نقش روسیه در بازگرداندن محمدعلی شاه

هنگامی که روسیها در ایران کانونهای فتنه انگیزی و بلوا به توسط اتباع و «افراد مورد حمایت» خود نظیر رحیم خان، داراب میرزا و غیره به وجود می آوردند و خرج آنها را می پرداختند، دوست آنان محمدعلی میرزا، شاه سابق، با علم
سه‌شنبه، 20 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش روسیه در بازگرداندن محمدعلی شاه
 نقش روسیه در بازگرداندن محمدعلی شاه

نویسنده: دکتر محمود افشار یزدی
مترجم: ضیاء الدین دهشیری



 

هنگامی که روسیها در ایران کانونهای فتنه انگیزی و بلوا به توسط اتباع و «افراد مورد حمایت» خود نظیر رحیم خان، داراب میرزا و غیره به وجود می آوردند و خرج آنها را می پرداختند، دوست آنان محمدعلی میرزا، شاه سابق، با علم و اطلاع و به اصطلاح با همدستی حکومت روسیه، مقدمات کودتای جدیدی را، علی رغم مقاوله نامه مورخ 25 اوت 1909، فراهم می آورد.
محمدعلی میرزا اودسارا که می بایست محل اقامت او باشد ترک کرد و به اروپا به دلائل «بهداشتی» سفر کرد. در وین با یکی از نمایندگان دیپلماتیک روسیه که با میانجی گری او از حکومت امپراتوری روسیه تقاضای مساعدت و یاری کرد، ملاقاتهائی داشت (1) گویا آن سیاستمدار در ضمن سایر سخنان خود بدو چنین گفت:
«میدان باز و بلامانع است. اگر نمی توانیم کاری به نفع شما بکنیم، به ضرر شما نیز هیچ کاری نخواهیم کرد... چنانکه تصور می کنید می توانید خود را به تخت و تاج ایران برسانید، بسم الله، شروع کنید...) (2)
دولت ایران که مکاتبات شاه و رؤسای عشایر ترکمان را که از اینان دعوت می کرد با او همدست شوند در ضمن راه کشف کرده بود، در تاریخ 29 اکتبر 1910 به سفارتین اطلاع داد که بر طبق ماده 11 مقاوله نامه مورخ 25 اوت 1909، قصد دارد مدد معاش پادشاه سابق را به طور موقت قطع کند. دو سفارت نه فقط از توجه بدین درخواست عادلانه ابا کردند بلکه به وزیر امور خارجه ایران به شیوه عوام اهانت کرده پیشخدمت های سفارت را با لباس رسمی فرستادند تا او را در کوچه های پایتخت دنبال کنند و به در خانه شخصی او توقف کنند تا پول وصول شود.) (3) - وقتی وزیرمختار ایران در لندن به وزارت خارجه انگلستان علیه این اقدام ناشایسته که تا بدان پایه با آداب و رسوم و حقوق دیپلماتیک مغایر بود، اعتراض کرد، سر ادوارد گری با دلائل سست و بی منطق از خود دفاع نمود. (4) ولی شوخی تقدیر چنان بود که یک ماه پس از این بی احترامی نسبت به وزیر محترم امور خارجه، نواب، سفارت روس از همین وزیر خواست که به خاطر «اهانت ها»ی ادعائی که نسبت به یکی از مأموران کنسولگری روسیه (تابع ایران) در یکی از شهرستانها شده بود رسماً معذرت بطلبد. (5)
در همین زمان شاه سابق در اروپا سفر می کرد و از طریق روسیه که عبور کالاهای ترانزیتی به مقصد ایران ممنوع شده بود، مهمات تحت نام «آب معدنی» به مرز ایران می فرستاد. وی بار دیگر با ریش مصنوعی و به قولی با گذرنامه ی مجعول و با اسم «خلیل» «سوداگر بغدادی» از روسیه گذشت - با وجود این که موضوع گذرنامه همیشه در روسیه شدید و اکید بوده است - و با اسلحه و بار و بنه در بندر روسی به کشتی روسی سوار شد و از بحر خزر گذشت و از حدود 18 ژوئن 1911 در سواحل ایران پیاده شد. علاوه بر این «حکومت ایران از منابع مجاز اطلاع یافت که شش تن از افسران نیروی دریائی روسی، شاه سابق را تا هنگام پیاده شدن از کشتی در سرزمین ایران بدرقه کرده بودند. (6)
از جانب دیگر ده روز پیش از آنکه شاه سابق به خاک ایران قدم بگذارد، وزیرمختار روسیه در تهران به مناسبت مهمانی شام مفصلی غیبگوئی می کرد که تا چند هفته دیگر اثری از نظام مشروطه در تهران باقی نخواهد ماند. (7)
چنین بود «اوامر اکید» روسیه به شاه سابق «برای اینکه از این پس از هرگونه تحریک سیاسی علیه ایران اجتناب ورزد» و «تدابیر مؤثر»ی که حکومت امپراتوری وعده می داد اتخاذ کند «تا به نظایر این رفتارها از طرف او اجازه وقوع ندهد.» (ماده 11 مقاوله نامه 25 اوت 1909).
در قبال حدوث این قضایا دیگر تردیدی نمی تواند وجود داشته باشد که حکومت روسیه در این امور شریک جرم بوده است.
اما انگلستان هم امضاء کننده مشترک مقاوله نامه مذکور بود و مسؤولیت را به عهده گرفته بود...
شاه سابق با دار و دسته های مزدور خود به سوی تهران در حرکت بود. دولت ایران برای احتراز از خونریزی، از دو دولت خواست که از طریق سیاسی و دوستانه مداخله کنند. ولی اینان که هرگاه و بیگاه علی الدوام و مصرانه در امور داخلی ایران مداخله می کردند، اکنون در پشت اصل عدم مداخله سنگر گرفتند و اعلام کردند که می خواهند سیاست بیطرفی را پاس بدارند. علاوه بر این شاه سابق را که با دست به اسلحه بردن برضد دولت قانونی، حقوق قانونی را از خود سلب کرده بود و سربازان مزدور ترکمان او را که به طور قطع هدف سیاسی نداشتند و تنها به منظور غارت گری به سوی پایتخت رهسپار شده بودند طرف متخاصم اعلام کردند. قبول این عنوان که با حقوق بین المللی مغایرت داشت، بسیار بیجا و بی موقع بود و نوعی مداخله به شمار می رفت. در موردی که موضوع دو دولت و یا قدرت متساوی در بین باشد این امر نوعی «علت جنگ» (8) می باشد. آیا قبول عنوان «طرف متخاصم» برای قیام کنندگان مستعمرات آنروز انگلیس یعنی دولت های آینده متحده آمریکای شمالی در سال 1778 (که به کلی با وضع ایران تفاوت داشت) از جانب بریتانیای کبیر نوعی «علت جنگ» محسوب نشده بود؟... علی ای حال این قبول و به رسمیت شناختن، نوعی حمایت معنوی بود که از شاه سابق و هوادارانش به عمل آمد.
اکنون باید دید که روسها به چه نحو این «بیطرفی» و «این سیاست عدم مداخله» را تفسیر و تعبیر کرده به مرحله عمل درآوردند.
در مرحله اول، ورود شاه سابق به ایران با مسرت بسیار صاحب منصبان روسی استقبال گردید. مأموران قنسولی و حتی وزیرمختار روسیه زحمتی به خود ندادند تا عطوفت و همدردی خود را با مقاصد و هواداران محمدعلی کتمان کنند.
قائم مقام کنسولگری روسیه در اصفهان، که طبعاً بر طبق تصور و درکی که از اصطلاح «بیطرفی» داشت رفتار می کرد، در تاریخ 29 ژوئیه 1911 به کارگزار این شهر چنین نوشت:
«اخیراً اطلاع یافته ام که حاکم اصفهان قصد دارد اجتماعی تشکیل دهد... تا تلگرافی دسته جمعی خطاب به نمایندگان دول خارجی در تهران صادر کنند و بدانان اعلام دارند که نمی خواهند به هیچ وجه من الوجوه با محمدعلی شاه «!» سر و کاری داشته باشند و بر ضد ورود او در ایران اعتراض کنند. من از قبل تقاضا دارم به مقامات صالحه اطلاع دهید که مسأله مذکور منحصراً به ایران و ایرانیان (عجب دقت و وسواسی!) مربوط است و موجبی ندارد که سفارت و قنسولگریهای روسیه را بر سر این موضوع تصدیع، بدهند!»
یکی دیگر از موارد چنین است:
وقتی یکی از سران دار و دسته محمد علی به نام مجلل السلطنه ی کذائی نزدیک رسیده بود که به شهر اردبیل وارد گردد، ساکنان شهر برای مقابله و مقاتله با او آماده می شدند، نایب قنسول روسیه برای فلج کردن مقاومت مردم رسماً خبر کاذب و مجعول ورود شاه سابق به دروازه های پایتخت و واژگون شدن حکومت مرکزی را شایع کرد. بر اثر این نیرنگ مجلل السلطنه مظفرانه! به معیت قزاقان روسی به شهر وارد شد. صدها نمونه مشابه وضع مذکور را می توان شاهد آورد. مانند حادثه رشیدالملک، شجاع الدوله، شجاع نظام و دیگران.
ولی جالب ترین مورد، قضیه ذیل است که نمونه ای بس غم انگیز از «اخلاقیات» بین المللی می باشد:
در ماه اوت، در طی ضیافت شامی که از طرف یکی از شخصیت های انگلیسی دایر شده بود وزیرمختار انگلستان، وزیرمختار روسیه، مسترمور خبرنگار جریده تایمز و مستر شوستر خزینه دار کل ایران نیز در آن حاضر بودند، وزیرمختار روسیه (پولکوسکی - کوزیل) علناً پیروزی آینده شاه سابق را پیش گوئی کرد. چون با مستر شوستر در گوشه ای به خلوت رفتند، بار دیگر از عدم لیاقت حکومت مشروطه سخن به میان آورد و بی پرده از او پرسید که آیا میل دارد وقتی محمدعلی میرزا بار دیگر به حکومت برسد با سمت خزانه دار کل یا وزارت با اختیارات کامل (9) خدمت کند و به او اطمینان خاطر داد که در صورت قبول چنین نظری از حمایت حکومت روسیه برخوردار خواهد بود و اجرت هنگفت و اجر جمیل خواهد یافت. این قضیه را شوستر خودش در کتاب خود اعتراف کرده است. (10) خزانه دار کل سابق بر روایت خود می افزاید که منظور از این پیشنهاد وزیرمختار روسیه این بود که او تا زمان وقوع تحولات مأمول او به فعالیت نپردازد -. می دانیم که در واقع شوستر با سمت خزانه داری و به علت اعتمادی که در ایران حاصل کرده بود توانست در زمان جنگ داخلی تابستان 1911 به فعالیت عظیمی بپردازد. به حقیقت با کمک یپرم خان ارمنی، استوکس انگلیسی، مریل آمریکائی، هانس آلمانی نوعی «شورای جنگی» تشکیل داده بود. (11)
***
در همان سال که محمد علی میرزا از نظر اخلاقی و به طرزی فعال از جانب روسیان تشویق و ترغیب می شد، سربازان داوطلب، هواداران مشروطیت از هر جانب به سوی پایتخت پیش می راندند... شاه سابق سرانجام مغلوب شد. و فرار کرد، و به یک کشتی روسی که در بحر خزر، منتظرش بود تا او را به روسیه برگرداند، پناهنده شد...
در این صورت بدیعی است که یأس روسها پس از این شکست تا چه مرحله بود. برخی وجود نوعی توافق را بین حکومت روسیه و شاه سابق فرض کرده اند که بر طبق آن در صورت حصول توفیق، آذربایجان و سواحل ایرانی بحر خزر را به روسها تسلیم کند. (12)

پی نوشت ها :

1. فرمانده کل شاه سابق ارشدالدوله «قبل از مرگ» در مقابل جمعی کثیر و از جمله مسترمور، خبرنگار جریده تایمز، مذاکرات محمدعلی شاه را که در حضور او با نماینده دیپلماتیک روسیه در وینه انجام شده بود، اعتراف می کند. ظاهراً شخصیت مورد بحث سفیر کبیر تزار در وینه نبوده، بلکه وزیرمختار روسیه در بلگراد، هارتویگ معروف بوده که در زمانی که شاه سابق دستور داد مجلس را به توپ ببندند، نماینده روسیه در تهران بوده است.
«اختناق ایران» اثر شوستر ص 123
2. «اختناق ایران» ص 123
3. شوستر «اختناق ایران» ص 47
4. براون «مطبوعات و شعر ایران جدید» ص 326
5. شوستر «اختناق ایران» ص 47 و (براون) «مطبوعات و شعر ایران جدید» ص 326
6. نشریه رسمی «اتحاد فرانسه و ایران» مورخ اوت 1911 ص 9. به زبان فرانسه.
7- شوستر «اختناق ایران» ص. 124
8. Caus belli
9. شوستر «اختناق ایران» ص 318.
10. شوستر «اختناق ایران» ص 131 و بعد.
11. «نفوذ مسالمت آمیز»، از W. Litten ص 255 (به زبان آلمانی).
12. ادوارد براون «مطبوعات و شعر ایران جدید» ص 330

منبع مقاله: افشار یزدی، محمود؛ (1358)، سیاست اروپا در ایران: اوراقی چند از تاریخ سیاسی و دیپلماسی به انضمام چند گفتار دیگر از مؤلف و بعضی اسناد و نامه ها، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ هشتم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط