
نویسندگان: دکترآذر آهنچی / مهدی عبادی
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران/ دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه تهران
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران/ دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه تهران
بررسی مسئله ی بازگشت اولجایتو از تشیع
درباره ی بازگشت اولجایتو از تشیع و قبول دگرباره ی مذهب تسنن از سوی او، گزارش های مختلفی درمنابع وجود دارد؛ چنان که پژوهشگران نیز دیدگاه های مختلفی دراین باره ارائه داده اند. به گزارش ابن بطوطه (ابن بطوطه، 1405، ج1، ص 226)، شبانکاره ای (شبانکاره ای، 1376، ص 272) کاتب یزدی (کاتب یزدی، 1366، ص78) اولجایتو در همان آغاز که به تشیع گروید (709ق)، با مشاهده ی مخالفت مردم، از مذهب تشیع بازگشت؛ اما برخی شواهد و قراین، مبنی بر ثبات اولجایتو بر این مذهب، این گزارش ها را با تردید جدی روبرو می سازد. از جمله ی این شواهد، می توان به وجود سکه هایی با شعارهای شیعی مربوط به سال 714ق و آمدن حسام الدین چلبی از سوی سلطان ولد به سلطانیه، مقارن مرگ اولجایتو برای برگرداندن وی از تشیع، اشاره کرد؛ علاوه بر این، علامه حلی جزء هفتم، دهم، یازدهم و سیزدهم کتاب تذکره الفقهاء خود را به ترتیب در آخر ربیع الاولی 714ق، 18 صفر 715ق، سوم جمادی الاولی 715ق و26 جمادی الاولی 716ق، در سلطانیه نوشته است (علامه حلی، [بی تا]، ج1، ص546 و ج2، صص 196، 289 و 452). فخرالمحققین فرزند علامه نیز رساله معراج الیقین فی شرح نهج المسترشدین فی اصول الدین را در سال 715ق و در همین شهر به رشته ی تحریر درآورده است (طهرانی، 1403ق، ج2، ص237). بدون شک، اگر اولجایتو در این زمان از تشیع حمایت نمی کرد، امکان حضور علامه و فخرالمحققین در سلطانیه محقق نمی شد؛ همچنین اولجایتو در اواخر عمر خود، با هدف برگرداندن حمیضه ی بن ابی نمی حسنی، به حکومت شهر مکه، سپاهی را بدانجا فرستاد (القاشانی، همان، ص 199-200/ابن کثیر، 1408ق، ج14، ص88). رشیدالدین، پس از مرگ اولجایتو (27رمضان 716ق)، سپاهیان را پیش از رسیدن به مکه پراکنده ساخت و از انجام دستور ایلخان ممانعت کرد (ابن عنبه، 1363، ص143-144). بنا بر تاریخ وصاف هم اعاده خطبه به نام خلفای راشدین، در آخرین لحظات عمر اولجایتو صورت گرفت (وصاف الحضره، 1340، ج 5، ص354).گزارش های دیگری نیز مبنی بر ثبات اولجایتو بر مذهب شیعه وجود دارد که از جمله آنها می توان به گزارش ابن کثیر (ابن کثیر، 1408ق، ج14، ص88) اشاره کرد؛ اما در بین پژوهشگران کسانی چون اقبال (اقبال آشتیانی، 1380، ص 318)، مرتضوی (مرتضوی، 1370، ص 255-256)، بیانی (بیانی، 137، ج2، ص609)، عباسی (عباسی، 1382، ص 17/همو، 1381، ص84)، ترکمنی آذر (ترکمنی آذر، 1384، ص198) و خطیبی (خطیبی، 1373، ج10، ص 451) بازگشتن اولجایتو را از مذهب تشیع تأیید کرده اند. این در حالی است که کسانی چون هانس هالم (هالم، 1385، ص127)، اشپولر (اشپولر، 1380، ص246)، شیبی (الشیبی، 1380، ص79-80)، اشمیتکه (اشمیتکه، 1378، ص41) و بارانی (بارانی، 1381، ص 59-62) برثبات او در مذهب تشیع متفق اند. با وجود این گزارش ها و نظریه های متفاوت، می توان گفت: بنا برادله و شواهد موجود (ر. ک به: پژوهش حاضر، سطور پیشین)، تا اواخر دوره ی این ایلخان، تشیع در ایران رسمیت داشته است.
اما اگر پذیرفته شود اولجایتو در اواخر عمر خود چنین دستوری را صادر کرده است، دلایلی برای این اقدام می توان تصور کرد. یکی اینکه، اوضاع آشفته مملکت که درپی مخالفت و شورش امرا، علما و مردم سنی مذهب پدید آمده بود، موجب شد اولجایتو با توجه به کم سن و سال بودن ابوسعید، پسر و جانشین خود، برای پیشگیری از مخالفت های احتمالی با جلوس او، دستور اعاده ی خطبه به رسم اهل سنت را صادر کرده باشد. وقایع دوره ی اوایل ابوسعید نیز این نظر را تأیید می کند. ابوسعید در اوایل جلوس برمسند ایلخانی با مشکلات داخلی بسیاری مانند شورش امرای مغول در گوشه و کنار قلمرو ایلخانی روبرو شد (میرخواند، 1339، ج5، ص 478-502)؛ ضمن اینکه قلمرو ایلخانی از سوی متحدان خارجی ایلخانان، مانند خانات دشت قپچاق (اولوس جوجی یا همان اردوی زرین) و اولوس جغتای درماوراءالنهر مورد تهاجم قرارگرفت (اقبال آشتیانی، 1380، ص 330). با این اوصاف، صدور فرمان ذکر دوباره ی اسامی خلفای راشدین در خطبه از سوی اولجایتو، غیرممکن به نظر نمی رسد؛ بدین ترتیب او می توانست شرایط لازم را برای سلطنت پسرش ابوسعید فراهم آورد و حمایت صاحب منصبان با نفوذ سنی دربار، مانند خواجه رشیدالدین فضل الله را جلب کند.
در تحلیلی کلی از وضع تشیع در دوره ی الجایتو، می توان گفت: به رغم رشد چشمگیر تشیع و قدرت یافتن سیاسی این مذهب و رواج عقاید شیعی، هنوز زمینه های لازم برای پذیرفته شدن این مذهب از سوی اکثریت مرد در جامعه وجود نداشت. قلمرویی که در آن پیروان سنی اکثریتی تام داشتند و حدود هشت قرن نیز تسنن مذهب رسمی بود، تغییر مذهب کار بسیار دشواری بود (محمدی، 1376، ص 141). اگرچه شیعی کردن سلطانی سنی مذهب و درپی آن رسمیت بخشیدن به تشیع، دستاورد مهمی برای شیعیان بود، اما واقعیت آن است که تشیع برای تثبیت، به حاکمی نیاز داشت که تربیت شیعی داشته باشد و با اعتقاد راستین به این مذهب - و نه از روی مصلحت - به پشتیبانی از آن بپردازد؛ از سوی دیگر با وجود رواج روزافزون عقاید شیعی در جامعه و سست شدن جایگاه مستحکم ادوار پیشین تسنن، در بیشتر نقاط ایران، هنوز تسنن در نزد طبقات مختلف اجتماع نفوذ زیادی داشت و علمای سنی مذهب بدان حد از نفوذ در میان مردم برخوردار بودند که می توانستند با سازمان دادن مقاومت های اجتماعی و سیاسی، در برابر تغییر مذهب مقاومت کنند؛ از این رو به رغم فراهم بودن شرایط سیاسی مناسب، هنوز بسترهای مذهبی و اجتماعی برای تغییر مذهب، از تسنن به تشیع به طورکامل فراهم نیامده بود و لازم بود با گذشت زمان و رواج مستمر و تدریجی عقاید شیعی، شرایط برای این تحول بزرگ فراهم آید.
واکنش اهل سنت در قبال رسمیت یافتن تشیع، در قالب مقاومت های سیاسی، اجتماعی و مذهبی، در نهایت منجر به رسمیت دوباره ی تسنن در ایران و در دستگاه حکومت ایلخانی شد (ر.ک به: پژوهش حاضر، بخش مخالفت تسنن با رسمیت یافتن تشیع) و همزمان با روی کار آمدن ابوسعید (717ق) (وصاف الحضره، 1340، ج5، ص619/سمرقندی، 1372، ج1، ص60)، نام خلفای راشدین بر سکه های این ایلخان نقش بست (ترابی طباطبایی، 1353، ص25).
ابوسعید (حک. 717-736ق) در جایگاه آخرین فرمانروای ایلخانی (کسانی که بعد از وی، مدتی کوتاه در سلطانیه حکومت کردند، جانشین موروثی او نبودند؛ از این رو، از خاندان سلطنتی محسوب نمی شوند)، برخلاف غازان و اولجایتو، یک ایلخان کاملاً سنی بود (آهنچی، 1384، ص129)؛ همچنین وجود صاحب منصبان سنی مقتدری مانند امیرچوپان (مستوفی، 1339، ص611-612/حافظ ابرو، همان، 126)،(1) برنفوذ هر چه بیشتر تسنن در دربار این ایلخان می افزود (الشیبی، 1380، ص80)؛ با این حال منابع طلبی درباره ی دخالت حکومت در امور شیعیان یا نزاع بین شیعه و سنی در دوره ی ابوسعید، گزارش نکرده اند (آهنچی، همان). به نظر می رسد برخلاف دوره ی اولجایتو، دراین دوره آرامشی نسبی میان شیعیان و سنی ها برقرار بود؛ البته گرفتاری های سیاسی این دوره، درگیری های داخلی و تهاجم های خارجی (ر. ک به: حافظ ابرو، همان، صص 122-126، 133-137 و 144-160)، مانع از دخالت دولتمردان درامور مذهبی بود.
با توجه به اینکه بعد از اولجایتو تشیع مذهب رسمی نبود و در نتیجه ی آن، از نفوذ این مذهب به شدت کاسته شد، اما شخصیت های شیعی مانند سیدرکن الدین و فرزند او سید شمس الدین محمد (کاتب یزدی، 1366، ص 128)، عضدالدین یزدی (شبانکاره ای، 1376، ص289) و امیر بدرالدین نقیب (سمرقندی، 11372، ص80) در دستگاه ایلخان حضور داشتند؛ البته روشن است که نفوذ آنها به مراتب کمتر از صاحب منصبان شیعی و دوران اولجایتو، مانند سعدالدین آوجی و سید تاج الدین ساوجی بود، به رغم این اوضاع، بنیاد مذهب شیعه در ایران با مانعی جدی روبرو نشد و رواج آرام و پنهان آن، دچار وفقه ای نگردید و بسیاری از عناصر بنیادین اعتقادی شیعه، مانند اعتقاد به فضایل اهل بیت و حب خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و نیز اعتقاد به ظهور مهدی آخرالزمان، در میان مردم رواج می یافت (برای آگاهی بیشتر دراین باره، ر. ک به: عبادی، 1386، ص 70-102).
نتیجه
در مباحثی که در قسمت های مختلف این پژوهش مطرح شد، سعی بر این بود تا تصویری روشن از چگونگی رسمیت یافتن تشیع در دوره ی اولجایتو (سلطان محمد خدابنده) ارائه شده، برخی از ابعاد مهم، اما مبهم و کمتر شناخته شده ی این پدیده ی تاریخی، تبیین شود. اهمیت حضور فعال تشیع در این دوره، در حیات سیاسی و مذهبی این دوره تأثیر این حضور بر روند تحولات دینی و مذهبی، ازجمله ی اهم این مباحث بود. در عهد حکمرانی اولجایتو (حک. 703-716ق)، در شرایطی که نزاع و ستیز میان پیروان مذاهب حنفی و شافعی، حاکمیت سیاسی اسلام در ایران را بار دیگر بر لبه ی پرتگاه قرار داده بود و مغولان درصدد روی گرداندن از اسلام و مسلمانی و تجدید حاکمیت یاسا بودند، حضور فعال و مؤثر تشیع در عرصه ی مذهبی ایران، در این برهه از زمان که موجب ثبات قدم مغولان بر دین اسلام شد، به طور کلی و در سطح کلان، به نفع اسلام و عموم مسلمانان تمام شد و از تجدید دوره ی حاکمیت یاسا در ایران و در تنگنا قرارگرفتن دگرباره ی مسلمانان کرد. بدون شک این امر، دستاورد و پیروزی بزرگی برای اسلام و همه ی مسلمانان، اعم از شیعه و سنی بود.نکته ی مهم دیگر در این پژوهش مورد توجه جدی قرارگرفت. طول دوره ی رسمیت تشیع بود. با توجه به بررسی هایی که صورت گرفت، مشخص شد برخلاف روایت ابن بطوطه، شبانکاره ای و کاتب یزدی و نیز نظر برخی پژوهشگران، بنا برادله و شواهد موجود، تشیع از زمان رسمی شدن آن در سال 709ق تا اواخر دوره ی این ایلخان (د.716ق)، رسمیت داشت.
مسئله ی مهم دیگر درباره ی رسمیت یافتن در این دوره، چگونگی روند مواجهه ی جامعه ی تسنن با این پدیده و مقاومت سیاسی - اجتماعی اهل سنت در مقابل این تغییر و تحول بود. پذیرش تشیع از سوی اولجایتو (709ق)، موجب شد شیعیان پشتیبان سیاسی قابل اتکایی به دست آورند. پیامد ملموس و مهم این رویداد، این بود که شیعیان می توانستند با فراغ خاطر بیشتر به نشر و ترویج مذهب خود بپردازند. بی تردید استمرار این وضعیت، می توانست تهدیدی برای جایگاه و کیان مذهب تسنن در ایران به شمار آید؛ از این رو اهل سنت درصدد مقاومت در برابر نفوذ رو به تزاید تشیع برآمدند.
از آنجا که حضور علمای برجسته و مبرز شیعی، مانند علامه حلی در دستگاه ایلخانی، مانع بزرگی برسر راه برتری علمای سنی در مناظره های مذهبی بود، مقاومت اهل سنت از قالب بحث ها و مناظره های مذهبی در دربار ایلخانی، به مقاومت سیاسی و اجتماعی تعییرشکل داد؛ بدین صورت که از یک سو امرا و صاحب منصبان با نفوذ سنی دربار ایلخانی، مانند خواجه رشیدالدین، برای تضعیف جایگاه و حذف صاحب منصبان مقتدر شیعی، دست به تلاش های نهانی زدند و از سوی دیگر، پیروان تسنن در شهرهای بزرگ مانند بغداد، شیراز و اصفهان، تحت تأثیر علمای سنی با سیاست مذهبی اولجایتو - که تشیع را مذهب رسمی قرار داده بود - به مخالفت برخاستند. با این مقاومت ها که به صورت همزمان و هماهنگ از سوی جامعه تسنن (صاحب منصبان، علما و مردم سنی) انجام گرفت، شرایط تا حدودی به سود اهل سنت رقم خورد و تثبیت تشیع در ایران حدوداً تا دو قرن دیگر به تأخیر افتاد. فراهم نبودن همه ی شرایط لازم برای تحول بنیادینی مانند پذیرش مذهب تشیع در جامعه، عامل اصلی این تأخیر بود.
پی نوشت ها :
1. امیرچوپان از امرایی بود که درجریان انتقال قدرت از باید و به غازان، به حمایت از غازان پرداخت؛ ازاین رو پس از نشستن غازان برمسند ایلخانی (694ق)، موقعیت امیرچوپان اعتلا پیدا کرد و در لشکرکشی های این ایلخان، از امرای برجسته ی او به شمار می رفت. زمانی که اولجایتو تشیع را مذهب رسمی اعلام کرد، علی رغم اینکه امیر چوپان از پذیرش آن خودداری کرد، همچنان مقام و نفوذ خود را حفظ کرد و حتی به مقام امیرالامرایی نیز دست یافت (ر. ک به: نبئی، 1352، ص90 به بعد).
منابع تحقیق :1. آهنچی، آذر؛ «بررسی عوامل تأثیر گذار در نخستین مرحله از جنبش سربداران تا تشکیل دولت»؛ مجله ی علمی پژوهشی دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، دوره ی 56، ش 176، زمستان 1384، ص 117-138.
2. ابن الفوطی، کمال الدین ابوالفضل عبدالرزاق؛ تلخیص مجمع الاداب فی معجم الالقاب؛ الدکتور مصطفی جواد؛ وزاره الثقافه و الارشاد، مطبوعات مدیریه احیاء التراث القدیم، 1962م.
3. ــــــــــــــ؛ تلخیص مجمع الاداب فی معجم الالقاب: کتاب الکاف؛ اعتنی بتصحیحه و التعلیق علیه الحافظ محمد عبدالقدوس القاسمی؛ [بی جا]، [بی نا]، 1358ق/1939م.
4. ابن بطوطه، محمد بن عبدالله بن محمد اللواتی ابوعبدالله؛ تحفه النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار؛ تحقیق: علی المنتصر الکتانی؛ الطبعه الرابعه، بیروت: مؤسسه الرساله، 1405ق.
5. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد؛ دیوان المبتدا و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الاکبر؛ تحقیق خلیل شحاده؛ الطبعه الثانیه، بیروت: دارالفکر، 1408ق/1988م.
6. ابن عنبه، جماالدین احمد بن علی الحسینی (ابن عنبه)؛ الفصول الفخریه، تصحیح محدث ارموی؛ تهران: علمی و فرهنگی، 1363.
7. ابن کثیر الدمشقی، أبوالفداء اسماعیل بن عمر؛ البدایه و النهایه؛ تحقیق و تدفیق و تعلیق علی شیری؛ بیروت: دار أحیاء التراث العربی، 148ق/198م.
8. اشپولر، برتولد؛ تاریخ مغول درایران؛ ترجمه محمود میرآفتاب؛ چ7، تهران: علمی و فرهنگی، 1380.
9. اشمیتکه، زابینه؛ اندیشه های کلامی علامه حلی؛ ترجمه احمدنمایی؛ مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1378.
10. افلاکی، شمس الدین احمد؛ مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی؛ ج2، آنقره: انجمن تاریخ ترک، 1362.
11. اقبال آشتیانی، عباس؛ تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری؛ چ2، تهران: نامک، 1380.
12. الأمین، سیدمحسن؛ أعیان الشیعه؛ تحقیق و تخریج حسن الأمین؛ بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1403ق/1983م.
13. بارانی، محمدرضا؛ «نقد و بررسی گرایش ایلخانان به اسلام و تشیع»؛ فصلنامه ی تاریخ درآئینه ی پژوهش، پیش شماره 1، پاییز1381.
14. براون، ادوارد؛ از سعدی تا جامی: تاریخ ادبی ایران از نیمه قرن هفتم تا آخر قرن نهم هجری عصر استیلای مغول و تاتار؛ ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت؛ [بی نا]، 1327.
15. بیانی، شیرین؛ دین و دولت درایران عهد مغول؛ تهران: نشر دانشگاهی، ج1، 1367، ج2، 137، ج3، 1375.
16. ترابی طباطبایی، سیدجمال؛ «سکه های شاهان اسلامی ایران»؛ نشریه موزه ی آذربایجان، تبریز؛ اداره کل موزه ها، 1353.
17. ترکمنی آذر، پروین؛ «فعالیت سیاسی شیعیان اثنی عشری درایران»؛ فصلنامه شیعه شناسی، ش12، س3، زمستان 1384، ص175-212.
18. ــــــــــــ؛ «مراکز علمی ایران دردوره ایلخانان»؛ فصلنامه تاریخ اسلام؛ ش 29، س8، بهار 1386، ص 7-32.
19. ـــــــــــ؛ تاریخ سیاسی شیعیان اثنی عشری درایران؛ از ورود مسلمانان به ایران تا تشکیل حکومت صفویه؛ قم: مؤسسه شیعه شناسی، 1383.
20. جعفریان، رسول؛ تاریخ تشیع درایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی؛ قم: انصاریان، 1385.
21. حافظ ابرو، نورالله عبدالله بن لطف الله بن عبدالرشید البهدادینی (الخوانی)؛ ذیل جامع التواریخ رشیدی؛ به اهتمام خانبابا بیانی؛ چ2، تهران: انجمن آثار ملی، 1350.
22. ـــــــــــــ؛ مجمع التواریخ السطانیه، تهران: کتابخانه و موزه ی ملک، نسخه خطی به شماره ی ثبت 4166.
23. خطیبی، ابوالفضل؛ «اولجایتو»؛ دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سید کاظم بجنوردی، ج10، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1373.
24. خواند میر، غیاث الدین بن همام الدین الحسینی؛ تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر؛ تهران: کتابخانه خیام، 1333.
25. رساله فواید اولجایتو، چاپ شده به عنوان ضمیمه ی سلطان محمد خدابنده، «اولجایتو» و تشیع امامی درایران؛ قم: کتابخانه ی تخصصی تاریخ اسلام و ایران، 1380، ص 41-54.
26. رشید الدین فضل الله؛ تاریخ مبارک غازانی؛ به سعی و اهتمام و تصحیح کارل یان، هرتفورد؛ انگلستان؛ شتفی اوستین؛ 1358ق/1940م.
27. ــــــــــــ؛ جامع التواریخ، به کوشش دکتر بهمن کریمی؛ تهران: شرکت نسبی حاج محمد حسین اقبال و شرکاء 1338ش.
28. سمرقندی، کمال الدین عبدالرزاق؛ مطلع سعدین و مجمع بحرین؛ به اهتمام عبدالحسین نوایی؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382.
29. شبانکاره ای، محمد بن علی بن محمد؛ مجمع الانساب، به تصحیح میرهاشم محدث، چ2، تهران: امیرکبیر، 1376.
30. شوشتری، قاضی سیدنورالله؛ مجالس المؤمنین؛ تهران: کتابفروشی اسلامی؛ 1375-1376ق.
31. الشیبی، کامل مصطفی؛ تشیع و تصوف؛ ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو؛ چ3، تهران: امیرکبیر، 1380.
32. الصفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک؛ الوافی بالوفیات؛ تحقیق أحمد الارناؤوط و ترکی مصطفی؛ بیروت: دار إحیاء التراث، 142ق/2000م.
33. طهرانی، شیخ آقا بزرگ؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه؛ الطبعه الثانیه، بیروت: دارالاضواء، 1403ق/1983م.
34. عبادی، مهدی؛ تشیع در آذربایجان از ایلخانان تا رسمیت یافتن شیع در ایران؛ پایان نامه ی کارشناسی ارشد؛ تهران: دانشگاه تهران، 1386.
35. ــــــــــــ؛ «تأملی در تسامح مذهبی مغولان در ایران»؛ دو فصلنامه تاریخ و تمدن اسلامی، ش8، س4، پاییز و زمستان، 1387، ص 65-80.
36. عباسی، جواد؛ «امرای مغول و اسلام گرایی در دوره ی مغولان»؛ پژوهشنامه علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، ویژه نامه شماره 38، تابستان 1382، ص 87-110.
37. ــــــــــــ؛ سادات در دوره ی مغول»؛ فصلنامه تاریخ اسلام، ش 12، س3، زمستان 1381، ص 75-88.
38. علام الحلی، الحسن بن یوسف المطهر الحلی؛ تذکره الفقهاء؛ [بی جا]، منشورات المرتضویه لاحیاء الآثار الجعفریه، [بی تا].
39. ــــــــــــــ؛ کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین، تحقیق حسین درگاهی؛ تهران:[بی نام]، 1411ق/1991م.
40. ــــــــــــــ؛ منهاج الکرامه فی معرفه الامامه، تحقیق عبدالرحیم مبارک؛ مشهد: المکتبه ی المتخصصه بأمیرالمؤمنین علی(علیه السلام)و عروش اندیشه، 1425ق/2004م.
41. ــــــــــــــ؛ نهج الحق و کشف الصدق؛ قدم له الحجه السید رضا الصدر؛ بیروت: دارالکتاب اللبنانی و مکتبه المدرسه، 1982.
42. فخرالبناکتی، فخرالدین ابوسلیمان داوود تاج الدین؛ روضه اولی الالباب فی معره التواریخ و الانساب، به کوشش جعفر شعار؛ بهمن، 1348.
43. القاشانی، ابوالقاسم عبدالله بن محمد؛ تاریخ اولجایتو؛ به اهتمام مهین همبلی؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛ 1348.
44. القطبی الاهری، ابوبکر؛ تاریخ شیخ اویس؛ تصحیح عبدالرسول خیراندیش، چاپ شده در کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، 81-83، 1383، ص 225-247.
45. کاتب یزدی، احمد بن حسین؛ تاریخ جدید یزد؛ به کوشش ایرج افشار، تهران امیرکبیر، 1366.
46. کسائی، نورالله؛ فرهنگ نهادهای آموزشی ایران؛ تهران: دانشگاه تهران، 1383.
47. مجلسی، محمدتقی؛ روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، نمقه و علق علیه و اشرف علی طبعه حسین الموسوی الکرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم: بنیاد فرهنگ اسلامی؛ 1398ق.
48. محمدی، همت؛ گسترش تشیع امامیه در عصر ایلخانان؛ پایان نامه ی کارشناسی ارشد، به راهنمایی دکتر اللهیار خلعتبری، تهران: دانشگاه شهید بهشتی، 1376.
49. مرتضوی، منوچهر؛ مسائل عصر ایلخانان؛ چ2، تهران: آگاه، 1370.
50. مستوفی قزوینی، حمدالله بن ابی احمد بن نصر؛ تاریخ گزیده (730ق)؛ به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی؛ تهران: امیرکبیر، 1339.
51. منتظرالقائم، اصغر، «شعایر شیعی در کتیبه های آثار معماری دوره ایلخانی»؛ مجموعه مقالات اولین سمینار تاریخی هجوم مغول به ایران و پیامدهای آن، ج2، تهران: دانشگاه شهید بهشتی، 1379ش، ص 1237-1257.
52. میرخواند، محمد بن برهان الدین خاوندشاه؛ تاریخ روضه الصفا؛ ج5، تهران: خیام، 1339.
53. نبئی، ابوالفضل؛ تاریخ آل چوپان، تهران: دانش امروز، 1352.
54. نطنزی، معین الدین، منتخب التواریخ معینی، تصحیح ژان اوبن؛ تهران: کتابفروشی خیام، 1336.
55. وصاف الحضره، شهاب (شرف) عبدالله بن فضل الله استرآبادی، تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار (تاریخ وصاف)؛ تهران، 1340(چاپ سنگی افست).
56. الویری، محسن؛ زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان از سقوط بغداد تا ظهور صفویه، تهران : دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، 1384.
57. هالم، هانس؛ تشیع؛ ترجمه محمدتقی اکبری؛ قم: ادیان، 1385.
58. Morgan, D. O.; "OLDJEYTU"; The Encyclopeadia of Islam, New Edition Edited by C. Bosworth. E. Van Donzel, W. P. Heinrichs and Lecomte, vol. VIII, Leiden, E. J. Brill, 1995.
منبع: نشریه شیعه شناسی، شماره30.