مترجم: سعید فرهودی
آثار آریستوفان از بسیاری جهات شگفت آورست، مثلا در آخرین نوشته هایش مسائلی چون مالکیت و پول مطرح می شود که از ارزش شایانی برخوردار است. او گرچه بعدها در برابر مسائل مهم به ویژه مسائل سیاسی روز، مجبور به سکوت گردید اما در حاکمیت همان رژیم هم توانست پدیده های زشت و زیان آور را افشا کرده و زیر ضربه قرار دهد. از آن جمله اند: انحصار طلبی سیاسی، رشوه و ارتشا و ثروت اندوزی. وقتی ویکتور ارنبرگ می گوید: «پولیس آتن در آن زمان تقریباً فاقد وجدان اجتماعی بوده است» این نتیجه گرفته می شود که آریستوفان در انتخاب تمهای آخرینش کاملاً مصمم گام برداشته، زیرا او این فقدان را علت اصلی سقوط می دانسته است. وی این مسائل را به شیوه ای شاد آور و طنز گونه به روی صحنه می آورد. در کمدی ثروت با طنز و اشاره و در کنگره ی ملی زنان به صورتی تخیلی. زنان معقول کنگره ی ملی که شباهت زیادی به زنان عصیانگر داشتند، تصمیم می گیرند که همه چیز را اشتراکی نمایند...! (البته بر مبنای این عهدنامه، می بایستی بردگان هم به طور مساوی تقسیم می شدند.) زنان نامبرده در پایان کار به نتیجه ی مضحکی می رسند و این مضحکه را مسئله ی «سکس» باعث می گردد. مسئله ی مالکیت و مالکیت دولتی در آن دوران چندان قابل درک نبوده و آریستوفان هم بیش از این امکان نداشت که در آن مداخله نماید. البته شرایط اقتصادی چنین بحثهایی را ایجاب می کرد، زیرا که برای نخستین بار در آتن کارگر شهری (پرولتاریا)به وجود می آمد. در چنین شرایطی آنچه قدرت طلبان و حاکمیت سیاسی تا آن زمان پنهان می داشت، آشکار گردید: شکاف ژرف میان فقرا و ثروتمندان.
کمدی در دوران رنسانس
هر کمدی و یا نمایش خنده آوری را نباید تئاتر سیاسی بدانیم. نمایشهای انتقادی را هم که با تهاجم و تمسخر و نیز شکلکها و شوخیهای تک بعدی و حاشیه ای به صحنه می آیند، نمی توان تئاتر سیاسی دانست. آن جایی کمدی را تئاتر سیاسی می نامیم که همه ی اینها در یک تم گنجانده شوند، مانند تئاتر آریستوفان. کمدی و همچنین تراژدی باستان همچون بسیاری از پدیده ها پس از گذشت صدها سال بار دیگر نیز احیا شده و به روی صحنه آمد، البته این بازسازی جدید متأثر از رنسانس بود. به راستی در رنسانس چه چیزی احیا گردید؟ یاکوب بورکهارت (5) در این مورد از «کشف انسان و انسانیت» سخن می گوید. روند تاریخ تئاتر سیاسی تا رنسانس بیانگر چگونگی ظهور مسائل نوین و جلوه های تازه این هنر می باشد، که می توان آن را در این مسیر به خوبی مشاهده نمود. همان گونه که در تئاتر یونان موضوع انسان و تکیه به قدرت انسانی مورد توجه بود و پایه و اساس دوران روشنگری و دمکراسی نیز گردید،در عصر شکسپیر، اسپانیاییها، کمدی دلارته (6) و فرانسویها هم، کشف مجدد انسان و انسانیت اهمیت ویژه ای کسب کرد. تئاتر سیاسی که تقریباً دو هزار سال از میدان بیرون رانده شده بود، باز به میدان می آید. البته این تئاتر نوین هرگز آن تئاتر پولیس آتن نبود که در آینده از آن سخن خواهیم گفت. کمدی هم دیگر آن کمدی آریستوفان نبود، بلکه خیلی ملایم تر، ظریف تر و بی خطرتر بود و به قول فضلای صاحبنظر و دست اندرکار تئاتر مجالس اشراف، تئاتر تربیت شده و اهلی (7) نامیده می شد. این همان کمدی است که بعدها در تمامی اروپا رواج یافت (بنا به ادعای محققین ایتالیایی). اما ادعای فوق نمی تواند کاملاً درست باشد، چون کمدی تا این اندازه هم ضعیف و ناتوان نبوده است. بی تردید رنسانس هم در این دگرگونیها دخالت مستقیم داشت، زیرا مسأله ی انسانیت از ادوار پیش از مسیح نیز طرح گردیده بود. در متون و اسناد باستانی پدیده های گونه گونی در ارتباط با آزادی اندیشه و تحقیق و همچنین شادی و بازی (نه در مفهوم مذهبی آن) مشاهده می شود. به هر تقدیر به چنگ آوردن اینها (آزادی اندیشه و بیان) برای بشریت با خشونت و پایداری بسیار نیز همراه بود و آنها به هیچ وجه چونان رفورمیستهای کاتولیک انتقادها و نارضاییها را در سالنهای دربسته و کلیساهای کم نور محبوس نمی کردند. هدف کمدی در بنیاد ضدیت و رویارویی با اقشار و طبقات فرادست و کیسه های پرپول بوده و آنگاه که در بستر پرفراز و نشیب تاریخ می بینیم که چگونه اربابان زر و زور و شهزادگان درباری به گاه قیام دهقانان و بردگان، متحد می شوند، در می یابیم که چرا اینان در «کمدی دلارته» شرکت کرده و آن را از محتوا تهی و به گونه ای بی ضرر می کرده اند، و به قول برشت، آن را خانه نشین می نمودند. ولی تئاتر با همه ممنوعیتها و دولتی شدنها باز هم به رشد تکاملی خویش ادامه داد. همانطوری که در اوایل «کمدی دلارته» مسائل سیاسی بیان می گردید، بعدها هم باید این راه ادامه می یافت و چنان که می بینیم فیگارویی (8) که خود را (در نمایشی) دلقک دیوانه می نامد، در حضور اربابی چنین می گوید: «شما تصور می کنید که چون ارباب بزرگی هستید، پس نابغه بزرگی هم هستید؟ آیا برای کسب این مقام کاری هم کرده اید؟ نه! تنها زحمت شما این است که زائیده شده اید... و دیگر هیچ!» در همین تئاتر یکی از تماشاگران به نام بناپارت می گوید: «امروز انقلاب آغاز شده است.» ممکن است که تئاتر سیاسی آریستوفان دیگر بازنگشته باشد ولی چون یک بار به وجود آمده مرگی نخواهد داشت و همان گونه که ملاحظه می شود حتی در تمام دوران قرون وسطی نیز به صورت پنهان وجود داشته است، بنگریم که تاریخ چه می گوید.طی قرون متمادی و در تمامی کشورهای اروپا در فصول چهارگانه سال کارناوالهایی برپا می گشت. گفته شده که همه ی اینها سنتهای هایدنی (9) است که کلیسا هم نتوانسته آنها را از میان بردارد. کلیسا خدایان و ارواح را شیطانی می دانست، اما قادر نبود مانع آن شود که انسانها صورتکهای شیاطین را به چهره زده و به رقص شیطانی بپردازند. جشنهای سنتی لجام گسیخته و بی بند و بار بازیهای بهاره و کارناوالهای گوناگون دلالت بر این دارد که تمامی ممنوعیتها و محدودیتها تقریباً بی اثر مانده است. بازیهای دیوانه واری که در برخی از این مراسم تحت تأثیر سنت رواج یافته و در زیر ماسک هم پنهان می گردید، می توانست مخاطراتی را در برداشته باشد. دولتمردان و مقامات فرادست به خوبی می دانستند که باید این گونه بازیها را تحمل کنند و هم از این رو کسانی را که به چنین بازیهایی دست می یازیدند دیوانه محسوب داشته و به آنها اجازه می دادند که حقایقی را بازگو کنند. اشراف، در رویارویی با این نمایشها نه تنها از خود بردباری نشان می دادند، بلکه همراه با آنها به خنده و پایکوبی نیز می پرداختند. البته حد و مرز مشخصی هم برای آن وجود داشت و اگر بازیگر یا بازیگرانی از آن پافراتر می گذاردند، نیاز به جلاد و شکنجه و اعدام هم پیش می آمد، بگذریم که دولتمردان حاکم سعی داشتند که دریچه ی اطمینان را کمی گشوده نگهدارند. در قرون وسطی به روحانیون کاتولیک هم اعتمادی وجود نداشت، زیرا اینان جوان بوده و به توده های تنگدست تعلق داشتند. بی جهت نبود که به آنها اجازه داده می شد جشنهای جنون آمیزی را (به عنوان دریچه ی اطمینان) برگزار نمایند. حتی در پاریس (در کلیسای نتردام) به آنان اجازه ی انجام وعظ و خطابه های تمسخر آمیز نیز داده می شد، تا آن جا که گاه مراسم مذهبی را با لباسهای مضحک و خنده آور به تماشا می گذاشتند. برادرخواندگیهایی میان این جوانان کاتولیک صورت می گرفت که بهتر است آن را به شعبده بازی تشبیه نماییم. «بازی الاغ» (10) که در کلیساها انجام می گردید و شهرت بدی هم یافته بود، ممنوع اعلام شد.
بازیهای بی کلام «میم» در این گونه نمایشها و در سرتا سر قرن از درباری به درباری راه یافته و بعدها نیز از شهری به شهر دیگر کشیده می شد و اقشار مختلف اجتماع با آنها سرگرم می شدند. در حین اجرای این نمایشها به همراه بازیگران، زنان غیر بازیگری هم حضور داشتند که برای لذت و تحریک تماشاگران دست به حرکات بی شرمانه ای می زدند. در زمان کارل اول (11)، دسته های بازیگر از همین دست، در مجالس خصوصی اشراف شرکت جسته و بی هیچ شرم و حیایی به بازیهای آنچنانی می پرداختند. با فزونی گرفتن فشار و خفقان قرون وسطی، هرچند که این گونه نمایشها کاستی یافت و به اجراهای مخفیانه کشیده شد ولی هرگز از میان نرفت. ناباورانه است اگر بدانیم که بار دیگر همین نمایشها در قرن چهاردهم و در پناه کلیسا به اجرا در می آمدند. در گزارشهایی از آن دوره می خوانیم که دانشجویان و روحانیون جوان کاتولیک در کسوت بازیگران دوره گرد نمایشهایی اجرا می کرده اند، و این بازیگران به ورطه ی نمایشهای کمدی نیز کشانده می شوند. در نمایشهای کریسمس چوپانان به صورت مضحکی ظاهر می شدند و در جشن ایستر (12)، هم محافظین مسیح مسخره بازی به راه می انداختند. در این نمایشها بیش از همه مسائل خنده آور روز مطرح می شد. در نمایش مربوط به ایستر، در آغاز سه مادر (سه ماریا) در راه مقبره، برای خرید مرهم به یک عطاری سر می کشند. بعدها با تکامل این نمایشها تمامی بازار نیز به نمایش در می آید. هر چه پول نقش عمده تری می یافت، به همان اندازه هم سمتگیری این نمایشها (در پناه کلیسا) انتقادی تر و شورشگرانه تر می گردید. همزمان با این تکامل، در مفاهیم افسانه های مذهبی نیز دگرگونیهای چشمگیری به وجود آمد. در جشنهای مذهبی و کارناوالها افرادی با صورتک نقش شیطان را ایفا می کردند و در میان این صورتکها، ماسک دهان کج و خنده آور ساتان (13) بیش از همه جلب توجه می نمود. یکی از این شیاطین در فرانسه، هلکَون (14) نام داشته است (او به عنوان پیشوا و پیشتاز سپاه وحش و شکار وحش نیز خوانده می شد). بی تردید نه تنها نام بلکه سایر ابزار مذهبی (مثلا تازیانه ای که شیطان با آن انسانها را مجازات می کرد) هم در تولد اولین نمایشهای جنون آمیز کمدی دلارته مؤثر بوده است.
«فارس» (15) و بازی «فاست ناخت» (16)
در قرن 15 میلادی نمایشهای مضحک و تفریحی بیش از پیش اوج گرفته و با زندگی شهری دمساز گردید. در این جا خودخواهی و خشونت بی دفاع ترین قربانیان خویش را جستجو می کند: «دهقان ساده لوح» به عنوان دلپسندترین سیما انتخاب می گردد و فئودال و شوالیه ورشکسته هم در کنار او قرار می گیرند. اگر مخالفتهای سیاسی شروع نمی شد و در دوران نوین، این مخالفتها به شورش بزرگ بازیگران تبدیل نمی گشت، تئاتر چهره ای تنفر انگیز به خود می گرفت.در نمایشهای «فارس» فرانسه (در این دوره دانشجویان آوینیون (17) و وکلای دعاوی جوان پاریس خود را «آنفان سان سوسی» می نامیدند) هیچ چیز مقدس نبود. برای مثال افراد مذکور در سال 1432 شورای کلیسایی بازل (18) را موضوع نمایش خود قرار دادند و یک بار دیگر هم یکی از مارشالهای فرانسه را به نمایش در آوردند. البته دربار همه ی اعضای آن گروه را به خاطر این عمل جسورانه به زندان افکند که با پادرمیانی نمایندگان مجلس آزاد شدند. این مورد بعدها خود به صورت سرمشقی درآمد. شخص اول، لویی دوازدهم، وقتی می دید که مقامات عالی مورد تمسخر قرار می گیرند، لذت می برد. همزمان با آن در ایتالیا، قدرت اشغالگر، تم بازیها و نمایشهای پرهیجان دهقانی قرار می گیرد (پس از اشغال مایلند توسط فرانسویها در سال 1500میلادی) و به این ترتیب ریشه های اصلی کمدیها نمودار می شود.
مشهورترین نمایش خنده آور فرانسوی، کمدی پاتلن وکیل (19) می باشد که امروزه هم به نمایش در می آید. این اثر را می توان مقدمه ای برای «کمدیا» دانست، زیرا که قهرمان آن با به سُخره گرفتن دیگران زندگی می کند. در این نمایشنامه وکیل دعاوی عوامفریبی را می بینیم که همه را ابله و نادان به حساب می آورد. او به یکی از موکلین خود که چوپانی است، می آموزد که خودش را در دادگاه به دیوانگی زده و تمامی سؤالات را با صدای بز یعنی «بع» پاسخ گوید. در پایان محاکمه آنگاه که وکیل زرنگ حق الوکاله اش را مطالبه می کند، با پاسخ «بع» چوپان مواجه می گردد. این نمونه ای است از نمایشهای کمدی - انتقادی که به مرور نفوذ و قدرتی کسب کرد. در این نمایشها سیماهایی چون تاجر (20)، پزشک و حقوقدان (21) سیماهای اصلی به شمار می روند و به آنها تیپ منفور کاپیتانو (22) را نیز باید افزود. در اینگونه نمایشها تیپهایی انتخاب می شدند که بیش از همه مورد تنفر باشند. از این دوره تا پیدایی بنیانگذار «کمدیا» یعنی روزانته (23)، چندان راهی نیست؛ و اکنون اشاره ای به ویژگیهای اروپایی آن:
یکی از ویژگیهای آریستوفان بیان بی پروا و بی پرده ی مسائل بود. می بینیم که این گونه ویژگیها در طول تاریخ و حتی در قرون وسطی چه رونقی یافته است. بازیگران کمتر از ضرب و شتم، مجازاتهای خشن و حتی ممنوعیت کار تئاتر در امان می ماندند، اما با همه ی این فشارها تئاتر هرگز به اندازه ی دوران معاصر به سانسور و اختناق دچار نشده بود. کمدی سلستینا (24)، در تئاتر آن دوران پدیده ای بسیار مؤثر و مهم بود،زیرا این کمدی در سرزمینی بر صحنه می آمد که کمی پس از آن آسمان سیاستش را ابرهای تیره فرا گرفت. کمدی مزبور دقیقاً به صورت یک پدیده ی ملی درآمد و تقریباً تمامی اقشار اجتماعی با شوق و شور فراوان از آن استقبال می کردند. در این نمایش روسپی خانه ای به نمایش در می آید که قهرمان (زن) آن دلاله ی محبتی است و او اعمال وقیح و زندگی متعارف خویش را در روی صحنه نیز به تماشا می گذارد. می دانیم که این شیوه ی کار امروزه دیگر مقبول هنر تئاتر نمی باشد، ولی سلستینای آنچنانی موجودی نبود که از آسمان به زمین افتاده باشد. این نمایش درحقیقت مقدمه ای بود بر تئاتر لوپه (25) و کالدرون (26) که در آن توده ها نقش عمده ای داشتند. همان طوری که در قرن نوزدهم نیز مرسوم بود، در این تئاتر هم، توده های هِلهله کن، سوت کش و پایکوب، موفقیت و یا عدم موفقیت یک اثر نمایشی را تعیین می کردند.
کمدی ستیزه جوی این دوران از دولتمردان قدرتمند نمی هراسید و اثبات آن را سندی به زبان آلمانی به نام بازی فاست ناخت ترکی (27) از نوشته های، هانس روزن پلوت (28)، نشان می دهد. روزن پلوت، یکی از متقدمین و پیش کسوتان نورنبرگی، هانس ساکس (29) مشهور بوده است. وی شیوه هایی را بر می گزید که هرگز در نوشته ها و آثار نمایشی ساکس، دیده نشده است. در نمایش فاست ناخت ترکی اهالی نورنبرگ تصمیم می گیرند که به سلطان عثمانی اجازه دهند به «رایش» آمده نظمی برقرار سازد و فکر رشوه وارتشا را از سر حکومتگران بدر آورد. حتی پاپ و قیصر و شاهزادگان نیز برای این تشریف فرمایی پادرمیانی می کنند، اما همه ی اینها بی فایده است چون «ترک بزرگ» به همه آنها می گوید، این آنها هستند که باید به سوی او بروند.
پول یکی از مفاهیم گرهی مهم این نمایشهای ستیزه جوی می باشد. نقش این پدیده نه تنها در بسیاری از بازیهای انتقادی به چشم می خورد، بلکه تأثیر آن در اخلاقیات نیز به خوبی مشهود است. در این شیوه ی نمایشی که به احتمال قوی از کشفیات کلیساست، پدیده های مذهبی در تضاد با یکدیگر قرار می گیرند (متداول ترین تمها در این رابطه عبارتند از: درگیری کارناوال و روزه، تقوی و شرارت و نیز مبارزه ی میان فقر و ثروت). بهترین نمایش از ایندست هرکس (30) می باشد که در 1495 میلادی در بروکسل به روی صحنه رفت. در این آثار «اوریمن» سیمایی است که برای صاحبان ثروت و قدرت مرگ می آورد. رقص مرگ این گونه بازیها به هیچ وجه کمیک نبود و در همین رقصها پاپ و قیصر، دهقان و فقیر نیز از ترس مرگ به گناهانشان اعتراف می کردند. نمایشی هم بعدها در همین زمینه از توماس لوپتن (31) (1578) در لندن اجرا گردید که همه چیز برای پول (32) نام داشت (شکسپیر در این زمان پانزده ساله بود). سیمای اصلی همه چیز برای پول دلقکی به ظاهر خدمتگزار بود که لباس یکی از برگزیدگان حکومتی را بر تن داشت.
کمدی دلارته
با توجه به دیدگاههای تئاتر ستیزه گر، اینک شاهد مرد بزرگی به نام روزانته، می شویم که بیانگر خشم و خروش اقشار ستمدیده و فقیر جامعه است و چونان انفجاری سهمگین در گستره ی نمایش آن زمان همه چیز را در هم می کوبد. این نابغه ی تئاتر با روشنی تمام مفاهیم بسیاری را دگرگون ساخت و به جای «دهقان احمق» که در نمایشهای مضحک مرسوم به کار می رفت، «دهقان مظلوم» را مطرح ساخت که قربانی قدرتمندان و سیاست بازان گردیده است. آن زمان در ایتالیای شمالی روشهای فرانسوی و سولداتسکای (33) اسپانیولی معمول بود. روزانته برای سیماهای مختلف نمایشهایش لهجه های متفاوتی را بر می گزید، سیمای دهقانان را با لهجه ی پادوایی (34)، تاجر ونیزی را با سیما و لهجه ی پانتالون و دکتر را با لهجه ی دانشگاه بولونیایی درآمیخت. در آثار او «نوکر» با «ارباب» خود تحقیرآمیز سخن می گوید و بر خلاف عرف و سنت، ارباب را محترم نمی شمارد. آیا هنوز هم می توان در شناخت پایه و ریشه ی کمدی دلارته تردیدی به خود راه داد؟ درست است که قدرتمندان بزرگ مانند قیصر، پاپ و شاهزادگان مستقیماً مورد حمله و تهاجم قرار نمی گرفتند، اما تجّار، سرمایه داران، قضات، پزشکان و نظامیان هم در جای خود بزرگانی بودند که اقشار پایین جامعه دائم با آنها سروکار داشتند و حمله شدید به آنان مرهون تئاتر ستیزه جوی این دوران می باشد.کمدی دلارته تمامی اروپا را فتح کرد و در این گونه کمدیها تیپهایی تصویر می شدند که به نوعی با جامعه ی اروپایی سرو کار داشتند، در ضمن مضحک و خنده آور جلوه می کردند. دلقکهای نمایشهای مذکور در حین بازی به سرعت لباسهای خود را تعویض می کردند تا بدین طریق نمایشگر خصوصیات چند رنگ و بی ریشه ی تیپهای مورد نظر باشند. هدف از این بازیها ستیزه جویی شدید با اقشار بالایی جامعه بود. البته این دگرگونیها با شرایط زمان همگون نگردید و خوشبینیهای آزادیخواهانه در برابر مقاومتهای اقشار فرادست اجتماع از پای درآمد. در این رابطه اسناد زیادی موجود است که نشان می دهد چه تدابیری برای مهار کردن بازیگران اتخاذ می گردیده. فرادستان جامعه، شوخی و تفریح را دوست می داشتند ولی برای درهم کوبیدن شورش و ستیزه جویی از طرف تئاتر، از هر وسیله ای استفاده می کردند.
رام کردن دلقکهای نمایشی از تغییر لباس آنان پیداست. در آغاز لباس این سیماها از صد تکه رنگارنگ دوخته می شد که نشانه ای از فقر و اعتراض بود اما بعدها این لباسها به صورتی زیبا، چهارخانه، مرتب و به رنگهای الوان و دلپذیر دوخته می شدند. در سال 1788 میلادی شخصی به نام فلوگل (35) در این باره چنین می نویسد: «دلقک قدیمی بی حیا، مسخره، دیوانه، شرور، عجیب و در شیوه ی سخنوری بسیار کثیف بود؛ تقریباً از سالهای 1560 میلادی این شخصیت دگرگون شد. دلقک نوین تمامی آن چیزهایی را که از قدیم بر تن داشت بر زمین نهاد.» و بدین طریق آن شخصیت خوش قریحه و ستیزه جوی در تئاتر سیاسی از صحنه بیرون رانده شد. اما روزگار بر همان مداری که «بعضیها» می خواستند، نچرخید و هم از این روی مردانی چون مولیر (36)ها و فیگارو (37)ها پای به صحنه نهادند.
پی نوشت ها :
1-Naevius، شاعر مشهور رومی (در اواخر قرون سوم ق م) که بر روی درامها و کمدیهای یونانی کار کرده و آثاری از خود به جای گذاشته است. از آثار اوست: تاریخ روم تا جنگهای پونیک.
2- Scipio، از سرداران و دولتمردان نامی روم در قرن سوم قبل از میلاد.
3-Seneca، فیلسوف و شاعر رومی که چهار سال قبل از میلاد متولد شد و در سال 65 میلادی به امر قیصر روم خودکشی کرد.
4- Rezitation، دکلمه ی هنرمندانه ی اشعار و آثار کوچک شاعرانه.
5- Jacob Burckhardt، مورخ فرهنگی و هنری سویس (1818 - 1897م) او آثار متعددی از خود به جای گذاشته که مهم ترین آنها عبارتند از: فرهنگ و رنسانس و سیسرون. بورکهارت منتقد هنری قابلی بود و توجه ویژه ای به تاریخ جهان داشت.
6- Commedia dell'arte، این نام بر کمدیهای بداهه سازی ایتالیا اطلاق می گردید که از قرن شانزده تا هیجده رواج داشت. این نوع کمدی بر خلاف قرون وسطی به صورت بداهه و به وسیله بازیگران حرفه ای اجرا می گردید. در این نمایشها ماسکهای Pantalone (سیمایی اَبله و غالباً عاشق)، Arleccino (دلقک بالباس رنگین)، Pulcinella (نوکر مضحک)، Colombina(همسر Arleccino) همه متأثر از جامعه ی اروپا بودند.
7- erudita
8- Figaro، چهره ی کمیک (اسپانیایی - ایتالیایی) که در دو کمدی بومارشه هم دیده می شود.
9- Heiden (Heide)، این نام به کسی اطلاق می شد که نه مسیحی بود و نه یهودی و اعتقاد به خدای واحدی هم نداشت.
10- جشن الاغ: جشنی است که به افتخار خاطره ی فرار الاغی به مصر از دوران باستان برگزار می شد. از قرن سیزدهم تا شانزدهم این جشن در فصول گوناگون در فرانسه انجام می گردید. در ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و انگلستان هم جسته و گریخته این جشن را برگزار می کردند. این جشن خویشاوندی نزدیکی دارد با «جشن دیوانه» و «کشیش بازی کودکان». «جشن دیوانه» در مدارس مذهبی و کلیسایی برپا می شد و در آن از میان کودکان، کشیش با پاپی انتخاب می گردید. در بسیاری از فرهنگهای باستانی شبیه به این جشن دیده می شود که در آنها شاه دیوانه انتخاب می شود. جشن فوق در روم قدیم در هفدهم فوریه برگزار می شد. در حقیقت این جشنی است که در آن کشیش دیوانه ای را سوار بر الاغ به نمایش در می آوردند. این جشن در سال 867 میلادی ممنوع اعلام گردید.
«کشیش بازی» هم که بیش از همه در کاتدرالهای فرانسه و بلژیک به وسیله ی کودکان (پسر) در روز ختنه سوری انجام می گردید، با همه ممنوعیتها تا قرن شانزدهم متداول بود.
11- Karl I (کارل بزرگ)، قیصر رومی - آلمانی که از سال 742 میلادی تا 814 می زیست.
12- Ostern ( به انگلیسی Easter)، یکی از جشنهای اصلی مسیحی که در اولین یکشنبه بعد از مشاهده بدر تمام (ماه کامل) انجام می گردد. این جشن در حقیقت برای زنده نگهداشتن خاطره ی زنده شدن مسیح برگزار می شود.
13- Satan (در عبری= دشمن)، ساتان در انجیل موجودی است که خدا آن را آفریده ولی بعدها به علت نافرمانی طردش کرده. اصولاً ساتان دشمن خدا و انسانهاست.
14- Hellequin
15- Farce، در ادبیات قرن پانزدهم فرانسه به قطعه ی طنزآمیزی اطلاق می شد که از باستانی متأثر باشد و بعدها به هر قطعه ی مستقل طنزآلود نیز گفته می شد.
16- Fastnacht، در ابتدا به شب قبل از ایام روزه داری اطلاق می شد، اما از قرن سیزدهم میلادی به هشت روز پیش از آن اطلاق می گردد که در این روزها، به ویژه در مناطق کاتولیک نشین، کارناوالها و بالماسکه های زیادی برگزار می شوند. از ابتدای قرن پانزده نمایشهای دراماتیک این جشنها را می توان در اسناد مشاهده کرد ولی اصل و ریشه آنها به روشنی معلوم نیست.
17- Avignon، یکی از شهرهای جنوب فرانسه.
18- Basel، شهری در سویس.
19- Maistre Pierre Pathelin، فیگور اصلی در «فارس» فرانسوی با همین عنوان که در حدود 1470 منتشر گردید. پاتلن وکیلی است شیاد که تاجر قماشی را فریب می دهد ولی خود نیز در پایان فریب می خورد. این نمایشنامه یکی از مشهورترین کمدیهای قبل از مولیر در فرانسه می باشد.
20- Pantalone
21- Dottore
22- Copitano
23- Ruzzante (نام اصلی Beolco Angelo)، نویسنده و درام نویس حرفه ای که از 1502 تا 1542 می زیسته است. او اولین درام نویس حرفه ای ایتالیاست که مدیریت یک گروه از بازیگران دوره گرد را نیز به عهده داشته است.
24- Celestina، ابتدا یک درام منثور (و نه برای نمایش) بود. این اثر نخست در سال 1492 (؟) به عنوان Comedia de Calistoy Melibea در شانزده پرده منتشر گردید. از سال 1502 به عنوان کمدی - تراژدی در بیست و یک پرده به کرّات ترجمه و اقتباس شد. اولین پرده ی آن احتمالاً به وسیله ی مؤلف ناشناسی نوشته شده ولی بیست پرده ی دیگر آن را نگاشته است. موتیوهای قرون وسطایی و رنسانس در آن به خوبی مشهود است. پایان تراژیک آن فقط در تلخکامی و گناه قهرمان داستان نیست بلکه نمایانگر سرنوشت محتوم انسان و هستی اوست.
25- Lope de Vega، درام نویس مشهور اسپانیا (1635 - 1562) و بنیانگذار کمدی اسپانیا است (اتحاد کمدی و تراژدی و تکیه بر اعمال دراماتیک). وگا، بر حق مسلم توده ها در مقابل فئودالها و شاهزادگان پای می فشرد. از 1800 قطعه ی نمایشی او فقط 470 قطعه باقی مانده که همه با مسائل گوناگون زندگی در رابطه اند.
26- Pedro Calderon، درام نویس اسپانیایی (1681 - 1600) که پس از وگا، بزرگ ترین درام نویس آن سرزمین محسوب می شود. او ابتدا افسر، سپس شاعر دربار فیلیپ چهارم و بالاخره در سال 1651 کشیش شد. کالدرون فانتزیهای بسیار عمیقی را خلق کرد، وی برای زندگی بشر ارزش فراوان قائل بود و به همین جهت هم اکنون نیز از اعتبار خاصی برخوردارست.
27-بازی فاست ناخت ترکی: نمایشنامه ای است از Hans Rosenpluetکه مسائل مهم ترکها در آن بررسی شده. در این نمایشنامه روزن پلوت به شدت به آداب و سنن آلمانی حمله می کند. در آن دو گروه با ماسک ظاهر می شوند و انسان را به یاد «فاست ناخت» قدیم نورنبرگ (تقریباً یکصد سال قبل از هانس ساکس) می اندازند.
28- H.Rosenpluet (نام اصلی H.Sneperer)، در اوایل قرون پانزدهم می زیسته و یکی از استادان طراز اول آواز در نورنبرگ بوده است. او در سرودن و خواندن اشعار و تصانیف و همچنین در بازیهای فاست ناخت مهارت کامل داشته است.
29- Hans Sachs، شاعر آلمانی که در 1494 در نورنبرگ متولد و در سال 1576 در همان جا وفات یافت. او استاد مسلم آواز به شمار می رفت در حالی که حرفه اش کفاشی بود. ساکس با توجه به مسائل روزمره ی زندگی، افکار بشردوستانه خویش را در قالب موضوعات خنده دار و اخلاقی بیان می داشت. کارهای او آنچنان که خود نوشته، عبارت است از: 4275 تصنیف، 73 سرود، 1492 افسانه و کلمات قصار و قافیه دار، 208 نمایش و 7 خطابه.
30- Everyman، نمایش قدیمی و اخلاقی انگلیسی که نویسنده ی آن معلوم نیست. در این نمایش قرون وسطایی مسئله ی تغییر آیین و مرگ انسان گناهکار مطرح است. اساس آن را یک شعر تشبیهی و تربیتی بودایی تشکیل می دهد.
31- Thomas Lupton
32- All for money
33- Soldateska، در قرن هفدهم این اصطلاح به ملت جنگجو، وحشی و یا به توده های خشن سرباز اطلاق می شد.
34- Padova
35- C. F. Floegel
36- Jean Baptiste Poquelin (Moliere نام مستعار)، شاعر کمدی نویس فرانسه (1673 - 1622)،آثار مهم او عبارت است از: خسیس، تارتوف، مریض خیالی، طبیب اجباری، دُق ژوان، مردم گریز و زنان دانشمند.
37- Figaro، یکی از سیماهای مشهور کمدیهای ایتالیا و اسپانیا که در آثار بومارشه هم به آن برخورد می کنیم.