نه من شمرم نه این، خنجر
تعزیه
الا یاران! نه من شمرم نه این خنجر
مراد از کار ما این است که این مجلس بکا باشد
و سپس معمولا با به اجرا درآمدن پیشخوانى نمایش مجلس اصلى آغاز مىگردد. در این نمایش مذهبى براى عواطف تماشاگران مرزبندى تازهاى صورت گرفته و براى خندانیدن و خندیدن جاى مشخصى در نظر گرفته شده است. هم از این روست که در این حالت لفظ شبیه خوانى را که آغاز نیز متداول بود و مفهوم شکلى از نمایش را افاده مىکرد، به جاى تعزیه که مفهوم تسلیت و سوگوارى دارد، به کار مىبرند. بر پاى دارنده اصلى تعزیه را بانى و گرداننده آن را تعزیه گردان، معین البکا یا ناظم البکا و بازیگران آن را شبیه خوان یا تعزیه خوان و سایر همکاران بر پایى آن را «عمله تعزیه» مىنامند. گاهى نیز لفظ عمله را براى همه دست به کاران تعزیه به کار مىبرند. در این نمایش محدودیتى براى استفاده از لوازم و اسباب در میان نیست چنانکه براى باشکوهتر جلوه دادن نمایش از هر وسیله ـ به شرط آنکه به تقدس ماجراهاى آن آسیبى نرساند ـ استفاده مىشود.
براى نمونه، در عهد ناصر الدین شاه به هنگام اجراى مجلسى از مجالس تعزیه هنگامى که سخن از وجود یک شیر به میان آمد، بىدرنگ صورت زنده این جانور را که در قفسى محبوس بود از باغ وحش آورده و در پیش چشم حاضران به تماشا گذاردند تا مگر بر جدیت و هیجان صحنه افزوده گردد. از این رو، اگر دیده شود که مثلا شبیه شمر چکمه ولینگتون به پاى دارد و سیگارى خارجى بر لب و افزون برداشتن جقه فرماندهى و قبضه براق شمشیر، تپانچه تیرى در پر کمر، جاى هیچگونه شگفتى نیست. شبیهخوانها براى آسانى ادامه مطلب مربوط به نقش خود، معمولا به هنگام اجرا، تکه کاغذى به نام فرد، در دست دارند که در آنها مصراعهاى آخر نقش طرف مقابل یا نخستین مصراع از ادامه نقش خود یادداشت شده تا بتوانند به موقع و بىهیچ زحمتى نقش آفرینى خود را دنبال گیرند . بازیگران ناشى یا خردسال را تعزیه گردان، خود با توجه به مندرجات و یادداشتهاى بیاضى که در دست دارد [بیاض] از کنار محدوده نمایش راهنمایى مىکند. حتى گاهى به شبیهخوانهاى کارآزموده نیز تذکراتى مىدهد. نقش زنان را هم در این نمایش، به واسطه ممنوعیتهایى که شرع اسلام بر نقش آفرینى زنان بر صحنهاى در ملاء عام بسته است، مردان بازى مىکنند که در این حالت به آنها «زن خوان» مىگویند. طبیعى است که چنین بازیگرانى براى بهتر آفریدن نقش زنان باید صدایى خوش و دلاویز داشته باشند و ترجیحا نقاب بر چهره پوشند. گاه نیز براى بهتر در آمدن بازى نقش زنان، از پسران نوباوه کارآموخته استفاده مىشود. در این حالت، اگر چه این نوباوه نقابى بر چهره ندارد، اما به هیچ وجه کمترین نشانى از بزک (گریم) در سیماى وى به چشم نمىخورد.
شبیه خوانان در اجراى هر مجلس نوعا دو دستهاند: اولیاخوان و اشقیاخوان.
شبیه خوانهایى که نقش اولیا و یارى دهندگان دین را مىآفرینند اولیا خوان / مظلوم / انبیاخوان نامیده مىشوند، و کسانى که نقش اشقیا و دینستیزان را بازى مىکند اشقیاخوان یا ظالم خواناند. اولیاخوانها نقشهاى خود را موزون و خطابهاى سر مىدهند، اما اشقیا خوانها سخنان خود را ناموزون و معمولى، و در پارهاى از موارد، مسخره آمیز بیان مىدارند. اولیا خوانها جامه سبز یا سیاه بر تن مىکنند و اشقیا خوانها لباس سرخ . اما در مورد سیاهى لشگرهاى هر یک از دو دسته، استفاده از جامههایى بدین رنگها مصداق کاملى ندارند.
نشانه و نماد در تعزیه کاربرد بسیار دارد، چنانکه گفتهاند این نمایش باغى از نشانه و نمادهاست. از آن جملهاند انواع پرچمهاى سبز، سرخ و سیاه که نماد اهل بیت، شور و انقلاب، و سوگوارىاند، علم که نماد درفش سپاه امام حسین (ع) است و گفتهاند صورت واقعى آن را معمولا سپهسالار وى ـ حضرت عباس ـ بر دست مىگرفت؛ طشت آب به نشانه شط فرات؛ شاخه نخل و یا هر نهالى به نشانه نخلستان و درخت. چرخش به دور خود و راه رفتن به گرد صفحه به علامت گذشت زمان و همچنین مسافرت. چتر که وسیله القاى تازه فرود آمدن هرولى یا فرشته به ویژه جبرئیل از آسمان است؛ زدن عینک سفید براى نشان دادن روح بصیرت و نیکدلى؛ عینک دودى براى جلوه خباثت و بدسگالى فرد مورد نظر؛ عصا که نشانگر تجربه و مصلحتاندیشى است؛ نگریستن گاه و بیگاه از میان دو انگشت بزرگ دست براى تأکید بر قدرت و فضیلت اولیاء در تجسم اوضاع آینده و همچنین پیشبینى؛ بر تن کردن نیمتنه بلند سفید (کفنى) به نشانه نزدیک شدن مرگ و اعلام جانبازى؛ زدن یا افشاندن اندکى کاه بر سر براى نشان دادن ماتم نشینى؛ اسب سپید بىسوار به نشانه اسب امام حسین (ع) (ذوالجناح) و به شهادت رسیدن صاحبش؛ گهواره آغشته به رنگ سرخ براى بیان به شهادت رسیدن کودک شیرخوار امام حسین (ع) ـ على اصغر؛ استفاده گاه و بیگاه از کبوترى سفید براى آگاهانیدن تماشاگران از دریافت نامه یا خبر و همچنین القاى حس معصومیت و همدردى در آنها؛ کجاوه نشینى شبیه زنان براى نشان دادن به اسیرى رفتن آنها. نقشخوانى بر منبر ویژه اولیاى نامدار است . بزرگى و کوچکى چهارپایههاى که گاه اولیا براى سر دادن نقشهاى خود بر آن مىایستند وسیلهاى براى مشخص نمودن پایه و مرتبه آنهاست.
در تعزیه از موسیقى نیز استفاده مختصرى مىشود، چنانکه کاربرد آن تنها محدود مىگردد به یکى دو سازبادى ـ از جمله شیپور یا کرنا (براى اعلام برپایى تعزیه و یا جنگ نمایشى سپاهیان) و نى (امروزه بیشتر قرهنى) براى سوزناکتر کردن لحظههاى احساسى (از جمله، لحظههاى وداع و بیکسى) و در کنار آنها سنج و طبل. از دستگاههاى موسیقى ایرانى نیز در این نمایش بهرههایى برده مىشد. این بهرهورى البته متناسب با موقع و مقام و روحیه شبیه انجام مىگرفت . مثلا حضرت عباس عموما چهارگاه، حر عراق، عبدالله ـ پسر امام حسن ـ راک (که به همین جهت، راک عبدالله آوازه یافته است) و زینب کبرى مىخواند، و اذان به لحن کرد بیات گفته مىشد. اجراى تعزیه نیاز به صحنه آرایى (دکور) خاصى ندارد، چنانکه اغلب بدون هیچ گونه صحنه از پیش تعیین شدهاى مىتوان آن را به اجرا درآورد. از همین روست که برخى از دست به کاران نمایش اروپا از جمله یژى گروتوفسکى ـ کارگردان لهستانى ـ تعزیه را جلوهاى از «تئاتر بىچیز / تئاتر ساده و ناب» به شمار مىآورند. اجراى تعزیه از نظر مکانى منحصر به جاى ویژهاى نیست، اما به دلیل پیوستگىاش با سوگواریهاى عمده مسلمانان، به ویژه مراسم ماه محرم، به ویژه در تکایا [تکیه] و حسینیهها یا فضاى باز اطراف آنها، صحن مساجد، میدانچهها و چهارراهها، و یا در عصر جدیدتر، در تماشاخانهها بازى مىشود. هر چند نمىتوان تعزیه را «تئاتر» در مفهوم ویژه و امروزین آن به شمار کرد ـ از آن رو که کشاکش آکسیونى در آن جایى ندارد و طرح یا پیرنگ ماجرا از آغاز به اصطلاح نزد تماشاگران لو رفته است و فرجام کار نیز از همان اوان کار پیداست ـ اما نمایش شناسان در بررسى گونههاى مختلف نمایشى قائل به همانندیهایى میان این نمایش و تئاتر روایى هستند؛ از آن جمله است جنبه بهره بردند از شیوه فاصلهگذارى یا بیگانهسازى که در جریان آن اگر چه بازیگر خود در نمایش ماجرا نقش مىآفریند، اما شیوه کار او چنان است که در تماشاگر مىدمد تا بازیگر را با شخصیت مورد نظر یکى نگیرد (یا به اصطلاح تئاترى، او را همسان نپندارند)، و بداند که وى فقط نقش افراد را بازى مىکند. براى دست یازیدن بدین منظور، یا لحظههایى بازى را قطع نموده به روایت مانده دیگرى از اجرا مىپردازد و یا آنکه در برابر کامرواییها یا رنج و شکنجههاى رفته بر آن شخصیت واکنش نشان مىدهد. از این جمله است شیوه برخورد سرکردگان اشقیا با اولیاى نامدار و همچنین برشمردن اصل و نسب سیاهکارشان به عنوان معرفى خود در برابر آنها . گریستن شمر بر شهادت امام حسین (ع) که خود از مرتکبان مستقیم این حادثه است، گوشه دیگرى است از کاربست این شیوه. در حال حاضر، اگر چه ذوق برپایى تعزیه به ویژه در روزهاى سوگوارى ماه محرم اندکى دامن گسترانیده، چنانکه گاهى هالهاى از آن در میان شیعیان کشورهایى چون هند و پاکستان، ترکیه، لبنان به چشم مىخورد، اما مردم کشورها به دلیل دسترسى داشتن به رسانههاى گروهى و بهرهمندى از تماشاى گونههاى متنوعتر نمایشهاى ایرانى و خارجى و در نتیجه، به محاق افتادن جنبه آیینى این نمایش، در تعزیه بیشتر به عنوان نوعى از نمایش بومى کهن مىنگرند تا به عنوان آیینى فراگیر. به همین خاطر اگر کانونهاى رسمى نمایش یا شمارى از جوانان با ذوق بر این کار اهتمامى نورزند، بارى مردم به خودى خود، شوقى در برپایى آن نشان نمىدهند .
تاریخچه
دیلمان در سوگوارىهاى خود بر سینه مىزدند و نمد سیاه بر گردن مىآویختند این مراسم و حتى جلسات وعظ و بازگفتن واقعه کربلا تا اوایل سلطنت طغرل سلجوقى آزادانه برقرار بود . اما از آن پس تا تأسیس دودمان صفوى، سوگوارى براى شهیدان کربلا بر اثر فشار و تضییقات حکمرانان سنى مذهب متعصب بیشتر در نهان صورت مىگرفت و هر گاه موقعیت مناسبى، پیش مىآمد ـ از آن جمله در دوران حکومت سلطان محمد خدابنده ـ شیعیان حداکثر استفاده را در انجام مراسم سوگوارى و بزرگداشت خاندان پیامبر (ص ) مىکردند. اما سوگواریها در این فاصله تاریخى سبک و سیاق یگانهاى نداشت و در این میان، گونههاى دیگرى نیز در تعزیت پدید آمدند که از آن جملهاند: مناقب خوانى شیعیان در برابر فضایل خوانى سنیان (در سده ششم هجرى)، و پردهدارى یا پردهخوانى که هر دو گونهاى از نقالى مذهبى به شمارند، همچنین مقتل نویسى (سده ششم هجرى)، نوحه خوانى و مرثیه خوانى (سده ششم هجرى) و مهمتر از همه روضه خوانى. در کنار اینها دسته گردانیها [دستههاى مذهبى] رواج یافت و به ویژه در عصر صفوى که تشیع دین رسمى کشور اعلام گردید و از آن براى یکپارچه کردن کشور خصوصا در برابر عثمانیها و ازبکها که بر آیین سنت بودند استفاده شد، مراسم محرم با توجه و پشتیبانى حکومت وقت به اوج خود رسید. این سیماى تکاملى را مىتوان چنین خلاصه کرد: نخست دستههاى سوگوارى فقط دستههایى بودند که به آرامى از پیش چشم تماشاگران مىگذشتند و به سینهزنى و زنجیرزنى و کوبیدن سنج و مانند اینها مىپرداختند (سوگوارى به صورت سیار) . این دستهها و علمهایى را که بىشباهت به ابزارهاى جنگى نبود با خود حمل کردند و با همسرایى در خواندن نوحه، ماجراى کربلا را براى مردم باز مىگفتند. رفته رفته، آوازهاى دستجمعى کمتر شد. در همین هنگام بود که چند واقعه خوان با همراهى سنج و طبل و نوحهخوانى ماجراى کربلا را در نقطهاى براى تماشاگران نقل مىکردند (سوگوارى به صورت ساکن) . کم کم جاى نقالان را شبیه شهیدان کربلا گرفت. کار این شبیهها به این ترتیب بود که با شبیه سازى و پوشیدن جامههایى نزدیک به روزگار واقعه ظاهر مىشدند و مصیبتهاى خود را شرح مىدادند. مرحله بعدى، گفتگو و محادثه در کار شبیهها بود و همین گونهها بود که به پیدایش بازیگران براى بازآفرینى ماجراهاى تعزیه انجامید . گویند در یک مجلس روضهخوانى در تبریز به سال 1050 ق.م «خواننده کتاب [شاید روضة الشهداء] چون بدینجا رسید که شمر لعین حضرت امام حسین (ع) را چنین شهید کرد، همان ساعت از سراپرده، شبیه شهیدان روز عاشورا و نیز شبیه کشتهشدگان اولاد امام حسین (ع) را به میدان آوردند» (روز شکلگیرى شهر و مراکز مذهبى در ایران) . گاه نیز به مناسبت مطالب تصاویرى به خوانندگان نشان مىدادند [پردهدارى] . اغلب سفرنامههاى اروپاییان ـ که از منابع توصیفى این نمایش آیینى به شمار مىآیند ـ در این مرحله از تکامل تعزیه در عصر صفویه از وجود شبیه تنى چند از شهیدان کربلا در دستههاى سوگوارى و یا حمل جنگ افزارها و عماریهایى که در تابوتهایى قرار داشته و در تابوتها ( مانند تابوت طفلان مسلم و یا حجله حضرت قاسم) سخن مىگویند. نقطه تکاملى این مراسم و نیز بروز نشانههائى مشخص از تکوین تعزیه به دوره میان افشاریه و قاجاریه مىرسد، یعنى به روزگارى که دو صورت روضه خوانى و دستهگردانى به هم در آمیختند. چنین بود که دستهگردانى به شبیه خوانى و عنصر نمایشى، و روضه خوانى نیز جنبه داستان گویى و آواز انفرادى [تک خوانى] و دستجمعى [جمع خوانى / همسرایى] بدان بخشید (تعزیه سیار در اراک) . به رغم چنین تحولى که در این مرحله در تعزیه دارى پدید آمد و حتى جنبههایى از شکل دراماتیک تئاترى را نیز تا اندازهاى در خود داشت، باز هم سخن از تعزیه در مفهوم امروزى آن نمىتوان به میان آورد، و این البته به واسطه موانعى بود که این آیین از همان اوان کار بر سر راه خود داشت که از آن جمله بودند همان «نهى از تقلید و شبیهسازى» حرمت موسیقى، منع از دخالت زنان در نمایشها، و تظاهرات و حتى به راه انداختن دستهها از سوى برخى از عالمان دین» (نمایش کهن ایرانى) . علل روند کند شکلگیرى تعزیه در قالب نمایشى آن نیز همینها بودهاند. اما به رغم همه این اوصاف، مجموعه عواملى چون روضهخوانى، دستهگردانى، نوحه خوانى و مهمتر از همه، شبیه سازى رفته رفته دست به دست هم داده آیینى نمایشى را پدید آوردند که سیماى تکامل یافته آن را در عصر قاجار مىتوان دید. این حرکت هنرمندانه با پشتیبانىهاى مستقیم و غیر مستقیم شاهزادگان و حکومتگران قاجار شتابان راه رشد پویید و در دوره ناصرالدین شاه به اوج خود رسید، چنان که این دوره را عصر طلایى تعزیه نام نهادهاند. بدینسان، تعزیه که پیش از آن در حیاط کاروانسراها، بازارها و گاهى منازل شخصى اجرا مىشد، اینک در اماکن باز یا سربسته تکایا و حسینیهها به اجرا در مىآمد. معروفترین و مجللترین این تکایا یا به تعبیرى نمایشخانهها، تکیه دولت بود که در همین دوره به دستور ناصرالدین شاه و مباشرت دوستعلى خان معیرالممالک ـ گویا به تأثیر از معمارى آلبرت هال لندن و در اصل به نیت اجراى نمایشهاى بزرگ ـ به سال 1304 ق ساخته شد، ولى هنوز ساختمانش تکمیل نشده بود که بر اثر مخالفتهایى چند با این نیت تنها به تعزیه خوانى اختصاص یافت. در کنار عوامل داخلى، عوامل خارجى نیز در پیشرفت و تحول تعزیه دخالتى مؤثر داشتهاند. از آن جملهاند: آمدن سفیرى از فرنگ به ایران در روزگار کریمخان زند که با توصیف تئاترهاى غمانگیز کشور خود، وى را به اجراى نمایشهاى همانند آن در ایران ترغیب نمود. سفر کارگزاران و سران دولت ایران به روسیه در عصر فتحعلى شاه که پس از دیدن مجالس نمایش و تئاتر آنجا مصمم شدند شبیه آن را در ایران اجرا کنند، و نیز سفر ناصرالدین شاه به اروپا و دیدن تماشاخانههاى بزرگ و تئاترهاى آن و تمایل به برپایى و اجراى آنها در ایران ـ که چنانکه گفته آمد تکیه دولت یکى از ثمرههاى آن بود. بارى، همچنانکه دیدیم از این دوره بود که تعزیه روى به بالندگى نهاد، به گزارش گوبینو در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه ـ در میان سالهاى 1274 تا 1280 ق، دویست تا سیصد جا براى مراسم تعزیه، اعم از تکیه و حسینیه و میدان وجود داشت که هر کدام دویست تا سیصد نفر را در خود جاى مىدادهاند. در اواخر دوره ناصرالدین شاه رفته رفته تعزیه از حالت سوگوارى محض بیرون آمد و جنبه تفننى و تفریحى به خود گرفت، تعزیه مضحک و تعزیه زنانه از همین دورهاند. از تعزیه گردانان بنام این دوره که در تحول تعزیه نقش و سهمى بسزا داشتهاند، یکى میرزا محمد تقى تعزیه گردان است که تحولى مهم در تعزیه ایجاد کرد و «به وسیله برگ و ساز و شاخ و برگ دادن به وقایع، تعزیه را از حالت عوامانه قبل بیرون آورد و جنبه اعیانیت به آن داد» (شرح زندگانى من)، و دیگر پسرش میرزا باقر معین البکاء که در رشد جنبههاى تفریحى و تفننى تعزیه بسیار کوشید و تعزیه مضحک را به حد کمال رسانید. از شبیهخوانهاى دیگر این عصر که در تکیه دولت بدین کار اشتغال داشتند، مىتوان از سید عبدالباقى بختیارى ( عباسىخوان، سید زینالعابدین غراب کاشانى، قلیخان شاهى ـ زینب خان)، حاج بارک الله (مسلم، حر، عباسخوان)، بلال صمغ آبادى، ملا عبدالکریم جناب قزوینى، آقاجان ساوهاى، ابوالحسن اقبال آذر، سید مصطفى کاشانى (میر عزا) و پسرش آقا سید کاظم میر غم (در عهد محمد شاه و پس از آن) نام برد .
پس از ناصرالدین شاه تعزیه رفته رفته اهمیت خود را از دست داد. در دوره محمد علیشاه و احمد شاه به دلیل دگرگونیهاى اجتماعى و سیاسى از حمایت اشراف محروم گشت . پس از کنار زده شدن محمد على شاه از حکومت (1327 ق) استفاده از تکیه دولت براى تعزیه خوانى ممنوع گشت، و در سال 1311 ش، با ممنوع شدن تظاهرات مذهبى اجراى تعزیه نیز یکسره موقوف گردید . بر این عوامل باید انقلاب مشروطه، نفوذ و فرهنگ اروپا در ایران، و ترجمه و اجراى نمایشنامههاى خارجى را نیز افزود. چنین شد که تعزیه ـ که در آستانه پروردن تئاتر ملى ایران در درون خود بود ـ موقعیت خود را از دست داد و اندک اندک روى به فراموشى نهاد. در سالهاى آغاز دیکتاتورى رضاشاه، یعنى پس از 1304 ش، اجراى تعزیه رفته رفته ممنوع اعلام گردید و پاى به دوران افول خویش نهاد و در روستاها و شهرهاى دور افتاده دوران انحطاط را پیمود. پس از شهریور 1320 ش دیگر بار سر برآورد، اما در برابر انواع سرگرمیهاى جدید ـ به ویژه سینما و تئاتر ـ نتوانست موقعیت و عظمت پیشین خود را بازیابد. چنانکه اشاره شد، هم اینکه جز تلاشهاى جسته گریختهاى که گاه و بیگاه در پایتخت مىشود، تعزیه به شکلى بسیار ساده و بندرت در برخى از شهرها و روستاهاى دور افتاده اجرا مىگردد .
انواع تعزیه
1) تعزیه دوره
2) تعزیه زنانه
3) تعزیه مضحک
تعزیه نامه
تعزیهنامهها، پیشینه سرایش و نگارش تعزیه را که معمولا به صورت اشعار عامیانه توسط شاعرانى گمنام و تعزیهگردانان سروده مىشد، به سالهاى میانى سده دوازدهم هجرى مىرسد . زمینه پیدایى و تکامل تعزیهها را نیز باید در مرثیهها جست و جو نمود . سرایش مرثیهها با زمینه رویداد کربلا از گذشتههاى تقریبا دور آغاز گشته بود، چنانکه شاید بتوان به اشعارى چند از حدیقة الحقیقة سنایى غزنوى را در دیباچه تاریخى مرثیه به شمار کرد. اما آغاز مرثیهسرایى با این مفهوم مشخص و به گونه گسترده مربوط است به سده نهم. مرثیه سرایان نامدارى چون رفیعاى قزوینى (صاحب حمله حیدرى)، کمال غیاث شیرازى، ابن حسام قهستانى (صاحب خاوران نامه)، باباسودایى ابیوردى، تاج الدین حسن تونى سبزوارى، لطف الله نیشابورى، و کاتبى ترشیزى نیز اشعارى در رثاى شهیدان کربلا سرودند. اما نامدارتر از همه اینها محتشم کاشانى است که ترکیب بند مشهور اوجانى تازه در مرثیه سرایى ایران دمید، به گونهاى که از آن پس سرودن مرثیه بسیار رایج گشت و در عهد قاجاریه به اوج خود رسید (ترکیب بند محتشم) . منابع داستانى تعزیهها غالبا کتابهاى مقاتل (مقتل نامهها) و حماسههاى دینى و احادیث و اخبار بودهاند. از جمله شاعرانى که در این زمینه تلاشى ارزشمند کردهاند یکى میرزا نصرالله اصفهانى (شهاب) است که در دوره ناصرالدین شاه و به تشویق امیرکبیر به گردآورى و تکمیل اشعار تعزیه پیش از خود پرداخت و خود نیز تعزیههایى به نگارش آورد که تعزیه مسلم، از جمله آنهاست، و دیگر باید از محمد تقى نورى و نیز سید مصطفى کاشانى (میر عزا) نام برد. کاشانى خود تعزیه گردانى بنام بود و «تعزیه حر» بدو منسوب است. ماندگارى برخى از تعزیهها تا اندازه زیادى مرهون نمایش دوستى و ذوق ادبى برخى از کارگزاران خارجى در ایران است. تنى چند از این کارگزاران از سر علاقه نسخههایى از مجالس مختلف تعزیه را گردآورى و در برخى از موارد به زبانهایى نیز ترجمه کردهاند، از آن جملهاند :
1) مجموعه خوچکو
فهرست تعزیهنامههاى خوچکو به ترتیبى که در مجموعه وى آمده بدین شرح است :
1) خبر آوردن جبرئیل بر پیغمبر (ص) که امام حسن (ع) از زهر شهید شود و امام حسین (ع) را در کربلا به ستم شهید کنند؛ 2) وفات پیغمبر (ص) ؛ 3) غصب نمودن عمر باغ فدک را؛ 4) وفات فاطمه علیها سلام؛ 5) وفات حضرت امیر (ع) ؛ 6) شهادت امام حسن (ع) ؛ 7 ) شهادت حضرت امام حسین (ع) ؛ 8) رفتن مسلم بن عقیل به کوفه؛ 9) شهادت طفلان مسلم؛ 10) شهادت طفلان؛ 11) حرکت امام حسین (ع) از مدینه طیبه به کوفه خراب؛ 12) آمدن حر سر راه حضرت (ع) ؛ 13) ورود حر سر راه حضرت امام (ع) ؛ 14) راه گم کردن امام حسین ( ع) ؛ 15) ایضا راه گم کردن؛ 17) شهادت حضرت عباس، برادر امام حسین (ع) ؛ 18) شهادت على اکبر پسر ارشد امام حسین (ع) ؛ 19) شهادت قاسم بن حسن حسن برادر زاده امام حسین ( ع) ؛ 20) شهادت طفلان زینب خاتون خواهر امام حسین (ع) ؛ 21) گل فرستادن فاطمه صغرى دختر امام حسین (ع) از مدینه به کربلا؛ 22) کتاب نوشتن فاطمه صغرى دختر امام حسین ( ع) به پدر بزرگوار؛ 23) شهادت على اصغر طفل شیرخوار امام حسین (ع) ؛ 24) شهادت حضرت امام حسین (ع) ؛ 25) آمدن پیغمبران بر سر نعش امام حسین (ع) ؛ 26) آب آوردن زنان بنىاسد جهت اهل بیت امام حسین بعد از شهادت امام حسین (ع) ؛ 27) رفتن سکینه به مجلس ابن سعد براى گرفتن اجازه دفن اجساد شهیدان (این تعزیهنامه در متن فارسى عنوان ندارد ـ عنوان مزبور از روى فهرست فرانسوى مندرج در کتاب نمایش ایرانى ترجمه شده؛ 28) مجلس غارت خیمهگاه امام حسین (ع) ؛ 29) مجلس خطیب ولید؛ 30) مجلس دیران فرنگى؛ 31) دفن کردن جماعت بنى اسد شهدا را؛ 32) ایضا مجلس دیرانى فرنگى؛ 33) خبر فرستادن خاندان امام حسین (ع) به مدینه (این تعزیهنامه در متن فارسى عنوان ندارد . عنوان آن از روى فهرست فرانسوى کتاب نمایش ایرانى ترجمه شد.
2) مجموعه پلى
3) مجموعه چرولى
4) مجموعه لیتین
منابع :
تعزیه در ایران
تعزیه هنر بومى پیشرو در ایران
کتاب نمایش (1 و 2)
دایرة المعارف فارسى (1 و 2)
جنگ شهادت
شبیه و شبیه خوانى (مقاله / یزدانى )
منبع:کتاب دایرة المعارف تشیع