نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی
از مسائل مهم در اداره ی امور این است که زمامداران و مدیران از شتاب زدگی و سستی بپرهیزند، چه در تصمیم گیری و چه در اجرای امور؛ یعنی پیش از فراهم شدن اسباب لازم، شتاب نورزند؛ و به هنگام امکان عملی امور، فرصت را از دست ندهند. شتاب زدگی در تصمیم گیری یا اجرای کاره و نیز سستی ورزیدن در آن جا که باید تصمیم گرفت یا اقدام نمود، نظام مدیریت را مختل می سازد. امیر مؤمنان علی (ع) در این نامه به مالک اشتر در عهدنامه ی مشهور خود نوشته است:
«و ایاکَ و العجلهَ بالامورِ قبلَ اوانِها، او التَساقُط فیها عندَ امکانِها، او اللجَاجهَ فیها اذا تنکَرت، او الوَهنَ عنَها اذا استَوضَحت، فَضع کل امرٍ موضعه،ُ و اوقِع کل عملٍ موقعهُ.»(1)
بپرهیز از کارهایی که وقت انجام دادنشان نرسیده است، و از اهمالگری در کارهایی که وقت انجام دادنشان فرار رسیده است؛ و از لجاجت کردن در اموری که مبهم است؛ و از سستی نمودن در کارها، آن هنگام که راه عمل روشن شده است. پس هر امری را در جای خویش قرار ده و هر کاری را به موقع خود به انجام رسان.
امیرمؤمنان علی (ع) به مالک اشتر می آموزد که در اداره ی امور پیش از آن که مقدمات کاری را فراهم کند دست به عمل نزند و نیز زمانی که امکان عمل وجود دارد، سستی ننماید. آنجا که شرایط را فراهم نکرده است، لجاجت نورزد و آن جا که شرایط را فراهم کرده است، کندی ننماید.
اگر این امر رعایت شود، بسیاری از مشکلات که در اداره ی امور پیش می آید، به راحتی و با سهولت رفع می شود. از جمله مشکلات اداره ی امور اقدامات نابجا و سستی در اجرای امور است. هر کاری باید در زمان و موقع خودش صورت گیرد و نباید کار امروز به فردا واگذار شود. امیر مؤمنان علی (ع) به مالک اشتر چنین سفارش فرموده است:
«و امِض لکُل یوَمٍ عمَلهُ، فانَّ لکُل یومٍ ما فیهِ.»(2)
کار هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روز کاری مخصوص به خود دارد.
شتاب زدگی در تصمیم گیری و اجرا کردن به گاه فراهم شدن مقدمات نشانه ی مدیریتی غیر خردمندانه است و با چنین مدیریتی هرگز به مقصد نمی توان رسید. به بیان امیرمؤمنان علی (ع):
«من الخُرقِ المُعاجلهُ قبلَ الامکانِ، و الاناُه بعد الفرُصه.ٍ»(3)
شتاب کردن پیش از توانا بودن و درنگ ورزیدن پس از فرصت داشتن، از بی خردی است.
پس از رحلت پیامبر (ص) و ماجرای سقیفه، ابوسفیان که خلافت ابوبکر را برنمی تافت درصدد برآمد تا امام علی (ع) را به نبرد با آنان وادارد و مدینه را به آشوب کشد و به خواست دیرینه ی خود یعنی محو اسلام دست یابد. از این رو همراه عباس بن عبدالمطلب نزد امام رفت و به امام گفت: «دست بگشای تا با تو بیعت کنم و به خدا سوگند اگر بخواهی مدینه را برای جنگ با ابوفضیل - ابوبکر - از سواران و پیادگان انباشته سازم.»(4)
امام (ع) که از قصد ابوسفیان نیک آگاه بود با تقاضای او مخالفت کرد و فرمود:
«ایها الناسُ، شقُوا امواجَ الفِتنِ بسُفن النجاه، و عَرجوا طریقِ المُنَافره، وضَعوُا تیجانَ المفُاخرهِ، افلحَ من نهَض بجناح، او استسلمَ فاراَح. هذا ماء ُاجنُ، و لقُمه یغُض بها آکِلُها. و مُجتنَی الثَمره لغیرِ وقتِ ایناعهَا کالزَّارعِ بغیرِ ارضهِ.»(5)
مردم! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات در هم بشکنید و از خودستایی و به تبار خویش نازیدن دست بکشید و از تفاخر و بزرگی فروختن به یکدیگر برکنار شوید. [دو کس راه صحیح پیمودند] آن کس که با داشتن یار و یاور و امکانات به پا خاست و پیروز شد، و آن کس که با نداشتن نیروی کافی کناره گرفت و مردم را راحت ساخت. طعمه ی دنیا چون آبی است گندیده و لقمه ای است گلوگیر. آن که میوه را نارسیده چیند، هم چون کشاورزی است که زمین دیگری را برای کشت برگزیند.
بدین ترتیب امام (ع) اجازه نداد که ابوسفیان به خواست خود یعنی ایجاد جنگ داخلی، و تفرقه اجتماعی و نابودی دین و بازگشت کفر دست یابد.
شتاب نابجا و حرکت های ناپخته در امور سیاسی و مدیریتی به شدت آسیب زاست؛ و لازمه ی سیاست و مدیریت درست، تصمیم گیری و عمل پس از بررسی و تبیین امور است. امیر مؤمنان علی (ع) به یاران خود در این باره فرمود:
«ولا تَعجلوُا فی امرٍ حتَی تَتبینُوا.»(6)
در هیچ کاری تا بر شما روشن نشود شتاب مکنید.
و نیز آن حضرت به یاران خود که در تصمیم گیری و اقدام کردن در برابر دشمنان از خود شتابزدگی نشان می دادند، فرمود:
«الزَموا الارضَ، و اصبرُوا علی البلاءِ. و لا تُحرکوا بایدیکم و سُیوفکُم فی هوَی السنتکُم؛ و لا تسَتعجلوا بما لم یعجلُه اللهُ لکُم.»(7)
بر جای خود بایستید و در برابر بلاها و مشکلات شکیبا باشید. شمشیرهایتان را در هوای زبان های خویش به کار مدارید، و در آن چه خدا شما را بدان نیانگیخته شتاب مدارید.
امیرمؤمنان علی (ع) به کارگزاران خود توصیه می کرد که در امور مختلف از شتاب زدگی بپرهیزند، به ویژه هنگام خشم. در عهدنامه ی مالک اشتر به او سفارش کرده است:
«املِک حَمیهَ انفک، و سوَره حَدک،َ و سَطوهَ یَدکَ، و غَربَ لسانکَ، و احترِس من کُل ذلکَ بکفِ البادرهِ، و تأخیرِ السَّطوره، حتی یَسکُن غضَبک فَتملکَ الاختیارَ: و لن تَحکُم ذلکَ من نفسکَ حتی تُکثرَ هُمومِکَ بذکرِ المعادِ الی ربکَ.»(8)
به هنگام خشم، خویشتن دار باش و تندی و سرکشی میار و دست قهر پیش مدار و تیزی زبان بگذار. با سخن ناسنجیده بر زبان نیاوردن، و در قهر تأخیر کردن، از تمام این امور خودداری کن تا خشمت آرام شود و عنان اختیار به دستت آید؛ و چنین قدرتی بر خود نیابی جز آن که فراوان به یادآری که در راه بازگشت به سوی کردگاری.
و نیز به مالک اشتر سفارش کرده است:
« ولا تَندمنَّ علَی عفوٍ، و لا تبَجحنَّ یعقُوبهٍ، و لا تسُرعن الی بادرهٍ وجدتَ منهَا مندرحهٍ.»(9)
هرگز از گذشتی پشیمان مشو و از هیچ کیفری شادمان مباش، و در هیچ اقدام تندی که شاید گریزگاهی بیابی، شتاب مکن.
«بادره» آن تندی و شدتی است که هنگام خشم و غضب برای انسان پیدا می شود؛(10) و امام (ع) به مالک اشتر فرمان می دهد که در چنین وضعی خویشتن داری کند و اسیر شتاب نشود و سرعت و شتاب نورزد و خود را از آن خلاص نماید. شتاب زدگی در امور موجب پشیمانی است و امام (ع) مالک را سفارش می کند که در تصدیق سخن سخن چینان شتاب مورزد و به هیچ وجه در انتقاد کردن و معترض شدن عجله نکند و خردمندانه تصمیم بگیرد و عمل کند.
«و تغاَب عَن کلِ ما لا یَضحُ لکَ، و لا تعَجلنَ الی تصدیقِ ساعٍ فانَّ الساعیَ غاشُ، و ان تَشبهَ بالناصحینَ.»(11)
خود را از آن چه برایت آشکار نیست نا آگاه گیر و شتابان گفته ی سخن چین را مپذیر، که سخن چین هر چند خود را در هیأت خیرخواهان در آورد، خیانت کار است.
امام (ع) به مالک اشتر می آموزد که هیچ وقت در پذیرش سعایت عجله نکند و اگر کسی بر ضد کسی سخن چینی کرد فوراً آن را نپذیرد و بدان ترتیب اثر ندهد، هر چند که آن کس خود را شبیه خیرخواهان و ناصحان سازد. اگر زمامداران و مدیران به هر سخنی و سعایتی گوش بسپارند و بدان عمل کنند و در معرض ستم و بی داد قرار می گیرند و از راه درست خارج می شوند.
این گونه شتاب زدگی ها روح تفاهم و احترام و الفت را زایل می سازد و کرامت اجتماعی مردمان را از بین می برد و امنیت لازم برای اداره ی امور را مضمحل می سازد، امیرمؤمنان علی (ع) در سخنی، مردمان را از چنین اموری سخت پرهیز داده و فرموده است:
«یا عَبدَ الله، لا تَعجل فی عیبِ احدٍ بذنبهِ، فلعلَّه مغَفورُ لهُ.»(12)
ای بنده ی خدا، در گفتن عیب کسی که گناهی کرده است، شتاب مکن!
زمامداران و مدیران خردمند هرگز نسنجیده عمل نمی کنند و گرفتار شتاب زدگی در تصمیم گیری و عمل نمی شوند و در هر امر، پس از شنیدن و اندیشیدن و بررسی همه ی جوانب آن تصمیم می گیرند و عمل می کنند، چنان که علی (ع) یادآور شده است:
«فانَما البَصیرُ من سَمِعَ فتَفکرَّ، و نَظرَ فابصرَ، و انتفعَ بالعبرِ ثُم سلکَ جدداً واضحاً یتَجنُب فیهِ الصَرعهَ فی المهَاوی، و الضَلال فی المَغاویِ.»(13)
انسان بصیر و بینا کسی است که بشنود و بیندیشد، و ببیند و به دل، بیناگردد، و از آن چه مایه ی عبرت است سود گزیند؛ سپس راهی روشن در پیش گیرد و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در کوره راه ها دوری نماید.
«یا علیُ ... ایاکَ و خصَلتینِ: الَضجر َو الکسَل، فانکَ ان ضَجرتَ لمَ تصَبر علَی حقٍ، و ان کَسِلتَ لم تُودِ حقاً.»(14)
ای علی، از دو خصلت بپرهیز: از تنگ حوصلگی و کاهلی، که اگر تنگ حوصله بشری هیچ حقی را نمی پذیری، و اگر کاهل باشی حق هیچ چیز را ادا نمی کنی.
تضییع حقوق از خطرناک ترین پدیده ها در اداره ی امور است و با سستی و کاهلی امکان ندارد بتوان حقی را بر پا داشت و باطلی را دفع نمود. امیر مؤمنان علی (ع) در حکمتی نورانی فرموده است:
«مَن اطاعَ التَّوانی ضَیَع الحُقوُقَ.»(15)
آن که زمام خود را به دست سستی سپارد، حقوق را خوار دارد.
آن جا که جای تصمیم گیری و عمل و اقدام کردن است، نباید سستی نشان داد و تأخیر نمود و فرصت عمل کردن و اصلاح امور را از دست داد که فرصت ها به سرعت از دست می روند و بازگشت فرصت ها و امکان عمل مجدد بسیار بعید است. در بخش حکمت های کتاب شریف نهج البلاغه آمده است که امیرمؤمنان چنین فرمود:
«الفُرصهَ تمُر مر السحابِ، فانَتهزوا فُرصَ الخَیرِ.»(16)
فرصت ها هم چون عبور ابرها می گذرد، پس فرصت های نیک را غنیمت بشمارید.
بنابراین، آن جا که فرصت مناسب برای عمل هست، نباید درنگ نمود و کار امروز را به فردا واگذاشت. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است:
«التوَدهُ مَمدوحهُ فی کل شیءٍ الا فی فُرَصِ الخَیرِ.»(17)
تأنی و درنگ در هر چیزی ستوده است مگر در فرصت های خیر که تعجیل در آن ها بهتر است [که مبادا فرصت از دست برود].
آن حضرت در تمام دوران زمامداری خود هرگز شتاب زدگی بی جا ننمود و هرگز در اقامه ی حق و عدل سستی نکرد و از کارگزاران خود نیز می خواست که به همین راه و رسم تأسی کنند.
بهترین نمونه ی کسانی که به راه و رسم آن حضرت رفتند و در اداره ی امور نه شتابزدگی نشان دادند و نه سستی نمودند، مالک اشتر نخعی بود. امیرمؤمنان علی (ع) در نامه ای که به دو تن از امیران سپاه خود نوشته، مالک اشتر را این گونه توصیف کرده است:
«وقد امرتُ علیکُما و علَی مَن فی حَیزکما، مالکَ بنَ الحارثِ الاشترَ، فاسمَعا له و اطیعَا، و اجعلاُه درعاً و مجناً، فانه ممَّن لا یُخافُ وهنُه و لا سَقطتهُ و لا بُطوُه عَما الاسراعُ الیهِ احزمُ، و لا اسراعهُ الی ما الُبطءُ عنُه امثلُ.»(18)
من مالک اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهیانی که در فرمان شماست، امیر کردم. گفته ی او را بشنوید و از وی فرمان برید؛ او را چون زره و سپر نگهبان خود کنید که مالک را نه سستی است و نه لغزش، و نه کندی کند آن جا که شتاب باید، و نه شتاب گیرد آن جا که کندی شاید.
«و ایاکَ و العجلهَ بالامورِ قبلَ اوانِها، او التَساقُط فیها عندَ امکانِها، او اللجَاجهَ فیها اذا تنکَرت، او الوَهنَ عنَها اذا استَوضَحت، فَضع کل امرٍ موضعه،ُ و اوقِع کل عملٍ موقعهُ.»(1)
بپرهیز از کارهایی که وقت انجام دادنشان نرسیده است، و از اهمالگری در کارهایی که وقت انجام دادنشان فرار رسیده است؛ و از لجاجت کردن در اموری که مبهم است؛ و از سستی نمودن در کارها، آن هنگام که راه عمل روشن شده است. پس هر امری را در جای خویش قرار ده و هر کاری را به موقع خود به انجام رسان.
پرهیز از شتاب زدگی در امور
هر کاری باید با فراهم شدن مقدمات آن محقق شود و و هر امری در وقت خودش صورت گیرد؛ اما اگر مقدمات کاری فراهم نشده باشد و زمان آن کار حاصل نگشته باشد، نمی توان به نتیجه ی مطلوب رسید. انجام دادن کارها پیش از فراهم کردن مقدمات شان و پیش از رسیدن زمانشان، کاری است غیر خردمندانه که اسباب رویاروی شدن با مشکلات فراوان و به وجود آمدن خسارات و آسیب های بسیاری می شود و در خیلی مواقع نیز کاری صورت نمی گیرد. و البته اگر مقدمات اقدام کردن فراهم گردد و در این امر کوتاهی و سستی روا شود، بسیاری از فرصت ها و امکانات از دست می رود و بازگرداندن آن اوضاع و شرایط، بس دشوار و شاید ناممکن شود.امیرمؤمنان علی (ع) به مالک اشتر می آموزد که در اداره ی امور پیش از آن که مقدمات کاری را فراهم کند دست به عمل نزند و نیز زمانی که امکان عمل وجود دارد، سستی ننماید. آنجا که شرایط را فراهم نکرده است، لجاجت نورزد و آن جا که شرایط را فراهم کرده است، کندی ننماید.
اگر این امر رعایت شود، بسیاری از مشکلات که در اداره ی امور پیش می آید، به راحتی و با سهولت رفع می شود. از جمله مشکلات اداره ی امور اقدامات نابجا و سستی در اجرای امور است. هر کاری باید در زمان و موقع خودش صورت گیرد و نباید کار امروز به فردا واگذار شود. امیر مؤمنان علی (ع) به مالک اشتر چنین سفارش فرموده است:
«و امِض لکُل یوَمٍ عمَلهُ، فانَّ لکُل یومٍ ما فیهِ.»(2)
کار هر روز را در همان روز انجام ده، زیرا هر روز کاری مخصوص به خود دارد.
شتاب زدگی در تصمیم گیری و اجرا کردن به گاه فراهم شدن مقدمات نشانه ی مدیریتی غیر خردمندانه است و با چنین مدیریتی هرگز به مقصد نمی توان رسید. به بیان امیرمؤمنان علی (ع):
«من الخُرقِ المُعاجلهُ قبلَ الامکانِ، و الاناُه بعد الفرُصه.ٍ»(3)
شتاب کردن پیش از توانا بودن و درنگ ورزیدن پس از فرصت داشتن، از بی خردی است.
پس از رحلت پیامبر (ص) و ماجرای سقیفه، ابوسفیان که خلافت ابوبکر را برنمی تافت درصدد برآمد تا امام علی (ع) را به نبرد با آنان وادارد و مدینه را به آشوب کشد و به خواست دیرینه ی خود یعنی محو اسلام دست یابد. از این رو همراه عباس بن عبدالمطلب نزد امام رفت و به امام گفت: «دست بگشای تا با تو بیعت کنم و به خدا سوگند اگر بخواهی مدینه را برای جنگ با ابوفضیل - ابوبکر - از سواران و پیادگان انباشته سازم.»(4)
امام (ع) که از قصد ابوسفیان نیک آگاه بود با تقاضای او مخالفت کرد و فرمود:
«ایها الناسُ، شقُوا امواجَ الفِتنِ بسُفن النجاه، و عَرجوا طریقِ المُنَافره، وضَعوُا تیجانَ المفُاخرهِ، افلحَ من نهَض بجناح، او استسلمَ فاراَح. هذا ماء ُاجنُ، و لقُمه یغُض بها آکِلُها. و مُجتنَی الثَمره لغیرِ وقتِ ایناعهَا کالزَّارعِ بغیرِ ارضهِ.»(5)
مردم! امواج فتنه ها را با کشتی های نجات در هم بشکنید و از خودستایی و به تبار خویش نازیدن دست بکشید و از تفاخر و بزرگی فروختن به یکدیگر برکنار شوید. [دو کس راه صحیح پیمودند] آن کس که با داشتن یار و یاور و امکانات به پا خاست و پیروز شد، و آن کس که با نداشتن نیروی کافی کناره گرفت و مردم را راحت ساخت. طعمه ی دنیا چون آبی است گندیده و لقمه ای است گلوگیر. آن که میوه را نارسیده چیند، هم چون کشاورزی است که زمین دیگری را برای کشت برگزیند.
بدین ترتیب امام (ع) اجازه نداد که ابوسفیان به خواست خود یعنی ایجاد جنگ داخلی، و تفرقه اجتماعی و نابودی دین و بازگشت کفر دست یابد.
شتاب نابجا و حرکت های ناپخته در امور سیاسی و مدیریتی به شدت آسیب زاست؛ و لازمه ی سیاست و مدیریت درست، تصمیم گیری و عمل پس از بررسی و تبیین امور است. امیر مؤمنان علی (ع) به یاران خود در این باره فرمود:
«ولا تَعجلوُا فی امرٍ حتَی تَتبینُوا.»(6)
در هیچ کاری تا بر شما روشن نشود شتاب مکنید.
و نیز آن حضرت به یاران خود که در تصمیم گیری و اقدام کردن در برابر دشمنان از خود شتابزدگی نشان می دادند، فرمود:
«الزَموا الارضَ، و اصبرُوا علی البلاءِ. و لا تُحرکوا بایدیکم و سُیوفکُم فی هوَی السنتکُم؛ و لا تسَتعجلوا بما لم یعجلُه اللهُ لکُم.»(7)
بر جای خود بایستید و در برابر بلاها و مشکلات شکیبا باشید. شمشیرهایتان را در هوای زبان های خویش به کار مدارید، و در آن چه خدا شما را بدان نیانگیخته شتاب مدارید.
امیرمؤمنان علی (ع) به کارگزاران خود توصیه می کرد که در امور مختلف از شتاب زدگی بپرهیزند، به ویژه هنگام خشم. در عهدنامه ی مالک اشتر به او سفارش کرده است:
«املِک حَمیهَ انفک، و سوَره حَدک،َ و سَطوهَ یَدکَ، و غَربَ لسانکَ، و احترِس من کُل ذلکَ بکفِ البادرهِ، و تأخیرِ السَّطوره، حتی یَسکُن غضَبک فَتملکَ الاختیارَ: و لن تَحکُم ذلکَ من نفسکَ حتی تُکثرَ هُمومِکَ بذکرِ المعادِ الی ربکَ.»(8)
به هنگام خشم، خویشتن دار باش و تندی و سرکشی میار و دست قهر پیش مدار و تیزی زبان بگذار. با سخن ناسنجیده بر زبان نیاوردن، و در قهر تأخیر کردن، از تمام این امور خودداری کن تا خشمت آرام شود و عنان اختیار به دستت آید؛ و چنین قدرتی بر خود نیابی جز آن که فراوان به یادآری که در راه بازگشت به سوی کردگاری.
و نیز به مالک اشتر سفارش کرده است:
« ولا تَندمنَّ علَی عفوٍ، و لا تبَجحنَّ یعقُوبهٍ، و لا تسُرعن الی بادرهٍ وجدتَ منهَا مندرحهٍ.»(9)
هرگز از گذشتی پشیمان مشو و از هیچ کیفری شادمان مباش، و در هیچ اقدام تندی که شاید گریزگاهی بیابی، شتاب مکن.
«بادره» آن تندی و شدتی است که هنگام خشم و غضب برای انسان پیدا می شود؛(10) و امام (ع) به مالک اشتر فرمان می دهد که در چنین وضعی خویشتن داری کند و اسیر شتاب نشود و سرعت و شتاب نورزد و خود را از آن خلاص نماید. شتاب زدگی در امور موجب پشیمانی است و امام (ع) مالک را سفارش می کند که در تصدیق سخن سخن چینان شتاب مورزد و به هیچ وجه در انتقاد کردن و معترض شدن عجله نکند و خردمندانه تصمیم بگیرد و عمل کند.
«و تغاَب عَن کلِ ما لا یَضحُ لکَ، و لا تعَجلنَ الی تصدیقِ ساعٍ فانَّ الساعیَ غاشُ، و ان تَشبهَ بالناصحینَ.»(11)
خود را از آن چه برایت آشکار نیست نا آگاه گیر و شتابان گفته ی سخن چین را مپذیر، که سخن چین هر چند خود را در هیأت خیرخواهان در آورد، خیانت کار است.
امام (ع) به مالک اشتر می آموزد که هیچ وقت در پذیرش سعایت عجله نکند و اگر کسی بر ضد کسی سخن چینی کرد فوراً آن را نپذیرد و بدان ترتیب اثر ندهد، هر چند که آن کس خود را شبیه خیرخواهان و ناصحان سازد. اگر زمامداران و مدیران به هر سخنی و سعایتی گوش بسپارند و بدان عمل کنند و در معرض ستم و بی داد قرار می گیرند و از راه درست خارج می شوند.
این گونه شتاب زدگی ها روح تفاهم و احترام و الفت را زایل می سازد و کرامت اجتماعی مردمان را از بین می برد و امنیت لازم برای اداره ی امور را مضمحل می سازد، امیرمؤمنان علی (ع) در سخنی، مردمان را از چنین اموری سخت پرهیز داده و فرموده است:
«یا عَبدَ الله، لا تَعجل فی عیبِ احدٍ بذنبهِ، فلعلَّه مغَفورُ لهُ.»(12)
ای بنده ی خدا، در گفتن عیب کسی که گناهی کرده است، شتاب مکن!
زمامداران و مدیران خردمند هرگز نسنجیده عمل نمی کنند و گرفتار شتاب زدگی در تصمیم گیری و عمل نمی شوند و در هر امر، پس از شنیدن و اندیشیدن و بررسی همه ی جوانب آن تصمیم می گیرند و عمل می کنند، چنان که علی (ع) یادآور شده است:
«فانَما البَصیرُ من سَمِعَ فتَفکرَّ، و نَظرَ فابصرَ، و انتفعَ بالعبرِ ثُم سلکَ جدداً واضحاً یتَجنُب فیهِ الصَرعهَ فی المهَاوی، و الضَلال فی المَغاویِ.»(13)
انسان بصیر و بینا کسی است که بشنود و بیندیشد، و ببیند و به دل، بیناگردد، و از آن چه مایه ی عبرت است سود گزیند؛ سپس راهی روشن در پیش گیرد و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در کوره راه ها دوری نماید.
پرهیز از سستی در امور
البته همان طور که باید از شتاب زدگی و عجله در تصمیم گیری و عمل پرهیز کرد، باید از سستی و کاهلی و کندی نیز اجتناب نمود. اساساً هرگونه سستی و کاهلی سبب ضایع و تباه شدن امور است و دین و دنیای انسان را خراب می سازد. در وصایای پیامبر اکرم (ص) به امیرمؤمنان علی (ع) چنین آمده است:«یا علیُ ... ایاکَ و خصَلتینِ: الَضجر َو الکسَل، فانکَ ان ضَجرتَ لمَ تصَبر علَی حقٍ، و ان کَسِلتَ لم تُودِ حقاً.»(14)
ای علی، از دو خصلت بپرهیز: از تنگ حوصلگی و کاهلی، که اگر تنگ حوصله بشری هیچ حقی را نمی پذیری، و اگر کاهل باشی حق هیچ چیز را ادا نمی کنی.
تضییع حقوق از خطرناک ترین پدیده ها در اداره ی امور است و با سستی و کاهلی امکان ندارد بتوان حقی را بر پا داشت و باطلی را دفع نمود. امیر مؤمنان علی (ع) در حکمتی نورانی فرموده است:
«مَن اطاعَ التَّوانی ضَیَع الحُقوُقَ.»(15)
آن که زمام خود را به دست سستی سپارد، حقوق را خوار دارد.
آن جا که جای تصمیم گیری و عمل و اقدام کردن است، نباید سستی نشان داد و تأخیر نمود و فرصت عمل کردن و اصلاح امور را از دست داد که فرصت ها به سرعت از دست می روند و بازگشت فرصت ها و امکان عمل مجدد بسیار بعید است. در بخش حکمت های کتاب شریف نهج البلاغه آمده است که امیرمؤمنان چنین فرمود:
«الفُرصهَ تمُر مر السحابِ، فانَتهزوا فُرصَ الخَیرِ.»(16)
فرصت ها هم چون عبور ابرها می گذرد، پس فرصت های نیک را غنیمت بشمارید.
بنابراین، آن جا که فرصت مناسب برای عمل هست، نباید درنگ نمود و کار امروز را به فردا واگذاشت. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است:
«التوَدهُ مَمدوحهُ فی کل شیءٍ الا فی فُرَصِ الخَیرِ.»(17)
تأنی و درنگ در هر چیزی ستوده است مگر در فرصت های خیر که تعجیل در آن ها بهتر است [که مبادا فرصت از دست برود].
مشی امام علی (ع) و پیروان او
امام علی (ع) خود هنگامی که زمام امور را به دست گرفت اجازه نداد که فرصت اصلاحات اساسی از دست برود و در همان آغاز حکومت خود اموال نامشروع را مصادره کرد، نظام طبقاتی به وجود آمده را زیر پا گذاشت و بیت المال را به مساوات تقسیم کرد، کارگزاران فاسد و ناصالح را عزل کرد و کارگزارانی صالح نصب کرد.آن حضرت در تمام دوران زمامداری خود هرگز شتاب زدگی بی جا ننمود و هرگز در اقامه ی حق و عدل سستی نکرد و از کارگزاران خود نیز می خواست که به همین راه و رسم تأسی کنند.
بهترین نمونه ی کسانی که به راه و رسم آن حضرت رفتند و در اداره ی امور نه شتابزدگی نشان دادند و نه سستی نمودند، مالک اشتر نخعی بود. امیرمؤمنان علی (ع) در نامه ای که به دو تن از امیران سپاه خود نوشته، مالک اشتر را این گونه توصیف کرده است:
«وقد امرتُ علیکُما و علَی مَن فی حَیزکما، مالکَ بنَ الحارثِ الاشترَ، فاسمَعا له و اطیعَا، و اجعلاُه درعاً و مجناً، فانه ممَّن لا یُخافُ وهنُه و لا سَقطتهُ و لا بُطوُه عَما الاسراعُ الیهِ احزمُ، و لا اسراعهُ الی ما الُبطءُ عنُه امثلُ.»(18)
من مالک اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهیانی که در فرمان شماست، امیر کردم. گفته ی او را بشنوید و از وی فرمان برید؛ او را چون زره و سپر نگهبان خود کنید که مالک را نه سستی است و نه لغزش، و نه کندی کند آن جا که شتاب باید، و نه شتاب گیرد آن جا که کندی شاید.
پی نوشت ها :
1. نهج البلاغه، نامه ی 53.
2. همان.
3. همان، حکمت 363.
4. شرح ابن ابی الحدید، ج1، ص 221.
5. نهج البلاغه، خطبه ی 5.
6. همان، خطبه ی 173.
7. همان، خطبه ی 190.
8. همان، نامه ی 53.
9. همان.
10. لسان العرب، ج1، ص 341.
11. نهج البلاغه، نامه ی 53.
12. همان، کلام 140.
13. همان، خطبه ی 153.
14. من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 355.
15. نهج البلاغه، حکمت 239.
16. همان، حکمت 21.
17. شرح غررالحکم، ج2، ص 86.
18. نهج البلاغه، نامه ی 13.