جنبش صهیونیستی از خاستگاه هایی به مواجهه با ما برخاست که ابعاد تاریخی، دینی و استراتژی داشت. آنان تلاش می کردند به بهانه ها یا توجیهاتی دست یابند تا به خاطر آن با ما بجنگند و برای خود یک حقّ تاریخی و وعده توراتی را به اثبات رسانند و به آن استناد کنند، تا آن جا که آنها را به حقوق مشروع و مسلّمی بدل کنند که حضورشان را از قدیمی ترین دورانها در سرزمین مقدس (فلسطین) ثابت کنند.
از این رو صهیونیستها «دلایل» زیاد و ادّعاهای فراوانی را جمع آوری و مطرح کردند تا از آن طریق به اصطلاح مطالبه «حق» کرده باشند، و در پی تحقق پیش بینی ها و پیشگوییهای تورات باشند که در مورد بازگشت به فلسطین از قبل بشارت داده است. لذا رسانه های جمعی انگلیس و امریکا برای این ایده زمینه سازی کردند و تلاشها و پیگیریهای زیادی را انجام دادند تا بسیاری از افراد، شخصیتها و جمعیتهای مقیم در شرق یا غرب عالم را در سطح رسمی و دولتی، و نیز در سطح نهادهای مدنی و مردمی، نسبت به اندیشه صهیونیستی قانع کنند، و در عمل نیز توانستند این مأموریت را با ابراز و شیوه های مختلف به نفع یهودیان مرحله به مرحله جا بیندازند و با موفقیت قرین کنند.
لذا یهودیان و صهیونیستها، در چنین فضایی پیروزیهای پی در پی و مستمری به دست آوردند و برتری ملموس و مشخصی را در زمینه های نظامی و سیاسی علیه اعراب، در جنگهای 1948م.، 1956م.، 1967م. و 1973م. کسب کنند، از این رو اُمت اسلام و به خصوص جهان عرب در این مقطع نکبت بار و تاریخ سیاه، رنجها، شکنجه ها، شکستها و هزیمتهای زیادی را در طول قرن بیستم میلادی، تجربه کردند، آن هم در برابر پست ترین و رذل ترین امّتها و ملتهای تاریخ [بنی اسرائیل] که از دیرباز معروف به فریب و نیرنگ و خیانت و ناجوانمردی بودند و هستند؛ چرا که اعراب در برابر صهیونیستها با پشتوانه مسائل قومی، ناسیونالیستی، سکولاریسم و نیز با گرایشهای میهنی مقاومت و ایستادگی کردند، اما متأسفانه آنان اصل اعتقادات دینی و باورهای مذهبی را در مواجهه با دشمنان خود به کلی از یاد بردند، به قول شاعر عرب:
کالعیسِ فی الصَّحراءِ یقتلُها الظَّما
و الماءُ فوقَ ظُهورِها مَحمُولٌ
یعنی: همچون شترانی که در صحرا از تشنگی رو به هلاکت می روند، اما بر پشت خود، آب حمل می کنند!(1)
مهم ترین محورهای اساسی عقاید یهودیت، مورد استناد جنبش صهیونیسم
1) اصل ادعایی «ملت برگزیده خدا».(شعب الله المختار)!2) اصل ادّعایی «سرزمین موعود»، (الارض الموعوده)!
اما در مورد بقیه اصول و محورهای مورد استناد صهیونیسم باید گفت که همه آنها همین دو محور بالا را در جنگ خود با اعراب و مسلمانان، برای تحقق موجودیت «وطن ملّی» یهود که منتهی به پیدایش اسرائیل شده، تأیید و ترویج کنند.
لازم به توضیح است که این برداشتها و عقاید ادّعایی از کتاب تورات تحریف شده، و کتاب «تلمود» یهودیان استنباط شده، که خود عبارت است از تفسیر جدیدی برای شرایع دینی و تحولات آن، و با نگاهی نو که زاییده حوادث و تجارب تاریخی است، که یهودیان و خاخامهای آنان در قرون اولیه موجودیت خود، از ابتدای اسارت اوّل به دست «بخت النصر»، و اسارت دوم به دست رومیان، آن را ساخته و پرداختند!
به عبارت دیگر، «تلمود» را باید عبارت از تغییر و تحریف شرایع دینی و رهنمودهای توراتی دانست، به گونه ای که در قالب و ساختار دینی و اخلاقی همه جانبه ای درآید و هیچ تعارضی با راه و روش تورات هم نداشته باشد، بلکه از نظر اعتقادی و اخلاقی آن را نیز تأیید می کند، و حتی روح جدیدی را در حیات دینی و اجتماعی ملّت یهود، از طریق ساختارهای آرمانی جدید، برانگیزد تا بر این نکته تأکید کند که نژاد یهود تداوم و استمرار دارد و تحقق دولت مطلوب یهودی از قدیم ترین ادوار تاریخ بنی اسرائیل مد نظر بوده است!
کلمه «تلمود» عبری است و به معنای «مطالعه» است و یکی از کتابهای مقدس یهود شمرده می شود، و در آغاز دوران مسیحیت تدوین و تألیف آن آغاز شد و به پایان نرسید، مگر در قرن پنجم میلادی. یهودیان ابتدا به «تلمود» این گونه نگاه می کردند که در مرتبه بعد از تورات می آید، اما پس از گذشت یک نسل، «تلمود» را معادل تورات موسی می دانستند. لذا هیچ یک از یهودیان دیگر جرئت نمی کردند که با آن به مخالفت برخیزند. آن گاه شأن و قداست این کتاب دائم رو به فزونی می یافت، تا آن جا که از خود تورات هم مقدس تر و مهم تر تلقی شد.(2)
1- اصل ادّعایی«ملت برگزیده خدا/شعب الله المختار»
این نظریه را تورات در عقلانیت یهود ساخت و در عمق ضمیر آنان افکند، و تصویر انسان یهودی را چنان پردازش می کند که گویی از بقیه انسانها، امّتها و ملتها متمایز و متفاوت است. همین تصوّر باعث شد یهودیان خودشان را سروران جهان و قلّه عالم بشریت بدانند آنچنان که باید با «گوییم» ها (یعنی غیریهود) که شایسته زندگی کردن نیستند، رو در رو شوند و بجنگند؛ زیرا آنان صرفاً چهارپایانی هستند که در جهت خدمت به قوم یهود حرکت می کنند!(3)آنچه گرایش به برتری طلبی یهودیان را ثابت می کند و مورد تأکید قرار می دهد، کلام آن اندیشمند یهودی معروف، «ألوف هارنیفین» است که در مطالعاتی که پیرامون هویت اسرائیل در قرن بیست و یکم انجام داده، گفته است که: «ما یهودیان دو نام داریم: یکی اسرائیل و دیگری یهود، و از همین کلمه یهود تسمیه «یهودا» به وجود آمد، و رابطه مشترک بین این دو اسم، همان ارتباط با خداست، در حالی که ملتهای بدون ارتباط با خدا، صرفاً برای خود زندگی می کنند. اما ما یهودیان که ناممان «اسرائیل» است، برای مبارزه زندگی می کنیم و به خاطر آنچه دیگران از ما انتظار دارند، مبارزه می کنیم، لذا خیلی دشوار است که انسان «اسرائیلی» یا «یهودی» بشود، و از این هم دشوارتر این است که تو فرزند ملّت دیگری باشی.»(4)
در همین رابطه، دکتر «الشنّاق» در مورد سخن ألوف هارونیفین می گوید: اگر ما به دقت و امعان نظر به این سخنان بنگریم، آن گاه به نتایج زیر می رسیم:
- طبیعت نژادپرستانه یهودیان که در نهایت به باور «ملّت برگزیده خدا» برمی گردد، مختص قوم یهود است و دیگران از آن محروم هستند.
- آینده بشریت در گرو قوم یهود است و بستگی به آن کارهایی دارد که یهود برای دیگران انجام می دهند.
- سوء استفاده از نامگذاریها، اصطلاحات و مفاهیم دینی همچون: اسرائیل و یهودا در کاربردهای سیاسی، به عنوان این که نوعی رابطه الهی در آنها نهفته است.(5)
- مسئله تصوّر برتری یهودیان بر ملتهای دیگر(گوییم) که از نظریه تلمود و تورات برمی خیزد، عملاً به قوم یهود حقّ می دهد تا ملکیت عالم مادی را به دست گیرند.
یعنی در عقلانیت فرد یهودی در جهان، این تصوّر به وجود می آید که از همه برتر است و آماده است به این باور برسد، تا آن جا که عامل محرک و پیش برنده باشد برای استفاده سیاسی از این اصل تلمودی، و نیز برای تحقق خارجی آن ملّت نمونه و منحصر به فرد در عقلانیت، استراتژی و اقتصاد، مشخص در جهت حاکم شدن بر دیگر ملتها ضروری می باشد. لذا یهودیان در صدر عالم قرار می گیرند، و مقوله ادّعایی آنان-حسب زعم آنها-تحقق پیدا می کند: «ملّت برگزیده خدا/ شعب الله المختار». از این رو «ناتان وینستون» در کتاب خود به نام «الصهیونیه ضد اسرائیل/ صهیونیسم دشمن اسرائیل» می گوید: «اگر ما مفاهیم برخاسته از مقوله ملت برگزیده خدا» و یا «سرزمین موعود» را به کلی از قاموس یهودیت حذف کنیم، هر آینه صهیونیسم از پایه فرو می ریزد.» (6) بلکه واقعیت این است که افراد بسیار اندکی که به فلسطین آمدند و در اسرائیل مستقر شدند، در پی وفای به عهد هستند و برای وعده ها و بشارتهای تورات در مورد سرزمین موعود» تلاش می کنند!(7)
اما اگر بخواهیم سمات و صفات ملّت واقعی برگزیده و منتخب خدا را بررسی کنیم، به گونه ای که از دیگر ملتها ممتاز و متمایز باشند، و اگر بخواهیم این تحقیق و مطالعه را از منظر قرآن کریم و منطق عقل سلیم به پیش ببریم، به این نتیجه می رسیم که ویژگیهای «ملّت برگزیده و نمونه»ی الهی که شایستگی رهبری همه امّتها و ملتهای عالم را خواهد داشت، به شرح زیر است:
1) این ملت باید راه و روش الهی را قبول کند و به آن اعتقاد داشته باشد، البته به همان صورت که انیا و رسولان الهی علیهم السلام از خدا دریافت و به مردم ابلاغ کردند.
2) این ملّت باید به این راه و روش کامل عمل کند و دیگران را نیز به صورتهای مختلف به آن دعوت نماید.
3) این ملّت باید راه و روش الهی را در مرحله ایمان و اعتقاد، و نیز در زمینه اجرا و عمل کردن دائماً پی گیری کند.
حال اگر به حرکت تاریخ یهودیت از این منظر که ذکر شد، نگاه کنیم، چه چیزی را ملاحظه خواهیم کرد؟! خواهیم دید که یهودیان همیشه در تضاد با حرکت انبیا بودند و همواره در مواجهه و برخورد با راه و روش رسولان الهی و دعوتهای خیرخواهانه مصلحان، در طول مسیر و مسارشان در تاریخ قدیم، به سر می بردند، و آنان هم عاجز، ذلیل و ناکارآمد در حوادث و پیشآمدها بودند و هم عصیانگر، متمرّد، و عقب مانده از کاروان شریف و پیشتازانه پیامبران الهی، در راه دست و پا می زدند، حال این سؤال مطرح می شود که خداوند متعال چگونه و بر چه معیاری آنان را برگزیده و از میان همه ملتها، به عنوان ملّت «مختار» انتخاب نموده، در حالی که اینان (یهودیان) اولین کسانی بودند که از دین خدا و راه شریعت الهی منحرف شدند و به بی راهه افتادند، و با رسولان خدا به جنگ برخاستند و آنان را کشتند، تکذیب و کتابهایشان را تحریف کردند!
اگر واقعاً ملت یهود همان برگزیده و «شعب الله المختار» بودند، قطعاً زندگی آنان باثبات، استقرار، آرامش و پیشرفت سپری می شد و هرگز در گمراهی و ضلالت به سر نمی بردند و حال آن که یهودیان هم به دلیل طبایع و خصلت های عجیبشان همواره در ضلالت و گمراهی و بیگانه با رفتار سلیم بشری به سر می بردند و هم از استقرار در یک وطن محروم و پیوسته آواره و سرگردان بودند.
لرد «بیرون» آوارگی بنی اسرائیل را در ترانه های عبری اش این گونه جاودانه می کند: «آن کبوتر سفید... و آن روباه لانه و خانه ای دارند... و هر یک از انسانها نیز وطن و میهنی دارد، مگر یهودیان که بی وطن هستند!» و مورّخ معروف «ه.ج.ولز» یهودیان را این گونه توصیف می کند که: «زندگی عبرانیان (یهودیان) همیشه نظیر کسی بود که اصرار می ورزید در وسط یک راه پررفت و آمد و شلوغ اقامت کند، لذا دائم اتوبوسها و کامیونها با او تصادف و او را له می کنند.(8)
حال کدام عقل سلیم و رأی صحیح می پذیرد که «شعب الله المختار» و ملّت برگزیده خدا پیوسته این گونه بدعُنُق، عبوس، پرخاشگر، آزرده، در رنجش و تبهکار و فاسد باشد.
از این گذشته اگر یهودیان، مردم منتخب خدای متعال هستند، پس چرا رسالت، دین، شریعت، و تورات آنان کلاً نسخ شد و خداوند رسالت دیگری پس از شریعت یهود آورد؟ همچون عیسی علیه السلام، انجیل و مسیحیت و در نهایت محمد صلی الله علیه و آله، قرآن و اسلام.
و اگر یهودیان همان ملّت برگزیده خدا هستند، پس چرا همیشه و در طول تاریخ دور و دراز خود، اقلیّت بودند تا آن جا که جمعیت یهودیان در کل جهان، امروز از 15 میلیون یهودی تجاوز نمی کند یا اندکی بیش تر، معمولاً ملّت و قومی را که خدا برمی گزیند، به آنها برکت می بخشد و زیادشان می کند!
عذاب و عقابهایی که بر سر قوم بنی اسرائیل تا به حال نازل شده، متعدد و متنوع است؛ چرا که خدای متعال برای آنان سرنوشت توام با ذلّت، مهانت، خواری و مسکنت برگزیده، و حتی آنان (یهودیان) را به هیئت بوزینه و خوک مسخ (9)، و تکالیف سخت و دشواری بر آنها تحمیل کرده، و گمراهی و گمنامی چهل ساله ای برای آنان در صحرا رقم زده است، و عقوبتهای دیگری که از آن رنج می بردند! آیا این منطقی و عقلایی است که «ملت منتخب» خدا به جای تکریم، توقیر و برخورداری از امداد الهی، این همه عذاب و عقاب در همین عالم دنیا بر سر آنها نازل شود، تا جایی که به آنان وعده عذاب الیم آخرت نیز داده شود.
در حالی که سخن راست و درست این است که خدای متعال آنان (یهودیان) را از بین مردم جهان برگزید تا به ذلّت، خواری و عقوبت دچار شوند، اما تورات و تحریف شده نوعی تخیّل برتری جویانه برای فرد یهودی ایجاد کرد، و خلاصه این که تورات این عقیده رمانتیکی ادّعایی را، پایه و اساس و چرخ تاریخی یهود برای پیوند این نژاد به تورات می داند.
چه بسا کسی سؤال کند که مقصود از این آیه قرآن چیست که می فرماید: «وَ لَقدِ اختَرناهُم عَلی عِلمٍ العَالَمینَ، و آَتینَاهُم مِنَ الآیاتِ مَا فیه بَلاءٌ مُبینٌ»(10): «ما بنی اسرائیل را با علم و دانش بر عالمیان برگزیدیم و به آنها آیاتی (توسط موسی علیه السلام) دادیم که در آنها امتحان و آزمون روشنی بود.» شیخ رشید الخطیب می گوید، منظور از این آیه که می فرماید «آنها را برگزیدیم...» یعنی این که ما قوم بنی اسرائیل را از میان همه اقوام انتخاب کردیم و به آنها تکلیف دادیم تا به رسالت آسمانی، بین ملتهای آن دوران، قیام کنند، در حالی که خداوند ناظر و آگاه بر حال و وضع آنان بود (عَلی عِلمٍ)، و در مورد انتخاب و برتری دادن آنها بر عالمیان، «قتاده» و «حسن» می گویند که: منظور از (عَلَی العالَمین) این است که مؤمنان بنی اسرائیل از مردم زمانه خود-و نه همه مردم و همه اعصار-برتر و افضل بودند؛ همچنان که خداوند بنی اسرائیل را برای حمل و دریافت تورات انتخاب کرد، اما یهودیان لیاقت و شایستگی این مقام را نداشتند (حُمِّلُوا التَّوارهَ ثُمَّ لَم یَحمِلُوها...)(11)، در حالی که این تورات، آیاتی دارد که دربرگیرنده امتحان آشکاری است «... مِنَ الایَاتِ مَا فیهِ بَلاءٌ مُبِینٌ»(12)، یعنی آزمون و امتحان آشکار و ظاهر، تا خداوند ببیند آنان (یهودیان) چه می کنند. از این گذشته، امتحان و آزمون، وسیله و ابزاری است برای تشخیص و تمییز مصلحان از مفسدان.(13)
از این رو نتیجه می گیریم که بنی اسرائیل، در عصر خود، یعنی در زمان مقوله «تفضیل» و برگزیدن، از دیگران بهتر بودند و بیش از دیگر بندگان خدا آگاهی داشتند؛ چرا که قرار است اینان عقیده توحید و یکتاپرستی را ترویج و تعلیم کنند و وصایای آسمانی را به مرحله اجرا درآورند، درست در زمانی که بشریت غرق در بت پرستی بودند، لذا این برتری و «تفضیل» در زمان و موقعیت خاصی به آنان داده شده، و همزمان با بیداری و آگاهی یهود بود که خیلی هم به طول نینجامید؛ چرا که طبیعت و سرشت آنان بر کاستی، ناهنجاری، سقوط و انحراف خوگرفته است.
2- اصل ادّعایی «ارض موعود»، و وعده الهی به آنان
نظریه «وعده الهی» در مورد «ارض موعود» یهودیان مستند به مجموعه ای از ادّعاها و افسانه های توراتی است که عملاً ساخته و پرداخته اندیشمندان و رهبران قوم یهود است، که البته جزء عقاید مسلّم خود می شمارند، در حالی که ایمان به این موضوع، یعنی بشارت به «ارض موعود» از جانب خدای متعال، باید جازم، قاطع و مطلق باشد. ضمن این که مساحت جغرافیایی این «ارض موعود» بر روی زمین، از رودخانه نیل در مصر شروع و به رودخانه فرات در عراق امتداد پیدا می کند، که شهر «قدس» یا همان «اورشلیم» توراتی در میانه و به مثابه قلب [پایتخت] این سرزمین به حساب آمده است (همین شعار را هم اکنون بر سر در کنیست اسرائیلی می توان مشاهده کرد!).در چنین سرزمین ادّعایی، وطن ملّی یهود عینیت و حقیقت پیدا می کند و هرگاه یهودیان در این «ارض موعود» با این وسعت و مساحت مستقر شدند، آن گاه مسئله دشمنی و نِفرت تاریخی نسبت به یهودیان، از جانب دیگر ملتها (غیریهودی) به پایان می رسد. بنابراین با استفاده از موقعیت خاص و گردهمایی یهودیان در «سرزمین موعود»، یهودیان-در آن زمان-می توانند پدیده ذوب و مخلوط نشدن در ملتهای بزرگ دیگر را از خود دور کنند.
اصل دوم (ارض موعود) که تورات در عقل یهودیان فرو برده و از لابه لای متون تحریف شده «کتاب مقدس» و عهد عتیق (تورات) به دست آمده، به عنوان یک ایدئولوژی صهیونیستی است که بر فرضیه ای واهی و بی اساس استوار شده است. در سفر تکوین (پیدایش) تورات (18/15- 21)، مطلب زیر آمده است: «در آن روز پروردگار به همراه (ایوام/ابرام، ابراهیم) عهد و میثاقی را منتشر کرد و گفت: بیا تا راه طی کنیم، و من این سرزمین را از رود نیل در مصر تا آن نهر بزرگ، رودخانه نیل [به تو] خواهیم داد.»(14)
در همین جا و بدون این که از ماهیّت و مقصود این عهد و پیمان سؤال شود و این که برای چه کسانی صادر شده، صهیونیستها مدّعی هستند که این خطاب از طرف خدا به ابراهیم خلیل علیه السلام نازل گردیده و لذا سرزمین فلسطین (موعود) به یهود آن زمان که از نسل ابراهیم علیه السلام هستند، داده شده است.
در پاسخ به این شبهه و سخن ادّعایی می گوییم: اگر فرضاً عهد و میثاقی در کار باشد و این امر واقع شده است، بنابراین خدا عهد و پیمان «ارض موعود» را به ابراهیم علیه السلام و به نسل او داده است. و نسل ابراهیم علیه السلام منحصر به بنی اسرائیل نیست بلکه اعراب (مستعربه) نیز از نسل او هستند (فرزندان اسماعیل علیه السلام) و از آن جمله حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از نسل ابراهیم علیه السلام است.(15)
چنانچه موضوع «ارض موعود» و وعده الهی به آن، به نسل و تناسل ارتباط دارد، باید گفت که اکثریت مطلق یهودیانی که امروز در اسرائیل مقیم شده اند، از یهود «خزر»(16) هستند که بعدها دین یهودیت را پذیرفتند، و تحت هیچ عنوان کم ترین ارتباط با نسل و نسب حضرت ابراهیم علیه السلام ندارند.
البته دعوت به توحید، وجه مشترک همه انبیا و رسولان خداست و این فراخوان مردم به یکتاپرستی، از پیامبری به پیامبر دیگر، پی در پی بوده، تا این که آخرین پرچم توحید به رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله رسید و به واسطه او مشروعیت حکم «سرزمین مقدس» به امّت اسلامی منتقل شد که بر راه و روش انبیا حرکت کرد، و پرچم توحید را بر دوش گرفت. لذا دیگر سرزمین مقدس و «ارض موعود» هرگز مختص نژاد، رنگ، نسل یا ملیتی خاص نخواهد بود، ضمن این که اولویت تصاحب این سرزمین، از آنِ کسانی است که پرچم انبیا علیه السلام را- در مرحله دعوت و به هنگام ایمان و اعتقاد-حمل کردند، از این رو فلسطین سرزمینی است که مسلمانان آن را از اجداد و نیاکانشان به ارث برده اند، چون حقانیت بیش تری از یهودیان و مسیحیان نسبت به آن داشته، و در نهایت مسلمانان استحقاق بیش تری در حمایت و حکومت در آن دارند.
بنابراین حقّ ادعایی یهودیان نسبت به این سرزمین [فلسطین]-که مدّعی هستند پروردگار عالم وعده آن را به آنها داده است-از کجا آمده؟! از این گذشته، مسلمانان جهان، هم از نظر نرخ جمعیتی، و هم از نظر وسعت اراضی جغرافیایی، بزرگ تر و گسترده تر از یهودیان هستند، لذا عُرف تاریخی و رسومات جوامع بشری این گونه است که چنین سرزمینی را به حریفِ پرجمعیت تر می سپارند، و مسلمانان اینک جمعیت فراوان دارند و یهودیان در اقلیّت هستند. ضمن این که هیچ کس ادّعا نکرده که اگر فلسطین تحت تصرف مسلمانان قرار گیرد، مانع زندگی و آمد و شد یهود و نصاری به فلسطین (سرزمین مقدس) خواهند شد! بلکه تاریخ هم گواهی می دهد که یهودیان و مسیحیان همیشه با امنیت و آرامش کامل در فلسطین، تحت اداره حکومت و خلافت اسلامی زندگی کرده اند. ناگفته نماند که این همزیستی مسالمت آمیز در چارچوب احکام و قوانین اسلامی خواهد بود، که به ادیان آسمانی (یهودیت حقیقی و نصرانیت واقعی) احترام می گذارد و در عین حال اجازه تعدّی و تجاوز به آنها و از جانب آنها را نمی پذیرد!
اگر یهودیان فعلی اسرائیل به حضرت داود علیه السلام افتخار و مباهات می کنند و به بهانه پیدا کردن احتمالی «هیکل سلیمان» در زیر دیوار حرم ابراهیمی به انهدام قسمتهایی از مسجدالاقصی متوسل می شدند، همه به این دلیل صورت می گیرد بلکه چیزی در این حفریات پیدا کنند تا عمل اشغالگری و تجاوزطلبی خود را در فلسطین توجیه کنند، و از این رهگذر خود را صاحب حقّ، پرچمدار و وارث فلسطین معرفی کنند؛ در حالی که مسلمانان نسبت به حضرت داود علیه السلام قرابت و نزدیکی بیش تری دارند تا یهودیان بنی اسرائیل؛ چرا که مسلمانان به او ایمان و اعتقاد کامل دارند که او یکی از پیامبران خداست، از این رو ما، هم او را دوست داریم، هم به عنوان اُلگو و اسوه از او تبعیت می کنیم، و هم به واسطه او به راه صحیح هدایت را رهنمون می شویم؛ زیرا او بود که دولت توحیدی ایمان را در فلسطین به وجود آورد. در حالی که یهودیان بنی اسرائیل آن دوران، همانهایی هستند که مخالف و معارض این دولت نبوی شدند و راه و روش آن را تکذیب و تکفیر کردند و به خدای متعال شرک ورزیدند، و به عهد و پیمانهای منعقده و میثاقهای فیمابین خیانت و عهدشکنی کردند.(17)
حال به طور کلی می گوییم که امّت اسلام نسبت به بنی اسرائیل و دیگر اقوام، در مورد میراث انبیای الهی، از اولویت بیش تری برخوردار است. در حدیث شریف، به نقل از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، از ابن عباس رضی الله عنه آمده است: که: «وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه آمد، متوجه شد یهودیان در روز عاشورا روزه می گیرند(18)، از آنها سؤال شد که چرا؟ گفتند: این همان روزی است که خداوند موسی را بر فرعون پیروز کرد، و ما به خاطر تعظیم و تکریم این روز، آن را روزه می گیریم. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ما از شما نسبت به این مسئله، اولویت و شایستگی بیش تری داریم.»(19)، سپس امر کرد مسلمانان این روز را روزه بگیرند.»(20)
شیخ «سفرالحوالی» نیز در این زمینه می گوید: ما مسلمانان به وعده و پیمان و میثاقی ایمان داریم که واقعاً از جانب خدا باشد، در حالی که یهودیان به یک وعده مجعول و دروغ و نسبت داده شده به خدای متعال باور دارند، لذا تحت هیچ شرایطی این دو نوع «وعده» با هم جمع نمی شوند؛ چرا که ما مسلمانان، در هر رکعت از نمازمان، سوره فاتحه را می خوانیم که می گوید: «... اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ، صِراطَ الَّذینَ انعَمتَ عَلَیهِم غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لاَالضَّالینَ»، بر اساس این سوره با کسانی که «مَغضُوبٌ عَلَیهم» هستند، یعنی یهودیان و «الضّالین»، یعنی مسیحیان آشنا می شویم، لذا ادّعای یهودیان در مورد «وعده الهی» به آنها، باطل و افتراست، و حتی اگر ابراهیم علیه السلام-آن چنان که خبر آن در کتاب «عهد عتیق» آمده-چنین وعده ای را به قوم بنی اسرائیل از نسل او داده باشد، این وعده الهی در واقع به امت اسلام است که مبارکشان کرده و جمعیتشان را زیاد و آنان را مکلّف کرده تا مسئولیت رسالت انبیا علیهم السلام را حمل کنند؛ چرا که این امّت از نسل و ذریه اسماعیل علیه السلام هستند؛ بنابراین سرزمین فلسطین و وعده الهی خطاب به آنها یعنی مسلمانان است، در حالی که خداوند یهودیان را در قرآن این گونه وعده داده است(21): «وَ اِذ تَاذَّنَ رَبُّکَ لِیَبعَثَنَّ عَلَیهِم اِلَی یَومِ القِیامَهِ مَن یَسُومُهُم سُوءَ العَذابِ، اِنَّ رَبَّکَ لَسَریعُ العِقابِ وَ اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیم»(22): «و آن گاه که امر نافذ خدای تو بر این قرار گرفت که تا روز قیامت کسی را به عقوبت و عذاب سخت بر آنها (یهودیان) برانگیزد، پروردگار تو همانا زود (ستمکاران) را کیفر می دهد و نسبت به مردم بسیار بخشنده و مهربان است.» این وعده الهی است و خداوند توانا هرگز خلاف وعده اش عمل نمی کند!
پینوشتها:
1- قرآن کریم نیز در مورد قوم بنی اسرائیل همین مطلب را بیان می کند که: «مَثَلُ الذینَ حُمّلُوالتوراهَ ثم لم یحملُوها کمثل الحمارُ یحملُ اسفاراً...» یا در ادب فارسی ما نیز آمده است:
«آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم»
البته «تَشَر» قرآنی نهیبی توبیخ کننده دارد!(مترجم)
2- به کتاب «الیهود و الصهیونیه و اسرائیل»، عبدالوهاب المسیری، (مأخذ سابق)، ص 24 مراجعه کنید.
3- در حالی که قرآن کریم و اسلام عزیز از مؤمنان و مسلمانان و خداپرستان می خواهد که نسبت به کودکان، زنان، سالمندان، ضعیفان و همه خلق خدا، متواضع، فروتن و بامحبت باشند، نه سیّد و سرور و آقا بالاسر مردم!(مترجم).
4- به کتاب دکتر فاروق الشنّاق، (مأخذ سابق)، ص 193 مراجعه کنید.
5- همان، ص 194.
6- به کتاب «الأساطیر المؤسسه للسیاسه الإسرائیله»، رجاء جارودی (روژه گارودی)، دارالعذ العربی، 1996م، القاهره، ص 155.
7- همان، ص 159.
8- به کتاب ظفرالاسلام خان، (مأخذ سابق)، ص 98 مراجعه کنید.
9- «فَقُلنَا لَهُم کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئینَ» بقره/65 (به آنها گفتیم همچون بوزیه حقیری باشید)+ «و جَعَلَ مِنهُم القِرَدَه وَ الخَنازِیرَ و...» مائده/160 (خداوند برخی از آنان را به صورت بوزینه و خوک مسخ کرد).
10- سوره دخان/ آیات 32 و 33.
11- سوره جمعه/ آیه 5.
12- سوره دخان/ 33.
13- به کتاب تفسیر «اولی ما قیل فی آیات التنزیل»، الشیخ رشید الخطیب الموصلی، الجزء8، مؤسسه دارالکتب للطباعه و النشر، جامعه الموصل، 1974م، ص 70 مراجعه کنید.
14- به کتاب «الاساطیر المؤسسه...»، رجاء جارودی(روژه گارودی مأخذ سابق)، ص 155 مراجعه کنید.
15- به کتاب «الطریق الی القدس»، محسن محمدصالح، ص 15 مراجعه کنید.
16- منظور یهودیان جنوب روسیه، مشرف بر دریای خزر.
17- به کتاب «الطریق الی القدس»، دکتر محسن محمدصالح، (مأخذ سابق)، ص 15 مراجعه کنید.
18- شایان ذکر است که از دیدگاه شیعه و به نقل از معصومین علیه السلام، روزه گرفتن در روز عاشورا کراهت دارد!(مترجم)
19- به نقل از صحیح بخاری از کتاب مناقب، به شماره 3649.
20- صهیونیسم فرضیه «وعده الهی» و «أرض موعود» را به عنوان تبلیغات دینی و عاطفی به کار گرفته تا از این طریق بتوانند ابراز همدردی مردم را در جهان مسیحیت به خود جلب کنند، تا جایی که یهودیان در مأموریت موفق هم شدند و افکار عمومی غرب را به نفع خود مصادره کردند، و آن به این دلیل است که مسلمانان دراین زمینه تبلیغات بسیار اندک داشتند یا اصلاً هیچ تبلیغی نداشتند تا حقایق مسئله اسلامی فلسطین آشکار و روشن شود.
21- به کتاب «الوعد الحق و الوعد المفتری»، (مأخذ سابق)، ص 57 مراجعه کنید.
22- سوره اعراف/آیه 167.
منبع مقاله: آغا، ماهر احمد؛ (1389)، یهودیان فتنه گران تاریخ: پژوهشی تاریخی پیرامون جنگ تمدن یهودیّت و قطعیّت زوال اسرائیل، ترجمه محمدرضا میرزاجان (أبوامین)، تهران: قدر ولایت
/ج