نویسنده: ورونیکا ایونس
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
سَرسوتی
در وداها سَرسوَتی خدابانوی آب و رودی است با همین نام که از هیمالیا و سرزمین کهن آریا به جانب غرب سرازیر می شود. می گویند در روزگار کهن این رود و خدابانوی آن به دلیل پاک کنندگی، باروری و قدرت حاصلخیزی و زلالی و جاری بودن به دریا مورد تکریم قرار داشت. بعدها این رود راه خود را به جانب صحرا گشود و به روایت از مهابهاراته انحراف رود بر اثر دزدیده شدن زن عارف فرزانه اوتاتیه(1) توسط وارونا و نفرین این زاهد پدید آمد؛ و این کار بدان امید انجام گرفت که وارونا با محروم شدن از آب مورد نیاز برای اقیانوس به ناچار همسر این عارف را باز گرداند.در مرحله بعد تاریخ اسطوره ئی سرسوتی به انجام مراسم آئینی که در ساحل رود سرسوتی انجام می گرفت می پردازد و سرسوتی را در آفرینش سرودهای ودائی مؤثر می داند و در این مسیر سَرسوَتی همانا واچ یا خدابانوی سخن و کلام است. می گویند زبان سانسکریت از ابداعات واچ یا سرسوتی و هم اوست که آمریت یا سومه را در هیمالیا کشف و به خدایان تقدیم کرد. واچ در این روایات از قدرت های بسیاری برخوردار است و همه خدایان را همراهی و حمایت می نماید؛ و ساکن اقیانوس، سرشارکننده آسمان و زمین و قدرتی است در پس همه پدیده ها و معشوق همگان.
در اسطوره های بعدی قدرت سرسوتی کاستی می یابد. در روایتی همانا ویراج نیمه مادینه هستی یافته از پورشه یا پرجاپتی و وسیله آفرینش است. اما غالباً و در باورهای کنونی هندو همسر برهما و مادر وداهائی است که از سر برهما بیرون می ریزند؛ و چون همسر برهما دارای قدرت هستی بخش همه چیزهائی است که برهما به خلق آنان می اندیشد. او خدابانوی هنرهای خلاق و به ویژه شعر و موسیقی، فراگیری و علم است؛ و از او چون زنی زیبا، با پوستی سفید، هلال ماه بر ابرو و سوار بر قویا طاووس سخن می گویند و در برخی روایات او را بر نیلوفری آبی نشسته می بینیم.
سرسوتی دارای سرشتی مغرور و ستیزه جو است. در اسطوره ئی نخست همانند لکشمی و گنگا همسر ویشنو است و از آنجا که ویشنو نمی تواند ستیزه آنان را تحمل کند سرسوتی را به برهما و گنگا را به شیوا وا می گذارد. در روایتی دیگر در نقش همسر برهما در یکی از مراسم قربانی ترتیب یافته توسط برهما، سرسوتی بسیار تنبل است و دیرتر از زمان معهود در مراسم حاضر می شود، برهما پیکی را به دنبال او می فرستد و پیک باز می گردد و به برهما می گوید که سرسوتی هنوز مشغول آرایش است و باید منتظر بمانند. برهما خشمگین از سرسوتی از خدایان می خواهد برای او همسر دیگری بیابند و چنین است که خدایان گوتری(2) دختر یکی از عارفان فرزانه را به همسری او بر می گزیند و گوتری همسر برهما می شود و در این مراسم شرکت می جوید. وقتی سرانجام سرسوتی در مراسم قربانی شرکت می جوید با آگاه شدن از ماجرا برهما را نفرین می کند که هر سال تنها یکبار نیایش شود. سرسوتی وجود گوتری را به ناچار تحمل می کند و برهما برای تسکین او بدو وعده می دهد که همیشه همسر محبوب او باشد و گوتری دومین همسر برهما می شود.
لکشمی
لکشمی که به سری(3) نیز شهرت دارد همسر ویشنو است و در وداها به عنوان همسر وارونا یا خورشید معرفی شده است. در برخی روایات همانند سرسوتی از پرجاپتی هستی می یابد و در اسطوره های کهن خدابانوی نیکبختی و بدبختی است.اکنون در باورهای هندو لکشمی دختر فرزانه عارف بهرگو و از جمله خدابانوان و خدایانی است که روزگاری به سبب نفرین یکی از ریشی ها آواره و در اقیانوس شیر مأوا گزیده بود. به هنگام کره گیری اقیانوس شیر لکشمی دیگر بار تولد یافت و او نیز یکی از چهارده چیز گران بهای یافته شده در این کره گیری است. لکشمی به هنگام زایش دیگر باره کاملاً رشد یافته و در حالی که نیلوفری آبی در دست داشت پدیدار شد و خدایان با دیدار او طالب همسری او شدند. شیوا نخستین خدائی بود که خواستار همسری لکشمی شد. هم در آن زمان ماه نیز عاشق لکشمی شد و با موافقت لکشمی این زن به ویشنو واگذار شد. می گویند شیوا چندان از این ماجرا پریشان شد که زهر استفراغ شده از کام اژدرمار را به کام کشید.
لکشمی در تجلیات مختلف ویشنو هر بار به هیأتی تولد می یابد و همسر ویشنو می گردد. در تجلی ویشنو به هیأت کوتوله موسوم به وامنه لکشمی از آب ها زاده می شود و بر گل نیلوفری آبی شناور می شود و هم بدین دلیل پادمه(4) (نیلوفر آبی) یا کامالا(5) نام می گیرد. در تجلی به هیأت پرسورام، لکشمی دهارانی(6) یعنی زمین نام می یابد، در نقش همسر راما، سیتا نام دارد و از شیار شخمی در یک مزرعه پدیدار می شود. در تجلی ویشنو به هیأت کریشنا هیأتی دوگانه دارد، در نقش دختر گاوبان رادها و در نقش همسر کریشنا روکمینی است و در نقش روکمینی ما در پرادیومنه تجلی دیگر باره کامه است.
لکشمی در فعالیت های پاسدارانه ویشنو نقشی آشکار دارد و این ویژگی به خصوصیت کهن تر او چون خدابانوی نیکبختی و ثرتبخش باز می گردد؛ و با وجود وفاداری او به همسر خویش (به ویژه در نقش سیتا) او را خدا بانوی هوس می نامند و این بدان دلیل است که چرخ اقبال مدام در گردش و دیگرگونی است.
غالباً چون زنی زرین و زیبا و نشسته یا ایستاده بر نماد خویش نیلوفر آبی ترسیم می شود و اگر چه در روایات اسطوره ئی چهار دست دارد اما در تندیس ها و نقاشی هائی که از او پرداخت می گردد به عنوان زنی به غایت زیبا با دوست تجسم می یابد. غالباً در رابطه با شوهر خود نیایش می شود و به نشان وفاداری به شوی در نقش ماساژدهنده پای ویشنو به هنگام غنودن او بر چنبره اژدرمار مشهور ششا نشان داده می شود یا در کنار او بر نیلوفری آبی نشسته یا با او سوار بر گارودا است. و وقتی به تنهائی نیایش می شود در نقش نیروی مادینگی موجودی برتر و چون «مادر جهان» مورد توجه قرار می گیرد.
دِوی
دِوی یا مَهادِوی (خدابانوی بزرگ) دارای نقشی بسیار پیچیده و قدرتمندترین خدابانوان است. ویژگی این خدا بانو ترکیبی از خدابانوی مادر پیش آریائی و همسر شیوا است. در نقش همسر شیوا شاکتی یا نیروی زنانگی نام می گیرد و در این نقش آینه تمام نمای شوهر خویش در داشتن نقش های متعدد است. در هر یک از این نقش ها نامی خاص می یابد (ساتی، پارواتی، دورگه، کالی) و هر یک از اینان دارای سرشتی ملایم و نیز تندخو است؛ و این دوگانگی احتمالاً به نقش دوره پیش آریائی این خدابانو در نقش موجد حاصلخیزی و باروری و نیز قربانی کننده موجودات زنده باز می گردد.دوی در نقش غیر تندخو نخستین بار به هیأت ساتی نمایان می شود. ساتی بدان سان که اشاره شد دختر فرزانه عارف دکشه است که به خواست خود و خلاف میل پدر با شیوا ازدواج می کند و بعدها خود را در آتش مراسم قربانی که دکشه فراهم کرده است می افکند تا از شرف شوهر خویش دفاع کند. شیوا هنگامی که برای بیان اندوه در مرگ ساتی به رقص بر می خیزد تن او را محکم در آغوش می گیرد و ویشنو تن ساتی را تکه تکه می کند و از آغوش شیوا بیرون می آورد. در این ماجرا تن ساتی پنجاه پاره می شود و مکان هائی که تن او فرو می افتد به جایگاه مقدس نیایش یونی، آلت مادینگی تبدیل می شود. ساتی نماد زن هندو و تمثیل قربانی کردن خود بر جناره شوهر در آئین هندو(یعنی ساتی) است.
وقتی خدایان به فرمانده نظامی قدرتمندی نیازمند می شوند ناچار می گردند ساتی را به شیوا باز گردانند. ساتی این بار به هیأت پارواتی (زاده کوهستان) از هیماون(7) خدای هیمالیا و مِنا(8) تولد می یابد و نام دیگر او هیماواتی(9) و خواهر گنگا خدابانوی گنگ یکی دیگر از دختران هیمالیا است. شیوا در مرگ ساتی اندوهگین است و پارواتی در دستیابی به هدف تجلی خویش مشکلی نمی بیند؛ تنها یابد منتظر بماند تا شیوا بار دیگر دلداده او شود. پس پارواتی روزگار را به شادی می گذارند، می خواند، می رقصد و خود را زیبا می سازد. اما انتظار او بیهوده است چرا که شیوا بعد از مرگ ساتی به ریاضت پرداخته و چندان در خود فرو رفته است که پارواتی را نمی بیند. پس پارواتی نیز برای جلب توجه شیوا به ریاضت کشی تظاهر می کند و رنگ پوستش را از سیاه یا که سبزه به طلائی تغییر می دهد و در این هیأت به اومه(10) مشهور است. اما شیوا همچنان بدو بی توجه می ماند و چنین است که خدایان کامه را مأمور می سازند تا تیر عشق پارواتی را در دل شیوا بنشاند.
کامه در کار خود موفق می شود و چنان که پیش از این دیدیم به آتش خشم شیوا گرفتار می شود. شیوا در برابر پارواتی مقاومت می کند و پارواتی به عنوان آخرین وسیله به ریاضت کشی واقعی روی می آورد؛ پارواتی چیزی نمی خورد و با فرو رفتن در آب یخ زده تن خود را آزار می دهد. برهمنی پارواتی را می بیند و از او علت این کار را می پرسد و وقتی پارواتی می گوید که برای ازدواج با شیوا بدین شکنجه تن داده است برهمن بدین کار می خندد و از شیوا به عنوان خدائی آلوده، بدخو و وسوسه گر، گدائی پیر و بی خانمان و ساکن گورستان ها یاد می کند. و پارواتی می گوید با این همه دلداده شیوا است و بر آن است که با او ازدواج کند. برهمن بیش از پیش شیوا را ذم می کند و چندان از او بد می گوید که پارواتی بر او نهیب می زند و با دست گوش های خود را می گیرد. پس برهمن به هیأت واقعی خود یعنی شیوا آشکار می شود و از پارواتی می خواهد از آزار خویش دست بردارد و او را به خانه پدرش در هیمالیا روان می سازد و در زمان معهود به هیمالیا می رود و با پارواتی ازدواج می کند.
بدان سان که پیش از این دیدیم حاصل این ازدواج دلخواه خدایان نیست و برای زایش پسر مورد نیاز خدایان اَگنی و گنگا در این کار مداخله می کنند و سرانجام کرتی کیا تولد می یابد. با آن که پارواتی پیوسته در جلب رضایت شوهر خود می کوشد و هر دو از این ازدواج خشنودند اما گاهی بین آنان مشاجراتی در می گیرد و این درگیری ها ناشی از اختلاف سلیقه آنان است.
جدی ترین موجب ستیزه شیوا و پارواتی در روایتی به موضوع دلبستگی آنان به مطالب مخلتف مربوط می شود. می گویند روزی شیوا متنی مقدس و کهن را با صدای بلند برای پارواتی می خواند و نکات مبهم متن را برای او شرح می داد. پارواتی خاموش بود و وقتی شیوا بدو نگاه می کرد او را خفته یافت. شیوا او را به سبب بی علاقه بودن بدان نوشته کهن مورد نکوهش قرار داد و پارواتی به اعتراض گفت او نخفته و فقط برای تمرکز بیش تر چشمان خود را بسته بود. شیوا از آنچه برای او شرح داد بود پرسشی می کند و پارواتی نمی تواند پاسخ دهد. و شیوا به سبب این خطا و دروغ گوئی او را نفرین می کند که از کوه کیلسا به زمین فرو افتد و به زنی ماهیگیر بدل شود، و چنان می شود.
شیوا پس از تنها شدن به ریاضت و درون نگری روی آورد و به زودی دریافت که اندیشه به پارواتی او را از متمرکز شدن باز می دارد. اکنون شیوا برای یازیافتن پارواتی باید مدتی منتظر می ماند پس خادم خویش ناندی (ورزاو) را به هیأت کوسه ماهی به زمین فرستاد و ناندی با پاره کردن تور ماهیگیری صیادانی که پارواتی در میان آنان می زیست به آزار آنان پرداخت؛ و بدین سان ناندی در امتداد منطقه ساحلی به صورت بزرگ ترین دشمن ساحل نشینان درآمد. پس ماهیگیران بر آن شدند که زیباترین دختر روستا یعنی پارواتی را به عقد مردی درآورند که بتواند آنان را از شر کوسه خلاص کند. و شیوا با شنیدن این ماجرا بی درنگ به هیأت ماهیگیری جوان درآمد و بعد از صید کوسه با پارواتی ازدواج نمود و او را به کوه کیلسا باز گردانید.
اومَه خدابانوی زرین یکی دیگر از تجلیات دِوی است. تجلی دیگر او در خدابانوی باروری و حاصلخیزی یا عروس خرمن نمایان می شود و گاوری(11) یا جاگادگاوری(12) نام دارد. در روایتی دوی به هیأت آم ویکا خواهر شیوا (یا رودره) پدیدار می شود و در این روایت شیوا همانا نخستین انسان آفریننده یعنی پورشه و دوی نیمه مادینه اوست که در برخی از روایات جاگانماتَه(13)، یعنی مادر جهان، نامیده می شود.
رایج ترین نام دِوی به عنوان خدابانوئی خشن دورگه(14) است. دوی در این نقش زنی زیبا و حسود، دارای ده دست، سوار بر ببر و دارای سیمائی تهدید کننده و برای کشتن تولد یافته است. دوی از آتش کام برهما، ویشنو، شیوا و دیگر خدایان و آتشی که برای نابودی اهریمنان و به ویژه کشتن مَهیشا(15) ی گاومیش به کار می رود، زاده می شود؛ مهیشا اهریمنی است به هیأت گاومیش کا با توسل به ریاضت به نیروئی دست می یابد که خدایان را از قلمرو خود بیرون می راند. دوی به هنگام زاده شدن به هیأت زنی زیبا و کاملاً رشدیافته زاده می شود و بی درنگ با سلاح خدایان مسلح و به جنگ مهیشا اعزام می گردد. دوی در این نبرد در هر یک از ده دست خود یکی از سلاح های خدایان را که نماد قدرت آنان است حمل می کند، که از این شمار است: دیسک ویشنو؛ نیزه سه شاخه شیوا؛ صدف حلزونی وارونا؛ نیزه شعله ور
اَگنی؛ کمان وایو؛ ترکش و تیر سوریا؛ عصای آهنین یمه؛ آذرخش ایندرا؛ گرز کبرا؛ حلقه ئی از ماران ششا و ببری به عنوان مرکب از هیمالیا. با ورود دوی (دورگه) به قلمرو مهیشا در کوهستان ویندهایه(16) ی اهریمن او را می بیند و بر آن می شود که او را اسیر سازد اما مهیشا را در برابر او قدرتی نیست و با آن که به سرعت به شکل های مختلف در می آید، سرانجام دِوی او را با نیزه می کشد.
دِوی پس از کشتن مهیشا به نبرد اهریمنی به نام دورگه بر می خیزد و پس از نابود کردن اوست که خود دورگه نام می گیرد. دورگه اهریمنی است که بر سه جهان تسلط یافته و ایندرا و خدایان کوچکتر را از آسمان و قلمرو خود به جنگل ها رانده است. دورگه انجام تمام مراسم مذهبی و خواندن وداها را منسوخ و خدایان و زنان آنان را به نیایش خویش ناچار ساخته است. به هنگام فرمانروائی او مسیر رودها تغییر می یابد، آتش نیروی خود را از دست می دهد و ستارگان ناپدید می شوند. دورگه بر همه پدیده های طبیعت اثر می نهد، وقتی که می خواهد باران می بارد و زمین را ناچار می سازد حتی در فصل نامساعد محصول بدهد. خدایان از شیوا می خواهند آنان را کمک کند و شیوا بدانان می گوید که از همسر او یاری جویند. دوی به یاری خدایان بر می خیزد و نخست کالاراتری(17) (شب تیره ) را برای ستیز با دورگه می آفریند، اما کالا راتری در ستیز با اهریمنان موفق نیست.
پس دوی خود به نبرد دورگه بر می خیزد و از کوه کیلسا عازم نبرد می شود. صف آرائی اهریمنان علیه دوی از سپاهی مرکب از 100,000,000 ارابه جنگی، 120,000,000,000 فیل جنگی، 10,000,000 اسب جنگی و سپاهیانی بی شمار تشکیل می گردد. دوی با موجوداتی که به یاری خود خوانده است به نبرد با سپاه دورگه می رود. نبردی بزرگ آغاز می شود و بارانی از تیر و رگباری از درختان و خرسنگ های از جا کنده شده توسط اهریمنان بر دوی باریدن می گیرد و دوی که هزار دست از تنش بر آمده است همه سلاح خود را به کار می گیرد و بخش عظیمی از سپاه دورگه را نابود می کند. دورگه دو نیزه مشتعل و صدها تیر به جانب دوی پرتاب می کند و دوی این حمله را دفع می کند؛ تیر و گرز دورگه در پای دوی می افتد و حمله او بی اثر می ماند و دورگه به تجدید سازمان سپاه خویش می پردازد. دوی اکنون نه میلیون موجود جنگجو از تن خود می آفریند و این سپاه همه سپاهیان دورگه را نابود می کنند و دوی با کاربرد سلاح ساشنو(18) خود را از تگرگی که دورگه بر او فرو می بارد در امان می دارد. پس دورگه کوهی را به جانب دِوی پرتاب می کند و دوی با تیر و کمان خود کوه را هفت پاره می کند و از این خطر نیز سالم بیرون می آید. دورگه به هیأت فیلی به بزرگی کوهی در می آید و دوی با ناخن های تیغ مانند خود فیل را تکه تکه می کند. تکه پاره های دورگه به هیأت گاومیشی در می آید که با نفس خود درختان را از جای می کند و خرسنگ ها و کوه ها را جا به جا می کند. اما دوی گاومیش را با نیزه سه شاخه مجروح می سازد و او را ناچار می سازد به هیأت اصلی خویش درآید- اهریمنی با هزار دست و سلاحی به هر دست. دوی با هزار دست خود سلاح را از دستان دورگه می رباید و تیری جانکاه بر دل دورگه می نشاند و دورگه در حالی که خون از دهان او فوران می کند از پای در می آید. و دوی پس از این پیروزی نام دورگه را بر خود می نهد.
این خدابانو در موقعیتی دیگر از جانب خدایان با دو اهریمن برادر موسوم به سومبَهه(19) و نیسومبهه(20) به نبرد می پردازد. این دو اهریمن پس از تحمل ده هزار سال ریاضت از جانب شیوا در برابر آسیب خدایان مصونیت می یابند و دورگه تنها خدابانوئی است که می تواند آنان را نابود سازد؛ و دورگه به یاری خدایان می شتابد. دورگه به هیأت زنی بسیار زیبا به هیمالیا می رود و جاسوسان برادران اهریمن چوندَه(21) و موندَه(22) با دیدار او از زیبائی او با سومبهه و نیسومبهه سخن می گویند. سومبهه واسطه ئی از نزد دورگه می فرستد و از او خواستگارهی می کند و دورگه در پاسخ پیشنهاد ازدواج سومبهه می گوید سوگند خورده است تنها با مردی ازدواج کند که بتواند او را در نبردی تن به تن شکست دهد. سومبهه فرمانده سپاه خود دومرالوچان(23) را برای اسیر کردن دورگه می فرستد و دورگه با دیدار آنان نعره کشان فرمانده و بسیاری از سپاه او را نابود می کند. را با رسیدن خبر شکست دومرالوچان به سومبهه و نیسومبهه آنان سپاهی تازه نفس را به فرماندهی چونده و مونده به نبرد دورگه می فرستند و دورگه سیصد هزار سپاهی را نابود و سر چونده و مونده را از تن جدا می سازد.
پس سومبهه و نیسومبهه خود با سپاهی عظیم به جنگ دورگه می روند. دورگه از موهای خود چندین خدابانوی دیگر می آفریند و نبرد سهمگین بین اهریمنان و خدابانوان در می گیرد. همه سپاهیان اهریمنان نابود می شوند و دورگه نخست سومبهه و بعد نیسومبهه را در نبردی تن به تن نابود می کند. و خدابانوان پیروزی خود را جشن می گیرند و تن اهریمنان کشته شده را تکه تکه می کنند.
کالی از دورگه وحشتبارتر و «سیاه زمین مادر»ی است که نیایش او با کشتن قربانی در یک مورد قربانی انسانی – انجام می گیرد و با تاریکی و مراسم آئینی نیایش اهریمن پیوند دارد. می گویند او را پوستی است سیاه، دندان های بلند و سیمائی وحشتبار، آلوده به خون و چون شیوا دارای سه چشم است. چهار دست دارد و به دستی سلاح، به دستی سر خون چکان یک غول، دو دست بر افراشته برای تبرک نیایش کنندگان و پنجه های دارای چنگال در تصاویر و تندیس ها تن او عریان است با آرایه هائی چون گوشواره ئی از کودکان، گردن بندی از ماران، گردن بندی دیگر از جمجمه ها، گردن بندی دیگر از سر پسران خویش و کمربندی که از آن دست های اهریمنان آویزان است.
در روایتی کالی عطش خون آشامی را با کشتن اهریمنی به نام راکتاویر فرو می نشاند. می گویند برهما به راکتاویر این موهبت را عنایت کرده بود که با چکیدن هر قطره از خون او بر زمین از آن قطره هزار راکتاویر سر بر می آورد و تنها راه کشتن او چنان بود که کالی او را با نیزه ئی بکشد و تمام خون او را بمکد و کالی چنان کرد. در تندیس ها و تصاویر گاهی این خدابانو زبانی از کام بیرون آمده و دهانی خون چکان ترسیم می کنند.
وقتی شور کور او به ویرانگری متمایل می شود، هیچ چیز نمی تواند او را از ویرانگری باز دارد. می گویند یکبار شیوا ناچار شد خود در میان اهریمنان قرار گیرد تا به هنگام رقص پیروزی دوی (دورگه) بر لاشه اهریمنان، از کشتار و نابودی کامل آنان و پر کردن جهان از کشته آنان باز ایستد. می گویند در چنین حالتی بود که شوهر خود را مطیع خویش ساخت و از آن پس خود را کالی «فاتح زمان» نام نهاد؛ و بدین سان دوی خدا بانوی حاصلخیزی و باروری بر ویرانگر سرسختی چون شیوا که معادل زمان است غلبه می یابد. کالی از خصوصیات چاندی(24) یعنی تندی و ستمگری و بهایراوی(25) یعنی وحشت برخوردار است و از این نظر همسر و همانند شیوا است که از بهایراوَه(26) برخوردار است و از ویرانگری شادمان می شود.
پی نوشت ها :
1- Utathya
2- Gavatri
3- Sri
4- Padma
5- Kamala
6- Dharani
7- Himavan
8- Mena
9- Himavati
10- Uma
11- Gauri
12-Jagadgauri
13- Jaganmata
14- Durga
15- Mahisha
16- Vindhya
17- Kalaratri
18- Sashonu
19- Sumbha
20- Nisumbha
21- Chunda
22- Munda
23- Dhumralochana
24- Chandi
25- Bahiravi
26- Bhairava