مترجم: باجلان فرخی
تثلیث هندو
ایده خدایان سه گانه در اعتقادات کهن هندی ریشه دارد و چنین می نماید که خاستگاه آن در کیش های خورشیدی است. خورشید سه گانه با گرمی انوار خود آفریننده، با نور خود پاسدار و با انوار سوزان خود ویرانگر و سوزاننده است. سه گانه گرائی در اساطیر هند در اشکال مختلف نمایان می شود، آدیتیاها (وارونا، میترا (1) و آریامان) جای خود را به اَگنی، وایو و سوریا وا می نهد و وایو نیز جای خود را به ایندرا وا می گذارد. این خدایان گاه در نقش سه تن از برترین خدایان نمایان می شوند و گاه ترکیبی هستند از خدائی یگانه که جهان را در بر می گیرد: اگنی خدای زمین، وایو یا ایندرا خدای جو و فضای میانه و سوریا خدای آسمان است. در ریگ ودا، ایندرا نه تنها با اَگنی که با ویشنو (در شکل کهن آن) یگانه می شود. در آئین برهمنی و به ویژه در دوره اوپانیشادی ویشنو، و نه ایندرا، مهم ترین خدا از خدایان ودائی است که جای خود را در میان خدایان سه گانه حفظ می کند. نیز رودره یا شیوا در نقش های خویش چون خدا با آتش و آذرخش سرخ معرفی می شود و جای اَگنی را می گیرد. نخستین ترکیب یا پیوند خدایان هندو در هاری هارا (2) و جائی که ویشنو و شیوا یک خدا پنداشته می شوند نمایان می گردد. اما این یگانگی در سنت سه گانه گرائی قرار می گیرد و شاید به خاطر برهما که خدائی همه خدا است با برهما جمعی سه گانه و سه خدائی را پدید می آورند.با این همه این تثلیث ها تنها بر گرفته شده از تثلیث آتش نیست: تثلیث هندو معرف ایده جدیدی از پیوند و یگانگی آفرینش، پاسداری و تباهی است که با آن مفهوم گردش دورانی، زندگانی مرگ و زایش دیگر باره معنی می یابد. در معیاری وسیع چنین تثلیثی از هویتی استعاری برخوردار است؛ اما با آن که ایده یگانگی اقانیم سه گانه ترکیبی است کهن، در مفهوم فرقه گرائی از مفهومی خاص برخودار می شود و پیروان ویشنو و شیوا مدعی اثبات آن با اساطیراند، و بر این باورند که خدای مورد نظر آنان نه تنها بزرگترین خدا که در برگیرنده تثلیث در خویش است. در اسطوره ئی از این سان برهما و ویشنو در ستیزی پیوسته درگیرند و جدال بر سر آن است که کدام یک بزرگ تر و ارجمندتر است. پس در برابر برهما و ویشنوی ستیزه گر ستونی از آتش پدیدار می گردد، ستونی چون صد آتش جهان در فروزندگی.
برهما و ویشنو شگفت زنده از دیدار ستون آتش بر آن می شوند که خاستگاه آتش را بیابند: ویشنو به هیأت گرازی نیرومند در می آید و هزار سال در امتداد ستون نزول می کند و برهما به هیأت قوئی تند پرواز در می آید و هزار سال در امتداد ستون صعود می نماید. نه ویشنو و نه برهما راه به جائی نمی برد و باز می گردند و وقتی خسته در برابر یکدیگر می ایستند و به نقطه آغاز می رسند هم در آنجا شیوا در برابر آنان نمایان می شود و برهما و ویشنو در می یابند که ستون آتش همانا لینگام (3) شیوا است و بدین سان او را بزرگترین و ارجمندترین خدایان می خوانند.
برهما
برهما چون آفریننده گاه نخستین خدایان در برگیرنده و پاسدار جهان و گاه او را آفریننده موجود برتر پیتامایا (4)، و پدر خود هستی یافته همه انسان ها می دانند. در پورانه برهما (5) او را پسر موجود برتر مایا (6) و نیروی او یا خدائی می دانند که از تخم زرین کیهان که بر اقیانوس کیهانی شناور بود سر برآورد و به روایتی دیگر زاده شده از گل نیلوفری است که از ناف ویشنو سر بر آورد.با آن که خود آفریده می دانند نقش برهما در تثلیث هندو آفرینندگی است و نقش کهن تر او چون همه خدا به شیوا یا ویشنوا واگذار می شود. با آفریده شدن جهان نقش های پاسداری جهان و ویرانگری به ویشنو و شیوا واگذار می شود و این خدایان بدان سان که در تجلیات ده گانه ویشنو خوهد آمد در نقش های مختلف نمایان می شوند. داستان آفرینش مانو و جائی که برهما به هیأت ماهی نمایان می شود متأثر از این اسطوره است. برهما غالباً در اسطوره های هندو در برابر ویشنو و شیوا و در مقامی قرار می گیرد که قربانی فرزانه یا اهریمنی است که با ریاضت کشی برهما را ناچار می سازد در موقعیتی قرار گیرد که با دادن امتیاز به ویشنو یا شیوا رو به راه کردن کارها را بدانان واگذارد.
با این همه برهما در سلسله مراتب خدایان هندو از احترامی برابر ویشنو و شیوا برخوردار است و او را خدای فرزانگی می دانند و می گویند که چهار ودا برخاسته از سرهای اوست و بهشت او برترین بهشت خدایان و زمین است.
برهما در تصاویر سوار بر غاز، پوست او سرخ فام و ردائی سفید بر تن دارد. چهار دست دارد و با دست های خود وداها، عصای سلطنتی، تسبیح، کمان یا کوزه ئی آب را حمل می کند. مشهورترین سیمای او در تصویر خدائی چهار سر دیده می شود. می گویند در آغاز برهما یک سر داشت و با یافتن چهار سر جدید یکی از سرهایش را از دست داد. از ذات خود مادینه ئی آفرید و عاشق او شد. این دختر در روایات مختلف به نام های مختلفی چون ساتاروپه (7)، سویتری، سرسوتی (8)، واچ (9)، گایاتری (10) و برهمنی (11) نامیده می شود. دختر از نگاه مشتاق برهما می گریزد و هم در آن هنگام که به جانب راست، چپ و پشت سر برهما می رود سری جدید از تن برهما در آن جهت می روید. سرانجام دختر به آسمان بر می خیزد و پنجمین سر در میانه سرهای دیگر پدیدار و بدو خیره می شود. پس برهما با این مادینه که دختر و همسر اوست یکی می شود و از آنان نژاد انسان هستی می یابد.
می گویند این شیوا بود که برهما را از داشتن پنجمین سر محروم کرد و روایات این ماجرا مختلف و گویای درگیری بین این دو خدا است. به روایتی برهما و شیوا هر دو همزمان از موجود برتر هستی یافتند و بی درنگ در برتری جوئی به ستیز برخاستند. برخی می گویند شیوا از پیشانی برهما زاده شد و گروهی مدعی آنند که شیوا برهما را آفرید تا نیایشگر و ارابه ران شیوا باشد. می گویند وقتی برهما خود را از شیوا برتر خواند شیوا خشمگین و یکی از سرهای برهما را با ناخن از جای کند. به روایتی دیگر شیوا بدان سبب یکی از سرهای برهما را برید که برهما برای تسلط بر ویشنو به او دروغ گفت. در سومین روایت شیوا بدان دلیل برهما را تنبیه کرد که برهما در مستی با دختر خود مرتکب زنا شد. در این روایت دختر برهما، ساندهیا (12)، در هیأت گوزنی ماده از پدر می گریزد و برهما به هیأت نر گوزنی او را دنبال می کند. شیوا که شاهد این ماجرا است با رها کردن تیری سر از تن نر گوزن جدا می سازد و از آن پس برهما به بزرگی شیوا
گردن می نهد. در چهارمین روایت برهما می خواهد که شیوا چون پسر او باشد و شیوا با برهما پیمان دوستی می بندد اما به سبب دشنامی که از برهما می شنود او را از داشتن سر پنجم محروم می نماید. اما برهما سر دودمان برهمنان است و شیوا با کشتن او مرتکب برهمن کشی و به سبب این خطا فلج می شود و مورد حمله اهریمنی قرار می گیرد که آفریده برهما است. شیوا می گریزد و ناچار می شود از برهما تقاضای بخشش کند.
جدا از روایت سر دودمان انسان ها بودن برهما پدر دَکشه (13) است و می گویند دَکشه از شست برهما زاده شد. دَکشه رهبر پرجاپتی های فرزانه و عارفی است که برهما را در آفرینش جهان یاری می کنند. با آن که دکشه دختر خود را به شیوا به زنی می دهد شیوا به او و برهما تندخوئی می کند و سرانجام دکشه به برتری او بر برهما گردن می نهد.
شیوا
رودره – شیواخدای کهن ودائی خدای سرخ توفان ها و آذرخش، خدائی دهشتبار و ساکن کوهستان ها و خدای طبابت و دارو خدائی است که باید از خشم او دوری جست.چون خدای آذرخش، رودره با اَگنی خدای آتش و مصرف کننده و انتقال قربانی ها پیوند دارد. شیوا با همراهی و میراث بردن از رودره کهن مدعی بزرگ و خدای برتر بودن است.
برخلاف برهما که بعدها از اصلی مجرد برخوردار می شود شیوا با سیمای پیشین ودائی و حتی با سیمای پیش ودائی خود پیوند دارد. شیوا از مشخصه های خدای ایندوس یعنی یوگا نیز برخوردار است و در اشعار حماسی بیش از عنایت به قربانی از او با عنوان ریاضت کش بزرگ یاد می شود و در چنین نقشی شیوا کاهن خدایان است. شیوای یوگی دارای سیمائی سفید برفی، پوشاکی از پوست ببر و موئی انبوه و در هم شده است.
شخصیت اصلی رودره در نقش خدای گله ها با خدای پیش آریائی چهارپایان پیوند دارد. ورزاو در اساطیر جهانی نماد باروری و حاصلخیزی است و بدین سان رودره از چنین نقشی نیز برخوردار است. اما خدای پیش آریائی قربانی کردن چهارپایان به سبب پیوند رسم آئینی قربانی (خشونت، کشتن و مرگ) با باروری نباتات و حیوانات از خدایان کیش مردمان کشاورز یعنی کیشی است که خاستگاه اساطیر هند در دوره های پیش و بعد از دوره آریایی است. شیوا در نقش بارورکننده با خدای یوگائی چهارپایان پیوند می یابد و خشونت های رودره در پیوند با این نقش توجیه می شود. شیوا بهایراوا (14) یا شیوای ویرانگر، در ضمن شیوای بارورکننده، آفریننده و نیکخواه است. در این معنی کارهای ویرانگری او همانند آفرینندگی برهما است و گاه برهما فروتر از شیوا قرار می گیرد. شیوا را مَهادِوه (15) یا (مهادیو) یا ایشواره (16)، خدای بزرگ، می شناسند و قدرت آفرینندگی او در نیایش لینگام یا فالوس (17) مورد تکریم قرار می گیرد.
تداوم قدرت و خاستگاه قدرت شیوا در ریاضت کشی او نهفته است. در روایت حماسی کشته شدن وریتره به دست ایندرا نیز وریتره قدرت خلق توهمات، بی پایانی نیرو، تسخیرناپذیری و قوی تر از خدایان شدن را با دست یازیدن به ریاضت کشی به چنگ آورده است و چنان است که برهما نیز نمی تواند قدرت وریتره را انکار نماید. در این حماسه شیوا تنها خدائی است که به سبب دست یافتن به یوگا از نیروی خویش در نبرد با وریتره بهره می جوید. شیوا به حمایت ایندرا بر می خیزد و با رعایت دادن نیروی خود به ایندرا او را توانا می سازد تا بر وریتره پیروز شود.
در روایتی دیگر شیوا را قدرتی است که او را از همه خدایان برتر می سازد. در روایتی اسوراها مورد توجه برهما قرار می گیرند و برهما فرمانروائی سه قلعه آسمانی را به آنان وا می گذارد. این سه قلعه را ویرانی نیست و تنها خدائی نیرومند می تواند آن را فتح کند و چنین خدائی برای فتح قلعه ها باید بتواند سه قلعه را با رها کردن یک تیر ویران سازد. پس از چندی اسوارها با بهره گیری از استحکام این دژها به نبرد با خدایان بر می خیزند و هیچ خدائی چندان قدرتمند نیست که بتواند با رها کردن یک تیر سه قلعه را تسخیر کند. ایندرا، شهریار خدایان، از شیوا یاری می جوید و شیوا نیمی از نیروی خود را به خدایان می بخشد تا با این نیرو بر اسوراها پیروز شوند. خدایان نمی توانند نیروی شیوا را به کار بندند و به ناچار نیروی شیوا را به او باز می گردانند و نیمی از قدرت خود را به او می دهند و شیوا سه قلعه را با یک تیر تسخیر می کند. و شیوا از آن پس نیروی عاریتی از خدایان را بدانان پس نمی دهد و بدین سان بزرگ ترین خدایان می شود.
شیوا غالباً در نقش اهریمن کش تصویر می شود و در این نقش ناتسه (18) نام دارد و در حال رقص بر تن یک اسورا تصویر می شود. در این تصاویر شیوا گاه پوست فیلی را به تن دارد که از آن اسورائی است که به دست او کشته شده است.
موهبت های شیوا مفیدند: شیوا چون ارزانی کننده طول عمر خدای طبابت و دارو است و یاری او به جنگجویان برای آنان بسیار ارزشمند است. شیوا در این نقش از شخصیت مبهمی برخوردار است و هر آن کس را که او را نیایش کند یاری می نماید. در مهابهاراته می بینیم که آرجونا (19) پیش از آغاز جنگ بزرگ برای فدیه دادن به خدایان به هیمالیا می رود و با شیوا که به هیأت کوه نشینی راه را بر او می بندد به نبرد می پردازد؛ وقتی آرجونا می فهمد که جنگجوی کوهستان همانا شیوا است سلاح رها می کند و به نیایش او می پردازد، و شیوا او را می بخشد و سلاحی بُرّا و جادوئی به او ارمغان می دهد. در جبهه مقابل جنگ بهاراته، آسواتمان (20) نیز بدون شناختن شیوا با او می جنگد و بعد از شناختن شیوا برای بخشوده شدن خود را در آتش مراسم قربانی می افکند و شیوا به نشان بخشیدن او در تن این جنگجو داخل می شود و او را توانا می سازد تا بسیاری از دشمنان خود را نابود سازد.
مفیدترین موهبت های شیوا توزیع هفت رود مقدس است: رود گنگ که شهر برهما را در کوه مرو در هیمالیا دور می زند به هیأت سیلابی عظیم از کوه ها فرو می ریزد. شیوا به منظور کاستن از شدت جریان رود در زیر آبشارهائی که از کوه فرو می ریزند می ایستد و آب ها را به هفت شاخه یا هفت رود مقدس هند تقسیم می کند. خدمات شیوا به خدایان هستی بخش و ارزنده است: می گویند شیوا به هنگام کره گیری از اقیانوس شیر و فراهم آوردن اَمریت (21) یا امبروزه (22)، که غذای نیروبخش خدایان در نبرد با اهریمنان است آنان را یاری می کند. می گویند در این ماجرا اژدرماری موسوم به واسوکی (23) که خدایان از آن به عنوان طناب کره گیری استفاده می کردند زهری کشنده استفراغ کرد که با فرو ریختن آن در اقیانوس شیر خدایان را نابود می کرد. شیوا زهر را در دهان خود گرد کرد و با یاری زن خود پارواتی (24) نگذاشت زهر از گلویش پایین رود. می گویند از آن پس بر اثر این زهر قتال گلوی شیوا کبود یا آبی رنگ شد.
با وجود گلوگاه کبود رنگ شیوا در تصاویر به هیأت مردی زیبا روی ترسیم می شود. در برخی از این تصاویر شیوا دارای پنج چهره، چهار دست و سه چشم است. سومین چشم شیوا در وسط پیشانی او قرار دارد. می گویند روزی پارواتی به بازی چشمان شیوا را به گونه ئی پوشانید و موجب شد که جهان در تاریکی فرو رود و نزدیک بود که همه چیز نابود شود. می گویند چشم شیوا سلاحی نیرومند است و با خیره شدن به دشمنان خویش آنان را به آتش می کشد؛ و شیوا هم با این چشم خدایان و موجودات دیگر را به هنگامی که عصر ویرانی جهان فرا می رسد نابود می کند. از سلاح های دیگر شیوا می توان از نیزه ئی سه شاخه موسوم به پیناکا (25) نام برد که نماد آذرخش است و گویای آن که شیوا خدای توفان نیز هست. دیگر سلاح های او عبارتند از: شمشیر، کمان موسوم به آجاگاوا (26)، گرزی با جمجمه ئی بر سر آن موسوم به کاتوانگا (27) سه مار که بر تن او پیچیده اند و دشمنان را از پای در می آورند، یکی در میان انبوه موهایش، یکی پیرامون گردن یا بر شانه اش و دیگری که چون تسبیح اوست.
مزید بر داشتن سلاح های مختلف دیگر ویژگی های شیوا نماد خشونت و قدرت او، در مقایسه با دیگر خدایان، است. دستاری می پوشد که ترکیبی است از چند مار؛ گردن بند او از چند جمجمه فراهم شده و آن را به هنگام شکار و در نقش بهوتسواره (28) خدای اشباح و دیوان به گردن می بندد. در نقش بهایراوه (29) سرشت او خشن تر می شود و از ویرانی به خاطر ویران کردن لذت می برد. در چنین نقشی شیوا با گروهی از دیوان و شیطانک ها همراه است؛ و شیوا در نقش داور، طبلی به شکل ساعت شنی را حمل می کند و طنابی به همراه دارد که با آن گناهکاران به بند می کشد.
مزید بر لینگام نماد باروری شیوا، این خدا در تصاویر همراه با ورزاوی موسوم به ناندی (30)، که غالباً به شکل نمادین هلال ماه به جای ابروی سومین چشمش نشان داده می شود و دو مار آویخته بر گوشه های هلال نمایان می شود.
بسیار از خشونت های شیوا به شکل نمادین در همسران و نمادهای آئینی خونبار مربوط به او نمایان می شوند. در این نمادها یونی(31) نماد همسران شیوا و لینگام و شاکتی (32) نماد نیروی نرینگی و زنانگی آفریننده خود شیوا است.
شیوا رقصیدن به شادی و غم را دوست می دارد و در این رقص ها گاه تنها و گاه با همسرش دِوی (33) همراه است و در این نقش شیوا خدای ریتم است. رقص نماد شکوه شیوا و تحرک و شدن جهان و وسیله ابدی کردن آن است. شیوا با رقص تانداوا (34) جهان را در پایان هر گردش دورانی و فرا رسیدن زمان پیوستن به جهان ارواح به پایان می برد و موجبات تباهی جهان تخیلی مایا را فراهم می سازد. مایا در اینجا نه قوانین مرموز مسلط بر جهان وارونا که حجاب توهم و چیزی است که در زندگی زمینی جاری است، و نیز چیزی است که با رهائی از آن آزادی و رهائی میسر می شود. شیوا به هنگام رقص نماد حقیقت جهان، فرو رفته در هاله ئی از نور و با جمعی از ارواح همراهی می شود. تنها نیکبختان می توانند رقص شیوا را به چشم ببینند. می گویند ششای اژدرمار با دیدن رقص شیوا، ویشنو را رها کرد و بدان امید که دیگر بار رقص شیوا را بازبیند به ریاضت کشی روی آورد. رقص شیوا در انجمن خدایان موجب شد که خدایان و کاهنان ستایشگر ویشنو به بزرگی و برتری شیوا گردن نهند. می گویند حتی اهریمنان نیز شیدای رقص شیوا در گورستان ها می شوند و شیوا به گردش چشمی اهریمنان و ارواح ناپاک را به هنگام رقص با قدرت روحانی خود تسخیر می کند.
اما شیوا را غالباً بی تحرک، ریاضت کشی عریان و دارای تنی خاکسترآلود و موئی در هم می پندارند. و نمایان شدن شیوا در نقش خدای باروری با این نقش متناقض نیست: شیوا به روایتی کامه(35) خدای کام یا عشق را با نگاهی از چشم سوم خویش به خاکستر مبدل می سازد. شیوا، کامه را به سبب مزاحمت در درون نگری خویش نابود می سازد اما کار کامه بی تأثیر نیست و پس از چندی شیوا به جانب پارواتی (36) کشانیده می شود. پارواتی با ریاضت کشی و یاری خدایان عشق را در شیوا بر می انگیزد و او را به مقام خدای باروری نیز می رساند. فرزندی که از وصلت شیوا – پارواتی پدید می آید از مقتدرترین خدایان و همانا خدای جنگ است که کرتی کیا (37) نام دارد و در برخی از کارهای خود جانشین اَگنی است.
می گویند بهرگو(38)ی فرزانه عارف بود که سبب شد شیوا در هیأت لینگام نیایش شود: فرزانگان بهرگو را مأمور ساختند به دیدار سه خدای تثلیث هندو برود و با دیدار آنان یکی را به مقام برترین برگزیند. هنگامی که بهرگو به جایگاه شیوا رسید شیوا با همسر خویش در بستر بود و هم بدین دلیل نخواست که بهرگو مزاحم او شود. بهرگو به سبب بی حرمتی شیوا از او آزرده شد و او را نفرین کرد که در هیأت لینگام نیایش شود. برهما نیز به سبب اشتغال به کارهای خویش بهرگو را نپذیرفت و احترام او را رعایت نکرد. وقتی بهرگو به جایگاه ویشنو رسید ویشنو در خواب بود. بهرگو، ویشنو را با لگد از خواب بیدار کرد و ویشنو به جای خشمگین شدن او را گفت اگر پایش آسیبی دیده است آن را مالش دهد و درمان کند؟ بهرگو نزد دیگر فرزانگان بازگشت و ویشنو را برترین خدا نامید و رعایت احترام فرزانگان در حالت خشم را دلیل برتری او خواند.
شیوا با بسیاری از خدایان به ستیز بر می خیزد و این بدان دلیل است که شیوا مدعی قضاوت در رفتار خدایان و کیفر دادن آنها است. اما بسیاری از خدایان شیوا را به سبب بریدن یکی از سرهای برهما، برهمن کش می خوانند و او را به آوارگی محکوم می سازند. این خدایان شیوا را خدائی زشت، بی خانمان و آواره، آلوده، بدخو و شکارچی گورستان ها می خوانند و او را مسخره می کنند. اما شیوا را همانند برهما و ویشنوا آسمانی خاص خویش است و جایگاه او بر قله کوه کیلسا (39) در هیمالیا قرار دارد، و این آسمان قرارگاه ریاضت کشی او و جائی است که رود گنگ از تاج موهای درهمش فرو می ریزد.
با آن که شیوا با غالب خدایان در ستیز است اما برترین رقیب او نه ویشنو که برهما است. ستیز با برهما با ستیز خانوادگی با دکشه، پدر زن شیوا و پسر برهما، ادامه می یابد. وقتی دَکشه انجمن می کند تا دخترش ساتی (40) شوهری از آن جمع برگزیند، در این جمع جز شیوا همه خدایان را دعوت می کند و شیوا را به سبب عادات ناپاک و ظاهر آلوده و خشن در خور آن مجلس نمی داند. ساتی که از دیرباز به شیوا دل بسته است از غیبت شیوا در آن محفل ملول می شود و پس از جستجوی تالاری که مدعوین در آن نشسته اند تالار را ترک می گوید و با پرتاب تاج گلی به آسمان شیوا را فرا می خواند. شیوا تاج گل را می گیرد و دَکشه ناچار می شود که به ازدواج ساتی و شیوا رضایت دهد.
شیوا اختلاف و ستیز با دَکشه را فراموش نمی کند و هنگامی که دکشه گروهی از خدایان را به جایگاه خویش دعوت کرده است شیوا بی حرمتی پیشین او را پاسخ می دهد. وقتی دکشه به مجلس داخل می شود همه خدایان جز پدرش برهما و دامادش شیوا بر می خیزند و مقدم او را گرامی می دارند. دکشه از بی حرمتی داماد خویش در برانداختن رسم کهن قربانی و تشویق دیگران به ترک قربانی کردن شکوه می کند و نسبت به رفتار شیوا و عادت شکار در گورستان ها به همراهی ارواح و اشباح، به هیأت دیوانگان درآمدن، عریان بودن، آلوده به خاکستر بودن، داشتن موهای پریشان و آویختن جمجمه و استخوان انسان ها از خویش اعتراض می کند. شیوا همه این عادات را ناشی از «فرخندگی و شیدائی» (شیوا) خویش می داند و خود را مورد تکریم شیدایان و موجودات دیار تاریکی می خواند. دکشه مجلس را ترک می گوید و بر آن می شود که کار او را تلافی کند.
در موقعیتی دیگر دَکشه مراسم قربانی بزرگی بر پا می سازد و از دعوت داماد خویش بدین مراسم سرباز می زند. ساتی با دیدار خدایانی که به محفل پدر او می شتافتند تا در مراسم قربانی شرکت جویند از نیت پدر آگاه می شود و با رفتن نزد پدر خویش از او می خواهد شیوا را به مجلس قربانی دعوت کند. دَکشه با برشمردن خطاها و بی حرمتی شیوا در محفل پیشین از دعوت شیوا به مراسم قربانی سرباز می زند و ساتی خود را به آتش قربانی می افکند و خاکستر می شود. شیوا با آگاه شدن از این ماجرا به مجلس قربانی می شتابد و غرش کنان با گروهی از دیوانی که در موی او لانه داشتند مجلس قربانی را آشفته و خدایان را پراکنده و سر دَکشه را از تن جدا می سازد.
پس شیوا در مرگ ساتی به سوگی دیوانه وار می نشیند و با گردآوری خاکستر و تکه های بازمانده تن ساتی آن ها را به آغوش می کشد و از ساتی می خواهد که با او سخن بگوید. شیوا به رقص بر می خیزد و هفت بار جهان را دور می زند و همه موجودات و جهان را پریشان می سازد. ویشنو برای به پایان بردن این سوگواری پنجاه تکه بازمانده تن ساتی را از شیوا می گیرد و شیوا را هشیار می سازد. شیوا پشیمان از کشتن پدرزن بر آن می شود که دَکشه را زنده کند، اما سر دَکشه گم شده است و ناچار می شود سر بزی را به تن دکشه پیوند زند و او را زنده سازد.
این ستیز خانوادگی بدینجا پایان نمی یابد و دکشه بار دیگر مراسم قربانی بزرگی بر پا می سازد و از دعوت داماد خویش (که اکنون با زاده شدن دیگر بار ساتی در هیأت پارواتی با پارواتی ازدواج کرده است) سرباز می زند. پارواتی که از قله کوه کیلسا ناظر مراسم قربانی دَکشه است شیوا را از ماجرا آگاه می سازد و شیوا با یورش به مراسم قربانی مجلس را بر هم می زند.
به روایت از مهابهاراته در این ماجرا شیوا با تیری همه فدایا و قربانی ها را به هم دوخت و چنان ترسی در دل خدایان و فرزانگان عارف شرکت جسته در مجلس قربانی دَکشه بر پا کرد که جهان به لرزه در آمد. پس شیوا به خدایان یورش برد، چشمان بهاگا (41)، را از حدقه در آورد، دندان های پوشان (42) که در حال خوردن گوشت قربانی بود به ضربه ئی از دهانش بیرون ریخت، یا که دندان های پوشان بر اثر تیری که در گوشت قربانی بود شکست، و خدایان شیوا را به برتری شناختند و گریختند.
در روایات دیگر بیش از توجه به ستیزه خانوادگی شیوا و برهما به ستیز او با رقیب اصلی او یعنی ویشنو پرداخته اند. به روایتی شیوا با به حرکت در آوردن پیناکا یا نیزه سه شاخ خویش مجلس قربانی دکشه را که به افتخار ویشنو بر پا شده بود به هم ریخت و ضربه ئی بر سینه نارایانا (43) (ویشنو) فرود آورد. نارایانا ضربه شیوا را به همان شدت پاسخ گفت و بین دو خدا نبردی در گرفت که تنها با دخالت برهما و کاستن خشم شیوا این نبرد متوقف شد.
به روایت اسطوره ئی پورانه ها وقتی شیوا به وسیله همسرش پارواتی از ماجرای دعوت نشدن به مجلس قربانی آگاه شد موجودی به نام ویرابهادره (44) آفرید که «چونان آتش سرنوشت» و نگاه و قدرتش وحشتبار بود. شیوا، ویرابهادره را با صدها هزار نیمه خدای مخلوق خویش به مجلس قربانی فرستاد. این موجودات مجلس را به هم ریختند و موجب لرزیدن کوه ها و زمین و برانگیخته شدن بادها و توفانی شدن دریاها شدند. خدایان گریختند: ایندرا زیر دست و پای خدایان افتاد، عصای یمه شکست، بینی سرسَوَتی برید، چشم میترا از حدقه بیرون آمد، دندان پوشان به گلوگاهش فرو رفت، چندره ضربه ئی سخت خورد و دستان اَگنی از جای کنده شد. سپس دکشه به برتری شیوا گردن نهاد یا ویشنو گلوگاه شیوا را در چنگ گرفت و او را ناچار ساخت ویشنو را به سروری بپذیرد. (45)
ویشنو
در وداها وجه تمایز ویشنو با سایر خدایان در سه گامی است که با آن زمین و آسمان را در می نوردد و اندازه می گیرد. در حماسه های متأثر از وداها ویشنو در حد پراجاپاتی آفریننده و خدائی است برتر. در آخرین سرودها ودا، پراجاپاتی برهما را تحت الشعاع قرار می دهد و پس از آن ویشنو در نقش پاسدار و نگهدارنده و شیوا در نقش ویرانگر نمایان می شود. ویشنو چون پاسدار و نگهدارنده از صفاتی چون بخشندگی، نیکوئی، خود آفریده و سرشار از قدرتی است که پاسدار جهان و قانون و نظم جهان یعنی درمه است. ویشنو نارا یا اقیانوس جهان پیش از آفرینش جهان و همه جا گستر است و گاه نارایانا «جنبنده درون آب ها» نامیده می شود. در این نقش ویشنو به هیأت انسانی است که بر اژدرماری موسوم به ششا یا آنانته (46) خفته و بر اقیانوس شناور است. می گویند برهما از درون گل نیلوفری هستی یافت که از ناف ویشنو سر بر آورد. ویشنو بعد از هر بار نیستی یا ویرانی دروانی جهان وضع پیشین خود را از سر می گیرد.تجلیات ویشنو گویای آن است که ویشنو را بر خلاف برهما و شیوا نیازی به ادعای برتری نیست. ملایمت آمیخته به قدرت ویشنو خود نشان برترین خدا بودن اوست و چون پاسدار و نگهدارنده بیش تر بخشنده و مهربان است تا دهشتبار و این ویژگی در همسر او خدا بانوی نیکبختی لَکشمی (47) نیز وجود دارد.
وقتی از ویشنوی تکیه زده بر چنبره ششای اژدرمار و لَکشمی نشسته بر زانوی او سخنی نیست ویشنو به هیأت جوانی زیبا با پوستی آبی فام و ردائی شاهانه ترسیم می شود. ویشنو را چهار دست است: به دستی صدف حلزون یا سانکا(48)ئی موسوم به پانچاجینیا (49) که روزگاری مأوای اهریمنی بود که به دست کریشنا (50) کشته شد؛ به دست دیگر اسلحه و صفحه یا حلقه ئی آهنین موسوم به سودارسانا (51) یا واجرانابه (52) که منسوب به کریشنا است و توسط اَگنی به عنوان پاداش شکست ایندرا به کریشنا هدیه شده است؛ در سومین دست او عمود یا گرزی است موسوم به کاونوداکی (53) که در موقعیتی مشابه کریشنا هدیه می شود؛ و در چهارمین دست گل نیلوفری آبی یا پادمه (54)ئی است. نیز او را کمانی است موسوم به سارنکا (55) و شمشیری که نانداکا (56) نامیده می شود. در تصاویر ویشنو غالباً همراه لکشمی بر گل نیلوفری نشسته یا سوار بر مرکب خویش گارودای نیمه انسان و نیمه پرنده است.
بهشت آسمانی ویشنو، وایکونتا(57)، در کوه مرو قرار دارد و در بسیاری از اسطوره ها این جایگاه به ایندرا اختصاص دارد. وایکونتا با محیطی در حد 80/000 مایل یکپارچه از زر و گوهرهای گران بها است. رود گنگ هم از این کوه جاری و می گویند سرچشمه آن در پای ویشنو قرار دارد. وایکونتا را پنج تالاب است که در آن ها گل های نیلوفر آبی سرخ، و سفید می روید و جایگاه ویشنو و لکشمی در میان نیلوفرهای سفید و جائی است که آن دو چون خورشید می درخشند.
با آن که ویشنو خدائی ودائی است. نقش پاسدار جهان در دوره های بعد به او محول می گردد و این ناشی از دو نظریه است: نخست نظریه سنساره که هر انسان بارها زاده می شود و هر زایش او کیفر یا پاداش روال زندگانی پیشین او و از چگونگی دَرمه (58) یا گذار وظیفی او در زندگانی پیشین خویش متأثر است. آن کس که در هر زندگی وظیفه خود را به درستی انجام می دهد و راه خود را می سپرد می تواند راه کمال بپیماید و سرانجام به قدیس یا حتی خدا بدل شود. به عبارت دیگر آن کس که وظیفه خود را به درستی انجام نمی دهد پس از مرگ دیگر بار در هیأت های اهریمنی زاده می شود. دومین نظریه آن است که خدایان و اهریمنان دو قطب رو در روی هم و زمانی که بدی از نیکی پیشی گیرد تعادل به هم می خورد. چنین دورانی برای انسان دوران نامطلوب و زمانی است که ویشنو چون پاسدار جهان به زمین نزول می کند و برای برانگیختن بدی به هیأت انسان و موجودات دیگر متجلی می شود.
چنین تجلیّاتی تصادفی نیست و در هر تجلی ویشنو برای انجام وظیفه ئی خاص متجلی می شود. می گویند تجلی ویشنو بر زمین در هر گردش دورانی جهان انجام می گیرد و در مهایوگای کنونی ده بار ویشنو بر زمین متجلی شده است. روایت است که چهار تجلّی آغازین ویشنو در دوره کریتایوگا رخ داده و تجلی هفتم، هشتم و نهم او از مشهورترین تجلیات اوست. با این همه در نوشته های متأخر شمار این تجلیات بیست و دو و گاه شمارش ناپذیر است.
در تجلی هشتم ویشنو به هیأت کریشنا که یکی از مشهورترین تجلیات متأخر اوست ایده جدید و مهمی به اعتقادات کهن تر افزوده می شود. از زمان های برهمنی اعتقاد بر این بوده است که زندگانی متعالی انسان متعالی انسان مراحل مختلفی را طی می کند و در نهایت به خدائی و ورود به بهشت ایندرا می انجامد. در طی این مراحل برترین مرحله زمانی است که با توسل به ریاضت (یوگا) روح انسان به توانائی پیوستن به روح جهان دست می یابد. رسیدن بدین رهائی (موکشه) (59) هدف غائی و تنها با دست یابی به مرحله والای روحانی میسر است. اسطوره کریشنا بر گرفته شده از چنین اعتقادی است؛ در مهابهاراته خدا می گوید راه دیگر رهائی روح از طریق سرسپردگی و تمرکز (بوکتی) (60) به خدائی ناقص میسر می شود (که در مورد کریشنا سرسپردگی به خویش و ویشنو یعنی روح جهان است). در چنین مرحله ئی انسان با تمرکز اندیشه های خویش به خدا می تواند در خدا نیست و به رهائی دست یابد؛ و این راهی است که جانشین ریاضت پیشگی و تمرکز یوگائی گردیده است. محبوبیت کریشنا از چنین اندیشه هائی متأثر و تجلی ویشنو در هیأت کریشنا یکی از مهمترین تجلیات اوست. گفتنی است که این کیش آشکارا شبیه اعتقادات سامی به خدای رستگار و اپیزودهای کریشنا و دختران گاوچران شبیه جلوه هائی از کیش دیونیزوس (61) است.
توجه به نظریه بوکتی در اسطوره سیسوپالا (62) شهریار چدی (63) چنان است که این شهریار چندان از کریشنا و ویشنو متنفر است که نمی تواند او را از ذهن خود بیرون کند و در خواب و به هنگام مرگ نیز چنین است. نتیجه این تمرکز آن است که سیسوپالا بر اثر تمرکز اندیشه به ویشنو به رهائی دست می یابد. می گویند ویشنو را علاوه بر تجلیات مختلف هزار نام است و تکرار نام او کاری است ستوده.
اما وظیفه خاص ویشنو چون پاسدار متأثر از اعتقادات کهن و تجلیات مختلف او وسیله این پاسداری است. و چنین است که به هیأت پهلوانی بزرگ متجلی و به زمین نزول می کند تا انسان و جهان را نجات دهد، خطاکاران را نابود و حکومت قانون و درمه را برقرار سازد.
پی نوشت ها :
1- Mitra
2- Harihara، هاری یک از القاب ویشنو است.
3- Lingam
4- Pitamaya
5- Puranas مجموعه عوام پسندانه ئی از افسانه های کهن و اساطیر هند.
6- Maya
7- Satrupa
8- Sarasvati
9- Vac
10- Gayatri
11- Brahmani
12- Sanhaya
13- Daksha
14- Shiva Bhairava
15- Mahadeva
16- iswara
17- Phallus
18- Natesa
19- Arjuna
20- Aswathaman
21- Amrita
22- Ambrosia
23- Vasuki
24- Parvati
25- Pinaka
26- Ajagava
27- Khatwanga
28- Bhuteswara
29- Bhairava
30- Nandi
31- Yoni
32- Shakti
33- Devi
34- Tandava
35- Kama
36- Parvati
37- Karttikeya
38- Bhrigu
39- Kailasa
40- Sati
41- Bhaga
42- Pushan
43- Narayana
44- Virabhadra
45- رقص در بیان ایده های آئینی و نظرات اسطوره ئی و بیان هنری انسان شرقی و به ویژه در هند و نزد عارفان ایران و به طور کلی عرفان شرقی نقش اساسی دارد و چنین می نماید که افزون چند سطری درباره رقص شیوا ضروری است. کوماراسوامی در کتاب رقص شیوا جهان را جایگاه رقص شیوا و شیوا را مجری و تماشاگر رقص خویش می داند. نیروهای نهان در رقص شیوا عبارتند از: 1- آفرینش 2- ابقا 3- انهدام (یعنی بازگردانیدن جهان به خاستگاه آن) 4- استتار واقعیت در پس نماد تخیلّی (مایا) 5- توجه به صلح و آرامش جاودانی. رقص های مشهور شیوا عبارتند از: 1- رقص غروبگاهان که در هیمالیا و قله کیلسا یعنی جایگاه شیوا اجرا شد و شیوا در این رقص همراه دیگر خدایان رقصید 2- رقص تانداوا یعنی گسترش نیروی نابود کننده که در گورستان و اماکن مردگان انجام می گیرد و تندیس های شیوا در معبد الفنتا نمونه هائی از حرکات این رقص را نشان می دهد. 3- رقص شیوا در چیدا مبارام (مرکز جهان) در انجمن عارفان و فرزانگان که حالات آن بیش تر در تندیس های جنوب هند دیده می شود. نقل به اختصار (با تغییر ضروری) از ادیان و مکتب های فلسفی هند داریوش شایگان ص 251- 261.
46- Ananta
47- Lakshmi
48- Sankha
49- Panchajanya
50- Krishna
51- Sudarsana
52- Vajranabha
53- Kaunodaki
54- Padma
55- Sarnga
56- Nandaka
57- Vaikuntha
58- Dharma
59- Moksha
60- bhakti
61- Dionsos خدای باروری و حاصلخیزی در اساطیر یونان.
62- Sisupala
63- Chedi