نویسنده: جمعی از نویسندگان
نخست باید بگوییم : همان گونه که شیخ مفید(رحمه الله)در کتاب«فصول المختاره»می گوید: نظر شیعه بر این است که امیرالمومنین(ص)هرگز با ابوبکر بیعت نکرد، ولی برخی برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خلفا این گونه وانمود کرده اند که در جریان سقیفه پس از تهدیدات عمر، همه کسانی که در خانه امیرالمومنان(ع)بودند، از خانه خارج شدند و جملگی به همراه آن حضرت به صورت عادی با ابوبکر بیعت کردند. ما در این فصل به گوشه ای از روایات اهل تسنن در این زمینه اشاره می کنیم تا شیوه بیعت گرفتن از امیرالمومنان(ع)بنابر آن چه اهل تسنن نقل نموده اند برای خوانندگان محترم مشخص شود.
1-ابن قتیبه دینوری در«الامامه و السیاسه»، جلد اول، صفحه13 می نویسد:
«(عمر و اطرافیانش) پشت در خانه فاطمه جمع شدند و تهدید کردند، مردم با شنیدن صدای فاطمه شروع به گریه کردند و سپس متفرق شدند؛ اما عمر و عده ای اندک همان جا ماندند و علی را با زور از خانه خارج نموده و به طرف ابوبکر کشاندند، و به و گفتند: بیعت کن! علی گفت: اگر بیعت نکنم چه می کنید؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، اگر بیعت نکنی گردنت را خواهیم زد!».
2-بلاذری در«انساب الاشراف» جلد اول، صفحه587، می نویسد:
«ابوبکر، عمر را به دنبال علی فرستاد و به وی دستور داد: علی را با بدترین صورت نزد من حاضر کن!!).
3-مسعودی در «اثبات الوصیه»، صفحه142، می نویسد:
«آنها می خواستند از علی بیعت بگیرند اما علی ممانعت کرد و گفت: هرگز چنین کاری نخواهم کرد، پس به وی گفتند: تو را می کشیم. علی گفت: اگر مرا بکشید همانا بنده خدا و برادر رسول خدا(ص)را گشته اید. در این هنگام دست علی را در حالی که مشت کرده بود و باز کردنش برای آن ها سخت بود به طرف ابوبکر کشیده، و بالاخره دست ابوبکر را به دست علی کشیدند، و این در حالی بود که دست علی مشت و بسته بود!».
4-ابن ابی الحدید معتزلی در«شرح نهج البلاغه»جلد دوم، صفحه121می نویسد:
«روایات در مورد جریان سقیفه مختلف است، آن چه که شیعه می گوید با توجه به آن چه عده قابل توجهی از محدثان اهل تسنن بیشتر آن را نقل کرده اند، آن است که همانا علی از بیعت با ابوبکر خودداری کرد تا آن که آن حضرت را به زور از خانه خارج کردند!».
سپس ابن ابی الحدید می نویسد:«گفته شده که عمر خودش شمشیر را از دست زبیر گرفت و آن را به سنگ زد تا آن که شکست و سپس تمام آن ها(علی(ع)و افرادی که در خانه او بودند ) را به طرف ابوبکر کشاندند و در مقابل ابوبکر قرارشان دادند.»
همچنین در جای دیگری از قول جوهری می نویسد:«عمر داخل خانه شد و به علی گفت: برخیز و بیعت کن! علی از بلند شدن خودداری کرد؛ سپس به زور علی را به خارج جانه کشاندند و او و کسانی را که از بیعت سرباز زده بودند، با صورتی بسیار بد می کشاندند تا با ابوبکر بیعت کنند و این در حالی بود که کوچه های مدینه پر از جمعیت بود».(1)
5-ابن کثیر در«سیره النبویه»جلد چهارم، صفحه495،می نویسد:
«ابوبکر بالای منبر رفته و نگاهی به چهره های مردم انداخت؛ ولی علی را ندید، پس پرسید: علی کجاست؟ در این هنگام عده ای از انصار برخاستند و او را به زور حاضر کردند».
6-ابوبکر جوهری در «السقیفه»می نویسد:
«هنگامی که علی را با زور برای بیعت کردن حاضر نمودند، آن حضرت از بیعت امتناع ورزید و هر چه او را تهدید کردند، حضرت بیعت نکرد پس به خانه برگشت و بیعت نکرد».
7-عبدالفتاح عبدالمقصود، در«السقیفه و الخلافه»، صفحه15، می نویسد:
«مورخان مهم و معتبر نقل کرده اند که علی از بیعت با ابوبکر خودداری نمود تا اینکه به زور با ریسمانی(که به گردنش آویختند)او را کشان کشان جهت بیعت کردن، بردند».
و همچنین ابن عبدربه در«عقدالفرید»، جلد دوم، صفحه285، و ابوالحسن نوفلی در «الاخبار»، صفحه144،اشاره به اعمال زور در مساله بیعت گرفتن از حضرت علی(ع)دارند.
آری! این بخش از تاریخ اسلام، بسیار تلخ و دردناک است؛ زیرا هرگز تصور نمی شود که به گونه ای عمل کنند که شخص پلیدی مثل معاویه آن را به صورت طعنه در نامه خود به امیرمنان علی(ع)آورده و بگوید:«...تا آنجا که دستگاه خلافت تو را مهار کرده و همچون شتر سرکش برای بیعت، به طرف مسجد کشاندند»، و امیر المومنان(ع)در پاسخ نامه معاویه تلویحاً اصل موضوع را پذیرفته و آن را نشانه مظلومیت خود دانسته و بنویسد:«گفتی که من بسان شتر سرکش برای بیعت، سوق داده شدم، به خدا سوگند خواستی از من انتقاد کنی؛ ولی در واقع مرا ستودی، و خواستی رسوایم کنی، اما خود را رسوا کردی؛ هرگز بر مسلمانی ایراد نیست که مظلوم واقع شود»(2).
بنابر آن چه اهل تسنن در کتاب های خود مبنی بر اجبار در بیعت گرفتن از حضرت علی(ع)آورده اند، آشکار می شود که آن حضرت با این کار، مخالفت شدید خود را از دستگاه حاکم و غاصبان خلافت ابراز داشته است تا نسل های آینده تاریخ هرگز تحت تاثیر تحریف های جاهلان و متعصبان قرار نگیرند و این مسلمات تاریخ اسلام را به فراموشی نسپارند.
1-ابن قتیبه دینوری در«الامامه و السیاسه»، جلد اول، صفحه13 می نویسد:
«(عمر و اطرافیانش) پشت در خانه فاطمه جمع شدند و تهدید کردند، مردم با شنیدن صدای فاطمه شروع به گریه کردند و سپس متفرق شدند؛ اما عمر و عده ای اندک همان جا ماندند و علی را با زور از خانه خارج نموده و به طرف ابوبکر کشاندند، و به و گفتند: بیعت کن! علی گفت: اگر بیعت نکنم چه می کنید؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، اگر بیعت نکنی گردنت را خواهیم زد!».
2-بلاذری در«انساب الاشراف» جلد اول، صفحه587، می نویسد:
«ابوبکر، عمر را به دنبال علی فرستاد و به وی دستور داد: علی را با بدترین صورت نزد من حاضر کن!!).
3-مسعودی در «اثبات الوصیه»، صفحه142، می نویسد:
«آنها می خواستند از علی بیعت بگیرند اما علی ممانعت کرد و گفت: هرگز چنین کاری نخواهم کرد، پس به وی گفتند: تو را می کشیم. علی گفت: اگر مرا بکشید همانا بنده خدا و برادر رسول خدا(ص)را گشته اید. در این هنگام دست علی را در حالی که مشت کرده بود و باز کردنش برای آن ها سخت بود به طرف ابوبکر کشیده، و بالاخره دست ابوبکر را به دست علی کشیدند، و این در حالی بود که دست علی مشت و بسته بود!».
4-ابن ابی الحدید معتزلی در«شرح نهج البلاغه»جلد دوم، صفحه121می نویسد:
«روایات در مورد جریان سقیفه مختلف است، آن چه که شیعه می گوید با توجه به آن چه عده قابل توجهی از محدثان اهل تسنن بیشتر آن را نقل کرده اند، آن است که همانا علی از بیعت با ابوبکر خودداری کرد تا آن که آن حضرت را به زور از خانه خارج کردند!».
سپس ابن ابی الحدید می نویسد:«گفته شده که عمر خودش شمشیر را از دست زبیر گرفت و آن را به سنگ زد تا آن که شکست و سپس تمام آن ها(علی(ع)و افرادی که در خانه او بودند ) را به طرف ابوبکر کشاندند و در مقابل ابوبکر قرارشان دادند.»
همچنین در جای دیگری از قول جوهری می نویسد:«عمر داخل خانه شد و به علی گفت: برخیز و بیعت کن! علی از بلند شدن خودداری کرد؛ سپس به زور علی را به خارج جانه کشاندند و او و کسانی را که از بیعت سرباز زده بودند، با صورتی بسیار بد می کشاندند تا با ابوبکر بیعت کنند و این در حالی بود که کوچه های مدینه پر از جمعیت بود».(1)
5-ابن کثیر در«سیره النبویه»جلد چهارم، صفحه495،می نویسد:
«ابوبکر بالای منبر رفته و نگاهی به چهره های مردم انداخت؛ ولی علی را ندید، پس پرسید: علی کجاست؟ در این هنگام عده ای از انصار برخاستند و او را به زور حاضر کردند».
6-ابوبکر جوهری در «السقیفه»می نویسد:
«هنگامی که علی را با زور برای بیعت کردن حاضر نمودند، آن حضرت از بیعت امتناع ورزید و هر چه او را تهدید کردند، حضرت بیعت نکرد پس به خانه برگشت و بیعت نکرد».
7-عبدالفتاح عبدالمقصود، در«السقیفه و الخلافه»، صفحه15، می نویسد:
«مورخان مهم و معتبر نقل کرده اند که علی از بیعت با ابوبکر خودداری نمود تا اینکه به زور با ریسمانی(که به گردنش آویختند)او را کشان کشان جهت بیعت کردن، بردند».
و همچنین ابن عبدربه در«عقدالفرید»، جلد دوم، صفحه285، و ابوالحسن نوفلی در «الاخبار»، صفحه144،اشاره به اعمال زور در مساله بیعت گرفتن از حضرت علی(ع)دارند.
آری! این بخش از تاریخ اسلام، بسیار تلخ و دردناک است؛ زیرا هرگز تصور نمی شود که به گونه ای عمل کنند که شخص پلیدی مثل معاویه آن را به صورت طعنه در نامه خود به امیرمنان علی(ع)آورده و بگوید:«...تا آنجا که دستگاه خلافت تو را مهار کرده و همچون شتر سرکش برای بیعت، به طرف مسجد کشاندند»، و امیر المومنان(ع)در پاسخ نامه معاویه تلویحاً اصل موضوع را پذیرفته و آن را نشانه مظلومیت خود دانسته و بنویسد:«گفتی که من بسان شتر سرکش برای بیعت، سوق داده شدم، به خدا سوگند خواستی از من انتقاد کنی؛ ولی در واقع مرا ستودی، و خواستی رسوایم کنی، اما خود را رسوا کردی؛ هرگز بر مسلمانی ایراد نیست که مظلوم واقع شود»(2).
بنابر آن چه اهل تسنن در کتاب های خود مبنی بر اجبار در بیعت گرفتن از حضرت علی(ع)آورده اند، آشکار می شود که آن حضرت با این کار، مخالفت شدید خود را از دستگاه حاکم و غاصبان خلافت ابراز داشته است تا نسل های آینده تاریخ هرگز تحت تاثیر تحریف های جاهلان و متعصبان قرار نگیرند و این مسلمات تاریخ اسلام را به فراموشی نسپارند.
پی نوشت ها :
1-شرح نهج البلاغه:ج6، ص48.
2-شرح نهج البلاغه: