آفرینش انسان و مرگ در اساطیر هند

می گویند یمه (1) و خواهر همزاد اویمی (2) نخستین زن و مرد جهان بودند. آنان فرزندان ویوسوت، خورشید برخاسته در آسمان، و سارانیو دختر توشتری بودند. یمه و یمی به تمنای یمی و در حالی که یمه، از ناخشنودی وارونا و میترا
يکشنبه، 18 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آفرینش انسان و مرگ در اساطیر هند
آفرینش انسان و مرگ در اساطیر هند

نویسنده: ورونیکا ایونس
مترجم: باجلان فرخی



 

می گویند یمه (1) و خواهر همزاد اویمی (2) نخستین زن و مرد جهان بودند. آنان فرزندان ویوسوت، خورشید برخاسته در آسمان، و سارانیو دختر توشتری بودند. یمه و یمی به تمنای یمی و در حالی که یمه، از ناخشنودی وارونا و میترا بیمناک بود زن و شوهر شدند و نسل انسان از آنان تولد یافت.
با پیدائی انسان ها یمه پی گرد آنان گردید. یمه نخستین کاشفی بود که قلمروهای نهان را شناخت و راهی را که به راه نیاکان مشهور شد کشف کرد. راه نیاکان راهی بود که مردگان را به بهشت هدایت می کرد؛ و یمه بعد از کشف راه نیاکان نخستین انسانی بود که مرد و بعد از مرگ به شهریاری مردگان دست یافت. در آغاز همه مردگان، همانند یمه، راه نیاکان را پیاده طی می کردند و وقتی که با گذشت زمان راه نیاکان (مانس (3) و پیتری(4)) در قلمرو اگنی قرار گرفت گفته شد که مردگان پس از برگزاری مراسم مرده سوزی نیک و بدشان از یکدیگر مجزا می شود و آنچه خاکستر و بر خاک می ماند همه بد و ناکامل و آنچه در آتش می سوزد و با آتش بالا می رود چون پوست و بقیه اعضاء همه پاک و بی عیب است. آنچه از مرده با آتش پالوده می شد رخشان چون خدایان به تن مرده باز می گشت و بدین سان مرده شادمان و بال زنان یا که با گردونه ئی به دیار یمه راه می یافت و مورد خوشامد نیاکان قرار می گرفت. پس زندگی بعد از مرگ در قلمروی دلپسند سپری می شد و از هر نظر بی عیب بود: در این روایات گاه راه بارگاه خدایان از جایگاه نیاکان و قلمرو یمه متمایز و راه هر دو بهشت یا آسمان از قلمرو اَگنی می گذرد؛ و مدخل زمینی هر دو راه برای مردگان از آتش قربانی و توده هیزم مرده سوزی می گذرد.
با این همه تمام مردگان را اجازه ماندگانر شدن در بهشت یمه نیست. در روایات بعدی یمه داور مردگان و درمه راجه (5)، حقیقت یا درستکاری، نام می گیرد و مردگانی را که به قلمرو او راه می یابند با معیاری چون قانون مرموز وارونا یعنی ریتا [قانون یا نظم اخلاقی] مورد داوری قرار می دهد و بدان سان که وارونا پیش از این تخطی کنندگان از ریتا را کیفر می داد یمه نیز گناهکاران و بدکاران را به قلمرو نیستی و تاریکی می راند. در این روایت وارونا یاور یمه است و هر دو در زیر درختی در سرزمین نیاکان نشسته اند و داوری می کنند. یمه چون چوپانی فلوت می نوازد و با خدایان دیگر به سومه نوشی می نشیند و نیکوکارانی را که به او نزدیک می شوند با نوشانیدن جرعه ئی سومه جاودان می سازد. یاور یمه در این کار کبوتر و جغد پیامبر یمه و نیز دو سگ گندم گون نگاهبان اوست. سگ های یمه چهار چشم دارند، و در روایات بعدی چیترا گوپتا (6) و هیئت منصفه اویمه را در داوری هایش یاری می کنند.
در روایات کهن در آغاز بهشت یمه قلمروی است سرشار از نور شادمانی و خنده و نوارهای بهشتی. بارگاه شکوهمند یمه توسط توشتری و از زرناب ساخته شده و چون خورشید رخشان است. یمه در بارگاه خود همانند پیترپاتی (7) (شهریار نیاکان) بر تخت نشسته و ملازمان او از ریشی ها پیتری ها و خادمان ملبس به لباس سفید و آراسته با زیورهای زرین تشکیل می شوند و بارگاه او از صداهای دلنواز، عطریات و گلهای رخشان سرشار است.
بهشت یمه بی همانند نیست و بهشت وارونا و ایندرا با بهشت او رقابت می کنند. وارونا جز در چند روایت، و از آن جمله در روایتی که در بهشت یمه در کنار او در زیر درختی نشسته است، داور مردگان نیست و غالباً خدای اقیانوس است. بهشت وارونا توسط توشتری و ویشوا کرمه در درون دریا بنا شده و بارگاهی است با دیوارهای سپید و محصور با درختان بهشتی از گوهرهای رخشان و پرشکوفه و بر، که بر شاخسار آن پرندگان آواز می خوانند. در این بارگاه وارونا با ملکه خویش آراسته و به گوهر و زیورهای زرین و گل بر مسند نشسته و خادمان بارگاه او از خدایان فرودست، آدیتیاها، ناگا(اژدرمار)ها، دایتیا(8)ها و دانوه (اهریمن اقیانوس)ها، ارواح رودها، دریاها، و آب های دیگر و خدایان چهار جهت اصلی و کوه ها تشکیل می شوند.
بهشت ایندرا را نیز توشتری بنا نهاده و سورگ نام دارد؛ سورگ در کوه مرو قرار دارد و به گونه ئی است که چون گردونه ئی به هر جا کشیده می شود. سورگ نیز چون بهشت های دیگر باروئی از درختان بهشتی دارد و پرندگان خوشنوا بر شاخسارش آواز می خوانند و از بوی گل ها سرشار است. ایندرا در بارگاه خود با ملکه خویش بر مسندی با شکوه نشسته و با جامه های سفید و تاج گل و گردن بندهای رخشان آراسته است. خادمان بارگاه ایندرا از ماروت ها، خدایان بزرگ، فرزانگان عارف، قدیسان و کسانی که ارواح پاک و بی گناه آنان چون آتش می درخشد تشکیل می شود و هنوز از بهشت ایندرا با چنین ویژگی هائی یاد می شود.
بهشت ایندرا دیاری بدون اندوه، بی نشان از رنج و ترس، مأوای ارواح نیکبخت، مردان دین، و پیروان شادمان، فرزانه و وفادار است. در این بهشت جلوه های طبیعت نیز چون باد، تندر، آتش، آب، ابرها، نباتات، ستارگان و سیارات نیز وجود دارند و شادمانی ساکنان این دیار را آپسره ها، گندهروه ها، ارواح بهشتی و قهرمانان و جنگجویان آسمانی با خواندن سرود و نواختن ساز و بر پا کردن مراسم آئینی و مقدس فراهم می آورند. در این بهشت پیامبران آسمانی پیوسته در گردونه های بهشتی از این سوی به آن سوی می روند و بهشت توسط خدای جنگ اداره می شود. در بسیاری از روایات بهشت ایندرا جایگاه همیشگی یا موقتی جنگجویان است. در مهابهاراته (9) پسر ایندرا، ارجونا (10) جنگجوی بزرگ ساکن کوه مرو و کسی است که ورود قهرمانان دو لشکر و کسانی را که وظایف جنگی خود را انجام داده اند، به بهشت خوشامد می گوید. برخی از کسانی که به بهشت ایندرا وارد می شوند از امتیازات خاصی برخوردار می گردند که از آن جمله است بهیشما (11) که به مقام مشاوری ایندرا دست می یابد.
با پیدائی بهشت های دیگر نقش یمه تغییر می یابد و بهشت به جای آن که جایگاه همه مردگان باشد پاداش فضیلت و تقوا و نیز افراد بد اقبالی است که بی فرزند مرده اند و کسی نیست که برای آنان فدیه و قربانی بدهد. به تدریج آرزوی رفتن به سرزمین نیاکان به آرزوی رفتن به دیار خدایان تبدیل می گردد و پس از آن اندک اندک قلمرو یمه به دوزخ و جایگاه شکنجه گناهکاران تبدیل می شود. یمه در این نقش سیمائی وحشتبار دارد و در روایات مختلف از چندین دوزخ سخن می رود: برخی تعداد دوزخ ها را صدها و هزارها و برخی از بیست و هشت یا هفت دوزخ سخن می گویند. در این دوزخ ها شکنجه ها مختلف و در خور گناه گناهکاران است: انسان های ظالم را در روغن می جوشانند، آنان که به حیوانات ستم روا می دارند به دوزخی می روند که آنجا هیولائی آنان را تکه تکه می کند و این شکنجه جاودان ادامه دارد؛ آنکو برهمنی را بکشد به اعماق دوزخی فرستاده می شود که دهانه آن چون ماهیتاوه ئی است؛ شاهان ستمگر میان دو غلتک خرد می شوند و این شکنجه آنان همیشگی است؛ آنکو پشه ئی را بکشد به شکنجه بی خوابی گرفتار می شود؛ آنکو میهمان نواز نیست به دوزخی می رود که به کرم بدل می شود و کرم های دیگر او را می خورند؛ کسی که با فرد خارج از کاست خود ازدواج کند محکوم می شود هیأت انسانی آتشین را در آغوش کشد؛ فرمانروایان و وزیرانی که به مراسم آئینی به اعتنا بوده اند در رودی از وحشتبارترین ناپاکی ها افکنده می شوند تا طعمه حیوانات خبیث آبزی شوند...
این نظریه های استادانه درباره زندگی پس از مرگ توسط بسیاری از فیلسوفان دوره برهمنی مورد تأیید قرار گرفت و تعمیم یافت. اکنون برهما نزد عامه همانا آفریننده بود و رشد و گسترش اعتقاد برهمنی اعتقاد به تناسخ، مهاجرت روح و ادامه زندگی بعد از مرگ را پدید آورده بود. اعتقادی که از اعتقاد به زایش دیگر باره، سنساره (12) (دایره وجود) و پیوند روح فرد با روحی جهانی بود که عامه مردم به درستی آن را درک نمی کردند.
اعتقاد بر این بود که گناهکاران پس از مردن به هیأت کرم، شب پره، اژدرمار سمی و جزآن در می آمدند و در جنوب و در یکی از دوزخ های یمه مأوا می گزیدند؛ و نیکوکاران به سرزمین نیاکان در جنوب شرقی می رفتند و از آنجا از طریق ماه به شمال و سرزمین خدایان و سرانجام به خورشید راه می یافتند. بدان سان که گناهکاران را به گروه های مختلف تقسیم می کردند نیکوکاران نیز چنین بودند. بدین سان با گذشت زمان سرزمین نیاکان از قلمرو یمه به بهشت های دیگر منتقل شد و تنها کسانی به دیار نیاکان راه می یافتند که پیرو درمه خویش و مطیع باشند و به هنگام زنده بودن به مراسم قربانی، بخشندگی و ریاضت کشیدن وفادار و به عبارت دیگر پیرو سنت ها باشند. نیکوکارانی از این دست به دود، از دود به شب، [از شب به نیمه تاریک شب]، از آنجا به دیار نیاکان و سرانجام به ماه راه می یافتند. راه یافتگان ماه به روایتی (با ماه، سومه، روغن های خوشبو و خوراک های بهشتی) خوراک خدایان می شدند و از خدایان به فضا، از فضا به ابرها، از ابرها به باران و از باران به زمین باز می گشتند و در هیأت موجودی جدید زاده می شدند. به روایت دیگر ارواح مردگان نیکوکار (به ویژه قدیسان و قهرمانان) یا به روایتی زنان مرده و نیکوکار به ستارگان آسمان تبدیل می شدند.
به روایت دیگر پرهیزکارانی به دیار خدایان راه می بردند که به هنگام زنده بودن پرهیزکارانی وفادار به شریعت و کسانی بودند که با روح جهان پیوند یافته و از سنساره رهائی یافته بودند. بدین روایت فرزانگان عارف پس از مردن و پالوده شدن با آتش مراسم مرده سوزی به هیأت شعله در می آمدند و از این طریق به روز و از روز به دیار خدایان و آذرخش راه می یافتند و این مرتبه ئی بود جاودانی، سعادت آمیز و بی زوال.
اعتقادات و روایات مربوط به زندگی بعد از مرگ و راه یافتن به دیار خدایان اعتقادی پیچیده است و با وجود مورد اقبال گرفتن از جانب عامه روایات تناسخ، تولد دیگر باره متناسب با کرمه (13) [کردارهای درست و نادرست] فرد و [وابستگی به کرمه یا رهائی از آن] با یکدیگر تفاوت دارند: به روایتی کهن پرهیزکاران [رهائی نایافته از کرمه] پیش از زایش مجدد مدتی را در بهشت ایندرا، سپری می کنند و هر فرد نیز می تواند در حد رفتارهای خود مدتی را در دیار ایندرا سپری نماید یا پس از عبور از دوزخ به بهشت راه یابد و در بهشت و دوزخ متناوب مقیم شود. از این گونه است روایت یودیشتی (یودیشتیهرا) در مهابهاراته که قبل از ورود به بهشت مدتی را در دوزخ سپری می سازد.

پی نوشت ها :

1- Yama
2- Yami
3- Manes
4- Pitri
5- Dharma raja
6- Chitragupta
7- Pitripati
8- Daityas
9- Mahabharata به معنی هند بزرگ، بزرگترین حماسه منظوم هندی است که به زبان سانسکریت کلاسیک سروده شده است. و در بردارنده کلیه اعتقادات فلسفی، اساطیر و فلسفی هند بعد از دوره ودائی است.
10- Arjuna
11- Bhishma
12- Samsara در لغت به معنی «سرگردان جاودان» و مراد از آن تکرار زندگانی است تا زمانی که کوچک ترین اثری از کردار Karma وجود داشته باشد ---> بودا ع. پاشائی، تاریخ فلسفه دکتر هومن دفتر اول، ادیان و مکتب های فلسفی هند شایگان.
13- Karma مراد از کرمه عوامل روانی وابسته به رفتارهای درست و نادرست است که سبب دوباره زاده شدن و گرفتار شدن در چرخ زایش می گردد. ---> بودا ع. پاشائی انتشارات طهوری.

منبع مقاله: ایونس، ورونیکا؛ (1373)، شناخت اساطیر هند، باجلان فرخی، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ دوم: 1381.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط