نقش رویکرد خردگرایانه به دین در دینداری مطلوب (1)

به طور کلی زبان خرد، مطلوبیت و ارزش و جذابیت فراوان دارد. از این رو، قرآن راه برد اساسی دعوت اش را این گونه ترسیم می کند: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»(نحل، 125). واضح است که حکمت،
پنجشنبه، 30 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش رویکرد خردگرایانه به دین در دینداری مطلوب (1)
نقش رویکرد خردگرایانه به دین در دینداری مطلوب (1)

 

نویسنده: محمود اصغری




 

چکیده

بدیهی است که عقل و خرد اصلی ترین کارافزار دینداری است. بدین جهت است که در اسلام هیچ چیز به اندازه ی بی خردی و تقلید کور نکوهید و مذموم نیست.
به طور کلی زبان خرد، مطلوبیت و ارزش و جذابیت فراوان دارد. از این رو، قرآن راه برد اساسی دعوت اش را این گونه ترسیم می کند: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن»(نحل، 125). واضح است که حکمت، وعظ، جدال منطقی و آرام، همه و همه، از ویژگی ها و امتیازات زبان عقل و خردند.
از نظر اسلام شناخت کلیات اصول دین از وظایف عقل انسان است. وحی نیز به حکم عقل حجت است،‌ و به طور کلی هر ادعای دینی باید به دلیل یا دلایل عقلی مقتضی مورد حمایت قرار گیرد، زیرا که دین به تعبیر قرآن کریم خود برهان است (نساء، 174).
در بینش دینی، عقل رقیب وحی نیست،‌ خرد نیز رسالت پیامبرانه دارد. کتاب و حکمت عدل همدیگرند، ‌وحی وعقل دو منبع برای دریافت دین اند.
در رویکرد خردگرایانه به دین، ‌میان دین و سایر غرایز فطری و طبیعی بشر تعارضی وجود ندارد، بلکه دین در حقیقت تعدیل کننده ی غرایز و اصلاح گر آن به شمار می آید.
واژگان کلیدی:عقل وخرد،‌ دین و دینداری.

مقدمه

عقل و خرد و ترابط و تعامل آن با دین و دینداری در قرآن کریم و احادیث و روایات معصومین علیهم السلام از جایگاه بنیادین و محوری برخوردار است.
تاکنون اندیشمندان مسلمان مطالعات و بحث های فراوانی در این باره داشته و آثار گوناگونی را به رشته ی تحریر در آورده اند. با این وجود، به نظر می رسد هنوز هم کارهای بسیاری را می توان در این زمینه انجام داد. در این مجال خواهیم کوشید تا قدری بیشتر به جایگاه بلند این رابطه وتاثیر آن در دینداری بپردازیم.

روش تحقیق

در این نوشتار، از میان روش ها و شیوه های گوناگون، روش تحلیل اسنادی درون دینی را، به دلیل کارایی بیشتر در این گونه مباحث برگزیده ایم. روی آوردن به منابع درون دینی در این بحث از آن رو می تواند ثمربخش باشد که به نظر می رسد رهبران معصوم این دین علیهم السلام، به ویژه از آن رو که مستقیماً‌ با مسأله ی «دینداری» در میان افراد و جوامع سروکار داشته اند، مواضع شناخت دین را بر شناختی علمی و دقیق، که همان رویکرد خردگرایانه به دین باشد، را مورد دقت و توجه قرار داده اند.
از این رو، فراگیری و دقت در نکاتی که پیرامون این مساله در منابع اسلامی یافت می شود به حدی است که دست کم ما را در اثبات فریضه ی مورد نظر به خوبی یاری می رساند.

فرضیه ی تحقیق

آنچه که از قرآن کریم و کلام معصومین علیهم السلام استفاده می شود این است که دین،‌ پدیده ای فراگیر است که تمامی ابعاد فردی‌، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و خلاصه دنیا و آخرت انسان را در بر می گیرد و مطمئن ترین راه تحقیق در دین و اثبات باورهای اساسی دین،‌ و در نتیجه دست یابی به دینداری مطلوب، رویکرد خردگرایانه و رویکرد عقلانی است.

پرسش اصلی

این نوشتار بر اساس یک سیر منطقی و مرتبط در پی پاسخ گویی به پرسش زیر برخواهد آمد:
جایگاه رویکرد خردگرایانه به دین در آموزه های دینی کجاست و رابطه آن با دینداری مطلوب چیست؟

یافته های تحقیق

در رویکرد خردگرایانه به دین عقل به عنوان ظرف دین در نظر گرفته شده است، زیرا که در حدیثی از پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله این چنین آمده است : ما گروه پیامبران مأموریم با مردم به اندازه ی عقل شان سخن بگوییم (کلینی، 1365، ج1، 23)
در همین راستاست که در فرایند دعوت و هدایت به دینداری هدیات شدن افراد منوط به آن است که اسباب هدایت برای تمامی ظرفیت ها فراهم گردد و حجت بر هر فرد، با هر ظرفیتی که دارد،‌ تمام شود.
در این رویکرد، عقل نقش اساسی و عمده ای و عمده ای را در جریان شناخت بازی می کند، زیرا که عقل واجد عناصر و انگاره های فطری و ذاتی است. بدین معنی که عقل از معارفی برخوردار است که آنها را از پیش خود دارد و واقعیت آنها قائم به ادراکات نیست. در نتیجه بنیادهای شناخت ومبانی آن ریشه در عقل دارد.
ـ شناختی که از طریق عقل به دست می آید از ارزش معرفتی زیادی برخوردار است.

بخش اول:تعریف مفاهیم

تعریف دین

مفهوم لغوی دین

دین در لغت به معنای انقیاد، فروتنی، فرمانبرداری و اطاعت، جزاء، ‌حساب و تسلیم است(مصطفوی، ‌1365،‌ ج3 ، 288)

معنای اصطلاحی دین

در معنای اصطلاحی آن دامنه ی تعریف در نزد برخی به قدری وسیع گرفته شده است که دین را در حد یک احساس قرار داده است (رک:به:تیلیش، 1376، 15).
امروزه در جهان آئین هایی به نام «دین» شناخته می شود که در آنها حتی اعتقاد به خدا مطرح نیست، مانند بودیسم، و یا در برخی از آنها، از «نبوت» سخنی به میان نیامده است، مثل هندویسم.
منظور ما از دین،‌ تعریفی است که در میان اندیشمندان اسلامی رواج دارد؛ و آن این است که:
دین به مجموعه ی آئین و قوانینی گفته می شود که خدای متعال آنها را بر پیامبران علیهم السلام خود وحی و ابلاغ نموده است.
یا به تعبیر دیگر، دین مجموعه ای از هست ها و بایدهای مستند به خداوند است که از طریق وحی و سنت معصومین علیهم السلام برای هدایت و کمال انسان ها، ‌بیان شده است(جعفری، 1375، ‌16).

تعریف دینداری مطلوب

دینداری مطلوب رادر دو بخش می توان جای داد: یک، در بخش اندیشه و نظر؛ و دیگری در بخش رفتار و عمل.
آن چه که بیشتر مورد نظر این نوشتار است بخش اول از دینداری است که عبارت از: طرز تلقی طرز اندیشیدن و نحوه ی نگرش و بینش فرد نسبت به دین است.
تفکر دینی و اندیشه جامعه ای که مبتنی بر دین است، گاه دچار کجی و جمود و گاهی هم رکود و مرگ می گردد. در چنین حالتی پیروان چنین دینی عملکردی ناصحیح و غیر منطبق بر حقیقت دین خواهند داشت. در چنین شرایطی سخن از دینداری مطلوب به میان می آید،‌ زیرا در این صورت تفکر دینی از حقیقت دین فاصله گرفته و نگرش افراد از دین غیر از خود دین است.

هدف از دینداری

از اهداف اصلی و اساسی دینداری در اسلام، رسیدن انسان به درجات والای ایمان و مراتب بالای خلوص در بندگی خدای سبحان و پیوند با اوست. آموزه های دینی به این مضمون، به عنوان مفهومی اصیل و عالی از «دینداری» توجه دارند.

معنای عقل

واژه ی «عقل» به معنای بستن و نگه داشتن است. بدین جهت است که ادراکی را که انسان دل بر آن می بندد و چیزی که با آن درک می کند و نیز توانی که به وسیله ی آن خیر و شر یا حق و باطل را تشخیص می دهد «عقل»نامیده می شود. در برابر این واژه،‌ کلمات سفاهت، جنون، جهل، حماقت قرار دارند که در مجموع، کمبود نیروی عقل را می رسانند.

کارکرد عقل

خدای سبحان آفرینش انسان را به گونه ای قرار داده است که عقل امری فطری است برای او، تا به سبب آن بتواند در مسائل فکری و نظری، حق رااز باطل،‌ و در مسائل عملی، خیر را از شر و نفع را از ضرر تشخیص دهد.
همه ی قدرت و توانایی که خداوند از طریق حواس ظاهری و باطنی در اختیار انسان گذارده است،‌ تا وی بر اساس فهم و درک خود در موجودات دخل و تصرف کند، بر طبق مجرایی است که فطرت اصلی او آن را تشخیص داده و همان عقل است (طباطبایی،‌1363،‌ج2، ‌373).

رابطه عقل با علم و ایمان

در قرآن کریم از واژه علم و معرفت و مشتقات آنها 811 بار سخن به میان آمده است،‌ این مقدار برابری می کند با واژه ایمان و مشتقات آن که خود می تواند نمایان گر اهمیت علم ومعرفت و تأثیر آن را در ایمان نشان دهد و از آنجا که دست یابی به علم و معرفت و لازمه ی بهره گیری از آن به کارگیری عقل و خرد انسانی است،‌ و بدون آن امکان دست یابی به علم و معرفت ممکن نیست؛ در نتیجه بدون این دو راهی به سوی دین و ایمان نمی توان گشود.

بخش دوم:شناخت

امکان شناخت

از مهم ترین مسائل شناخت مساله ی امکان شناخت است. به این معنا که آیا انسان می تواند حقایق عالم را آن گونه که هستند بشناسد یا این که چنین امکانی برای او وجود ندارد.
در پاسخ به این پرسش مکاتب فکری و فلسفی پاسخ های گوناگونی داده اند که می توان آنها را به طور خلاصه در دو بخش جای داد:
1)گروهی معتقدند که حقایق جهان آن چنان که هستند قابل درک و شناسایی نیستند، و لذا برای انسان شناخت موجودات امکان پذیر نیست. از جمله طرفداران این گروه شکاکان و سوفسطاییان را می توان برشمرد. ایده آلیست ها نیز همچون شکاکان و سوفسطاییان شناخت را غیر ممکن می دانند.
2)گروهی دیگر از فلاسفه و متفکران معتقد به امکان شناخت بوده و قوای ادراکی انسان را قادر به شناخت بسیاری از حقایق می دانند. رئالیست ها از طرفداران این طرز تفکر و اندیشه هستند.
آموزه های دینی نیز مؤید دسته ی دوم می باشد. طرفداران این نظریه در بین اندیشمندان مسلمان با استناد به آیات نورانی قرآن، از جمله آیات سوره ی مبارکه ی بقره، که مربوط به جریان خلقت آدم است که دراین آیات خداوند انسان را شایسته ی تعلیم اسماء الهی (که همان حقایق جهان آفرینش باشد) دانسته است، ‌استناد می کنند،‌ زیرا بر مبنای این آیات خداوند حقایق هستی را به انسان آموخته است. بدین صورت که خداوند در نهاد انسان آن چنان استعدادی را قرار داده است که به سبب آن بتواند با کسب علم و دانش حقایق عالم هستی را درک نماید، «علّم الانسان ما لم یعلم»(علق، ‌5).
این آیه ی کریمه تصریح دارد که خداوند نعمت علم را به انسان اعطا کرده است. همچنین آیات دیگری که انسان را دعوت به تعقل و تفکر کرده و شناخت عالم آفاق و عالم انفس رااز انسان می خواهد، خود دلیل بر امکان شناخت می باشد؛ چرا که در غیر این صورت صحیح نبود که خداوند انسان را به مطالعه ی عالم هستی دعوت کند.
«و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون»(ذاریات،‌ 20-21)؛ «قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدا الخلق»(عنکبوت،‌ 20).

روش های شناخت

روش برای شناخت از اهمیت فراوانی برخوردار است. معرفت جز با به کارگیری روش های مناسب عملی نیست. روش وسیله ای است که به کمک آن، رسیدن به شناخت برای انسان امکان پذیر می شود.

هدف از شناخت

هدف از شناخت چیست وآموزه های دینی از جمله قرآن کریم به چه منظوری انسان ها را به مطالعه و تحقیق درباره ی جهان، طبیعت، انسان، ‌جامعه، تاریخ و خود وادار می سازد؟
آیا فقط هدف این است که بر آگاهی های انسان افزوده شود، یعنی انسان موجودی عالم و آگاه شود، به گونه ای که اگر به مطالعه ی طبیعت پرداخت جهان شناس شود، و اگر به مطالعه ی انسان پرداخت انسان شناس گردد، و یا اگر به مطالعه ی جامعه و تاریخ پرداخت جامعه شناس و تاریخ نگر شود؟ در حالی که آموزه های دینی علم و آگاهی را هدف حیات تلقی نکرده، بلکه آن را وسیله و مایه ی رشد تلقی می کند.
قرآن در داستان موسی کلیم علیه السلام در سوره ی مبارکه ی کهف، آنجا که می فرماید:«قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلّمن ممّا علّمت رشدا» (کهف، 66،)؛ ‌موسی با او گفت آیا از تو پیروی کنم تا آن چه که به تو تعلیم داده شده و موجب رشد توست به من بیاموزی،‌ به خوبی بیانگر این حقیقت است که علم و آگاهی عاملی برای رشد و تعالی انسان است. بر همین مبناست که در آیه ی کریمه ی «انما یخشی الله من عباده العلماء»(فاطر، 28)، نتیجه و ثمره ی علم را خشیت از خدا و اختصاص آن را به علما نسبت می دهد.
بنابر این، هدف از شناخت این است که انسان در تماشا و نظاره ی به جهان آفرینش و همه ی پدیده های آن، مبدأ و غایت عالم هستی را درک کرده، سپس به عبودیت و بندگی بپردازد تا به هدف نهایی حیات خویش دست یازد. بر همین اساس است که قرآن کریم می گوید: «انّ فی خلق السّماوات و الارض و اختلاف اللّیل و النّهار لآیات لاولی الالباب»(آل عمران، 190).
همان گونه که دیده می شود آیه تصریح دارد بر این که در خلقت آسمان ها و زمین برای صاحبان عقل و اندیشه نشانه هایی از مبدأ وجود دارد، برای کسانی که به لب یعنی مغز و باطن حقایق می نگرند نشانه هایی از عظمت الهی وجود دارد و همین نشانه هاست که می تواند انسان را به شدن های تکاملی در جهت نیل به قرب ربوبی تحریک کند.

روش های شناخت

در زمینه ی روش های شناخت،‌ سه نظریه ی اصلی وجود دارد که عبارتند از:
1)خرد گرایی؛
2)تجربه گرایی؛
3)شهود گرایی؛
در میان متفکران و اندیشمندان بشری گروهی تنها حس را پذیرفته و سر از «اصالت حس» و «اصالت تجربه» در آورده اند.
گروهی نیز به طرفداری از عقل و خرد برخاسته و طرفدار«اصالت عقل» شده اند.
گروهی نیز بادیده ی بی اعتنایی به حس و عقل نگریسته و تنها شهود گرایی را معتبر شمرده اند. اگر چه آموزه های اسلامی هر سه نظریه را مورد تأیید قرار داده و هر سه را منبع شناخت معرفی کرده است،‌ اما همان گونه که در نقد و بررسی خواهیم گفت این ها در یک ردیف نیستند.

نقد و بررسی

شهودگرایی

معرفت و شناخت شهودی از یک محدودیت اساسی رنج می برد و آن این است که به دشواری به مقام بحث و بررسی یا تفهیم و تفهم در می آید. حالات عرفانی و مکاشفاتی که در این حالات روی می دهند قابل بیان نیستند، چون از دریافت های باطنی و شخصی شمرده می شوند و به نوعی راز گونه اند و کم تر نیازمند استدلال و مقدمات اند. از این رو، نمی تواند مورد سنجش و آزمون قرار گیرد.
اگر چه که در طول تاریخ بشری کم نبوده اند افرادی که از علم و آگاهی چندانی برخوردار نبوده اند، اما چون آیینه ی دل خود را از زنگارهای نفسانی پاک کرده بودند به روش بینی های بسیاری دست یافتند،‌ به گونه ای که بسیاری ازحقایق را به دیده ی دل خود می دیدند. حتی بینش های عرفانی بعضی از عرفای شامخ را با بسیاری از درک و تعقل های معمولی نمی توان مقایسه نمود، اما در عین حال همان گونه که گفته شد شهود گرایی با توجه به محدودیتی که برای آن ذکر شد نمی تواند به عنوان یک روش برتر برگزیده شود.

تجربه گرایی

اسلام دین یقین است و این یقین، چه از راه برهان به دست آید و چه از راه شهود، معتبر است. از این رو، هر نظام فکری، فلسفی، کلامی یا علمی که احتمالی باشد برای دین کارایی ندارد. ایمان بر علم و یقین مبتنی است،‌ خواه آن علم،‌ شهودی و حضوری باشد و یا حصولی و تصدیق عقلانی. بدون اطمینان و تصدیق یقینی، ‌ایمان حاصل نخواهد شد. تمام نظریه های مبتنی بر تجربه ی علم جدید و متکی بر روش و رهیافت علمی و تجربی، صرفاً احتمالی اند و نمی توانند مشکل یقین را حل کنند(تجدید نظرهای مداوم در نظریه های علمی خود بهترین گواه بر این مدعاست).بنابر این، ‌برای حل این مبنایی ترین مساله باید به شیوه ی عقلانی روی آورد.

گزینش روش خردگرایانه

در مقایسه بین روش ها به نظر می آید روش برتر، روشی است که مسیر دسترسی به شناخت را آسان تر و مطمئن تر در اختیار بگذارد.بر اساس آموزه های دینی این روش برتر که می تواند به آسانی در اختیار تمامی انسان ها قرار گیرد، روش خردگرایی و تعقلی است. همچنان که برای تشخیص صحت و سقم علم حضوری و مکاشفه ی پنداری و خیالی از مکاشفه ی حقیقی و واقعی نیز باید به سراغ عقل رفت و با معیارهای عقلی آن را ارزیابی نمود.
چنان که یک عارف می تواند نتایج حاصل از مکاشفات و مشاهدات خویش را،‌ نخست به حوزه ی تعقل خود منتقل ساخته، آن گاه با تنظیم و ترتیب آنها، بر اساس قوانین عقل و منطق، ‌در شکل برهان و استدلال های فلسفی با دیگران در میان بگذارد.
منبع مقاله:مصباح یزدی، محمد تقی: (1390)، سجاده های سلوک: شرح مناجات های حضرت سجاد علیه السلام؛ جلد 1، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.