نویسنده: ورونیکا ایونس
ترجمه باجلان فرخی
ترجمه باجلان فرخی
کیهانشناختهای مصر همه با طبیعت پیوند داشتند: با آسمان، زمین، باد، خورشید و ماه و ستارگان. دیگر خدایان این کیهانشناخت که با روایات افسانهای آفرینش پیوند نداشتند شاید به دلایل اخلاقی یا سیاسی بدین نظام راه یافته بودند. در این کیهانشناختها کهانت با شهریاری خورشید پیوند داشت و این نظام بر اساس یگانگی خورشید و همه نیروهای دیگر و پیوند آنان با نظام کیش همگانی متکی بر خدایان محلی و باروری طراحی شده بود. در این مسیر بسیاری از خدایان محلی به گونهای با خورشید پیوند و در ساختار اسطورهی خورشید نقشی به عهده داشتند. در نظام هلیوپولیس تمام روایات مربوط به خورشید روایاتی ترکیبی بود.
مصریان آسمان را خدابانوئی میپنداشتند. این خدابانو به هیأت ماده گاوی ترسیم میشد که بر زمین کمان زده و خدایان دیگر تکیه گاه اویند. شکم این ماده گاو اقیانوس پرستارهای بود که زورق خورشید بر آن بادبان میکشید. در روایتی آسمان زنی بود که بر زمین کمان زده و بر خدای باد یا هوا، شو Shu، یا زنجیرهی بلند کوهها متکی بود. در زیر این خدابانو جب Geb خدای زمین دمر خفته و پشت او رویشگاه گیاهان، صحاری وحشی و درهی رود نیل بود. نیل آسمانی از شکم این خدابانو به جهان زیرین و ماوای مردگان جاری میشد و خورشید بر زورق خویش از طریق رود شب به شرق راه مییافت.
خورشید مهمترین خدای مصریان نامهای بسیار داشت و در روایات مختلف کارهای متفاوتی را بدو نسبت میدادند. چون خورشیدی مدور و دیسک مانند اَتون Aten نام داشت؛ چون خورشید در حال برخاستن خپِر Khepri بود و در این نقش سرگین غلتانی بود که کرهی خورشید را میغلتانید، درست همانند سرگین غلتانی که تخم خود را درون گلولهی سرگینی مینهد تا از درون آن زندگی سر برآورد. چون خورشید اوج آسمان رع نامیده میشد و خدای بزرگ هلیوپولیس بود، و هنگامی که چونان پیرمردی غروب میکرد آتوم Atum نام داشت. وی را حورس نیز مینامیدند و وقتی این زمینه با رع ترکیب میشد رع- حراختی نام داشت و خورشیدِ جوان افق و مدور و بالدار بود. در روایتی خورشید هر بامداد چون گوسالهای از ماده گاو و آسمان زاده میشد و شبانگاه بانوی آسمان او را میبلعید تا بامداد دیگر بار او را بزاید. در روایتی دیگر خورشید ساکن جزیرهای در اقیانوس آسمان و از قایقرانی مدام وی بر این اقیانوس خبری نبود. در چنین روایتی خورشید هر بامداد در اقیانوس آسمان تن میشست و در افق و مزارع پربرکت به سیر و گشت میپرداخت. در روایتی دیگر خورشید تخم جب بزرگ، زمین، و در این روایت جب شاهین پر هیایوئی بود که با بالهای خالدار خود بر آسمان پرواز میکرد و در روایتی چشم راست او خورشید و چشم چپ او ماه بود. نیز میگفتند که ماه برادر خورشید و پسر نوت Nut خدابانوی آسمان است. گاهی او را اوزیریس میپنداشتند و زمانی دیگر خدای آموزش و فرزانگی تحوت Thoth بود، و زمانی که او را ایبس میپنداشتند به هیأت بوزینهای بود با سر سگ؛ و در هیأتهای دیگر عا Aah و خُنسو Knonso بود.
ستارگان فرزندان خدابانوی آسمان در نقش ماده خوکی بود که هر بامداد ستارگان از او زاده میشدند و شبانگاه آنان را میبلعید. نیز ستارگان ارواح مردگان و درباریان خادم خورشید شهریار یا رع بودند. ستارهی صبح همراه خورشید هر بامداد او را چاشت میداد و صورت وی را میشست.
مصریان باستان میپنداشتند نخست جهان از اقیانوس آغازین پر و این اقیانوس نون Nun نام داشت. با آن که چنین برداشتی بی شک از طغیانهای نیل پدید آمد اما نون را آغاز و انجامی نبود. از این دیدگاه نون همه جا گیر و همانند تخم کیهانی بود، راکد و بی جنبش. طغیانهای سالانه نیل هر سال تالابهای بسیاری پدید میآورد که پس از مدتی کوتاه زادگاه و مولد جانداران است و شاید چنان برداشتی ریشه در این ویژگی داشت؛ برای ما اما چنین برداشتی قطعی نیست. دقیقاً نمیدانیم مصریان باستان چگونه به چنین برداشتی دست یافتند. اگر مصریان باستان میپنداشتند آفرینش از نون آغاز شد چرا نون را ازلی میدانستند؟ آیا میپنداشتند آفرینش در لحظهای خاص از زمان ازلی به وقوع پیوست؟
شرح تصویر: هرم پلکانی سقارة ساخته شده به زمان سلسلهی سوم. آرامگاه فرعون جسر [ (حدود 2611-2630 ق. م) این یادمان شش پلهای از سنگ آهک سفید و به ارتفاع شصت متر کهنترین بنای سنگی ساخته شده در جهان با این ابعاد است.]
در همهی کیهانشناختهای مصر نخست تپهی آغازین از دل اقیانوس سر بر میآورد. کاهنان چهار مرکز بزرگ کیش هر یک مدعی بودند که معبد آنان بر این تپه آغازین بنا شده بود. شاید نخستین معبدی که کاهنانش این ادعا را مطرح کرد همانا هلیوپولیس و دیگر معابد نیز برای حفظ اعتبار خویش از هلیوپولیس تقلید کردند. نخستین هرم بی شک هرمی نمادین و نماد نخستین پشتهای بود که از دل اقیانوس نون سربرآورد؛ و نیز به پلکان کنارههای نیل ماننده بود پلکانی که برای اندازه گیری طغیان سالیانهی نیل به کار میرفت؛ و از آن جا که هر سال زمینهای بسیاری در طغیان نیل غرق میشد و دیگربار پس از نشستن طغیان پدیدار میشد این تصور پیش آمد که زمین برآمده از اقیانوس آغازین نیز روزی به زیر طغیان اقیانوس نون فرو خواهد رفت.
مصریان بر این اعتقاد بودند که توالی آفرینش تدریجی و تکامل زمین به تدریج و نه در یک آن به وقوع پیوسته است. برای مصریان «زمان آغازین» زمانی بود که خدایان در زمین میزیستند و قلمرو فرمانروائی آنان سرزمین عدالت و عصر آنان عصر طلائی بود. فرعون از این دید از اعقاب خدایان و هم او بود که به یاری ماعت Mayet میکوشید عدالت را بر زمین جاری و عصر خویش را با عصر طلائی پیوند دهد؛ و چنین بود که نظام معابد خداشناسی را دامن زد تا از این طریق حامی فرعون باشد و مصریان را وادار به ابقای قدرت فرعون و تلاش در پیوند با عصر طلائی سازد.
شرح تصویر: اتوم چشم جداشدنی خود را بر پیشانی خود قرار داد تا بر جهان فرمان براند. چشم اتوم اوجا نام داشت و نشان قدرت شهریاری بود. در این صدره یک کرکس و یک کبرا چشم اتوم یا اوجا را در میان گرفتهاند. کبرا خدابانوی مصر سفلی و علیا و در اساطیر به نامهای نخبت، اجو یا بوتو نامیده میشد. با ائتلاف اتوم و رع چشم اتوم بدین اسطوره راه یافت. صدره فرعون توت عنخ آمون [(توتنخامون)] یافته شده در آخرین لایهی نوار مومیائی و مورد کاربرد فرعون به هنگام زنده بودن. موزه مصر، قاهره.
بدین روایت در فرآیند آفرینش نخست اتوم خدای هلیوپولیس از آبهای آشفتهی اقیانوس نون سر برآورد. اتوم خواست باشد و خود را آفرید یا که او خود فرزند نون بود. اتوم جائی برای ایستادن نیافت و در مکانی که خود را آفرید تپهای پدید آورد، تپهای که بعدها بر فراز آن معبد هلیوپولیس بنا شد. به روایت دیگر و تفسیری کهنتر اتوم که به معنی «یگانهی کامل» است خود تپه و خاستگاه آفرینش شد. پس اتوم تپه را هستی بخشید و آبهای نیل را پس کشید.
در بخشی دیگر از هرم کتیبهها اتوم همانا خورشید خدا رع و ظهور او بر تپهی آغازین پیدائی نور در تاریکیِ آشفته و پراکنده اقیانوس نون است. رع- اتوم Ra – Atum در این نقش دارای نقشی نمادین و به هیأت پرندهای بِنو Benu نام، ققنوس، شبگیر برتکستون هرمی شکل (1) پدیدار و پرتوی از خورشید است. رع- اتوم در نقشی دیگر در نماد سرگین غلتانی پدیدار میشود که تخم خود را در پیشاپیش خویش میگرداند و با این کار چرخهی آفرینش به حرکت میآید. رع- اتوم در این نقش خپر، آنکو هستی مییابد، و در کتیبههای دیگر نماد برخاستن خورشید است.
اتوم «آنکو خود را آفرید» پس از آفریدن خود دیگر خدایان را آفرید. اتوم در جهان تنها بود و به ناچار برای داشتن فرزند با سایهی خود جفت شد یا که به استمناء پرداخت و این کاری است که در آثار مصری غریب نیست. در بسیاری از کتیبهها و متون مختلف اتوم خدائی دوجنسی است و گاه حسیِ بزرگ نامیده شده است. اتوم در آثار مصری در زمینه تولید مثل و آفرینش قدرتمندترین خدایان و در اپیزودهای مختلف قدرت آفرینندگی او بی آن که جفتی داشته باشد تکرار میشود.
اتوم پسر خود شو را با پرتاب کردن تف و دختر خود تفنوت را با استفراغ خود آفرید و نقش شو در خدای هوابودن شاید از اسطورهی زاده شدن وی شکل گرفته است. تفنوت در تفسیر کاهنان از نقشی چون نقش ماعت برخوردار و او را نظام بخش جهان و شورا نظام بخش زندگی دانستهاند. بدین سان شو و تفنوت زوجی هستند که چرخهی آفرینش از آنان و نظم اجتماعی را بدانان نسبت میدهند و چگونگی این آفرینش و جایگاه آن روشن نیست. در متون کهن شو و تفنوت بر تپهی آغازین هستی یافتند و در روایتی دیگر اتوم در آبهای نون باقی ماند و هم در آن جا بود که پسر و دختر خود را آفرید و با چشم خود به پاسداری آنان پرداخت.
در آغاز اتوم فقط یک چشم داشت و این چشم جدای از وی به سیروگشت میپرداخت و خود قدرتی مستقل داشت. در دو اسطوره از چشم اسطورهای اتوم با نام اوجا Udjat یاد شده است. در اسطورهای تفنوت و شو در آبهای تاریک نون از اتوم دور و اتوم چشم خود را به جستجوی آنان میفرستد. هنگامی که چشم اتوم به جستجوی فرزندان اتوم رفته بود اتوم چشم دیگری را به جای چشم نخستین خود آفرید و هنگامی که اوجا با فرزندان وی بازگشت از این کار او خشمگین شد. پس اتوم اوجا یا چشم نخستین خود را بر پیشانی خود قرار داد تا از آن جا ناظر جهان باشد و بر آن فرمان راند. در برخی از اسطورهها از چشم اتوم به عنوان خدابانوئی ویرانگر یاد میشود و اوجا در این نقش نماد سوزندگی خورشید و با خدابانو بوتو Buto یا اِجو Edjo به هیأت مارکبرای سر برافراشتهای که با نام یوریس (2) بر تارک تاج فراعنه جای دارد و نماد قدرت آنان است، همراه است.
وقتی اوجا فرزندان اتوم را به کنار او بازگردانید اتوم از شادی گریست و از اشک شادمانی او انسانها پدید آمدند و اتوم آماده شد که آبهای نون را رها کند و جهان را بیافریند.
از شو و تفنوت دو فرزند نر و ماده زاده شدند که جب و نوت Nut نام یافتند و دیگر خدایان بزرگ طبیعت از این دو خدا زاده شدند - چهار فرزند جب و نوت به نامهای ایزیس، اوزیریس، نفتیس Nephthys و سِت با اسطورههای کیهانی پیوندی ندارند. حورس آغازینهی فراعنه در اسطورهای پسر ایزیس و اوزیریس و در برخی روایات فرزند نوت است. شاید پیوند و یگانگی این خدایان در اتوم در کیهانشناخت هلیوپولیس به منظور فرودست کردن آنان و برترکردن خدای خویش انجام یافته و شاید این کار به دلیل سنتی بودن انئاد یا نه تائی بودن مجموعهی خدایان در دین مصری انجام یافته و چنین انئادی کمابیش در دیگر مراکز کیش مصری نیز مورد پذیرش بوده است؛ و نیز شاید این انئاد و در همان حال یگانگی برای تبین تناقضات توسط کاهنان هلیوپولیس انجام یافته است. مثلاً در متون مختلف آفرینش اتوم را روایات متناقضی است: اتوم در بسیاری از روایات خود آفریده و در برخی از روایات خود فرزند نون است و این شاید تبیین دیگری است از کاهنان که نون را در موقعیتی برتر از اتوم قرار میدهد (و نون شاید نمادی از نیل است).
در برخی از متون حورس پسر جب و نوت و او و چهار برادر و خواهرانش مسوول تکوین مردمان بر زمین اند. در روایاتی دیگر نوت مادرِ خدایان و هم از اوست که رع هر بامدادزاده میشود؛ و در روایتی خود یکی از خدایان نه گانه و برترین خدای این انئاد جب بود. کاهنان هلیوپولیس خود را نمایندگان جب و نوت مینامیدند و در همان حال بزرگترین خدای هلیوپولیس اتوم بود.
در هرم نوشته فرعون پپی Pepi «پیش از آفرینش آسمانها، زمین و آشفتگی برپا شده با چشم حورس در نون زاده شد» و این مبالغه شاید نه آموزهی هلیوپولیس که تخیلی شاعرانه یا افسونی جادوئی برای اطمینان از حفظ مقام فرعون در دنیای پس ازمرگ و نسبت دادن خدائی بدو شاید بدین منظور انجام یافته است؛ و نیز شاید چنین متنی برای بقای هرم و آرامگاه فرعون و بازماندن آن تا به روزگار ما انجام یافته است.
در کیهانشناخت ممفیس بتاح Ptah خدای سرنوشت و آفرینندهی جهان بود. در این کیهانشناخت خدایان هلیوپولیس نیز مورد توجه و این خدایان سه گانه مظاهر برتر یعنی بتاح بودند. دانش ما از خداشناسی ممفیس از لوح سنگی شباکا که خود از متنی کهنتر متأثر بود فراهم آمده است. متن لوح شباکا به شکل گفتگو تنظیم شده و چنین مینماید که در این لوح تلاش بر آن است که جنبههای مختلف اعتقادات هلیوپولیس را دیگرگون سازد. کاهنان ممفیس نگران شکوه شهر خویش بودند و هم بدین دلیل به برتر نمودن خدای خویش توجه داشتند.
در لوح شباکا Shabaka، بتاح آنکوست که بر سریر بزرگ نشسته است؛ و بدین سان بتاح خدای بزرگ و همانند بزرگ مادری بود که پیش از آن در نقش خدای باروری در مصر نیایش میشد. در جای دیگر این متن بتاح همانا نون و پدری است که اتوم را آفرید و مادر اتوم نونت Naunet (مؤنث نون) بود. بتاح در این لوح دل و زبان انئاد (خدایان نه گانه هلیوپولیس) است و دل و زبان نزد مصریان جایگاه جان و فراست و فرماندهی و قدرت و نیز نماد آفرینندگی اتوم Atum است. در نظام ممفیس اتوم یاور بتاح و خدائی است که فرمانهای بتاح را درک و اجرا میکند و در کیهانشناخت هلیوپولیس شو تُفِ اتوم و تفنوت استفراغ وی پدید آورندهی نظم اخلاقی و قدرت فرمانروائی بودند.
حورس نیز از تجلیات بتاح و در مراسم آئینی شباکا تجسم فرعون، مسوول وحدت زمین و نامیدن آن به نام بزرگ تاتنن Tatenen است. تاتنن در ممفیس نام دیگر بتاح و بتاح تپهی آغازین است و روایت شباکا گویای آن است که بتاح نه فقط آفرینندهی زمین که خود آفریده است. در روایت هلیوپولیس نیز اتوم تپه یآغازین و خدائی است که بر تپهی آغازین زاده میشود و روایت شباکا در واقع انکار ادعای قرار داشتن معبد هلیوپولیس بر تپهی آغازین است.
چنین مینماید که کاهنان ممفیس آگاهانه از بتاح برای بیان ایدههای نیمه فلسفی خود بهره میجستند: در این نظام بتاح بنیاد آفرینش و همه چیز از اندیشه، خواست و به فرمان او هستی مییابد. در کیهانشناخت ممفیس اتوم زیردست و یاور بتاح و در حورس متجلی میشود؛ و در این روایت حورس دل بتاح و تحوت Thoth کلام اوست؛ و شاید این روایت تلاشی است برای پیوند با اعتقادات کهنی که طی آن حورس خدای خورشید و تحوت خدای ماه و فرزانگی است.
بتاح ممفیس نه تنها جهان خدا و آفرینندهی جهانِ مادی و در برگیرنده خدایان دیگر که با آفریدن رع یا روح هر موجود آفریدگار نظمی اخلاقی است. چنین مینماید که کیهانشناخت ممفیس در این زمینه از هلیوپولیس فراتر رفته و با این همه دانش ما از تحولات بعدی این نگرش کامل نیست. آن چه میدانیم از آفرینندگی بتاح است. سنگ نبشته شباکا گویای آن است که بتاح همه چیز را آفرید، از آن شمار خدایان، و هم او خاستگاه همه چیزهای خوب بود - خوردنیها، نوشیدنی، فدایای خدایان، خداگونه سخن گفتن را؛ و او قدرتی بود برتر از همهی خدایان. هم او بود که خدایانی را که بخشی از وی بودند در کیشگاههای آنان قرار داد؛ هم او بود که نذورات خدایان را مشخص کرد؛ نیایشگاه خدایان را بنا نهاد و از خود همهی خدایان و اندیشهی نیایش آنان را پدید آورد؛ و چنین بود که خدایان هر یک شکلی یافتند تا با آفریننده خویش و سرور دو جهان بر همه چیز فرمان برانند. بتاح شهرها را آفرید، ایالات مصر را پدید آورد و بدین سان آفریدگار نظمی سیاسی شد.
بتاح در برخی روایات مخترخ و آفریننده برتر و از نقشی چون هفائیستوس(3) خدای یونانی برخوردار است. بتاح خدای حقیقت است و در این نقش با خدای فرزانگی تِحوت همراه و پدید آورندهی دادگری است. «و از آن جا که همه چیز را کامل و همراه با حقیقت هستی میبخشد بتاح نام دارد».
از سوی دیگر تلاش کاهنان ممفیس بر آن بود که کیش شهرِ خود را با کیش اوزیریس پیوند دهند و هم بدین دلیل بود که ممفیس را محل غرق شدن و تدفین اوزیرس مینامیدند. اوزیریس نیز همانند بتاح در روایاتِ کهن پدید آورندهی تمدن و بدین دلیل کاهنان ممفیس جویای جادادن اوزیریس در کیش خود بودند.
نون و آمون، دو تن از این ئوگدئاد، در کیهانشناختهای دیگر نیز غالباً حضور دارند. نام خدایان این ئوگادئاد به سادگی با افزودن علامت تأنیث به آخر اسم خدایان مرد پدید آمده و بدین سان هشت خدا از چهار زوج تشکیل یافته است. از نظر اُتیمولوژی نام هر یک از این مرد خدایان را مفهوم خاصی است: نون به معنی آب، حو بی پایانی، کوک تاریکی و آمون به معنی هوا یا نادیدنی است. بدین سان چهار خدای هرموپولیس تجسم عناصری است که در روایات آفرینش این کیش شهر با نون و دیگر خدایان کیش شهرهای دیگر پیوند دارند. نون دریای بی کران در بردارندهی آشفتگی و تاریکی و آمون، باد یا هوا و در بردارندهی نیروئی است که برانگیزانندهی آبها از سکون و ایستائی است.
شرح تصویر: چهار خدای محراب معبد بزرگ در ابوسمبل: بتاح، آمون، رامسس دوم و رع- حرخت. پایهی قسمت جلوی تندیسها جایگاه قرار دادن زورق مقدس آمون برای حمل مردم بود. رامسس معبد بزرگ خویش را وقف آمون و ملکه او نفرتاری و معبد کوچک خویش را که در جوار همین معبد قرار داشت وقف حتحور کرد.
بدین سان آفرینندگی در نون نهفته است و آمون نیروئی است که نون را به حرکت میآورد. در هنر مصری چهار مرد خدا از خدایان هشتگانه هرموپولیس با سر غوک ترسیم میشوند و چهار زن خدای آن سر مار دارند. چنین مینماید که این ویژگی از روایتی متأثر است که طی آن خدایان هشتگانه هرموپولیس دو جنسی و خود آفریده و از گل و لای بازمانده از طغیان نیل پدیدار میشوند و رود نیل در این روایت به جای پدید آوردن تپه آغازین خاستگاه خدایان هشتگانه است.
کاهنان هرموپولیس نیز چون کاهنان کیش شهرهای دیگر بر این باور بودند که معبد آنان کنار تپهی آغازین بنا شده است. در باغ معبد هرموپولیس دریاچهی مقدسی قرار داشت که آن را «دریای دو تیغ» Sea of the two knives مینامیدند و جزیرهی درون این دریاچه «جزیرهی آتش» Isle of flames نام داشت. در روایات هرموپولیس جزیرهی آتش همانا تپهی آغازین زیارتگاه زائران معبد بود و چهار اسطورهی آفرینش هرموپولیس با این جزیره پیوند داشت: در نخستین روایت جهان در آغاز در یک کیهان تخم نهفته بود، و این روایتی بود که با روایت اقیانوس نون در برگیرنده همه چیزها تضادی نداشت. کیهان تخم از غازی آسمانی زاده شد که برای نخستین بار سکوت جهان را بر هم زد و هم بدین دلیل «غدغدکننده عظیم» نام گرفت. کیهان تخم غاز بزرگ در بردارندهی نور یا رَع بود و رع خدائی بود که جهان را آفرید. در روایتی دیگر کیهان تخم در بردارندهی هوا [یا باد] و این روایت به گونهای است که با خدایان هشتگانه پیوند بیشتری دارد. کاهنان هرموپولیس بقایای کیهان تخم آغازین را به زائران نشان میدادند.
روایت دوم همانند روایت نخست اما به جای غاز، کیهان تخم از قره لک لکی است که نماد تِحوت خدای ماه و فرزانگی است. توجه به کیشِ تحوت در هرموپولیس بی تردید بعد از توجه به خدایان هشتگانه شکل گرفته و کوششی است در جهت پیوند دادن تحوت با خدایان هشتگانه. در روایتی تحوت خود آفریده و هشت خدای هرموپولیس اروح او هستند.
سومین آموزهی هرموپولیس به آفرینش جهان از دل آبها باز میگردد و روایتی شاعرانه است: بدین روایت نیلوفری آبی از «دریای دو تیغ» سر برآورد و با گشوده شدن گلبرگهای نیلوفر درون جام گل رع به هیأت کودکی نمایان شد.
در چهارمین روایت با شکفته شدن نیلوفر آبی از درون گل سرگین غلتانِ نمادِ خورشید پدیدار شد. پس سرگین غلتان به هیأت کودکی درآمد و از سرشک او انسان هستی یافت؛ و این روایت دیگری است که طی آن انسان را فرزند رع میدانند. در روایات هرموپولیس نیلوفر آبی گاهی چشم رع و از باز و بسته شدن آن شب و روز پدیدار و رع همانا خورشید خدائی است که درون گلبرگهای نیلوفر آبی هستی مییابد. در این روایت انسان از چشمان رع و خدایان فرودست رع از دهان وی پدیدار میشوند. در اساطیر هرموپولیس خدایان هشتگانه مسوول جاری بودن نیل و طلوع و غروب خورشید و نیلوفر آبی را بدان دلیل آفریدند تا خورشید از دل آن زاده شود. در این اسطورهها باروری و حاصلخیزی با آب و اقیانوس نون مربوط میشود و بدین سان اسطورههای مختلف مصر با روایتی ساده و شاعرانه به یکدیگر پیوند مییابند؛ و با این همه در اساطیر هرموپولیس نیز تناقض بسیار و از این شمار است آفرینش نیلوفر آبی توسط خدایان هشتگانه تا رع از درون آن هستی یابد و این روایت که رع انسان و خدایان فرودست خویش را آفرید.
آمون که در اساطیر هرموپولیس نقشی خاص داشت، در پیوند با هوا خدائی نامرئی و دارای نیروئی پویا بود. چنین بود که در این کیهانشناخت آمون نیروئی برتر و آفرینندهی نامرئی شد. آموزهی تبس متوجه قراردادن امون در شمار خدایان آفریننده شد. در این دوره تبس مهمترین شهر و میتوانست الگوی شهرهای دیگر قرار گیرد و چنین شد که تبس در کیهانشناخت آن خاستگاه آبهای نون و تپهی آغازین شد. بدین روایت شهر تبس بر تپهی آغازین بنا و شکل گیری جهان هم از این جا آغاز شد. پس مردمان آفریده شدند تا شهرهای دیگری همانند تبس برپا کنند. تبس چشم رع و همانند چشمان اتوم یعنی شو و تفنوت Tefnut در آبهای نون ناظر پیدائی شهرها شد.
آمون همانند اتوم خود را آفرید، او را نه پدری بود و نه مادری و نه خدای یگانه بود که او را بیافریند. آمون ناپیدا بود و زاده شده در نهان. پس آمون به آفرینش پرداخت و خدایان دیگر هستی یافتند و همانند بتاح دیگر خدایان را از سرشت خدائی خود شکل داد. آمون نخست خدایان هشتگانه یا ئوگدئاد را در هرموپولیس شکل داد، پس از آن تاتنن را شکل داد هم از آن سان در ممفیس نخستین خدایان از تپه آغازین پدیدار شدند. پس آمون زمین را ترک کرد تا همانند رع در اساطیر هرموپولیس ساکن آسمان شود. در روایتی آمون نیز خداکودکی است که در دل گلبرگهای نیلوفر آبی در میانهی نون پدیدار شد. در روایتی همانند رع و حورس چشمان آمون روشنی بخش زمین است. در روایتی همانند تحوت و ماه است. هم اوست که انسانها را آفرید، خدایان را آفرید، اِنئاد را سازمان داد، مقام خدایان ئوگدئاد (هشتگانه) از اوست شو در رأس این اگدئاد قرار میگیرد، نفنوت زن غیررسمی شو است و همه کاهنان در خدمت آنان اند. در روایتی آمون نیروی زندگی و برانگیزنده نون از سکون و پدید آورندهی چرخهی آفرینش از این مسیر است.
کاهنان تبس نیز مدعی بودند که شهر آنان زادگاه اوزیریس بود و تردیدی نیست که این روایت زمانی شکل گرفته است که اوزیریس در پیوند با دودمان شهریاری و باروری زمین شهرت یافته بود.
خنوم Khnum که بعدها مجذوب آمون شد در الفنتین Elphantine نزدیک آبشار اول نیل دوام آورد و در روایتی هم اوست که انسان را از گِل و کاه آفرید و با چرخ سفالگری شکل داد. به روایت از هرم نوشتههای دورهی فرمانروائی قدیم Old kingdom فرعون پسر خنوم و همین روایت در نوشتههای سدهی هفتم و ششم پیش از میلاد با عبارت «انسان کاه و گل است» دنبال میشود. شاید این عبارت اشاراتی است بدان روایت که انسان و همه یحیوانات به یاری خدایان انئاد از گل خشکیده نیل سربرآوردند. نیز گفتنی است که در نقش برجستهای از معبد لوکسور Loxor که در دوره فرمانروائی امنحوتپ سوم، از سلسلهی هجدهم، به آمون – رع اختصاص داده شده خنوم با چرخ سفالگری خویش مشغول شکل دادن فرعون و کایِ Ka اوست؛ و در بخش دیگر این نمودها حاصل آمیزش آمون و ملکه موت Mutemuia (موتمویا) و حتحور است که با لمس کردن کالبدهای سفالی با عنخ Ankh یا نماد زندگی بدان ها جان میبخشد.
مدتها بعد (در زمان رومیان) خنوم دیگربار عظمت خود را بازیافت. در معبد نوشتهای از سدهی اول و دوم میلادی از اِسنا Esna در نیل علیا خنوم به هیأت رع نمایان و شکل دهندهی انسانها و رمههای خدای مفید (بی تردید فرعون) و کسی است که برای سرشاری و باروری دانهها بر زمین فرمان میراند.
مصریان آسمان را خدابانوئی میپنداشتند. این خدابانو به هیأت ماده گاوی ترسیم میشد که بر زمین کمان زده و خدایان دیگر تکیه گاه اویند. شکم این ماده گاو اقیانوس پرستارهای بود که زورق خورشید بر آن بادبان میکشید. در روایتی آسمان زنی بود که بر زمین کمان زده و بر خدای باد یا هوا، شو Shu، یا زنجیرهی بلند کوهها متکی بود. در زیر این خدابانو جب Geb خدای زمین دمر خفته و پشت او رویشگاه گیاهان، صحاری وحشی و درهی رود نیل بود. نیل آسمانی از شکم این خدابانو به جهان زیرین و ماوای مردگان جاری میشد و خورشید بر زورق خویش از طریق رود شب به شرق راه مییافت.
خورشید مهمترین خدای مصریان نامهای بسیار داشت و در روایات مختلف کارهای متفاوتی را بدو نسبت میدادند. چون خورشیدی مدور و دیسک مانند اَتون Aten نام داشت؛ چون خورشید در حال برخاستن خپِر Khepri بود و در این نقش سرگین غلتانی بود که کرهی خورشید را میغلتانید، درست همانند سرگین غلتانی که تخم خود را درون گلولهی سرگینی مینهد تا از درون آن زندگی سر برآورد. چون خورشید اوج آسمان رع نامیده میشد و خدای بزرگ هلیوپولیس بود، و هنگامی که چونان پیرمردی غروب میکرد آتوم Atum نام داشت. وی را حورس نیز مینامیدند و وقتی این زمینه با رع ترکیب میشد رع- حراختی نام داشت و خورشیدِ جوان افق و مدور و بالدار بود. در روایتی خورشید هر بامداد چون گوسالهای از ماده گاو و آسمان زاده میشد و شبانگاه بانوی آسمان او را میبلعید تا بامداد دیگر بار او را بزاید. در روایتی دیگر خورشید ساکن جزیرهای در اقیانوس آسمان و از قایقرانی مدام وی بر این اقیانوس خبری نبود. در چنین روایتی خورشید هر بامداد در اقیانوس آسمان تن میشست و در افق و مزارع پربرکت به سیر و گشت میپرداخت. در روایتی دیگر خورشید تخم جب بزرگ، زمین، و در این روایت جب شاهین پر هیایوئی بود که با بالهای خالدار خود بر آسمان پرواز میکرد و در روایتی چشم راست او خورشید و چشم چپ او ماه بود. نیز میگفتند که ماه برادر خورشید و پسر نوت Nut خدابانوی آسمان است. گاهی او را اوزیریس میپنداشتند و زمانی دیگر خدای آموزش و فرزانگی تحوت Thoth بود، و زمانی که او را ایبس میپنداشتند به هیأت بوزینهای بود با سر سگ؛ و در هیأتهای دیگر عا Aah و خُنسو Knonso بود.
ستارگان فرزندان خدابانوی آسمان در نقش ماده خوکی بود که هر بامداد ستارگان از او زاده میشدند و شبانگاه آنان را میبلعید. نیز ستارگان ارواح مردگان و درباریان خادم خورشید شهریار یا رع بودند. ستارهی صبح همراه خورشید هر بامداد او را چاشت میداد و صورت وی را میشست.
مصریان باستان میپنداشتند نخست جهان از اقیانوس آغازین پر و این اقیانوس نون Nun نام داشت. با آن که چنین برداشتی بی شک از طغیانهای نیل پدید آمد اما نون را آغاز و انجامی نبود. از این دیدگاه نون همه جا گیر و همانند تخم کیهانی بود، راکد و بی جنبش. طغیانهای سالانه نیل هر سال تالابهای بسیاری پدید میآورد که پس از مدتی کوتاه زادگاه و مولد جانداران است و شاید چنان برداشتی ریشه در این ویژگی داشت؛ برای ما اما چنین برداشتی قطعی نیست. دقیقاً نمیدانیم مصریان باستان چگونه به چنین برداشتی دست یافتند. اگر مصریان باستان میپنداشتند آفرینش از نون آغاز شد چرا نون را ازلی میدانستند؟ آیا میپنداشتند آفرینش در لحظهای خاص از زمان ازلی به وقوع پیوست؟
شرح تصویر: هرم پلکانی سقارة ساخته شده به زمان سلسلهی سوم. آرامگاه فرعون جسر [ (حدود 2611-2630 ق. م) این یادمان شش پلهای از سنگ آهک سفید و به ارتفاع شصت متر کهنترین بنای سنگی ساخته شده در جهان با این ابعاد است.]
در همهی کیهانشناختهای مصر نخست تپهی آغازین از دل اقیانوس سر بر میآورد. کاهنان چهار مرکز بزرگ کیش هر یک مدعی بودند که معبد آنان بر این تپه آغازین بنا شده بود. شاید نخستین معبدی که کاهنانش این ادعا را مطرح کرد همانا هلیوپولیس و دیگر معابد نیز برای حفظ اعتبار خویش از هلیوپولیس تقلید کردند. نخستین هرم بی شک هرمی نمادین و نماد نخستین پشتهای بود که از دل اقیانوس نون سربرآورد؛ و نیز به پلکان کنارههای نیل ماننده بود پلکانی که برای اندازه گیری طغیان سالیانهی نیل به کار میرفت؛ و از آن جا که هر سال زمینهای بسیاری در طغیان نیل غرق میشد و دیگربار پس از نشستن طغیان پدیدار میشد این تصور پیش آمد که زمین برآمده از اقیانوس آغازین نیز روزی به زیر طغیان اقیانوس نون فرو خواهد رفت.
مصریان بر این اعتقاد بودند که توالی آفرینش تدریجی و تکامل زمین به تدریج و نه در یک آن به وقوع پیوسته است. برای مصریان «زمان آغازین» زمانی بود که خدایان در زمین میزیستند و قلمرو فرمانروائی آنان سرزمین عدالت و عصر آنان عصر طلائی بود. فرعون از این دید از اعقاب خدایان و هم او بود که به یاری ماعت Mayet میکوشید عدالت را بر زمین جاری و عصر خویش را با عصر طلائی پیوند دهد؛ و چنین بود که نظام معابد خداشناسی را دامن زد تا از این طریق حامی فرعون باشد و مصریان را وادار به ابقای قدرت فرعون و تلاش در پیوند با عصر طلائی سازد.
شرح تصویر: اتوم چشم جداشدنی خود را بر پیشانی خود قرار داد تا بر جهان فرمان براند. چشم اتوم اوجا نام داشت و نشان قدرت شهریاری بود. در این صدره یک کرکس و یک کبرا چشم اتوم یا اوجا را در میان گرفتهاند. کبرا خدابانوی مصر سفلی و علیا و در اساطیر به نامهای نخبت، اجو یا بوتو نامیده میشد. با ائتلاف اتوم و رع چشم اتوم بدین اسطوره راه یافت. صدره فرعون توت عنخ آمون [(توتنخامون)] یافته شده در آخرین لایهی نوار مومیائی و مورد کاربرد فرعون به هنگام زنده بودن. موزه مصر، قاهره.
کیهانشناخت هلیوپولیس
باورهای دینی کاهنان هلیوپولیس کاملاً برای ما روشن نیست. مهمترین اسناد دینی بازمانده از هلیوپولیس، هرمنوشتههای سلسله پنجم، اشارهای گذرا به آفرینش دارد و دانش ما هم از این نوشتهها است.بدین روایت در فرآیند آفرینش نخست اتوم خدای هلیوپولیس از آبهای آشفتهی اقیانوس نون سر برآورد. اتوم خواست باشد و خود را آفرید یا که او خود فرزند نون بود. اتوم جائی برای ایستادن نیافت و در مکانی که خود را آفرید تپهای پدید آورد، تپهای که بعدها بر فراز آن معبد هلیوپولیس بنا شد. به روایت دیگر و تفسیری کهنتر اتوم که به معنی «یگانهی کامل» است خود تپه و خاستگاه آفرینش شد. پس اتوم تپه را هستی بخشید و آبهای نیل را پس کشید.
در بخشی دیگر از هرم کتیبهها اتوم همانا خورشید خدا رع و ظهور او بر تپهی آغازین پیدائی نور در تاریکیِ آشفته و پراکنده اقیانوس نون است. رع- اتوم Ra – Atum در این نقش دارای نقشی نمادین و به هیأت پرندهای بِنو Benu نام، ققنوس، شبگیر برتکستون هرمی شکل (1) پدیدار و پرتوی از خورشید است. رع- اتوم در نقشی دیگر در نماد سرگین غلتانی پدیدار میشود که تخم خود را در پیشاپیش خویش میگرداند و با این کار چرخهی آفرینش به حرکت میآید. رع- اتوم در این نقش خپر، آنکو هستی مییابد، و در کتیبههای دیگر نماد برخاستن خورشید است.
اتوم «آنکو خود را آفرید» پس از آفریدن خود دیگر خدایان را آفرید. اتوم در جهان تنها بود و به ناچار برای داشتن فرزند با سایهی خود جفت شد یا که به استمناء پرداخت و این کاری است که در آثار مصری غریب نیست. در بسیاری از کتیبهها و متون مختلف اتوم خدائی دوجنسی است و گاه حسیِ بزرگ نامیده شده است. اتوم در آثار مصری در زمینه تولید مثل و آفرینش قدرتمندترین خدایان و در اپیزودهای مختلف قدرت آفرینندگی او بی آن که جفتی داشته باشد تکرار میشود.
اتوم پسر خود شو را با پرتاب کردن تف و دختر خود تفنوت را با استفراغ خود آفرید و نقش شو در خدای هوابودن شاید از اسطورهی زاده شدن وی شکل گرفته است. تفنوت در تفسیر کاهنان از نقشی چون نقش ماعت برخوردار و او را نظام بخش جهان و شورا نظام بخش زندگی دانستهاند. بدین سان شو و تفنوت زوجی هستند که چرخهی آفرینش از آنان و نظم اجتماعی را بدانان نسبت میدهند و چگونگی این آفرینش و جایگاه آن روشن نیست. در متون کهن شو و تفنوت بر تپهی آغازین هستی یافتند و در روایتی دیگر اتوم در آبهای نون باقی ماند و هم در آن جا بود که پسر و دختر خود را آفرید و با چشم خود به پاسداری آنان پرداخت.
در آغاز اتوم فقط یک چشم داشت و این چشم جدای از وی به سیروگشت میپرداخت و خود قدرتی مستقل داشت. در دو اسطوره از چشم اسطورهای اتوم با نام اوجا Udjat یاد شده است. در اسطورهای تفنوت و شو در آبهای تاریک نون از اتوم دور و اتوم چشم خود را به جستجوی آنان میفرستد. هنگامی که چشم اتوم به جستجوی فرزندان اتوم رفته بود اتوم چشم دیگری را به جای چشم نخستین خود آفرید و هنگامی که اوجا با فرزندان وی بازگشت از این کار او خشمگین شد. پس اتوم اوجا یا چشم نخستین خود را بر پیشانی خود قرار داد تا از آن جا ناظر جهان باشد و بر آن فرمان راند. در برخی از اسطورهها از چشم اتوم به عنوان خدابانوئی ویرانگر یاد میشود و اوجا در این نقش نماد سوزندگی خورشید و با خدابانو بوتو Buto یا اِجو Edjo به هیأت مارکبرای سر برافراشتهای که با نام یوریس (2) بر تارک تاج فراعنه جای دارد و نماد قدرت آنان است، همراه است.
وقتی اوجا فرزندان اتوم را به کنار او بازگردانید اتوم از شادی گریست و از اشک شادمانی او انسانها پدید آمدند و اتوم آماده شد که آبهای نون را رها کند و جهان را بیافریند.
از شو و تفنوت دو فرزند نر و ماده زاده شدند که جب و نوت Nut نام یافتند و دیگر خدایان بزرگ طبیعت از این دو خدا زاده شدند - چهار فرزند جب و نوت به نامهای ایزیس، اوزیریس، نفتیس Nephthys و سِت با اسطورههای کیهانی پیوندی ندارند. حورس آغازینهی فراعنه در اسطورهای پسر ایزیس و اوزیریس و در برخی روایات فرزند نوت است. شاید پیوند و یگانگی این خدایان در اتوم در کیهانشناخت هلیوپولیس به منظور فرودست کردن آنان و برترکردن خدای خویش انجام یافته و شاید این کار به دلیل سنتی بودن انئاد یا نه تائی بودن مجموعهی خدایان در دین مصری انجام یافته و چنین انئادی کمابیش در دیگر مراکز کیش مصری نیز مورد پذیرش بوده است؛ و نیز شاید این انئاد و در همان حال یگانگی برای تبین تناقضات توسط کاهنان هلیوپولیس انجام یافته است. مثلاً در متون مختلف آفرینش اتوم را روایات متناقضی است: اتوم در بسیاری از روایات خود آفریده و در برخی از روایات خود فرزند نون است و این شاید تبیین دیگری است از کاهنان که نون را در موقعیتی برتر از اتوم قرار میدهد (و نون شاید نمادی از نیل است).
در برخی از متون حورس پسر جب و نوت و او و چهار برادر و خواهرانش مسوول تکوین مردمان بر زمین اند. در روایاتی دیگر نوت مادرِ خدایان و هم از اوست که رع هر بامدادزاده میشود؛ و در روایتی خود یکی از خدایان نه گانه و برترین خدای این انئاد جب بود. کاهنان هلیوپولیس خود را نمایندگان جب و نوت مینامیدند و در همان حال بزرگترین خدای هلیوپولیس اتوم بود.
در هرم نوشته فرعون پپی Pepi «پیش از آفرینش آسمانها، زمین و آشفتگی برپا شده با چشم حورس در نون زاده شد» و این مبالغه شاید نه آموزهی هلیوپولیس که تخیلی شاعرانه یا افسونی جادوئی برای اطمینان از حفظ مقام فرعون در دنیای پس ازمرگ و نسبت دادن خدائی بدو شاید بدین منظور انجام یافته است؛ و نیز شاید چنین متنی برای بقای هرم و آرامگاه فرعون و بازماندن آن تا به روزگار ما انجام یافته است.
کیهانشناخت ممفیس
حدود هزارهی سوم پیش از میلاد مصر علیا و سفلی در استانه دورهی تاریخی با تلاش فرعون منا [(نعرمر)] وحدت یافتند و فرعون منا در رأس دلتای نیل پایتخت جدیدی برای سرزمین متحد مصر بنا نهاد؛ و این شهر همانا ممفیس بود که به شهر «سپیدبارو» شهرت داشت. در نزدیکی ممفیس شهرهای کهنتری چون هلیوپولیس قرار داشتند که بی تردی فرمانروائی بر این شهر نیز به دلیل اهمیت سیاسی و مرکزیت دینی آن از اهمیت خاصی برخوردار بود. زمینهی سیاسی کیهانشناخت ممفیس چون زمینهی سیاسی آن به گذشتهای دور باز میگردد.در کیهانشناخت ممفیس بتاح Ptah خدای سرنوشت و آفرینندهی جهان بود. در این کیهانشناخت خدایان هلیوپولیس نیز مورد توجه و این خدایان سه گانه مظاهر برتر یعنی بتاح بودند. دانش ما از خداشناسی ممفیس از لوح سنگی شباکا که خود از متنی کهنتر متأثر بود فراهم آمده است. متن لوح شباکا به شکل گفتگو تنظیم شده و چنین مینماید که در این لوح تلاش بر آن است که جنبههای مختلف اعتقادات هلیوپولیس را دیگرگون سازد. کاهنان ممفیس نگران شکوه شهر خویش بودند و هم بدین دلیل به برتر نمودن خدای خویش توجه داشتند.
در لوح شباکا Shabaka، بتاح آنکوست که بر سریر بزرگ نشسته است؛ و بدین سان بتاح خدای بزرگ و همانند بزرگ مادری بود که پیش از آن در نقش خدای باروری در مصر نیایش میشد. در جای دیگر این متن بتاح همانا نون و پدری است که اتوم را آفرید و مادر اتوم نونت Naunet (مؤنث نون) بود. بتاح در این لوح دل و زبان انئاد (خدایان نه گانه هلیوپولیس) است و دل و زبان نزد مصریان جایگاه جان و فراست و فرماندهی و قدرت و نیز نماد آفرینندگی اتوم Atum است. در نظام ممفیس اتوم یاور بتاح و خدائی است که فرمانهای بتاح را درک و اجرا میکند و در کیهانشناخت هلیوپولیس شو تُفِ اتوم و تفنوت استفراغ وی پدید آورندهی نظم اخلاقی و قدرت فرمانروائی بودند.
حورس نیز از تجلیات بتاح و در مراسم آئینی شباکا تجسم فرعون، مسوول وحدت زمین و نامیدن آن به نام بزرگ تاتنن Tatenen است. تاتنن در ممفیس نام دیگر بتاح و بتاح تپهی آغازین است و روایت شباکا گویای آن است که بتاح نه فقط آفرینندهی زمین که خود آفریده است. در روایت هلیوپولیس نیز اتوم تپه یآغازین و خدائی است که بر تپهی آغازین زاده میشود و روایت شباکا در واقع انکار ادعای قرار داشتن معبد هلیوپولیس بر تپهی آغازین است.
چنین مینماید که کاهنان ممفیس آگاهانه از بتاح برای بیان ایدههای نیمه فلسفی خود بهره میجستند: در این نظام بتاح بنیاد آفرینش و همه چیز از اندیشه، خواست و به فرمان او هستی مییابد. در کیهانشناخت ممفیس اتوم زیردست و یاور بتاح و در حورس متجلی میشود؛ و در این روایت حورس دل بتاح و تحوت Thoth کلام اوست؛ و شاید این روایت تلاشی است برای پیوند با اعتقادات کهنی که طی آن حورس خدای خورشید و تحوت خدای ماه و فرزانگی است.
بتاح ممفیس نه تنها جهان خدا و آفرینندهی جهانِ مادی و در برگیرنده خدایان دیگر که با آفریدن رع یا روح هر موجود آفریدگار نظمی اخلاقی است. چنین مینماید که کیهانشناخت ممفیس در این زمینه از هلیوپولیس فراتر رفته و با این همه دانش ما از تحولات بعدی این نگرش کامل نیست. آن چه میدانیم از آفرینندگی بتاح است. سنگ نبشته شباکا گویای آن است که بتاح همه چیز را آفرید، از آن شمار خدایان، و هم او خاستگاه همه چیزهای خوب بود - خوردنیها، نوشیدنی، فدایای خدایان، خداگونه سخن گفتن را؛ و او قدرتی بود برتر از همهی خدایان. هم او بود که خدایانی را که بخشی از وی بودند در کیشگاههای آنان قرار داد؛ هم او بود که نذورات خدایان را مشخص کرد؛ نیایشگاه خدایان را بنا نهاد و از خود همهی خدایان و اندیشهی نیایش آنان را پدید آورد؛ و چنین بود که خدایان هر یک شکلی یافتند تا با آفریننده خویش و سرور دو جهان بر همه چیز فرمان برانند. بتاح شهرها را آفرید، ایالات مصر را پدید آورد و بدین سان آفریدگار نظمی سیاسی شد.
بتاح در برخی روایات مخترخ و آفریننده برتر و از نقشی چون هفائیستوس(3) خدای یونانی برخوردار است. بتاح خدای حقیقت است و در این نقش با خدای فرزانگی تِحوت همراه و پدید آورندهی دادگری است. «و از آن جا که همه چیز را کامل و همراه با حقیقت هستی میبخشد بتاح نام دارد».
از سوی دیگر تلاش کاهنان ممفیس بر آن بود که کیش شهرِ خود را با کیش اوزیریس پیوند دهند و هم بدین دلیل بود که ممفیس را محل غرق شدن و تدفین اوزیرس مینامیدند. اوزیریس نیز همانند بتاح در روایاتِ کهن پدید آورندهی تمدن و بدین دلیل کاهنان ممفیس جویای جادادن اوزیریس در کیش خود بودند.
کیهانشناخت هرموپولیس
هرموپولیس از شهرهای مصر میانه و کاهنان این کیش شهر مدعی آن بودند که کیهانشناخت آنان کهنترین کیهانشناخت مصر است. کاهنان هرموپولیس در برابرِ انئاد Ennead هلیوپولیس به هشت خدا یا ئوگدئاد Ogdoad اعتقاد داشتند و این خدایان: نون و همسرش نونت، حو Huh و همسرش حوحت Hauhet، کو Kuk و همسرش کوکت Kauket و آمون Amon و همسرش آمونت Amaunet نام داشتند. این هشت خدا در اساطیر هرموپولیس آفریننده جهان و عصر فرمانروائی آنان عصر طلائی بود. خدایان هشتگانه پس از مدتی فرمانروائی از این کار کناره گرفتند و به کامل کردن آفرینش روی آوردند، و پس از آن این هشت خدا به جهان زیرین رفتند و مردند. قدرت این خدایان پس از مرگ آنان نیز ادامه یافت و جاری شدن نیل و طلوع و غروب خورشید را به عهده گرفتند.نون و آمون، دو تن از این ئوگدئاد، در کیهانشناختهای دیگر نیز غالباً حضور دارند. نام خدایان این ئوگادئاد به سادگی با افزودن علامت تأنیث به آخر اسم خدایان مرد پدید آمده و بدین سان هشت خدا از چهار زوج تشکیل یافته است. از نظر اُتیمولوژی نام هر یک از این مرد خدایان را مفهوم خاصی است: نون به معنی آب، حو بی پایانی، کوک تاریکی و آمون به معنی هوا یا نادیدنی است. بدین سان چهار خدای هرموپولیس تجسم عناصری است که در روایات آفرینش این کیش شهر با نون و دیگر خدایان کیش شهرهای دیگر پیوند دارند. نون دریای بی کران در بردارندهی آشفتگی و تاریکی و آمون، باد یا هوا و در بردارندهی نیروئی است که برانگیزانندهی آبها از سکون و ایستائی است.
شرح تصویر: چهار خدای محراب معبد بزرگ در ابوسمبل: بتاح، آمون، رامسس دوم و رع- حرخت. پایهی قسمت جلوی تندیسها جایگاه قرار دادن زورق مقدس آمون برای حمل مردم بود. رامسس معبد بزرگ خویش را وقف آمون و ملکه او نفرتاری و معبد کوچک خویش را که در جوار همین معبد قرار داشت وقف حتحور کرد.
بدین سان آفرینندگی در نون نهفته است و آمون نیروئی است که نون را به حرکت میآورد. در هنر مصری چهار مرد خدا از خدایان هشتگانه هرموپولیس با سر غوک ترسیم میشوند و چهار زن خدای آن سر مار دارند. چنین مینماید که این ویژگی از روایتی متأثر است که طی آن خدایان هشتگانه هرموپولیس دو جنسی و خود آفریده و از گل و لای بازمانده از طغیان نیل پدیدار میشوند و رود نیل در این روایت به جای پدید آوردن تپه آغازین خاستگاه خدایان هشتگانه است.
کاهنان هرموپولیس نیز چون کاهنان کیش شهرهای دیگر بر این باور بودند که معبد آنان کنار تپهی آغازین بنا شده است. در باغ معبد هرموپولیس دریاچهی مقدسی قرار داشت که آن را «دریای دو تیغ» Sea of the two knives مینامیدند و جزیرهی درون این دریاچه «جزیرهی آتش» Isle of flames نام داشت. در روایات هرموپولیس جزیرهی آتش همانا تپهی آغازین زیارتگاه زائران معبد بود و چهار اسطورهی آفرینش هرموپولیس با این جزیره پیوند داشت: در نخستین روایت جهان در آغاز در یک کیهان تخم نهفته بود، و این روایتی بود که با روایت اقیانوس نون در برگیرنده همه چیزها تضادی نداشت. کیهان تخم از غازی آسمانی زاده شد که برای نخستین بار سکوت جهان را بر هم زد و هم بدین دلیل «غدغدکننده عظیم» نام گرفت. کیهان تخم غاز بزرگ در بردارندهی نور یا رَع بود و رع خدائی بود که جهان را آفرید. در روایتی دیگر کیهان تخم در بردارندهی هوا [یا باد] و این روایت به گونهای است که با خدایان هشتگانه پیوند بیشتری دارد. کاهنان هرموپولیس بقایای کیهان تخم آغازین را به زائران نشان میدادند.
روایت دوم همانند روایت نخست اما به جای غاز، کیهان تخم از قره لک لکی است که نماد تِحوت خدای ماه و فرزانگی است. توجه به کیشِ تحوت در هرموپولیس بی تردید بعد از توجه به خدایان هشتگانه شکل گرفته و کوششی است در جهت پیوند دادن تحوت با خدایان هشتگانه. در روایتی تحوت خود آفریده و هشت خدای هرموپولیس اروح او هستند.
سومین آموزهی هرموپولیس به آفرینش جهان از دل آبها باز میگردد و روایتی شاعرانه است: بدین روایت نیلوفری آبی از «دریای دو تیغ» سر برآورد و با گشوده شدن گلبرگهای نیلوفر درون جام گل رع به هیأت کودکی نمایان شد.
در چهارمین روایت با شکفته شدن نیلوفر آبی از درون گل سرگین غلتانِ نمادِ خورشید پدیدار شد. پس سرگین غلتان به هیأت کودکی درآمد و از سرشک او انسان هستی یافت؛ و این روایت دیگری است که طی آن انسان را فرزند رع میدانند. در روایات هرموپولیس نیلوفر آبی گاهی چشم رع و از باز و بسته شدن آن شب و روز پدیدار و رع همانا خورشید خدائی است که درون گلبرگهای نیلوفر آبی هستی مییابد. در این روایت انسان از چشمان رع و خدایان فرودست رع از دهان وی پدیدار میشوند. در اساطیر هرموپولیس خدایان هشتگانه مسوول جاری بودن نیل و طلوع و غروب خورشید و نیلوفر آبی را بدان دلیل آفریدند تا خورشید از دل آن زاده شود. در این اسطورهها باروری و حاصلخیزی با آب و اقیانوس نون مربوط میشود و بدین سان اسطورههای مختلف مصر با روایتی ساده و شاعرانه به یکدیگر پیوند مییابند؛ و با این همه در اساطیر هرموپولیس نیز تناقض بسیار و از این شمار است آفرینش نیلوفر آبی توسط خدایان هشتگانه تا رع از درون آن هستی یابد و این روایت که رع انسان و خدایان فرودست خویش را آفرید.
کیهانشناخت تب
خدای اصلی تبس، از شهرهای نیل علیا مرکز فرمانروائی جدید The New Kingdom [(دولت حدیث)] در 1570 تا 1085 پیش از میلاد، آمون Amon نام داشت. [با برپائی شهریاری جدید در تبس] آمون خدای بومی تبس منتو (مونت) Mont را در خود جذب کرد. در این دوره دیگر خدایان مراکز کیشها دیگر کمابیش در سراسر مصر شهرت یافته و به قلمرو کیشهای پیشین راه یافته بودند. کاهنان تبس برآن شدند که خدای خود آمون را در جایگاه خدای اصلی قرار دهند و چهرههای اصلی کیهانشناختهای مهم پیشین را در کیهانشناخت خود بگنجانند.آمون که در اساطیر هرموپولیس نقشی خاص داشت، در پیوند با هوا خدائی نامرئی و دارای نیروئی پویا بود. چنین بود که در این کیهانشناخت آمون نیروئی برتر و آفرینندهی نامرئی شد. آموزهی تبس متوجه قراردادن امون در شمار خدایان آفریننده شد. در این دوره تبس مهمترین شهر و میتوانست الگوی شهرهای دیگر قرار گیرد و چنین شد که تبس در کیهانشناخت آن خاستگاه آبهای نون و تپهی آغازین شد. بدین روایت شهر تبس بر تپهی آغازین بنا و شکل گیری جهان هم از این جا آغاز شد. پس مردمان آفریده شدند تا شهرهای دیگری همانند تبس برپا کنند. تبس چشم رع و همانند چشمان اتوم یعنی شو و تفنوت Tefnut در آبهای نون ناظر پیدائی شهرها شد.
آمون همانند اتوم خود را آفرید، او را نه پدری بود و نه مادری و نه خدای یگانه بود که او را بیافریند. آمون ناپیدا بود و زاده شده در نهان. پس آمون به آفرینش پرداخت و خدایان دیگر هستی یافتند و همانند بتاح دیگر خدایان را از سرشت خدائی خود شکل داد. آمون نخست خدایان هشتگانه یا ئوگدئاد را در هرموپولیس شکل داد، پس از آن تاتنن را شکل داد هم از آن سان در ممفیس نخستین خدایان از تپه آغازین پدیدار شدند. پس آمون زمین را ترک کرد تا همانند رع در اساطیر هرموپولیس ساکن آسمان شود. در روایتی آمون نیز خداکودکی است که در دل گلبرگهای نیلوفر آبی در میانهی نون پدیدار شد. در روایتی همانند رع و حورس چشمان آمون روشنی بخش زمین است. در روایتی همانند تحوت و ماه است. هم اوست که انسانها را آفرید، خدایان را آفرید، اِنئاد را سازمان داد، مقام خدایان ئوگدئاد (هشتگانه) از اوست شو در رأس این اگدئاد قرار میگیرد، نفنوت زن غیررسمی شو است و همه کاهنان در خدمت آنان اند. در روایتی آمون نیروی زندگی و برانگیزنده نون از سکون و پدید آورندهی چرخهی آفرینش از این مسیر است.
کاهنان تبس نیز مدعی بودند که شهر آنان زادگاه اوزیریس بود و تردیدی نیست که این روایت زمانی شکل گرفته است که اوزیریس در پیوند با دودمان شهریاری و باروری زمین شهرت یافته بود.
مفاهیم کیهانشناختی دیگر
چنین مینماید که مصریان باستان همانند بسیاری از اقوام باستانی خدابانوی مادر را نیایش میکردند. در اساطیر مصر این خدابانو دارای شکلهای گوناگون و نیایش او تا جایگزین شدن او در کنارِ دیگر خدایانِ دورههای تاریخی ادامه یافت. این خدایان غالباً آفریننده جهان و خدابانوان مادر از پیشینهای خاص برخودار بودند. در روایتی نوت یا حتحور مادر رع، جب شوهر آنان و انسانها در برخی روایات «رمهی رع» نام دارند. در این روایات «نرگاو آشفتگی» پسر حتحور شبیه شو است و احی Ahy نام دارد و احی نماد آغازین اوست. با آن که ایزیس در بسیاری از روایات زوجهی اوزیریس است در روایتی مادر حورس و فرعون و رعایای وی فرزندان اویند. اگر چه نیت Neity خدابانوی سائیس Sais در دلتا خدای جنگ بود اما وی را نیز میتوان از خدایان مادر دانست. نیت از قدیمترین خدایان و خدائی است که در روایتی داوری نبر سِت و حتحور از جانب خدایان بدو واگذار میشود.خنوم Khnum که بعدها مجذوب آمون شد در الفنتین Elphantine نزدیک آبشار اول نیل دوام آورد و در روایتی هم اوست که انسان را از گِل و کاه آفرید و با چرخ سفالگری شکل داد. به روایت از هرم نوشتههای دورهی فرمانروائی قدیم Old kingdom فرعون پسر خنوم و همین روایت در نوشتههای سدهی هفتم و ششم پیش از میلاد با عبارت «انسان کاه و گل است» دنبال میشود. شاید این عبارت اشاراتی است بدان روایت که انسان و همه یحیوانات به یاری خدایان انئاد از گل خشکیده نیل سربرآوردند. نیز گفتنی است که در نقش برجستهای از معبد لوکسور Loxor که در دوره فرمانروائی امنحوتپ سوم، از سلسلهی هجدهم، به آمون – رع اختصاص داده شده خنوم با چرخ سفالگری خویش مشغول شکل دادن فرعون و کایِ Ka اوست؛ و در بخش دیگر این نمودها حاصل آمیزش آمون و ملکه موت Mutemuia (موتمویا) و حتحور است که با لمس کردن کالبدهای سفالی با عنخ Ankh یا نماد زندگی بدان ها جان میبخشد.
مدتها بعد (در زمان رومیان) خنوم دیگربار عظمت خود را بازیافت. در معبد نوشتهای از سدهی اول و دوم میلادی از اِسنا Esna در نیل علیا خنوم به هیأت رع نمایان و شکل دهندهی انسانها و رمههای خدای مفید (بی تردید فرعون) و کسی است که برای سرشاری و باروری دانهها بر زمین فرمان میراند.
پی نوشت ها :
1-Obelisk ستون چهار بر مصری با نوک تیز به شکل هرم که غالباً از سنگ یکپارچه ساخته میشد و روی آن کتیبهای هیرو گلیفی نقر میکردند.
2- Uraeus یوریس (یورو) نقش ماری مقدس که بر تارک کلاه یا تاج فرمانروایان و خدایان مصر باستان ترسیم میشد و نماد بلند مرتبس بودن استفاده کنندهی از این نماد و وسیله دفع دشمن بود. م.
3- Hephaestus خدای صنعت و آتش در اساطیر یونان.