قهر و آشتی شیعه و سنی
گفته شده که از ابتدا میان سنی و شیعه، دشمنی و اختلافی که آنان را از یکدیگر جدا سازد و باعث می شود که با همدیگر به زد و خورد بپردازند، وجود نداشت و اگر گاهی به دشمنی و جنگ با همدیگر می پرداختند در اثر فتنه گریها و تحریکاتی بود که به منظورهای مختلف و به صورت های مختلف برای ایجاد تفرقه میان آنان انجام می یافت. بنابراین هرگاه عوامل اختلاف وجود داشت جنگ و خونریزی هم وجود داشت و هرگاه آن عوامل به علل و مناسباتی، دست از تحریکات و فتنه گری بر می داشتند، آشتی و دوستی برقرار بود، در قرن چهارم و در اوایل قرن پنجم در بیشتر موارد، معارضات و اختلافات و گاهی جنگ و خون ریزی در جریان بود، اما از اواخر نیمه اول قرن پنجم و نیمه دوم آن قرن و در اوایل قرن ششم، در بسیاری از مواقع طرفین در حال آشتی و دوستی بودند و با همدیگر به زیارت می رفتند و برخوردشان دوستانه بود.از جمله مواردی که در قرن چهارم میان طرفین توافق و دوستی برقرار گردید و هر دو فرقه با هم به زیارتگاه ها و مساجد رفتند در سال 369 بود. (1)
در قرن پنجم، در سال 442 سنی و شیعه بغداد با یکدیگر متحد شدند، اهالی محله کرخ (مهمترین محله های شیعه) به محله دروازه نهرالقلایین (از محله های اهل تسنن) رفتند و در آنجا نماز گزاردند و در مشهد (کاظمیه) در اذان حی علی خیرالعمل گفتند و اهل محله قلایین در مسجد عتیق و مسجد محله بزازان، الصلوه خیر من النوم گفتند و دو گروه با یکدیگر آمیزش و آشتی کردند و به زیارت مشهد علی (ع) و حسین (ع) رفتند و در محله کرخ بر صحابه طلب رحمت نمودند، در روز اول ذیحجه باز عازم زیارت مشهد کربلا و کوفه (نجف) شدند، مردم محله نهرالدجاج (که پیرو تسنن) بودند و اهل محله کرخ پرچم های رنگ آمیزی و طلا کاری شده بیرون آوردند، دو فرقه سنی و شیعه با هم گرد آمدند و به مسجد جامع شهر (شهر بغداد) رفتند، در آنجا پرچم های محله باب الشام و کوچه دارالرقیق را، به استقبالشان آوردند، سپس در حالی که علامتها در برابرشان در حرکت بود، برگشتند، و از محله کرخ، عبور کردند، اهل آن محله، در مقابل پای ایشان پول نثار کردند.
ترکان و اهل سنت با هم به زیارت رفتند و این، امر بی سابقه ای بود. (2)
در این سالها گاهی آشتی مبدل به دشمنی می گردید و وقایع ناگواری رخ می داد، باز آشتی و دوستی برقرار می شد. از جمله در ماه شعبان سال 502 اهل سنت با کمال آراستگی برای زیارت قبر مصعب بن زبیر بیرون آمدند، مردم هر محله ای جداگانه با زینت و آلات کامل حرکت می کردند، اهالی محله باب المراتب، فیلی که از چوب ساخته بودند، در حالی که گروهی مسلح بر آن سوار بودند با خود حرکت می دادند، چون به محله کرخ رسیدند، شیعه با بخور و عطریات و آب یخ از آنها استقبال کردند و شادمانی نمودند و به مشایعت ایشان پرداختند تا از کرخ خارج شدند، و در نیمه آن ماه شیعه به زیارت قبر موسی الکاظم رفتند. (3)
از مجموع این جریانات، به خوبی معلوم می شد که نزاعها و زد و خوردهای سنی و شیعه انگیزه اعتقادی نداشته و در نتیجه فتنه انگیزه اعتقادی نداشته و در نتیجه فتنه انگیزی عواملی که تفرقه را به سود خود می دانسته اند، بوده است، و به اصطلاح امروز جنبه سیاسی داشته است، و اگر به اعتقاد مربوط بود، دوستی و صمیمیت معنی نداشت.
محله کرخ و مسجد براثا
در بررسی تاریخ شیعه در قرنهای چهارم و پنجم، نام محله کرخ و مسجد براثا، بسیار به میان می آید، از این روی در پایان این مقال، مناسب است که از این دو مکان نیز سخنی گفته شود:یاقوت گوید:
کرخ به فتح پس سکون و خاء نقطه دار، به گمان من، لفظ عربی نیست و همانا این لفظ نبطی است، وی چند ناحیه در عراق را که کرخ نامیده می شده است، ذکر کرده و در مورد کرخ بغداد گفته است که دود بازارهای بغداد، دیوارهای شهر را سیاه می کرد و منصور (دوانیقی - بنا کننده شهر بغداد) از ین بابت اذیت می شد، از این روی بازارها را به محله کرخ منتقل کردند و بازگوید کرخ نخست در وسط بغداد بود و محله های دیگر در اطراف آن بود، اما اکنون (در اوایل قرن هفتم) محله ای است تنها در وسط ویرانه ها. (4)
در قرن های چهارم و پنجم قسمت غربی بغداد کرخ نامیده می شد و در آن مسجدهایی برای اقامه نماز جمعه قرار داشت (5) کرخ در آن زمان آبادترین محله های بغداد بوده، توانگران بغداد و قسمت مهمی از بازرگانان در آن می زیسته اند. (6)
تمامی ساکنان کرخ شیعه امامی (جعفری یا اثنی عشری) بودند و در اطراف آن چند محله که ساکنان آنها از مذاهب تسنن پیروی می کردند، سکونت داشتند.
در میان قسمت شرقی و سمت قبله کرخ محله باب البصره قرار داشت که مردم آن سنّی حنبلی بودند، در جنوب کرخ محله نهرالقلایین بود که آنها نیز حنبلی مذهب بودند، در سمت چپ قبله کرخ، محله باب المحول بود که آنها هم اهل تسنن بودند. (7)
این موقعیت باعث شده بود که محله کرخ، به غیر از اوقاتی که میان سنی و شیعه آشتی و دوستی برقرار بود، مرتب در معرض حمله و هجوم قرار بگیرد و به جز در ایام عاشورا و غدیر که مراسم و مردم آن محله مورد هجوم یا معارضه قرار می گرفتند، در مواردی به تحریک رجال حکومت یا علل دیگر به آن محل حمله می شد و اموال مردم و سرمایه تجار به یغما می رفت، (8) و خود محله به آتش کشیده می شد، به همانگونه که قبلاً گفته شد این اعمال در اثر منظورهای خاصی انجام می یافته و به هیچ وجه جنبه اعتقادی نداشته است، از جمله اینکه در سال 361 ابوالفضل وزیر (وزیر عزالدوله) در بغداد، چون برای پرداخت مقرری به سپاهیان و اطرافیان خود، به پول احتیاج داشت، اقدام به مصادره اموال مردم کرد، از اهل ذمه شروع نمود، آن گاه به سراغ مسلمانان رفت، طوری شد که در مساجد و کنیسه های یهودیان و کلیساهای مسیحیان و در همه جا به او نفرین می کردند، در میان حاجیان او مردی بدخوی و پست فطرت بود که به دستاویز تعصبی که نسبت به اهل سنت نشان می داد، به محله کرخ که مرکز شیعه و محل زندگی تجار بزرگ بود، حمله برد، آنجا به سختی آتش گرفت و سرمایه های مردم تلف شد. (9)
باز در سال 363 که میان عزالدوله و سبکتکین سردار با قدرت ترک اختلاف و دشمنی وقوع یافته بود، طرفداران سبکتکین که فرقه ای منسوب به تسنن بودند، با شیعه (که هواخواه دیلمیان بودند) به جنگ برخاستند، عده شیعه چون نسبت به مهاجمین اندک بود، در داخل محله کرخ تحصن اختیار کردند، خونها ریخته شد از محارم هتک حرمت شد، کرخ دوباره آتش زده شد، بازرگانان تنگدست گردیدند، عیاران سرمایه های آنان را چپاول کردند، شیعه برای عزالدوله دیلمی شعار می دادند و اهل سنت برای سبکتکین و ترکان. (10)
مسجد براثا
ابن حوقل گفته است که مسجد براثا در جانب غربی بغداد است و آن را امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، احداث کرده است. (11) اما بنا به گفته یاقوت حموی براثا با ثاء سه نقطه (بر وزن برایا) که محله ای بود در جهت قبله کرخ و جنوب محله باب المحول. در آن محله مسجد جامعی بود که شیعه در آن نماز می گزاردند، براثا قبل از بنای بغداد قریه ای بود که به گمان مردم چون علی (علیه السلام) رهسپار جنگ با خوارج حروریه نهروان می شد از آن قریه عبور کرد، و در گوشه ای از آن مسجد نماز گزارد. مسجد و محله مزبور، ویران گردیده و من - یاقوت، نیمه آخر قرن و اوایل قرن هفتم - بقایایی از دیوارهای مسجد را درک کردم. مسجد براثا - قبل از قرن چهارم و اوایل آن قرن - مسجدی بود که شیعه (12) در آن اجتماع می کردند و سخنانی می گفتند که بر خلیفه گران می آمد.خلیفه الراضی دستور داد به آن مسجد هجوم بردند و هر کس در آن جا بود دستگیر ساختند و مسجد را با خاک یکسان کردند، شیعه به بَجکَم ماکاّنی امیر الامراء (13) بغداد، اطلاع دادند و او به اعاده بنای مسجد و وسعت دادن و استحکام آن فرمان داد و در بالای آن نام الراضی را نوشت و از ابن پس تا بعد از سال 450 نماز در آن برپا می شد و از آن به بعد تعطیل گردید. (14)
در انی باره نوشته ابن الجوزی باید صحیح تر باشد که می گوید:
مقتدر خلیفه اطلاع یافت که رافضیان در مسجد براثا اجتماع می کنند و به شتم صحابه می پردازند، در روز جمعه از ماه صفر سال 313 فرستادگان خلیفه به مسجد حمله بردند، سی تن را مشاهده کردند که مشغول ادای نماز جمعه بودند و از کسانی که در نماز به مقتدر اقتداء کند بیزاری می جستند، تفتیشی که از آنها به عمل آمد، مهرهایی از گل سفید یافتند که بر روی آن ها چنین نقش شده بود محمد بن اسماعیل الامام المهدی ولی الله، آن گروه را به زندان افگندند، سپسپ فتوایی را از چند تن از فقها ارائه کردند که مسجد براثا در حکم مسجد ضرار است و اگر ویران نشود مرکز دعوت قرامطه خواهد شد.
به موجب فتوای مزبور، به دستور مقتدر، مسجد را خراب کردند و آن را به گورستان تبدیل نمودند تا مردگان در آن دفن شوند. (15)
در سال 328، همان طور که گفته شد بَجکَم ترک مسجد براثا را دوباره با آجر و گچ بنا کرد و سقف آن را با تخته منقش از چوب ساج پوشانید و در بالای آن نام الراضی خلیفه را نوشت. (16)
و چه صحیح تر بودن گفته ابن الجوزی این است که بعید است خلیفه ای دستور ویران ساختن را بدهد و یکی از خدمتگزارانش بلافاصله دستور تجدید بنا را بدهد، بدان گونه که یاقوت گفته است.
در سال 420 در خطبه ای که در مسجد براثا خوانده می شد، سخنانی از زبان یکی از فرقه های تشیع ایراد می گردید خلیفه القادر دستور داد خطیب را دستگیر کردند و خطیب دیگری به نام ابو منصور را به جای او قرار دادند، ابو منصور به رسم خطبای اهل تسنن با پشت شمشیر بر منبر زد و در خطبه خود نام علی علیه السلام را مقدم نداشت و سخن خود را با این جمله به پایان برد که خداوندا مسلمانان و هر کسی را که علی علیه السلام را مولای خود می داند بیامرز، در این وقت عامه مردم آجر به طرف او پرتاب کردند تا چهره اش خونآلود شد. خلیفه در نامه ای که در این باره نوشته بعد از حملات شدیدی که به شیعه کرده گفته است آجر همچون باران به سر و روی ابومنصور خطیب فرو می ریخت، کتفش از جا در آمد، بینی او شکست و صورتش خون آلود شد.
شیعه از جهات دیگر نیز در صدد آزار ابومنصور برآمدند.
در جمعه بعد برای اینکه مبادا فتنه ای به پا شود، از اقامه جماعت و ایراد خطبه در مسجد براثا خودداری شد. (17)
این بود مختصری از اوضاع سیاسی و اجتماعی شیعه در عصر سید بزرگوار شریف رضی تا خواننده مقاله خود به اهمیت و اجلال آن سید کریم النفس پی ببرد.
پینوشتها:
1- مسکویه در تجارب الامم ج 6، ص 607، چاپ مصر.
2- ابن الجوزی ج 8، ص 145 و 146.
3- ابن اثیر ج 8، ص 256.
4- معجم البلدان، ج 4، ص 252، چاپ لایپزیگ.
5- ابن حوقل (صور الارض) ص 216 چاپ مکتبه الحیات بیروت.
6- استخری (المسالک و الممالک) چاپ دارالقلم قاهره.
7- یافوت ج 4، ص 255.
8- تجارب الامم مسکویه ج6، ص 308 و 309 در ضمن وقایع سال 361.
9- مسکویه ج6، ص 308 و 309.
10- مسکویه ج 6، ص 328.
11- صوره الارض، ص 316.
12- شیعه در این جا، اعم است از اسماعیلیه و فرقه های دیگر.
13- منصب امیر الامرایی در آن عصر بالاترین مناصب حکومتی بود و بجکم با آنکه جزو غلامان خلفا به حساب می آمد، چنان قدرتی یافت که بر خلیفه تسلط پیدا کرد و به امیر الامرایی رسید.
14- معجم البلدان ج 1، ص 532.
15- المنتظم ج 6 صفحه 195.
16- المنتظم ج 6 ص 317.
17- المنتظم ج 8 صفحه 41 و 43 در این صفحات متن نامه خلیفه درباره مسجد براثا آمده است.
/ج