نویسنده: جان پین سنت
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
پاسخ پرسشهای مردمان باستان درباره آفرینش جهان از یکی دو شکل بیشتر نیست. از آن دید و در آن محدوده یا جهان دستکار خدایان و یا زاده آنان است بدان سان که درودگری ابزاری چوبین را شکل میدهد یا پدری که خالق فرزندی است. این پاسخهای ابتدایی دارای ساختاری روانی است که در تفکر ابتدایی شکل میگیرد و پرسنده را قانع میسازد و در چنین شرایطی است که ادبیات اسطورهای شکل میگیرد.
در آثار هومر نشانههایی است که ئوشن زمانی نقش بزرگتری در کیهانشناسی داشت. دوبار در ایلیاد به ئوشن اشاره شده و از آن به عنوان خاستگاه خدایان و همه چیزها و مادر تتیس یاد شده است. این کیهانشناسی به کیهانشناسی مصر و بابل و جائی که زمین از طغیان رودها (نماد نرینهگی) و به دریای شور (نماد مادینهگی) راه مییابند نزدیک است. در سرزمینهای خشکتر یونان کیهانشناسی خشک غالب و زمین (ماده) توسط باران (نر) بارور میشود. شاید ئوشن خدای نخستین دریا و پوزئیدون Poseidon خدای بعدی بود: چرا که ئوشن زمین را در میان گرفته و آن را در جای خود نگه میداشت، بدان سان که در اساطیر نروژ نیز ماری یاد میشود که زمین را در میان گرفته و زمین لرزه از حرکات این مار اسطورهای پدید میآید.
اورانوس از کودکان خود نفرت داشت. هر کودک را پس از زاده شدن، در زیرزمین زندانی و آنان را از روشنائی محروم میکرد. غول زمین مادر (گایا) که از درد مینالید، ترفندی شیطانی به کار بست و جسمی سخت پدید آورد و با ساختن داس فرزندان را بر آن داشت تا از پدر خود به هنگام خفتن بر زمین انتقام بگیرند. جوانترین فرزند آنان بدین خواست پاسخ داد و هنگامی که شب فراز آمد و سرشار از شهوت بر زمین خفت، کرونوس با دست چپ بیضههای پدر را گرفت و با داسی که در دست راست داشت، بیضههای پدر را برید و به پشت سر پرتاب کرد و از خونی که از اورانوس بر زمین جاری شد، فوریها Fury فرشتگان انتقام و خشم؛ غولان؛ نمفهای Nymphبیشه زبان گنجشک و سومین نسل انسانها یا انسانهای عصر مفرغ پدید آمد.
در روایتی از بخشی از بیضههای اورانوس که به دریا افتاد و از خون او دختری زاده شد که نخست به جانب کوثراCythera و بعد به جانب قبرس رفت و در قبرس خدابانویی از دریا سر بر آورد و در ساحل زیر پای او فرشی از علف رویید و مردمان و خدایان این خدابانو را آفرودیت یعنی زاده کف نامیدند. این روایت گویای اتیمولوژی عامیانه زاده شدن آفرودیت Aphrodite است. در ایلیاد از زاده شدن آفرودیت به گونهای دیگر یاد شده است. اورانوس پسران خویش را تیتان Titan به معنی زورآور مینامید، چرا که در سرکشیهای خود تمایل به زورگوئی داشتند و این روایت نیز در بردارنده اتیمولوژی تیتانها است.
نمفهای Nymphآش Ash یا حوریان ساکن بیشههای زبان گنجشک را دختران اورانوس میدانستند. درخت زبان گنجشک از درختهایی است که سالانه آن را هراس میکنند و از شاخه و تنه آن دسته ابزار محکمی میسازند. گرز پلهئوس peleus (پله) از تنه محکم درخت زبان گنجشک ساخته شده بود و پس از او تنها آشیل Achilles پسر پله بود که میتوانست این گرز را به کار برد. امکان هرس کردن منظم زبان گنجشک شاید به گونهای با اسطوره اخته کردن و نیز تطهیر رابطه دارد. اورانوس بدان دلیل بچههای خود را در زیرزمین زندانی میکرد که از آنان نفرت داشت و نمیتوانست به هنگام بارداری گایا با او در آمیزد و از دید فروید اخته کردن آلت مرد بیمی است که همیشه به هنگام آمیزش وجود دارد.
در هزاره دوم بیش از میلاد اسطوره اورانوس را در خاور نزدیک همانندهائی است: متون بازمانده از 1200 پیش از میلاد از پایتخت حتیان در آسیای کوچک در بردارنده اسطوره جانشینی و این اسطوره شاید بر گرفته از اسطوره حوریان در جنوب شرقی آسیای کوچک است. بدین روایت ئنو anu خدای آسمان آلالو Alalu را بر میاندازد و نه سال فرمانروائی میکند و بعد از نه سال کوماربیس Kumarbis با ئنو درگیر و به نیرنگی نرینهگی او را گاز میگیرد و میبلعد و از بخشی از نرینهگی که از کام کوماربیس بیرون میریزد، خدائی به نام تامیسو Tamisu که همانا رود دجله است هستی مییابد.
در روایت مشابه اما کهنتر مربوط به جشن سال نو در بابل نخستین زوجهای آسمانی یعنی اپسو Apsu خدای آبهای شیرین و تیه مت Tiamat خدابانوی دریا خدایان دیگر هستی مییابند. بدین روایت تیهمت نابود میشود و ئهآ Ea با طلسمی جادوئی اپسو را نابود میکند...
در اسطوره همانند یونانی کرونوس به دست زئوس Zeus نابود میشود و این روایت شاید طی عصر مفرغ میسین یا در سده هشتم ق م و به هنگام شرقگرائی هنر یونان از این اساطیر به وام گرفته شده است. بیتردید روایات کهنتر شرقی این داستانها بر روایات کیهانشناختی یونان اثر داشت. در ایلیاد؛ ئوشن و تتیس شاید جایگزین اپسو و تیهمت است و اخته کردن اورانوس شاید با جدائی آسمان و زمین پیوند دارد.
اخته کردن ئنو توسط کوماربیس و زاده شدن افرودیت شاید از روایت بابلی گرفته شده در اسطوره حیتی زمین را نقشی نیست و در اسطوره یونانی است که انتقامجوئی زمین مفهومی روانشناختی مییابد. عنصر اودیپی در اسطوره یونانی چندان قوی است که میتواند در عصر فرهنگ شرم رخ دهد و با خانواده هستهای پیوند دارد. عناصر کهن این اسطوره از شرق گرفته شده اما ساختار روانشناختی آن بیتردید یونانی است. ویژگی کیهانشناختی اسطوره اودیپ Oedipus در جانشینی فرزند به جای پدر و اغماض مادر گنگتر و هسیود از سبب دشمنی پدر و پسر چیزی نمیگوید: اما از دید روانشناختی پسر رقیب پدر است و با این همه اسطوره یونانی چندان پیچیده است که هیچ تفسیری در بر دارنده تمام حقیقت نیست.
توضیح عکس: کرونوس و رئا از آثار 450 ق. م کارِ ناسیکا Nausicaa و یکی از دو نمونه نقاشیِ بدین روال. آن چه به مرد (کرونوس) داده میشود و او را وحشت زده کرده است نه یک کودک که پاره سنگی است، [پاره سنگی که کرونوس آن را میبلعد و دیگر فرزندان بعلیده شده از کام او بیرون میریزند]. موزه متروپولیتن، هنر نیویورک، یافته راجرز 1906.
توضیح عکس: آخرین معبد از سه معبدی که مردمان سلینوس Selinus در شهر خویش بنا نهادند. نخستین معبد در 530 ق. م و اندکی بعد از معبد باستانی کورینت ساخته و بی درنگ ساختمان معبد دوم در شمال شهر آغاز شد و این به هنگامی بود که در اوایل سده پنجم سلینوس به اردوی کارتاژ پیوست و این نبرد با شکست کارتاژ در 480 ق. م پایان یافت. این تنها معبدی است که بقایای آن بازمانده و این ویژگی شاید ناشی از بازسازی آن در ارتباط با دولت جدید و بوملاد اصلی یونان بوده است. این معبد نیایشگاه زئوس و هرا و با شیوه معماری کلاسیک یونان ساخته شده بود.
در شجره نامه خدایان آمده است که رئا فرزندان بسیاری زایید: هستیا Hestia، دمتر Demeter و هرا Hera از این شمار بود و کرونوس همه فرزندان خود را بلعید. کرونوس که میدانست تباهی او به دست یکی از فرزندان اوست به هنگامی که رئا؛ زئوس را در زهدان داشت رئا از جانب گایا و اورانوس به کرت Cret فرستاده شد. رئا در غاری نزدیک لیکتوس Lyctus زئوس را زایید و به جای زئوس پاره سنگی را در پارچه پیچید و آن را برای بلعیدن به کرونوس داد.
شاعر میگوید: اورانوس و گایا از علت نفرت کرونوس از فرزندان خود سخن میگویند و رئا را بر آن میدارند تا برای هستی یافتن فوریها یا فرشتگان انتقام از خون کرونوس؛ زئوس را در جائی دور از دسترس کرونوس بزاید. تقدیر چنین است که مسئولیت پدرکشی از دوش زئوس برداشته شود. تولد زئوس در کرت تحقق مییابد تا مردمان کرت نام زئوس را که نام همسر جوان شاید خدابانوی زمین و خدابانوی مادر آنان بود بر زئوس بگذارند. مردمان کرت زئوس همسر خدابانوی خود را جاودانی نمیدانستند و به هنگام گفتگو از مکان زاده شدن زئوس از مکان زاده شدن زئوس از مکان گور زئوس پیشین سخن میگفتند.
زئوس و زئوس کرتی نیز بی تردید نامی یونانی است بعد از عصر مفرغ از زاده شدن زئوس در غار نزدیک لیکتوس سخنی نیست و این داستان به دورهای باز میگردد که یونانیان در عصر میسین در کرت بودند و هم بدین دلیل نام همسر مرده خدابانوی کرتی را بر خدای خدایان خویش نهادند. دراین روایت زئوس پس از زاده شدن با شیر بز و عسل تغذیه میشود و گهواره او بر درختی آویخته است که نه در زمین و نه در آسمان و نه در دریاست و صدای گریه نوزاد در هیاهوی رقص آیینی جوانان مسلح کرتی که سلاح خود را بر هم میکوبند محو میشود.
زئوس شتابان میبالد و زمین او را در بر انداختن کرونوس یاری میکند. کرونوس بعد از بلعیدن سنگی که رئا آن را به جای زئوس بدو داده است فرزندان بلعیده شده را استفراغ میکند و این همان سنگی است که زئوس آن را در معبد دلفی Delphi کار نهاد. یاری رئا در نجات فرزند خویش ارزشمند اما ساختار این اسطوره در مقایسه با اسطوره بابلی؛ که در آن مردوخ Mardk پسر ئهآ تن تیهمت را میشکافد تا آسمان و زمین را شکل دهد؛ مبهم است زئوس همانند قهرمان افسانههای پریان پدر را نابود میکند. در روایت هیتی،Hittie خدای هوا که همانند زئوس است هنوز در درون کوماربی Kumarbi و جائی است که از خاییدن نرینهگی ئنو پدید میآید. کوماربی به دلیلی سنگی را میبلعد و پس از آن خدا به نبرد میپردازد.
در این روایتها همانندیها چون تفاوتهاست. اسطوره یونانی بر سنگی تأکید دارد که بعدها در بنای معبد دلفی به کار میرود. در روایاتی دیگر این سنگ؛ سنگ بندناف زمین و نشانگر مرکز میرای زمین است بدین روایت زئوس دو عقاب را یکی از شرق و دیگری از غرب پرواز میدهد و این عقابها بر فراز دلفی به هم میرسند و چنین است که دلفی مرکز بزرگ کیش یونان باستان میشود.
توضیح عکس: زئوس به هنگام پرتابِ آذرخش. این تصویر گویای جایگزین شدن زئوس به جای پوزئیدون Piseidon در 460 ق. م و نقشی است که پوزئیدون بر عهده داشت.
منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.
اسطوره آفرینش
در کیهانشناسی هسیود نخست خائوس Chaos (آشفتگی) بود و زمینEarth از کائوس اربوس Erebus و شب Night پدید آمد؛ از شب، اثیر Ether (هوا) و روز Day هستی یافت. زمین نخست دریا Sea و بعد اوشن Ocean (اقیانوس) و آنگاه تیتانها Titan، کوئوس Coeus، سیروس Cirus، هیپریون Hyperion، لاپتوس Lapetus، تیا Theia، رئا Rhea، تمیس Themis، منهموسین Mnemosyne، فوبه Phobe، تتیس Tethys و سرانجام کرونوس Cronus را پدید آورد و بسیاری از این چهره چیزی جز تجسم شخصیت انسان نیست: (تمیس خدای قانون و تقدیر آسمانی؛ تتیس غول دختر اورانوس؛ فوبه خدابانوی ماه؛ رئا خواهر اورانوس و زن کرونوس، منهموسین خاطره و مادر موزها Muses (خدابانوان نهگانه ادبیات و هنر و موسیقی)، هیپریون که بر فراز میرود و خورشید و اوشن متمایز از پونتوس Pontus یا دریا و رودی که زمین را در میان گرفته و آن سوی آن دریانوردان را راهی نیست و فراسوی آن دوزخ یا هادس Hades قرار دارد. خورشید هر روز از ئوشن بر میخیزد و در ئوشن غروب میکند و ساکنان ئوشن موجودات برتری هستند که جاودانگان را یارای دیدن آنان است که از این شمارند ساکنان اتیوپی در جنوب و پرهیزکاران هیپربور Hyperbore[فراسوی باد شمال].در آثار هومر نشانههایی است که ئوشن زمانی نقش بزرگتری در کیهانشناسی داشت. دوبار در ایلیاد به ئوشن اشاره شده و از آن به عنوان خاستگاه خدایان و همه چیزها و مادر تتیس یاد شده است. این کیهانشناسی به کیهانشناسی مصر و بابل و جائی که زمین از طغیان رودها (نماد نرینهگی) و به دریای شور (نماد مادینهگی) راه مییابند نزدیک است. در سرزمینهای خشکتر یونان کیهانشناسی خشک غالب و زمین (ماده) توسط باران (نر) بارور میشود. شاید ئوشن خدای نخستین دریا و پوزئیدون Poseidon خدای بعدی بود: چرا که ئوشن زمین را در میان گرفته و آن را در جای خود نگه میداشت، بدان سان که در اساطیر نروژ نیز ماری یاد میشود که زمین را در میان گرفته و زمین لرزه از حرکات این مار اسطورهای پدید میآید.
اسطوره جانشینی
پس از اسطوره نمادین آفرینش؛ نسبنامه خدایان از ساختاری ناتورئالیستی و روانشناختی برخوردار و شاید با صحنه آغازین آمیزش والدین و نیز ترس کودک از پدر پیوند دارد. کودکان لذت مبهمی از گاز گرفتن والدین احساس میکنند و در این کار تصور آنان بر ترساندن والدین و خوردن آنان و چنین بازتابی روشنگر اسطوره کرونوس Cronus فرزند اورانوس Uranus (آسمان) و گایا Gaia (زمین) است.اورانوس از کودکان خود نفرت داشت. هر کودک را پس از زاده شدن، در زیرزمین زندانی و آنان را از روشنائی محروم میکرد. غول زمین مادر (گایا) که از درد مینالید، ترفندی شیطانی به کار بست و جسمی سخت پدید آورد و با ساختن داس فرزندان را بر آن داشت تا از پدر خود به هنگام خفتن بر زمین انتقام بگیرند. جوانترین فرزند آنان بدین خواست پاسخ داد و هنگامی که شب فراز آمد و سرشار از شهوت بر زمین خفت، کرونوس با دست چپ بیضههای پدر را گرفت و با داسی که در دست راست داشت، بیضههای پدر را برید و به پشت سر پرتاب کرد و از خونی که از اورانوس بر زمین جاری شد، فوریها Fury فرشتگان انتقام و خشم؛ غولان؛ نمفهای Nymphبیشه زبان گنجشک و سومین نسل انسانها یا انسانهای عصر مفرغ پدید آمد.
در روایتی از بخشی از بیضههای اورانوس که به دریا افتاد و از خون او دختری زاده شد که نخست به جانب کوثراCythera و بعد به جانب قبرس رفت و در قبرس خدابانویی از دریا سر بر آورد و در ساحل زیر پای او فرشی از علف رویید و مردمان و خدایان این خدابانو را آفرودیت یعنی زاده کف نامیدند. این روایت گویای اتیمولوژی عامیانه زاده شدن آفرودیت Aphrodite است. در ایلیاد از زاده شدن آفرودیت به گونهای دیگر یاد شده است. اورانوس پسران خویش را تیتان Titan به معنی زورآور مینامید، چرا که در سرکشیهای خود تمایل به زورگوئی داشتند و این روایت نیز در بردارنده اتیمولوژی تیتانها است.
نمفهای Nymphآش Ash یا حوریان ساکن بیشههای زبان گنجشک را دختران اورانوس میدانستند. درخت زبان گنجشک از درختهایی است که سالانه آن را هراس میکنند و از شاخه و تنه آن دسته ابزار محکمی میسازند. گرز پلهئوس peleus (پله) از تنه محکم درخت زبان گنجشک ساخته شده بود و پس از او تنها آشیل Achilles پسر پله بود که میتوانست این گرز را به کار برد. امکان هرس کردن منظم زبان گنجشک شاید به گونهای با اسطوره اخته کردن و نیز تطهیر رابطه دارد. اورانوس بدان دلیل بچههای خود را در زیرزمین زندانی میکرد که از آنان نفرت داشت و نمیتوانست به هنگام بارداری گایا با او در آمیزد و از دید فروید اخته کردن آلت مرد بیمی است که همیشه به هنگام آمیزش وجود دارد.
در هزاره دوم بیش از میلاد اسطوره اورانوس را در خاور نزدیک همانندهائی است: متون بازمانده از 1200 پیش از میلاد از پایتخت حتیان در آسیای کوچک در بردارنده اسطوره جانشینی و این اسطوره شاید بر گرفته از اسطوره حوریان در جنوب شرقی آسیای کوچک است. بدین روایت ئنو anu خدای آسمان آلالو Alalu را بر میاندازد و نه سال فرمانروائی میکند و بعد از نه سال کوماربیس Kumarbis با ئنو درگیر و به نیرنگی نرینهگی او را گاز میگیرد و میبلعد و از بخشی از نرینهگی که از کام کوماربیس بیرون میریزد، خدائی به نام تامیسو Tamisu که همانا رود دجله است هستی مییابد.
در روایت مشابه اما کهنتر مربوط به جشن سال نو در بابل نخستین زوجهای آسمانی یعنی اپسو Apsu خدای آبهای شیرین و تیه مت Tiamat خدابانوی دریا خدایان دیگر هستی مییابند. بدین روایت تیهمت نابود میشود و ئهآ Ea با طلسمی جادوئی اپسو را نابود میکند...
در اسطوره همانند یونانی کرونوس به دست زئوس Zeus نابود میشود و این روایت شاید طی عصر مفرغ میسین یا در سده هشتم ق م و به هنگام شرقگرائی هنر یونان از این اساطیر به وام گرفته شده است. بیتردید روایات کهنتر شرقی این داستانها بر روایات کیهانشناختی یونان اثر داشت. در ایلیاد؛ ئوشن و تتیس شاید جایگزین اپسو و تیهمت است و اخته کردن اورانوس شاید با جدائی آسمان و زمین پیوند دارد.
اخته کردن ئنو توسط کوماربیس و زاده شدن افرودیت شاید از روایت بابلی گرفته شده در اسطوره حیتی زمین را نقشی نیست و در اسطوره یونانی است که انتقامجوئی زمین مفهومی روانشناختی مییابد. عنصر اودیپی در اسطوره یونانی چندان قوی است که میتواند در عصر فرهنگ شرم رخ دهد و با خانواده هستهای پیوند دارد. عناصر کهن این اسطوره از شرق گرفته شده اما ساختار روانشناختی آن بیتردید یونانی است. ویژگی کیهانشناختی اسطوره اودیپ Oedipus در جانشینی فرزند به جای پدر و اغماض مادر گنگتر و هسیود از سبب دشمنی پدر و پسر چیزی نمیگوید: اما از دید روانشناختی پسر رقیب پدر است و با این همه اسطوره یونانی چندان پیچیده است که هیچ تفسیری در بر دارنده تمام حقیقت نیست.
تولد زئوس
از تندی و خشونت موجود در اسطورههای جانشینی در بخشهای دیگر اساطیر یونان نشانی نیست. زئوس پس از دست یابی به قدرت خدای خدایان یونان و خشونتها به اورانوس نسبت داده میشود. برخی از روایتها گویای آن است که زئوس نیز بیم این را داشت که رقیبان بر او پیروز شوند و با این همه در برخوردهایی از این دست همیشه پیروز بود.در شجره نامه خدایان آمده است که رئا فرزندان بسیاری زایید: هستیا Hestia، دمتر Demeter و هرا Hera از این شمار بود و کرونوس همه فرزندان خود را بلعید. کرونوس که میدانست تباهی او به دست یکی از فرزندان اوست به هنگامی که رئا؛ زئوس را در زهدان داشت رئا از جانب گایا و اورانوس به کرت Cret فرستاده شد. رئا در غاری نزدیک لیکتوس Lyctus زئوس را زایید و به جای زئوس پاره سنگی را در پارچه پیچید و آن را برای بلعیدن به کرونوس داد.
شاعر میگوید: اورانوس و گایا از علت نفرت کرونوس از فرزندان خود سخن میگویند و رئا را بر آن میدارند تا برای هستی یافتن فوریها یا فرشتگان انتقام از خون کرونوس؛ زئوس را در جائی دور از دسترس کرونوس بزاید. تقدیر چنین است که مسئولیت پدرکشی از دوش زئوس برداشته شود. تولد زئوس در کرت تحقق مییابد تا مردمان کرت نام زئوس را که نام همسر جوان شاید خدابانوی زمین و خدابانوی مادر آنان بود بر زئوس بگذارند. مردمان کرت زئوس همسر خدابانوی خود را جاودانی نمیدانستند و به هنگام گفتگو از مکان زاده شدن زئوس از مکان زاده شدن زئوس از مکان گور زئوس پیشین سخن میگفتند.
زئوس و زئوس کرتی نیز بی تردید نامی یونانی است بعد از عصر مفرغ از زاده شدن زئوس در غار نزدیک لیکتوس سخنی نیست و این داستان به دورهای باز میگردد که یونانیان در عصر میسین در کرت بودند و هم بدین دلیل نام همسر مرده خدابانوی کرتی را بر خدای خدایان خویش نهادند. دراین روایت زئوس پس از زاده شدن با شیر بز و عسل تغذیه میشود و گهواره او بر درختی آویخته است که نه در زمین و نه در آسمان و نه در دریاست و صدای گریه نوزاد در هیاهوی رقص آیینی جوانان مسلح کرتی که سلاح خود را بر هم میکوبند محو میشود.
زئوس شتابان میبالد و زمین او را در بر انداختن کرونوس یاری میکند. کرونوس بعد از بلعیدن سنگی که رئا آن را به جای زئوس بدو داده است فرزندان بلعیده شده را استفراغ میکند و این همان سنگی است که زئوس آن را در معبد دلفی Delphi کار نهاد. یاری رئا در نجات فرزند خویش ارزشمند اما ساختار این اسطوره در مقایسه با اسطوره بابلی؛ که در آن مردوخ Mardk پسر ئهآ تن تیهمت را میشکافد تا آسمان و زمین را شکل دهد؛ مبهم است زئوس همانند قهرمان افسانههای پریان پدر را نابود میکند. در روایت هیتی،Hittie خدای هوا که همانند زئوس است هنوز در درون کوماربی Kumarbi و جائی است که از خاییدن نرینهگی ئنو پدید میآید. کوماربی به دلیلی سنگی را میبلعد و پس از آن خدا به نبرد میپردازد.
در این روایتها همانندیها چون تفاوتهاست. اسطوره یونانی بر سنگی تأکید دارد که بعدها در بنای معبد دلفی به کار میرود. در روایاتی دیگر این سنگ؛ سنگ بندناف زمین و نشانگر مرکز میرای زمین است بدین روایت زئوس دو عقاب را یکی از شرق و دیگری از غرب پرواز میدهد و این عقابها بر فراز دلفی به هم میرسند و چنین است که دلفی مرکز بزرگ کیش یونان باستان میشود.
منبع: پین سنت، جان؛ (1387) شناخت اساطیر یونان، ترجمهی باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.