مترجم: محمد مقدس
مشیت الهی بر اختلاف درک بشریت از دین، اقتضا دارد و این اختلافها برخاسته از ضرورتهای زبانی است؛ زیرا در منابع اصلی این دین [زبان عربی] حقیقت و مجاز، صریح و کنایه، عام و خاص، مطلق و مقید و... وجود دارد که درک و فهم هر کدام را متفاوت می سازد.
این تفاوت در فهم نیز در شمار فطرت بشری است؛ زیرا خداوند متعال، آفریده های یک شکل و یکسانی نیافریده است و هر یک از آفریده های خداوند، اندیشه، انگیزه و اراده خود را دارد. یکی کم هوش، یکی باهوش و یکی نابغه است؛ همچنان که در میان آنها کسی انعطاف پذیر و اهل تسامح است و بیشتر به آسان گیری گرایش دارد و دیگری انعطاف ناپذیر است و گرایشش به سخت گیری است.
این اختلاف نظرها برای امت رحمت است؛ چه اگر در شریعت تنها یک نظر حاکم بود، کار امت دشوار می شد و تنها یک گروه از مردم را به کار می آمد و کار بر دیگران دشوار می گردید.
این اختلاف نظرها باعث غنای فقه و باروری شریعت و گشایش افق گسترده تر برای امت است. گاه یک دیدگاه برای زمان مشخصی به کار می آید و برای زمانی دیگر ناکارآمد است و گاه برای یک کشور مناسب است و برای کشور دیگر، نامناسب. و ای بسا نظری در وضعیتی سودمند و در وضعیت دیگری زیانبار باشد. وقتی تعدد بود، امکان گزینش فراهم می شود و می توان آن را که دلایل قوی تری دارد و راهگشاتر و در تحقق اهداف شرع و منافع خلق مناسبتر است، برگزید. از این رو کوششهای مربوط به حل این اختلافها و لغو مذاهب و گرد آوردن همگان به گرد یک نظر، کوشش غیر ممکن و در عین حال بی ثمر بوده است؛ حال آنکه ما شاهد پدیده مثبت ظرفیت پذیرش مذاهب متعدد و تنوع مکتبهای فقهی و اختلاف مذاهب و فرقه ها در میان این امت هستیم. به همین دلیل، وظیفه ما این است که اختلاف را تاب آوریم و سعی کنیم آن را نه مایه درگیری و تضاد که مایه بردباری و تنوع قرار دهیم. و همگی پای بند ادب اختلاف باشیم و خود را با "فقه اختلاف" یا آن گونه که برخی برادران ما از علمای معاصر نامیده اند ،"فقه ائتلاف" همخوان گردانیم؛ به گونه ای که در عین اختلاف در نظرگاهها، همدلیهایمان پا بر جا باشد و جملگی در برابر مسائل بزرگ امت، یکدل و یکصدا و همراه و متحد چون بنیادی به هم پیوسته و استوار در کنار یکدیگر باشیم. و هیچ فرصتی به دشمن در کمین نشسته برای رخنه کردن به میان ما و پاره کردن وحدت صف و پراکندن ما ندهیم؛ بویژه در این مرحله دشوار که بزرگترین توطئه ها علیه این امت چیده می شود و دین در معرض خطر جدی قرار دارد. آنها در پی دگرگون ساختن بنیادین و ریشه ای این دین با دگرگون ساختن فرهنگ آن، هویت، طرز فکر و اندیشه آن و حتی آموزشهای دینی آن هستند تا امتی فاقد رسالت بسازند که تسلیم برنامه ها و نقشه هایشان باشد و به هر چه می خواهند، پاسخ مثبت دهد.
وحدت اسلامی همیشه مطلوب است؛ ولی از همه جدی تر در این برهه از تاریخ آن است که جز همبستگی و همدلی و یاوری، امّت را از خطر پیش رو نجات نمی دهد.
این وحدت ابتدا باید میان اهل علم و علمایی که توده های امت را با احکام شرع رهبری می کنند و بر اساس قاعده "همکاری در موارد توافقی و گفت و گو در موارد اختلافی" آغاز گردد. آنچه مورد نظر ماست گفت و گوی سازنده و هدفمندی است که حق را عیان سازد و باب همکاری و همیاری در خیر و نیکی را بگشاید. این گفت و گوها باید ابتدا میان اهل علم و اندیشه و در پرتو برادری و دوستی و زیر پرچم علم و منطق و به دور از هرگونه سر و صدا و جنجالی، صورت پذیرد.
2ــ ما ایمان داریم که رابطه مسلمان با برادر مسلمان خود، بر اساس خوش گمانی و حمل بر خوبی و درستی تا جای ممکن است. مسلمان هرگز نباید جز با دلیل قاطع، برادر مسلمان خود را گناهکار، فاسق یا بدعت گذار تلقی کند. بدترین چیزی که یک مسلمان می تواند در حق مسلمان دیگری انجام دهد، تکفیر او و بیرون کردنش از حیطه امت اسلامی است؛ بدون آنکه برهانی از سوی خدا یا نصی صریح و قطعی و مستدل داشته باشد. در خصوص متونی که جای بحث دارند، آنها را باید به سود مسلمانان تفسیر کرد. و وقتی اسلام [آوردن] کسی با یقین حاصل شد، نمی توان این یقین را با شک و تردید از میان برد.
احادیث صحیح فراوانی وارد شده که نسبت به تکفیر مسلمانان به وسیله همدیگر هشدار داده اند؛ لذا می توان آنها را نادیده گرفت و هر گروه نباید به خود اجازه دهد مخالفان خود را تکفیر کند:«هر کس مردی را به کفر بخواند یا به او بگوید:«دشمن خدا» و چنان نبود، به خودش باز می گردد.»(1)،«اگر کسی برادرش را کافر خطاب کند، اگر چنان نبود به خودش باز می گردد.»(2)
بنابراین تکفیر یک گناه دینی است، یک گناه علمی است و یک گناه اجتماعی است؛ زیرا منجر به پراکندگی امت واحد و چند دستگی می شود. و این همان است که پیامبر اکرم (ص) نسبت به آن هشدارمان داده است:« پس از من، به صورت کافرانی در نیایید که گردن یکدیگر را می زنند.»(3)
و اگر هم با دلایل بشود کسی را تکفیر کرد، باید این تکفیر متوجه نوع افراد و نه اشخاص معینی باشد. مثلاً گفته شود: هر کس چنین و چنان است، کافر است و هر کس چنین کرد، کافر است یا هر کس منکر فلان شد، کافر است. و جایز نیست که انسان بخصوصی را در نظر گرفت و گفت فلانی کافر است؛ مگر پس از رویارویی و تحقیق و بررسی کافی و رفع هرگونه شبهه ای که البته تنها از سوی مرجع قضایی امکان پذیر است. به این دلیل می گوییم: اینکه به افراد عادی حق حکم تکفیر کسی داده شود و آنگاه شخصی محکوم به تکفیر را به مجازات محکوم کند و جزای این محکومیت را نیز تنها قتل بداند و آن را به مورد اجرا بگذارد، دارای پیامدهای خطرناکی بر جان و مال و ناموس مردم است؛ چرا که مقتضای چنین حالتی، جمع شدن سه قوه در یک شخص عادی است که نه دارای علم اهل فتواست و نه حکمت اهل قضا را دارد و نه از مسئولیت اجرایی برخوردار است. در این حالت، او هم فتوا می دهد و متهم می کند و هم حکم می کند و هم این حکم را به اجرا در می آورد؛ یعنی فتوا و دادستانی و قضاوت و اجرای حکم را یکجا در خود گرد آورده است!
3ــ ما به رغم هرگونه اختلافی، به وحدت اهل قبله ایمان داریم و برآنیم که مسلمانان هر جا باشند، مادام که خداوند متعال را پروردگار خود و اسلام را دین خود و حضرت محمد (ص) را پیامبر و فرستاده خدا و قرآن را راهبر و پیشوای خود می دانند، امت واحده ای هستند. خداوند متعال می گوید: «إِنَّ هذه أُمَّتکم أُمَّةً واحدةً و أَنا ربُّکم فاعبدون»(انبیاء/ 92) (به راستی این امت شماست، امتی یگانه و من پروردگار شمایم؛ بنابراین مرا بپرستید.)
مسلمانان ــ به حکم وحدت عقیده، وحدت شریعت و وحدت هدف ــ در برادری ایمانی گرد هم آمده اند و اسلام برای این برادری به لحاظ یاری، همبستگی و حمایت از یکدیگر، حقوق معینی در نظر گرفته است:« مسلمان برادر مسلمان است، او را ستم نمی کند و به حال خود رهایش نمی سازد»(4)؛ «مسلمانان کهترینشان را امان می دهند و مهترینشان آنان را امان می دهد و آنها در برابر دیگران، متحد و یکصدایند.»(5) برترین کارها نزد خداوند متعال، کوشش در نزدیک سازی مسلمانان به یکدیگر و اصلاح میان آنان و از میان برداشتن اسباب پراکندگی و تفرقه میان گروهها و جماعت مسلمانان است:«إِنَّما المؤمنون إِخوةُ فأَصلحوا بین أَخویکم و اتَّقوا الله لعلَّکم ترحمون» (حجرات/10) (جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان دو برادرتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید؛ باشد که مورد رحمت قرار گیرید.)
و در حدیث آمده است:«آیا می خواهید شما را به کاری برتر از نماز و روزه و صدقه خبر دهم؟ گفتند: آری. فرمود: آشتی و اصلاح میان خود، که فساد آن مرگبار است.»(6) مسلمانان برادرند و یک عقیده و یک قبله و ایمان به یک کتاب و یک پیامبر و یک شریعت، آنان را گرد هم آورده است؛ آنها باید همه عوامل و اسباب تفرقه و پراکندگی خود از جمله: تعصبهای نژادی، اقلیمی و نیز پیروی از مکتبهای وارداتی چپ یا راست یا در افتادن به آغوش دشمنان غربی و شرقی امت، و نیز پیروی از هواهای نفسانی و منیتهای حاکمی که مصالح و منافع بزرگ امت را در راه مطامع کوچک و منافع زود گذر خود زیر پا می گذارند، از میان بردارند.
مسلمانان باید همبستگی اسلامی کنونی را از مرحله سخن به مرحله عمل در آورند و آن را تحکیم بخشند و گسترش دهند تا به صورت رژیم سیاسی جمعی یا فدرالی در جهان معاصری که کوچکترها در حمایت بزرگترها قرار دارند و تنها کشورهای متحد یا اتحادیه های بزرگ در آن موافق اند، ارتقا یابند. امت ما شایستگی آن را دارد که به صورت یک مجموعه بزرگ در آید؛ مشروط بر آنکه به ندای پروردگار خود در این آیات لبیک گوید:« و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرَّقوا» (آل عمران/103) ( و همگان به ریسمان خداوند بیاویزند و مَپراکنید.» (و لا تکونوا کالَّذینَ تفرَّقوا و اختلفوا مِن بعدِ ما جاءهم البیِّناتُ»(آل عمران/105) ( و مانند کسانی نباشید که پس از آنکه دلایل آشکار برای آنان آمد، اختلاف کردند...)؛«...و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم...»(انفال/ 46) ( و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود.)
مسلمانان باید با حفظ همبستگی، در جهت آزادی "سرزمین اسلامی"از غاصبان آن در چارچوب برنامه ای که مصالح عالیه اسلامی و نیازها و مقتضیات نظامی، اقتصادی و انسانی را در نظر داشته باشد، بکوشند؛ این کار آنها، بهترین جهاد در راه خداست و چنانچه کسی به تنهایی قادر به مقاومت در برابر اشغالگران و آزاد سازی سرزمین خود نباشد همه مسلمانان باید در حد توان به یاریش بشتابند. امروزه فلسطین "بویژه" جایگاه خود را در جهاد مسلمانان دارد؛ زیرا فلسطین سرزمین پیامبران و عزیمتگاه معراج پیامبر (ص) و سرزمین مسجد الاقصی و مسئله همه مسلمانان به شمار می رود. همه امت اسلامی باید به ساکنان آن یاری رسانند تا سرزمین اشغال شده آنها آزاد گردد و ملت فلسطین حقوق خود را بازیابد و دولت مستقل خود را در سرزمین خود، تأسیس کند.
پی نوشت ها :
1."صحیح مسلم" ، کتاب الایمان ، باب: من قال لأخیه یا کافر ، شماره (61) به نقل از ابوذر، "مسند احمد"، کتاب مسند الانصار، باب حدیث ابی ذر الغفاری، شماره (20492).
2. "صحیح البخاری" ، کتاب الأدب ، باب من کفر أخاه بغیر تأویل، شماره (5638)، و "صحیح مسلم"، کتاب الایمان، باب بیان حال ایمان من قال لأخیه المسلم یا کافر! شماره (92) به نقل از "ابن عمر".
3."صحیح البخاری"، کتاب العلم ، باب الانصات للعلماء، شماره (118) به نقل از "جریر" و "صحیح مسلم" ، کتاب الایمان، باب بیان معنی قول النبی "لا ترجعوا بعدی کفاراً " ، شماره (98) به نقل از"جریر".
4. "صحیح البخاری" ، کتاب الاکراه، باب یمین الرجل لصاحبه، شماره (6437) به نقل از "ابن عمر"، و "صحیح مسلم" ، کتاب البّر و الصلة و الآداب، باب تحریم الظلم، شماره(4677) به نقل از "ابن عمر".
5."سنن ابی داود"، کتاب الجهاد، باب فی السریة علی اهل العسکر، شماره (2371) به نقل از "ابن عمر" و "سنن ابن ماجة" کتاب الدیات، باب المسلمون تتکافاً دماؤهم، شماره (2673) به نقل از "ابن عباس". و "مسند احمد" کتاب مسند المکثرین، باب مسند عبدالله بن عمرو بن العاص، شماره (6506) به نقل از "عبد الله بن عمر" که رجال آن ثقه و مورد اعتماد هستند.
6."سنن الترمذی"، کتاب صفة القیامة و الرقائق، باب منه، شماره (2433) و می گوید: حدیث صحیحی است به نقل از "ابو الدرداء" و "مسند احمد"، کتاب مسند القبائل، باب من حدیث ابی الدرداء، شماره (2636) به نقل از "ابو الدرداء".