یک) پیشینه ی تاریخی (1)
یوگا (2) از ریشه ی «یوج» (yuj) به معنی پیوستن، مهار کردن و جفت کردن مشتق گردیده است و معادل این ریشه به فارسی «یوغ»، به لاتین (jangere)، به فرانسه (joug) و به انگلیسی (yoke) است. (3)در هند به جز ادیان متعدد، مکاتب فلسفی هم وجود داشته است. فلسفه های چندگانه ی هند که از پانصد سال قبل از میلاد مسیح در آنجا مشکلی گرفته است. (4)
عبارتند از: نیایه، ویشیشیکه، پوروه میمانسا، ویدانته (دارای سه شاخه ی شنکره، را ما نوجه و مدوه می باشد) و سانکهیه. (5)
سانکهیه به عنوان یک مکتب، قدیمی ترین و مهم ترین روش فلسفی و وسیع ترین سیستم فکری هندوهاست که مقارن پدید آمدن کتاب اوپنیشادها به ظهور رسید. بانی آن فردی است به نام «کپیله» که یک قرن قبل از بودا در هند می زیست.
روش فلسفی او برجینیسم و بودیسم تأثیرگذار بود. (6)
مکتب فلسفی سانکهیه بر ثنویت استوار است، این مکتب معتقد است که در عالم دو حقیقت ازلی وجود دارد؛ یکی ماده یا صورت که عالم محسوس و طبیعت است یا «پرکریتی» و دیگری روح یا معنا که نامحسوس است یا «پوروشه». پرکریتی یا چهان ماده از 23 عنصر جداگانه ترکیب یافته و هر عنصر دارای سه حالت است به نام های: حالت سبکی یا راحتی «ستوه»، حالت میل فعال «رجس» و حالت رکود با جمود «تمس». (7)
حقیقت دوم جهان یا پوروشه که همان عالم ارواح است از بی نهایت روان های منفرد تشکیل می شود. این ارواح در عالم طبیعت گرفتار بدبختی ها و آلامند که ریشه ی تمامی آنها جهل و نادانی می باشد. (برخلاف بودا که ریشه ی تمام آلام را خواهش های نفسانی و امیال و آرزوها می دانست.) در واقع آنها طریقه ی علم و معرفت را براساس آیین برهمنیسم که در اوپنیشادها مذکور است برگزیدند. از نظر ایشان جهل و نادانی ناشی از این واقعیت است که انسان میان ماده و معنا یا جسم و روح تمییز نمی دهد.
بر این اساس روح در قید و بند جسم و قوای طبیعت مقهور مانده، ناگزیر می شود در یک چرخه ی دولاب گونه از این جهان برود و دوباره به این عالم برگردد. تنها در صورتی که انسان به معرفت کامل نسبت به تمیز میان روح و ماده برسد، عرفان کامل حاصل کرده، به حالت استقرار و آرامش دست پیدا می کند و در این حالت انسان طهارت محض و فنای مطلق خواهد یافت. وصول به این معرفت که باعث تمیز روح از ماده و پالایش آن می شود، یک برنامه ی عملی نیار دارد. این برنامه ی عملی همان یوگا است. بنابراین یوگا در واقع بخش عملی مکتب فلسفی سانکهیه محسوب می شود. (8) بعضی ریشه ی یوگا را در سروده های «ریگ ودا» و در مفهوم «تپس» به معنای ریاضت پی می گیرند. (9) بعضی دیگر این احتمال را مطرح کرده اند که عناصر شمنیسم از طریق تمدن بومی هند که صفات مشترکی با آئین شمن ها داشت به تدریج وارد یوگا شده در آن رسوخ و نفوذ کرد. (10) واژه ی شمن در میان اقوام «تونگوس» که از نظر نژادی مغول بوده اند، معنای «موبد» یا «پزشک مرد» را می رسانده است. ویژگی های شمنیسم آسیایی عبارت بوده است از ورود به طریقت سیر و سلوک، ایجاد نیروهای سحر آمیز که شمن بواسطه ی آن می توانسته است به سفرهای روحانی برود و تسلط بر آتش، به گونه ای که شمن می توانست روی آتشِ گداخته راه برود.
مکتب یوگا یک روش منظم ذهنی است که استمرار طریقه ی علم و معرفت است. این طریقه در صورتی میسر خواهد شد که یوگی کوششی عظیم جهت قوت اراده و اندیشه ی روشن به خرج دهد تا فکر و ذهنش صفا و طهارت یابد و در این صورت به توجه فکری کامل دست یابد.
دو) انواع یوگا
یوگا دارای شش نوع و شش شاخه ی اصلی است (11) که عبارتند از:* منتره یوگا: این یوگا مربوط به راهبه هایی است که در معبدهای تبتی به خواندن اوراد می پردازند. اساس منتره یوگا بر آن است که بصیرت و آگاهی درونی تنها از طریق به زبان آوردن اصوات و کلمات و جملات مرسوم به منتره حاصل است. آنها معتقدند که ذکر منتره به تمرکز فرد برای تعالی فکر کمک می کند. (12)
* کرمه یوگا: این شاخه ی یوگا بر اساس این تفکر شکل گرفته است که از طریق سکوت و آرامش می توان به تعهدات زندگی نائل آمد. فقدان نظم و برنامه ریزی از ویژگی های کرمه یوگاست. آنها می گویند در زمان حال غوطه ور شدن و فراموش کردن گذشته و آینده به انسان استقرار و آرامش می دهد. (13)
* بکهتی یوگا: در این یوگا عبادت نقشی ندارد. بلکه تمرکز بر مفهوم خدا در مراقبه مدنظر است و انسان از این طریق به دانش و معرفت دست می یابد.
* کندالینی یوگا: این شاخه از یوگا بر اساس تحریک مراکز انرژی انسان یعنی کندالینی شکل می گیرد و روشی است برای بازکردن و فعال نمودن چاکراهای انسان. (14)
* راجا یوگا: این شعبه از یوگا نوعی مراقبه ی علمی است که به صورت سلسله ی مراتبی انجام می شود.
* یوگا پاتانجلی: پاتانجلی شخص حکیمی است که در قرن دوم میلادی می زیست. (15) او را رساله ای بود به نام «یوگا سوتره». (16) پاتانجلی در این اثر مهم برای یوگا هشت مرحله برشمرد. (17) عمل به مرحله ی بالاتر باید بعد از عمل به مرحله ی نازل تر باشد.
اول) مرحله ی یمه (18) (پرهیزکاری): این بخش درباره ی تعلیم فکری و مربوط به تنظیم روابط فرد با جامعه است و خود دارای پنج زیر مجموعه می باشد.
* اهیمسا (19) (بی آزاری): این مرحله تکنیک هایی است که ما را از اِعمال خشونت منع می کند. بعد از جنگ جهانی دوم این عقیده مطرح شد که برای جلوگیری از خشونت، اعمال خشونت لازم است. اما گاندی با الهام از اولین اصل یمه به پیروان خود این رهنمود را داد که عمل خطا را نباید با خطای بزرگ تر یعنی خشونت پاسخ داد. لذا نباید کسی را به خاطر چیزی که اتفاق افتاده است؛ سرزنش یا به او فحاشی کرد. نباید با کردار یا اندیشه ی منفی به دیگران آسیب رساند.
* ستیه (20) (راستگویی): دومین یمه برای حفظِ صداقت است. همیشه باید راست گو بود. زیرا تنها راستی است که در نهایت به نفع ماست.
* آستیه (21) (دزدی نکردن): سومین یمه برای تسلط بر طمع است. هرگز چیزی را که به تو تعلق ندارد دنبال نکن. لذا نه تنها دزدی بد است بلکه هرگونه تصرف غیرمجاز در دیگران و بر دیگران ممنوع است. حتی طراحی برنامه های کلان برای اداره ی دیگران، سرقت محسوب می شود.
* براهمه چاریا (22) (پرهیز از روابط جنسی): چهارمین یمه برای تسلط بر لذت سلبی است. تکنیک های این یمه برای وفاداری در پیوندها و اجتناب از هرزگی و بی بند و باری است.
* آپاری گراها (23) (عدم حرص): آخرین یمه تکنیک هایی است برای تسلط بر هرگونه وابستگی. لذل معتقدند محبت و خدمت آری اما تعلق هرگز.
* سوچا (25) (نظافت و پاکی): اولین نیاما تکنیک های است برای انضباط درونی، تزکیه ی درونی از راه نیکوکاری، انسان را به دانش معنوی می رساند که برای یوگی نظافت درونی را به ارمغان می آورد.
* سانتوشا (26) (قناعت): تکنیک هایی است برای ایجاد رضایت مندی باطنی و قانع سازی درونی. اگر انسان بتواند به بردباری و متانت دست یابد قادر خواهد بود در حالت بحرانی آرامش خود را حفظ کند.
* تپس (27) (ریاضت): تکنیک هایی را شامل می شود که از راه ریاضت باعث تقویت اراده می شود. این تکنیک ها تلاش های آگاهانه جهت تسلط بر خود و توازن و تعادل درونی است.
* سوادایا (28) (تعمق در کتاب مقدس): بخشی از تکنیک های نیاما برای خودشناسی است که از راه تعمق در کتاب مقدس پدید می آید.
* پرانیدانا (29) (توجه محض): آخرین مرحله ی نیاماست که برای سرسپردگی و تسلیم مطلق خود وضع شده است.
سوم) آسانا (30) (نشستن): یک وضعیت نشستن برای تمرکز یا مدیتیشن و مراقبت است که دارای 84 حرکت اصلی می باشد. تمام حرکات براساس طب فشاری طراحی شده است، که نتیجه ی آن بالا بردن فراوان استقامت بدن و تعالی جسمی است.
چهارم) پرانایاما (31) (حبس دوم و تنظیم تنفس): علم تنفس است. پاتانجلی معتقد بود یکی از علت های اصلی مشکلات داخل بدن عدم کنترل دم و بازدم است. در این مرحله روش های مختلف تنفس آموزش داده می شود.
پنجم) پراتیهارا (32) (فرامحسوس): کنترل و تنظیم ارگان های حسی است تا انسان بتواند به فرامحسوس دست یابد.
ششم) دهارانا (33) (تمرکز نیروی معنوی): برای تمرکز تک تک حواس روی موضوعی خاص جهت خودشناسی است.
هفتم) دیانا (34) (مراقبه): نوعی مدیتیشن برای ایجاد خلأ ذهنی و دست یافتن به سکوت درون است.
هشتم) سمادهای (35) (وصال): به معنی پیوستن و اتصال و این آخرین مرحله ی یوگاست.
هدف اصلی پاتانجلی از این اعمال و تکنیک ها و ریاضات این است که جسم، مطیع روح شود و نوعی حالت تصفیه برای نفس پدید آید. نفس می تواند بعد از گذر از این مراحل به مرحله ی نیروانه واصل گردد. اگر جوکی این مراحل را انجام دهد صاحب قدرت ها و نیروهای فوق العاده ای می شود. مثلاً از زمان و مکان بیرون رفته در آنِ واحد در چند جا می تواند حضور یابد. یا این که در هوا به پرواز در آید. این قوای معجزه آسا بر اثر رهایی و نجات نفس از قیود مادی و رنجِ حاصل از قانون سمساره حاصل می آید.
سه) بدن ها، نادی ها و چاکراها
به عنوان مقدمه باید گفت که در یوگا عقیده بر این است که انسان دارای هفت بدن و هفت چاکرا می باشد. بدن های هفت گانه ی انسان عبارتند از: بدن مادی یا فیزیکی، بدن اثیری و یا اتری، بدن ستاره ای یا احساسی یا اختری، بدن ذهنی، بدن روحانی، بدن کیهانی و بدن نیروانی. (36) بنابراین غیر از بدن مادی که با حواس فیزیکی قابل تشخیص است، انسان دارای کالبدهای تو در توی دیگری است که واقعیت دارند، اما با حواس ظاهری قابل درک نیستند. هر کدام از آنها دارای انرژی، شکل و رنگ خاصی است و با بدن فیزیکی در ارتباط مستقیم است. هر یک از بدن ها ارتعاشات مخصوصی از انرژی دارند که دارای فرکانس های خاصی هم هست. مثلاً بدن اتری که به بدن فیزیکی نزدیک تر است، پایین ترین ارتعاش را از نظر فرکانس دارد و به هر میزان به بدن های بالاتر دسترسی پیدا کنیم، فرکانس های انرژی آن بیشتر و بالاتر می شود. هر یک از بدن ها رقصی از انرژی است. هرگاه انسان رو به رشد باشد، فرکانس های مربوط به بدن افزایش می یابد. آگاهی هر بدنی به میزان ارتعاشات بستگی دارد، لذا اگر انسان به فرم های بالاتری از انرژی دست یافت به آگاهی و هوشیاری بیشتر مجهز شده است. البته ارتعاشات و امواج انرژی بدن های مختلف در یکدیگر نفوذ می کنند. ولی کسی که قادر به دیدن آنها باشد تفاوت میان آنها را تشخیص می دهد.سیستم انرژی بدن غیر از بدنِ انرژی شامل دو بخش دیگر هم می شود: یکی «نادی ها» و دیگری «چاکراها»، بنابراین سیستم انرژی بدن در اصل شامل سه بخش می شود:
* بدن های لطیف یا بدن های انرژی
* نادی ها یا کانال های انرژی
* چاکراها یا مراکز انرژی
نادی ها به منزله ی شبکه ی ظریفی از شریان ها عمل می کنند.(37) اصطلاح نادی در زبان سنسکریت به معنای نی، رگ یا سیاهرگ است. عملکرد نادی، حمل انرژی حیات یا «پرانه» به تمام سیستم انرژی انسانی است. انرژی بدن از قسمت انتهایی به ستون فقرات سرچشمه گرفته و از طریق نادی های فراوان (72000) به کل بدن و به بیرون هدایت می شود. میان نادی ها سه نادی اصلی وجود دارد:
یکی نادی مستقیم که از کندالینی شروع و به سمت بالا کشیده می شود به نام «سوشومنا». در کنار این نادی دو کانال انرژی دیگر هم به صورت مارپیچ از کندالینی تا مغز سرادامه دارد. یکی به نام «آیدا» و دیگری به نام «پینگالا». آیدا به سوراخ چپ چینی و پینگالا به سوراخِ راست بینی منهی می شود.
نیروی کندالینی در انتهای ستون مهره ها همانند ماری چنبره زده خفته است. (38) این نیروی عظیم از راه کانال های انرژی مرکزی وارد سیستم انرژی بدن می شود. جایی که دو نادی اصلی یعنی آیدا و پینگالا به هم می رسد. «چاکرا» نامیده می شود. (39) چاکراها مراکز انرژی بدن هستند که از پایین به سمت بالا کشیده شده، هفت مرکز انرژی به وجود می آورند. در اغلب افراد نیروی کندالینی به صورت قطره قطره است که اگر در اثر رشد آگاهی بیدار می شود، مانند نیروی عظیم عمل می کند و بر اثر آن چاکراها فعال می شوند. این فعال سازی باعث توسعه ی مراکز انرژی شده امواجی که انسان در طول حیات نیاز دارد تأمین می شود. این امواج از بدن های لطیف مختلف می گذرند و به صورت احساسات، افکار و حواس ظاهر می شوند.
آیدا و پینگالا قادرند مستقیماً حیات را دریافت و به مراکز انرژی بدن منتقل کنند. نادی ها را باید پاک سازی کرد. یوگا برای پالایش و پاک سازی کانال های انرژی مؤثر است. تمرین های تنفسی یوگا کانال ها را پاک و انرژی بدن را متعادل می سازد.
کلمه ی «پرانه» به معنای انرژی حیات و انرژی مطلق است. (40) در زبان چینی و ژاپنی به آن «چی» یا «کی» یا «گی» گفته می شود. پرانه نمایان گر تمام فرم های انرژی است و در امواج مختلف متجلی می شود. یکی از فرم های انرژی هواست و تنفس یکی از راه هایی است که از راه آن پرانه دریافت می شود. سطح آگاهی هر موجودی بستگی به امواج پرانه دارد که برای انسان قابل جذب می باشد. آیدا و پینگالا مستقیماً پرانه را از هوا از طریق تنفس می گیرند و مواد سمی را به همراه بازدم به بیرون تخلیه می کنند.
چاکراها مراکز انرژی هستند که از تقاطع دو کانال انرژی آیدا و پینگالا شکل می گیرند. چاکراها امواجی را که با فرکانس های خودشان هم خوانی دارند، می گیرند و در واقع همانند آنتن عمل می کنند. چاکراها روزنه هایی هستند که ما را با دنیای نامحدود آنها متصل می کنند. چاکراها انرژی را دقیقاً به اطراف هم صادر می کنند و از این طریق «هاله ی بدن» تشکیل می شود. چاکراها به دو صورت باز و بسته عمل می کنند و از این طریق فعالیت های موزون یا ناموزون را شکل می دهند. خلاصه آنکه هفت کالبد تنی وجود دارد و متناسب با هر یک، هفت چاکرا هم وجود دارد.
اول) بدن مادی: بدن مادی همین بدن فیزیکی است که برای حواس قابل درک است. این بدن کمترین انرژی را داشته و از حداقل فرکانس برخوردار است. اگر عملکرد آن ناموزون باشد به دلیل نقصی است که در سیستم چاکرا پدید آمده است.
چاکرای اول: اولین چاکرا به نام «چاکرای مولادهارا» می باشد که گاهی به آن مرکز ریشه یا چاکرای پایه هم گفته می شود.
رنگ این چاکرا اگر فعال باشد به رنگ قرمز آتشین است. این چاکرا در پایین ترین قسمت ستون فقرات قرار دارد. این چاکرا مربوط به غدد فوق کلیوی است. حس مربوط به این چاکرا حس بویایی است. این چاکرا به طرف زمین باز می شود. منتره ی (سمبل) این چاکرا به صورت «لام» می باشد.
ساختار این چاکرا بدین صورت است که می تواند انرژی های کیهانی را به سطح فیزیکی انتقال دهد و جریان انرژی مادی را امکان پذیر سازد. اگر چاکرای ریشه باز باشد و در گشودن آن موفق باشید، رابطه ی جسمانی عمیقی با زمین و طبیعت پیدا خواهید کرد و از این طریق می توانید انرژی کافی را برای رابطه ی جنسی، بچه دار شدن و هرگونه عمل فیزیکی به صورت پیدا کنید. زمین برای ما جای امنی می شود و با خوش بینی روی زمین زندگی خواهیم کرد.
امکاناتی که می توان برای فعال ساختن این چاکرا به کاربرد، مشاهده ی رنگ های قرمز آتشین است و به جز آن، ریتم خاصی از موسیقی می تواند مؤثر باشد. همچنین از سنگ درمانی و رایحه درمانی هم می توان استفاده کرد. اما به جز موارد مذکور انجام تمرین ها و تکنیک های یوگا انسان را به نتیجه می رساند.
دوم) بدن اتری: این بدن از لحاظ شکل و ابعاد همانند بدن فیزیکی بوده، جفت اتری آن نامیده می شود. این بدن عهده دار شکل دادن به بدن فیزیکی، خلاقیت و تمام حس های مادی است. بدن اتری انرژی های لازم را از نادی ها جذب و بخشی از آن را صرف داخل می کند و بخش دیگری از انرژی از طریق پوست خارج می شود که حدود دو اینچ طول دارد. این انرژیِ خارجی اولین هاله ای است که اطراف بدن فیزیکی را فرا گرفته است و آن بدن را همانند محافظی در بر می گیرد.
جهت تقویت این کالبد باید به گل ها و درختان توجه شود، زیرا انرژی گیاهان و درختان بسیار شبیه انرژی بدن اتری است. (41) بدین منظور می توان زیر درختی نشست، به گونه ای که تمام بدن با آن تماس داشته باشد، یا روی چمن زار یا زیر شکوفه های معطر دراز کشید و از این طریق تمام انرژی حیات بخش پرانه جذب می شود و درون انسان سرشار از نیرو و انرژی می گردد، لذا اگر انسان به گل ها اظهار عشق و محبت کند، آنها واکنش نشان داده، با ساطع کردن انرژی از خودشان، از شما قدردانی خواهند کرد.
چاکرای دوم: دومین چاکرا به نام «سوادهیستانا» است که گاهی به آن چاکرای خاجی گفته می شود.
رنگ آن نارنجی است. محل آن در نزدیکی ناف است. غدد جنسی و پروستات وابسته به این چاکرا هستند. حس مربوط به این چاکرا حس چشایی است. این چاکرا رو به جلو باز می شود. منتره ی این چاکرا به صورت «وام» می باشد.
ساختار عملکرد چاکرای دوم به این صورت است که انرژی جنسی، خلاقیت و احساسات مربوط به این چاکرا است. چاکرای خارجی جایگاه واقعی شکتی یا تجلی نیروی مؤنث خداوند محسوب می شود که در مرد به صورت خلق حیات جدید و در زن به صورت گیرنده ی حیات به ظهور می رسد. روابط اجتماعی به خصوص ارتباط با جنس مخالف مربوط به این چاکرا است. (42) اگر این چاکرا باز عمل کند، در ارتباط با دیگران از انرژی لازم استفاده می کنیم، لذا احساس می کنیم که با دیگران یکی شده ایم و کم کم به سوی یکپارچگی و وحدت پیش می رویم، در این صورت زندگی سرشار از شور و شگفتی می شود.
بد کار کردن چاکرای خاجی معمولاً در سن بلوغ به وجود می آید. اگر این انرژی کنترل نشود، خلاقیت جنسی ابراز نمی گردد و طبعاً به صورت امیال سرکوب شده، زیاده روی و خیال پردازی یا طغیان نمود پیدا می کند و در نتیجه واپس زدگی، فقدان عزت نفس، فلج عاطفی و سردمزاجی رخ می دهد.
از سوی دیگر موسیقی با ریتم خاص و رنگ نارنجی و نیز سنگ های مخصوص و نیز رایحه درمانی تأثیرگذار است. غیر از این ها تکنیک هایی در یوگا وجود دارد که می تواند در آزادسازی انرژی سوادهیستانا مؤثر باشد.
سوم) بدن اختری: سومین بدن عهده دار احساسات و ویژگی های شخصیتی انسان است. فضای این بدن به اندازه ی بدن فیزیکی است، ظاهر آن شبیه ابر است که در همه ی جهات حرکت می کند. هاله ی بدن اختری به صورت تخم مرغ است. احساسات منفی مانند ترس، خشم، افسردگی یا هرگونه ناراحتی موجب پدید آمدن ابرهای تاریک در هاله می شود. به هر میزان انسان به سمت عشق و از خود گذشتگی باز گردد، رنگ هاله شفاف تر و درخشان تر می شود. تمام احساساتِ سرکوب شده در بدن اختری یا کالبد ستاره ای فعال می شود و منتظر فرصتی برای رشد می باشند. مثلاً اگر کسی در خود، پرخاشگری را تقویت کرده باشد. در مقابل کسی قرار می گیرد که پرخاشگریِ او را تحریک کند. در این کالبد افکار و احساسات ناخودآگاه تأثیر گذارند. مثلاً اگر کسی به صورت ناخودآگاه روحیات منفی داشته باشد، این امر او را از رسیدن به هدف باز می دارد. چاکران سوم: متناسب با سومین کالبد، سومین چاکرا در بدن وجود دارد که نام آن چاکرای «مانی پورا» می باشد. همچنین به آن شبکه ی خورشیدی هم گفته می شود. رنگ آن زرد طلایی است. محل آن اندکی بالاتر از ناف است. غده ی وابسته به چاکرای مانی پورا غده ی پانکراس یا غده ی کبدی می باشد. حس مربوط به آن بینایی است. این چاکرا رو به جلو باز می شود. منتره ی آن به صورا «رام» می باشد.
ساختار و عملکرد چاکرای سوم بنیاد خصوصیات فردی است. در این جا هویت اجتماعی ما شکل می گیرد. پاک سازی امیال و آرزوها از طریق این چاکرا انجام می شود. چاکرای خورشیدی مستقیما در ارتباط با بدن ستاره ای یا اختری فعالیت می کند و حامل تمام احساسات و عواطف ماست. اگر این چاکرا باز باشد و به صورت موزون عمل کند، احساس روشن بینی، رضایت مندی و شعف و شادی خواهیم کرد و در صورت قفل بودن، احساسات یأس و اندوه و عدم تعادل بر ما حکم خواهد شد.
امکان پاک سازی چاکرای مانی پورا با رنگ طلایی نور خورشید، هم خوانی دارد، لذا با تماشای مزرعه ای از گندم رسیده، زیر نور خورشید فعالیت آن شروع می شود و اگر به گل آفتابگردان بنگریم و در تماشای آن غرقه گردیم، تشعشعات آن با انرژی کالبد سوم هماهنگ می شود.
همچنین ریتم خاصی از موسیقی همراه رنگ درمانی و نیز سنگ درمانی و رایحه درمانی می تواند تأثیرگذار باشد. به جز این ها فرم خاصی از یوگا یا «کرمه یوگا» در باز کردن چاکرای سوم نقش دارد.
چهارم) بدن ذهنی: چهارمین کالبد انرژی، بدن ذهنی است که سطح امواج آن بالاتر از بدن اثیری و بدن اختری است. این بدن به شکل تخم مرغ است و حجم آن در اشخاص پیشرفته افزایش می یابد. تابش هاله ی آن گاهی به ده ها متر می رسد. اشخاصی که از نظر ذهنی پیشرفت کمی دارند، هاله ی آنها رنگ کدر خواهد داشت و هر میزان که افکار آنها زنده تر و عمیق تر باشد، شفاف تر و پررنگ تر است. بدن ذهنی محل افکار، اعتقادات، عقل و منطق ماست. اطلاعاتی که از بدن فیزیکی به دست می آید از راه بدن اتری به بدن اختری و از آنجا به بدن ذهنی فرستاده می شود و در آنجا به صورت کلام در می آید. لذا مهم ترین عملکرد بدن ذهنی، یافتن راه حل های منطقی برای حل مسائل است.
چاکرای چهارم: چهارمین مرکز انرژی به نام چاکرای «آناهاتا» یا چاکرای قلبی نامیده می شود. رنگ آن سبز و گاهی صورتی است. محل آن وسط سینه قرار دارد. غده ی وابسته به آن غده ی تیموس می باشد. حس لامسه مربوط به این چاکراست. این چاکرا به طرف جلو باز می شود.
در صورتی که عملکرد چاکرای چهارم ناهماهنگ باشد، می خواهیم در ازای عشقی که می دهیم، سپاس قدردانی دریافت کنیم و معمولاً این خواسته ارضاء نمی شود، لذا عمیقاً احساس دل سردی می کنیم. همچنین از پذیرش عشق دیگران عاجزیم. کم کاری چاکرای قلب، انسان را آسیب پذیر و وابسته به علاقه ی دیگران می کند. اگر احساس کنیم طرد شده ایم عمیقا آزرده خاطر خواهیم شد و از ترسِ طرد شدن ممکن است دست به هر کاری بزنیم.
امکان پاک سازی چاکرای چهارم از طریق پیاده رویِ آرام در فضای سبز امکان پذیر است. هر دانه ی شکوفه با شکفتن، عشقی را به شما هدیه می کند، به خصوص گل های صورتی، همچنین آسمان صورتی با ابرهای لطف و سفید می تواند به قلبمان روشنایی بخشد.
موسیقی با ریتمی خاص، رنگ درمانی، کریستال درمانی، رایحه درمانی می تواند در بخشی چاکرای آناهاتا نقش داشته باشد و در نهایت «بهکتی یوگا» راهی است برای باز کردن چاکرای آناهاتا.
پنجم) بدن روحانی: این بدن که به آن آگاهی بدن علّی یا سببی گفته می شود، بالاترین فرکانس های انرژی را داراست. هاله ی کالبد روحانی به کیلومترها می رسد. این هاله معمولاً به صورت دایره ی کامل در انسان وجود دارد. بدن روحانی ملایم ترین رنگ ها را دارد. در عین حال که عمق تابش آن قابل توصیف نیست. امواج انرژی این کالبد با سرعت به سطوح پایین تر پخش شده، به صورت آگاهانه دریافت می شوند. اگر تاکنون در کنار مرشدی کامل نشسته باشیم متوجه شده ایم که وقتی بیش از یک کیلومتر از او فاصله می گیریم، شرایط تغییر می کند، نور و عشق و هیجان به تدریج کم شده تا کاملاً از بین می رود. از راه کالبد روحانی است که انسان به هدف می رسد. این بدن ما را به هستی الهی وصل می کند. و از این طریق تمام اعمال ما همراه با قدرت، برکت و عشق خواهد شد.
چاکرای پنجم: «ویشودها چاکرا» یا چاکرای گردن یا مرکز ارتباطات است. رنگ آن آبی مایل به سبز است. محل آن در حفره ی بین گردن و حنجره قرار دارد. غده ی وابسته ی به آن غده ی تیروئید است. حس شنوایی مربوط به آن است. این چاکرا به طرف جلو باز می شود. منتره ی این چاکرا به صورت «هام» می باشد. اگر انرژی چاکرای گلو قفل باشد یا در اظهار احساسات دچار مشکل می شویم یا برخورد غیرمنطقی خواهیم داشت که در هر صورت وجودِ حقیقی خود را کتمان کرده ایم. در این صورت کلام خشن و بی ادبانه خواهد بود و حتی گاهی فاقد معنا. لذا نمی توانیم کسی را تحت تأثیر قرار دهیم. کم کاری چاکرای پنجم انسان را خجالتی، درون گرا و منزوی می کند.
پاک سازی و فعال کردن این چاکرا از طریق مشاهده ی نور آبی آسمان حاصل می شود. لذا باید به روی زمین دراز کشید و وجودِ درونی خود را کاملاً روی آسمان گسترده باز کرد. همچنین صدای آرام امواج می تواند درون انسان نفوذ کند.
موسیقی درمانی، رنگ درمانی، سنگ درمانی و رایحه درمانی به همراه شاخه ی «مانترایوگا» (43) می تواند در آرامش و سکوت چاکرای پنجم نقش داشته باشد. از سوی دیگر T-M (مراققبه ی متعالی) (44) تکنیکی است که یوگی را قادر می کند انرژی خود را تا بالاترین سطح تعالی بخشد.
ششم) بدن کیهانی: بدن کیهانی، بدن وحدت و اتحاد است. این بدن چندان قابل توصیف نیست. حالت کاملاً درونی داشته و حرکت از هستی به سوی نیستی دارد. این بدن شکل خاصی ندارد و به رنگ خاصی در نمی آید. کالبد ششم، کالبد کیهانی است. لذا هیچ گونه محدودیتی نخواهد داشت.
چاکرای ششم: این چاکرا به نام «اجنا»، چاکرای پیشانی، چاکرای فرمان یا «چشم سوم» نامیده می شود.
رنگ آن نیلی و گاهی زرد می باشد. محل آن یک انگشت بالای بینی و درست میان دو ابرو می باشد. غده ی هیپوفیز وابسته به آن است. تمام حس ها و نیز حس فراحسی مربوط به آن است. این چاکرا رو به جلو باز می شود. منتره ی آن به شکل «شام» می باشد.
عملکرد چاکرای ششم درک آگاهانه ی هستی است. تفکر منطقی یا روشنفکرانه، تشعشعات رنگ زرد، شهودی، رنگ آبی تیره را نشان می دهد. اگر این چاکرا به صورت هماهنگ و موزون عمل کند، به صورت ذهن فعال و مهارت های بسیار پیشرفته نمود پیدا می کند.
امکان پاک سازی چاکرای اجنا از طریق آسمان پرستاره ممکن است. رقص بدن های ملکوت در فضای لاینتاهی بر باز کردن چشم سوم تأثیرگذار است.
موسیقی درمانی، رنگ درمانی، جواهر درمانی و رایحه درمانی می تواند تأثیرگذار باشد، چنان که «یانترا یوگا» که فرم خاصی از تکنیک های یوگا به صورت اشکال هندسی است، نقش دارد.
هفتم) بدن نیروانی: هفتمین بدن، نهایتِ کالبدهای انرژی و لطیف انسان است. در این صورت انسان به سرچمشه ی اصلی آفرینش و فنا نائل خواهد شد. در این حال، انسان با تمام کائنات یکی خواهد شد و انسان می تواند بگوید رسیده ام. این پدیده همان «مکشه» یا «نیروانه» می باشد که فقط حالت بی میلی، بی آرزویی و سکوت و آرامش مطلق است.
چاکرای هفتم: نام این چاکرا «ساهاسارا» یا چاکرای تاج و لوتوس هزار گلبرگ می باشد. رنگ آن سفید و گاهی بنفش است. محل آن در قله ی سر قرار دارد. غده ی صنوبری مربوط به آن است. این چاکرا رو به بالا باز می شود. این چاکرا حس خاص ندارد و منتره یا سمبل خاصی به نام «اُم» دارد.
ساختار چاکرای هفتم بالاترین کمال انسانی است. در این جا انسان به بالاترین سطح هستی و اوج سفری معنوی می رسد. تمام مظاهر خلقت همانند بدن های ما می شود و اگر این چاکرا باز شود، تمام انرژی های پایین و در نتیجه تمام انرژی های انسانی به جریان می افتد. آگاهی انسان کاملاً باز شده، خودِ حقیقی و هستیِ کامل تجربه می شود. انسان در این صورت از خواب عمیق بیدار می شود و خود را ظرفی خالی می بیند که با هستی پر شده است.
پاک سازی چاکرای هفتم زمانی است که انسان تنها در قله ی کوهی بلند قرار گیرد. زیرا در این لحظه انسان از تمام دغدغه های زمینی دور شده است و به همان نسبت به آسمان نزدیک. موسیقی درمانی، سنگ درمانی و رایحه درمانی تأثیرگذار است.
چهار) اهداف و آثار
برای یوگا منافع و آثاری بیان شده است (45) که اهم آنها عبارتند از:اول) فواید کالبد مادی: برخی از پیامدهای تکنیک های یوگا به جنبه های مادی و کالبد فیزیکی باز می گردد. آثاری از قبیل: کاهش سردردهای شدید، پاک شدن سینوس ها، داشتن اندامی متناسب، درمان تنگی نفس، کاهش فشار خون، پیش گیری از شایعات استخوانی و بروز پوکی استخوان، انعطاف مفاصل بدن، صاف شدن شکم، تسکین دردهای مزمن، جریان مناسب خون و استحکام ستون فقرات.
دوم) فواید کالبدهای انرژی: بخش دیگری از آثار و پیامدهای موزون یوگا به کالبدهای لطیف باز می گردد. آثاری از قبیل: کاهش اختلالات روحی روانی، مهار طغیان های عاطفی، آرامش فکر، زندگی صلح آمیز، عملکرد بهتر احساسات و عواطف و فرار از آشفتگی ها و پراکندگی ها.
سوم) یوگا در زندگی روزمره: تکنیک های یوگا می تواند در زندگی روزمره انسانی نقش آفرین باشد و در سطحی ترین لایه های حیات به کار انسان بیاید. اموری از قبیل: کاهش بی حوصلگی در کار، از کوره در نرفتن به هنگام جیغ های متمادی بچه، کنترل خشم به هنگام رانندگی، غلبه بر سرما و گرما، رهایی از خشم های سرکوب شده، کاهش فرسودگی های دراز مدت در کار، افزایش انطباق با محیط برای معلولین و آسیب دیدگان، کاهش دردهای زایمان برای زنان باردار، تقویت قدرت تجسم برای کودکان، ایجاد نشاط برای سالمندان و پیش گیری از افزایش بیماری های صعب العلاج.
چهارم) آرامش و تعادل: اکثر مردم کشورهای صنعتی، امروزه بر اثر زندگی ماشینی به سختی افسرده شده، دارای زندگی پر از تنش و استرس می باشند. (46) آنها کمتر از زندگی خود لذت می برند. حرکات یوگا به آنها کمک می کند تا استرس آنها کاهش یافته، به حالت خلسه برو روند و در اندک زمانی غرق در شعف و سرمستی شوند. لذا قدرت آرامش دهی و هماهنگی میان ذهن و بدن از مواردی است که استقبال از یوگا را در جهان غرب فراوان کرده است. انسان مدرن از این طریق می تواند بر مشکلات درونی خود فایق آید و استفاده از داروهای اعصاب و روان را کاهش دهد. معلمان بزرگ یوگا به شاگردان خود قدرت فراوانی برای مواجهه با مشکلات روزمره می بخشند.
پینوشتها:
1. البته یوگا سابقه ای طولانی دارد ولی از آنجا که امروزه ظهوری جدید و گسترده یافته است. تحت عنوان آیین های عرفانی نوظهور مطرح شد.
2. yoga.
3. داریوش شایگان، ادیان و مکتب های فلسفی هند، ج2، ص 630.
4. جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه ی علی اصغر حکمت، ص 267.
5. واژه های مذکور و به طور کلی واژه های زبان سنسکریت که به زبان فارسی برگردانده می شوند، رسم الخط های متفاوتی پیدا می کنند. رسم الخط واژه ها در متن بر اساس دو کتاب «تاریخ جامع ادیان» و نیز «تاریخ فلسفه ی شرق و غرب» تنظیم شده است ولی کتاب «ادیان و مکتب های فلسفی هند» مکاتب شش گانه فلسفی هند را بدین صورت ثبت کرده است: نیایادارشانا، وی شیشیکادارشانا، شانکهیادارشانا، یوگادارشانا، پوروامی مانسا ودانتا.
6. رادا کریشنان، تاریخ فلسفه ی شرق و غرب، ترجمه ی خسرو جهانداری، ج1، ص 245.
7. تاریخ جامع ادیان، ص 268.
8. ادیان و مکتب های فلسفی هند، ج2، ص 647؛ تاریخ فلسفه ی شرق و غرب، ج1، ص 260.
9. ادیان و مکتب های فلسفی هند، ج2، ص 636- 631.
10. همان، ص 643- 637.
11. مرکز ودانتا یوگای شیواناندا، یوگا ذهن بدن، ترجمه ی مریم باقر لباف، ص 14-12.
12. ر.ک: سوامی شیواناندا، چاپا یوگا، ترجمه ی پروین بیات.
13. ر.ک: جنویولویس پاولسون، کارما، ترجمه ی جمشید هاشمی.
14. ر.ک: جنوپولویس پاولسون، کندالینی و چاکراها، ترجمه ی جمشید هاشمی؛ خسرو شریف پور، کندالینی تجربه ای مرموز.
15. تاریخ جامع ادیان، ص 269.
16. ر.ک: سوانی ساتیاناندا ساراسواتی، یوگا سوتره های پتنجلی، ترجمه ی جلال موسوی نسب؛ هستی بی کوشش، ترجمه ی ع، پاشائی.
17. ر.ک: ادیان و مکتب های فلسفی هند، ج2، ص 701- 669؛ یوگا ذهن بدن، ص 14؛ شکوه زاهدی، یوگا، ص 10-5؛ جان، مومفورد، یوگا و روان تنی، ترجمه ی حسین الماسیان، ص 178- 168؛ تاریخ جامع ادیان، ص 269.
18. Yama.
19. Ahimsa.
20. Satya.
21. Asteya.
22. Brahmcarya,
23. Aparigraha.
24. Niyama.
25. Sauca.
26. Samtosa.
27. Tapas.
28. Svadhyaya.
29. Pranidhana.
30.Asana.
31. Pranayama.
32. Pratyahara.
33. Dharana.
34. Dhyana.
35. Samadhi.
36. در رابطه با کالبدها و بدن ها از منابع ذیل استفاده شده است: نیچالا جویی دوی، یوگا برای شفا بخشی، ترجمه ی شهره عبداللهی، ص 10590؛ یوگا ذهن بدن، ص 14 16؛ شلیلا شارامون، چاکرا درمانی، ترجمه ی رایمون شهایی، ص 28- 13؛ سولوجانا، تلنگ، درک یوگا از راه شناخت بدن؛ ترجمه ی هما اروندیان و ....ص 20-15؛ جنویولوئیس پاولسون، کندالینی و چاکرها، ص 115-85.
37. مباحث مربوط به نادی ها برگرفته از منبع زیر است: هواردکنت، یوگا، ترجمه ی حمید رضا بلوچ، ص 34- 32.
38. مباحث مربوط به کندالینی از این منابع برگرفته شده است: سوامی نیرانجاناندا، گنجینه ی اسرار، ترجمه ی جلال موسوی نسب؛ یوگا، ص 137- 133؛ مجید محمدیان، گسسته های دانایی، ص 190- 49؛ کندالینی چاکراها، ص 85- 27؛ خسرو شریف پور، کندالینی تجربه ای مرموز، ص 107- 27؛ ادیان و مکتب های فلسفی هند، ج2، ص 716- 714.
39. درباره چاکراها منابع ذیل مفیدند و مطالب مزبور برگرفته از آنهاست: هواردکنت، یوگا، ص 32-30؛ سوامی نیرانجاناندا ساراسواتی، یوگا و انرژی درمانی، ترجمه ی جلال موسوی نسب، ص 74- 65؛ سوامی سانیاناندا، هاتا یوگا، ترجمه ی جلال موسوی نسب، ص 534-523؛ شلیلا شارامون، چاکرا درمانی، ص 143- 75؛ آتریا، پرانا، ترجمه ی جمشید هاشمی، ص 87- 65؛ مکانامارا، بدن جادوئی، ترجمه ی جمشید هاشمی، ص 137- 35؛ کندالینی و چاکراها، ص 227- 115.
40. مطالب مربوط به پرانه از این منابع به دست آمد: سری آناندا، یوگای کامل، ترجمه ی ابوالفضل حقیری، ص 34 -31؛ یوگا و انرژی درمانی، ص 74 به بعد؛ آتریا، پرانا، ص 87 به بعد؛ سوامی شیواناندا، دم گستری در یوگا، ترجمه ی فرهاد خالصی مقدم، ص 133- 23.
41. مکانا مارا، بدن جادوئی، ترجمه ی جمشید هاشمی، ص 148- 143.
42. الیزابت هایچ، انرژی جنسی و یوگا، ترجمه ی فرامرز جواهری نیا، ص 145- 43.
43. سوامی شیواناندا، جاپایوگا، ترجمه ی پروین بیات، ص 232- 41.
44. ریچارد هیتلمن، یوگا و مدیتیشن در 30 روز، ص 240-21؛ مارک اپشتین، تی ام و روانکاری، ترجمه ی فرخ سیف بهزاد، ص 185- 127.
45. درباره ی فواید یوگا می توان از آثار ذیل استفاده کرد: هواردکنت، یوگا، ترجمه ی حمید رضا بلوچ، ص 25-10؛ یوگای کامل، ص 154- 133؛ یوگا ذهن بدن، ص 116- 114؛ سوامی نیرانجاناندا، یوگا و تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان، ترجمه ی جلال موسوی نسب، ص 117- 38؛ جی. تی. شاه. یوگای شفابخش، ترجمه ی مهراور جعفر نادری، ص 96- 25؛ هاتا یوگا، ص 587-569؛ گنجینه ی اسرار یوگا، ص 147- 137؛ پاراماهانزا یوگاناندا، زندگی نامه ی یک یوگی، ترجمه ی فریبا مقدم، ص 580- 25؛ ماریا فریدمن و... یوگا در محل کار، ترجمه ی فاطمه علاقبند، ص 85- 12؛ نارندراوکوندان مهتا، هنر ماساژ هندی، ترجمه ی هما سید احمدی، ص 137- 35.
46. ر.ک: یوگا برای شفا بخشی، ص 15- 11؛ ه. ر. ناجندرا و ...، یوگا و چشم اندازهای نو در برخورد با تنش، ترجمه ی مجید آصفی.
/ج