نویسنده: ورونیکا ایونس
ترجمه باجلان فرخی
ترجمه باجلان فرخی
خدایان مرگ در مصر
خدایان اوزیریسی بسیاری از خدایان کهن را که با مرگ پیوند داشتند جذب کردند و نظام اوزیریسی سبب شد که بسیاری از خدایان تولد نیز در پیوند با تولد پس از مرگ با جهان زیرین پیوند یابند. بسیاری از خدایان با مراسم تدفین پیوند یافتند و از مقام خدائی بزرگ تنزل یافتند.سوکر
سوکر یا سوکاریس Sokaris از فتیشهای خدائی ممفیس به هیأت فرقی بود. سوکر با گذشت زمان در شمار خدایان نکروپولیس ممفیس در ساحل غربی درآمد؛ این خدا، خدای تاریکی و زوال بود. سوکر را روح جب میدانستند و قلمرو او صحاری شنزار جهان زیرین و جائی بود که زورق رع برای عبور از آن به هیأت تخت روانی مارسان در میآمد. معبد اصلی سوکر رو- سیتاو Rosetau، دروازه معابر، نام داشت؛ در چنین روایتی سوکر بر مدخل قلمرو خویش و دل مردگان را تغذیه میکرد. او را به هیأت قرقی یا شاهین با سر مومیائی شده انسان ترسیم میکردند.سوکر از روزگار «عصر قدیم» با اوزیریس و بتاح یگانه شد، و در تثلیث خدایان بتاح- سوکر – اوزیریس نام داشت. این خدا در آغاز به شکل انسانی کوتاه قد، با اعضاء کوتاه و کلفت، سر بزرگ و طاس و تاجی از شاخ و پر آرایشی یا سرگین غلتانی که نماد نیروی آفرینندگی است خپری ترسیم میکردند. دردورهی «متأخر» سوکر به هیأت دشمن خود و اوزیریس به شکل نرگاو ترسیم میشد و بتاح- سوکر- اوزیریس ترکیبی از تصاویر این سه خدا بود.
مِرت سِجر
مرت سجر Mertseger را عقرب بانوی سرزمین غروب خورشید مینامیدند. نام او به معنی محبوب آنکو پدید آورنده خاموشی است، اوزیریس، و نماد نکروپولیس در تب بود. نام دیگر مرت سجر به معنی «قلهی غرب» و خاستگاه این نام از آن جا بود که بر این باور بودند که مأوای او در شیب کوهستانی به بلندای هزارپا که بر بلندی درهی شهریاران است قرار دارد؛ و این دره مکانی بود که فراعنهی «سلسلهی فرمانروائی جدید» در مقابر سنگی آن مدفون میشدند. از سوی دیگر وی را شیر قله میدانستند و این باور از آن جا بود که گناهکاران را دنبال، آنان را بیمار و سرانجام به کیفر محترم نداشتن او نابود میکرد با این همه مرت سجر به باور مردم خدائی مفید بود و مردم را در برابر خطر اژدرمارهای سهمگین پاسداری میکرد، و در این زمینه مرت سجر شاید نمادی از یوریس و مار سهمناک و پاسدار بود، ماری که مزید بر پاسداری فرعون را [در صورت انجام خطا یا سرانجام] نابود میکرد. مرت سجر گاهی به هیأت یک مارکبرا و گاه به شکل زنی با سرمار کبرا تصویر میکردند.چهار پسر حورس
حورس دارای چندین همسر و فرزندان بسیار و مشهورترین این فرزندان چهار پسری بود که از ایزیس زاده شده بودند. در روایت این چهار پسر از یک نیلوفر آبی زاده میشوند، و این بدان دلیل بود که در پیوند با پدر خویش حورس اکبر خورشید خدایانی بودند که با روایت آفرینش پیوند داشتند. در روایتی سوبک این چهار پسر را به فرمان رع از آب میگیرد. آنان را فرزندان جب یا پسران اتوم و نوت نیز میدانستند، و بر این باور بودند که نامیرا هستند. این چهار پسر در باورهای اوزیریسی زیر نظر انومبیس مأمور مومیائی کردن اوزیریس و پس از او دیگر انسانها شدند. با گذشت زمان حورس این چهار پسر خود را مأمور پاسداری چهار جهت اصلی کرد.شرح تصویر: تندیسکهای سفالین چهار پسر حورس، پاسداران چهار جهت اصلی و کوزهی امعاء و احشاء مردگان؛ از چپ به راست قبح سنوف Qebehsenuf با سرشاهین، امست Imset با سر انسان، حپی یا سر سگ، دواموتف Duamutef با سرشغال. این تندیسک ها را با مردگان دفن میکردند و این زمانی بود که حنوط جداگانه امعاء و احشاء متوقف شده بود.
در دورههای بعد چهار پسر حورس را پاسداران اوانی الحشاء یعنی چهار کوزهای میدانستند که اندرونهی مردگان را قبل از حنوط آنان در آنها میریختند. این کوزهها با چهار خدابانوی پاسدار تن پیوند نزدیک داشتند. در این زمینه ایزیس با کوزهی جای جگر مرده که امستی (امست Imset) پاسدار آن بود پیوند داشت؛ و امستی پسر انسان سر حورس و نماد جنوب بود. نفتیس با کوزهی جان ششها که حپی Ape پاسدار آن بود پیوند داشت؛ و سرحپی همانند سرحاپی Hapy و این خدای پاسدار نماد شمال بود. نیت Nieth با کوزهی جای معهده که دواموتف شغال سر و نماد شرق پاسدار آن بود پیوند داشت؛ و سلکت نیز با کوزهی جان رودهها پیوند یافته بود.
این کوزهها تا زمان فرمانروائی سلسله هیجده دارای سرپوشی به شکل سر انسان و از این زمان به بعد سرپوش هر کوزه به شکل یکی از چهار پسر حورس است. در دورههای بعد اگرچه به هنگام مومیائی اندرونه مرده را تخلیه نمیکردند و در کوزه جای نمیدادند اما تندیسکهای سفالی این چهار پسر حورس را با مرده دفن میکردند. این چهار پسر حورس در جهان زیرین هریک نقشی خاص به عهده داشتند و در نقاشیها آنان را ایستاده بر گل نیلوفر آبی و در حالی که در پای تخت داوری اوزیریس ایستادهاند ترسیم کردهاند.
منبع: ایونس، ورونیکا؛ (1385) اساطیر مصر، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.