خدایان ودائی در اساطیر هند

از 1700 پیش از میلاد فاتحان جدید تمدن دره ایندوس را نابود و با خود دینی را به هند آوردند که نزدیک به هزار سال در این سرزمین دین غالب بود. آریائیان سوارکاران و ارابه رانانی جنگجو و شمشیر بازانی چالاک بودند، و با این
يکشنبه، 18 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خدایان ودائی در اساطیر هند
خدایان ودائی در اساطیر هند

نویسنده: ورونیکا ایونس
مترجم: باجلان فرخی



 

از 1700 پیش از میلاد فاتحان جدید تمدن دره ایندوس را نابود و با خود دینی را به هند آوردند که نزدیک به هزار سال در این سرزمین دین غالب بود. آریائیان سوارکاران و ارابه رانانی جنگجو و شمشیر بازانی چالاک بودند، و با این ویژگی ها به سرعت دراویدیان را مغلوب ساختند. رنگ پوست آریائی ها روشن، رنگ پوست دراویدیان تیره (داسیوس) (1) و فرهنگ قوم پیروز فرهنگی نازل بود. آریائیان کوچ نشینانی بودند که بر خلاف دراویدیان اسکان نیافته و هم بدین دلیل خدایان شان کم تر با خاکی که روی آن زندگی می کردند پیوند داشت. دانش ما از خدایان آریائی برگرفته شده از مجموعه سرودهای موسوم به وداها و آثاری است که در حدود 800 پیش از میلاد تنظیم شد. به هنگام تنظیم وداها خدایان آریائی شکل
اصلی خود را از دست داده بودند. اساطیر ودائی به اخلاق تمایل دارد و متوجه سلسله مراتب خدایان است.

وارونا

با آن که وارونا (2) پاسدار قانون و فرمانروای جهان و از دیگر خدایان آریائی از حرمت بیش تر برخوردار بود دروداها سرودهای اندکی به او اختصاص یافته است. وارونا در این سرودها به جشن آورنده آغازین جهان، نخستین آفریننده و در فضا ایستاده است و با نیروی خود مایا (3) و کاربرد خورشید سه جهان آسمان، زمین و میانه آن را شکل می بخشد و می پیماید. تلاش آفرینندگی وارونا را پایانی نیست و با مایای خود موجب نزول باران، جاری شدن رودها و کامل کردن آفریده های خویش است. دم او باد است. در یکی از این سرودها وارونا در آفریده های خویش تجسم می یابد، همه جا هست و با چشمان خورشید سان خود بر همه چیز نظارت دارد. در این روایت وارونا ساکن کاخ زرین هزارستون و هزاردروازه خویش در آسمان است و از آنجا است که با ناظران خویش و از آن شمار خورشید جهان را نظاره می کند. در این روایت خورشید هر روز بر کرانه افق و از کاخ وارونا جهان را نظاره می کند و دیدنی های خود را به وارونا گزارش می دهد. نقش وارونا در این روایات بیش از آفرینندگی نقشی اخلاقی است: مایای او وسیله تشخیص حقیقت و عدالت و در این نقش وارونا داور رفتار نیک و بد آفریدگان خویش است. وارونا رفتار آفریدگان را با ریتا (4) یا قوانینی که برای آفرینندگان ناشناس است [و در اوستا از آن با کلمه ارتا (5) یاد می شود و شریعتی است که جهان به موجب آن پایدار و استوار می شود] ارزیابی و آنان را که از این قانون سرپیچی کنند کیفر می دهد. وسیله کیفر وارونا ریسمان یا کمندی است که با آن خطا کاران را به بند می کشد و کمند او نماد خطاهائی است که انسان بر اثر نادانی بدانان گرفتار می شود. انسان را از خطا گریزی نیست و به دلیل ناشناخته بودن فرامین و مشیت وارونا همیشه دچار بیم و امید و مدام در اندیشه بخشش خدائی است.
مقام بلند و یگانه وارونا در سرودهای ودا پایا نیست و با گذشت زمان وظایف این خدا به تدریج به خدایان دیگر واگذار می شود. افول وارونا در عصر ودائی دو مرحله متمایز را طی می نماید: در نخستین مرحله وارونا برترین خدا از خدایان سه گانه یعنی وارونا، میترا (6) و آریامان (7) است. در این مرحله میترا کمابیش شبیه وارونا و چون او میرندگان را با خطاهاشان به بند
می کشد و انسان در برابر این دو خدا تنها به بخشش آنان چشم دوخته است. اما با پیدائی میترا قلمرو فرمانروائی و داوری وارونا تجزیه و به تدریج میترا به پاسدار روز و وارونا به پاسدار شب بدل می شود. در این میان نقش آریامان به درستی مشخص نیست اما از آنجا که این سه خدا را آدیتیاس (8) یا خدایان آسمانی می نامند آریامان نیز خدائی آسمانی است که در این سرودها خاستگاه هدایای آسمانی، نظام بخش خورشید و ماه، باد، آب ها و فصول است؛ و در روایتی میترا خدای غلات یا حاصلخیزی نام می گیرد. دومین مرحله دیگرگونی در مقام و منزلت وارونا زمانی شکل می گیرد که خدایان سه گانه آدیتیاس فزونی می گیرند و نقش آنان میان نُه خدا تقسیم می شود و به تدریج آدیتیاس ها به ایزدان کوچکی بدل می شوند که نماد حالات دوازده گانه خورشید در طی سال اند. با آمیخته شدن نقش خدایان سه گانه با مجموعه خدایان آریائی جای آنان به سه خدای جدید یعنی وایو (9) (باد)، اگنی (10) (آتش) و سوریا (11) (خورشید) واگذار می شود.

پریتوی و دیاووس

پریتوی(12)، زمین و دیاووس (13)، آسمان، نماد ماده گاو و ورزاو از خدایان کهن باروری و به روایتی مادر و پدر خدایان و انسان اند. این خدایان با گذشت زمان نقش خود را به دیگر خدایان [و از آن شمار وارونا] وانهادند. در روایات اسطوره ئی اوشس (14) (اوشا)، خدابانوی بامداد، اگنی، خدای آتش و ایندرا (15)، خدای توفان، از پریتوی زاده شدند. در این روایات پریتوی خدابانوئی قهرمان و دیاووس خدائی نیرومند و بزرگ ترین حامی ایندرا فرزند خویشند. می گویند ایندرا را از پهلوی پریتوی زاده شد و به هنگام زاده شدنش لرزش آسمان، زمین و کوه ها خدایان را هراسان ساخت. می گویند مادر از بیم خدایان ایندرا را پنهان و فراموش کرد و دیگر خدایان نیز، که او را خاستگاه تحولات آتی می دانستند و از افول قدرت خویش بیم داشتند، تنهایش نهادند. و بدان سان که خواهیم دید هراس خدایان از ایندرا بی دلیل نبود.

ایندرا

ایندرا خدای توفان و پدید آورنده رعد است. آنچه غالباً در تندیس ها و تصاویر ایندرا در دست راست او دیده می شود واجرا (16) یا سلاح رعدآفرین نام دارد؛ [و به روایتی سازنده این
سلاح آهنگر خدایان توشتری (17) است. در وداها ایندرا به هیأت شاه آریائی جنگجو با پوستی زرین و سوار بر اسب یا ارابه ئی طلائی که دو اسب کهر با یال و دم آویخته و افشان آن را می کشند تصویر شده است. او را سرشتی است خشن، تشنه و دوستدار سومه (18) نوشابه سکرآور خدایان است و قدرت خود را از سومه به دست می آورد. بزرگ ترین دشمن وریتره (19) در حمایت از خدایان و انسان است. چون بارنده باران و شکست دهنده وریتره اهریمن خشکسالی نزد دهقانان هند از مقامی بزرگ برخوردار و از خدایان ودائی خاستگاه بسیاری از اسطوره های کهن است. افسانه زایش ایندرا و کارهای بزرگ او به هنگام نوزادی هم از آغاز از او رقیبی بزرگ در برابر وارونا پدید می آورد و به تدریج شهریار خدایان و بسیاری از نقش های وارونا بدو واگذار می شود (و شاید این اسطوره ها گزارشی است از برخورد کاست رهروان برهمن و کاست جنگجویان کشتریه). پریتوی ما در ایندرا پس از زاده شدن پر هیاهوی فرزند بیمناک و این نوزاد را پنهان می سازد. می گویند زاده شدنش با خشکسالی بزرگی همراه بود و هم بدین مناسبت مردم به درگاه خدایان مویه می کردند و از آنان یاری می جستند تا وریتره اهریمن را مقهور و گاوان ابری را که در زندان او اسیر بودند آزاد و آنان را از خشکسالی رهائی دهند. ایندرا به هنگام زاده شدن زاری مردمان را که «چه کسی به یاری ما می شتابد؟» شنید و به یاری آنان شتافت. می گویند ایندرا سومه فدیه خدایان را که توشتری فراهم آورده و به صد گاو می ارزید نوشید، و اجرا یا سلاح رعد آفرین پدر را در چنگ گرفت، بر گردونه ئی دو اسبه نشست و با همراهان و ملازمان به نبرد وریتره شتافت. آسمان از غرش وریتره به لرزه درآمد و خدایان هراسان و پریتوی بیمناک شد. و ایندرا سرمست از سومه بسیاری که نوشیده بود و برانگیخته با سرود کاهنان زمینی و فدایا و قربانی های آنان بر زمین با سلاح خویش توفان و رعدی بزرگ برانگیخت و نود دژوریتره را ویران و رودرروی وریتره بدخوی قرار گرفت. می گویند وریتره روئین تن بود اما ایندرا به نقطه ضعف او پی برد و او را شکست داد و تارانید. پس گاوان ابر از بند رها و باران بر زمین باریدن گرفت. می گویند ایندرا در پایان هر تابستان این نبرد را تکرار و با این کار پایه های قدرت خود را نزد خدایان و مردمان استوار می سازد.
بدین سان ایندرای نوزاد آفریدن باران را به خود اختصاص داد و با این کار اعجاب و تحسین کاهنان و خدایان فرودست را بر انگیخت. با ان که وارونا برای باریدن باران نیازی بدین همه تلاش نداشت اما ایندرا با این کار جانشین وارونا شد. دومین کار ایندرا درافتادن با پدر خویش بود (که در برخی روایات وارونا را پدر او می دانند ). ایندرا رودرروی پدر قرار
گرفت و بی توجه به مویه های مادر قوزک پای پدر را در چنگ گرفت و او را بر زمین کوبید و کشت. ایندرا با کاربرد واجرا سلاح پدر بر وریتره پیروز شد و پدر در پیروزی او سهیم بود، و هم بدین دلیل ایندرا با کشتن پدر به استقلال و خدائی دست یافت. و به تفسیر دیگر ایندرا با کشتن دیاووس به جانشینی او و با شکست وریتره به جانشینی وارونا دست یافت. ایندرا با نخستین کار قهرمانی خود به فرمانروائی سه جهان رسید و در این راه برای دستیابی به قدرت جنگید حال آن که وارونا که خود خدائی کامل و برقرار سازنده نظم جهان بود به ستیز نیازی نداشت. وارونا بر قانون جهان و نیروی جادوئی خویش، مایا، متکی و ایندرا بر سومه و فدایا و قربانی های پیشکشی انسان و واجرا متکی بود. و از آنجا که انسان شریعت وارونا را به درستی درک نمی کرد از پیروزی ایندرا و امید به بهرمند شدن از قدرت او شادمان شد.
ایندرا در ستیز با اهریمنان، خستگی ناپذیر است و مدام وریتره رهبر اهریمنان دانوه (20) را که جویای بر هم زدن موازنه قدرت خدایان و اهریمنان با دیو (21) ان و اسورا (22) یان است به اقیانوس تیرگی می تاراند. انسان ها و حیوانات نیز در برابر دسیسه اهریمنان دیگر در پناه ایندرا قرار می گیرند. در اسطوره ئی ایندرا در نقش باراننده باران مدعی نیایش خویش از جانب مردمان به عنوان خدای حاصلخیزی است. در نبرد مداوم خدایان و اهریمنان سرانجام اهریمنان دریافتند که خدایان بیش ترین نیروی خود را از قربانی ها و فدایائی که انسان ها بدانان می دهند دریافت می کنند و هم بدین دلیل بر آن شدند که نباتات و مرغزاران را مسموم کنند. اهریمنان علفزارها و نباتات را مسموم و با مردن بسیاری از حیوانات و انسان ها حیوانات از چرا و آدمیان از خوردن دست کشیدند و از گرسنگی به امان آمدند و بسیاری از آنان نابود شدند. در این نبرد تنها هماورد اهریمنان همانا خدایان بودند. انسان ها بسیاری از حیوانات گرسنه و نیمه جان خویش را برای خدایان قربانی کردند و خدایان توانستند دیگر بار مراتع را شاداب و سم گیاهان و نباتات را زایل کنند. به مناسبت این پیروزی جشن بزرگی برپا شد و فدایای زیادی از نخستین میوه ها و گیاهان غیرمسموم برای خدایان فراهم شد. اما برای انتخاب خدائی که فدایا را دریافت کند نزاعی میان خدایان در گرفت و سرانجام مسابقه ئی ترتیب یافت تا برنده مسابقه فدایا را دریافت کند. در این مسابقه ایندرا و برادر او اگنی بر دیگر خدایان پیروز و از آن پس ایندرا به مقام خدای حاصلخیزی دست یافت و این همان نقشی بود که پیش از این پدر و مادر او، ورزاو و ماده گاو نمادین یا دیاووس و پریتوی از آن برخوردار بودند.
ایندرا با تصاحب عنوان خدای حاصلخیزی به یکی دیگر از مقام های وارونا دست یافت و به دنبال آن خدای آفریننده شد. ایندرا همانند دیگر مفاهیم هندیان از آفرینندگی، جهان را به شش بخش که در هر بخش آن گروهی از موجودات زندگی می کردند تقسیم کرد. پس ایندرا جهان را به هیأت خانه ئی درآورد با چهار ستون در چهار گوشه آن، دیوارهائی در فاصله ستون ها، دو دروازه یکی در شرق و دیگری در غرب و بامپوشی از ابرهای آسمان. هر بامداد دروازه شرقی این خانه گشوده می شد تا خورشید بدین خانه بزرگ راه یابد و هر غروب دروازه غربی گشوده می شد تا خورشید در تاریکی فرو رود. خدایان بزرگ و کوچک نیز برای دریافت قربانی، فدیه و ساغرریزی هم از این دروازه به خانه بزرگ راه می یافتند. بدین سان ایندرا ستون های استوار آسمان و زمین جایگاه خدایان و موجودات خاکزی را از هم جدا و زمین را وسیع تر کرد و رودهای بزرگی بر آن جاری ساخت و هم بدین دلیل او را آفریننده بسیاری از رودها می دانستند.
ایندرا تشنه و دوستدار سومه بود و با نیرو یافتن از سومه آسمان ها، روزها، ماه ها و فصل ها را منظم کرد. در عصر ودائی ایندرا بزرگ ترین خدایان نزدیک به انسان، و آدمیان با وجود قدرت و شکوه عظیم او خود را به او نزدیک تر از وارونا می بیند و از بیمی که از ناشناسی شریعت وارونا داشتند خبری نیست. در سوردهای ودائی بارها از اشتهای فراوان ایندرا به سومه یاد می شود و در اواخر این دوره است که این ویژگی برای این خدای بزرگ ضعف است و ایندرا در این بخش از وداها چون شهریاری راحت طلب تصویر می شود. در آخرین بخش وداها از ایندرا با عنوان شهریار سورگ (23)، یعنی آسمان جایگاه ایندرا، یاد می شود. در این بخش از وداها شهریار سورگ را می توان دید که در کنار ملکه خویش ایندرانی بر تخت نشسته و مشاوران او واسو (24) ها در خدمت اویند و سگی شکاری در پای سریر او نشسته است (سگ بعدها در شمار حیوانات نجس درآمد). شهریار سورگ اسبان راهوار و گردونه سواری را رها کرده و مرکوب او فیل سپید عظیمی به نام ایراواتا (25) با چهار دندان عاج و به بزرگی کوه کیلسا (26) در آسمان مأوای شیوا است.

ماروت ها

ماروت (27) ها ارواح توفان و تندر، پسران رودره (28) و ملازمان جاودانه ایندرایند. از ماروت ها به هیأت مردانی جوان، جنگجو و با شهامت یاد می شود و در ریگ ودا (29) تعداد آنان در یک سرود بیست و هفت نفر و در سرودی دیگر صد و هشتاد نفر ذکر شده است. در این سرودها کلاه و زره سینه آنان زرین، شانه پوش آنان از پوستی روشن، به پاکیزگی و آراستگی علاقمندند و یکدیگر را تمیز می کنند، سلاحشان را صیقل می دهند و خلخال هائی از طلای ناب بر قوزک پا می آویزند. بر گردبار می نشینند و توفان را هدایت می کنند و گردونه آنان را چرخ هائی است از زر که در پرتو آذرخش می درخشد و آن را گوزن هائی سه پا حمل می کند. در کاربرد تیر و کمان و تبر و به ویژه نیزه های رخشان چالا کند و با این سلاح ها است که گاوان ابر را به حرکت درمی آورند و صخره های ابر را می شکافند و با ریزش باران چشم خورشید را می پوشانند. چون سرور خویش ایندرا پیوسته شاداب و جوان، جنگجویانی مهیب و در یورش آوردن بر وریتره بی باک و با هیابانگ خویش گاوان ابر را از دام وریتره اهریمن و بدخوی رها می سازند.

وایو

وایو خدای هوا یا باد به روایتی از نفس پوروشه (30) هستی یافت. با آن که در وداها به ندرت از این خدا یاد می شود اما از خدایان مهم و کهن و در شمار یکی از نخستین خدایان سه گانه ئی است که همراه با سوریا و اَگنی از آنان یاد می شود و ایندرا با به قدرت رسیدن جای او را می گیرد. اما با وجود برتری ایندرا، وایو خود را ابقاء و تا به امروز باقی می ماند. گاه در برخی روایات او را پدر ماروت ها می خوانند و چون آنان بر گردونه ئی می نشیند که گوزنی نر آن را حمل می کند. در روایات دیگر بیش تر شبیه ایندرا است و چون او بر گردونه ئی می نشیند که دو اسب سرخ رنگ آن را حمل می کنند. در برخی روایات نیز ارابه ران ایندرا است و در چنین حالتی ارابه او از طلا است و هزار اسب آن را می کشند. وایو تنها در نقش یک خدای طبیعت پدیدار نمی شود و دم او زندگی بخش خدایان و انسان ها است. وایو داماد خدای صنعتگر [و آهنگر خدایان] توشتری است.

توشتری

قدرت توشتری، برادر ایندرا و پسر دیاووس به جای قدرت تن، بیش تر متکی بر جادو است؛ توشتری خواستار غلبه بر انسان ها و خدایان نیست. از آغاز به یاری ایندرا می شتابد و
وسومه فدیه خدایان را در نبرد ایندرا با وریتره به ایندرا می بخشد. برای خدایان جامی جادوئی می سازد که همیشه از سومه لبریز و خاستگاه قدرت آنان است در برخی از روایات مهم ترین یاری او به ایندرا هدیه دادن واجرای آهنی و رعدآفرینی است که از آن به عنوان عصای آهنی، عمود یا چکش و دیسک میان تهی یاد می کنند. می گویند توشتری برای ایندرا واجراهای دیگری ساخت و سلاح های بسیاری برای خدایان فراهم ساخت و نمونه صنعتگری ماهر و قابل ستایش بود. توشتری این نقش را در دوره های بعد نیز حفظ کرد و بعدها به ویشوا کرمه (31) [ (آفریننده همه) ] شهرت یافت. در سرودهای متأخر ریگ ودا [ (پنج بار در فصل دهم)] از این خدا یاد شده و در این سرودها قدرت بیش تری یافته است:
توشتری در این هیأت نه تنها یک صنعتگر که آفریننده ئی است که همه چیز را شکل و زندگی می بخشد. آفرینندگی توشتری در این سرودها به آفرینندگی آغازین باز می گردد: با نهادن قدرت باروری در زنان زناشوئی را رایج می سازد، آسمان و زمین را می آفریند و شکل می دهد، آب ها را جاری و خوراک نیایش کنندگان خویش را فراهم می سازد. چون روزی بخش مردمان به پیشگاه او دیگر خدایان فدیه و قربانی می دهد و او را نیایش می کنند و خاستگاه رحمت، ثروت و سعادت می شود. توشتری در این دوره گوئی در برابر ایندرا قرار می گیرد و همه بدین دلیل است که ایندرا با کشتن پسر او ویشواروپه (32) (همه شکل) از او انتقام می گیرد.

ریبهوان

ریبهو (33) ها پسران ایندرا از دختر توشتری موسوم به سارانیو (34)، صنعتگرانی ماهر بودند که گاه با پدربزرگ خویش به رقابتی دوستانه می پرداختند، و گاه این رقابت بسیار جدی و بازتاب تیرگی روابط توشتری و ایندرا بود. چون رقیب توشتری آنان را شکل دهنده آسمان ها و زمین، استوار دارنده آسمان با یاری ایندرا، آفریننده انسانی به نام وی بهاوان (35)، بازگرداننده جوانی به پدران و مادران پیر ( و بازگرداننده گاو به هیأت گوساله) یعنی نقشی که از طریق تولیدمثل فراهم می گردد و مرد از طریق پسران خویش به نامیرائی دست می یابد، می دانند.
از ریبهوان کمابیش چون رقیب و یار پدربزرگشان به عنوان آفریننده اسبان و سازنده گردونه ایندرا و دیگر خدایان و سازنده چهار جام جادوئی سومه توشتری یاد می شود (و شاید این جام ها بیان کننده حالات ماه است). نیز آنان را آفریننده ماده گاو فراوانی ساکن آسمان
ایندرا و برکت بخش می دانند. آنان رویاننده گیاهان، حفرکننده آبراه برای رودها و چون انجام دهنده کارهای نیک، و به ویژه ساختن چهار جام سومه، بخشنده جاودانگی و از آنان به نیکی و با عنوان خدا یاد می شود. نیز ایندرا را در نقش آفرینندگی ریبهو می نامند.

اَگنی

اگنی خدای آتش یکی دیگر از خدایان بزرگ کهن رقیب ایندرا بود که سرانجام ایندرا حمایت او را در تحت الشعاع قرار دادن وارونا جلب کرد.
اَگنی چون خدای آتش ممکن است دارای خاستگاه ایرانی باشد و هم بدین دلیل است که سرانجام ایندرا بر او پیشی می گیرد. معهذا اسطوره های اَگنی به گونه ئی است که از او خدائی شبیه ایندرا ساخته است. چون حاصل اصطکاک دو هیزم آتش زنه نر و ماده، یکی بر فراز و دیگری در زیر، آتش را فرزند آسمان و زمین یعنی دیاووس و پریتوی و برادر ایندرا می دانند. اَگنی نیز چون برادر خود ایندرا کامل زاده شد و بی آنکه به نوشیدن شیر نیازی داشته باشد شروع به خوردن غذاهای خاص پدر و مادر خویش کرد و پس از آن همانند ایندرا که به نوشیدن سومه روی آورد او نیز به خوردن کره پالوده شده ئی که بر آتش خاص مراسم قربانی می ریختند پرداخت. در این روایت اگنی، به منظور لیسیدن کره ئی که بر آتش قربانی می ریزند هفت زبان دارد و هر زبان او را نامی جداگانه است. اَگنی نیز چون ایندرا از نیروئی که بدین سان به دست می آورد برای کمک به دیگران استفاده می کند: مثلاً هدیه کننده هوای مورد نیاز برای دم کشیدن مردمان است. (نماد اخگر زندگانی) و بنیاد زندگانی انسان، حیوانات، ماهیان و نیز گیاهان و درختان از اوست. فروکش کردن و دیگر بار شعله بر کشیدن اگنی (آتش) نماد لزوم نو کردن آفرینش است و چنین است که او را همیشه جوان و به عنوان بنیادگذار شعائر آئین مراسم قربانی، کهن ترین کاهنان می دانند. چون پسر آسمان و زمین و چون یک کاهن نمونه، اَگنی واسطه خدایان و انسان، پیامبر خدایان، انتقال دهنده قربانی هائی که مردمان به خدایان می دهند و وادارنده مردم به نیایش خدایان است.
در اسطوره ئی روایتی از تولد اَگنی او را در مقایسه با وایو و ایندرا که در فضای میانه آسمان و زمین جای دارند، و سوریا که در آسمان جای دارد، خدای زمین می خوانند؛ و در بخش دیگر همین روایت اَگنی بازآفریننده سه جهان و فرمانروای همه خدایان است. می گویند او را تولدی است سه گانه و پس از زاده شدن در آسمان و خورشید دیگر بار زاده می شود؛ و به عبارتی دیگر زایش دیگر باره اَگنی چون زایش پیوسته انوار خورشید است. می گویند دومین تولد او زمانی اتفاق افتاد که در دریای توفانی ابرها غرق شد و به هیأت آذرخش تولد یافت و بر زمین فرود آمد. سومین تولد اگنی (آتش) زمانی بود که پس از برافروخته شدن در مراسم قربانی به دست کاهنان و مردمان سوخت و دیگر بار فروزان شد و دستان مردمان را گرمی اجاق آنان را روشن ساخت و دود این آتش های زمینی در آسمان به هیأت ابرها نمایان شد. بدین سان اگنی پیوسته در جهان حضور دارد و ناظر امور دنیوی و آسمان و دربردارنده ذات خدائی و روح خانواده و رابط انسان و خداست. [اگنی از خدایانی است که در دوره های مختلف نقش های متضادی را به عهده می گیرد و همه مراتب هستی را درمی نوردد و هستی سه گانه او در فروغ خورشید، در آذرخش و در آتشی است که به دست آدمیان برافروخته می شود].
اگنی مزید بر آفرینندگی در ستیز با اهریمنان همانند برادر خود ایندرا و یکی از مشخصه های او اهریمن ستیزی است. مشهورترین روایت نبرد اَگنی با اهریمنان در ستیز با کرویاد (36)ها و راکشس (راکهس) ها یا اهریمنان گوشتخوار است. با آن که اگنی خود گوشتخوار است اما همراه دیگر خدایان به نابودی کرویادها کمر می بندد و در این راه اگنی از هیأت همیشگی خود که انسانی سرخ رنگ با سر شعله ور، سه پا، هفت دست و تاجی از گل ها و میوه ها است به هیأت کرویادها با دندان های گرازی درمی آید و با تیز کردن دو دندان آهنی خود نعره کشان چون ورزاو بر کرویادها می تازد و همه آنان را فرو می بلعد.
گوشتخواری در اساطیر هند رفتاری زشت اما اگنی را یاری آن است که آلودگی گوشت را از میان بردارد و خود و دیگران را از آن بهره ور سازد! در ریگ ودا قربانی ها توسط فرزانه ئی به نام بهریگو (37) به پیشگاه اَگنی و خدایان تقدیم می شود. روایت است که بهریگو دختری را که نامزد اسورا یا اهریمن بود دزدید و اسورا که اگنی را از همه چیز آگاه می دانست جای نامزد خود را از او پرسید، و اگنی که به راستگوئی شهرت داشت محل مخفی کردن دختر را اسورا گفت. بهریگو بدین مناسبت اگنی را نفرین کرد که خوراک او پاک و ناپاک باشد و چنین شد. اگنی بهریگو را گفت چون یک خدا نمی توانست به اسورا دروغ بگوید و بهریگو برای از میان برداشتن نفرین خویش به اگنی نیروی پالودن و پاک کنندگی را ارزانی داشت.
می گویند آتش (اگنی) را نیمه خدائی به نام ماتاریشوان(38) [همانند پرومته در اساطیر یونان] به اعقاب فرزانه بهریگو هدیه کرد و آنان نیایش اگنی را در زمین رایج ساختند.
اگنی مزید بر کوه چون ایندرا به نوشیدن سومه نیز علاقمند است و در پیوند با بریهسپتی (39)، خدای نیایش، او را در آفرینش جهان یاری می کند. در اواخر عصر ودائی و زمانی که ایندرا بر او پیشی گرفته اگنی به خدای توفان و پدیدآورنده ابر از دود آتش و بارنده باران، و سرانجام در نشیب و فرازهای خود به نقش خدای آتش و قربانی نمایان می شود.

سومه

سومه از تخمیر شیره گیاهی به نام سومه به دست می آید [و در ایران باستان هوم نام دارد]. در انجام مراسم دادن قربانی برای خدایان، کاهنان این مراسم به منظور پذیرفته شدن آن از جانب خدایان مراسم را با سومه نوشی همراه می ساختند و بر این باور بودند که شیره و شراب سومه چون خون حیوانات و همانند آتش زندگی (که اگنی نماد آن بود) زندگانی بخش است. سومه چون خاستگاه نیروی ایندرا [و دیگر خدایان] به تدریج به جنگجوئی بدل شد که با دشمن خدایان به ستیز بر می ساخت و این نیرو در رابطه با ایندرا فزونی می یافت. در واقع سومه همانا ایندرائی بود که برخی از نقش های این خدا را به عاریت می گرفت. می گویند ایندرا سومه را در هیمالیا یافت و آن را به خدایان پیشکش کرد تا به کمک آن با اهریمنان به نبرد برخیزند. و اهریمنان، بدان سان که خواهیم دید بر آن شدند که به خاستگاه نیرو و نامیرائی دست
یابند. در اسطوره ئی دیگر گندهروه (40) (گندهرب)، ارواح آسمانی، از سومه بهره می جستند و این گیاه در کوهستان مأوای آنان می روئید. گنده هروه ها این نوشابه را به واچ (41) یکی از همسران ایندرا [یا برهمن]، خدابانوی آب ها و ماده گاو خوش نوای خاستگاه شیر و آب هدیه کرد. سومه که چون نوشابه ئی بهشتی به خدایان پیشکش می شد بعدها به خاستگاه ستیز خدایان و اهریمنان تبدیل شد. قدرت سومه چندان بود که به تدریج در نقش خدائی تجسم یافت که ایندرا بدون او از قدرتی برخوردار نبود. و بدین سان سومه خدائی آغازین و بزرگ، دربردارنده نیرو، درمان دردها و ارزانی کننده ثروت شد.
سومه به سبب برخورداری از چنین ویژگی هائی دارای هویتی آسمانی گردید: چرخشت سومه نماد آسمان، شیره آن باران و سومه پرورده خدای آب ها شد. شیره زردفام و صدائی که از چرخشت سومه برمی خاست آذرخش و رعد شد. چون پرتو آفتاب گرمی بخش شد و چون نوشابه ئی شیری در درون خمره ور زاوی شد که گله های گاوان ماده را بارور می ساخت.
در اسطوره های دیگر سومه همانند ایندرا با افت و خیز آب ها و با باروری و حاصلخیزی پیوند می یابد و خدائی است که آب حیات است و با ماه پیوند دارد. سومه در این اسطوره ها دارای سرشت ماه، و اگنی دارای سرشت آتش است و علاقه اگنی به سومه به ازدواج سومه با سوریای خورشید دختر می انجامد. با تغییر شرایط سومه نوشی فروکش می کند و علت آن در اسطوره ئی زنای برهما با دختر خویش بر اثر سومه نوشی و نفرین او به سومه، و نفرین فرزانه ئی به نام سوکره (42)، که خاکستر شاگرد خود را در جام سومه می نوشد، بیان می شود. سرانجام سومه ماه می شود و در هیأت خدای گیاهان و خدای شفابخش باقی می ماند.

چندره

چندره (43) خدای ماه و خاستگاه حاصلخیزی بود. چندره با دگرگونی شرایط [و احتمالاً گسترش کشاورزی و پیدائی اسطوره نیرو یافتن خدایان از سومه به جای چندره] تحت الشعاع سومه قرار گرفت. بدین سان اگر چه در آغاز چندره خدائی مستقل بود اما بعدها سومه نام گرفت، یا وظیفه خود را به این خدای جدید وانهاد. در اسطوره چندره این ماه خدا هر شب از اقیانوس شیر بر می خیزد و هر شب شکلی جدید به خود می گیرد.

آدینی و آدیتیا

آدینی (44) به معنی آزاد یا بی انتها در آغاز مادر خدایان یا مادر برخی از خدایان و به ویژه خدایان دارای خاستگاه ایرانی موسوم به اسوراها بود که بعد از به قدرت رسیدن ایندرا و دیگر خدایان آریائی اهریمن نام گرفتند. آدیتی نماد آسمان، نگهدارنده آسمان، حامی زمین و شهبانوی این جهان است. در وداها ویشنو (45) شوهر آدیتی و در روایات دیگر پسر اوست. درباره تعداد پسران آدیتی گفتگو و روایت بسیار و وارونا نیز گاه آدیتیا (46) (ابدی، نوربهشتی) نامیده می شود. آدیتیاها نماد نیروهای جاودانی نهفته در هیاکل آسمانی و با آن که به تدریج شمار آدیتیاها افزون و به دوازده آدیتیا بیانگر حالات دوازده گانه خورشید در طی سال رسید اما تعداد آن ها هفت نفر است. [تعداد این خدایان در ریگ ودا شش نفر در اتهروه ودا هشت نفر و در براهمانا دوازده نفر است]. این خدایان وارونا، میترا، آریامان، ایندرا، سویتری (47)، بهاگه، و آنشه (48) نام دارند. آدیتیای ششم و هفتم به مقام والائی دست نیافتند اما سویتری چون خورشید غروب نیایش می شد. هشتمین پسر آدیتی که مورد بی مهری مادر قرار گرفت ماتاندا (49) نام داشت و او را غالباً ویوسوت (50) می نامند. آدیتی پس از زاده شدن هر یک از هفت پسر خویش آنان را مورد نوازش قرار داد اما نسبت به هشتمین پسر خود که به هیأت توده بی شکلی زاده شد بی مهر بود و او را به دور افکند. صنعتگر آسمان ویوسوت را شکل داد و بخش اضافی آن را به زمین افکند و فیل ها از این بخش اضافی هستی یافتند؛ و هم بدین دلیل است که بخشی از سرشت فیل آسمانی است. پوشان (51) یکی دیگر از مهمترین آدیتیاهائی است که او را جهان پیما، پاسدار گله ها و موجودات زنده، موجب پیدائی روز و شب، پرورنده جهان بعد از آفرینش و راهنمای مردگان به جهان بعد از مرگ می دانند.

ویوسَوَت

ویوسوت خدای نیرومند و خورشید برخاسته در آسمان در مقام شوهری نیز، چون هنگام زایش که مورد بی مهری مادر قرار گرفت، چندان شادمان نیست. ویوسوت دختر توشتری، سارانیو را به زنی گرفت و توشتری جشن ازدواج بزرگی برپا ساخت و همه خدایان را به این جشن دعوت کرد. پس از انجام مراسم ازدواج عروس ناپدید شد و توشتری به ناچار عروس دیگری همانند سارانیو برای داماد خود خلق کرد. از این ازدواج دو زنه دو جفت دو قلوی
آشوین (52) ها و یمه و یمی به وجود آمد. بدان سان که خواهیم دید بخشی از این اسطوره بعدها به سوریا نسبت داده می شود و سوریا بر ویوسوت پیشی می گیرد.

سویتری

سویتری خدائی زرین موی و خورشید خدای بامداد و غروب است. او را مولد و برانگیزاننده می خوانند و بر خلاف انتساب این ویژگی به او، سویتری سراسر روز را بر مردمان فرمان می راند تا شامگاه آنان را به خانه، پرندگان را به آشیانه و گله ها را به آغل رهنمون و به استراحت وادارد. آفرینندگی اگنی از طریق تخریب و ساختن و بازسازی، و آفرینندگی سویتری از راه واداشتن مردمان و موجودات به استراحت و آمادگی برای کار در روز بعد فراهم می شود. سویتری در روایات و در وداها به هیأت خدائی گردونه سوار با گردونه ئی زرین که دو اسب رخشان گردونه او را میان آسمان و زمین حمل می کنند ترسیم شده است. در این مسیر سویتری دور سازنده بیماری ها، از میان بردارنده مشکلات، ارزانی کننده طول عمر به انسان و جاودانی به خدایان است.

سوریا

سوریا برترین خورشید خدائی است که به تدریج بر سویتری پیشی می گیرد و آنان را در خود می گیرد. سوریا در روایات دارای موئی زرین و دست های طلائی و گردونه سواری است که هر بامداد بر گردونه ئی زرین می نشیند و آسمان را در می نوردد. گردونه سوریا توسط هفت مادیان و به روایتی مادیانی هفت سر کشیده می شود. او را چشم وارونا و میترا می دانند و در این روایت در شمار آدیتیاهائی است که به هنگام آفرینش جهان برای اندازه گیری جهان مورد کاربرد این دو خدا قرار می گیرد. سوریا در نقش سویتری آتش جاودان آسمان، برانگیزاننده انسان، فرمانروای بادها و آب ها، جاری در همه چیزهای راکد و پویا است و خدایان نیز بدو، نیازمندند. حرکت سوریا بر طبق قانونی ازلی انجام می گیرد و نبات و استواری زمین و آسمان در وجود او نهفته است. او را چون ایندرا و اگنی پسر دیاووس می خوانند و این سه پسر از کهن ترین خدایان سه گانه عصر ودائی است؛ و توجه به خدایان سه گانه شاید متأثر از حالات خورشید در آسمان و خورشید خدایانی است که سرانجام در وجود سوریا جلوه گر می شوند. اسطوره های ودائی سوریا اندک و این ویژگی شاید ناشی از بلندی مقام و
بی نیازی او به تعریف و تفسیر است. در اسطوره ئی کهن آشوین ها پسران سوریا و حوری آسمانی است که به هیأت مادیان نمایان می شود و بدین دلیل آشوینی (53) نام می گیرد. سومه یا چندره نیز یکی دیگر از پسران سوریا و در این روایت سوریا خوراک آسمانی و نیروبخش خدایان و موجودات زنده است. در این روایت سوریا، سومه یا چندره را به کمال می رساند و پس از کامل شدن [ (ماه بدر) ] به تدریج توسط خدایان مصرف و سوریا دیگر بار کار خود را از سر می گیرد. [و این روایت تفسیری اسطوره ئی بر حالات مختلف ماه است].

اوشس

اوشس (اوشا) یعنی بامداد مشهورترین خدابانو و الهام بخش زیباترین سرودهای ودائی است در این سرودها اوشا در جامه ئی سرخ فام با حاشیه ئی زرین و چون عروسی با وقار یا زنی زیبا که زیبائی او هر بامداد به هنگام بدرود با شوهر خویش فزونی می گیرد تصویر می شود. اوشا ازلی و پیوسته جوان، نفس بخش همه موجودات، بیدارکننده خفتگان از خواب مرگ مانند، برانگیزاننده پرندگان در آشیانه ها و مردان در خانه ها و روان سازنده آنان به کار موظف روزانه است. اوشا برای انسان فرا دست و فور دست پدیدآورنده ثروت، برکت بخش زمین و با آن که خود پیوسته جوان است نماد گذر عمر بر انسان ها است. اوشا دختر دیاووس و خواهر اگنی و چون او در آسمان، ابرها و زمین دارای تولدی سه گانه و پیونددهنده آسمان و زمین است نیز اوشس را خواهر آدیتیاها، یا همسر سوریا می دانند و گردونه او چون سوریا رخشان و حمل کنندگان آن هفت ماده گاو سرخ فام اند.

راتری

راتری (54) یعنی شب خواهر اوشس و چون او با اگنی پیوند دارد. راتری در سرودها، به هیأت بانوئی با جامه سیاه و منقوش به ستاره های رخشان تصویر شده است. راتری هر شامگاه انسان ها را به خانه ها، پرندگان را به آشیانه و چهار پایان را به آغل خویش رهنمون می شود و آنان را به استراحت وا می دارد. چون خدابانوئی مهربان مردمان را در برابر خوف و خطر شب، راهزنان و گرگ های درنده پاسداری می کند و مردمان با نیایش به درگاه او خواستار سلامت در خواب شبانه می شوند. بدین سان راتری پاسدار انسان و دیگر موجودات در شب و خواهر او اوشا نگهبان و پاسدار روز است.

آشوین ها

آشوین ها پسران دوقلوی سوریا، یا ویوسوت و اسب انسان هائی بودند که از حوری آسمانی، که به هیأت مادیان درآمد، تولد یافتند. آشوین ها چون پدر خود با نور آسمانی پیوند دارند و سرشت آنان به درستی مشخص نیست. هر بامداد در دو گردونه زرین پیشرو اوشس بر آسمان پدیدار و گردونه آنان را اسب یا پرنده حمل می کند و به روایتی دو خدای بامدادند. به تفسیری یکی از آشوین ها روز و دیگری شب و فرزند زمین و آسمان اند. در پیوند آنان با خورشید بامدادی تردیدی نیست و در این نقش به هیأت جوانانی چابک، شاداب و رخشان ترسیم می شوند. در برخی از روایات بیش از اوشا مورد تکریم و نیایش قرار می گیرند و این بدان دلیل است که اوشا پدیدآورنده گذر عمر بر انسان و آشوین ها می توانند انسان را دیگر بار جوان سازند. طبیب خدایان و سورگ (آسمان و بهشت) ایندرایند و در این نقش دسره (55) و ناستیه (56) نام می گیرند.
اَشوین ها در بسیاری از افسانه ها نیکخواه انسان اند: در افسانه ئی مشهور سخن از فرزانه ئی است به نام چیه وانه (57) که به لطف اَشوین ها به جاودانگی دست می یابد. می گویند روزی چند کودک چیه وانه پیر و فرتوت را زشت و لرزان بر کنار جاده ئی یافتند و وحشت زده و هراسان او را کلوخ باران کردند و گریختند. چیه وانه خشمگین و پدر کودکان از فرزانه زاهد پوزش خواست و به جبران آنچه بر چیه وانه رفته بود دختر خود را به همسری او درآورد.
اشوین ها به دیدار زاهد پیر آمدند و یکی از اشوین ها بر آن شد که زن جوان زاهد را اغوا کند. زن در برابر اشوین به مقاومت برخاست و به دستور شوهر زیرک خویش او را موجودی ناقص خواند. اشوین زن را گفت شوهر او را جوان می سازد و انتظار دارد که زن نیز علت ناقص بودن او را آشکار سازد. آشوین ها فرزانه پیر را به تالابی راهنمائی کردند و چیه وانه پس از غوطه خوردن در تالاب دیگر بار جوان شد. سوکانیه (58) همسر فرزانه چیه وانه به اشوین گفت نقص آشوین ها از آنجاست که خدایان آنان را به محفل خود راه نمی دهند و هم بدین دلیل به جشن سومه نوشی خدایان دعوت نشده اند. آشوین ها با شنیدن این خبر به سورگ و جشن سومه نوشی شتافتند و از خدایان خواستند آنان را در نوشیدن سومه سهیم سازند. ایندرا با شنیدن تمنای آشوین ها خشمگین و آنان را به عنوان طبیب انسان ها به زمین فرستاد. چیه وانه به حمایت از آشوین ها آنان را قربانی داد و ایندرا خشمگین با کوهی در یک دست و عمود رعدآفرین در دست دیگر به چیه وانه حمله کرد و چیه وانه به تلافی هیولائی به نام مادا آفرید. و
مادا هیولائی عظیم بود با دندان های بی شمار و دهانی فراخ که فک بالای آن می توانست آسمان را نابود کند و فک زیرین آن زمین را ویران سازد. همه جهان و خدایان در معرض نابودی قرار گرفتند و ایندرا رام شد و آشوین ها اجازه یافتند در جشن سومه نوشی نامیرایان شرکت جویند.

رودره

رودره به معنی «غرنده» از خدایان کوچک ودائی، خدای توفان و بادها و پدر یاران ایندرا یعنی ماروت هائی است که گاه رودره نیز نامیده می شوند. رودره گاه تجسم زمینه های مختلفی از وحشتباری و نیکوکاری و از مششخصه ئی همانند شیوا خدای بزرگ هندو برخوردار است. رودره ترسبار چون مردی سرخ رنگ یا تیره فام، بدخو، کشنده، غرنده چون حیوانی وحشی و سوار بر گراز ترسیم می شود. او خدائی غارتگر و سرور دزدها و تیراندازی آسمانی است که تیرهای مرگبار و بیماری زا به جانب خدایان، انسان ها و گله ها پرتاب می کند. از سوی دیگر چون اگنی و با او معرفی می شود و در این نقش ویرانگری چاره گر و بازآفریننده است. رودره در این نقش پاسدار گله ها و زندگی وحوش، خردمند، بخشنده، خدای سرود و قربانی، طبیب خدا و در هنر شفابخشی نامور است. در چنین هیأتی او را چون خورشید فروزان، چون طلا رخشنده و زیباترین و بهترین خدایان می دانند. چون پاسدار گله ها به هیأت ورزاوی نمایان می شود و مردمان از او در برابر تقدیر و دشمنان ناشناس وارونا یاری می جویند، و چون داور و کیفردهنده منشأ فضایل است.
در برخی از وداها نام رودره را مشتق از لغت «گریان» خوانده اند. او را پسر اوشا و پدر پرجاپتی (59) [یعنی خدای آفرینش] می دانند. می گویند روزی پدر رودرا او را گریان یافت و وقتی دلیل گریه او را از او پرسید پدر را گفت بدان دلیل می گریم که مرا نامی نیست و بدی از من دور نشده است؛ و چنین شد که پدرش او را رودره یعنی «گرینده» نام نهاد. در آئین شیوا گریندگی رودره ناشی از پریشانی و نومیدی او از زندگی ابدی است و بدین سان رودره با خدای پیش آریائی یوگا پیوند می یابد؛ و در ارتباط با حیوانات درنده نخستین الگوی شیوا چون شهریار حیوانات است.

ویشنو

ویشنو از دیگر خدایان فرو دست ودائی است که شخصیت و مقام او در دوره های بعدی کاملاً تغییر می یابد ویشنو چون تجلی انوار خورشید دربرگیرنده همه چیز در پرتو انوار خویش است و مهمترین کار او در وداها طی کردن سه گام یا مرحله مشهور است که با آن هفت جهان را در می نوردد و آن را اندازه می گیرد. می گویند مراد از این سه گام یا سه مرحله مکان های خورشید به هنگام طلوع، اوج و غروب یا جلوه های نور در آتش، آذرخش و خورشید است. در برخی از روایات مراد از این سه مرحله را زمین، هوا و آسمان می دانند و دو گام از این سه گام برای انسان قابل دیدن و سومین از دید انسان پنهان است. ویشنو با اندازه گیری جهان در کار آفرینش شرکت می جوید- خواه مستقل آنچنان که بعدها ویشنو را آفریننده می خوانند، یا چون یاور ایندرا که او را در نبرد با وریتره و دیگر اهریمنان یاری می کند. ویشنو گاه چون اگنی خدائی است واسطه بین خدایان و انسان ها و نیایشگران را به هنگام ورود به بهشت خوشامد می گوید. در وداها ویشنو خدائی نیکخواه است و از او با عنوان «نگهدار شکست ناپذیر » یاد می شود و این نشانه ئی از جایگزین شدن آتی او در تثلیث آئین هندو است.

پی نوشت ها :

1- Dasus
2- Varuna
3- Maya
4- Rita
5- Arta
6- Mitra
7- Aryaman
8- Adityas
9- Vayu
10- Agni
11- Surya
12- Pritrhivi
13- Dyaus
14- Ushas
15- Indra
16- Vajra
17- Tavstri
18- Soma
19- Vritra
20- Danva
21- Deva
22- Asura
23- Swarga
24- Vasu
25- Airavata
26- Kailsa
27- Marut
28- Rudra
29- Rigveda
30- Purusha
31- Visvakarma
32- Visvarupa
33- Ribhu
34-Saranyu
35- Vibhvan
36- Kravyad
37- Bahrgu
38- Matarisvan
39- Brihaspati
40- Gandharva
41- Vach
42- Sukra
43- Chandra
44- Aditi
45- Vishnu
46- Aditya
47- Savitri
48- Ansa
49- Mattanda
50- Vivsavat
51- Pushan
52- Aswin
53- Aswini
54- Ratri
55- Dasra
56- Nasatya
57- Chyavana
58- Sukanya
59- Prajapati

منبع مقاله: ایونس، ورونیکا؛ (1373)، شناخت اساطیر هند، باجلان فرخی، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ دوم: 1381.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.