تحلیل و بررسی آیین یوگا

به طور کلی برای اثبات هر ادعا به یکی از سه شیوه می توان تمسّک نمود: عقلی، تجربی و وحیانی. اگر گزاره ای از سنخ عقلانی بود، برای اثبات آن می توان از استدلال های منطقی و براهین عقلی استفاده کرد. اگر گزاره ای تجربی یا
يکشنبه، 19 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحلیل و بررسی آیین یوگا
تحلیل و بررسی آیین یوگا

 

نویسنده: محمدتقی فعالی




 
به نظر می رسد موارد ذیل در رابطه با یوگا قابل تأمل باشند:

یک) بن بست روش شناسی

به طور کلی برای اثبات هر ادعا به یکی از سه شیوه می توان تمسّک نمود: عقلی، تجربی و وحیانی. اگر گزاره ای از سنخ عقلانی بود، برای اثبات آن می توان از استدلال های منطقی و براهین عقلی استفاده کرد. اگر گزاره ای تجربی یا حسی بود، می توان بر اساس شیوه های علمی و تجربی به اثبات آن پرداخت و نیز اگر با گزاره ای تعبدی مواجه شدیم، راه اثبات آن وحی آسمانی است. سؤال مهمی که در این جا قابل ذکر است این که یوگیست ها که اصول خود را تقریباً قبل از میلاد مسیح مطرح کرده اند، بر اساس کدام روش به اثبات آن اصول می پردازند؟ گزاره هایی مثل این که انسان هفت کالبد دارد، مراکز انرژی بدن هفت چاکرا است و انسان دارای نادی های بی شمار یا سه نادی اصلی است، به همراه بیان ده ها ویژگی در این رابطه، این گزاره ها با کدام یک از سه روش پیش گفته قابل اثبات است؟ از سوی پیروان یوگا برای اثبات اصول و مبانی خود چه روشی ارائه شده است؟
بدون شک راه اثبات این گونه گزاره ها و ادعاها وحی آسمانی نیست و معتقدان به یوگا هم به هیچ جمله ای از کتب مقدس استناد نکرده اند. از سوی دیگر روش استدلال و برهان هم در این جا چاره ساز نیست. چنان که پیروان مکتب یوگا هم به ارائه ی استدلال های منطقی و براهین عقلی متوسل نشده اند. تنها راه چاره ساز استفاده از روش تجربی است. آنها می توانند بگویند سخنان بزرگان یوگا نظیر پاتانجلی، نتیجه ی تجربیات درونی است. حالی جای این سوال مهم وجود دارد که آیا تجربه ی شخصیِ یک یا چند انسان در صدها سال گذشته می تواند راهی برای بشریت و انسان معاصر جهت نیل به حقایق باشد؟ اگر یک انسان بر اساس یافته های درونی خود به اموری دست یافت آیا این یافته ها در آن حد و اندازه است که منجی بشریت باشد؟ راهی که پشتوانه ی وحی الهی ندارد و نیز از سوی استدلال های عقلی حمایت و تأیید نمی شود، آیا می تواند دست گیر انسان ها باشد و بشریت را به سرمنزل مقصود برساند؟ آیا بهتر نیست برای به فعلیت رساندن نیروها و استعدادهای درونی از راهی که خدای خالق هستی و انسان گفته است برویم؟ و اصولاً این سوال اساسی و حیاتی پیش روی ماست که راه نجات بشر، راهی است که خدا نشان دهد یا بشر؟
شایان ذکر است که اگر به روش علمی و تجربی هم مراجعه شود شاید آموزه های یوگا پاسخ مثبتی دریافت نکند. دیوید فونتانا یکی از اندیشمندان غربی است که در زمینه ی روانشناسی و نیز روانشناسی دین مطالعات وسیعی دارد. وی در این رابطه کتابی ارزشمند تألیف نمود که نخستین بار به همت انجمن روانشناسان بریتانیا و انتشارات black well در سال 2003 میلادی در دسترس خوانندگان قرار گرفت. فونتانا نتایج پژوهش ها و تحقیقات گسترده خود را در اثر مزبور به رشته ی تحریر در آورده است. وی معتقد است که مسأله ی انرژی در جهان یا مراکز انرژی در بدن براساس روش های دانشگاهی قابل اثبات نیست:
در شرایطی که پزشکی قادر نیست به سنجش انرژی های ظریفی مانند چی و پرانا بپردازد، پزشکان مجرب چین و هند تردیدی در وجود و نقش مهم آنها در شفای جسم، ذهن و روح ندارد. پزشکان غربی که روش های دانشگاه های شرق را مطالعه کرده اند، این عقیده را اظهار می کنند که انرژی چی با فناوری پزشکی جدید قابل سنجش نیست. (1)

دو) یوگا را با عرفان چه کار؟

گیریم تمام اصول و راه کارهای یوگا درست باشد. در این صورت آنچه ما در اختیار داریم یک سلسله تکنیک های پیچیده و بعضی بسیار سخت و دشوار است. این تکنیک ها و تمرین ها را در کتاب های مختلف می توان یافت. در این زمینه به زبان فارسی صدها صفحه مطلب وجود دارد (2) که البته میان آنها تفاوت و گاه تناقض هایی هم به چشم می خورد. این تکنیک ها و تمرین ها که امروزه در کلاس های مختلف یوگا آموزش داده می شود، به دنبال اهداف و منافعی است که قبلاً به آنها اشاره شد. سوال مهمی که در این جا به چشم می خورد این است که یوگا را با عرفان چه کار؟ فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح می شود، فواید جسمی، عصبی و حداکثر ذهنی است. امروزه بسیاری از یوگیست ها از یوگا توقعی جز داشتن اندامی متناسب، درمان بعضی بیماری ها، کاهش اختلالات روحی روانی، رهایی از خشم، کاهش افسردگی، کاهش دردهای زایمان، لاغر شدن، داشتن صورتی زیبا را ندارند. اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزش های یوگا قابل حصول باشد، سوال این است که این امور با عرفان چه ارتباطی دارد؟ عرفان مؤلفه های خاصی دارد. مؤلفه هایی از قبیل: تقرب به خدا، یکسو نگریستن، یکسان زیستن ، رهایی از دنیا، زمان و مکان، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت به نام مکاشفه، توجه به باطن و درون جهان و انسان، استفاده از ریاضتی که براساس شریعت باشد و در نهایت یافتن آرامشی که با اعتماد به قدرت و علم بی پایان الهی حاصل شود.
حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت، آن مکتب عرفانی است. در حالی که یوگا از بسیاری از این مؤلفه ها خالی است. لذا باید حد آن را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود. یوگا یا نوعی ورزش ذهنی است یا روشی برای تعادل ذهن و جسم یا راه کاری برای نیل به آرامش جسمی و ذهنی. هیچ یک از این تعاریف، عرفان نیست. عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست. راه خدا با یوگا به دست نمی آید. راه خدا با تکنیک ها و تمرین هایی که محور آن آثار و فواید جسمی و ذهنی است حاصل نمی شود. پل ارتباط با خدا از یوگا نمی گذرد.
از سوی دیگر محور عمده ی تکنیک ها و فرمول های یوگا، کار با جسم و کالبد فیزیکی است. در حالی که اولین قدم عرفان بریدن از جسم و ماده است و این همان چیزی است که در تعالیم دینی از آن به «انقطاع» تعبیر می شود و شریعت راه کاری است برای وصول به این مقصود بلند. یوگا با ماده است و عرفان بریدن از ماده. لذا یوگا و عرفان به معنای واقعی و راستین از جمله امور پارادوکسیکال اند.

سه) آرامش

یکی از مهم ترین اهداف و فواید یوگا آرامش است. اگر این سوال را که «راه حصول آرامش چیست؟» به قرآن عرضه کنیم، پاسخی که دریافت می کنیم این است که: آرامش از هیچ راهی جز یاد خدا، اعتماد به او و تکیه بر علم و قدرتش حاصل نمی شود. «ألا بذکر الله تطمئن القلوب»، اگر انسان برای مشکلی اداری به رئیس اداره ای مراجعه می کند، علتش آن است که از قدرت او استفاده کند. اگر انسان برای حل بحران مالی به رئیس بانک تقاضا می دهد، علتش آن است که او قدرتی برای حل مشکل دارد. اگر انسان مبتلا به مشکل قضایی شود، به کارشناس امور قضایی مراجعه می کند تا از اطلاعات و علم او در این راه بهره برد. تمام موارد پیش گفته در این جهت مشترکند که انسان معمولاً برای حل مشکلات خود به قدرت و علم پناه می برد و بعد از کسب قدرت و علم، به آرامش نسبی دست می یابد. اما آرامش نهایی، واقعی و ماندگار، زمانی حاصل می شود که انسان به قدرت و علمِ مطلق پناه ببرد و خدا است که تمام کمالات را با هم و به صورت نامحدود در اختیار دارد. پس فقط و فقط با اعتماد به او و اتکا به علم، قدرت و رحمت او، بشریت حلاوتِ آرامش را در کام خود می چشد.
به گونه ای دیگر هم می توان به مقوله ی مهم آرامش نگاه کرد. به نظر می رسد آرامش هر دو گونه است؛ یکی آرامش سطحی مربوط به بدن یا امور روان تنی و دیگری آرامش عمیق و فطری. در قرآن آیاتی وجود دارد که آرامش نوع اول را بیان می کند. مثلاً در آیه ای می فرماید: ازدواج راهی است برای حصولِ سکونت:
و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا إلیها؛ (3)
و از نشانه های او اینکه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید.
یا در آیه ای دیگر شب را وسیله ی آرامش معرفی می کند:
الله الذی جعل لکم اللیل لتسکنوا فیه و النهار مبصراً؛ (4)
خدا [همان] کسی است که شب را برای شما پدید آورد تا در آن آرام گیرید و روز را روشنی بخش [قرار داد].
از این آیات و آیه های مشابه بدست می آید که راه کارهایی جهت نیل به «سکونت» وجود دارد. نظیر ازدواج و شب که احتمالاً به معنای استراحت در شب است. از سوی دیگر عمق وجود انسان نیازمند آرامشی است که دارای سه ویژگی است؛ یکی این که عمیق ترین لایه های وجودی انسان را در برگیرد، دوم این که ناب باشد یعنی از آلودگی دور باشد و سوم این که گذرا و موقتی نبوده، مستمر باشد. با توجه به این که دو نوع آرامش وجود دارد یکی سطحی و دیگری عمیق، می توان به نتیجه ی مهمی رسید و آن این که وصول به آرامش سطحی یعنی تنی یا روان تنی راه کارها و تکنیک هایی دارد که یکی از آنها می تواند انجام تکنیک های یوگا باشد، اما نیاز اصلی انسان به آرامش، از نوع دوم است. آرامش عمیق و ناب فقط در سایه ی یاد خدا و اعتماد به او حاصل می آید. چنانکه قرآن کریم با صراحت و به صورت انحصاری تنها راه نیل به آرامش را یاد خدا و نه هیچ چیز دیگر ( از جمله یوگا) می داند:
ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ (5)
آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.

چهار) معرفت و انرژی

از مباحثی که مربوط به کالبدها و چاکراها یا مراکز انرژی در یوگا گذشت فرمولی به دست می آید و آن این که میزان هوش در انسان بستگی به میزان دریافت انرژی در کالبدهای مختلف یا چاکراها است. به بیان دیگر هوش، آگاهی و معرفت وابسته به سطوح مختلف انرژی است. این در حالی است که براساس مبانی عرفان ناب اسلامی، معرفت واقعی تنها بر اساس میزان قرب به خدا سنجیده می شود. لذا فرمول یوگا و نیز عرفان اسلامی در رابطه با معرفت کاملاً متفاوت بوده حتی نقطه ی مقابل یکدیگرند.

پنج) اشکالات ویشیشیکه

یکی از مکاتب فلسفی باستانی هند، مکتب ویشیشیکه بود. این مکتب، ایرادها و اشکال های متعددی را بر مبانی نظری یوگا یعنی مکتب فلسفی سانکهیه وارد کرده است که جای بسی تأمل دارد. مجموعه ی این اشکال ها را سروپالی رادکریشنان در کتاب خود گردآوری کرده است. (6)

شش) ریشه یوگا کجاست!

ریشه یوگا نامعلوم است و مبدأ آن روشن نیست. معلوم نیست چه کسی و بر چه اساسی آن را پی ریزی نموده است. برخی ریشه آن را در ریگ ودا دانسته و برخی دیگر در عناصر شمنیسم یافته اند. در اساطیر و افسانه ها این تعلیمات را به خدایان هندی (مظاهر احدیت) نسبت می دهند. پاتانجلی نیز خود را بنیانگذار آن نمی داند. از این رو شاید بتوان گفت ریشه ی مفاهیمی چون بدن ها، نادی ها چاکراها معلوم نیست. آیا این مفاهیم، نوعی تشریح رازوارانه بدن انسان بوده! گویا حضور این عناصر در افسانه ها و اساطیر، نوعی تقدس به آنها داده و اقوام بعدی که آمده اند بر اینها تأکید نموده و در پس جست و جوی حقیقت آنها برنیامده اند. تاکنون هم مفاهیم مطرح در یوگا توسط علم پزشکی تأیید نشده است.

هفت) فرار به سوی یوگا!

ریشه پایه گذاری یوگا رهایی از رنج بوده است، اما امروزه یوگا بعد از رواج در غرب، چنان گسترش یافته که با هدف رفع تمامی مشکلات روحی، روانی و جسمی به صحنه آمده است. این گسترش نشان می دهد انسان معاصر که بار زندگی مدرن را بر دوش می کشد، آنچنان دچار سرگردانی و سردرگمی شده که دنبال هر راه چاره ای برای درمان و در پی مرهمی برای زخم های جان خود می گردد. اینجاست که طبیبان راهنمای سرگشتگان می شوند و هر راهی که اندک فایده درمانی برای بیمار ولو سودهای مادی کم را به او نشان می دهند، اما آیا مشکل اصلی بشر حل خواهد شد یا همانطور، زندگی با ابهامات پیرامون خود بر رنج بشر خواهد افزود؟

هشت) رفتار سلبی

از نگاه دینی که منطبق بر واقعیت زندگی انسان است این دنیا برای انسان، قرین رنج است چنانکه در آن شادی و کامیابی هم هست، نکته ی مهم اینکه ریشه کن نمودن رنج و رهایی از آن خیالی است خام. برای حل مشکل، رنج را باید مدیریت کرد و تنها راه مدیریت آن پیروی از دستورات و برنامه های علمی خالق بشر است و با ارائه ی بینشی درست درباره خدا، هستی و انسان و برنامه هایی جامع، زندگی آدمی به سوی سعادت ابدی راهنمایی شود. از این رو تلاش یوگا برای زدودن رنج از زندگی انسان تلاشی است سلبی که نتیجه ای به بار نمی آورد.

نه) خلأ خداشناسی

در یوگا مانند سایر مکاتب هندی سخنی از خدا نیست، خدایی که مبدأ و منتهای هستی است: «هو الاول و الآخر». (7) او راه نجات بشر را از طریق رسولان خود به انسان ها نشان داده است. در یوگا سخنی از معاد هم مطرح نیست. بنابراین آرمان یوگا به زندگی دنیوی انسان، منحصر می شود و چنین چشم اندازی برای زندگی انسان، با دلایلی که بر ضرورت معاد گفته شده (8) ناسازگار است.

ده) فرد محوری

انسان موجودی اجتماعی است. وسعت نیازهای جسمی و روحی انسان باعث می شود گرایش به اجتماع با فطرت او سازگارتر باشد. ایجاد اجتماع، گذشته از زدودن نیازهای انسان، بستری برای رشد و تعالی او فراهم می آورد تا از این راه به رشد معنوی دست یابد. دین اسلام بیشتر از هر آیینی به جامعه توجه نموده و با این حال از توجه به فرد هم دور نمانده است. اهمیت مؤلفه ی اجتماعی بودن بشر تا حدی است که حتی در فردی ترین مقررات از قبیل نمار و روزه، چاشنی اجتماعی بودن زده شده است. (9) اما در یوگا فرد، محوریت دارد و همه تلاش ها در راستای نجات فرد هزینه می شود و به جنبه اجتماع که ابزاری کارساز برای زدودن رنج انسانی است توجهی نمی شود.
تحلیل و بررسی آیین یوگا

یازده) فقدان زیبایی شناسی

جمال و زیبایی از ویژگی های عالم هستی و نظام احسن است. در این میان انسان از بهره جمال بیشتری نسبت به سایر موجودات برخوردار است. چنان که خدای متعال آنگاه که انسان را آفرید و از روح خود در او دمید خود را با صفت زیبای «احسن الخالقین» (10) ستود. بنابراین دیدن زیبایی های آفرینش انسان، برخوردی منصفانه با پدیده های خلقت است.
از سوی دیگر یکی از ابعاد وجود انسان، علاقه به جمال و زیبایی است؛ انسان در همه شئون زندگی زیبایی را دخالت می دهد؛ لباس می پوشد برای جلوگیری از سرما و گرما اما زیبایی لباس را در هم نظر دارد، برای سیر شدن غذا می خورد و در زیباسازی غذا و سفره دقت می کند، خانه می سازد برای سکونت و استراحت اما به زیبایی آن هم توجه می کند. (11) برای تفریح، سعی می کند از زیبایی های مناظر، پرندگان، درختان، کوهستان، آبشارها و سایر زیبایی های هستی لذت ببرد و خلاصه آن که زیبایی را برای خود و اطراف خود و آنچه به او مربوط می شود دوست دارد و دنبال آن می رود، اما یوگا که به رنج آمیز بودن زندگی انسان اعتقاد دارد، زندگی را جز رنج و تیرگی نمی داند؛ لذا یوگا بینش حقیقتی به هستی و انسان ندارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دیوید فونتانا، روانشناسی دین و معنویت، ترجمه ی 1، ساوار، ص 124.
2. ر.ک: سیما سوندهی، یوگا در دوران بارداری، ترجمه ی مینا اعظامی؛ سیما سوندهی، یوگا پس از زایمان، ترجمه ی مینا اعظامی؛ تووا، یوگای صورت، ترجمه ی هما سیداحمدی؛ سوامی ساتیاناندا، یوگا و لاغری، ترجمه ی رضا رامز؛ کارول میگو، ورزش های صورت، ترجمه ی هما سید احمدی؛ اریک استون مودلاو، تائو یوگا و چی تونگ، ترجمه ی مهیار جلالیانی؛ هواردکنت، یوگا در ژرفای زندگی، ترجمه ی سید حمید رضا جعفری؛ سوزان دیس، کاهش وزن با یوگا، ترجمه ی رضا رامز؛ ددی شولتز، یوگا و تندرستی، ترجمه ی احسان واحدی؛ ب. ک. س. اینگر، پرتو پر انایام، ترجمه ی مهیار خورزاد؛ یی. دی شارما، یوگای پیشرفته، ترجمه ی رضا رامز و...؛ جیمز هویت، یوگا، ترجمه ی امید اقتداری؛ سوامی شیواناندا، دائرة المعارف یوگا، ترجمه ی رضا رامز؛ جولی فیرید برگر، یوگا در محل کار، ترجمه ی رضا محتشمی توتکابنی؛ جان مومفورد، یوگا روان تنی، ترجمه ی حسین الماسیان؛ سوامی ساتیاناندا، فواید وضعیت های معکوس، ترجمه ی بدرالدین موسوی نسبت؛ مسعود مهدوی پور فرد، تمرین های عملی یوگا؛ ریچارد هیتلمن، آموزش یوگا در 28 روز، ترجمه ی مهرداد پارسا.
3. روم/ 21.
4. غافر/ 61.
5. رعد/ 28.
6. ر. ک. تاریخ فلسفه ی شرق و غرب، ج1، ص 253- 248.
7. حدید/ 3.
8. ر. ک: جعفر سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة، ج4، ص 158؛ صدرالدین محمد شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج9، ص 241؛ خواجه نصیرالدین طوسی، آغاز و انجام، ص 88.
9. ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ص 242.
10. مومنون/ 14.
11. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج2، ص 278.

منبع مقاله:فعالی، محمدتقی؛ (1390)، آفتاب و سایه ها(نگرشی بر جنبش های نوظهور معنویت گرا)، تهران: انتشارات عابد، 1390.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط