تأثیر عوامل ژئوپلیتیک در راهبردهای دفاعی ایران (1)

عوامل ژئوپلیتیکی در طراحی های دفاعی ایران در برابر عراق، نقش های متفاوتی ایفا کرده اند و بر راهبردهای دفاعی ایران در برابر عراق، تأثیرات متفاوت داشته اند. این عوامل به دو دسته تقسیم می شوند:
دوشنبه، 30 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثیر عوامل ژئوپلیتیک در راهبردهای دفاعی ایران (1)
تأثیر عوامل ژئوپلیتیک در راهبردهای دفاعی ایران در برابر عراق (مقطع قبل از انقلاب) (1)

نویسنده: دکتر غلامعلی رشید



 

1. مقدمه

عوامل ژئوپلیتیکی در طراحی های دفاعی ایران در برابر عراق، نقش های متفاوتی ایفا کرده اند و بر راهبردهای دفاعی ایران در برابر عراق، تأثیرات متفاوت داشته اند. این عوامل به دو دسته تقسیم می شوند:
الف) عواملی که بر راهبردهای دفاعی ایران تأثیر مثبت داشته و آن را تقویت کرده اند، عبارت اند از: موقعیت جغرافیایی، ظرفیت های کمی و کیفی جمعیت، نهادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، پیوستگی و تجانس فرهنگی، دین و مذهب، ویژگی های نظام جمهوری اسلامی ایران و اوضاع جغرافیای طبیعی مانند توپوگرافی غرب.
ب) عواملی که بر راهبردهای دفاعی ایران تأثیر منفی داشته و موجب تضعیف آن شده اند، چنین اند: اقلیت های قومی و مذهبی، اختلافات ارضی و مرزی، عوامل ساختاری در بخش دفاع (ساختار سلسله مراتبی طولانی و بوروکراتیک در بخش دفاعی)، شکاف میان دو بخش سیاسی و دفاعی کشور.
همچنین فرصت های ژئوپلیتیکی که برای طراحی راهبردهای دفاعی مناسب در اختیار ایران قرار داشته، چنین است:
شیعیان عراق، تنگناهای جغرافیایی عراق (دریایی)، محدودیت سرزمینی عراق، ضعف آرمان سیاسی دولت عراق، نزدیکی جغرافیایی مهم ترین مراکز جمعیتی، اقتصادی و نقاط استراتژیک عراق به مرزهای ایران.
با توجه به نقش متفاوت عوامل ژئوپلیتیک به عنوان مؤلفه های پایدار و تأثیر گذار در مناسبات دو کشور ایران و عراق به ویژه در طرح های دفاعی ایران در برابر عراق، در این نوشتار تأثیر این عوامل در دوران قبل از انقلاب اسلامی بررسی شده است.

2. پیشینه طراحی راهبرد در ایران

فرض بر این است که طراحی دفاعی در برابر یک کشور بر این پایه صورت می گیرد که کشور مورد نظر را تهدید فرض کرده و سپس برای مقابله با آن، "استراتژی" طراحی و تدوین می گردد. بسیاری از مسئولان و صاحب نظران بر این باور هستند که استراتژی دفاعی ایران در برابر عراق بر پایه انطباق منافع حکومت ایران با امریکا و به دست مستشاران امریکایی تهیه و تدوین شده است و بر مبنای منافع دولت - ملت و متأثر از عوامل ژئوپلیتیک نبوده است.
دکتر حسن چگینی می گوید: «اساساً فرماندهان عالی ارتش با تفکر و طرح ریزی های استراتژیک بیگانه بودند. در عین حال ما دارای استراتژی بودیم ولی این استراتژی محصول تحولات اواخر دهه 1960 است که با خروج انگلیس از منطقه و جایگزینی امریکا آغاز شد.» [1] وی تأکید می کند: «مطمئن هستم که طرح های عملیاتی با مشاورت مستشاران صورت می گرفت. در قبل از انقلاب، رئیس گروه مستشاری هر ماه شرف یاب می شد و باید از وضعیت ارتش گزارش می داد.» [2] سردار جلالی فرمانده پیشین هوانیروز و وزیر دفاع دولت اسبق نیز می گوید: «براساس اسناد و مدارک معلوم شده است صاحب
اصلی ایران، امریکا بوده یا بهتر بگویم سیاست گذار مسائل مختلف ایران، به ویژه در امور دفاعی، امریکا بوده است.» [3]
همچنین فرمانده پیشین سپاه پاسداران، سردار رضایی، ضمن بیان اینکه ایران تا قبل از پیروزی انقلاب فاقد تفکر استراتژیک بوده است، چنین توضیح می دهد: «برای ایران نقش تعریف کرده بودند و استراتژی ایران به شدت تحت تأثیر منافع و استراتژی امریکا بود. ایران نمی توانست به صورت مستقل از امریکا اقدام کند. از نظر امنیت ملی هم، ایران نمی توانست مستقل باشد. امریکا اجازه نمی داد بین فعالیت نظامی با سایر فعالیت های سیاسی و اقتصادی در ایران هماهنگی ایجاد شود.» [4]
ارتشبد حسین فردوست معتقد بود هر کشور دارای یک دکترین امنیت ملی است که خطوط اساسی سیاست داخلی و خارجی آن را تعیین می کند. فردوست با توجه به اینکه مدت 20 سال در متن مسائل امنیت ملی رژیم محمدرضا بود [5] و در مشاغل ریاست دفتر ویژه اطلاعات و قائم مقامی ساواک و ریاست بازرسی شاهنشاهی فعالیت داشت، ادعا می کرد که رژیم پهلوی دارای یک "دکترین امنیت ملی" منطبق با عوامل واقعی مؤثر در جامعه ایران نبوده است. دکترین امنیت ملی در رژیم پهلوی، یا اصولاً معنا و مفهوم نداشت یا طرح هایی بود که قدرت های خارجی مسلط بر ایران، براساس منافع خود به حکومت ایران تحمیل می کردند. [6] فردوست در جای دیگر با صراحت می گوید: «در سیاست خارجی و به خصوص سیاست منطقه یی، دکترین اجرا شده توسط محمدرضا، تبعیت کامل از دستورات امریکا و انگلیس بود.» [7]
گری سیک در کتاب "همه چیز فرو می ریزد" با اشاره به تحولاتی که پس از مذاکره ی دو و نیم ساعته ی شاه با نیکسون و کیسینجر در تاریخ 30 و 31 مه 1972، روی داد، می نویسد: «از نظر نیکسون و مشاور او، توافق امنیتی شاه، جزئی از ساختار ژئوپلیتیک جدیدی بود که پایه اش در مسکو و پکن چیده شده بود.» وی سپس به نقش جدید شاه در حفظ امنیت منطقه اشاره می کند. [8]
نیکسون پس از سقوط محمدرضا شاه در این باره می گوید: «شاه خلأ قدرت را پر کرد؛ با تصرف جزایر سه گانه حافظ امنیت تنگه هرمز شد؛ ظفار را در هم کوبید؛ با ساختن پایگاه دریایی چابهار در امنیت تنگه هرمز کوشید؛ با شناسایی اسرائیل، در تحریم های نفتی 1967 و 1973 میلادی اعراب شرکت نکرد؛ نفت لازم ناوگان مدیترانه را تأمین کرد؛ با انتقال نیروها و پشتیبانی پنهانی از اکراد، مانع از شرکت عراق در نبرد 1973 اعراب و اسرائیل شد؛ سوخت ناوگان ما را از اقیانوس هند تأمین کرد و هواپیماهای فانتوم اف. 5 را به حمایت ویتنام جنوبی فرستاد. شاه متحد کلیدی امریکا در خاورمیانه و عامل ثبات در منطقه جغرافیایی از مدیترانه تا افغانستان گردید.» [9]
کیسینجر نیز درباره ی نقش شاه به روزنامه واشنگتن پست می گوید: «روابط خوب امریکا و ایران در زمان حکومت شاه در سال های 1970 میلادی، براساس منافع ملی امریکا استقرار یافته بود.» [10]
جدا از توضیحات صاحب نظران و تحلیلگران و همچنین آنچه نیکسون و کیسینجر می گویند، شاه پس از سقوط با ارزیابی آنچه که در زمان حکومتش انجام داده، مطالبی را بیان می کند که ماهیت سیاست هایش را آشکار می سازد. وی در آخرین مصاحبه خود با کارترین گراهام مدیر مؤسسه مطبوعاتی واشنگتن پست در سال 1359 می گوید: «بزرگ ترین اشتباه من این بود که به جای اینکه خود درباره ی مسائل داخلی کشورم تصمیم بگیرم، به مشورت با امریکایی ها و انگلیسی ها پرداختم و به توصیه های غلط و متضاد آنها گوش فرا دادم.» [11]
توضیحات این بخش برای اثبات این موضوع بیان شد که شاه فاقد اندیشه و رفتار راهبردی بود و آنچه عمل می شد، در چارچوب منافع و استراتژی منطقه یی امریکا بود. نقش ژئوپلیتیک ایران در این دوره فاقد مؤلفه های مستقل است. همچنین تعریف تهدیدات، به ویژه تهدید عراق که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، گرچه با ملاحظات ژئوپلیتیک صورت گرفته است ولی متأثر از منافع امریکا، غرب و اسرائیل است.

3. شکل گیری تهدید عراق

مناسبات ایران با عراق پس از کودتای عبدالکریم قاسم، بیش از آنکه متأثر از منافع و ملاحظات ژئوپلیتیک برای ایران باشد، در چارچوب انطباق منافع دستگاه هیئت حاکمه ایران با منافع راهبردی امریکا صورت گرفته است. در عین حال موضوع مهم این است که در دوره ی قبل و بعد از انقلاب به دلیل ماهیت نظام بین المللی و سیستم دو قطبی، رفتار مستقل برای کشورهای منطقه خاورمیانه بسیار دشوار و پر هزینه بوده است. علاوه بر این، به نوشته گراهام فولر روابط میان ایران و عراق بسته به نوع رژیمی که در هر یک از دو کشور قدرت را در دست داشته باشد، بسیار فرق می کند. هنگامی که دو کشور خواهان اجتناب از درگیری هستند و به دستور کار داخلی خود تأکید دارند، عرصه های ریشه دار اصطکاک، ناچیز و کم اهمیت قلمداد می گردد، یا حتی حل می شود، اما چنانکه یکی از دو کشور به ناگهان در تشدید رقابت یا مبارزه جویی با دیگری نفعی ببیند، همین قضایا می تواند به درگیری های عمده تبدیل شود و حتی باعث بروز جنگ گردد. [12]
به نوشته فولر، در دوره یی که نظام دو کشور پادشاهی بود، تعارضات دو کشور به هیچ وجه مشروعیت یا موجودیت طرف مقابل را به مبارزه نمی طلبید، بلکه بیش تر به حل مسائل مشخص مرزی می پرداخت، تقریباً هیچ گونه گرایش ایدئولوژیکی وجود نداشت و لذا در این دوره رسیدن به راه حل های نسبتاً صلح آمیز برای اغلب مسائل امکان پذیر بود. دو کشور از موضعی ملی گرایانه، نسبت به یکدیگر دیدگاه های منفی داشتند، اما در عمل از آن بهره برداری نمی کردند. وی سپس می نویسد: «اما با وقوع انقلاب (کودتا) در عراق که صحنه سیاست های منطقه یی را به کلی دگرگون ساخت، این موازنه تغییر کرد.» [13]

4. کودتای عبدالکریم قاسم (1337)

مسئله مهم این است که دو حادثه یکی در عراق با سقوط رژیم پادشاهی نوری سعید و روی کار آمدن عبدالکریم قاسم و دیگری اعلام خروج انگلیس از منطقه به موازات هم، علاوه بر تأثیرگذاری بر روند تحولات منطقه، مناسبات ایران و عراق را نیز تیره کرد. انقلاب (کودتای) خونین عراق در تیرماه 1337 و گرایش رژیم جدید این کشور به کشورهای تندرو عرب و خروج از پیمان سنتو در همان گام های اولیه، شاه را به شدت نگران کرد. در حالی که رهبران ایران، پاکستان و ترکیه در استانبول منتظر نوری سعید و ملک فیصل دوم و شاهزاده عبدالله نایب السلطنه سابق عراق بودند، کودتا در عراق به دست افسران آزاد صورت گرفت. این کودتا با هیچ مقاومتی روبه رو نشد. ترس شدید شاه از این واقعه، سبب گردید وی چندین روز در استانبول بماند تا مطمئن شود حوادث عراق واکنشی در ایران ایجاد نکرده است. [14]
گرچه با سقوط عبدالکریم قاسم (1341/11/19) به مدت 5 سال آرامش نسبی در مناسبات دو کشور برقرار شد، ولی این حادثه در رویکرد شاه نسبت به کسب حمایت خارجی و افزایش خرید تسلیحات نظامی تأثیر گذار بود. [15]
اظهارات عبدالکریم قاسم درباره ی اختلافات مرزی دو کشور به ویژه اروندرود، در این دوره مسئله یی مهم بود. قاسم در کنفرانسی مطبوعاتی در آذر 1338 ادعا کرد: «عراق در سال 1316 تحت فشار جدی قرار داشته و ناچار شده است حاشیه یی به عرض پنج کیلومتر را در اروندرود به ایران واگذار کند و این عمل عراق یک نوع بخشش بوده است نه استرداد یک حق مکتسبه.» وی افزود: «اگر مسائل مرزی ایران و عراق حل نشود ما در بازگرداندن این حاشیه پنج کیلومتری به خاک میهنمان اقدام خواهیم کرد.» [16]
علی اصغر حکمت وزیر امور خارجه وقت ایران در پاسخ به اظهارات عبدالکریم قاسم گفت: «از زمان برقراری رژیم نظامی در عراق، علاوه بر مشکل اروندرود اقدامات غیر دوستانه دیگری نیز علیه ایران صورت گرفته است.»

5. کودتای بعثی ها (1347) و تشدید تنش ها

کودتای بعثی ها در سال 1968 (1347) مجدداً مناسبات ایران و عراق را تحت تأثیر قرار داد. ابتدا این تصور ایجاد می شود که کودتای بعثی ها کار انگلیس است. اسدالله عَلَم در کتاب خاطراتش به موضوعی اشاره می کند که قابل توجه است، عَلَم می نویسد: «عصری سفیر انگلیس به دیدنم آمد، در خصوص عراق به تفصیل صحبت کردیم. گفتم افکار قدیمی ایران هنوز معتقد است که شما در عراق انگشت دارید و این حکومت بعثی هم در دست شماست.» وی سپس اضافه می کند: «چیزی که هست شما به هر حال در این مناطق سابقه دارید و منافع هم دارید که همان جریان نفت است. مطلب در این جاست که ببینیم اگر نفت به شما برسد، آیا فرق می کند که یک رژیم کمونیست یا کمونیست مآب آن را به شما برساند یا یک کشور شاهنشاهی؟ در این امر من مشکوک هستم.» [17]
عَلَم سپس به گزارش ملاقات سفیر انگلیس با شاه اشاره می کند و از قول وی می نویسد: «فرمودند نسبت به عراق، من هنوز به انگلیس ها مشکوک هستم که البکر آدم خود آنها باشد.» [18] البته به تدریج نگرانی شاه از نقش روس ها در عراق افزایش یافت به همین دلیل عَلَم در ملاقات بعدی خود با سفیر انگلیس به وی می گوید: «راجع به عراق حرف زدیم که معلوم نیست از کجا دستور می گیرند، از روس ها یا از اشخاص دیگر؟ گفت: شما هنوز خیال می کنید که ما ممکن است چنین قدرتی باشیم؟» [19] ارتشبد حسین فردوست نیز در کتاب خاطرات خود ضمن اینکه کودتای قاسم را پیشرفت مواضع شوروی در منطقه تلقی می کند، درباره عارف می نویسد: «عبدالسلام عارف کشته شد و بدین ترتیب حزب بعث به قدرت رسید. این قدم اول به سود امریکا تلقی می شد.» وی سپس نوشته است: «حسن البکر، عبدالرحمن عارف را بدون مقاومت از کشور خارج کرد و عازم انگلستان نمود و قدرت را به دست گرفت. اعزام عارف به انگلستان این فرضیه را مطرح می کند که وی از آغاز مهره انگلیسی ها بوده است.» [20]
به تدریج این تصور برای شاه حاصل شد که بعثی ها به روسیه گرایش دارند. البته در اسناد مشخص نیست این برداشت چگونه حاصل شده است. ارتشبد طوفانیان درباره ی نقشی که در انعقاد قرارداد نظامی با امریکا داشته در کتاب خاطرات خود توضیحاتی می دهد که مهم است. وی می گوید: «من یک گزارش نوشتم به شاه و در کمیته در آنکارا به همین متفقین مان گفتم که این راهکار (2) پیمان بغداد، این چه بود؟ دفاع در خط البرز، دفاع در مقابل کمونیسم در خط البرز، ما در آنکارا به این ها گفتیم آقاجان این خط البرزی که شما درست کردید، روس ها از رویش پریدند، آمدند در بغداد کودتا کردند.» وی سپس می گوید: «ما این قدر گفتیم و شاه گفت تا این ژنرال تویچر را که الان تو همین واشنگتن هست، فرستادند با من نشستیم طرح پیشامد احتمالی (3) نوشتیم برای امکان دفاع از جنوب. براساس این، ما نیاز داشتیم به یک لشکر زرهی در جنوب.» [21]
در واقع طوفانیان به دو موضوع اشاره می کند: یکی اینکه تحولات در عراق را در چارچوب نفوذ شوروی تفسیر و تحلیل می کند و بر پایه همین ملاحظه معتقد است پیمان سنتو دفاع در خط البرز اهمیت خود را از دست داده است، زیرا روس ها با انقلاب در عراق و نفوذ در این کشور در واقع از روی البرز پریدند. دیگر اینکه ایده دفاع از جنوب را طرح می کند که به تشکیل یک لشکر زرهی برای دفاع در جنوب منجر می شود که احتمالاً همان لشکر 92 زرهی اهواز است.

6. اوج گیری تنش ها بر پایه اختلافات مرزی

تنها یک سال پس از کودتای بعثی ها در عراق، در تاریخ 26 فروردین 1348 نعیم النعمه معاون وزیر خارجه عراق به عزت الله عاملی سفیر ایران در بغداد گفت: «دولت عراق آبراه شط العرب را جزء لا ینفک خاک خودش می داند و از دولت ایران می خواهد که کشتی هایی که پرچم ایران را برافشته اند، هنگام
ورود به شط العرب آن را پایین بکشند و هیچ یک از افراد نیروی دریایی ایران سوار کشتی های مزبور نباشند.» معاون وزارت خارجه عراق هشدار داد که اگر ایران این نکات را نپذیرد عراق قوه قهریه به کار خواهد برد و در آینده اجازه نخواهد داد که کشتی های عازم ایران وارد اروند بشوند. [22]
تقویت گرایش های ملی گرایانه در عراق، علاوه بر اینکه اختلافات تاریخی میان دو کشور را فعال کرد و همین امر زمینه تنش و درگیری میان دو کشور شد، موجب طرح ادعاهای ارضی عراق بر کویت نیز شد. [23]
دامنه کشمکش میان تهران و بغداد با توجه به نزدیک شدن زمان خروج نیروهای انگلیس از منطقه خلیج فارس، از مسائل مرزی دو کشور به مسائل منطقه یی و رقابت برای تسلط بر منطقه گسترش یافت. رقابت های نفتی و ثبات شیخ نشین های کوچک عرب نیز به مسائل دو کشور افزود شد. همچنین عراق و مصر از آزاد کردن عرب های خوزستان ایران صحبت کردند. در نتیجه سطح رویارویی میان بغداد و تهران را به میزان زیادی بالا برد [24] و به مدت دو دهه بر مناسبات دو کشور سایه انداخت.
چنان که پیش از این اشاره شد، بحران در مناسبات ایران و عراق حاصل تلاقی دو تحول یکی در ساختار سیاسی عراق با کودتای بعثی ها و دیگری آمادگی انگلیس برای تخلیه منطقه بود که در سال 1971 انجام شد. این تحولات سبب گردید سطوح مختلف روابط شامل مناسبات ایران و عراق با یکدیگر و در منطقه، و سیاست قدرت های بزرگ و اسرائیل در برابر ایران و عراق و در سطح منطقه، با یکدیگر منطبق شود یا در تلاقی با هم قرار گیرد که در ادامه ی بحث به آن اشاره خواهد شد.

7. مسئله کردهای عراق

عبدالکریم قاسم پس از کودتا، برای بازگشت ملامصطفی بارزانی (رهبر بارزانی ها در کردستان عراق) به عراق و مشارکت وی در ساختار سیاسی اقدام کرد. وی هیئتی را به دنبال بارزانی فرستاد و علاوه بر به رسمیت شناختن حزب
بارزانی (حزب دمکرات کردستان) مجوز انتشار 14 روزنامه و نشریه کرد زبان را نیز صادر کرد. یکی از کسانی که از بازگشت بارزانی به عراق ناراضی بود، محمدرضا پهلوی شاه ایران بود. وی واهمه داشت که کردهای ایران به تحریک بارزانی بر علیه او شورش کنند. [25]
تعاملات قاسم با اکراد به دلیل تحولات در داخل عراق و در سطح منطقه به سرعت رنگ باخت و مسئله اکراد برای عبدالکریم قاسم و بعدها برای عبدالسلام عارف و حتی بعثی ها به یک معضل بزرگ تبدیل شد. در واقع مسئله اکراد به ترتیب از زمان عبدالکریم قاسم به بعد به حکومت های مختلف به ارث رسید. [26] با پیدایش زمینه های درگیری میان اکراد و رژیم بعث، چهار لشکر از ارتش عراق در سال 1961 به شمال فرستاده شدند. [27]

8. مسئله عرب های خوزستان و شیعیان عراق

به موازات گسترش مسئله اکراد در عراق، ادعاهای ارضی عراق در مورد رودخانه اروند، به تیرگی روابط ایران و عراق انجامید و در نتیجه ایران قرارداد 1937 را که تعیین کننده مرزهای دو کشور بود، یک طرفه لغو کرد. با افزایش تنش میان ایران و عراق رویکرد جدید ایران به اکراد عراق به عنوان استفاده از فرصت و متقابلاً سیاست های عراق در خوزستان (فرصت عراق) سطح مداخلات و در نتیجه منازعات را میان دو کشور گسترش داد. عراق، خوزستان را عربستان نامید و در ژوئن 1969 (1348)، "جبهه آزادی بخش عربستان" - که منظور خوزستان بود - را تشکیل داد.
البته معادله اکراد و خوزستان حتی در زمان عبدالسلام عارف نیز طرح شد. برابر اسناد ساواک جریان های ناصری و بعثی در لبنان، طی نامه یی از عارف درخواست کردند شورش اکراد را سرکوب نمود و آماده ایجاد آشوب در خوزستان شود. [28]
همچنین برابر گزارش رکن دوم ارتش عراق، ایران با استفاده از تمام امکانات سعی دارد در جنوب عراق و در بین شیعیان، سازمانی علیه رژیم
جمهوری فعلی به وجود بیاورد تا جهت مبارزه با آن قیام وضعی مشابه آنچه در منطقه ملامصطفی به وجود آورده، ایجاد نماید. [29] تظاهرات شیعیان در روز اربعین در شهرهای نجف و کربلا و کاظمین بر علیه عبدالسلام عارف و سیاست های وی، از نظر عراقی ها با حمایت دولت ایران انجام شد. [30] همین امر در زمان عارف و پس از آن بر سیاست های حاکم بر عراق بر علیه شیعیان و اخراج آنها از عراق یا اعدام علمای بزرگ شیعه نقش مهمی داشت.

9. قرارداد دوستی عراق و شوروی

در حالی که مناسبات ایران و عراق در روند جدید به سمت درگیری و تنش حرکت می کرد، دو واقعه دیگر که پس از عقب نشینی نیروهای انگلیس در سال 1971 رخ داد، بر تعمیق و گسترش سطوح درگیری و افزایش بازیگران نقش داشت. در سال 1972 قرارداد دوستی 15 ساله میان عراق و شوروی منعقد شد و در سال 1973 اعراب و اسرائیل پس از گذشت شش سال از آخرین جنگ (1967)، مجدداً درگیر شدند و این در وضعیتی بود که عراق از اول دسامبر 1971 (10 آذر 1350) رابطه سیاسی خود را با ایران قطع نموده بود و این اقدام درست یک روز پس از اقدام ایران برای در اختیار گرفتن سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک بود.
توافق نامه شوروی و عراق در سال 1972، ایران و امریکا را به درکی مشترک از تهدید عراق رساند. این توافق نامه در واقع ایران را از شمال و غرب تهدید کرد [31] و ذهنیت شاه درباره ی نقش انگلیسی ها در کودتای بعثی ها را اصلاح کرد و از این پس تهدید عراق در چارچوب سیاست های شوروی ارزیابی شد و تأکید شاه بر تقویت قدرت نظامی براساس همین ملاحظه شکل گرفت و دوره ی جدیدی از روابط ایران و امریکا آغاز گردید. کیسینجر در کتابی با عنوان "سال های حضور در کاخ سفید" نوشته است: «شاه می کوشید که حمایت ما را به دست آورد و این تنها به سبب نیاز این کشور به دفاع از خود و
نشان دادن امنیت استراتژیک این سرزمین به امریکا نبود، بلکه ماندن در کنار ما و نشان دادن روابط دولتی با ما و در واقع لزوم بیش تر برای آن بود که جایگاهی مناسب و کارساز بیابد. علاوه بر این، ایران مانند یک پل ارتباطی، آسیا و اروپا را به هم مرتبط می سازد. از این رو ایران در سایه دوستی و همکاری با اروپا و امریکا، بی تردید به عنوان مرکز بسیاری از تحولات جهان مورد توجه بوده است. در واقع به استثنای اسرائیل، ایران تنها کشور منطقه است که با امریکا رابطه دارد و این رابطه به مثابه نقطه حد نهایی سیاست خارجی امریکا محسوب می شود. از سوی دیگر، دیدگاه شاه نسبت به معضلات و مشکلات سیاسی مانند دیدگاه امریکاست.» [32]
براساس همین ملاحظات، در 30 و 31 مه 1972 (9 و 10 خرداد 1351) ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر پس از بازگشت از سفر به شرق اروپا، در تهران مذاکرات بسیار مهمی را درباره ی آینده ارتش و خریدهای تسلیحاتی ایران با شاه انجام دادند. براساس این مذاکرات، ایران توانایی دستیابی به هر نوع سلاح نظامی به جز تجهیزات هسته یی را پیدا نمود. [33] همچنین اختیارات جدیدی به ایران برای تعیین سلاح داده شد؛ طوری که در ژوئیه 1972 نیکسون رسماً به وزارت دفاع و امور خارجه ابلاغ نمود که تهران انواع تسلیحات مورد نیازش را خود تعیین خواهد کرد. [34] مجله تایم امریکا با اشاره به توافق نظامی با ایران، طی تفسیری نوشت: «محمدرضا پهلوی توسط امریکا مسئولیت امنیت خلیج فارس را بر عهده گرفته است و بعد از خروج بریتانیا از منطقه و کامل شدن آموزش نظامی و تحویل جنگ افزارهای جدید تا سال 1975، انتظار می رود که ایران به یک قدرت بزرگ و رکن ثبات در خلیج فارس تبدیل شود.» [35] به موازات این تحولات، گزارش های موساد در سال 1972 حاکی از آن بود که دولت های عربی با تشکیل جبهه یی بر علیه اسرائیل در حال تدارک جنگی تازه هستند. اسرائیل می خواست عراق را که با کمک های نظامی شوروی بر اثر قرارداد 1972، روز به روز قوی تر می شد، به اجبار از جبهه اعراب دور نگه دارد. [36]

10. سوء استفاده امریکا و اسرائیل از کردها

در این میان بارزانی ها نیز تفاهم عراق واتحاد شوروی را به زیان خود ارزیابی می کردند. همچنین آنها تصور می کردند عراق به رغم بیانات ضد اسرائیلی، این سلاح ها را بر علیه اسرائیل به کار نخواهد گرفت و همه بر علیه اکراد استفاده خواهد شد. [37] بارزانی ها در مثلث ایران، امریکا و اسرائیل با اسرائیل روابط سازماندهی شده داشتند و می خواستند از اهداف اسرائیل برای سرگرم کردن عراق به منظور دور ساختن آن از جبهه اعراب مخالف اسرائیل، استفاده کنند. [38] ایران در این معادله می توانست نقش محوری داشته باشد.
چنان که پیش از این اشاره شد، ایران ابتدا از سیاست های عبدالکریم قاسم در مورد اکراد و تأثیر آن بر کردهای ایران نگران شد ولی با تشدید اختلافات ایران و عراق و ادعاهای عراق درباره رودخانه اروند، سیاست جدیدی را در برابر عراق با حمایت از اکراد در پیش گرفت. چنان که شاه در یک سخنرانی اعلام کرد: «ما تشکیل دولت مستقل کردها را در عراق تأیید نمی کنیم، اما از حقوق آنها دفاع می کنیم.» [39] متعاقب پیمان همکاری مشترک امریکا و ایران و نقش جدید منطقه یی ایران در چارچوب منافع امریکا، رویکرد ایران در مورد اکراد بر اساس ملاحظات جدید تا اندازه یی تغییر کرد. در واقع ایران به نیازهای اسرائیل توجه بیش تری کرد.
به گفته دکتر محمود عثمان به نشریه الوسط در سال 1973 (1352)، اسرائیلی ها بار دیگر تقاضاهای قبلی را برای گشایش جبهه جدید در برابر عراق اعلام کردند، زیرا در وضعیت بسیار بدی بودند و اصرار داشتند که جبهه یی علیه عراقی ها بگشاییم. [40] در این مرحله امریکا و ایران از اینکه کردها در جنگ جدید خسارات زیادی را متحمل شوند، نگران بودند ولی سرانجام با اصرار ایران، موافقت امریکا برای کمک به اکراد در جنگ با عراق حاصل شد. روزنامه کریستین ساینس مانیتور در این زمینه نوشت: «امریکا از آغاز جنگ توسط
بارزانی ها حمایت کرد تا شوروی را که از راه عراق منطقه خلیج فارس را ناآرام کرده بود، در تنگنا بگذارد و مانع ظهور عراق به عنوان قدرت منطقه و دست اندازی اش به کشورهای خلیج فارس، به ویژه ایران شود. علاوه بر این، از امکان دخالت عراق در تعیین استراتژی سیاسی خاورمیانه کاسته می شود و قدرت این کشور برای شرکت در جنگ های اعراب و اسرائیل کاهش می یابد.» [41]
یکی از فعالان کرد حقوق بشر در نیویورک می گوید: «یکی از مسئولان سازمان اطلاعات امریکا به دیدن من آمد و گفت: ما اهداف شما را تأیید می کنیم، دولت عراق خود را برای حمله همه جانبه بر علیه شما آماده می کند. دولت امریکا آمادگی لازم را دارد که شما را یاری کند و اگر حالا جنگ را آغاز کنید، ما با تمام قدرت از شما حمایت می کنیم. هنگامی هم که از آن مسئول سؤال کردم شما کمک های خود را از چه راهی برای ما می فرستید، او گفت: از راه ایران. من در پاسخ گفتم: اما ایرانی ها دوست و حامی کردها نیستند. او هم گفت: نگران نباشید، فعالیت ها در تهران در کنترل ماست.» [42] تجهیز و پشتیبانی کردها در برابر عراق، چنان که روشن است، با توافق امریکا، اسرائیل و ایران صورت گرفت. اسرائیل با کم ترین هزینه، بیش ترین دستاورد را کسب می کرد، زیرا با شکاف در جبهه عربی موازنه را تا اندازه یی به سود خود حفظ می کرد. امریکا در رقابت با شوروی و برای حمایت از ایران در اجرای نقش جدید منطقه یی و حمایت از اسرائیل، تلاش های ایران را برای کمک به اکراد مورد حمایت قرار داد. ایران نیز گرچه از پیامدهای حمایت از اکراد بر کردستان ایران و نیز روابط ایران با کشورهای منطقه نگران بود، ولی حمایت از اکراد موجب برتری در مناقشه با عراق و اجرای نقش جدید منطقه یی با حمایت از اسرائیل می شد. در واقع اسرائیل و ایران براساس منافعی که داشتند به صورت مشترک عمل می کردند. یکی از اعضای موساد درباره ی ایده ایران و اسرائیل در مورد شورش کردها می گوید: «باید آتش را روشن نگه داریم، ولی نباید اجازه دهیم که شعله ور شود.» [43] این دیدگاه سرانجام پس از انعقاد قرار داد 1975 الجزایر
میان ایران و عراق و صلح اعراب و اسرائیل با سفر سادات به اسرائیل، نشان داد که هزینه اکراد برای بازی در چنین معادله یی تا چه اندازه خسارت بار است.

پی نوشت ها :

1. این مقاله بخشی از پایان نامه دکتری نویسنده محترم است، که در فصلنامه نگین شماره 23 (زمستان 1386) به چاپ رسیده است.
2. Concept
3. Contingency plan

یادداشت ها:

[1]. حسن چگینی (1385)، مصاحبه اختصاصی درباره استراتژی دفاعی ایران در برابر عراق.
[2]. همان.
[3]. حسین جلالی (1385)، مصاحبه اختصاصی درباره وضعیت ارتش ایران در قبل از انقلاب، تهران.
[4]. محسن رضایی (1385)، مصاحبه اختصاصی درباره نقش و جایگاه ایران در استراتژی امریکا.
[5]. حسین فردوست؛ ظهور و سقوط سطنت پهلوی، جلد اول؛ تهران: انتشارات اطلاعات، 1371؛ صص 480-479.
[6]. همان.
[7]. همان، ص 486.
[8]. گری سیک؛ همه چیز فرو می ریزد؛ ترجمه: علی بختیار زاده؛ تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384؛ صص 38-3.
[9]. محمد جعفر چمنکار؛ "استراتژی های نوین سیاست خارجی جهان غرب و نقش آفرینی دولت پهلوی"، در کتاب سقوط؛ تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.
[10]. تلکس خبرگزاری جمهوری اسلامی، 1385/4/2، به نقل از روزنامه واشنگتن پست، 1385/4/2.
[11]. زینب احیایی؛ مستشاران امریکایی در ایران؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382؛ ص 15.
[12]. گراهام فولر؛ قبله عالم (ژئوپلیتیک ایران)؛ ترجمه: عباس مخبر؛ تهران: نشر مرکز، 1377؛ صص 53-54.
[13]. همان، صص 54 و 55.
[14]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی؛ تهران: نشر پیکان، 1380؛ ص 253.
[15]. مرکز بررسی اسناد تاریخی؛ روابط ایران و عراق در دوره حزب بعث به روایت اسناد ساواک؛ تهران: 1380؛ صص 85 و 86.
[16]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ همان، ص 259.
[17]. امیراسدالله علم؛ یادداشت ها، جلد سوم سال 1352؛ ویراستار: علینقی علیخانی؛ تهران: انتشارات معین و مازیار، چاپ پنجم 1383؛ صص 13 و 14.
[18]. همان؛ ص 156.
[19]. همان، ص 131.
[20]. حسین فردوست؛ همان ، صص 555 و 556.
[21]. ضیاء صدقی؛ خاطرات ارتشبد طوفانیان؛ انتشارات زیبا، چاپ دوم؛ 1382؛ صص 43 و 44.
[22]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی؛ همان، صص 359 و 357.
[23]. گراهام فولر؛ همان؛ ص 55.
[24]. گراهام فولر؛ همان.
[25]. تونجای اوزکان؛ دولت کردی، رویای بزرگ اکراد؛ ترجمه معاونت اطلاعات ستاد مشترک سپاه؛ تهران: 1385؛ ص 15.
[26]. فب مار؛ تاریخ نوین عراق؛ ترجمه: محمد عباسپور؛ مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، 1380؛ ص 232.
[27]. همان.
[28]. مرکز بررسی اسناد تاریخی؛ همان، ص 195.
[29]. تونجای اوزکان؛ همان، ص 15.
[30]. تونجای اوزکان؛ همان، ص 110.
[31]. شلومو نکدیمون؛ موساد در عراق؛ ترجمه: دکتر علی اصغر قائدان و نبی الله روحی؛ تهران: مؤسسه اندیشه سازان نور، 1385؛ صص 289 و 290.
[32]. همان.
[33]. محمد جعفر چمنکار، همان.
[34]. همان.
[35]. محمد جعفر چمنکار، همان، ص 279.
[36]. تونجای اوزکان؛ همان، ص 45.
[37]. تونجای اوزکان؛ همان.
[38]. تونجای اوزکان؛ همان، ص 49.
[39]. شلومو نکدیمون؛ همان، ص 305.
[40]. شلومو نکدیمون؛ همان، صص 353 و 354.
[41]. شلومو نکدیمون؛ همان، صص 306 و 307.
[42]. شلومو نکدیمون؛ همان، صص 306 و 307.
[43]. تونجای اوزکان؛ همان، ص 35.

منبع : کتاب ریشه ها و علل وقوع

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط