نویسنده: حسین نجاتی
گرچه مفهوم «بازی» سالهاست که به کار گرفته می شود اما هنوز تعریفی از آن ارائه نشده که مورد قبول همه باشد. کودکان در بازی، به نقش آفرینی می پردازند، مثلاً، دکتر می شوند، مهمان بازی می کنند و بازی های از این دست دربین کودکان همگانی می باشد و کودکان از شیوه های عمومی بازی، پیروی می کنند. بدین معنی که کودک، بازی ها را از دست زدن به اشیاء دور و بر خود شروع می کند و با رشد سنی، به بازی های پیچیده تری می پردازد. معیارهایی را غالب مشاهده کنندگان بازی کودکان، در تعریف بازی نام می برند که عبارتند از: 1-بازی خوشایند و لذتبخش است. 2-بازی هیچ هدف بیرونی ای ندارد، انگیزشهای کودک ذهنی می باشد و متوجه هیچگونه هدفی عملی نیست. 3-بازی خودجوش و داوطلبانه است و بازیگر، خود آن را انتخاب می کند4-بازی کردن، مستلزم درگیری فعالانه بازیگر است.
همین که کودک به نحوی با اشیاء شروع به بازی می کند، واکنش وی نسبت به کودکان دیگر تغییر می کند. یکی از فرضیه ها در زمینه بازی کودکان، این است که بازی رشد هوشی کودک را تسریع می کند. دیده شده است که کودکان فاقد اسباب بازی، از لحاظ شناختی از همسالان خود عقب تر می باشند. بعضی از روان شناسان معتقدند که یکی از دلایل مهمی که کودکان طبقه کم درآمد، پس از ورود به مدرسه با مشکلات یادگیری روبرو می شوند این است که کمتر فرصت بازی داشته اند و بازی های آنها پیچیده نبوده است.
شخصیت کودک در ضمن بازی شکل می گیرد، دگرگونیهای زیادی در روحیات و خلقیات او روی می دهد و همه اینها، تکامل و گذار به مرحله ی عالیتر پیشرفت را برای کودک مهیا می کند. در میان انواع بازی، بازی های
ابتکاری که آفریده ی خود کودکان می باشد، اهمیت ویژه ای دارد و این بازی ها به شخصیت کودک شکل می دهد و وسیله ی گرانبهایی در تربیت کودک به حساب می آید.
ابتکار و خلاقیت کودک، در آفرینش موضوع بازی و در تجسس وسایل جهت عملی ساختن آن ظاهر می شود. بازی موجب دوستی و مراوده میان کودکان همسال می شود و کودک رفته رفته، ضمن بازی خود را عضوی از یک جمع احساس می کند و به ارزیابی منصفانه رفتار و کردار خویش و همبازی های خود می نشیند.
ضمن بازی، همه ی جوانب شخصیت کودک به سمت اتحاد و همکاری با همبازی ها شکل گرفته و شور و شوق و احساس مسئولیت در وی به وجود می آورد.
محتوای بازی های کودکان، متفاوت و گوناگون است. زندگی والدین، کار افراد شاغل و... می تواند برای آنها مهم و جالب باشد. از رفتار کودک ضمن بازی، می توان به مناسبات بزرگسالان پی برد. مشاهدات فراوان نشان می دهد که انتخاب بازی با تمایلات و خواسته کودک بستگی دارد. اگر بپذیریم که بازی برای رشد هوشی اهمیت به سزایی دارد، در این صورت آشنا کردن کودکان با بازی، یکی از عواملی است که رشد شناختی را تسهیل می کند. اسباب بازی های مناسب به کودکان قبل از دبستان کمک می کند تا رفتار اجتماعی مطلوب را بیاموزند. در زمینه انجام بازی ها، دختران و پسران بسیار به هم نزدیک می باشند. فیلز(1) یکی از پژوهشگران در زمینه بازی کودکان، در یک تحقیق به این نتیجه رسید که فعالیت های پسران و دختران خیلی به هم نزدیک است، با این تفاوت که دختران فعالترین و آرامترین افراد در بازی می باشند.
اسپنسر(2)(1903-1820) بازی را چنین توجیه کرده است: منظور از بازی، خارج کردن نیروهای اضافی در بدن است. به این معنی که اگر کودک جیغ و فریاد به راه می اندازد یا لگد می زند، برای این است که نیروی اضافی بدن خود را از این طریق آزاد کند و به مصرف برساند.
گروس(3) بازی را عبارت از آماده شدن کودک برای اعمال دوره ی بزرگی می داند، او اعتقاد دارد که کودک خود از این آماده شدن باخبر نیست.
جان دیوئی (4)(1952-1859) معتقد است که بازی نوعی فعالیت است که خودبخود و آزادانه صورت می گیرد.
ویلیام استرن(5)(1938-1871) بازی را غریزه ای برای رشد و نمو استعدادهای گوناگون می داند و یا تمرینی برای اعمال آتی، به عنوان مثال، اگر دختر کوچکی به بازی با عروسک علاقه نشان می دهد، ناخودآگاه خود را برای پرستاری از کودک در بزرگسالی آماده می کند.
استانلی هال(6)(1924-1846) معتقد است که کودک، همان مراحلی را که انسان ابتدایی برای رسیدن به تمدن پیموده است را طی می کند. به این معنی که در ابتدا کودک با افراد محدود و وسایل ساده و ابتدایی بازی می کند و بعدها بازی های سازمان یافته تر با ابزار و وسایل پیچیده و افراد بیشتر انجام می دهد.
در فرهنگ وبستر(7)بازی به این صورت تعریف شده است:
1-حرکت، فعالیت و جنبش به مثابه تحرک عضلات.
2-آزادی یا محدوده ای برای حرکت یا جنبش.
3-فعالیت یا تمرینی برای سرگرمی، ورزش و یا تفریح.
لازاروس(8)اعتقاد دارد از آن رو که انجام کار یا فعالیت نیاز به مصرف انرژی زیادی دارد، لذا انسان باید در مقابل مصرف انرژی لازمه مقداری استراحت کرده و خستگی را از تن خارج کند. او عقیده دارد که جبران انرژی از دست رفته صرفاً از طریق استراحت میسر نیست بلکه باید از نیروی دیگری استفاده کرد و این نیرو در بازی متمرکز است.
پاتریک(9) بر این باور است که بازی برای تخفیف خستگی ناشی از کار لازم است. براساس نظر وی، انرژی مصرف شده از طریق بازی تأمین می شود. به عبارتی دیگر وی اعتقاد دارد که بدن بعد از مدتی فعالیت خسته می شود و برای رفع خستگی باید حرکتی را انجام دهد، لذا در مدت بازی زمانی فرا می رسد که انرژی بدن در حداقل خود است.
مک دوگال(10) بازی را تمایل موجود زنده برای رسیده کردن غرایز می داند، البته قبل از اینکه این غرایز میدان عمل پیدا کند. براساس این نظریه، بازی رفتار غریزی است. سرگرم شدن کودک به بازی به طور غریزی است و در واقع شکل رشد یافته ای از رفتاری می باشد که او در آینده باید به کار بندد.
پستالوزی(11)(1828-1746) نیز اعتقاد داشت که بازی از طریق درگیری ها، کوشش ها، فعالیت ها، سرگرمی ها، به مجموعه اعمال لازم برای زندگی فرد کمک کرده و از این طریق انسجامی مستحکم بین روح و جسم برقرار می شود.
بازی نیز همچون سایر پدیده ها، ابعاد گوناگونی را در برمی گیرد و به خاطر همین وسعت ابعاد، تعریف های زیادی از بازی ارائه شده است. هر یک از این تعریف ها، با برجسته کردن قسمتی از کارکرد بازی، دیدگاه خاصی را مطرح کرده است.
آنچه مهم می باشد، این است که بازی یکی از مهمترین عواملی محسوب می شود که موجب هماهنگی رشد کودک از لحاظ جسمی، ذهنی و احساسی می شود. بازی یک کار جدی برای کودک به حساب می آید و ممکن است برای او شادی بخش باشد. کودک پیوسته در خلال ساعات بازی مهارت و کارآیی خود را برای برخورد با محیط اطرافش به کار می گیرد. بازی کودک را قادر می سازد که خواست ها و امیال خود را در زندگی روزانه وارد ساخته و از راه شناخت توانایی ها و ویژگی های خود با مسیر آینده زندگی اش آشنا شود.
بازی وسیله ای است برای سازندگی کودک. وی از طریق بازی فرا می گیرد تجربه کند، ابداع کند، دفاع کند و غیره و همین طور از طریق بازی می تواند به استعدادها، توانایی ها، خواست ها، ضعف ها و نکات مثبت و منفی خود پی ببرد و با شناخت بدست آمده، ساخت شخصیتی خود را تحکیم بخشد. کودک از راه بازی، چگونگی مقابله با شرایط زندگی را می آموزد و با بازی کودک درمی یابد که برای رسیدن به هدف چگونه برخورد کند. کودک در می یابد که در بسیاری از مواقع به تنهایی قادر به دست یابی به هدف نیست. کودک با بازی درمی یابد که در جامعه اصول و قواعدی وجود دارد که او نیز مجبور به رعایت آنها است. کودک از طریق بازی آنچه که در درون دارد را بیان می دارد و برخی از احساسات و آگاهی ها را از این طریق تخلیه می کند.
بازی وسیله اصلی، خودآگاهی و تکامل فکری و ارتباطی کودک با دنیای بزرگسال است. در مدت بسیار کمی، کودک در خانه خود بخود بازی را کشف کرده و با بازیهای کم و بیش نمونه، آشنا می شود و رفته رفته این بازیها رنگ اجتماعی و فرهنگی به خود می گیرند. بازی نه تنها برای کودک لازم و ضروری است، بلکه بایستی دیگران نیز با او بازی کنند. یادگیریهای اولیه صورت نمی گیرد مگر از طریق بازی، همین طور از طریق بازی است که خواسته های اساسی کودک تحقیق می یابد. بازی را می توان سرآغاز کار، فعالیت سازنده و منظم دانست، اگر چه ممکن است اوایل چنین به نظر نیاید. به وسیله بازی است که ابتکار و تسلط بر خویشتن را کودک می آموزد.
در جریان بازی، نیروهای مختلف کودک از قبیل؛ حافظه، دقت، چالاکی و... رشد می کند. شخصیت کودک در ضمن بازی شکل گرفته و دگرگونی های عمیقی در روحیات وی روی می دهد. بازی راه را برای دوستی میان کودکان همسال می گشاید و کودک رفته رفته خود را عضوی از یک جمع احساس می کند و به ارزیابی منصفانه ی رفتار و عملکرد خود و همبازی هایش می پردازد. در ضمن بازی همه جوانب شخصیت کودک در اتحاد و همکاری با همبازیها شکل می گیرد و پرورش عقلی کودک را موجب می شود.
بازی ها می تواند حس احترام به دیگران، مهربانی و خلوص را در کودک پرورش دهد و حس ابداع را در او شکوفا کند. کودک هر رفتاری که در بازی در پیش می گیرد، در بزرگسالی از بسیاری جهات در کار هم همان رفتار را خواهد داشت. کودک از طریق بازی می تواند اعضا و عضلات خود را سالم و ورزیده کرده و خود را از رکود و خمودگی برهاند و او از این طریق روح همکاری، رفاقت و... در خود به وجود آورده و پرورش می دهد.
کودک عاشق بازی است، شاید بدترین محرومیت برای او این باشد که از بازی محرومش کنند. از طریق بازی می توان زبان کودکان، افکار و احساسات، طرز تلقی، تربیت فردی، تمایلات و بسیاری از مسایل آنها را دریافته و با آنها تفاهم کنیم. در بازی همه اعضا در فعالیت و جنب و جوش است و این امر باعث رشد همه جانبه کودک می شود. کودک در بازی با برخی از رفتارها آشنایی حاصل می کند و در خود قدرت مقاومت در برابر مشکلات را ایجاد می کند و این خود اعتماد بنفس او را زیاد کرده و موجب استقلال و شکوفایی فکری او می شود.
بازی موجب پرورش رشد عاطفی کودک شده و او شیوه زندگی و برآوردن نیازها، عواطف و تحت کنترل درآوردن آنها را می آموزد و موجب می شود که کودک بتواند با دیگران ارتباطی صحیح برقرار ساخته و راه دوست داشتن، فعالیت های گروهی، همیاری و... را یاد بگیرد.
کودک از طریق بازی با نقش های متعدد اجتماعی آشنا شده، افقهای وسیعی در زمینه های مربوط به جهان در برابر چشم او گشوده می شود و اطلاعات لازم در جهت زندگی اش در اختیار او قرار می گیرد. بازی به کودک این امکان را می دهد نه تنها به خود بیاندیشد، بلکه ارزشهای دیگران را نیز به حساب آورده و از حالت خود محوری بیرون بیاید. او یاد می گیرد برای رسیدن به هدف چگونه نقشه بکشد و چگونه با تلاش بر موانع و مشکلات موجود بر سر راهش فایق آید.
بازی رشد هوشی را تسریع می کند. کودکانی که هیچ اسباب بازی ندارند و محدودیت در انجام بازی دارند؛ از لحاظ شناختی از همسالان خود عقب ترند. اگر بپذیریم که بازی برای رشد هوشی اهمیت فوق العاده ای دارد، در این صورت آشنا کردن کودکان با بازی و محرک بازی یکی از عواملی است که در رشد شناختی کودک تأثیر دارد و آن را تسهیل می کند.
اسباب بازی های مناسب به کودکان کمک می کند تا رفتار اجتماعی مطلوب و قابل قبول را بیاموزند، بنابراین اهمیت اسباب بازی های مناسب برای کودکان روشن می شود و وظیفه والدین و مربیان کودک است که چنین امکانی را برای کودک مهیا سازند.
در پایان این مبحث شاید بد نباشد که یک تعریف از بازی ارائه شود، اگرچه ارائه تعریفی برای بازی دشوار است ولی کاترین گاروی(12)(1977) معیارهایی را که اکثر مشاهده گران در تعریف بازی به کار گرفته اند را بدین صورت فهرست کرده است:
1-بازی لذتبخش و خوشایند است.
2-بازی خود جوش و داوطلبانه است و بازیگر خود آن را انتخاب می کند.
3-بازی هیچ هدف بیرونی نداشته و انگیزشهای کودک ذهنی هستند و معطوف به هیچگونه هدف عملی نیستند.
4-بازی کردن مستلزم درگیری فعالانه بازیگر است.
در دوره ی پیش از دبستان، بیشتر بازی های انفرادی مورد توجه کودک است و هر چه که بزرگتر می شود به سمت بازی های اجتماعی گرایش پیدا می کند. به تدریج که کودک به دوره ی بلوغ نزدیکتر می شود، کودک فردیت خود را ظاهر ساخته و کمتر کورکورانه وارد بازی خواهد شد.
به عمل آمده است، مشخص شده که کودکان سرآمد و کودکان کند ذهن، به یک نسبت در بازی شرکت می کنند، با این اختلاف که بازی های کودکان سرآمد بیشتر متشکل و متغیر است. کودکان تیزهوش بیشتر به بازی های انفرادی و بازی هایی که عامل هوش در آنها نقش و دخالت دارد، گرایش دارند مانند: شطرنج و بچه های کند ذهن میل به شرکت در بازی های دسته جمعی دارند تا عقب افتادگی آنها کمتر نمایان شود.
ایجاد محیطی مطلوب جهت بازی کودکانه، از اهم وظایف والدین و مربیان می باشد. محیط نبایستی خارج از دنیای واقعی کودکان باشد و این اصل مهم باید همواره رعایت شود. کودکان به طبیعت علاقه زیادی دارند و دوست دارند تا همواره با آن در تماس باشند و آنچه را که در آن می بینند تجربه کنند، لمس کنند، بنابراین ایجاد چنین محیطی برای کودکان بسیار مهم است.
بازی فرصت مناسبی است برای شناخت رفتارهای ناهنجار کودک. می توان ضمن بازی، ترسها، امیال، آرزوها و بسیاری مسایل دیگر و همین طور نوع تربیت کودک را شناخته و براساس شناخت بدست آمده جهت تربیت کودک اقدامات لازم و ضروری را انجام داد.
کودک هنگام بازی می آموزد که چگونه حق دیگران را رعایت کند تا مورد قبول و پذیرش دیگران قرار گیرد.
2-اسباب بازی باید متناسب با سن و جنس کودک باشد.
3-اسباب بازی باید ارزان قیمت باشد تا کودک بتواند آنها را دستکاری کند.
4-اسباب بازی باید برای کودک تازگی داشته باشد.
5-اسباب بازی کودک بایستی کاملاً بی خطر باشد.
6-وسیله بازی کودک باید متنوع باشد تا کودک احساس رضایت و شعف کند و زود خسته نشود.
7-اسباب بازی باید به گونه ای باشد که کودک را از نظر رشد و تکامل در جنبه های مختلف یاری کند.
8-در خرید وسیله بازی بایستی به نیاز و سلیقه کودک کاملاً توجه شود و از هرگونه اجبار و یا القای نظر خودداری شود.
9-در بازی، کودکان را غیر مستقیم به رعایت مسایل اخلاقی، حق و عدالت تشویق کنید.
10-محیط بازی باید متناسب با سن کودک بوده و برای کودک مطلوب و دلپذیر باشد.
11-باید از مداخله نابجا در بازی های کودکان خودداری شود.
12-بازی هایی به کودکان پیشنهاد شود که مطابق ذوق و سلیقه آنها باشد.
13-از خوردنی ها به عنوان اسباب بازی نباید استفاده شود.
14-در بازی از تربیت اجتماعی کودک نباید غفلت کرد.
15-اگر کودک میل به بازی ندارد، باید علت آن را جستجو کرد و در صورت لزوم به رفع آن پرداخت.
16-کار کودک بازی است، ولی باید بازی نیز تا اندازه ای جدی باشد.
17-بازی همیشه باید برای کودک خوشایند باشد و هیچگاه نبایستی بازی به گونه ای بر او تحمیل شود.
18-گاهی از اوقات لازم است بزرگترها هم همبازی با کودکان شوند.
19-از انجام هر بازی باید نتیجه ای مثبت و مفید انتظار داشت.
20-محیط بازی باید از حیث وسایل بازی غنی بوده تا کودک خود انتخابگر باشد.
21-بگذارید کودک در بازی برای خود فکر کند و هرگز پاسخ را به کودک نگوئید، مگر در موارد استثنایی.
22-باید کاری کنید که بازی به صورت تجربه لذت بخشی برای کودک درآید.
23-بازی باید برای کودک متنوع باشد، تکیه بر یک نوع بازی درست نیست.
در نقاشی هر چیزی که بیشتر مورد نظر کودک باشد، بزرگتر کشیده می شود و تأکید کودک بیشتر بر آن استوار می شود. نقاشی، میزان تسلط کودک بر عضلاتش را نشان می دهد و فعالیت های از این دست، نقاشی، خط، کارهای دستی و... به رشد شخصیت کودک کمک می کند و روش مطلوبی است برای ایجاد عزت نفس و خود اتکایی در کودکان و از نظر روانی، موجب آرامش و اطمینان کودک می شود.
همین که کودک به نحوی با اشیاء شروع به بازی می کند، واکنش وی نسبت به کودکان دیگر تغییر می کند. یکی از فرضیه ها در زمینه بازی کودکان، این است که بازی رشد هوشی کودک را تسریع می کند. دیده شده است که کودکان فاقد اسباب بازی، از لحاظ شناختی از همسالان خود عقب تر می باشند. بعضی از روان شناسان معتقدند که یکی از دلایل مهمی که کودکان طبقه کم درآمد، پس از ورود به مدرسه با مشکلات یادگیری روبرو می شوند این است که کمتر فرصت بازی داشته اند و بازی های آنها پیچیده نبوده است.
شخصیت کودک در ضمن بازی شکل می گیرد، دگرگونیهای زیادی در روحیات و خلقیات او روی می دهد و همه اینها، تکامل و گذار به مرحله ی عالیتر پیشرفت را برای کودک مهیا می کند. در میان انواع بازی، بازی های
ابتکاری که آفریده ی خود کودکان می باشد، اهمیت ویژه ای دارد و این بازی ها به شخصیت کودک شکل می دهد و وسیله ی گرانبهایی در تربیت کودک به حساب می آید.
ابتکار و خلاقیت کودک، در آفرینش موضوع بازی و در تجسس وسایل جهت عملی ساختن آن ظاهر می شود. بازی موجب دوستی و مراوده میان کودکان همسال می شود و کودک رفته رفته، ضمن بازی خود را عضوی از یک جمع احساس می کند و به ارزیابی منصفانه رفتار و کردار خویش و همبازی های خود می نشیند.
ضمن بازی، همه ی جوانب شخصیت کودک به سمت اتحاد و همکاری با همبازی ها شکل گرفته و شور و شوق و احساس مسئولیت در وی به وجود می آورد.
محتوای بازی های کودکان، متفاوت و گوناگون است. زندگی والدین، کار افراد شاغل و... می تواند برای آنها مهم و جالب باشد. از رفتار کودک ضمن بازی، می توان به مناسبات بزرگسالان پی برد. مشاهدات فراوان نشان می دهد که انتخاب بازی با تمایلات و خواسته کودک بستگی دارد. اگر بپذیریم که بازی برای رشد هوشی اهمیت به سزایی دارد، در این صورت آشنا کردن کودکان با بازی، یکی از عواملی است که رشد شناختی را تسهیل می کند. اسباب بازی های مناسب به کودکان قبل از دبستان کمک می کند تا رفتار اجتماعی مطلوب را بیاموزند. در زمینه انجام بازی ها، دختران و پسران بسیار به هم نزدیک می باشند. فیلز(1) یکی از پژوهشگران در زمینه بازی کودکان، در یک تحقیق به این نتیجه رسید که فعالیت های پسران و دختران خیلی به هم نزدیک است، با این تفاوت که دختران فعالترین و آرامترین افراد در بازی می باشند.
بازی و کودکان
بازی دارای ارزش و اهمیت زیاد است. کودک در سایه بازی، نه تنها از نظر جسمانی قوی می شود، بلکه فعالیت دیگر اعضای بدن به وسیله بازی تسریع می شود. اثرات فوق العاده بازی را نمی توان در شکل گیری شخصیت کودک نادیده گرفت. بازی برای تشکیل شخصیت سالم و یادگیری رفتارهای اجتماعی کودک لازم و حیاتی است.اسپنسر(2)(1903-1820) بازی را چنین توجیه کرده است: منظور از بازی، خارج کردن نیروهای اضافی در بدن است. به این معنی که اگر کودک جیغ و فریاد به راه می اندازد یا لگد می زند، برای این است که نیروی اضافی بدن خود را از این طریق آزاد کند و به مصرف برساند.
گروس(3) بازی را عبارت از آماده شدن کودک برای اعمال دوره ی بزرگی می داند، او اعتقاد دارد که کودک خود از این آماده شدن باخبر نیست.
جان دیوئی (4)(1952-1859) معتقد است که بازی نوعی فعالیت است که خودبخود و آزادانه صورت می گیرد.
ویلیام استرن(5)(1938-1871) بازی را غریزه ای برای رشد و نمو استعدادهای گوناگون می داند و یا تمرینی برای اعمال آتی، به عنوان مثال، اگر دختر کوچکی به بازی با عروسک علاقه نشان می دهد، ناخودآگاه خود را برای پرستاری از کودک در بزرگسالی آماده می کند.
استانلی هال(6)(1924-1846) معتقد است که کودک، همان مراحلی را که انسان ابتدایی برای رسیدن به تمدن پیموده است را طی می کند. به این معنی که در ابتدا کودک با افراد محدود و وسایل ساده و ابتدایی بازی می کند و بعدها بازی های سازمان یافته تر با ابزار و وسایل پیچیده و افراد بیشتر انجام می دهد.
در فرهنگ وبستر(7)بازی به این صورت تعریف شده است:
1-حرکت، فعالیت و جنبش به مثابه تحرک عضلات.
2-آزادی یا محدوده ای برای حرکت یا جنبش.
3-فعالیت یا تمرینی برای سرگرمی، ورزش و یا تفریح.
لازاروس(8)اعتقاد دارد از آن رو که انجام کار یا فعالیت نیاز به مصرف انرژی زیادی دارد، لذا انسان باید در مقابل مصرف انرژی لازمه مقداری استراحت کرده و خستگی را از تن خارج کند. او عقیده دارد که جبران انرژی از دست رفته صرفاً از طریق استراحت میسر نیست بلکه باید از نیروی دیگری استفاده کرد و این نیرو در بازی متمرکز است.
پاتریک(9) بر این باور است که بازی برای تخفیف خستگی ناشی از کار لازم است. براساس نظر وی، انرژی مصرف شده از طریق بازی تأمین می شود. به عبارتی دیگر وی اعتقاد دارد که بدن بعد از مدتی فعالیت خسته می شود و برای رفع خستگی باید حرکتی را انجام دهد، لذا در مدت بازی زمانی فرا می رسد که انرژی بدن در حداقل خود است.
مک دوگال(10) بازی را تمایل موجود زنده برای رسیده کردن غرایز می داند، البته قبل از اینکه این غرایز میدان عمل پیدا کند. براساس این نظریه، بازی رفتار غریزی است. سرگرم شدن کودک به بازی به طور غریزی است و در واقع شکل رشد یافته ای از رفتاری می باشد که او در آینده باید به کار بندد.
پستالوزی(11)(1828-1746) نیز اعتقاد داشت که بازی از طریق درگیری ها، کوشش ها، فعالیت ها، سرگرمی ها، به مجموعه اعمال لازم برای زندگی فرد کمک کرده و از این طریق انسجامی مستحکم بین روح و جسم برقرار می شود.
بازی نیز همچون سایر پدیده ها، ابعاد گوناگونی را در برمی گیرد و به خاطر همین وسعت ابعاد، تعریف های زیادی از بازی ارائه شده است. هر یک از این تعریف ها، با برجسته کردن قسمتی از کارکرد بازی، دیدگاه خاصی را مطرح کرده است.
آنچه مهم می باشد، این است که بازی یکی از مهمترین عواملی محسوب می شود که موجب هماهنگی رشد کودک از لحاظ جسمی، ذهنی و احساسی می شود. بازی یک کار جدی برای کودک به حساب می آید و ممکن است برای او شادی بخش باشد. کودک پیوسته در خلال ساعات بازی مهارت و کارآیی خود را برای برخورد با محیط اطرافش به کار می گیرد. بازی کودک را قادر می سازد که خواست ها و امیال خود را در زندگی روزانه وارد ساخته و از راه شناخت توانایی ها و ویژگی های خود با مسیر آینده زندگی اش آشنا شود.
بازی وسیله ای است برای سازندگی کودک. وی از طریق بازی فرا می گیرد تجربه کند، ابداع کند، دفاع کند و غیره و همین طور از طریق بازی می تواند به استعدادها، توانایی ها، خواست ها، ضعف ها و نکات مثبت و منفی خود پی ببرد و با شناخت بدست آمده، ساخت شخصیتی خود را تحکیم بخشد. کودک از راه بازی، چگونگی مقابله با شرایط زندگی را می آموزد و با بازی کودک درمی یابد که برای رسیدن به هدف چگونه برخورد کند. کودک در می یابد که در بسیاری از مواقع به تنهایی قادر به دست یابی به هدف نیست. کودک با بازی درمی یابد که در جامعه اصول و قواعدی وجود دارد که او نیز مجبور به رعایت آنها است. کودک از طریق بازی آنچه که در درون دارد را بیان می دارد و برخی از احساسات و آگاهی ها را از این طریق تخلیه می کند.
بازی وسیله اصلی، خودآگاهی و تکامل فکری و ارتباطی کودک با دنیای بزرگسال است. در مدت بسیار کمی، کودک در خانه خود بخود بازی را کشف کرده و با بازیهای کم و بیش نمونه، آشنا می شود و رفته رفته این بازیها رنگ اجتماعی و فرهنگی به خود می گیرند. بازی نه تنها برای کودک لازم و ضروری است، بلکه بایستی دیگران نیز با او بازی کنند. یادگیریهای اولیه صورت نمی گیرد مگر از طریق بازی، همین طور از طریق بازی است که خواسته های اساسی کودک تحقیق می یابد. بازی را می توان سرآغاز کار، فعالیت سازنده و منظم دانست، اگر چه ممکن است اوایل چنین به نظر نیاید. به وسیله بازی است که ابتکار و تسلط بر خویشتن را کودک می آموزد.
در جریان بازی، نیروهای مختلف کودک از قبیل؛ حافظه، دقت، چالاکی و... رشد می کند. شخصیت کودک در ضمن بازی شکل گرفته و دگرگونی های عمیقی در روحیات وی روی می دهد. بازی راه را برای دوستی میان کودکان همسال می گشاید و کودک رفته رفته خود را عضوی از یک جمع احساس می کند و به ارزیابی منصفانه ی رفتار و عملکرد خود و همبازی هایش می پردازد. در ضمن بازی همه جوانب شخصیت کودک در اتحاد و همکاری با همبازیها شکل می گیرد و پرورش عقلی کودک را موجب می شود.
بازی ها می تواند حس احترام به دیگران، مهربانی و خلوص را در کودک پرورش دهد و حس ابداع را در او شکوفا کند. کودک هر رفتاری که در بازی در پیش می گیرد، در بزرگسالی از بسیاری جهات در کار هم همان رفتار را خواهد داشت. کودک از طریق بازی می تواند اعضا و عضلات خود را سالم و ورزیده کرده و خود را از رکود و خمودگی برهاند و او از این طریق روح همکاری، رفاقت و... در خود به وجود آورده و پرورش می دهد.
کودک عاشق بازی است، شاید بدترین محرومیت برای او این باشد که از بازی محرومش کنند. از طریق بازی می توان زبان کودکان، افکار و احساسات، طرز تلقی، تربیت فردی، تمایلات و بسیاری از مسایل آنها را دریافته و با آنها تفاهم کنیم. در بازی همه اعضا در فعالیت و جنب و جوش است و این امر باعث رشد همه جانبه کودک می شود. کودک در بازی با برخی از رفتارها آشنایی حاصل می کند و در خود قدرت مقاومت در برابر مشکلات را ایجاد می کند و این خود اعتماد بنفس او را زیاد کرده و موجب استقلال و شکوفایی فکری او می شود.
بازی موجب پرورش رشد عاطفی کودک شده و او شیوه زندگی و برآوردن نیازها، عواطف و تحت کنترل درآوردن آنها را می آموزد و موجب می شود که کودک بتواند با دیگران ارتباطی صحیح برقرار ساخته و راه دوست داشتن، فعالیت های گروهی، همیاری و... را یاد بگیرد.
کودک از طریق بازی با نقش های متعدد اجتماعی آشنا شده، افقهای وسیعی در زمینه های مربوط به جهان در برابر چشم او گشوده می شود و اطلاعات لازم در جهت زندگی اش در اختیار او قرار می گیرد. بازی به کودک این امکان را می دهد نه تنها به خود بیاندیشد، بلکه ارزشهای دیگران را نیز به حساب آورده و از حالت خود محوری بیرون بیاید. او یاد می گیرد برای رسیدن به هدف چگونه نقشه بکشد و چگونه با تلاش بر موانع و مشکلات موجود بر سر راهش فایق آید.
بازی رشد هوشی را تسریع می کند. کودکانی که هیچ اسباب بازی ندارند و محدودیت در انجام بازی دارند؛ از لحاظ شناختی از همسالان خود عقب ترند. اگر بپذیریم که بازی برای رشد هوشی اهمیت فوق العاده ای دارد، در این صورت آشنا کردن کودکان با بازی و محرک بازی یکی از عواملی است که در رشد شناختی کودک تأثیر دارد و آن را تسهیل می کند.
اسباب بازی های مناسب به کودکان کمک می کند تا رفتار اجتماعی مطلوب و قابل قبول را بیاموزند، بنابراین اهمیت اسباب بازی های مناسب برای کودکان روشن می شود و وظیفه والدین و مربیان کودک است که چنین امکانی را برای کودک مهیا سازند.
در پایان این مبحث شاید بد نباشد که یک تعریف از بازی ارائه شود، اگرچه ارائه تعریفی برای بازی دشوار است ولی کاترین گاروی(12)(1977) معیارهایی را که اکثر مشاهده گران در تعریف بازی به کار گرفته اند را بدین صورت فهرست کرده است:
1-بازی لذتبخش و خوشایند است.
2-بازی خود جوش و داوطلبانه است و بازیگر خود آن را انتخاب می کند.
3-بازی هیچ هدف بیرونی نداشته و انگیزشهای کودک ذهنی هستند و معطوف به هیچگونه هدف عملی نیستند.
4-بازی کردن مستلزم درگیری فعالانه بازیگر است.
عوامل مؤثر در بازی
بازی تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند: سن، جنس، هوش و محیط قرار می گیرد.1-سن:
بازی در هر مرحله از عمر دارای مشخصات ویژه ای است. اگر مشاهدات دقیق صورت بگیرد، معلوم می شود که از میان بازیهای مختلف، بعضی از آنها برای هر سن بخصوصی مورد علاقه کودک است. کودک تازه متولد شده علاقه به حرکت دادن پاها و دستهای خود دارد و پس از مدتی، از اینکه می تواند از حنجره و دهان خود صدا خارج کند، لذت می برد. رفتار بازی در کودک دارای توالی است. یعنی علاقه به بازی، بخصوص در سن معلوم، نتیجه تغییرات تدریجی در رشد و تجاربی که کودک بدست می آورد است.در دوره ی پیش از دبستان، بیشتر بازی های انفرادی مورد توجه کودک است و هر چه که بزرگتر می شود به سمت بازی های اجتماعی گرایش پیدا می کند. به تدریج که کودک به دوره ی بلوغ نزدیکتر می شود، کودک فردیت خود را ظاهر ساخته و کمتر کورکورانه وارد بازی خواهد شد.
2-جنس:
در دوره ی طفولیت و اوایل کودکی، پسرها بازی هایی که فعالیت بیشتری می طلبد و دخترها بازی های ساکت و کم تحرک را انتخاب می کنند و هر چه که بر سن آنها افزوده می شود، می توان این اختلاف را به شکل چشمگیرتری مشاهده کرد. به عنوان مثال: در سن 8 و 10 سالگی، اختلاف جنس در انتخاب بازی ها کاملاًمشخص است و هریک همجنس های خود را ترجیح می دهند و همچنان که پسرها به بلوغ نزدیکتر می شوند، رقابت در بازی آنها وارد می شود و می کوشند تا چابکی، تحرک و مهارت بیشتری به دست آورند و دختران به بازی های انفرادی، آشپزی، خیاطی و غیره می پردازند. پس از دوره ی بلوغ، اختلاف در بازی کم می شود و هر دو جنس در بازی های یکسان شرکت می کنند.3-هوش:
طی تحقیقاتی که به وسیله لهمن (13)و ویتی(14)به عمل آمده است، مشخص شده که کودکان سرآمد و کودکان کند ذهن، به یک نسبت در بازی شرکت می کنند، با این اختلاف که بازی های کودکان سرآمد بیشتر متشکل و متغیر است. کودکان تیزهوش بیشتر به بازی های انفرادی و بازی هایی که عامل هوش در آنها نقش و دخالت دارد، گرایش دارند مانند: شطرنج و بچه های کند ذهن میل به شرکت در بازی های دسته جمعی دارند تا عقب افتادگی آنها کمتر نمایان شود.
4-محیط
محیط در شکل فعالیت بازی دخالت دارد. بازی ها متناسب با زمان، مکان، فصل، آداب و سنن، شرایط اجتماعی و غیره با هم فرق دارد. بازی های کودکان کنار دریا با بازی های کودکان کوهستان فرق دارد و یا بازی های بچه های روستایی بیشتر انفرادی و بچه های شهری دسته جمعی و گروهی است.ایجاد محیطی مطلوب جهت بازی کودکانه، از اهم وظایف والدین و مربیان می باشد. محیط نبایستی خارج از دنیای واقعی کودکان باشد و این اصل مهم باید همواره رعایت شود. کودکان به طبیعت علاقه زیادی دارند و دوست دارند تا همواره با آن در تماس باشند و آنچه را که در آن می بینند تجربه کنند، لمس کنند، بنابراین ایجاد چنین محیطی برای کودکان بسیار مهم است.
ارزشهای بازی
بازی دارای ارزشهای فراوانی است که بطور خلاصه به چند مورد مهم اشاره می شود:1-ارزش بدنی
بازی دارای ارزش بدنی است. بازی کودکان از لحاظ رشد بدنی و تحرک اجزای مختلف بدن و همین طور هماهنگی بین اعضاء بدن دارای ارزش فراوانی است. بازی به کودک امکان می دهد تا نیروی اضافی موجود در بدن خود را از این طریق به مصرف رسانده و تعادل روانی و عصبی خود را حفظ کند. کودکی که به باز علاقه دارد، کمتر به بیماری مبتلا می شود، زیرا بازی قدرت بدنی او را افزایش می دهد و در مقابل بیماری ها مصون می کند. در بازی، عضلات فرصت آن را می یابند تا سریعتر رشد کنند و قوی تر و چالاک تر شوند و مهارتهای لازم جهت انجام کارهای مختلف را بدست آورند. با بازی اعتماد به نفس و اطمینان خاطر در کودک به وجود می آید که موجب استحکام و تکوین شخصیت استوار و مطمئن در کودک می شود.2-ارزش عقلی
بازی موجب برانگیخته شدن حس کنجکاوی کودک می شود و قدرت ابتکار و ابداع را در او افزایش می دهد. در هنگام بازی کودک با دستکاری اشیاء و تماس با محسوسات، حقایق را شخصاً تجربه می کند و با واقعیت آشنا شده و به تفکر و تعمق می پردازد.3-ارزش اجتماعی و عاطفی
کودک رفته رفته به سوی بازی های دسته جمعی گرایش پیدا می کند و با شرکت در بازیهای دسته جمعی در می یابد با دیگران همکاری داشته باشد. کودک از طریق بازی، اطاعت از مقررات و ارزشهای حاکم را یاد گرفته و همین طور عقاید، افکار و راه و رسمهای گوناگون ارضاء شدن را فرا می گیرد. مثلاً یاد می گیرد که چگونه به حقوق دیگران احترام بگذارد. کودک در هنگام بازی می آموزد که چگونه در مقابل ناکامی ها و شکست ها، ایستادگی کند و اعتماد بنفس خود را حفظ کند.4-ارزش یادگیری
کودک هنگام بازی خیلی از مسایل و موضوعات ساده و پیچیده را می آموزد و اطلاعات مفیدی درباره ی محیط زندگی خود بدست می آورد.5-ارزش شناسایی شخصیت
شخصیت کودک در هنگام بازی، تحت تأثیر قوانین اخلاقی قرار نمی گیرد و آنگونه که هست ظاهر می شود. بنابراین مربی بهترین فرصت را برای مشاهده و شناسایی کودک بدست می آورد و می تواند شخصیت او را آن گونه که هست، مشاهده کند.6-ارزش تربیتی و درمانی
باید به کودک فرصت داده شود تا خود را آن گونه که هست نشان بدهد تا ازاین طریق اعتماد به نفس و خود اتکایی اش افزایش یافته و فشارهای عاطفی اش کاهش یابد. یکی از بهترین راههای کاهش نگرانی و اضطراب کودک و همین طور کاهش مشکلات او، بازی است. بازی کمک مفیدی برای کودک در جهت رهایی از دست نگرانی های مختلف می باشد وکودک احتیاجات و امیال سرکوفته خود را از طریق بازی ارضاء کرده و به رضایت خاطر می رسد.بازی فرصت مناسبی است برای شناخت رفتارهای ناهنجار کودک. می توان ضمن بازی، ترسها، امیال، آرزوها و بسیاری مسایل دیگر و همین طور نوع تربیت کودک را شناخته و براساس شناخت بدست آمده جهت تربیت کودک اقدامات لازم و ضروری را انجام داد.
کودک هنگام بازی می آموزد که چگونه حق دیگران را رعایت کند تا مورد قبول و پذیرش دیگران قرار گیرد.
نکاتی که در بازی باید مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از:
1-هرگز نباید در بازی های کودکانه دخالت مستقیم کرد.2-اسباب بازی باید متناسب با سن و جنس کودک باشد.
3-اسباب بازی باید ارزان قیمت باشد تا کودک بتواند آنها را دستکاری کند.
4-اسباب بازی باید برای کودک تازگی داشته باشد.
5-اسباب بازی کودک بایستی کاملاً بی خطر باشد.
6-وسیله بازی کودک باید متنوع باشد تا کودک احساس رضایت و شعف کند و زود خسته نشود.
7-اسباب بازی باید به گونه ای باشد که کودک را از نظر رشد و تکامل در جنبه های مختلف یاری کند.
8-در خرید وسیله بازی بایستی به نیاز و سلیقه کودک کاملاً توجه شود و از هرگونه اجبار و یا القای نظر خودداری شود.
9-در بازی، کودکان را غیر مستقیم به رعایت مسایل اخلاقی، حق و عدالت تشویق کنید.
10-محیط بازی باید متناسب با سن کودک بوده و برای کودک مطلوب و دلپذیر باشد.
11-باید از مداخله نابجا در بازی های کودکان خودداری شود.
12-بازی هایی به کودکان پیشنهاد شود که مطابق ذوق و سلیقه آنها باشد.
13-از خوردنی ها به عنوان اسباب بازی نباید استفاده شود.
14-در بازی از تربیت اجتماعی کودک نباید غفلت کرد.
15-اگر کودک میل به بازی ندارد، باید علت آن را جستجو کرد و در صورت لزوم به رفع آن پرداخت.
16-کار کودک بازی است، ولی باید بازی نیز تا اندازه ای جدی باشد.
17-بازی همیشه باید برای کودک خوشایند باشد و هیچگاه نبایستی بازی به گونه ای بر او تحمیل شود.
18-گاهی از اوقات لازم است بزرگترها هم همبازی با کودکان شوند.
19-از انجام هر بازی باید نتیجه ای مثبت و مفید انتظار داشت.
20-محیط بازی باید از حیث وسایل بازی غنی بوده تا کودک خود انتخابگر باشد.
21-بگذارید کودک در بازی برای خود فکر کند و هرگز پاسخ را به کودک نگوئید، مگر در موارد استثنایی.
22-باید کاری کنید که بازی به صورت تجربه لذت بخشی برای کودک درآید.
23-بازی باید برای کودک متنوع باشد، تکیه بر یک نوع بازی درست نیست.
نقاشی در کودکان
کودکان به فراخور استعداد و علاقه خویش، دارای قدرت آفرینش در نقاشی هستند. نقاشی در دو سالگی نزد کودکان بیشتر جنبه های نمادی دارد و کم کم با افزایش سن، کودک از نقاشی نمادی به جانب نقاشی پیچیده تر، حرکت می کند. نقاشی کودکان نموداری از تخیلات، تصورات و احساسات آنها به شمار می آید. کودکان در سال های دوم و گاهی سوم زندگی، خطوطی می کشند اما به ندرت سعی می کنند اشیایی را که می شناسند، نقاشی کنند. اگرچه اشکال خاصی نمی کشند اما از آنها پرسیده شود که چه کشیده اند، خواهند گفت، گاو، سگ، گربه، آدم و... ولی از سه سالگی به بعد، کودکان کم کم اشکالی نمادین می کشند که شبیه انسان و یا حیوان است و به مرور، به سمت پیچیدگی در نقاشی کشیدن، پیش می روند. نقاشی کودکان، زبان خاموش افکار و احساسات آنها است.در نقاشی هر چیزی که بیشتر مورد نظر کودک باشد، بزرگتر کشیده می شود و تأکید کودک بیشتر بر آن استوار می شود. نقاشی، میزان تسلط کودک بر عضلاتش را نشان می دهد و فعالیت های از این دست، نقاشی، خط، کارهای دستی و... به رشد شخصیت کودک کمک می کند و روش مطلوبی است برای ایجاد عزت نفس و خود اتکایی در کودکان و از نظر روانی، موجب آرامش و اطمینان کودک می شود.
پینوشتها:
1-Evaline Fales
2-Spencer
3-Gross
4-John Dewey
5-Willam Stern
6-Stanley Hall
7-Webster
8-Lazarus
9-Patrick
10-Mcdougall
11-Pestalozzi
12-Garvey. G
13-C. H. Lehman
14-P. A. withy
/ج