دو سده نبرد بی امان (2)

از دست رفتن بیت المقدس برای صلیبیها بسیار گران تمام شد، ولی با وجود باقی ماندن شهرهایی مانند صور، انطاکیه و طرابلس در دست آنها، روزنه ی امید برای پیشرویهای آینده همچنان به رویشان باز بود. ویلیام، اسقف اعظم صور،
شنبه، 26 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دو سده نبرد بی امان (2)
دو سده نبرد بی امان(2)

نویسنده: عبدالحسین بینش




 
جنگهای صلیبی و وقایع آن

جنگ سوم

از دست رفتن بیت المقدس برای صلیبیها بسیار گران تمام شد، ولی با وجود باقی ماندن شهرهایی مانند صور، انطاکیه و طرابلس در دست آنها، روزنه ی امید برای پیشرویهای آینده همچنان به رویشان باز بود. ویلیام، اسقف اعظم صور، به اروپا رفت تا داستان از دست رفتن بیت المقدس را به اطلاع پادشاهان اروپایی رسانده از آنها تقاضای کمک کند. در پی آن، فردریک بارباروسا، امپراتور آلمان، پیش از همه عازم فلسطین گشت، اما در راه سپاهیان وی به دست ترکان غارت شدند و خود او نیز در رودخانه غرق شد. شخصیّت دومی که عازم فلسطین گشت ریچارد اوّل مشهور به شیردل، پادشاه انگلستان، بود؛ که در واقع همه ی حوادث جنگ سوم را ماجراهای مربوط به مبارزه ی او با صلاح الدین ایّوبی تشکیل می دهد. ریچارد که بیم داشت فرانسویها در غیاب وی قلمروش را متصرف شوند، فیلیپ آگوست، پادشاه فرانسه، را نیز با خود همراه ساخت. اما پس از رسیدن به عکا وی بیمار گردید و به فرانسه بازگشت؛ و در نتیجه صلاح الدین ماند و ریچارد شیردل. سپاهیان مسیحی به فرماندهی ریچارد، بندر عکا را متصرف شدند و قرار شد که ساکنان شهر با پرداخت دویست هزار سکه ی طلا و 1600 اسیر آنجا را ترک کنند. به دلیل تعلّل مسلمانان در ترک شهر، ریچارد 2500 تن از اسیران را از دم تیغ گذراند؛ و در مقابل صلاح الدین نیز فرمان داد تا از آن پس همه ی اسیران مسیحی را به قتل رسانند. اما ریچارد، با مشاهده ی وخامت اوضاع و مسابقه ی بیهوده ی خون ریزی، به صلاح الدین پیشنهاد کرد که خواهرش را به همسری برادر صلاح الدین در آورد. به این ترتیب که مناطق زیر سلطه ی مسیحیان و نیز بخشی از بیت المقدس کابین عروس گردد و درگیریها پایان یابد. صلاح الدین نیز این پیشنهاد مثبت را پذیرفت، ولی کلیسا زیر بار نظر ریچارد نرفت.(49)
از آن پس چندین نوبت دیگر سپاهیان دو طرف در مقابل یکدیگر صف آرایی کردند، اما گویا صحنه ی نبرد بیش از آنکه صحنه ی نمایش قدرت نظامی طرفین باشد، صحنه ی مقابله ی صفات والای اخلاقی ریچارد و صلاح الدین گشته بود. شجاعت ریچارد او را در نظر صلاح الدین بزرگ می نمود و از آن سوی عدالت، شکیبایی و میانه روی صلاح الدین نیز ریچارد راشکست داده بود. به هر حال در سال 1192م میان طرفین پیمان صلحی امضا شد و ریچارد به انگلستان بازگشت و جنگ سوم نیز پایان یافت.(50)

جسارت به مکّه ی مکرّمه و مدینه ی منوّره

صلیبیها در همان دورانی که هنوز بیت المقدس را در تصرف داشتند، با سوء استفاده از عزیمت صلاح الدین به نواحی شمالی، اقدام به کاری بسیار جسارت آمیز کردند؛ که البته کیفرش را نیز به زودی دیدند. آنان در حرکتی مذبوحانه به دو شهر مکّه و مدینه حمله کردند که داستانش به قرار زیر است:
رینالد شاتیونی... در پاییز سال 1182 م، همینکه از عزیمت صلاح الدین به شمال خبر یافت، به عزم کاری برخاست که سالها بود سودای آن را به سر داشت و آن، به آب افکندن ناوگانی بود بر سینه ی دریای احمر به قصد تاراج کاروانهایی که از طریق این دریا قصد مکّه داشتند. رینالد حتّی بی میل نبود که بر شهر مقدس مسلمین نیز حمله کند. مقارن آخر سال رینالد به سوی ایله، واقع در رأس خلیج عقبه، راند و زورقهایی را که از چوب درختان جنگلهای مآب ساخته و بر سینه ی بحر المیّت آزمایش کرده بود، با خویشتن برد و این شهر را که از سال 1170 م به بعد در چنگ مسلمین بود، فرو گرفت، ولی قلعه ی شهر که بر جزیره ی فرعون در آن نزدیکی واقع بود و تاریخ نگاران فرنگی از آن به نام «ایل دوگری» یاد کرده اند از پا ننشست. رینالد خود با دو سفینه برای محاصره ی قلعه باز ماند و مابقی به ناوبانی دزدان دریایی محلی بادبان برکشیدند و در حالی که بلاد ساحلی مسیر خویش را تاراج می کردند، در امتداد کرانه ی آفریقایی این دریا به حرکت درآمدند و چندان جلو رفتند تا به عیذاب، بندر بزرگ «نوبی» (نوبه) در مقابل مکّه رسیدند و در آنجا بر سفینه های تجاری سرشار از نعمتی که از عدن و هندوستان آمده بود، دست یافتند و همه را به غنیمت گرفتند. گروهی نیز از آب برآمدند و یک کاروان عظیم بی دفاع را که از وادی نیل می آمد، غارت کردند. یغماگران از عیذاب به ساحل عربستان رفتند و بعد از آتش افکندن در باراندازهای «الحوراء» و «ینبع»، ـ بنادر مدینه ـ تا الرابغ، یکی از بنادر مکّه ـ ، نفوذ کردند و در نزدیکی آن، سفینه ای حامل زوّار را که رهسپار جدّه بود، به قعر آب فرستادند.
عالم اسلام تکان خورد. حتی امیران موصل و حلب که در برابر صلاح الدین دست در دامن فرنگان زده بودند، از دوستی با قومی که چنان بی پروا به حریم مقدسات دینی ایشان تجاوز کرده بود، ننگ می داشتند. ملک العادل، برادر صلاح الدین و حکمران وقت مصر، در دم به پا خاست و حسام الدین لؤلؤ، دریا سالار مصری، را با ناوگانی مملو از دریا نوردان مغربی شمال آفریقا مأمور تعقیب و گوشمالی غارتگران کرد. لؤلؤ، بعد از نجات دادن قلعه ی جزیره ی فرعون و پس گرفتن ایله که چندی بود رینالد خود از آن رفته بود، سر در پی یغماگران نهاد و در حوالی «الحوراء» ایشان را دریافت و ناوگانشان را منهدم کرد و تقریباً همه شان را دربند کشید. تنی چند را به مکّه فرستاد تا سال بعد به هنگام زیارت، طی تشریفات خاص در قربانگاه منی به کیفرشان رسانند و مابقی را به قاهره برد که در آنجا همه شان را گردن زدند. صلاح الدین رسماً قسم یاد کرد که این گستاخی رینالد را هرگز نبخشاید.(51)

جنگ چهارم

این جنگ که در آغاز به هدف مصر تدارک دیده شده بود، بر اثر حوادثی پیچیده از هدف اصلی منحرف گشت. سرانجام نیروهای صلیبی با وعده های شاهزاده ای به نام آلکسی به قسطنطنیه آمدند و او را به قدرت رساندند. اما پس از آنکه وی از انجام تعهداتش سر باز زد، قسطنطنیه عروس شهرهای آن روزگار را، دستخوش تهاجم و تاراج ساختند و غنایم بسیاری فرا چنگ آوردند.
آلبر ماله درباره ی رفتار صلیبیها در قسطنطنیه چنین می نویسد:
در تاراج قسطنطنیه، قشونِ صلیب مانند اقوام جاهله معامله کرد، مثلاً مرمرها را خرد نمود و آثار مستظرفه را شکست تا سیم و زر و احجار کریمه ی آن را ببرد. مجسمه های مفرغی را که شاهکار هنرنمایی قدیم بود ذوب کرد تا پول از آن سکّه کند. از آثار متبرکه و ظریفه ای که بعد از غارت 1204 م از قسطنطنیه آوردند، امروز هم درونیز و بعضی از بلاد مغرب دیده می شود. آنان طی این تهاجم در قسطنطنیه امپراتوری ای را تشکیل دادند که تا نیم قرن بعد ادامه یافت.(52)

جنگ پنجم

در سال 1213 م پاپ اینوکتیوس سوم مسیحیان را به جنگ پنجم صلیبی فراخواند. تبلیغات وی عزم فرنگیان را بر جنگ برانگیخت، در مجمع عمومی چهارم که به سال 1216 م در لاتیران تشکیل گردید 17 حزیران (ژوئیه) 1217 م به عنوان تاریخ آغاز حرکت تعیین گردید. پاپ با ارتشی متشکل از سربازان مجاری، ایتالیایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی حرکت کرد. پادشاه مجارستان به نام اندرنوس دوم به همراه دوکهای اوستریا و باواریا خود را به فلسطین رساندند. آنان در یک نوبت با مسلمانان جنگیدند و پیروز شدند. پس از این موفقیت پادشاه مجارستان به سرزمین خود بازگشت و دیگران آهنگ فتح سرزمین مصر کردند. آنان در سال 1219 م دمیاط را به تصرف درآورده شمار بسیاری از اسیران را به قتل رساندند. مسلمانان که تاب مقاومت در برابر آنان را نداشتند با آنان درباره ی صلح مکاتبه کردند؛ و پذیرفتند که قدس و دیگر جاهایی را که در جنگ اول صلیبی به دست فرنگیها افتاده بود به آنان واگذار کنند و در مقابل، صلیبیها مصر را ترک بگویند. آنان نیز پذیرفتند ولی قاصد پاپ اجازه ی بستن پیمان صلح را به آنان نداد و از آنان خواست که به سوی قاهره پیشروی کنند، فرنگیان چنین کردند. اما در جنگی که میان آنان و مسلمانان روی داد به سختی شکست خوردند و بیشترشان به اسارت درآمدند. کسانی که دمیاط را در اختیار داشتند حاضر شدند که در مقابل آزادی اسیران شهر را ترک بگویند.
امپراتور آلمان، فردریک دوم، از جمله کسانی بود که برای این حمله صلیب برافراشته بود، ولی از حرکت طفره می رفت. پاپ بر رفتن وی پای فشرد و تهدید کرد که در صورت خودداری وی از حرکت او را تکفیر خواهد کرد. سرانجام فردریک در سال 1227 م عزم خویش را برای پیوستن به فرنگیان در فلسطین اعلام داشت. او سپاهی جرّار در اختیار داشت، اما پس از طی مقداری از راه بیماری در سپاه او پیچید. خود او نیز بیمار گشت و یا تمارض کرد و به کشورش بازگشت و سپاهش جز 40.000 نفر پراکنده شدند. این گروه که خود را به فلسطین رسانده بودند، پس از شنیدن خبر عقب نشینی وی همه بازگشتند. یاتریک (کشیش) اورشلیم موضوع را به پاپ گزارش داد و او فردریک را به شدت تکفیر کرد. پس از آن وی در سال 1228 م با سپاهی گران آهنگ فلسطین کرد، اما پاپ صلیبیها را از اطاعت وی بازداشت. فردریک که در این شرایط توان جنگیدن را در خود نمی دید با سلطان مصر، ملک کامل ایوبی که در این هنگام در سوریه بود، درباره ی صلح مکاتبه کرد و با فرستادن هدایای فراوان به او وعده داد که بر ضد دشمنانش هم پیمان شود. فردریک سرانجام توانست سلطان را وادار کند قدس و مناطق همجوار آن چون بیت لحم، ناصر، و چند جای دیگر را به او واگذار نماید، اما سلطان کامل با او شرط کرد که کلیسای ساخته شده بر جایگاه معبد سلیمان به حال خود بماند و به عنوان مسجد جامع در دست مسلمانان قرار گیرد. مسلمانان در قدس از خودشان قاضی داشته باشند که میان آنها داوری کند. دو پادشاه پیمان صلحی ده ساله را به امضا رساندند. فردریک وارد قدس شد و یک روز در آنجا ماند. ا مور شهر را تا جای ممکن سر و سامان داد و کلیسای قیامت را زیارت کرد. تاجی را که در قربانگاه کلیسا بود گرفت و بر سر نهاد و به عکا و از آنجا به اروپا بازگشت. به این ترتیب جنگ صلیبی پنجم پایان یافت.(53)

جنگ ششم (626 ـ 627 هـ / 1228 ـ 1229م)

این جنگ به جای آنکه نظامی باشد بیشتر ماهیت سیاسی و دیپلماتیک داشت و البته برای صلیبیها موفقیتی زودگذر به همراه داشت.(54) داستان از این قرار بود که سردار قشون صلیبی امپراتور فردریک دوم،(55) از سوی پاپ تکفیر گردید و او نیز برای رفع این تکفیر راه شرق را در پیش گرفت. او به جای جنگیدن با مسلمانان با آنها وارد گفت و گو شد و با مهارت خود بیت المقدس را از سلطان مصر (ملک کامل ایوبی) باز پس گرفت و با او پیمان اتحاد بست. اما این سیاست موجب اعتراضهای فراوان گردید و بار دیگر جنگ در سرزمین قدس در گرفت. بلافاصله پس از مرگ کامل، نیروهای فرانسوی عازم جنگ با مسلمانان گشتند و ملک صالح ـ جانشین کامل ـ چاره ای جز جنگیدن با آنها ندید. سرانجام در سال 1244 م بیت المقدس به دست مسلمانان افتاد و نزدیک به هفتصد سال (تا 1917 م) در دست آنان باقی ماند.(56)

جنگ هفتم (652 ـ 646 هـ / 54 ـ 1248 م)

پس از استیلای خوارزمشاهیان (57) بر بیت المقدس به سال 1244 م، بار دیگر صلیبیها به انگیزش در آمدند و لویی نهم، پادشاه فرانسه در سال 1248 م آهنگ مصر کرد.(58) او در وهله نخست موفق گردید دمیاط را بی هیچ مقاومتی به تصرف درآورد (1249 م). در این هنگام سلطان مسلمانان یعنی الملک الصالح نجم الدین ایوب بیمار بود و در همان سال در المنصوره درگذشت و لویی پس از آگاهی بر این موضوع، به قصد وارد آوردن ضربه ی نهایی بر مسلمانان عازم المنصوره گردید. در اینجا بود که ممالیک بحری(59) وارد کارزاری سرنوشت ساز گشتند. آنان اجازه دادند که لویی در المنصوره پیشروی کند و سپس در یک حمله ی غافلگیرانه سپاهش را در هم شکستند و خودش را نیز به اسارت درآوردند.(60)
پس از این حادثه دوران حضور مؤثّر ممالیک در صحنه ی سیاست مصر آغاز گردید. آنان تورانشاه، آخرین پادشاه ایوبی، را به قتل رساندند و زمام امور را به شجر الدر(61) همسرالملک الصالح نجم الدین ایوب سپردند. شجرالدر پس از رسیدن به قدرت با صلیبیانی که دمیاط را در تصرف داشتند وارد گفت و گو گردید و طبق توافقی که به عمل آمد، لویی و همه ی کسانی که از دوران «العادل» ایوبی به اسارت در آمده بودند، به ازای پرداخت هشتاد هزار دینار آزاد گشتند و در مقابل، فرانسویها دمیاط را تخلیه کردند. لویی تعهّد کرد که هیچ گاه به سواحل اسلامی باز نگردد و مدت صلح ده سال تعیین گردید.(62)
ادامه دارد ...
منبع: بینش، عبدالحسین، (1386)، نگاهی نو به جنگ¬های صلیبی، قم، نشر زمزم هدایت.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط