اگر به این نوع گیم پلی علاقه ای ندارید می توانید با استفاده از اسلحه های موجود به طرف انسان ها بروید و آن ها را از پا در بیاورید. اما این نکته نیز قابل ذکر است که گلوله های اسلحه های انسان ها می تواند صدمه زیادی به Na’viها بزند پس منتظر این نباشید که مانند کریتوس دشمن ها را تکه تکه کنید و هیچ صدمه ای نبینید! از مسائل دیگر در زمینه گیم پلی ناوی ها می توان به وجود حیواناتی همچون leonoptrix نیز اشاره کرد که بازیباز می تواند در نقش یک ناوی بر روی آن ها سوار شده و به مبارزه با انسان ها برود.
دنیایی واقعاً سه بعدی
یکی از نکات مهم فیلم این عنوان وجود تکنولوژی جدیدی است که طبق آن مخاطب می تواند تصویرهایی را ببیند که به واقعیت بسیار شبیه هستند و به اصطلاح به آن ها 3D یا سه بعدی گفته می شود. همانند فیلم در بازی نیز از این تکنولوژی استفاده شده و JCA می تواند یکی از اولین بازی هایی باشد که این تکنولوژی را در صنعت بازی های کامپیوتری به خوبی نشان می دهد. البته قابل ذکر است که برای دیدن تصاویر به صورت 3D نیاز به تلویزیون های مخصوصی دارید (بازی بر روی تلویزیون های معمولی نیز قابل بازی است). اما تمامی جنبه های گرافیکی بازی به اینجا ختم نمی شود و باید به این نکته اشاره کرد که با استفاده از موتور بسیار قدرتمند DUNIA (موتورFar Cry 2) در این بازی شاهد این مسئله هستیم که نمایش های بازی تا کنون نوید بخش یک گرافیک قدرتمند و زیبا را می دهند. با توجه به نمایش های بازی در نمایشگاه های مختلف از جمله Gamescom ،TGS و ... باید در نسخه نهایی شاهد گرافیکی بهتر در زمینه تکنیکی و چشم نواز از نظر هنری باشیم. گرافیکی که مطمئناً با وجود یک موتور فیزیک بسیار قدرتمند همانند Havok می تواند به موفقیت این بازی به عنوان یک بازی / فیلم کمک به سزایی بکند. در کل می توان این انتظار را داشت که دوباره بعد از گذشته مدت زمان طولانی ای شاهد یک بازی / فیلم خوب و سطح بالا باشیم. عنوانی که می تواند با حضور شخصی همچون جیمز کامرون و نظارت های وی و همچنین وجود استودیوی خوبی همچون Ubi Montreal در سطح عناوین خوب و حتی عالی این روزها قرار گیرد. پس بهتر است که تا ماه دسامبر سال 2009 منتظر بمانید و از فیلم و بازی Avatar لذت ببرید.منبع: مجله ی بازی رایانه، شماره ی 32