صلیبیها و ایران (2)

در پی خروج انگلستان از خلیج فارس نوبت حضور به آمریکا رسید. از آنجا که ایالت متحده، تا آن هنگام، حضور بریتانیا را در خلیج فارس تأمین کننده ی هدف عمده ی خود یعنی مقابله با نفوذ اتّحاد جماهیر شوری (سابق)...
شنبه، 26 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صلیبیها و ایران (2)
صلیبیها و ایران(2)

نویسنده: عبدالحسین بینش




 
موقیعت ایران در جنگهای صلیبی

آمریکا در خلیج فارس

در پی خروج انگلستان از خلیج فارس نوبت حضور به آمریکا رسید. از آنجا که ایالت متحده، تا آن هنگام، حضور بریتانیا را در خلیج فارس تأمین کننده ی هدف عمده ی خود یعنی مقابله با نفوذ اتّحاد جماهیر شوری (سابق) می دید، با سلطه ی انحصاری آن کشور بر منطقه نیز هیچ گونه مخالفتی نداشت؛ و البته لازم بود که خلاء حاصل از خروج بریتانیا پر گردد. از آن پس دور تازه ای از روابط میان آمریکا با کشورهای حوزه خلیج فارس و از جمله ایران آغاز می گردد که می توان آن را در دو مقطع دوران «جنگ سرد» (39) و حاکمیت نظام دو قطبی بر جهان و دوران «پس از جنگ سرد» و فروپاشی شوروی، تلاش آمریکا برای ایجاد نظام نوین در جهانی یک قطبی مورد بررسی قرار داد. در مبحث دوران پس از جنگ سرد نیز آنچه را که به ایران مربوط می شود در دو بخش قبل و بعد از انقلاب اسلامی می توان مورد بحث قرار داد؛ و در پایان،حوادث پیش آمده، پس از « یازده سپتامبر» (40) خاورمیانه را باید در چارچوب نظریه برخورد تمدنها و آغاز جنگهای صلیبی جدید تحلیل و تفسیر کرد.
اما پیش از هر چیز لازم است به جنبه های گوناگون اهمیت خلیج فارس برای آمریکا اصلی ترین انگیزه های حضور این کشور در منطقه و نیز زمینه های این حضور اشاره گردد.

1ـ دلایل حضور آمریکا در خلیج فارس

1ـ1. مقابله با نفوذ شوروی:قدرت فزاینده ی آمریکا پس از جنگ دوم جهانی به این کشور امکان داد که در بیشتر نقاط دنیا حضور یابد؛ و مبارزه با کمونیسم و جلوگیری از نفوذ شوروی و ایجاد موانع امنیتی بر گرد این رقیب قدرتمند اقتضا می کرد که ایالات متحده بر حوزه ی خلیج فارس پنجه افکند.
2ـ1. انرژی و وجود منابع بسیار بزرگ نفت در زیر بستر خلیج فارس؛
آمریکا که تا پیش از سال 1948 م یکی از صادر کنندگان نفت بود، از آن پس به وارد کننده تبدیل گشت و دلیل آن ارزانی نفت بود. در این میان نفت حوزه ی خلیج فارس بیشترین سود را برای آمریکاییها در بر داشت ولی ایالت متحده هدفهای خود را فراتر از برآوردن منافع شخصی وانمود می کرد و به گونه ای خود را متعهّد می دانست که جریان نفت را به سود کشورهای غربی و کل جهان صنعتی به طور مستمر حفظ کند.(41)
3ـ1. سلطه ی کامل بر منطقه؛
هر چه بر عمر حضور آمریکا در خلیج فارس می گذشت، انگیزه های حضورش نیز قوی تر می گردید و ابعاد تازه تری می یافت تا آنکه سرانجام در قالب سیاست سلطه ی کامل بر منطقه نمودار گشت. ریچارد مورفی گفته است:
ما در خلیج فارس تنها برای دفاع از کشورهای کوچک خلیج فارس حضور نداریم. هدف ماتضمین دسترسی اقتصادهای جهانی به نفت خلیج فارس است. ما در این مورد به صدام اعتماد نکردیم و به ایران نیز نخواهیم کرد. ما می خواهیم سلطه ی خود را در خلیج فارس تداوم بخشیم. (42)
4ـ 1. بهره برداری از بازار بزرگ اقتصادی؛
کشورهای حوزه ی خلیج فارس با برخورداری از درآمدهای سرشار نفت یکی از سود آورترین بازارهای جهانی به ویژه برای کشورهای غربی هستند. در حقیقت در آمد نفتی این کشورها با صاحبان تکنولوژی غرب دست به دست می شود؛ زیرا با توجه به شرایط و فضای سیاسی حاکم بر منطقه، اینان ناگزیرند آنچه را که از راه صدور نفت کسب کرده اند؛ برای خریدهای تسلیحاتی شان هزینه کنند و در نتیجه دلارهای نفتی به جای اصلی خود یعنی کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا باز می گردد. یکی دیگر از علایق اقتصادی آمریکا در منطقه، سرمایه گذاری دلارهای مازاد نفتی کشورهای عرب منطقه در بلوک غرب به خصوص آمریکا می باشد. به عنوان نمونه، عربستان و کویت مقادیر هنگفتی از ذخایر و پس اندازهای ارزی خود را در غرب سرمایه گذاری می کنند و از این طریق کمک مؤثری به رشد اقتصادی و شکوفایی غرب و آمریکا می کنند. (43)
5ـ1. علاوه بر آنچه گفته شد هدفهای صلیبی گری غرب به ویژه آمریکا را نباید در این زمینه نادیده گرفت. حضور غرب و آمریکا در خلیج فارس سطوح گوناگونی از اهداف را دنبال می کند که تحقق هدفهای مربوط به آینده ی جهان یعنی بروز جنگ بزرگ و خونین آرماگدون (هارمجدون) و ظهور دوباره ی مسیح ـ با توجه به ایده های مطرح شده از سوی سیاستمداران و سردمداران آمریکا چون رونالد ریگان و بوش براساس اعتقادات مذهبی شان ـ نمی تواند از نگاه آنان دور مانده باشد.
این انگیزه ها و اهداف چنان قوی و با اهمیتند که سیاستهای امنیتی و استراتژیهای بلند مدت آمریکا و غرب به طور کامل با آنها گره خورده و موجب گردیده است که ایالات متحده ی آمریکا با وجود مخالفتهای گسترده ی افکار عمومی داخلی و خارجی با جنگ طلبی سیاستمداران این کشور، درصدد برآید تا به هر شکل و هر قیمتی در خلیج فارس حضور داشته باشند و در امور آنجا مداخله کنند.

2. زمینه های حضور آمریکا

گذشته از انگیزه ها و عوامل سیاسی و اقتصادی که موجب کشانده شدن پای ابرقدرتها و در رأس آنها آمریکا به خلیج فارس گردیده، «اختلافهای ارضی» به ضمیمه ی جاه طلبی برخی کشورهای منطقه زمینه ساز حضور آمریکا در خلیج فارس بوده است. در حالی که برخی از این اختلافها حل شده اند، برخی دیگر به صورت فعّال و یا گهگاه فعّال امنیت منطقه را در معرض خطر جدّی قرار داده اند. (44)

3ـ سیاستهای آمریکا در خلیج فارس

ایالات متحده آمریکا پس از ورود به خلیج فارس، بر مبنای دیدگاه های استراتژیستها و طراحان سیاست خارجی خود، چند سیاست امنیتی مشخص و استراتژی اعلام شده ی زیر را نسبت به کشورهای حاشیه ی این منطقه در پیش گرفته است.

3ـ 1. سیاست امنیت دوستونی:

این سیاست از سوی نیکسون ـ رئیس جمهور وقت آمریکا ـ اعلام گردید و مطابق آن تأمین امنیت خلیج فارس بر دو ستون نیرومند یعنی ایران و عربستان سعودی مبتنی گردید. ایران به سبب داشتن ارتشی نیرومند و برخورداری از ساحلی طولانی در خلیج فارس عهده دار نقش نظامی گردید و عربستان سعودی با بهره مندی از ثروت هنگفت حاصل از درآمدهای نفتی، تأمین منابع مالی سیاست امنیتی مورد نظر آمریکا را عهده دار گشت.(45)

2ـ3. استراتژی ایجاد نیروهای واکنش سریع:

با سقوط شاه و از میان رفتن یکی از قدرتمندترین هم پیمانان آمریکا در خلیج فارس، این کشور در صدد بر آمد تا با تشکیل نیروی موسوم به واکنش سریع، زمینه ی مداخله ی مستقیم نیروهای نظامی در خلیج فارس، آنهم در کوتاه ترین زمان ممکن، فراهم سازد. تهاجم شوروی در سال 1979 م، به افغانستان ـ انگیزه های دولتمردان ایالات متّحده را برای تشکیل چنین نیرویی که ایده ی آن از سالها پیش (1958) مطرح شده بود ـ ،چندین برابر کرد.(46)
هدف نیروهای واکنش سریع در وهله ی نخست محافظت از منافع حیاتی آمریکا در خلیج فارس و جنوب غرب آسیا و عمدتاً محافظت از نفت منطقه بود. آمریکاییها که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و نفوذ آن در میان ملتهای مسلمان، منافع خود در خلیج فارس را در معرض خطر می دیدند، برای جلوگیری از محرومیّت کشورهای پیشرفته ی صنعتی از منابع انرژی خلیج و نیز جلوگیری از ورشکستگی متحدان آمریکا و اقتصاد جهانی، لازم دیدند که از نیروهای نظامی استفاده کنند.(47)
اما ایجاد نیروهای واکنش سریع در حقیقت واکنش نظامی آمریکا در مقابل انقلاب اسلامی ایران بود. چرا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با از هم گسیخته شدن پیمانهای سیتو و سنتو، در سد امنیتی آمریکا در برابر اتحاد جماهیر شوروی (سابق) رخنه افتاد و متحدان منطقه ای آمریکا نیز از داخل و خارج در معرض تهدید قرار گرفتند. (48)
از این رو آمریکا در سطح منطقه ای اقدام به تقویت نظامی شورای همکاری خلیج فارس و به ویژه عضو قدرتمند آن یعنی عربستان سعودی کرد و در سطح بین المللی و گسترده تر، پایگاههای جدیدی را در کشورهای حوزه ی اقیانوس هند و نیز در خود این اقیانوس تدارک دید، و امکان حضور نظامی دایم و سریع خود را در منطقه فراهم آورد. (49)

3ـ 3. سیاست مهار دوگانه:

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی از همه ی پیمانهای امنیتی منطقه ای خارج شد؛ و از همه مهم تر اینکه بنیاد سیاست امنیتی دو ستونی آمریکا در خلیج فارس فرو ریخت. اندکی پس از پیروزی انقلاب، ایران به طور همه جانبه به وسیله ی ارتش بعثی عراق مورد حمله قرار گرفت. سیاست اتخاذ شده از سوی آمریکا، با وجود رضایت از تهاجم عراق به ایران، این بود که هیچ یک از دو کشور به پیروزی کامل دست نیابد، و طرفین آن قدر با یکدیگر مبارزه کنند تا نیروی نظامی آنها به طور کامل تحلیل رود. (50)

4ـ3. سیاست برپایی جنگ صلیبی:

حادثه ی یازدهم سپتامبر 2001 م حادثه ای بحران آفرین برای همه ی جهانیان، به ویژه برای سیاستها و استراتژیهای ایالات متحده در سطح بین المللی بود. این حادثه، یعنی انفجار چند آسمان خراش، در هر یک از دیگر کشورهای غربی نیز می توانست روی دهد. اما وقوع آن در آمریکا بدون شک، از منظر بازتاب رفتار غربیان به ویژه آمریکا با مسلمانان، مفهوم و پیامهای ویژه ای دارد که به چند مورد آن در اینجا اشاره می گردد:
الف ـ به فرض آنکه حادثه ی یازدهم سپتامبر به وسیله ی عوامل خارجی ـ به ادعای آمریکا سازمان القاعده به رهبری بن لادن ـ آفریده شده باشد، به یقین باید آن را باز تاب سیاستهای سلطه آمیز ایالات متّحده در سطح بین المللی و به ویژه در کشورهای اسلامی و خاورمیانه بدانیم. (51)
ب ـ به فرض اینکه حادثه ی یاد شده به وسیله ی عوامل درونی و مسلط بر حاکمیت آمریکا ـ اسرائیل و صهیونیستها ـ انجام گردیده باشد، باید آن را نشان درماندگی آمریکا در پیشبرد سیاستهای جهانی خود و نیز نیاز فراوان این کشور به انگیزه ای بسیار قوی برای جلب افکار عمومی مردم خودش برشمرد. اما دلیل حادثه هر چه و عامل آن هر که بود، بلافاصله پس از آن انگشت اتهام مقامهای آمریکایی به سوی مسلمانان نشانه رفت؛ و به دنبال آن دولت ایالات متحده به بهانه ی نابود سازی عاملان حادثه اقدام به گرد آوری نیرو کرد و از دیگر دولتهای جهان به ویژه کشورهای اروپایی خواست که در مبارزه با تروریسم به او بپیوندند. رئیس جمهور آمریکا در وهله ی نخست و موضع گیریهای اولیه اش، اقدام به لشکرکشی بر ضد تروریستها را جنگی صلیبی خواند، ولی پس از آگاهی بر پیامدهای منفی کاربرد این تعبیر از آن چشم پوشید. اما، البته و صد البته که روح رفتار آمریکا در حمله ی به افغانستان و عراق و متهم ساختن ایران و چند کشور اسلامی دیگر به عنوان تروریست و شرور، چیزی جز ایده ی صلیبی گری و بسیج مسیحیان بر ضد مسلمانان نبود. دستگاه امنیتی آمریکا بلافاصله پس از وقوع حادثه اعلام کرد که عاملانش مسلمان بوده اند ، به راستی اگر اطلاعاتشان تا این اندازه دقیق بوده چرا پیش از وقوع حادثه از بروز آن جلوگیری نکردند؟! اگر این انفجار هدفمند نبوده است چرا عاملان اصلی هنوز در پرده ابهام به سر می برند؟ می ماند اینکه بگوییم، حادثه ی یازدهم سپتامبر به هر دلیلی و به وسیله ی هر کسی که صورت گرفته باشد، دستاویزی بسیار مناسب برای اعلام جنگ آمریکا بر ضد کشورهای اسلامی بود.
ما در اینجا درصدد بحث درباره ی علل و انگیزه های حادثه ی یازدهم سپتامبر نیستیم؛ بحث درباره ی پیامدهای این حادثه یعنی حمله ی آمریکا و متحدانش به افغانستان و چندی بعد به عراق و نیز تهدید کشورهای سوریه و ایران است. اینکه چرا آمریکا مسلمانان را در خاورمیانه مورد حمله قرار می دهد؟ پاسخ را باید در توسعه طلبی آمریکا و صهیونیسم جهانی و توان بالقوه ی کشورهای اسلامی و مسلمانان در مقابله ی با آنها جستجو کرد.
بنابراین جنگهای اخیر آمریکا را باید جنگ صلیبی غرب برای تحقق بخشیدن به هدفهای صهیونیسم جهانی برشمرد. گرچه خود آمریکائیها این گونه تلاشها را با هدف متمدن سازی افراد بی تمدن توجیه می کنند.

جایگاه ایران در حوادث اخیر خلیج فارس

از ظاهر قضایا و حوادث حدود دو دهه ی اخیر منطقه چنین بر می آید که در جنگهای خلیج فارس جمهوری اسلامی ایران نه تنها زیان ندیده بلکه سود هم برده است. (52) چنین برداشتی در نگاه نخست درست هم به نظر می رسد؛ چرا که طی این جنگها بزرگ ترین و خطرناک ترین دشمن جمهوری اسلامی یعنی رژیم بعث عراق به ریاست صدام حسین سرنگون گردید و با از میان رفتن این مانع بزرگ روابط ایران با همسایگانش نیز رو به بهبودی نهاده است.
ولی ژرف نگری در حوادث اخیر ما را به سوی حقایق دیگری رهنمون می گردد که مهم ترینشان اینهاست:
1. آمریکا به عنوان پرچمدار تمدن غربی در صدد است تا علاوه بر چیرگی سیاسی و اقتصادی در منطقه، به فرهنگ مردم نیز چهره ای غربی ببخشد؛ و این با هدف جمهوری اسلامی که در صدد است تا مسلمانان را به سوی فرهنگ اصیل خودشان سوق دهد، در تعارض است. به همین دلیل است که از دیدگاه دولتمردان آمریکا نظام جمهوری اسلامی در ایران به هر صورت ممکن باید از میان برداشته شود. چنان که وقتی هنری کسینجر از برناردلوئیس ـ از استادان و پژوهشگران اسلام و خاور میانه ـ سئوال کرد: «آیا ایجاد تغییرات در خاورمیانه مستلزم گفت و گو و تعامل میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران است؟»، (53) او با صراحت پاسخ داد: «به طور یقین خیر». این ضدیت با نظام جمهوری اسلامی ایران به ویژه پس از حادثه ی یازده سپتامبر، شدت بیشتری یافته است چنانکه الیوت کوهن ـ استاد و مدیر بخش مطالعات جان هاپکینز در واشنگتن ـ ضمن پیشنهادهای خود به دولت بوش می گوید:
ایالات متحده ی آمریکا باید از حاکمیت آزاد، مدرن و متعادل در جهان اسلام حمایت به عمل آورد. سرنگونی و تغییر رژیم جمهوری اسلامی ایران به میزان نابودی و اضمحلال بن لادن اهمیت دارد، چرا که این تنها و نخستین مدل و الگوی انقلابی و اسلامی در میان دولت ـ ملتها به شمار می آید و جایگزین نمودن آن با دولتی سکولار و متعادل بسیار مهم است. (54)
2. آمریکا در صدد است تا قدرتهای منطقه ای خلیج فارس را تضعیف و به خود وابسته کند و تنها قدرت برتر منطقه خودش باشد، در حالی که جمهوری اسلامی معتقد است که حضور بیگانگان و از جمله آمریکا در خلیج فارس موجب ناامنی است و امنیت منطقه باید به وسیله ی کشورهای خود منطقه تأمین گردد.
3. آمریکا در صدد است تا مبارزه ی اسلامی از هر نوعی ـ حتی مبارزه ی فلسطینیهای ستمدیده در مقابل رژیم صهیونیستی ـ را تروریسم قلمداد کند و با این بهانه افکار جهانیان را بر ضد مسلمانان بسیج کند، در حالی که جمهوری اسلامی از مبارزه ملل اسلامی برای احقاق حقوق حقّه شان پشتیبانی می کند و میان عمل تروریستی ـ که در نظرش محکوم است ـ و دفاع از خود تفاوت قائل است.
4. یکی از استراتژیهای کلی آمریکا پشتیبانی از رژیم غاصب صهیونیستی است و بر همه ی اقدامهای سرکوب گرانه ی صهیونیستهای جنایتکار مهر تأیید می زند؛ و همه ی حقوق فلسطینیان را نادیده می انگارد. در حالی که جمهوری اسلامی، اسرائیل را رژیمی نامشروع، غاصب و جنایتکار می داند و پشتیبانی از حقوق غصب شده ی فلسطینیان را وظیفه ی همه ی انسانهای آزاده و به ویژه مسلمانان می داند.
5. جمهوری اسلامی ایران استفاده از انرژیهای نوین و از جمله انرژی هسته ای را حق طبیعی و قانونی خود می شمارد، در حالی که آمریکا دستیابی ایران به فناوری هسته ای را حتی با هدفهای صلح آمیز نمی پذیرد و با آن مخالفت می ورزد و در صدد است تا به هر شکل ممکن از دستیابی ایران به این انرژی جلوگیری کند.
6. ایران برای خود رسالتی اسلامی ـ جهانی قائل است. آمریکا نیز برای خودش رسالتی جهانی قائل است و بر این باور است که نظام مبتنی بر لیبرال دموکراسی غربی بهترین نوع نظامهای سیاسی است و همه ی جهانیان باید خود را با معیارهای آن تطبیق دهند. این دو رسالت به طور کامل در مقابل هم قرار دارند و در واقع به تعبیر هانتینگتون نظامی با خدا در مقابل نظامی بی خدا قرار گرفته است. (55) توجه به نکات یاد شده ملهم این حقیقت است که پس از حمله ی آمریکا به عراق و اشغال این کشور با همدستی چند کشور دیگر اروپایی و غیر اروپایی فاصله ی مکانی دو نیروی متضاد یعنی ایران و آمریکا از راه زمینی بسیار کوتاه شده است؛ و در صورتی که ژرف اندیشی و آینده نگری بر استراتژیهای طرفین حکمفرما نباشد، نه تنها امنیت منطقه خلیج فارس بلکه امنیت جهانی به خطر خواهد افتاد.

پی نوشت ها :
 

1 ـ عنوان شعبه ای از سلاجقه که از حدود اواخر قرن پنجم تا حدود اوایل قرن هشتم هـ. ق در قسمتهایی از آسیای صغیر فرمانروایی داشتند. (دایره المعارف فارسی).
2 ـ ایران در زمان صفویه، ص 17.
3 ـ ایران در زمان صفویه، ص 95 ـ 96؛ پژوهشی در تاریخ دیپلماسی ایران، مهمید، محمد علی، نشر میترا، تهران، 1361، ص 87.
4 ـ سیاست و اقتصاد در عصر صفوی، ص 120.
5 ـ ر. ک ایران در زمان صفویه، تاج بخش، بی جا، بی تا، بی نا، ص 83؛ خلیج فارس و مسایل آن، الهی، همایون ، نشر اندیشه و قومس، تهران، 1368؛ ص 27.
6 ـ The crusades,p235.
7 ـ تاثیر اسلام در اروپا، ص 99.
8 ـ مطران: بزرگ و مهتر ترسایان...(لغتنامه دهخدا).
9 ـ این شهر (نزدیک زنجان) در سال 704 هـ به وسیله ی اولجایتو، هشتمین پادشاه ایلخانان ـ بنا گردید و از سوی وی به پایتختی برگزیده شد. اولجایتو در کودکی به میل مادرش غسل تعمید کرده و نیکلاس لقب یافته بود. در جوانی به خواست همسرش اسلام آورد؛ اما اختلاف مذاهب اسلامی وی را دچار شک و تردید کرد، تا آنکه سرانجام به تشیّع گروید، اولجایتو با خاقان مغولستان و همچنین با پاپ و سلاطین فرنگستان روابط دوستانه داشت و آنها چون از تردد خاطر وی در مذاهب اسلام اطلاع یافته بودند وی را مخالف اسلام می پنداشتند و به مخالفت با پیروان محمد(ص) ترغیب می نمودند. (دایره المعارف فارسی).
10 ـ ر. ک. ایران و جهان، ج 2، ص 61 ـ 62. لازم به یادآوری است که فکر حمله به ممالیک مصر از راه خلیج فارس به وسیله ی مارینوسانودو ابراز شد و ارغون نیز در این باب در سال 689 هـ بنابر گفته ی ابن عبری نهصد دریا نورد جنوایی را برای ساختن کشتی استخدام کرد و آنان نیز از طریق دجله به بغداد آمدند و به کار پرداختند، اما یکی از آنان به مسجدی بی حرمتی کرد و این امر موجب آشوب و بلوا گردید و هنگامی هم که کار ساختمان کشتیها پایان گرفت، باز بین دریانوردان جنوایی نزاع درگرفت و جمعی از آنان در این نزاع کشته شدند و طرح ارغون بی حاصل ماند.
11 ـ ر. ک. نبرد قدرتها در خلیج فارس، ص 41 ـ 84.
12 ـ خلیج فارس و مسایل آن، ص 111.
13 ـ علایق و استراتژی ابرقدرتها در خلیج فارس، ص 19.
14 ـ ایده های ژئوپولتیک و واقعیت های ایرانی، مجتهد زاده، پیروز، نشر نی، تهران، 1379، ص 336.
15 ـ ر. ک. تاریخ ایران باستان، پیرنیا، حسن. دنیای کتاب، تهران 1370، ج 2، ص 1885 ـ 1886؛ تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص 1، 3؛ خلیج فارس، دلدم، ص 17 ـ 28.
16 ـ ر. ک. خلیج فارس، دلدم، ص 31 ـ 32.
17 ـ ر. ک. دایره المعارف مصاحب.
18 ـ ر. ک. دین و مذهب در عصر صفوی، میر احمدی، مریم، امیر کبیر، 1362، تهران، ص 100 ـ 103. ناگفته نماند که در سلوک پادشاهان صفوی با مسیحیان استثناهایی نیز وجود دارد. برای مثال درباره ی رفتار شاه طهماسب صفوی نسبت مسیحیان، در کتاب دکتر نوایی چنین می خوانیم: «آنتونی جن کین سون در روزهایی که خاطر پادشاه ایران سخت به فیصله ی کار سلطان بایزید مشغول بود، به حضور شاه طهماسب بار یافت. شرح دقیقی از این شرفیابی در سفر نامه ی جن کین سون وجود دارد و از آنجا که می دانیم پس از آنکه سفیر نامه ی الیزابت اول را تقدیم داشت و هدایا را پیشکش نمود، شاه طهماسب از وی پرسید که از کدام یک از شهرهای فرنگ هستی؟ آنتونی جواب داد که من از مردم شهر معروف لندن، از کشور آراسته ی انگلستان هستم و از طرف علیا حضرت ملکه ی آن کشور جهت بستن قرار دادهای دوستی و تحصیل اجازه ی رفت و آمد بدون مزاحمت بازرگانان و مردم آن کشور مأموریت دارم. اما وقتی موضوع مذهب پیش آمد و جن کین سون گفت که پیرو مذهب عیسی مسیح هستم، شاه طهماسب فوراً گفت: «ما نیازی به دوستی با کافران نداریم، ای کافر» و از من خواست که از حضور وی خارج شوم. من از این خوشم آمد که با احترام تمام، در حالی که عده ی بسیاری از نجبا و سران دیگر او مرا مشایعت می کردند، خارج شدم. در همان حال، شخصی با سینی پر از خاک از عقب من روانه شد و در تمامی راه از داخل کاخ، از جلو شاه گرفته تا در حیاط، به هر کجا که قدم می گذاشتم برای تطهیر خاک می ریخت». (ایران و جهان، ج 1، ص 178 ـ 179).
در اینجا لازم است به این حقیقت نیز اشاره شود که اگر مسیحیان در دوران صفویه از موقعیتی ممتاز برخوردار بوده اند، دست کم یکی از علل آن انتساب اعضای این خاندان از سوی مادر به کیش مسیحیت است. دکتر نوایی در باره ی این انتصاب چنین نوشته است: «اوزون حسن از خاندان امپراتوران طرابوزان، که اصلاً ارمنی یونانی بودند، دختری گرفته بود به نام، کاترینا دسپینا. هم چنان که قره عثمان، جد اوزون حسن، نیز زنی از این خاندان گرفته بود. کلمه ی دسپینا در یونانی به معنای دختر شاه، شاهزاده خانم و شاهدخت (پرنسس) است. کاترینا به شرط آنکه دیانت مسیحی خود را حفظ کند به خانه ی اوزن حسن آمده بود. این زن که بسیار به مذهب مسیح دلبستگی داشت و هر روز مراسم عشای ربانی را به آیین کلیسای ارتدودکس یونانی، در حضور کشیشانی که به همین منظور همراه او آمده بودند به جای می آورد، همچنان تا پایان عمر بر مذهب مسیح وفادار ماند و اوزن حسن با آنکه خود مسلمان بود، هرگز نخواست که وی را از مسیحیت به جانب اسلام آورد. در سالهای واپسین عمر، کاترینا از شوهر خود جدا شد و خویشتن را از حرمسرای سلطنتی و دسیسه ها و تحریکات زنان و خواجه سرایان رهایی بخشید و یکسره روی به خدا آورد و در شهر خرپوت که شوهرش عزلتگاه او قرار داده بود گوشه ی عزلت گرفت و به پرستش پروردگار پرداخت و سر انجام نیز چون عمرش به سر آمد، در کلیسای سن جورجیو در شهر آمد (قره آمد=حمید) به خاک سپرده شد. کاترینا در خانه ی اوزن حسن سه دختر آورد و یک پسر. بزرگ ترین دختران «مارتا» نام داشت و پسر «مقصود». مقصود را همان شب فوت اوزون حسن یعنی شب عید فطر سال 882 / ششم ژانویه 1478، برادران ناتنی به قتل رساندند (سفرنامه ی ونیزیان، ص 372 / 373) و دو دختر کوچکتر، پس از شنیدن خبر قتل برادر خویش که بیش از بیست سال نداشت، بر جان خویش ترسیدند و بار سفر بستند و به حلب گریختند (ایضا ص 273). اما دختر بزرگ تر که در تاریخ ایران اهمیت و شهرت فراوان دارد، همان مارتا نخستین دختر کاترینا و اوزون حسن است و آن دختر همان است که زن سلطان حیدر شده و اسماعیل، موسس سلسله ی صفویه، از بطن وی دیده به جهان گشوده است. مارتا در تواریخ صفوی به عالم شاه بیگم یا حلیمه بیگی آغا شهرت یافته و ظاهراً این زن نیز مانند مادر خویش دیانت مسیحی خود را تا پایان عمر حفظ کرده است. بنابر این شاه اسماعیل از جانب مادر خود از یک سو به امپراتوران ارمنی یونانی طرابوزان نسب می رساند و از سوی دیگر به ترکمانان آق قویونلو معروف به بایندریه». (ایران و جهان، ج 1، ص 145 ـ 146).
19 ـ شرلی، سر آنتونی( 1568 ـ 1635 م / 976 ـ 1044 ـ 45 هـ) سرباز و نجیب زاده و سیاح و ماجرا جوی انگلیسی و مستشار نظامی و سفیر و فرستاده ی شاه عباس یکم صفوی به دربار سلاطین اروپا... او مأموریت یافت تا به ایران آید و شاه عباس صفوی را به جنگ با دولت عثمانی و اتحاد با دول اروپا بر خلاف ترکان تشویق نماید و نیز برای تجّار انگلیسی از وی امتیازات مخصوص بگیرد. سرآنتونی به دربار شاه عباس آمد و در اصفهان فنون جنگی جدید را به سربازان ایرانی آموزش داد. سپس از سوی شاه عباس به سفارت اروپا اعزام شد که در مأموریت خود توفیقی نیافت و به ایران نیز باز نگشت... (ر. ک. دایره المعارف فارسی).
20 ـ ایران در زمان صفویه، تاج بخش، بی تا، بی نا، بی جا، ص 102.
21 ـ همان ، ص 103.
22 ـ همان، ص109.
23 ـ در نامه ی فیلیپ سوم [پادشاه اسپانیا] به شاه عباس در این باره چنین می خوانیم: «نایب السلطنه ی من از موفقیتهای بزرگی که شما بر علیه ترکان، دشمن مشترک خودمان، بدست آورده اید، شرحی به من نوشته است. من از این مسأله و همچنین از اعزام سفیری که برای حفظ دوستی و حسن رابطه ای که بین ما وجود دارد فرستاده شده بسیار خوشحال شدم. دوستی ای که امیدوارم سالها برقرار بماند تا اینکه این ترکها کاملاً تنبیه شوند. امیدوارم علاوه بر فتوحاتی که تا به حال نصیب اعلیحضرت شده است، این موفقیتها ادامه پیدا کند. قوای دریایی من در مدیترانه همیشه خساراتی وارد آورده و وارد خواهند آورد و من دستور می دهم که دایماً عملیات خود را با شدت هرچه تمام تر بر علیه ترکان ادامه دهند برای اینکه وعده ای که به اعلیحضرت داده ام انجام شده باشد». (ایران در زمان صفویه، ص 115).
24 ـ با وجود این، تلاشهای شاه عباس صفوی در رونق بخشیدن به تجارت ایران؛ جلب سرمایه های خارجی و نیز ایجاد زیر بناهای لازم برای تسهیل امر بازرگانی داخلی و خارجی، مانند ساختن راه های مناسب کاروان رو، پلهای مستحکم بر روی رودخانه های خروشان و ساخت آب انبار در بیابانهای پهناور ایران و نیز بندر گاههای مناسب را نمی توان نادیده انگاشت. اگر حضور خارجیان در دوره های بعد به زیان ایران تمام شده است، البته گناهش به گردن شاه عباس نیست، زیرا هر حکمرانی که بخواهد به تجارت رونق بخشد باید اعتماد خارجیان را جلب و با آنان داد و ستد کند( ر. ک. سیاست و اقتصاد عصر صفوی، ص 95 ـ 115). ولی اقدامهای شاه عباس در گشودن پای خارجیهای مسیحی، تنها به جنبه های سیاسی و اقتصادی محدود نمی گردد و در تاریخ زندگی وی وقایعی نقل شده که نشان گر گرایش قلبی او به مسیحیت است؛ مانند حضور در کلیسا و دادن گوشت خوک و شراب به شرکت کنندگان در مراسم عید میلاد مسیح. آنتونیودوگوه آ، کشیش اسپانیایی و سفیر فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا در این باره می نویسد: «... فردای آن روز که عید نوئل بود، دو ساعت بعد از ظهر شاه با شاه زاده صفی میرزا و چند تن از درباریان و سران دولت، که منوچهر خان شاه زاده و امیر قسمتی از گرجستان و گروهی از همراهان وی از آن جمله بودند، به صومعه ی ما آمدند... روز پیش هم چون یکی از کشیشان به او گفته بود که درین روز چنان که در پرتغال مرسوم است، ما خوکی می کشیم، دستور داد از خوکهایی که امیر گرجستانی برایش فرستاده بود و در دهکده ای نزدیک اصفهان نگه داشته بودند، برای ما فرستادند. این کار مایه ی شکایت روحانیان و علمای اصفهان شده زیرا که شاه در ماه مقدس رمضان، بر خلاف قوانین اسلام رفتار کرده بود... سپس آنچه را که در کلیسا بود به دقت تماشا کرد و چون دید که بر پارچه ی خاصی، بر بالای محراب حروف G.H.S را که معمولاً از آن نام عیسی اراده می شود، دوخته شده، پرسید که این حروف چیست و چه معنی دارد و چون توضیح داده شد، کاغذ و قلم و دوات خواست و به دست خود این حروف را نوشت و دوتا کرد و بر سینه روی قلب خود جای داد. ما امیدواریم که چون روزی هم روی قلب او صلیبی نهاده ایم، آن صلیب و این حروف بی اثر نباشد... پس از آن دستور داد که مقداری شراب به ما بدهند، و چون شراب آوردند به بهانه ی اینکه «ببینیم شراب خوب است یا نه» تمام کسانی را که همراهش بودند، از کشوری و لشگری و مفتی و قاضی را مجبور کرد که قدری از آن بنوشند. سپس آهسته به من گفت: «وقتی به رم رفتی و به حضور پاپ رسیدی به او بگو که من چگونه روز رمضان با حضور قاضی و مفتی شراب آوردم و به همه نوشاندم. به او بگو اگر چه عیسوی نیستم لایق تقدیر و تمجیدم!». (از تاریخ بیاموزیم، محمود حکیمی، نشر خرم قم، 1370، ص 128 ـ 129).
25 ـ ر. ک. دایره المعارف فارسی، واژه ی خلیج فارس.
26 ـ از این پس پادشاه پرتغال خود را «خداوند کشتیرانی و تجارت هندوستان، حبشه و عربستان نامید». (قائم مقامی، جهانگیر، مجموعه مقالات خلیج فارس، ج 2، ص 457).
27 ـ Alfonso de Albuxurxue.
28 ـ ر. ک. تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص 100 ـ 102؛ رقابت قدرتها در خلیج فارس، ص 41 ـ 48.
29 ـ همان.
30 ـ ر. ک. دایره المعارف فارسی؛ نبرد قدرتها در خلیج فارس، ص 48؛ تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص 105 ـ 106.
31 ـ نبرد قدرتها در خلیج فارس، ص 50 ـ 53؛ نیز ر. ک. دایره المعارف فارسی، واژه خلیج فارس.
32 ـ Huybert Visnich.
33 ـ San Vsn Hasselt.
34 ـ همان، ص 53 ـ 58؛ نیز ر. ک. دایره المعارف فارسی، واژه ی خلیج فارس.
35 ـ تاریخ سیاسی خلیج فارس، ص 264.
36 ـ همان، ص 266ـ 341.
37 ـ امیرکبیر و ایران ، آدمیت، فریدون، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم، تهران، ص 303 (به نقل از انگلیس، 157 /60 پالمرستون به شیل، 11 فوریه 1851).
38 ـ سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس ، ص 30، به نقل از Georye kennan the source of conduct forein به نقل ازpolicy xxx july 1947 p.110
39 ـ این واژه پس از جنگ جهانی دوم بر سر زبانها افتاد و منظور، اوضاع بغرنج بین المللی و تشدید وخامت در رابطه بین کشورهای سوسیالیستی و کشورهای سرمایه داری است. یکی از ویژگیهای جنگ سرد این است که با وجود ادامه ی روابط سیاسی بین کشورها، به علت جریان داشتن حملات تبلیغاتی، تشنج و جبهه گیری در برابر یکدیگر، محیط مناسبات بین المللی وخیم می شود و عدم اعتماد جای تفاهم را می گیرد. مسابقات تسلیحاتی یکی از عوامل اصلی جنگ سرد است. (فرهنگ علوم سیاسی، آقا بخشی، علی، نشر، تندر، تهران، 1363، ص 51 ـ 52.
40 ـ در یازدهم سپتامبر سال 2001 ، دو هواپیمای جت به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک و هواپیمایی دیگر به ساختمان پنتاگون برخورد کردند.(ر.ک یازده سپتامبر، گروه نویسندگان و مترجمان، نشر دیگر، تهران، 1380، ص 15).
41 ـ ویلیام راجرز ـ وزیر خارجه ی اسبق آمریکا ـ در گزارش 26 مارس 1971خود در باره ی سیاست خارجی آمریکا متذکر شد: «شبه جزیره ی عربستان، عراق و ایران در حدود دو سوم ذخایر شناخته شده ی نفت جهان را دارا می باشند. استفاده از این نفت در شرایط مناسب سیاسی و اقتصادی برای کشورهای متحد ما در اتحادیه آتلانتیک و سایر کشورهای اروپای غربی و ژاپن واجد کمال اهمیت است. (اسدیان، امیر، علایق و استراتژی آمریکا در خلیج فارس، مجموعه مقالات سمینار بررسی مسائل خلیج فارس، تهران، 1368، ص 70).
42- سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، امیر اسدیان، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1381، ص139.
43- سیاستهای امنیتی امریکا در خلیج فارس، ص38.
44 ـ رویدادهای چند دهه ی اخیر گواه آن است که خطرناک ترین حوادث را اختلافهای ارضی عراق با همسایگانش رقم زده است. این کشور ظرف دو دهه دو کشور همسایه اش را به طور گسترده مورد تجاوز قرار داده است. بار نخست در سال 1980 م بود که ارتش عراق به قصد تصرف بخشهای وسیعی از غرب و جنوب غرب ایران به ویژه استان خوزستان به ایران حمله کرد؛ و بار دوم حمله ی این کشور به کویت در سال 1991 م بود. این توسعه طلبیها که به بهانه های واهی اختلافهای ارضی صورت گرفت، چنان گسترده بود که اوّلی موجب جنگی هشت ساله و دومی عامل حضور نیروهای بین المللی به رهبری آمریکا در منطقه گردید. سرانجام نیز کشور عراق به ریاست صدام حسین به چنان موضعی در افتاد که ایالات متّحده به طور مستقیم و با بهانه ی مبارزه با تروریسم آن را مورد حمله قرار داد و اشغال کرد. (برای آگاهی درباره ی میزان فعالیّت اختلافهای ارضی کشورهای منطقه ر. ک. «اختلافات ارضی عامل بی ثباتی خلیج فارس»، سید فاروق، حسنات، ترجمه ی محمد باقر نصیری، مجموعه ی مقالات چهارمین سمینار خلیج فارس، ج 5، ص 85 نیز ر. ک. ناپایداری مرزها در خلیج فارس، همان، ص 175).
45 ـ سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص 32.
46 ـ برای آگاهی بیشتر ر. ک. علایق و استراتژی ابر قدرتها در خلیج فارس، میرحسن اسدی، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران، 1371، ص 91 ـ 107.
47 ـ ر. ک همان.
48 ـ برای مثال به بروز شورش در بحرین و تصرف کویت به وسیله ی عراق اشاره کرد.
49 ـ در توضیح بیشتر باید گفت: تشکیل نیروهای واکنش سریع آمریکا که بعدها زیر عنوان فرماندهی مرکزی آمریکا مناطقی از جزیره ی ماداگاسکار را تا افغانستان، آسیای میانه و قفقاز زیر پوشش عملیاتی قرار داد، واکنش به دو رویداد مهم فرهنگی و نظامی بود. اولی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و از هم پاشیدن رکن اصلی سیاست دو ستونی و پیمان سنتو و دیگری اشغال نظامی افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی (سابق) می باشد. برای آگاهی بیشتر ر.ک. مأخذ پیشین.
50 ـ ر. ک. سیاستهای امنیتی آمریکا در خلیج فارس، ص 142 ـ 148. پس از ناکار آمدی نیروی واکنش سریع در تأمین اهداف و منافع حیاتی آمریکا و عدم راهیابی مجدد جیمی کارتر به کاخ سفید، رونالد ریگان با رویکردی میلتیاریستی وارد عرصه ی رهبری آمریکا شد و با پروژه جنگ ستارگان سعی در به زانو در آوردن رقیب قدرتمند نظامی خود (شوروی) بر آمد و در مورد سایر ملّت های متمرد که نظام کاپیتالیستی را یا بر نمی تافت و یا برای مشکل آفرینی می کردند، ـ سیاست تحمیل جنگ برای از بین بردن اصل امید ـ را تدارک دیدند، مانند تحمیل جنگ هشت ساله به ایران و جنگ مخالفان طرفدار غرب با ساندنیستها در نیکاراگوئه.
51 ـ به تعبیر دکتر ماهاتیر محمد، دفاع مسلمانان از خود در مقابل تحقیر و تحریم غربیان جای شگفتی نیست. او می نویسد: «امروز دیدگاه منفی نژادهای اروپایی حتی غیر مسیحیان نسبت به مسلمانان حفظ شده و متأسفانه برداشت نا صحیح آنان نسبت به مسلمانان نهادینه گردیده است؛ و به خاطر این دیدگاه بسیاری از ملّتهای مسلمان منزوی شده مورد تحریم و مجازات واقع گردیده اند و حتی مسلمانان با شیوه های مختلف در اروپا قتل عام شده اند. آیا جای تعجب دارد که مسلمانان پس از این برخورد منفی در جستجوی انتقام باشند؟ آیا عجیب است که مسلمانان برای دفاع از خود اقدامات خشن انجام دهند؟ البته تعداد معدودی از مسلمانان به این قبیل اقدامات روی آورده اند. اروپائیان باید این وضعیت را درک کنند. آنها باید تصورات خود را نسبت به اسلام اصلاح نمایند. اما متأسفانه هیچ تلاشی برای درک مسلمانان نمی شود و بالعکس تبلیغات ضد اسلامی علیه مسلمانان و همچنین توسعه ی سوء تفاهم توسط اروپائیان نسبت به مذهب اسلام تداوم یافته، به وخامت رسیده است». (جهانی که ما در آن زندگی می کنیم، محمد، ماهاتیر، ترجمه ی محسن پاک آیینی، مؤسسه اطلاعات، تهران، 1382، ص 153).
52 ـ نگاه اعراب به ایران، فهمی هویدی، ترجمه ی دکتر مسعوده ی شریعت باقری، نشر دانژه، تهران، 1380، ص 15.
53 ـ طرح خاورمیانه ی بزرگ تر، حسن حسینی، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصرتهران، 1383، ص 28 ـ 30.
54 ـ همان ، ص 76.
55 ـ برای آگاهی در باره ی چگونگی رویارویی تمدن غرب در مقابل جوامع کنفوسیوسی و اسلامی ر. ک. برخورد تمدنها و بازسازی نظم جهانی، هانتینگتون، ساموئل پی، ترجمه ی محمد علی رفیع حمیدی، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران 1378، فصل یکم «عصر جدید سیاست جهانی»

منبع: بینش، عبدالحسین، (1386)، نگاهی نو به جنگ¬های صلیبی، قم، نشر زمزم هدایت.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط