دسایس روسها برضد شوستر

ایران در ماه دسامبر 1910، به منظور تجدید سازمان امور دارائی خود، تصمیم گرفت از ایالات متحده امریکا درخواست اعزام جمعی از کارمندان آمریکائی بکند. روسیه از این انتخاب راضی نبود. و می ترسید که شاید این امریکائیان به
سه‌شنبه، 20 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دسایس روسها برضد شوستر
 دسایس روسها برضد شوستر

نویسنده: دکتر محمود افشار یزدی
مترجم: ضیاء الدین دهشیری



 

«منطق طرف قویتر همیشه بهتر شمرده می شود. ما این نکته را هم اینک نشان می دهیم.» (1)
ایران در ماه دسامبر 1910، به منظور تجدید سازمان امور دارائی خود، تصمیم گرفت از ایالات متحده امریکا درخواست اعزام جمعی از کارمندان آمریکائی بکند. روسیه از این انتخاب راضی نبود. و می ترسید که شاید این امریکائیان به سیاست انگلیس خدمت کنند یا اگر افرادی قائم بالذات باشند، نتواند آنطور که کارمندان بلژیکی دولت ایران را به خدمت خود درآورده بود آنان را خادم خود سازد و از وجودشان برای خود فایده ببرد...
خلاصه کلام، دولت ایالات متحده درخواست ایران را پذیرفت و در ماه مه 1911 چند تن از مستخدمین امریکائی به همراه مستر مورگان شوستر که سمت خزانه دار کل ایران یافته بود، به تهران وارد شدند. شوستر به محض ورود به کار پرداخت و خود را بسیار فعال و پر کار نشان داد.
قانونی برای متمرکز ساختن و بازگشت جمیع عواید مملکت به خزانه دولت تدوین کرد و به تصویب مجلس رسانید (13 ژوئن 1911) (2) این قانون ظاهراً به «منافع خاص» برخی از دول اروپائی لطمه می زد! وزیر مختار روسیه اعلام کرد که کارمندان بلژیکی گمرگات ایران نباید تحت نظارت و مراقبت خزانه دار کل باشند. سفارت بلژیک نیز به سهم خود اعتراض مشابهی به دولت ایران فرستاد. وزیرمختار روسیه حتی کار را بدانجا کشانید که تهدید کرد که سربازان روسی گمرگات شمال را اشغال خواهند کرد. - این بلژیکی ها به خصوص فدائی روسها بودند. این موضوع از تلگراف (پوکلوسکی کوزیل) وزیر مختار روسیه در تهران به سازونوف سفیر روسیه مستفاد می گردد. اینک قسمتهائی از آن تلگراف:
(... به اتکاء مناسبات دیرینه با مردم بلژیک با کمال حرارت از آقای مورنارد (مدیر کل گمرگات ایران) در نزد دولت ایران دفاع کرده اطلاع دادم که در صورت عزیمت بلژیکی ها از ایران از دولت متبوع خود تقاضا خواهم کرد که کارمندان روسی جانشین آنها شوند.) (3)
سایر سفارتخانه های خارجی و علی الخصوص سفارت های آلمان، ایتالیا و فرانسه با وزیرمختار روسیه هماهنگ شده اعتراضهائی به وزارت امور خارجه ایران فرستادند. اغلب این یادداشتها با زبان و بیانی خارج از نزاکت و آداب انشاء شده بود. وزیرمختار آلمان کنت کوآت، خزانه دار کل را «مستر شوستر نامی» و کاردار سفارت ایتالیا او را با لحنی تحقیرآمیز «به اصطلاح خزانه دار کل» خواند. ولی وقتی درصدد کشف «منافع و مصالح خاص» این دولت ها برآئیم ملاحظه می شود که در مورد آلمانیها موضوع شش هزار تومانی در بین است که سالیانه دولت ایران به یک مدرسه و یک بیمارستان آلمانی - ایرانی کمک هزینه می پرداخت و مستر شوستر آنها را در کتاب «اختناق ایران» (ص 86) «کمک هزینه هائی وصف کرده است که از دولت فقیر ایران به توسط یکی از ثروتمندترین و مقتدرترین ملل اروپا گرفته می شود.» و در مورد ایتالیا، مواجب یک امیر لشکر پیر ایتالیائی است که عنوان رایزن نظامی دولت ایران دارد - «هرچند آنطور که شوستر نوشته است این سنیور بجز وقت گذرانی در صندلی راحتی خود کاری دیگر نمی تواند بکند.» (4) - بدیهی است که این نکات بهانه ای بیش نبود. وقتی مذاکرات سال قبل قیصر روسیه و امپراتور آلمان در پوتسدام و موافقت نامه ای را که حاصل آن بود به خاطر آوریم و اگر متذکر باشیم که در اغادیر چه ضربه ای بر آنها وارد آمده بود، یا وقتی فکر کنیم که ایتالیا برای جنگ با ترکیه آماده می شد تا ناحیه طرابلس را از آن انتزاع کند، آنوقت ملتفت می شویم که در پشت سر این «منافع و مصالح خاص» در ایران چه نهفته است: در پشت آن «منافع و مصالح» خاص دیگری در جای دیگر جهان نهان بود. آلمان هم نظیر ایتالیا از لحاظ دیگری به ارضای خاطر و جلب ملاطفت روسها نیازمند بود.
اینگونه مداخلات در امور داخلی یک دولت نمی تواند بر هیچ قاعده کلی یا مورد استثنائی در حقوق بین ملل مبتنی باشد. وقتی بعض مطالبات این دول به توسط کسی چون شوستر یا مورنارد یا دیگری پرداخت شود چه خسارتی و زیانی به مصالح و منافع - مگر «منافع مخصوص» آنان ممکن است وارد آید؟ در برابر اینگونه امثله و شواهد، آدمی ناچار است حق را به جانب بعض مؤلفان کتب حقوق بین الملل بدهد که وجود نوعی حقوق بین الملل اروپائی و نوعی دیگر یعنی حقوق آسیائی و غیره را جایز شمرده اند. می توان این موضوع را میان قاره ها تعمیم داد و گفت که یک حقوق بین الملل ملل ضعیف و یک حقوق بین الملل ملت های قوی وجود دارد.
یک نفر جریده نگار فرانسوی در باب این مغالطه ها و سفسطه های دپیلماتیک چنین می نویسد:
«ملاحظه می شود که تا چه حد این ریزه کاریها و تردستی های سیاست اروپائی، وظیفه حکومت ایران را دشوار می کند. اگر عدم تحرکی حاکی از مآل اندیشی از آن دیده شود آن را به رخوت متهم می کنند، اگر بخواهد قدمی به پیش بردارد. پیش پایش سنگ می اندازند. خلاصه کلام گویا می خواهند از او انتظار داشته باشند همه کاری بکند و در عین حال هیچ کاری نکرده باشد.»

قضیه سرگرد استوکس (5)

وقتی دعوای (موردنارد - شوستر) با هزار زحمت رفع شد، ناگهان حادثه دیگری خطیرتر پیش آمد. خزانه دار کل خواست برای خزانه داری قوای ژاندارمری و نگهبانی تشکیل دهد و درصدد برآمد که فرماندهی این نگهبانان مأمور تحصیل مالیات ها را به سرگرد استوکس افسر ارتش هند و وابسته نظامی سفارت بریتانیا تفویض کند که «زبان فارسی را به راحتی صحبت می کند، می خواند و می نویسد» و با آداب و رسوم، عادت و عرف و خصایل مردم و عوامل مختلفه سیاسی سراسر ایالات و ولایات به خوبی آشنا و مأنوس است و با کمال صداقت به آینده و تجدید حیات ایران علاقه دارد و برای ایفاء این وظیفه «آدمی به صورت کمال مطلوب» می باشد (6).
سفارت انگلستان که این موضوع را احساس کرده بود مخالفتی نداشت که سرگرد استوکس از ارتش هند استعفاء کرده و به خدمت ایران درآید. ولی به محض اینکه این خبر به اطلاع محافل روسی رسید خشم آنها حد و مرزی نداشت و اداره شرق وزارت امور خارجه روسیه یکسره در پشت سر رئیس خود آقای کلم (7) قد علم کرد، دسته نظامی ها و ضد انگلیسی بخارا با روزنامه روسی «عصر جدید» و تمام مطبوعات ملیت پرست سنت پطرزبورگ هم آواز شدند. از دسایس انگلیسها به شدت پرده برافکنده شد. قرارداد سال 1907 موضوع دعوی قرار گرفت... (8) در تحت تأثیر اوضاع بحرانی اروپا هنگام مجادلات مراکش، انگلیسیها ناگهان تغییر جهت دادند. دولت بریتانیا اعتراضات دولت روسیه را برحق و عادلانه تلقی کرد و به موافقت نامه سال 1907 انگلیس و روس متوسل شد. برای حل این مسأله به حکومت تهران پیشنهاد کرد که سرگرد استوکس فرمانده ژاندارمری خزانه داری در جنوب و صاحب منصبان روسی فرمانده نگاهبانان خزانه داری در شمال باشند. طبعاً دولت ایران این پیشنهاد را که مقصودش به رسمیت شناخته شدن مناطق نفوذ که در قرارداد 1907 ایجاد شده بود از طرف این دولت رد کرد. (9) شوستر هم به سهم خود در انتخاب سرگرد استوکس اصرار ورزید، و به نحوی از انحاء به همان قرارداد که رسماً در مقدمه اش استقلال و تمامیت ارضی ایران را به رسمیت می شناسد، توسل جست. به طور قطع حکومت ایران کاملاً حق داشت که هر کس را بپسندد به خدمت خود درآورد، زیرا اولاً طرف منعقد کننده قرارداد 1907 نبود و هنوز بدان ملحق نشده بود - درنتیجه «مناطق نفوذ»ی در سرزمین خود نمی شناخت. علاوه بر این قرارداد 1907 در مورد سرگرد استوکس نمی توانست معتبر و مورد استناد باشد زیرا این شخص - همانطور که شوستر به حق متذکر می گردد - (10) یک بانک یا راه آهن یا هیچ نوع امتیازی سیاسی یا تجاری یا چیزی نیست که در قرارداد پیش بینی شده باشد.
چون عین عبارات قرارداد مذکور چنین عملی را توجیه نمی کرد به «روح قرارداد» توسل جستند که به تمام معنی مبهم است، زیرا وزیرمختار انگلستان خودش هم هنگامی که به انتصاب سرگرد استوکس رضا داده بود، قبل از اینکه روسیه این مسأله را پیش کشد از آن خبر نداشت. این نحوه عمل دولت لندن نسبت به ایران بی پرده حاکی از سوء نیت بود. ولی...
خلاصه کلام قدرت روس بر منطق ایران فائق آمد و حکومت تهران ناگزیر شد از تصمیم خود انصراف حاصل کند و از خدمت سرگرد استوکس چشم بپوشد.
بعضی بر شوستر ایراد کرده اند که می خواسته است ایران را انگلیسی کند... و این سرادواردگری‌ است که به خصوص بر او این ملامت روا داشته است!

قضیه شعاع السلطنه

چون برادران شاه سابق، سالار الدوله و شعاع السلطنه، در بلوای مرتجعین برضد دولت شرکت کرده بودند هیأت وزیران در تاریخ 4 اکتبر 1911 به خزانه - دار کل دستور داد که اموالشان را مصادره کند. بدین مناسبت وزیر امور خارجه ایران برای احتراز از هر گونه بهانه و دستاویز مداخله، به سفارت روس و انگلیس، تدابیری را که اتخاذ کرده بود اطلاع داد و بدانان ابلاغ کرد که هر کجا پای منافع اتباع خارجه در میان باشد جای هیچگونه نگرانی نخواهد بود: حکومت ایران آن را تضمین می کند.
در واقع به نظر می رسد که عملاً اتباع روسیه یکی از املاک شاهزاده را در گرو خود داشتند. مع الوصف قزاقهای کنسولگری مسلحانه وارد یکی از املاک او که در گرو روسها نبود شده عملیات ژاندارمهای دولتی را متوقف کردند. با وجود این صورت املاک او تنظیم گردید. ولی روز بعد جمعی کثیر از قزاقان روسی ژاندارمها را در دو ملک دیگر شاهزاده مورد ایذاء و اهانت قرار داده مانع عملیات آنان شدند... چیزی نگذشت که این حادثه به منازعه دیپلماتیک بدل شد. حکومت ایران از دولت روسیه تقاضای فراخواندن نایب قنسول روسیه و یکی دیگر از افسران مسؤول این حوادث را کرد.
وزیرمختار روسیه (پوکلوسکی - کوزیل) به جای قبول این درخواست عادلانه تخلیه باغ شعاع السلطنه از ژاندارمها را مصراً خواستار شد و به علاوه از دولت ایران خواست که به خاطر اهانت های ادعائی و خلاف حقیقت که به آن افسران شده بود معذرت بخواهد. وزیرمختار روسیه در یادداشت شفاهی خود اضافه کرد دستوراتی به او داده شده است که بر طبق آنها ملزم است جواب فوری یادداشت خود را از حکومت ایران مطالبه کند (5 نوامبر 1911). وزیر امور خارجه ایران سرانجام توانست او را قانع سازد که پاسخ دادن به چنین موضوع مهمی بدون مشاوره با همکاران خود غیرممکن است... بالاخره مطالبات روسها مورد رسیدگی مجلس قرار گرفت و رد شد. هیئت وزیران استعفاء کرد. وزیرمختار روسیه تهدید کرد که اگر «اتمام حجت» شفاهی او قبول نشود مناسبات سیاسی روسیه با ایران قطع خواهد شد. حکومت ایران پیشنهاد کرد که بیطرفانه در این باب تحقیق شود و آمادگی خود را برای واگذاری موضوع متنازع فیه به حکمیت دیوان دادرسی لاهه اعلام کرد. طبعاً روسها این پیشنهاد را رد کردند.

قضیه لوکوفر (11)

منازعات ایران و روسیه در چنین وضعی بود که قضیه دیگری نظیر داستان سرگرد استوکس به میان آمد. شوستر می خواست لوکوفر تبعه انگلستان و عضو اداره امور مالی ایران را با سمت مفتش امور مالی به تبریز بفرستد. یعنی به شهری که در «حوزه نفوذ روسیه» واقع بود. منظور باطنی شوستر خزانه دار کل سابق همانطور که خود اظهار می کند از انتخاب لوکوفر، با توجه به شایستگی او برای اینگونه مأموریت ها، این بود که به این باصطلاح «مناطق نفوذ» که مولود قرارداد 1907 بود اعتنائی نکند و این نظر موجه هم می باشد. علاوه بر این در این مورد نیز مانند مورد سرگرد استوکس، استناد به موافقت نامه 1907 نمی توانست معتبر باشد به خصوص اینکه لوکوفر که عضو اداره مالیه تهران بود عیناً در «منطقه ی نفوذ» روسها کار می کرد. به هر صورت روسیه به انتخاب لوکوفر اعتراض کرد و در این امر از طرف حکومت بریتانیای کبیر که اندک اندک در برابر خواستهای خارج از حد و حصر روسیه عقب می نشست، حمایت می شد.

نخستین اتمام حجت روسیه

قطع روابط دیپلماتیک

سفارت روسیه در تاریخ 11 نوامبر 1911 یادداشتی کتبی به وزارت امور خارجه فرستاد و ادعاهای پنج ماده ای خود را تکرار کرد. این یادداشت به صورت اتمام حجتی بود و برای قبول ادعاهایش چهل و هشت ساعت مهلت قائل شده بود که در صورت عدم قبول آنها روابط روسیه و ایران قطع می شد. وقتی هیأت دولت ایران با حکومت بریتانیا مشاوره کرد، سرادواردگری نظر داد که اتمام حجت را قبول کند. با این وصف حکومت تهران از برآوردن خواستهای روسها، پیش از انجام شدن تحقیق کامل و بیطرفانه استنکاف کرد. آنگاه سفارت روسیه خبر قطع روابط دیپلماتیک را به وزارت امور خارجه رسماً ابلاغ کرد و افزود که به سپاهیان روس دستور داده شده است که به خاک ایران وارد شوند (18 نوامبر 1911). حکومت ایران به وساطت بریتانیا متوسل شد ولی نتیجه ای نگرفت. هیأت دولت استعفاء کرد. وزیر جدید امور خارجه اتمام حجت را پذیرفت (24 نوامبر). آنطور که سفارت روسیه خواسته بود عذرخواهی به عمل آمد. ولی در حقیقت قبول خواسته های روسها از طرف حکومت شاه، کمترین چیزهائی بود که حکومت سنت پطرزبورگ خواسته بود. بیشتر ترجیح می داد این خواستها قبول نشود تا بهانه ای یافته سراسر شمال ایران و پایتخت را اشغال کند. این مطلب به راحتی از اظهارات وزیرمختار روسیه در جواب وزیر امور خارجه ایران که از طرف دولت رسماً معذرت خواسته بود، استنباط می شود. درواقع وزیرمختار اظهار کرده بود که رضایت ایران در قبال خواسته های مذکور در اتمام حجت اول قبول شده است ولی دستور داشته به حکومت ایران اطلاع بدهد که در ظرف فاصله این مدت «اتمام حجت دیگری تهیه شده بوده!» است - این داستان چیزی بجز قصه گرگ و بره لافونتن نیست.

بیان نامه شوستر

مأمور امریکائی مالیه هم به سهم خود بیکار ننشسته بود. چون روزنامه تایمز مورخ 18 اکتبر 1911 سرمقاله ای علیه او منتشر کرده بود، او هم طی نامه سرگشاده مفصلی که چیزی کم از یک ادعانامه برضد سیاست روسها و همدستی انگلیسیها نبود، به آن جواب داد، و از دسایس انگلیس و روس در ایران پرده برافکند. این نامه در دو قسمت در تاریخ 9 و 10 نوامبر 1911 در آن جریده ی بزرگ لندن طبع و نشر گردید. در تاریخ 19 نوامبر نامه دیگری از شوستر که دوروئی سرجرج بارکلی (12) وزیرمختار انگلیس در تهران را فاش و برملا می کرد، در جریده «آفتاب نیویورک» به چاپ رسید (13) - علاوه بر این ترجمه فارسی نامه سرگشاده شوستر به جریده تایمز، به صورت بیان نامه، بدون امضاء و با قید کلمه «مجانی» به وفور در تهران نشر یافت. (14) شوستر نامه خود را با این عبارت به پایان می رسانید:
«اگر پولی برای اصلاحات مداوم لازم باشد، باید با شرایط غیرممکنه سیاسی تحصیل شود و اگر راه آهن بسازند بایستی به رفقای قدیمی ما (یعنی منطقه های نفوذ) متصل شود، اگر خرید اسلحه به میان آید باید از یک دولت دوست متمول خارجی به سه برابر قیمت بازار خریداری شود، اگر صاحب منصبان مجرب جهت خدمت دولت ایران برای تسریع ترقی بخواهند، باید از یک دولت کوچک و یا از آن قبیل اشخاصی که بیعرضگی و بیرگی خود را به ثبوت رسانیده برای آلت شدن دست و اغراض خارجی حاضر باشند و حتی اگر هم از یک دولت کوچکی باشند باید عده آنها به قدری نباشد که علامت یک اقدام جدی برای اصلاح جلوه کند.»
شب نامه مستر شوستر از طرف دولت روسیه نوعی «علت جنگ» تلقی گردید... و در این مورد نیز شمشیر روسیه بر قلم آمریکائی غلبه کرد.

پی نوشت ها :

1. از قطعه «گرگ و بره» اثر لافونتن.
2. این قانون در ماه مارس 1915 لغو شد.
3. «کتاب نارنجی» روسیه در باب امور ایران 1912 جلد اول ص 193 و بعد از آن نقل شده به توسط دمورنی.
4. نشریه رسمی اتخاد فرانسه و ایران اوت 1911 ص 4
5. Major Stockes
6. عین عبارت شوستر در کتاب «اختناق ایران» ص 97 و 98 (به انگلیسی).
7. M. Klem
8. Démorgany «مسأله ایران و جنگ» ص 110
9. «کتاب آبی. فصل ایران، جلد سوم (1912)، ص 136، یادداشت 286
10. ایران بعدها در سال 1912، مجبور شد رسماً به قرارداد انگلیس و روس 1907 بپیوندد.
11. Lecoffre
12. Sir George Barclay
13. براون (مطبوعات و شعر در ایران جدید) ص 333
14. خزانه دار کل سابق هرگونه مسئوولیت نشر این بیان نامه را از خود سلب می کند. (اختناق ایران ص 161)

منبع مقاله: افشار یزدی، محمود؛ (1358)، سیاست اروپا در ایران: اوراقی چند از تاریخ سیاسی و دیپلماسی به انضمام چند گفتار دیگر از مؤلف و بعضی اسناد و نامه ها، ترجمه ضیاءالدین دهشیری، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ هشتم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط