خدایان پاسدار فرعون

خدایان محلی مصر، در برخی از زمینه‌ها دارای نقش سیاسی یا حداقل نظامی بودند و در نقش رهبر مردم به هیأت گروهی سیاستمدار پدیدار می‌شدند. نیکبختی این خدایان و مردمان پیرو آنان و صعود و نزول آنان با هم هماهنگ و با
چهارشنبه، 22 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خدایان پاسدار فرعون
خدایان پاسدار فرعون

نویسنده: ورونیکا ایونس
ترجمه باجلان فرخی


 
خدایان محلی مصر، در برخی از زمینه‌ها دارای نقش سیاسی یا حداقل نظامی بودند و در نقش رهبر مردم به هیأت گروهی سیاستمدار پدیدار می‌شدند. نیکبختی این خدایان و مردمان پیرو آنان و صعود و نزول آنان با هم هماهنگ و با دستیابی هرگروه از مردمان به موقعیتی خاص خدایان آنان نیز به مقامی خاص دست می‌یافت؛ و چنین بود که کاهنان معابد این خدایان قوت و فرمانروائی خاصی را برای خود دست و پا می‌کردند.
مهم‌ترین این خدایان رع و حورس و هر دو با دودمان‌های فرمانروائی پیوند داشتند، و در طی تحولات طولانی تاریخ مصر خورشید خدایان ترکیبی رع- حراختی از چنان قدرتی برخوردار بودند که دیگر خدایان پاسدار فرمانروائی نیز به گونه‌ای با خدایان خورشیدی پیوند یافتند. با آن که هریک از این خدایان اسطوره‌ای متمایز داشت در گذر زمان هریک با قدرت یافتن فراعنه و کیش‌های خورشیدی پیوند یافته و اوزیریس از جمله خدایانی بود که در تاریخ مصر باستان و متأخر از چنین ویژگی برخوردار بود. با آن که اسطوره‌های اوزیریسی با کیش‌های محلی پیوند داشت کیش اوزیریسی را یارای رقابت با کیش‌های خورشیدی که با قدرت فرمانروائی پیوند داشت نبود؛ و ایجاد تعادل و هماهنگی بین دو قطب مخالف از ویژگی‌های اندیشه‌ی مصری بود.
این ثنویت در تلاش ایجاد هماهنگی بین فرمانروائی نیل علیا و سفلی آشکار و حتی به هنگام وحدت قاطع این دو سرزمین این دوگانگی وجود داشت: قدرت فرعون با معیار ایجاد وحدت بین این دو سرزمین سنجیده می‌شد و با آن که خدابانوان پاسدار دو سرزمین نخبت Nekhbet و بوتو Buto در نشان‌های شهریاری وحدت می‌یافت اما هیچ وقت دو خدا بودن آنان فراموش نشد.

نخبت

نخبت کرکس- خدابانوی مصر علیا و شهر نخب Nekhb در ساحل رود نیل روبه روی نِخِن Nekhen یا هرقلیوپولیس heirakonpolis (هرکانوپولیس) محل مرکز کیش شاهین- خدا حورس بود. این دو شهر از دیرباز به عنوان پایتخت مصر علیا با هم پیوند داشتند. دستیابی نخبت به قدرت با اهمیت یافتن حورس و وحدت دو سرزمین همراه و با این همه پیوند استوار حورس با مصر علیا و نخبت خدابانوی حامی جنوب بود. در روزگاران کهن خدای بزرگ سرزمین نخبت ست بود و با جانشین شدن تحوت به جای ست، نخبت از اهمیت جدیدی برخوردار شد. در آن روزگار اهمیت حورس و ست در نشان نمادین سامتاوی Samtavi [نماد وحدت دوسرزمین] متجلی می‌شد و بعدها نخبت و پس از وی بوتو از چنین نقشی برخوردار و نشان وحدت دو سرزمین شدند.
نخبت مجذوب اسطوره‌ی خورشیدی شد و در این نقش دختر رع و چشم راست او بود. در زمینه‌ی اساطیر اوزیریس نیز نخبت زن خنتی –امنتیو Khenti Amentiv نخستین ساکن غرب و این اندیشه بدون تردید متکی بر این پندار بود که مردگان فرودست به صحرا و جائی که طعمه‌ی لاشخور می‌شدند اعزام می‌شوند. نخبت با زمینه‌ها باروری اوزیریسی نیز پیوند داشت و در چنین نقشی زن حاپی Hapi، گشاینده‌ی دروازه‌های نیل به اقیانوس آغازین بود. نخبت در این نقش خدابانوی مادر و حامی تولد کودکان و به هیأت ماده گاوی وحشی و حتحور ترسیم می‌شد.
نخبت در تصاویر غالباً به هیأت زن یا کرکسی که تاج نیل علیا را بر سر داشت و با شمایلی مهیب ترسیم می‌شد. در این تصاویر نخبت به ویژه پاسدار شاه و برفرار سر شهریاران بال گشوده و در حالی که در چنگ خود حلقه‌ای سلطنتی یا مگس رانی داشت ترسیم می‌شد.

بوتو

بوتو در شکل اصلی خود همانا اوجات Udgat یا اوجو Edgo مار- خدابانویی بود که خاستگاه اصلی و مرکز کیش وی در باتلاق‌های دلتا قرار داشت. بوتو همانند نخبت پاسدار مادرانه‌ی فرعون و بدین سان نگهبانی مهاجم بود. بوتو در این هیأت به شکل مار کبرای یوریس بر تارک رع و فراعنه ترسیم می‌شد و در چنین نقشی دارای چشمانی مهیب و آماده‌ی پرتاب زهر به جانب دشمنان فرعون و سوزانیدن دشمنان با نگاهی شرربار بود. در روزگاران کهن گاهی می‌پنداشتند که بوتو از قدرت خویش به هنگام علیه فرعون بهره می‌برد و نیش او وسیله‌ای بود که در زمان معهود توسط انوبیس در مرگ فرعون کاربرد داشت.
بدان سان که دیدیم یوریس چشم چپ رع و پس از دستیابی به استقلال خورشید خدا رع او را بر جبین خود قرار داد. بوتو در این نقش تجسم گرمای سوزان خورشید، بانوی آسمان و ملکه‌ی همه‌ی خدایان بود. بوتو در برتری یافتن حورس اکبر در مصر سفلی با او پیوند داشت و پیوند او با حورس طفل در دوستی بوتو با ایزیس و مادر رضاعی بودن وی نهفته بود. بوتو از طریقی دیگر به نظام اوزیریسی راه یافت: در این راه بوتو دختر انوبیس و در این نقش «یگانه‌ی سبز» یا فراهم سازنده‌ی آب خنک نام داشت؛ و بدین سان همانند نخبت با رود نیل پیوند داشت. از معبد «خدابانوی سبز» در بوتو دریای مدیترانه در دیدرس بود.
بوتو در تصاویر به هیأت زنی با تاج یوریس با تاج مصر سفلی ترسیم می‌شد و در چنین نقشی بانوئی ساحره و با افسونگری ایزیس پیوند داشت و کاهنه‌های پیشگو معبد وی مشهور بودند. در برخی از نقش‌ها بوتو به هیأت زنی در حال حمل ساقه‌ی پاپیروسی که پیرامون آن مار کبرایی پیچیده است ترسیم شده و در تصاویر دیگر به شکل مار کبرایی است که درون سبدی چنبره زده و برفراز سرش ساقه‌ای پاپیروس و بر تارکش تاج مصر سفلی ترسیم شده است؛ و در برخی تصاویر نیز بوتو به شکل تاج دو طبقه بسکنت Pschent ترسیم شده و در چنین نقشی بانوی قدرت و بانوی آتش نام دارد و نماد قدرت و فرمانروائی فرعون بر مصر سفلی و علیا است.

حرسافیس

حرسافیس Harsaphes (یا حریشیف Herishef) خدای محلی هرقلیوپولیس ماجنا Heracheopolish Magna در فیوم Faiyum بود. این خدا طی دوره‌ی اضمحلال اول First Intermediate Period و هنگامی که پیروانش بر مهاجمان آسیائی غلبه کردند و بر مصر میانه و سفلی تسلط یافتند به مقام خدای کشوری دست یافت. فرمانروائی پیروان این خدا بر مصر علیا فقط صوری و سرانجام به نیرنگ مردمان تب مغلوب و خدای مردمان تب یعنی مونت جانشین حرسافیس شد. حرسافیس قوچ- خدائی بود که به هیأت انسانی با سر قوچ ترسیم می‌شد؛ خدای باروری بود و با آب پیوند داشت. نامش به معنی «آنکو ساکن دریاچه‌ی خویش است» به عنوان خدائی کشوری شکلی از حورس بود.

مونت

مونت Mont (یا منتو Montu) خدای محلی هرمونتیس hermontis [(ارمنت)] شهری در ده مایلی جنوب تب بود. این خدا در دوره‌ی سلسله‌ی یازدهم و زمانی که چند تن از فراعنه از هرمونتیس به فرعونی رسیدند به مقام خدای مقتدر کشوری دست یافت. پیوند بی تردید دربار فرمانروائی با رع سبب خورشیدی شدن مونت و بدین سان هرمونتیس به یکی از مراکز بزرگ کیش خورشیدی و به هرموپولیس جنوب مبدل شد.
مونت به عنوان یکی از جلوه‌های رع- حراختی، روح زنده‌ی رع نامیده می‌شد و از آن جا که شکل مقدس و حیوانی وی نرگاو بود «نرگاو طلوع و غروب خورشید» نیز نامیده می‌شد. در دوره‌ی شهریاری جدید مونت خدای جنگ فرعون و با شمشیری داسی شکل، موسوم به خپش khepesh، در دست در حال هدایت دشمنان شکست خورده‌ی فرعون به جانب او ترسیم می‌شد.
مونت را به هیأت انسانی گاو سر و در حال حمل تیروکمان، چماق و کارد ترسیم می‌کردند و در دوره‌های بعد تجسم نر گاو بوخیس Buchis بود. مونت در نقش خورشیدی خود به شکل انسانی با سرشاهین با قرص خورشید و یوریس قرار یافته بین دو جغه‌ی بلند بر سر تصویر می‌کردند. در چنین نقشی می‌پنداشتند مونت بر عرشه‌ی زورق شبانه خورشید می‌ایستد و با نیزه‌ی خویش سر از تن دشمنان خورشید جدا می‌کند. در دوره‌های بعد مونت بیش از آنکه خدائی مشهور باشد پاسدار فرعون و خورشید بود.

سبک

سبک Sebek (سوخوس Suchos یا سوبک Sobek) تمساح- خدای شهر باستانی مدینة التمساح Crocodilopolis از مناطق باتلاقی مصر سفلی در فیوم بود. سبک خدای آب، نام او به معنی «آنکه موجب باروری و حاصلخیزی است» و او را پسر نیت Neith و سائیس Sais می‌پنداشتند. سبک در آغاز از خدایان فرودست و در التزام رع وظیفه‌ی او به دام انداختن چهار پسر حورس از درون نیلوفر آبی و در دریا بود. در دوره سلسله‌ی بیستم بعد از قدرت یافتن نخستین بار آمون و پیش از به قدرت رسیدن واقعی وی در دوره‌ی سلسله‌ی هیجدهم – خدای فراعنه شد. در آن روزها فراعنه پایتخت خود را به مدخل فیوم منتقل کردند و این منطقه با ایجاد تأسیسات آبیاری و زهکشی زمین‌ها به سرزمینی آباد تبدیل شد. مرکز کیش سبک در فیوم باقی ماند، از زمان فرمانروائی سلسله‌ی بیستم همه جا مورد نیایش بود و در ئومبوس Ombus (کورم اومبو Kom Ombo) نیایشگاه بزرگی برای او برپا شد. ویژگی‌های سبک بعدها با نزول قدرت ست و تمساح شدن او با مختصات ست ترکیب شد. سبک در تب ولیک موریس Lake Moeris نیز نیایش می‌شد.
تابوت نوشته‌های دوره‌ی فرمانروائی میانه در بردارنده‌ی تصاویری از سبک است که او در حال حمل سلاح سنگی، تیز، بلند و مارمانند مکا Kaka و به هنگام پاسداری زورق خورشید به هنگام نزول به جهان زیرین است نشان می‌دهد؛ و گوئی سبک در چنین نقشی نشانی از اهریمن دارد، و هم بدین دلیل بود که در اغلب مناطق مصر او را خدائی تندخو می‌پنداشتند و تندخوئی او مورد ستایش بود. در بسیاری از زمینه‌ها سبک در مقام خدایی به خورشید- خدا نزدیک و در چنین مواردی سبک – رع Sebek- Ra نام دارد، و پیش از این گفته شد که ابزار شفابخش جب موسوم به عارت [که به هنگام شستشوی در دریاچه‌ی مقدس نزدیک حت نب به هیأت تمساحی به دریاچه خزید] به شکل سبک در آمد. در اسطوره‌ای سخن از زمانی است که رع- حرماخیس وقتی با دشمنانش در ساحل دریاچه‌ی مقدس نزدیک حت نب می‌جنگید بدین دریاچه پناه برد. بدین روایت رع – حرماخیس به هیأت تمساحی شاهین سر در آمد و از این راه بود که توانست بر دشمنانش پیروز شود (گفتنی است خدای محلی که در آن کیش سبک رونق داشت خدائی شاهینی بود). پس سبک خدائی درباری و در چنین نقشی گاهی خورشید – خدا همانا شاه – خدا جب بود. در اسطوره‌های اوزیریسی نیز حورس برای یافتن قسمت‌هایی از تن گمشده اوزیریس در نیل به شکل تمساحی در می‌آید. سبک تا دوره فرمانروائی «عصر متأخر» خدائی ترسبار و غالباً مفید و یاری دهنده و بدین دلیل بود که در لیک موریس تمساحی را که با زیورهای گران بها و طلا آراسته بود تیمار می‌کردند.
در بسیاری از تصاویر کهن سبک به شکل تمساحی مومیائی شده، مردی با سر تمساح، دارای شاخ‌هایی چون شاخ آمون- رع، با قرص خورشید بر سر و دو مار یوریس که هریک قرص خورشیدی بر سر داشتند ترسیم می‌شد.

آمون

در دوره‌ی فرمانروائی «عصر قدیم» آمون خدای گمنام شهر تب و از مونت خدای شهر همسایه‌ی تب یعنی هرمونتس Hermonthis [(ارمنت)] مقامی فروتر داشت. از خاستگاه کلامی تصویری نام او زیاد نمی‌دانیم و چنین می‌نماید که حتی مصریان باستان او را به نامی که به معنی «نهان» بود می‌نامیدند.
آمون بیش از هر خدای دیگر مخلوق مقتضیات سیاسی بود. این خدا با گذشت زمان و با جذب ویژگی‌های دیگر خدایان شکست خورده به نقش‌های جدیدی دست یافت. قدرت این خدا بیش از خدایان دیگر متکی بر اقتدار پیروان اولیه و کسانی بود که به فرمانروایی دست یافتند.
آمون همراه فرمانروایان تب و مونت و حدود 2050 پیش از میلاد یعنی در پایان دوره‌ی «اضمحلال اول» و زمانی که مصر را تحت فرمانروائی خود دیگر بار وحدت بخشیدند به قدرت رسید. طی دوره‌ی «فرمانروائی میانه» آمون را خدائی آفریننده می پنداشتد. آمون در این نقش به هیأت غازی ترسیم می‌شد و همانند جب غدغد کننده‌ی بزرگ و موجودی بود که تخم کیهان را نهاد. چنین می‌نماید که نسبت بلند صدائی آمون در این روایت با مرد پنداشتن او پیوند داشت و آنچه از این تمثیل در روایات بعدی باقی ماند شهپرهای بلندی بود که آمون را با آن تصویر می‌کردند و بعدها تصور غاز بودن آمون به تدریج کاستی گرفت.
شرح تصویر: قسمتی از یک خیابان با مجموعه‌ای از تندیس‌های قوچ سر و ابوالهول‌هایی در نزدیکی معبد بزرگ آمون – رع در کرنک و نزدیک به تب. روح آمون- رع در ابوالهول قوچ سر جاری می‌شد و چنین بود که در باور این مردمان ابوالهول خورشیدی با قوچ مقدس نماد باروری آمون آمیخته بود.
نکته مهم دیگر آن که در دوره‌ی فرمانروائی میانه آمون با حیوان بارور کننده‌ای چون قوچ پیوند یافت. بدین روایت زمانی که سپهر خدا شو از آمون خواست از نهان به در آید آمون خواست از نهان به در آید آمون قوچی را سر برید و با سر و پوست قوچ پدیدار شد. پس از پیدائی آمون به هیأت قوچ این حیوانات مقدس شد و تنها سالی یک بار از قوچ به عنوان قربانی فدیه برای آمون استفاده می‌شد. آمون در زمینه آفرینش جهان نقش زندگی بخش شو را غصب و با برآشفتن اقیانوس نون و در نقش خدای باد جهان را هستی بخشید. در نقش قوچ روایت چنین بود که روح آمون در ابوالهول- قوچ یا به شکل عصای سلطنتی مار و شکلی که کاموتف Kamatef نامیده می‌شد پدیدار شد. در برخی از تصاویر آمون مردی است با آلت برانگیخته، پوست تیره و آراسته به شاه پرهای بلند آرایشی و گاهی همانند دیگر خدایان آفریننده و از آن شمار بتاح و مین به شکل یک مومیائی پدیدار می‌شود. در این روایت آمون بسیاری از مشخصه‌های مین را به وام می‌گیرد و در برخورداری از ویژگی‌های مونت از آمون با عنوان «نر گاو مادر خویش» یاد می‌شود. نزد فرمانروایان تب آمون نماد مقاومت در برابر نفوذ بیگانگان و خدای جنگ است. با فزونی گرفتن قدرت فرمانروایان، آمون به خدائی خورشیدی مبدل شد و در چنین نقشی است که از او با نام آمون – رع Amon- Ra یاد می‌شود. آمون در این نقش نماد قدرت برتر خورشید- خدا و در تصایور سر او به شکل یوریس ترسیم می‌شود. آمون به قلمرو مردگان نیز راه می‌یابد و در برخی از تصاویری که با سر قوچ ترسیم شده است گاهی خدائی مرده و یاور اوف – رع Auf- Ra است که در جهان زیرین زور قبانی می‌کند و مردگان را دیگر بار در جهان زیرین جان می‌بخشد.
شکون آمون- رع با اخراج فراعنه‌ی بیگانه هکسوس توسط فرمانروایان تب و به هنگام تجدید وحدت مصر در حدود 1570 پیش از میلاد فزونی گرفت. مصر به شکلی خاص در برخی زمینه‌ها از فرمانروائی شهریاران هکسوس Hyksos بهره برد و هم در آن دوره بود که هکسوس ها فنون عصر مفرغ را به مصر آوردند و مردم تب از این مردمان فنون رزمی و کشاورزی را آموختند. با پیدائی فرمانروائی «عصر جدید» [عصر حدیث] مصر با تجدید وحدت قدرتمند و با پیشکشی‌های فاتحان آسیائی به خزانه‌ی خدای تب سرزمینی ثروتمند شد.
با ثروتمند شدن این فرمانروایان به ویژه در اطراف تب [دئوسیبولیس بعدی] معابد جدیدی برای آمون برپا شد. معبد امنحوتپ سوم در لوکسور از مشهورترین این معابد و این معبد به آمون- رع، در نقش خدای باروری اختصاص داشت؛ و این معبد از معبد بزرگ آمون در کرنک چندان دور نبود و آن جا نیایشگاهی بود که آمون در آن به عنوان خدای باد نیایش می‌شد، در نزدیکی ساحل غربی و جائی که آرامگاه‌های سنگی شهریاران قرار دارد این آرامگاه‌ها پائین تر از مقبره‌ی امنحوتپ اول در دل کوه حفر شده و آرامگاه شهریار اوزیریس نیز در ابیدوس و دره شهریاران قراردارد.
خدایان پاسدار فرعون
به هنگام دوره شهریاری جدید [(عصر حدیث)] آمون- رع به مقام شهریار خدایان دست یافت. قلمرو اقتدار این خدا به تدریج از کناره‌های فرات تا سودان گسترش یافت و در این دوره آمون- رع بزرگ‌ترین خدایان و خدای جهان یا «خدای سریرهای جهان» بود. آمون- رع نه فقط خدای پیروزی که شهریار خدایان و در نقش‌های خاص این خدایان تجلی می‌یافت؛ در چنین نقشی آمون به هیأت‌های مختلف پدیدار می‌شد و هریک از خدایان یکی از تجلیات وی بود. بدین سان آمون را نام‌ها بسیار و نام اصلی او نامی نهانی بود. پیش از این رع نیز چنین بود و هم بدین دلیل بود که خدایان دیگر نمی‌توانستند بر او غلبه کنند. در روایتی آمون در دل آشفتگی آغازین و بر تپه‌ی هرموپولیس از آفریده‌های خویش، و از درون یک تخم هستی می‌یابد. در این روایت خدابانوی آسمان آمونت Amaunet نام دارد و با آن که این زن – خدا از آمون قدمت بیش‌تری دارد نام او نام مونث آمون است. بدین روایت آمون از آمونت، در هیأت یک ماده گاو، زاده می‌شود، بر پشت مادر می‌نشیند و با شنا کردن در اقیانوس نون به هرجا که فرود می‌آید خدای آن منطقه می‌شود: آمون به ویژه با خدایان آفرینش و نیز خدایان باروری و حاصلخیزی از قبیل قوچ- خدا حرسافیس، در هرقلیوپولیس (اهناسیا)، پانبتد Banebdetet در مندس، نون، حاپی، نیل و بتاح در ممفیس، و با مین در کوپتوس و مونت در تب پیوند دارد. در این روایات آمون آفریدگار جهان، بزرگ خدای انئاد تب واگدئاد هرموپولیس و جانشین تحوت و همانا رع- اتوم هلیوپولیس و اغلب سیمای رع و تن بتاح نامیده می‌شود.
آمون- رع را همانند خورشید خدایان آغازین پدر فرعون و پاسدار تاج و تخت می‌دانستند و بر این باور بودند که هر فرعون از آمیزش آمون با ملکه و به زمانی که آمون به هیأت فرعون در می‌آید هستی می‌یابد. هم بدین دلیل بود که فرعون نمادهائی از آمون را بر آرایه‌های خود می‌افزود و این ماجرا نشانی از آن باور داشت. چنین بود که فراعنه‌ی یاپسران آمون به افتخار پدر خویش معابد بزرگی برای او برپا می‌کردند و آمون به پاس این حرمت پسران خود را از زندگی برخوردار و با دادن قدرت هزار مرد بدانان آن‌ها را در دستیابی به فتوحات نظامی یاری می‌کرد. می‌گویند که اسکندر با رسیدن به مصر به مبعد آمون رفت و [از جانب کاهنان] پسر خدا نام گرفت و چنین بود که با پوشیدن سلاح و شاخ‌های آمون این خدا او را در فتح صلح آمیز مصر یاری کرد.
آمون- رع از نقش کیهان آفرینی نیز برخوردار و در این روایت بر آسمان و جهان زیرین زورق می‌راند و از زورق خورشیدی خود زمان، بادها و ابرها را به فرمان دارد و با صدائی رعد آسا همه گیاهان و موجودات را هستی می‌بخشد.
آمون با وجود عظمت و پیوند با کیهان شناسی کهن و دربار فرمانروایان نزد فرودستان و عامه‌ی مردم خدائی مشهور بود. او را وزیر تهیدستان، جاودان و حامی فرودستان در برابر قدرتمندان می‌دانستند و فرودستان نیز او را نیایش می‌کردند. آمون – رع در این نقش پدر علاقمند به فرزندان و خدائی مشفق بود؛ در این نقش آمون جادوگر بزرگ و باطل کننده‌ی افسون‌ها نیز بود و نیایش کنندگان وی از طلب نیکوئی می‌کردند و در معابد او به گناهان خود اعتراف می‌کردند.
نیایش خدای رسمی و فرمانروائی با سنت‌های کهن مصری پیوند داشت. آمون در چنین نقشی کاهن بزرگ و از نظر خداشناسی با اشکال پهن خورشید – خدا، چون خدای درباری، پیوند داشت. آمون خدای ثروت و قدرت و حامی تئوکراسی و حکومت روحانیون و در این زمینه قدرت خدا متکی بر قدرت دربار سلطنتی و فزونی گرفتن قدرت او در واقع موجب بی اعتبار شدن قدرت شهریار در برابر وی بود. بخشی از این جنبش را می‌توان ناشی از رنجش کاهنان رع در هلیوپولیس دانست؛ یعنی از این طریق بود که کاهنان قدرت خود را در خدای خود متمرکز و از وی دیگر بار به عنوان تنها خدای خورشیدی یاد می‌کردند. با این همه در این مسیر کاهنان آمون – رع خود موجبات زوال قدرت خویش را در طول زمان فراهم کردند؛ ثروت این کاهنان موجب پدیدار شدن قدرت فرقه‌ای و مداخله‌ی آنان در سیاست شده بود. بدان سان که گفته شد در سلسله هیجدهم حتشپسوت ملکه‌ای بود که با حمایت کاهنان برای نخستین بار به مقام فرعونی دست یافت، و بدین دلیل بود که حتشپسوت از حامیان بزرگ آمون- رع و هم در زمان وی بود که معبد بزرگ آمون در دیرالبحری نباشد. چنین شد که کاهنان از نزدیک با خانواده فرمانروائی پیوند یافتند و هم از این زمان جاه طلبی‌های آنان بذر نفاق را در میان روحانیون کشت کرد. با قدرت یافتن دربار روحانیت رو به ضعف نهاد و در واقع انحصار طلبی‌های آنان قدرت آنان را کاهش داد.
در این شرایط فرصتی فراهم شد که بازگشت به آیین کهن نیایش خورشید فراهم و ناب‌ترین شکل این بازگشت نیایش اتون Aten یا قرص خورشید بود. با گسترش امپراتوری مصر در آسیا و آشنائی با خدایان خاور نزدیک و تک خدائی این گرایش تقویت شد. این گرایش میان پرده‌ای کوتاه مدت بود که توسط تحموتمس چهارم و امنحوتپ سوم پیگیری و در زمان امنحوتپ چهارم به اوج خود رسید. امنتحوتپ چهارم نام خود را که به معنی «محبوب آمون» بود به اخناتون Akhenaten یعنی «دلپسنداتون» تغییر داد. اخناتون نیایش آمون – رع را رها، معبد او را غارت و تب را از پایتختی ساقط کرد؛ با این همه اخناتون پیش از مردن به جستجوی راهی برای مصالحه برآمد و این بدان دلیل بود که امپراتوری در حال تجزیه بود. تلاش جانشینان اخناتون و از آن شمار توت غنخ آمون و به ویژه حورمحب بر آن بود که معابد آمون را به حال اول بازگردانند و گذشته را جبران کنند.
این توقف «میان پرده» به جانشینان اخناتون یاد داد که دودمان سلطنتی نباید با خدائی بزرگ به ستیز برخیزد. حورمحب کوشید معابد خدایان را مرمت کند اما شکوه تب به عنوان پایتخت مصر تکرار نشد. کهانت آمون- رع فرمانروایی شهریاران را فرمانروائی زمینی و فرمانروائی اصلی را همانا آمون می‌دانست و اوج گرفتن جاه طلبی کاهنان بود که موجبات سقوط آنان را فراهم آورد. کاهنان برای قدرت یافتن به فرمانروائی رسیدن با ابداع کاهن- شهبانو، کاهنه‌ی بزرگ معبد آمون را همسر آمون و نماینده‌ی وی بر زمین خواندند و چنین آموزه‌ای موجب شد که تلاش فراعنه بر آن شد که مقام کاهنه‌ی بزرگ را برای دختر خویش دست و پا کنند.
این آموزه تلاشی بود که کاهنان برای بازیافت قدرت فرقه‌ای خود به کار بستند. کهانت تب با قدرت فرقه‌ای خود همانند دیگر قدرت‌های فرقه‌ای کمابیش به رقابت با فرمانروائی فرعون در شمال روی آورد، اما این رقابت با انتصاب یکی از افراد دودمان سلطنتی به مقام کاهن بزرگ محدود و از بالا گرفتن مقاومت در تب کاسته شد. پیشگوئی‌های کاهن بزرگ در تثبیت موقعیت‌های سیاسی بسیار مؤثر بود. نتیجه‌ی نهائی همه‌ی این تلاش آن شد که با فتح تَب از جانب آشوری‌ها در 663 ق. م آمون- رع نیز همراه با شهریاری سقوط کرد و شکل‌های مختلف نیایش خورشید با قدرت یافتن کیش اوزیریس جذب این کیش شد.

اتون

اتون از زمان باستان در مصر تجسم خورشید خدائی مقتدر و اوج گرفته بود. اتون را به هیأت قرص سرخ فامی ترسیم می‌کردند که انوار آن بر زمین جاری بود. این خدا در کیش اخناتون از دیگر تجلیات خورشید جدا و ترکیبی از قدرت همه‌ی خدایان بود؛ اتون در این کیش نیروی زندگی و ترکیبی بود از ویژگی‌های رع- حراختی و شو. این خدا در کیش اخناتون از آغاز در برابر آمون- رع قرار گرفت اما از آن جا که در این کیش اتون پدر انسان‌ها، از مصری تا غیرمصری بود، این کیش نیز به کیش جهانی آمون- رع شباهت داشت. در زمان اخناتون، اتون تنها خدای برتر و اخناتون در سرود مشهور خویش خود را واسطه اتون و سرانجام اتون می‌خواند و چنین می‌نماید که اتونیسم با ایده‌ی کهن نامیرائی فرعون و میرائی مردم عادی پیوند داشت.
می‌گویند انگیزه‌ی اخناتون در گسترش کیش اتونیسم گرایش به خدائی یکتا، همیشه حاضر و مورد نیایش همگان بود. بدان سان که گزارش شد مصریان خواستار ابداع کیش‌های استثنائی نبودند و در این راه تلاش بر آن بود که کیشی ترکیبی و متکی بر سنت‌های کهن پدید آورند. بسیاری از کیش‌های مجرد را در این سرزمین دوامی نبود و حتی پیشاز مرگ خالق آن نابود می‌شدند. بسیاری از جنبش‌هایی که توسط سرزمین‌های جدید قدرت یافته حمایت می‌شد فرمانروایان را خشمگین می‌کرد. اخناتون خود را شهریار حقیقت می‌نامید اما پس ازوی بدگویان گفتند که طی فرمانروائی وی از عدالت و ماعت نشانی نبود؛ شاید مردم عادی رها کردن آمون را پذیرفتند ما به جای خدای اخناتون به خدایانی چون بس Bes و تاورت Taveret روی آوردند.
طی دوره‌ی هفده ساله‌ی فرمانروائی اخناتون مجالی برای شکل گیری اسطوره‌های اتون نبود و هم بدین دلیل اتون نتوانست خدائی قدرتمند شود. اما ثروت مصادره شده‌ی معابد آمون- رع برای ساختن معابد اتون و کاخ‌های پایتخت جدید شمالی در اخت اتون Akhetaten یعنی افق اتون که اکنون تل العمارئة [(تل بنی عمران)] نام دارد به کار رفت. در نقش برجسته‌ی معبد اتون، اخناتون، همسر او ملکه نفرتیتی، دختران او والدین اخناتون یعنی امتحوتپ سوم و ملکه تی Tiy در نقش برجسته‌ای کم عمق و در حال خدمت به اتون ترسیم شده‌اند. در این نقش برجسته انوار اتون، در هیأت قرص بزرگ خورشید، بر دست‌های انسان فرو می‌بارد و نماد زندگی و مواجب مادی است. به هنگام فرمانروائی توت عنج آمون و حورمحب نام اتون و اخناتون از یادمان‌ها محو شد، بدان سان که در زمان اخناتون چنین شده بود، اما بازمانده‌ی هنر واقع گرای دوره‌ی اخناتون هنوز هم در بقایای معابد اتون در تب و در هلیوپولیس یعنی جائی که اتون مساوی رع بود برخاست.

خُنس

خُنس یا خُنسو نسبتاً با تأخیر به مقام خدائی ماه در تب دست یافت. بدان سان که آمون در نقش یکی از خدایان هشتگانه‌ی هرموپولیس با ماه- خدا، تحوت پیوند داشت، انتخاب ماه- خدای همسایه خُنس به عنوان پسر آمون در تثلیث تب طبیعی بود. روایت است که خنس را فرزند آمون و موت و از سوی دیگر همزاد شهریار می‌پنداشتند. شاه در این روایت دارای خاستگاه خدائی و مزید بر پیوند با خورشید بعد از تولد با ماه پیوند می‌یابد و چنین پیوندی شگفت انگیز نیست؛ در مواردی خاص و در برخی از مراسم همانند مومیائی شده شاه بخشی از سنت‌ها و آرایه‌های مراسمی از این دست بود.
ماه را دونده‌ی آسمان می‌پنداشتند و هم بدین دلیل نام ماه را «پیماینده» تفسیر می‌کردند. در تب خنس همانند تحوت محاسب زمان و چون شو خدای آسمان‌ها و سپهر بود. از سوی دیگر او را خدای حقیقت، پدید آورنده‌ی سرنوشت و خدای تفأل و به سبب تسلط بر ارواح خبیث و اهریمنی، باطل کننده‌ی جادو می‌دانستند. خنس همانند والدین خود خاستگاه باروری و پدیدآورنده‌ی زندگی بود؛ و در تصاویر به هیأت مرد جوان و مومیائی شده‌ای تصویر می‌شد که موی سر او جز در قسمت حاشیه‌ی سر تراشیده و در این تصاویر منات Menat نماد رجولیت و قرص یا هلال ماه نماد شخصیت وی بود. خنس را در برخی از تصاویر به هیأت حورس و با سرشاهین ترسیم کرده‌اند.

موت

موت را در تب بانوی عشرو Asheru و خدابانوی قدرتمند مادر می‌پنداشتند. در دوره‌های پیش دودمانی موت به معنی کرکس و او را پاسدار نیل علیا می‌دانستند و وی را به جای نخبت می‌گرفتند. پس از آن که آمون در دوره‌ی سلسله‌ی هیجدهم قدرت یافت گفته شد که موت همسر آمون و او را همانا آمونت پنداشتند و در دوره‌ی فرمانروائی جدید جشن سالگرد ازدواج موت و آمون از اعیاد بزرگ بود. در این جشن آمون در معبد خویش در کرنک زاده می‌شد زورقبانان بسیار بر نیل زورق می‌راندند و از کرنک به معبد موت در لوکسور می‌رفتند و این جشن موقعیتی بود برای تفأل و مشورت با آمون در مورد همه کارهائی که در پیش بود.
با آن که موت را همسر آمون می‌دانستند بر این باور بودند که موت خدائی دوجنسی و نر- ماده است و با این پندار بود که وی را مادر همه‌ی موجودات می‌دانستند. موت خدابانوئی بزرگ بود که او را کاهنه‌ی بزرگ، معشوقه‌ی آسمان و زن- خدای همه‌ی خدایان و چشم رع می‌دانستند موت را غالباً به هیأت یک زن و گاه بانوئی با سرکرکس، یوریس بر تارک و با تاج دو طبقه‌ی نیل علیا و سفلی ترسیم می‌کردند.

باست

باست Bast یا به ستت Bastet از خدایان محلی دلتا از رمان سلسله‌ی دوم پدیدار شد. فتیش باستانی این خدابانو گربه بود؛ از گونه‌های گربه‌ی وحشی و اهلی شده‌ای که به خاطر تحرک، نیرو و چابگی مورد ستایش بود. با آن که باست خدابانوئی محلی بود به زودی با رع پیوند یافت و در برخی از روایات او را دختر رع و در روایاتی دیگر همسر وی می‌پنداشتند و با خدایان اوزیریسی نیز پیوند داشت. باست را مدافع رع در برابر اپیپ می‌پنداشتند. ماحسا Maahes (ماحس) پسر رع و باست را به هیأت مردی با سر شیر و تاج عاطف اوزیریسی یا به شکل شیری که اسیری را از هم می‌درید ترسیم می‌کردند؛ و گاهی به شکل حورس بشکوه و یکی از اشکال حورس طفل [حورس الطفل] ترسیم می‌شد. در روایات بعدی ماحسا همانا نفرتوم Nefertum پسر سخمت و کاهنان از سخمت، ماحسا و باست ترکیبی واحد ساخته‌اند. این ترکیب در دوره‌ی سلسله‌ی بیست و دوم و از زمانی رایج شد که شاشانق اول Seshonq I فرعون لیبیائی پایتخت خود را در نزدیکی شهر باست یعنی بوباستیس Bubastis برپا کرد و باست خدابانوی آنان شد. معابد بوباستیس معابدی ثروتمند و در تب نیز معبد تازه‌ای برای باست برپا شده بود.
باست در دوره‌ی «متأخر» خدابانوئی ایالتی و مهربان و نماد قدرت مفید خورشید در حمایت از نیل علیا و سفلی بود و گاه او را به هیأت ماه تصور می‌کردند. از سوی دیگر سخمت در بردارنده‌ی نیروی ویرانگر خورشید و در اعتقاد عامه این ویژگی با خصوصیت باست تفاوت داشت. باست با گذشت زمان از ویژگی‌های حتحور برخوردار شد، او را خدای شادمانی، موسیقی و رقص می‌پنداشتند و کیش وی هر سال در زورق شادمانی و با مراسم لذت جوئی بی حد جشن گرفته می‌شد. باست را به هیأت زنی با سر گربه و در حالی که یک عود مصری در دست داشت ترسیم می‌کردند و از دیگر ملحقات این تصاویر می‌توان ازجعبه یا سبد، سر یک شیر ماده و زیورهای دیگری که گردنبندی را شکل می‌داد یاد کرد. گربه در روزگار خدابانوئی باست مقدس و گورستان گربه‌های مومیائی شده‌ی بوباستیس در تاریخ مصر مشهور است.

نیت

نیت از خدابانوان کهن در نقش یکی از خدایان شکار در سائیس Sais، واقع در غرب دلتا، از دوران پیش دودمانی مورد نیایش بود. نماد کیش نیت سپری با تیر چلیپائی بود، و از این نماد چنین بر می‌آید که او را از خدایان جنگ می‌دانستند و تاج سرخ فام او نیت را با نیل سفلی پیوند می‌داد. نیت از روزگاران کهن از عناوین مختلفی چون خدابانوی بزرگ مادر و دختر رع برخوردار و در برخی از روایات آمده است که به روزگار آشفتگی اقیانوس نون در فراسوی نون رع از او زاده شد. در دوره‌های بعد نیت را مادر سوبک، ایزیس، حورس و اوزیریس می‌پنداشتند و اعتقاد بر آن بود که در سائیس مدفون شده است. در دوره‌ی سائیت Saite و به هنگام اوج گرفتن قدرت نیت او را مادر فرعون نختنبو دوم Nectanebo II نامیده‌اند. نیت را جهان- خدابانو، پاسدار انسان‌ها و خدایان می‌دانستند و درالفتین [(جزیره‌ی آسوان)] همسر خنوم بود.
نیت را پاسدار مردگان نیز می‌دانستند و در این نقش در تصاویر کنار نفتیس در جوار تابوت ترسیم شده و یکی از چهار خدا بانوی اوانی الحشا یا کوزه‌ی جای امعاء و احشاء مردگان است. چون «رهگشا» همانند انوبیس و در دوره‌ی سلسله‌ی هیجدهم با جامه‌ی زنانه و به شکل حتحور ترسیم شده است. در دوره‌ی سائیت و زمانی که تجارت پشم رونق یافت، نیت پاسدار هنرهای خانگی و نماد وی دوک نخ ریسی بود؛ با کلاف ایزیس نیز پیوند داشت و هم بدین دلیل او را ساحره نیز می‌دانستند و در ستیزه‌ی حورس و ست از وی با عنوان داور بزرگ یاد می‌شود. نیت طی یک صد و پنجاه سال دوره‌ی سائیت یا سلسله‌ی بیست و یکم، زمانی که فراعنه‌ی مصر بعد از تهاجم آشوریان دیگر بار در جهت وحدت مصر علیا و سفلی تلاش می‌کردند به بلندترین مرتبه‌ی خویش دست یافت. طی این دوره‌ی تمایل به باستان‌گرائی در هنر و دین موجبی برای نیایش این خدابانوی کهن بود. در سائیس معابد بزرگ و جدیدی برپا شد و معبد ساخته‌شده از سنگ یکپارچه و تک‌ستون‌های عظیم هرمی شکل و دریاچه‌ی مقدسی که هرودوت از آن یاد کرده است یادگار عظمت نیت و زمانی است که فراعنه‌ی مصر بعد از مرگ در سائیس دفن می‌شدند.
نیت را در تصاویر به هیأت زنی با تاج سرخ فام مصر سفلی و در حالت حمل کمانی با تیر چلیپائی ترسیم می‌کردند و در برخی از تصاویر بزرگ ماده گاو مادری است که هر روز رع از او زاده می‌شود.
منبع: ایونس، ورونیکا؛ (1385) اساطیر مصر، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.