تئاتر براي همه
نويسنده :پژمان پروازي
هر چند پيدايش «طنز» به قدمت «تراژدي» نيست، ليكن اين خواسته فطري انسان سبب شده تا جايگاه ويژهاي در ميان ابنا بشر پيدا كند. نگاهي به تاريخ درام و جشنوارههاي ديزينيوسي انسان نيازمند به حمايت خدا را كه مبتني بر سرشت و فطرت ذاتي است در كنار ساير ارزشها در قالب شخصيتهاي فوق بشري (قهرمانان)و تمنايش به شادمانه زيستن به خوبي نشان ميدهد، چنان كه تراژدي با آن همه محبوبيت و كشش، بدون طنز دچار تزلزل و سستي است.
به عنوان اولين نمونهها ميتوان به «ساتير» اشاره كرد كه بعدها و به تدريج طي قرون متمادي و بنا به فرهنگ و ذائقههاي ملل گوناگون انواع مختلفي از جمله بداهه، كمديادل آرته و... را پيدا كرد.
در اين بين سرزمين ما ايران بنا به پيشينه قوي تاريخي و فرهنگي از اين امر مستثي نبود و حتي آيينها و سنن گوناگون، يكبهيك در ساختار كمدي جاي گرفت و رايج شد به قسمي كه به جرات ميتوان گفت اثر و ردپاي طنازي در بيشتر گونههاي نمايش ايران ملموس و مشهود است.
در مورد چرايي اين مسأله بايد به تاريخ رجوع كرد كه از حوصله اين متن خارج است و ما در اين مجال، به همين اندك بسنده ميكنيم كه نمايش كمدي به دليل همخواني با نگاه عامه مردم، بيشك از جايگاه مطلوبتري برخوردار است.
و اما رايجترين نوع اين گونه از نمايش كه از آن با عنوان تئاتر سنتي و آييني ياد ميكنيم، سياهبازي يا تخته حوضي است كه شخصيت سياه به عنوان نماينده مردم و از زبان آنان (كه گاهي تلخ و گزنده است) واقعيتها را به شكل بازي و طنز بيان ميكند.
به طور كلي ميتوان گفت نمايش طنز و كمدي در قالبهاي مختلف علاوه بر بعد سرگرمي، وظيفه اطلاعرساني را نيز بر عهده دارد و آيينهاي است كه رفتارهاي اجتماعي و آداب و سنن رايج با آنچه هستند و بايد باشند و نيستند مورد كند وكاو و موشكافي قرار ميگيرد.
با اين مقدمه به سراغ نمايش «اكبر آقا اكتور تياتر» كه اين روزها در سالن سنگلج روي صحنه است ميرويم. بد نيست اشاره كنم كه اين سالن از قديميترين مجموعههاي نمايشي به شمار ميرود كه در فهرست آثار فرهنگي يونسكو ثبت و به عنوان پايگاه تئاتر مردمي از جايگاه خاصي برخوردار است و شايد به غير از تعداد اندكي نمايش (مثل خاطرات هنرپيشه نقش دوم) بقيه آثار كه در اين سالن به نمايش درآمده طنز و كمدي بودهاند.
با اكبر عبدي آشناييم؛ بازيگر توانمند عرصه هنر كه اينك دست به تجربه كارگرداني زده و در اين كار نيز تا حدودي موفق است. «اكبر آقا اكتور تياتر»را بايد برگرفته از اين ديدگاه دانست كه پشت صحنه زندگي يك هنرمند نمايش چه خبر است؟ و وقتي ميبينيم تنها جواب ممكن و راهحل محبوب ماندن، يك كلمه و آن هم داشتن «صداقت در عمل» است آرام ميگيريم، چرا كه از هنرمند چيزي جز حقيقت را نبايد انتظار داشت.
اكبر و رضا دو همخانه و مستاجر آقاي بيژني هستند. رضا دل در گرو مريم دختر صاحبخانه دارد و بيژني هم دنبال آن است تا پس از مرگ همسر به زندگي خود و دخترش سر و سامان دهد، اما به هيچ وجه به دامادي رضا راغب نيست، چون اطلاعي از خانوادهاش ندارد.
در نهايت اكبر كه خود بازيگر تئاتر است، تلاش ميكند به خاطر رساندن دو دلداده به هم (رضا و مريم) وارد صحنه زندگي شود و با ارائه نقشهاي متفاوت، حقيقت اصلي زندگي را بيان كند و نه تنها بيژني بلكه همه قانع ميشوند كه عشق پاك ميان زن و مرد در قالب ازدواج، عمل به فرامين خدا و بهترين كار است. در پايان همه سر و سامان ميگيرند و آن گونه كه مختص نمايشهاي كمدي است، همه چيز به خير و خوشي به سرانجام ميرسد.
موفقيت گروه اكبر عبدي در اين نمايش را ميتوان از چند جهت مورد توجه قرار داد؛ داشتن سابقه فعاليتهاي هنري به ويژه تئاتر براي گروه و استفاده از برخي چهرههاي مطرح (حتي در پشت صحنه) از جمله خود اكبر عبدي، كريم اكبري مباركه، مليحه گلشن موسوي و... و مهمتر از همه برخورداري از يك متن مناسب نمايشي.
شايد اين نكته مطرح شود كه بداهه و بازي، دو مؤلفه اصلي نمايش طنز محسوب ميشود كه بايد گفت كاملاً منطقي است، ليكن نبود راهكاري براي حركت در جهت ارائه موضوع در ساختار مناسب يا همان متن نمايشي، بهترين كارگردان و بازيگر را نيز دچار تزلزل يا حداقل تنزل كيفي ميكند- متني را كه سيدعظيم موسوي نگاشته علاوه بر داشتن ساختار تئاتر كمدي، برگرفته از زواياي پنهان و پيداي اجتماع است كه سبب همسويي بيشتر مخاطب با نمايش ميشود- طبيعي است دست كارگردان و بازيگران براي ارائه كار بهتر به شدت باز است و لذا بعد از گذشت سه ساعت، نه تنها بيننده احساس خستگي نميكند، بلكه شاد و مفرح از سالن خارج ميشود.
داشتن شروع، ميانه، پايان، موضوع، كشمكش، تعليق و رعايت قواعد درام و نيز بهرهگيري از انواع شخصيتهاي محوري، مفيد و دور از تيپسازيهاي غيرضروري و همساني آن با آدمهاي پيرامون، از جمله ويژگيهاي نمايشنامه اكبر آقا اكتور تياتر به حساب ميآيد. استقبال تماشاچيان از اين نمايش نشان از توانمندي كارگردان آن دارد كه با استفاده از تمهيدات مختلف نمايشي به ويژه گرفتن بازي خوب از بازيگران، بيننده را تا پايان نگه ميدارد.
به عبارتي ساختن فضاي متناظر با عناصر نمايش كمدي، شخصيتپردازي و ميزانسن مناسب را ميتوان از جمله دلايل موفقيت اكبر آقا اكتور تياتر برشمرد. طراحي صحنه منطبق با سبك اجرا واقعگرايانه و به زندگي نزديك است. وجود بالكن، اتاق خواب، پلههاي ورودي (كه البته ديده نميشود، اما آن را احساس ميكنيم)، مبلمان، آشپزخانه، حتي ميز گريم بازيگر و ساير المانهاي صحنهاي متناسب است، اما ميشد با اندكي تغييرات چشمنوازتر شود و به كمديتر شدن كار مساعدت كند.
در بخش طراحي گريم و لباس هم با چنين رويكردي مواجهيم با اين تفاوت كه خلاقيت بيشتري در آن لحاظ شده به ويژه در بخشي كه اكبر بنا به ضرورت نقش عمه خانم را بازي ميكند (و ناخودآگاه ما را به ياد فيلم آدم برفي مياندازد) صداها بسيار خوب و گيراست و نور هم به تناسب كاركرد خودش را دارد، اما نكتهاي را كه بتوان به عنوان بخشي متمايز و خلاقانه محسوب كرد، در اين كار ديده نميشود و روال معمول و هميشگي خودش را دارد.
از افكت هم چندان خبري نيست و كارگردان ترجيح داده تا از صداهاي رايج صحنهاي استفاده كند كه البته لطمهاي به كليت كار وارد نميسازد. غالبترين صداي افكت را ميتوان صداي گاه به گاه زنگ آيفون دانست كه در طول اجرا و در زمانهاي لازم شنيده ميشود. بد نيست به گروه موسيقي و نوازندگان به خاطر فضاسازي و شكلدهي كليت داستان اشاره كنيم. تلفيق سازهاي سنتي مثل كمانچه، تنبك و سنتور با پيانو، كيبورد و ويولون شكل بديعي از موسيقي در اين نوع نمايش ارائه داده است.
مهمترين بخش كار، استفاده از توانمنديهاي بازيگران اين نمايش ميباشد كه پيشتر هم به آن اشاره شد. شايد احساس شود اين نوع بازي از ساير انواع نمايش آسانتر باشد، چرا كه به اصطلاح برخي زيرپوستي نيست در صورتي كه برعكس خيلي هم دشوار است و دليل آن واكنشهاي مستمر بينندگان به تكهپرانيهاي صحنهاي است كه اگر بازيگر قادر به كنترل خود نباشد، همه چيز ازدست ميرود- حتي انتقال مفاهيم مستتر در متن با طنازي دشوارتر از ساير انواع خواهد بود- به عبارتي هركسي نميتواند بازيگر باشد و هر بازيگري قادر نيست نقشهاي كمدي را به خوبي ايفا كند.
به هر حال مجموعه عوامل گروه كوچه به سرپرستي محمود فرهنگ كه اتفاقاً مديريت تالار سنگلج هم بر عهده اوست با اجراي اين نمايش توانسته اوقات خوشي را براي مردم فراهم سازد و اين شايد همان شعار و يا راهي است كه تئاتر ما ميخواهد به آن برسد؛ «تئاتر براي همه مردم».
منبع: http://www.hamshahri.org
به عنوان اولين نمونهها ميتوان به «ساتير» اشاره كرد كه بعدها و به تدريج طي قرون متمادي و بنا به فرهنگ و ذائقههاي ملل گوناگون انواع مختلفي از جمله بداهه، كمديادل آرته و... را پيدا كرد.
در اين بين سرزمين ما ايران بنا به پيشينه قوي تاريخي و فرهنگي از اين امر مستثي نبود و حتي آيينها و سنن گوناگون، يكبهيك در ساختار كمدي جاي گرفت و رايج شد به قسمي كه به جرات ميتوان گفت اثر و ردپاي طنازي در بيشتر گونههاي نمايش ايران ملموس و مشهود است.
در مورد چرايي اين مسأله بايد به تاريخ رجوع كرد كه از حوصله اين متن خارج است و ما در اين مجال، به همين اندك بسنده ميكنيم كه نمايش كمدي به دليل همخواني با نگاه عامه مردم، بيشك از جايگاه مطلوبتري برخوردار است.
و اما رايجترين نوع اين گونه از نمايش كه از آن با عنوان تئاتر سنتي و آييني ياد ميكنيم، سياهبازي يا تخته حوضي است كه شخصيت سياه به عنوان نماينده مردم و از زبان آنان (كه گاهي تلخ و گزنده است) واقعيتها را به شكل بازي و طنز بيان ميكند.
به طور كلي ميتوان گفت نمايش طنز و كمدي در قالبهاي مختلف علاوه بر بعد سرگرمي، وظيفه اطلاعرساني را نيز بر عهده دارد و آيينهاي است كه رفتارهاي اجتماعي و آداب و سنن رايج با آنچه هستند و بايد باشند و نيستند مورد كند وكاو و موشكافي قرار ميگيرد.
با اين مقدمه به سراغ نمايش «اكبر آقا اكتور تياتر» كه اين روزها در سالن سنگلج روي صحنه است ميرويم. بد نيست اشاره كنم كه اين سالن از قديميترين مجموعههاي نمايشي به شمار ميرود كه در فهرست آثار فرهنگي يونسكو ثبت و به عنوان پايگاه تئاتر مردمي از جايگاه خاصي برخوردار است و شايد به غير از تعداد اندكي نمايش (مثل خاطرات هنرپيشه نقش دوم) بقيه آثار كه در اين سالن به نمايش درآمده طنز و كمدي بودهاند.
با اكبر عبدي آشناييم؛ بازيگر توانمند عرصه هنر كه اينك دست به تجربه كارگرداني زده و در اين كار نيز تا حدودي موفق است. «اكبر آقا اكتور تياتر»را بايد برگرفته از اين ديدگاه دانست كه پشت صحنه زندگي يك هنرمند نمايش چه خبر است؟ و وقتي ميبينيم تنها جواب ممكن و راهحل محبوب ماندن، يك كلمه و آن هم داشتن «صداقت در عمل» است آرام ميگيريم، چرا كه از هنرمند چيزي جز حقيقت را نبايد انتظار داشت.
اكبر و رضا دو همخانه و مستاجر آقاي بيژني هستند. رضا دل در گرو مريم دختر صاحبخانه دارد و بيژني هم دنبال آن است تا پس از مرگ همسر به زندگي خود و دخترش سر و سامان دهد، اما به هيچ وجه به دامادي رضا راغب نيست، چون اطلاعي از خانوادهاش ندارد.
در نهايت اكبر كه خود بازيگر تئاتر است، تلاش ميكند به خاطر رساندن دو دلداده به هم (رضا و مريم) وارد صحنه زندگي شود و با ارائه نقشهاي متفاوت، حقيقت اصلي زندگي را بيان كند و نه تنها بيژني بلكه همه قانع ميشوند كه عشق پاك ميان زن و مرد در قالب ازدواج، عمل به فرامين خدا و بهترين كار است. در پايان همه سر و سامان ميگيرند و آن گونه كه مختص نمايشهاي كمدي است، همه چيز به خير و خوشي به سرانجام ميرسد.
موفقيت گروه اكبر عبدي در اين نمايش را ميتوان از چند جهت مورد توجه قرار داد؛ داشتن سابقه فعاليتهاي هنري به ويژه تئاتر براي گروه و استفاده از برخي چهرههاي مطرح (حتي در پشت صحنه) از جمله خود اكبر عبدي، كريم اكبري مباركه، مليحه گلشن موسوي و... و مهمتر از همه برخورداري از يك متن مناسب نمايشي.
شايد اين نكته مطرح شود كه بداهه و بازي، دو مؤلفه اصلي نمايش طنز محسوب ميشود كه بايد گفت كاملاً منطقي است، ليكن نبود راهكاري براي حركت در جهت ارائه موضوع در ساختار مناسب يا همان متن نمايشي، بهترين كارگردان و بازيگر را نيز دچار تزلزل يا حداقل تنزل كيفي ميكند- متني را كه سيدعظيم موسوي نگاشته علاوه بر داشتن ساختار تئاتر كمدي، برگرفته از زواياي پنهان و پيداي اجتماع است كه سبب همسويي بيشتر مخاطب با نمايش ميشود- طبيعي است دست كارگردان و بازيگران براي ارائه كار بهتر به شدت باز است و لذا بعد از گذشت سه ساعت، نه تنها بيننده احساس خستگي نميكند، بلكه شاد و مفرح از سالن خارج ميشود.
داشتن شروع، ميانه، پايان، موضوع، كشمكش، تعليق و رعايت قواعد درام و نيز بهرهگيري از انواع شخصيتهاي محوري، مفيد و دور از تيپسازيهاي غيرضروري و همساني آن با آدمهاي پيرامون، از جمله ويژگيهاي نمايشنامه اكبر آقا اكتور تياتر به حساب ميآيد. استقبال تماشاچيان از اين نمايش نشان از توانمندي كارگردان آن دارد كه با استفاده از تمهيدات مختلف نمايشي به ويژه گرفتن بازي خوب از بازيگران، بيننده را تا پايان نگه ميدارد.
به عبارتي ساختن فضاي متناظر با عناصر نمايش كمدي، شخصيتپردازي و ميزانسن مناسب را ميتوان از جمله دلايل موفقيت اكبر آقا اكتور تياتر برشمرد. طراحي صحنه منطبق با سبك اجرا واقعگرايانه و به زندگي نزديك است. وجود بالكن، اتاق خواب، پلههاي ورودي (كه البته ديده نميشود، اما آن را احساس ميكنيم)، مبلمان، آشپزخانه، حتي ميز گريم بازيگر و ساير المانهاي صحنهاي متناسب است، اما ميشد با اندكي تغييرات چشمنوازتر شود و به كمديتر شدن كار مساعدت كند.
در بخش طراحي گريم و لباس هم با چنين رويكردي مواجهيم با اين تفاوت كه خلاقيت بيشتري در آن لحاظ شده به ويژه در بخشي كه اكبر بنا به ضرورت نقش عمه خانم را بازي ميكند (و ناخودآگاه ما را به ياد فيلم آدم برفي مياندازد) صداها بسيار خوب و گيراست و نور هم به تناسب كاركرد خودش را دارد، اما نكتهاي را كه بتوان به عنوان بخشي متمايز و خلاقانه محسوب كرد، در اين كار ديده نميشود و روال معمول و هميشگي خودش را دارد.
از افكت هم چندان خبري نيست و كارگردان ترجيح داده تا از صداهاي رايج صحنهاي استفاده كند كه البته لطمهاي به كليت كار وارد نميسازد. غالبترين صداي افكت را ميتوان صداي گاه به گاه زنگ آيفون دانست كه در طول اجرا و در زمانهاي لازم شنيده ميشود. بد نيست به گروه موسيقي و نوازندگان به خاطر فضاسازي و شكلدهي كليت داستان اشاره كنيم. تلفيق سازهاي سنتي مثل كمانچه، تنبك و سنتور با پيانو، كيبورد و ويولون شكل بديعي از موسيقي در اين نوع نمايش ارائه داده است.
مهمترين بخش كار، استفاده از توانمنديهاي بازيگران اين نمايش ميباشد كه پيشتر هم به آن اشاره شد. شايد احساس شود اين نوع بازي از ساير انواع نمايش آسانتر باشد، چرا كه به اصطلاح برخي زيرپوستي نيست در صورتي كه برعكس خيلي هم دشوار است و دليل آن واكنشهاي مستمر بينندگان به تكهپرانيهاي صحنهاي است كه اگر بازيگر قادر به كنترل خود نباشد، همه چيز ازدست ميرود- حتي انتقال مفاهيم مستتر در متن با طنازي دشوارتر از ساير انواع خواهد بود- به عبارتي هركسي نميتواند بازيگر باشد و هر بازيگري قادر نيست نقشهاي كمدي را به خوبي ايفا كند.
به هر حال مجموعه عوامل گروه كوچه به سرپرستي محمود فرهنگ كه اتفاقاً مديريت تالار سنگلج هم بر عهده اوست با اجراي اين نمايش توانسته اوقات خوشي را براي مردم فراهم سازد و اين شايد همان شعار و يا راهي است كه تئاتر ما ميخواهد به آن برسد؛ «تئاتر براي همه مردم».
منبع: http://www.hamshahri.org