احتکار و گرانفروشی (2)

روایت شده که «یونس بن عبید» پارچه می فروخت، طاقه های پارچه با قیمتهای مختلف، یک نوع آن دویست درهم، و یک نوع چهارصد درهم، روزی برای اقامه نماز بیرون رفت و برادرزاده اش را به جای خود گذاشت. در این هنگام
يکشنبه، 10 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
احتکار و گرانفروشی (2)
احتکار و گرانفروشی (2)

 

نویسنده: علی محمد حیدری نراقی



 

یونس بن عبید و انصاف او

روایت شده که «یونس بن عبید» پارچه می فروخت، طاقه های پارچه با قیمتهای مختلف، یک نوع آن دویست درهم، و یک نوع چهارصد درهم، روزی برای اقامه نماز بیرون رفت و برادرزاده اش را به جای خود گذاشت. در این هنگام مرد عربی آمد و پارچه ای که قیمت آن چهارصد درهم بود خواست، جوان یکی از طاقه های دویست درهمی را نشانش داد، او هم پسندید و پول را به وی داد و پارچه را گرفت و رفت.
در بین راه یونس وی را دید و متوجه شد که پارچه از مغازه او خریداری کرده است. پرسید: پارچه را به چند درهم خریده ای؟ مرد عرب گفت: چهارصد درهم. یونس گفت: ولی این بیش از دویست درهم نمی ارزد، برگرد و بقیه پولت را بگیرد، عرب گفت: ولی این پارچه در شهر ما بیش از پانصد درهم قیمت دارد، از این گذشته من به همین قیمت که خریده ام راضی هستم، یونس گفت: برگرد که خیرخواهی و نصیحت در دین بهتر از دنیا و همه آنچه که در دنیاست می باشد.
پس او را برگردانید و بقیه پولش را به وی داد، بعد رو به برادرزاده نموده و گفت: آیا حیا نکردی؟ آیا از خدا نترسیدی که این مقدار سود گرفتی؟ و نصیحت و خیرخواهی نسبت به برادر مسلمانت را از یاد بردی؟ جوان گفت: به خدا قسم او به میل و رغبت خود این پول را داده، یونس گفت: آیا توحاضری که با تو این گونه معامله کنند و کالای دویست درهمی را به چهارصد درهم به تو بفروشند؟ چرا کاری که با خود نمی پسندی با برادرت روا داشتی؟ شاعر شیرین سخن می گوید:
آنچه را که به خود نمی پسندی / با کس مکن ای برادر من و اگر گرانفروشی با پنهان داشتن نرخ واقعی کالا و با حیله و تزویر انجام گیرد، از باب ظلم بوده و جایز نیست، اگر بدون توسل به حیله و نیرنگ باشد، خلاف احسان خواهد بود و کم اتفاق می افتد که گرانفروشی، با تزویر و نیرنگ و پنهان داشتن نرخ واقعی کالا همراه نباشد.
در حدیث آمده است که رسول خدا(ص)فرمود:«غَبنُ المُستَرسَلِ حَرامٌ» کسی که از روی اطمینان رو به انسان می آید و با تکیه به اعتمادی که دارد از چند و چون کالا و قیمت آن خودداری می کند، مغبون ساختن چنین کسی و کالا را بیش از قیمت واقعی آن به او فروختن، حرام است.
دوم: انسان اگر می خواهد از شخص ضعیفی یا مستحقی کالایی بخرد تا حد امکان سعی کند با قیمتی بیشتر از بهای واقعی، آن کالا را خریداری کند و در داد و ستد با این گونه افراد، معامله را سهل و آسان بگیرد تا مشمول این دعای پیامبر اکرم(ص)شود که فرمود:«رَحِمَ اللهُ امرَاً سَهِّلَ البَیعَ سَهِّلَ الشَّراءَ»؛ «خدا رحمت کند مردی را که خرید و فروش را سهل و آسان بگیرد».
و اما اگر خواست از تاجری ثروتمند کالایی خریداری کند و او سودی بیش از آنچه که مستحق آن است از او طلبید، در این صورت تحمل غَبن، نه تنها پسندیده نیست که تضییع مال بدون اجر و پاداش خواهد بود.
در روایت وارد شده که:«اَلمَغبُونَ لا مَحمُودٌ وَ لا مَاجُورٌ»؛ «کسی که در معامله مغبون شود نه پاداشی دارد، نه بر این کار ستایش می شود».
امام حسن(ع)و امام حسین(ع)و غیر آنها از پیشینیان صالح، در خرید تا حد امکان سعی داشتند کالا را با قیمت واقعی آن بخرند، در حالی که هنگام بذل و بخشش مبالغ زیادی می بخشیدند، به آنها گفته شد: چگونه است که در هنگام خرید متاع کم قیمتی این قدر سخت گیری می کنی و در هنگام بذل و بخشش، چنین مبالغی را یک جا می بخشی؟ او گفت: در مقام بخشش، آدمی از فضل و کرم خود مایه می گذارد، ولی در معامله اگر مغبون شود از ناتوانی انسان در خِرد و بینش او حکایت می کند، در حالی که در بذل و بخشش، آدمی برای رضای خود می بخشد و لذا هر چه عطا کند زیاد نخواهد بود.
سوم: مدارا با بدهکاران است، و احسان در این باب گاه با مسامحه و مدارا با بدهکار و گاه با چشم پوشی از کل طلب و یا مقداری از آن تحقق می یابد.
رسول خدا(ص)فرموده است «رَحِمَ الله امرَاً سَهِّلَ البَیعَ سَهِّلَ الشَّراءَ سَهِّلَ الاِقتِضاءَ»، «خدا رحمت کند مردی را که آسان بخرد و آسان بفروشد و در رابطه با بدهکاران سهل وآسان بگیرد».
همچنین آن حضرت فرمود:«هر کس تنگدستی را مهلت دهد و یا طلبش را براو ببخشد، خداوند او را آسان محاسبه کند»، و در روایتی دیگر آمده است:«اَضَلَّهُ اللهُ فی ظِلِّ عَرشِهِ یَومَ لا ضِلَّ اِلاّ ظِلَّهُ»؛ «خداوند او را در روزی که هیچ سایه ای جز سایه او نیست در سایه عرش خود در آورد».
رسول خدا(ص)فرمود: مردی گنهکار را پس از مرگ محاسبه نمودند، کار نیکی در نامه عملش ندیدند، به وی گفته شد: آیا هیچ شده که کار خیری کرده باشی؟ گفت: نه، تنها این بوده که من طلب زیادی از مردم داشتم، شاگردانم را می گفتم با ثروتمندان سهل و آسان بگیرید و تنگدستان را از آنها درگذرید. خدای تبارک و تعالی فرمود:ما بدین عمل از او سزاوارتریم. پس او را مورد عفو و بخشش قرار داد.
چهارم: نیکو بازپرداختن دَین است، و احسان در این باب به این است که انسان خودش نزد طلبکار رود و او را مجبور نسازد که به سراغش آید، رسول خدا(ص)فرمود:«خَیرُکُم مَن اَحسَنَکُم قَضاءً»، «بهترین شما نیکوترین شما در بازپرداخت وام خویش است».
پنجم: پس گرفتن کالا از مشتری است، زیرا کسی که کالایی را خرید، یا از خرید آن پشیمان شده و یا احساس غَبن و خسارت می کند، پس می دهد. لذا شایسته نیست که انسان راضی شود که او وسیله ضرر برای برادر مسلمانش گردد.
رسول خدا(ص)فرمود:«مَن اَقالَ نادِماً صَفَقَتهُ اَقالَهُ عَثَراتِهِ یَومَ القِیامَهَ»؛ «آن کسی که مشتری پشیمان شده از معامله را پذیرا گردد و کالایی را که فروخته باز پس گیرد، خداوند لغزشهای او را در قیامت ندیده انگارد».
ششم: این است که در داد و ستد به جماعتی از فقرا نسیه دهد و نیتش این باشد که تا آن ها توانایی بازپرداخت دَین خود را نداشته باشند، از آنها مطالبه نکند.
بعضی از پیشینیان برای حساب و کتاب خود دو دفتر داشتند که در یکی از آنها نامهای مجهولی بود که خود می دانستند مقصود چه کسانی هستند و بدهی آنها چقدر است، چرا که مستمند، طعام و یا میوه را می بیند و هَوس می کند بدون اینکه پولی داشته باشد، همین افراد تقاضای نسیه می کردند، او هم کالا را به وی می داد و به او می گفت: هر وقت داشتی بهایش را خواهی داد.
گذشتگان به این مقدار هم بسنده نمی کردند بلکه بعضی از آنها کالا را به مستمند داده و نه اسم او را می نوشت و نه او را مدیون می ساخت، بلکه می گفت: اگر داشتی پول آن را خواهی داد وگرنه که ذمّه ات بری است و بدهکار نیستی.
این سیره و روش تجارت سلف صالح بود که اینک به دست فراموشی سپرده شده است و کسی که این سنت را زنده کند، احیا کننده دین خواهد بود و خلاصه کلام اینکه تجارت، سنگ محک و میزان سنجش مردان بوده و تقوا و پرهیزکاری انسان بدان آزموده می شود. و لذا گفته شده اگر دیدید کسی را همسایگانش در حَضَر، و یارانش در سفر، و مشتریانش در بازار تعریف می کنند از صلاح او لازم نیست سؤال کنید.

نکته

حکایت شده کسی برای ادای شهادت نزد قاضی حاضر شد، قاضی گفت: کسی را بیاور که تو را بشناسد، او هم رفت و کسی را آورد، طرف زبان به مدح و ثنای مرد شاهد گشود، قاضی گفت: آیا تو همسایه نزدیک این مرد هستی که رفت و آمدش را زیر نظر داشته باشی؟ گفت: نه، گفت: در مسافرت با او رفاقت داشته ای تا از خُلق و خوی نیکوی او با خبر شوی؟ گفت:خیر، گفت:با درهم و دینار که نشان دهندن ی تقوای مرد است با او معامله داشته ای؟ گفت:خیر، قاضی گفت: چنین می پندارم که در مسجد او را دیده ای که خم و راست می شود و زیر لب قرآن زمزمه می کند، مرد گفت: بلی، قاضی گفت: برو پی کارت که او را نشناخته ای، و بعد رو به آن مرد شاهد نموده و گفت: کسی را بیاور که تو را بشناسد.
لذا امام صادق(ع)فرمود: به طولانی بودن رکوع و سجود افراد گول نخورید، بلکه آنها را در راستگویی و ادای امانت بیازمایید. معمولاً انسانها در مسائل مالی که پیش می آید، خود را می بازند.

احکام اقاله و به هم زدن معامله

«اقاله» آن است که یک طرف معامله تقاضای به هم زدن آن را کند و طرف دیگر نیز قبول نماید. اقاله در هر عقد لازمی جز نکاح و ضمانت، جاری است. اقاله در خرید و فروش نباید به کمتر یا زیادتر از کالا یا عوض آن انجام شود، و باید همان کالا و عوض به فروشنده و خریدار بازگردانده شود، ولی چون پذیرفتن اقاله، واجب نیست، جایز است اقاله کننده چیزی یا کاری را به نفع خود تقاضا کند و انجام اقاله را مشروط به این تقاضا نماید.
اقاله شخص نادم مستحب مؤکد است، و از امام صادق(ع)نقل شده که فرمودند:«هر بنده ای که معامله مسلمانی را که از خرید یا فروش پشیمان شده به هم بزند و اقاله کند، خداوند لغزش آن بنده را در روز قیامت اقاله خواهد کرد». (1)

احترام نام خدا

پیامبر اکرم(ص)می فرماید:«کسی که بدهکار خود را پیش حاکم برد تا سوگند بخورد و می داند که سوگند خواهد خورد، پس اگر برای احترام نام پروردگار، او را رها کند و راضی به سوگندش نشود، خداوند هم روز قیامت مقامی را برای او راضی نشود، مگر مقام حضرت ابراهیم را».(2)

حضرت سجاد(علیه السلام)سوگند نخورد

در کافی روایت می کند که حضرت سجاد(ع)از قبیله بنی حنیفه زنی داشتند، یکی از دوستانشان به آن حضرت خبر دادند که این زن دشمن جدت حضرت امیرالمؤمنین(ع)است. حضرت او را طلاق داد. آن زن با اینکه مهریه اش را دریافت کرده بود، از روی دروغ ادعا کرد و به حاکم مدینه شکایت نمود و چهارصد دینار مهریه اش را از حضرت سجاد(ع)مطالبه می کرد. حاکم مدینه به آن حضرت عرض کرد: یا سوگند بخورید که این مبلغ را به او داده اید، یا حقش را بپردازید. حضرت سوگند نخورد و به فرزندش حضرت باقر(ع)فرمود: چهارصد دینار به آن زن بپردازد. حضرت باقر(ع)عرض کرد: فدایت شوم مگر حق با شما نیست؟ فرمود: چرا، لیکن خدا را بزرگتر از این می دانم که به نام مبارکش در مقام دعویِ مال دنیا سوگند بخورم.
پس پیروان امام سجاد(ع)، در معاملات برای رسیدن به سودهای مادی قسم یاد نکنید، ولو اینکه قسم شما راست باشد، لیکن اگر قسم دروغ بود که وای بر احوال انسان.

شیر میش یکدست

استادمان حضرت آیت الله ستوده(ق)نقل می فرمود: در کنار حرم، شخصی شیر می فروخت و قسم حضرت عباس(ع)می خورد که شیر میش یکدست است، و مدتی کار او همین بود. بعداً متوجه شدند که این شخص گله بزی را می دوشد، بعد یک میش دارد که یک دست آن را زیر شکمش می بندد و روی یک دست و دو پا ایستاده و شیر آن را می دوشد و بعد با شیر بزها مخلوط می کند و قسم می خورد که شیر میشِ یکدست است.
آری، بشر اگر از مسیر حق منحرف شد، هزاران راه خلاف را طی می کند و خود را گرفتار می نماید. خداوندا! ما را به یک چشم برهم زدن به حال خود واگذار مفرما.

پی‌نوشت‌ها:

1. وسائل، کتاب التجاره، باب 3 از ابواب آداب التجاره، حدیث 2 و 4.
2. وسائل، ج16.

منبع: حیدری نراقی، علی محمد؛ (1382) آیین تجارت از دیدگاه اسلام: (آداب کسب و تجارت)، قم: مهدی نراقی، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.