نویسنده: علی اکبری
من مطمئنم این انقلاب به انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه اتصال پیدا می کند.
بسم الله الرحمن الرحیموصیت نامه های زیادی در طول انقلاب اسلامی و جنگ نوشته ام و با شهادت عزیزان دیگر، روحیه ام تضعیف می شود و بیشتر به گناهانم فکر می کنم و می ترسم از اینکه با بار زیادی از گناه، دنیا را ترک کنم. وقتی در کردستان پا نهادم، این سرزمین خون و شهادت بود، این سرزمینی که عاشقان خدا و امام پا نهادند و مظلومانه به دست این دژخیمان شاهنشاهی گذشته، به دست این نوکران آمریکا و به دست این زالو صفتان و این کفار به شهادت رسیدند. عزیزانی که در کنارم بودند و در کردستان از دست دادم، هر کدام از آنها الگو و سرمشقی برای امت هستند. من همیشه دعا می کردم خدا مرا با این شهدا محشور کند.
ای عزیزان، به شما وصیت می کنم که دست از یاری امام بر ندارید. دست از یاری این فرزند فاطمه سلام الله علیها برندارید و کفران نعمت نکنید و کاری نکنیم که خدا عذابی که بر پیشینیان ما نازل کرد، بر ما نازل کند. کاری نکنیم که از گذشته ها پشیمان شویم، کاری نکنیم که دل این سید خدا از ما برنجد.
ای عزیزان، دست از مال دنیا بردارید و به خدا فکر کنید. ما از خاک آمده ایم و به خاک باز می گردیم. هر چه هست دست خداست و هر چه صلاح اوست، همان است. خداوند در این دنیا بسیار آزمایش خواهد کرد. جنگها را برای آزمایش ما قرار داده است. این نعمت های دنیوی را برای آزمایش ما قرار داده است. مواظب باشیم که از این آزمایش ها سربلند بیرون بیاییم.
من وقتی صدای الله اکبر را که از دهان این بچه های خردسال در سال 1357 در گوشه و کنار این شهر شنیدم، متوجه شدم گمشده ای را که به دنبالش می گشتم پیدا کردم و آن خدا بود. در آن جو فساد اصفهان و کلاً آن جو فاسدی که رژیم شاه برای همه جوان ها ایجاد کرده بود، من می گشتم تا معبودی را پیدا کنم و از این جوهای فاسد بیرون روم، من مدتی سرگرم مال دنیا شده بودم و همه اش حرص مال دنیا را می زدم و همیشه ناراحت بودم که چرا ماشین بنز ندارم، چرا باغ ندارم، چرا خانه ندارم، فقط به خاطر اینکه از خدا دور شده بودم، به خاطر اینکه خدا را فراموش کرده بودم و فقط به خود و مال دنیا فکر می کردم. بعد از شروع انقلاب، دیگر همه چیز برای من تمام شد، راه خود را پیدا کردم و با شناخت کامل، قدم در این راه گذاشتم. با برادر شهیدم صحبت کردم و گفتم که من باید بروم، من متعلق به امام هستم.
در کل تظاهرات شرکت می کردم و آنچه را از دستم بر می آمد انجام می دادم. همیشه توکلم به خدا بود و به خدا فکر می کردم و قلبم همیشه آرام بود. و مطمئن بودم که این انقلاب، انقلاب خدایی است و صد در صد اسلامی است. با شروع جنگ تحمیلی که از کردستان آغاز شد، به کردستان رفتم و کم و بیش آنچه از دستم بر می آمد انجام دادم.
ای دوستان، ای عزیزان، ای مادر، ای خواهر، ای برادر، ای دایی ها، ای خویشاوندان، ای کسانیکه وصیت مرا می شنوید و می خوانید، از بنده حقیر به شما نصیحت، به دنبال شناخت اسلام بروید، اگر اسلام را شناختید، اگر امام را شناختید، به آنچه که می خواهید می رسید. به خدا فکر کنید، به فردای قیامت، به آن آتش جهنم و به آن محبت های خدا در بهشت، دست از مال دنیا و هواهای نفسانی بردارید.
ای عزیزان، شما را سفارش می کنم، این انقلاب یک انقلاب صد در صد اسلامی است و من مطمئن هستم که این انقلاب به انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه اتصال پیدا خواهد کرد و وای بر آن انسان هایی که در گوشه و کنار نشسته اند و می گویند انقلاب برای ما چه کرده است. من می گویم خدا باید آن چنان شعوری به ما عطا فرماید که قبل از آنکه بگوییم انقلاب برای ما چه کرده است، بگوییم ما برای انقلاب چه کرده ایم. من خدا را شاهد می گیرم آن جور که باید برای مستضعفین کار شده باشد نشده است، مستضعفین سال ها زیر چکمه استعمارگران خارجی و داخلی بوده اند تا وقتی که نظام فاسد در ایران و در گوشه کنار بازار و امثال اینها حکم فرماست، مستضعفین همان حالی را خواهند داشت که قبلاً داشته اند.
ای مسؤولین مملکتی، چرا به نصیحت های امام گوش نمی کنید، ای استاندارها و ای فرماندارها و ای بنیادها و ای سازمان هایی که می گویید برای مستضعفین کار می کنید، چرا به نصیحت های امام گوش نمی کنید. تو را به خدا بیشتر از این، کار کنید، من آنچه که از مال دنیا دارم، متعلق به مستضعفین خواهد بود.
ای برادر بزرگوار سید ابراهیم روح الامین، ای عزیز، بعد از شهادت من، آنچه که از مال دنیا دارم، پنج سال برایم نماز و روزه بخوانید و اگر چیزی ماند در راه جمهوری اسلامی و در راه مستضعفین خرج کنید. و سفارش می کنم به شما که بچه های خود را همچون حسین و یاران حسین آزاده بار بیاورید. ای برادر عزیز، مادرم را بسیار پذیرایی کن و به او مهربانی کن، کاری کن که جای خالی ما را حس نکند. امیدوارم که با دیدن جسد بی جان من، باز این حرف را تکرار کنید و دست ها را به طرف خدا بلند کنید و از خدا طلب آمرزش و مغفرت برای من بخواهید.
ای مادر، می دانم من خیلی به تو بد کردم، سال ها از تو دور بودم، ولی مطمئن بودم که تو راضی هستی، چون من در راه اسلام قدم برمی دارم، برای اسلام کار می کردم و فقط هدفم خدا بود. من به این موقعیت های دنیوی هیچ فکر نکردم و نخواستم فکر کنم. تنها چیزی که برای من مفید و دلخواه بود، کار کردن برای خدا بود، چون می دانستم این مسؤولیت ها، مسئولیت های دنیوی است و باعث خوشحالی نیست. این مسئولیت ها، مسئولیت های آخرتی نیست. مدتی که به عنوان مسئول فعالیت می کردم، همیشه از خدا می خواستم به من کمک کند تا بتوانم مسئولیت خود را انجام دهم.
ای مردمی که در صحنه هستید، به گلستان شهدا بروید و از این عزیزان درس بیاموزید و فرزندان خود را چون اینها بزرگ کنید. در نماز جمعه ها مرتب شرکت کنید، فقط نه به عنوان یک نفر حاضر در نماز جمعه، بلکه به خطبه ها گوش کنید و راه و روش اسلام را یاد بگیرید. و سعی کنید در سیاست دخالت کنید و ببینید در مملکت تان چه می گذرد.
من نمی دانم چه بگویم، چون می دانم این دنیا هیچ ارزشی ندارد و تنها سفارش همین است که دست از یاری امام برندارید و در جنگ شرکت کنید و به مستضعفین و بینوایان کمک کنید، دست نوازش بر سر آنها بکشید، به خانواده های شهدا سرکشی کنید و از آنها دلجویی کنید. باز می گویم نماز جمعه ها را فراموش نکنید، در تشییع جنازه های عزیزان (شهدا) شرکت کنید، یار و یاور امام باشید و همیشه از این شهدا و این مکتب سرمشق بگیرید و آنها را الگوهایی برای زندگی خود انتخاب کنید.
از خدا می خواهم که هر چه زودتر شهید شوم و از شفاعت شهدا و اباعبدالله الحسین در روز قیامت برخوردار شوم.
دوستان و عزیزان، اگر از من خطایی دیدند مرا باید ببخشند. هر کسی از من طلبکار است و یا بدهکار است با برادرم حساب کند. باز ای عزیزان، ای همشهری ها، ای همسایگان، ای برداران، ای دوستان، اگر از من بدی و خطایی دیدید مرا ببخشید و برای من دعا کنید که خدا مرا ببخشد.
و شما ای پاسداران عزیز، سعی کنید فقط یک بعدی نباشید و فقط بعد نظامی را در پیش نگیرید. همان طور که امام فرمودند در یک دست قرآن و در دست دیگر سلاح، سعی کنید که ببینید در اطراف شما چه می گذرد و مطالعه زیاد بکنید، قرآن زیاد بخوانید، به حوزه های علمیه بروید و درس بخوانید، از اختلاف بین خود بپرهیزید و به برادران عزیز بسیجی بیشتر محبت کنید. اینها امید آینده امام هستند. خداوند به همه ما توفیق دهد که در راهش قدم برداریم و در راهش به شهادت برسیم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
سید حسین روح الامین.
منبع: اکبری، علی؛ (1390) وصیت یاران، تهران: یازهرا(س)، چاپ اول.