اقتصاد مقاومتی به معنای اقتصاد خودکفا، مولد، مستقل و شکوفایی که در برابر همه فشارها بتواند مقاومت کند و ستون های جامعه را به استواری محافظت نماید. بنابراین، از مهمترین مولفه ها و شاخصه های اقتصاد مقاومتی باید از خودباوری و اعتماد جامعه دانست؛ زیرا تا زمانی که جامعه از نظر فکری و فرهنگی به این مرحله از رشد و بالندگی نرسد که ما می توانیم، هرگز نمی تواند چنین اقتصادی را شکل بخشد.
مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی به معنای مدیریت افکارسازی جامعه به گونه ای است که بتواند نسبت تعادلی و تکاملی را میان عوامل و متغیرهای تشکیل دهنده اقتصاد مقاومتی شکل دهد. در این جا برخلاف مهندسی فرهنگی، خود فرهنگ به عنوان یک موضوع قابل مدیریت در دستور کار قرار می گیرد تا چنین رویکرد فرهنگی در جامعه برای رسیدن به هدفی چون اقتصاد مقاومتی پدید آید.
در این مقاله با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام سعی بر آن است تا نقش مهندسی فرهنگ در تحقق اقتصاد مقاومتی بیان شود و راهکارهایی جهت مدیریت فرهنگی ارایه گردد.
همچنین اسلام به گرایش فطری و غریزی بشر به اجتماع توجه دارد؛ زیرا به دلایل چندی نمی تواند به تنهایی زندگی کند؛ زیرا نیازهای عاطفی و احساسی انسان از یک سو و نیازهای جسمی و جنسی از سوی دیگر او را به سوی دیگری می کشاند تا اجتماعی را شکل بخشد.
برخی بر این باورند که گرایش طبیعی انسان به جامعه و اجتماع برای استخدام و پاسخ گویی به نیازهای خودش است؛ هر چند که این تنها دلیل برای جامعه گرایی بشر نیست، ولی نمی توان آن را نادیده گرفت. این جاست که می توان مساله اقتصاد را به عنوان یک مولفه اصلی در تحقق اجتماع مدنظر قرار داد؛ زیرا انسان ها برای این اجتماع را شکل می دهند تا بتوانند از طریق آن به نخستین و ابتدایی ترین نیاز طبیعی خود در دنیا یعنی اقتصاد پاسخ دهند. از این روست که از نظر آموزه های قرآنی در تبیین و توصیف جامعه، اقتصاد به عنوان قوام و ستون برپادارنده اجتماع انسانی معرفی شده است.(نساء، آیه ۵)
از آن جایی که هدف از امت سازی از سوی خداوند و پیامبر(ص) ارایه یک سبک زندگی الگو و برتر است تا همه نیازهای معنوی و مادی بشر در آن جامعه پاسخ داده شود. (بقره، آیه ۱۴۳ و آیات دیگر) جامعه اسلامی، جامعه ای است که به نیازهای اقتصادی افراد به درستی پاسخ داده می شود.
اما همان اندازه که اقتصاد مایه قوام جامعه است، چشم اسفندیار و پاشنه آشیل جامعه نیز است. به این معنا که جامعه از سوی این بخش همواره در معرض خطر انقراض و نابودی است؛ زیرا اگر جامعه ای نتواند به این هدف اصلی اجتماع پاسخ دهد، از درون دچار فروپاشی می شود. دشمنان هر جامعه بر آن هستند تا با ضربه زدن به اقتصاد، ستون فقرات جامعه را بشکنند و آن را متلاشی و نابود سازند.
اقتصاد مقاومتی به جامعه اسلامی کمک می کند تا ضمن تامین یکی از مهم ترین مولفه های جامعه یعنی آسایش و اقتصاد، اجازه ندهد تا دشمن از این چشم اسفندیار و نقطه ضعف جامعه استفاده کرده و با تیرهای زهرآگین تحریم و فشار، جامعه را فلج کند؛ زیرا اقتصاد مقاومتی جامعه را چنان مصون می دارد که این نقطه ضعف به یک نقطه تحرک و پرش برای جامعه مطرح شده و جامعه اسلامی را به عنوان یک الگوی برتر به جهانیان معرفی نماید؛ زیرا توده های مردمی که جز دنیا هدفی ندارند، به این نتیجه و باور می رسند که اگر دنیا بخواهند سبک زندگی اسلامی را در پیش گیرند. اقتصاد مقاومتی به معنای اقتصادی که بر منابع انسانی و مالی و مادی داخلی جامعه تکیه کرده است و با عناصری از خلاقیت، باور و اعتماد، همه نیازهای خود را تولید و تامین می کند و مستقل و خودکفا از دیگران به راه رشد و شکوفایی خود ادامه می دهد، این امکان را به جامعه اسلامی می دهد تا همه فشارهای سلطه گران و مستکبران را تحمل کرده و آنها را پس زند.
اصولا فلسفه زندگی که انسان براساس شناخت و معرفت نسبت به خود و هستی پیدا می کند، سبک زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد. همان گونه که بینش مادی موجب می شود تا انسان ها همه ظرفیت خود را به جنبه های مادی اختصاص دهند و اصولا به چیزی به نام آخرت باور نداشته و کاری برای آن بخش انجام ندهد.
بینش ها، نگرش ها و باورهای انسانی است که سبک زندگی و نیز جهت و حتی میزان تحرکات بشر را تعیین می کند. بنابراین، دست یابی به اقتصاد مقاومتی متکی به باور وجود توانایی در خود در برابر تحرکات دشمن سلطه گر است. اگر کسی باور نداشته باشد که می تواند بر سرپای خود بایستد و در همه جنبه ها به نیازهای خود پاسخ دهد و یا جامعه ای که چنین باوری را ندارد نمی تواند تحرکاتی برای خودکفایی و استقلال اقتصادی داشته باشد. هم چنین اگر جامعه ای باور نداشته باشد که دشمنانی سلطه گر بر آن هستند تاجامعه را نابود سازند و بر آن سلطه یابند، هرگز اقتصاد مقاومتی برای رهایی از فشارهای دشمنان شکل نخواهد گرفت. برخی بر این باورند که اصولا نمی توانیم یا این که تصور دشمن، توهمی بیش نیست و همواره بر طبل نمی توانیم و تو هم دشمن می کوبند تا جامعه به نوعی باور منفی از جهت توانایی و بی خیالی از نظر دشمن برسد.
بنابراین، می بایست جامعه به این باور برسد که می تواند و دشمنی دارد که می کوشد تا این توان را از وی سلب کند و او را وابسته به خود سازد و استقلال او را مخدوش سازد. در این صورت است که اقتصاد مقاومتی شکل می گیرد.
به سخن دیگر، دست کم دو عنصر فکری و فرهنگی در تحقق اقتصاد مقاومتی نقش اساسی را دارد که عبارت از خودباوری و فشارهای دشمنان است.
از همین جا می توان دریافت که بر مسئولان جامعه و اولیای امور است که مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی را در دستور قرار دهند؛ زیرا می بایست فرهنگ را در جامعه ایجاد و نهادینه سازند که رفتارهای اقتصادی آنان را به شکل خاصی تحت تأثیر مستقیم خود قرار دهد. جامعه می بایست در بینش و نگرش به این باور برسد که توانایی آن را دارد که همه نیازهای اقتصادی خود را پاسخگو باشد و هرگونه فشار دشمنان را نیز دفع کند. مهندسی د راین جا به معنای برقراری نسبت تعادلی و تکاملی میان عوامل و یا متغیرهای تشکیل دهنده یک مجموعه فکری و مادی است تا اقتصاد مقاومتی را تحقق بخشد و آن هدف را در دسترس جامعه قرار دهد.
از آنجایی که فرهنگ پدیده ای است که در یک جامعه شکل می گیرد و در یک فرآیندی تغییر می یابد، پس قابل مدیریت است. به سخن دیگر، فرهنگ هر چند مجموعه ای از اندیشه ها، اخلاقیات، آداب و سنت هاست که رفتار مردم را تحت تأثیر مستقیم قرار می دهد، ولی باید توجه داشت که فرهنگ به سبب تغییرپذیری، مدیریت پذیر است. از این روست که در آیات قرآنی از تغییرات فرهنگی در انسان و جامعه سخن به میان آمده است. خداوند در آیه ۱۱سوره رعد تغییرات فرهنگی در جامعه را منوط به تغییرات فکری و فرهنگی در افراد جامعه می داند. این آیه به صراحت از امکان تغییر بلکه مدیریت پذیری فرهنگی سخن می گوید. بنابراین، می توان با ایجاد تغییر در افراد جامعه، زمینه تغییرات کلان اجتماعی را فراهم آورد. جامعه ای که بر این باور است که نمی تواند با تبیین توانایی و استعدادهای افراد می توان او را به این خودباوری توانستن رساند.
در مهندسی فرهنگ، تلاش بر آن است تا لایه ها، انواع و ارکان فرهنگ شناخته شود و نوع تعامل آن ها را در هر وضعیت به دست آورد و آن را به سمت تعالی اندیشه ها و اخلاقیات و رفتار مورد پذیرش هدایت کرد. بنابراین، در این جا نیز می بایست همه این موارد ملاحظه شود تا جامعه فرهنگ توانستن و خواستن را در خود و رفتارهایش به نمایش گذارد و ترس و خطر دایمی دشمنان و توانایی مقابله با آنان را بپذیرد.
این نوع مهندسی غیر از مهندسی فرهنگی است که ارتباط با مهندسی کل جامعه براساس رویکردهای فرهنگی دارد، زیرا در مهندسی فرهنگی تلاش بر آن است تا همه حوزه ها و ابعاد مختلف یک جامعه از سیاست، اقتصاد، ورزش، هنر، امور نظامی و انتظامی، آموزشی و پرورشی و مانند آن در چارچوب فرهنگی خاص هدایت و مدیریت شود.
در مهندسی فرهنگ اقتصادی، هدف آن است که فرهنگی که اقتصاد مبتنی بر آن شکل گرفته است را مدیریت و تغییر دهیم تا چنان در جامعه شکل گیرد که مبتنی بر اهداف اصلی تصمیم سازان و تصمیم گیران کلان جامعه است. به عنوان نمونه در فرهنگ اسلامی، زکات از سود رفتارهای اقتصادی به عنوان یک عامل رشد و نمو اقتصادی معرفی شده است در حالی که به ظاهر زکات از دست دادن بخشی از سود و سرمایه آینده است. مهندسی فرهنگ اقتصاد اسلامی به این معناست که این فکر که زکات از دست دادن نیست بلکه افزایش و نمو و زیاده در مال است، پذیرفته و به عنوان باور درآید تا در رفتارهای اقتصادی جامعه خودش را نشان دهد و شخص به قصد افزایش ثروت و سرمایه به زکات اقدام کند.
در حوزه مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی نیز می بایست دو اصل اساسی توانستن و سلطه مستکبران و دشمنان پذیرفته شود تا اقتصاد مقاومتی شکل گیرد. اگر جامعه به این باور نرسد که می تواند در حوزه اقتصادی مثلا به استقلال و خودکفایی برسد یا این که وجود دشمنان و سلطه گران مستکبر و متجاوز را تو هم بشمارد، هرگز اقتصاد مقاومتی شکل نخواهد گرفت.
با توجه به این که جامعه اسلامی در عصر معاصر هنوز به این باورها نرسیده است لازم است تا مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی شکل گیرد و از سوی مسئولان این معنا مدیریت شود تا با تغییر در باورها، تغییرات مثبت و متناسب با اهداف اقتصاد مقاومتی تحقق یابد. بنابراین، لازم است تا با سیاست گزاری و برنامه ریزی های مشخص این راهبرد اقتصاد مقاومتی در جامعه اسلامی به عنوان یک فرهنگ درآید. این جاست که مثلا غرقه سازی از طریق بسیج تمامی امکانات تبلیغی و رسانه ای برای افکارسازی ضروری می شود، زیرا می بایست جامعه به این باور برسد که می تواند و فشارهای دشمن را می بایست بشناسد و از سر راه بردارد.
از نظر فرهنگ اقتصادی جامعه می بایست به این باور برسد که تولید و عدالت اقتصادی یک ماموریت و وظیفه الهی است (هود، آیه ۶۱) و به عنوان یک ارزش آن را در رفتارهای اجتماعی خود به کار گیرد و به عناوین چون زهد، تنبلی نورزد و از تولید و فعالیت های مولد اقتصادی باز نماند.
مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی می بایست در فرهنگ عمومی جامعه چنان حساسیت ایجاد کند که همه مردم نیاز به اقتصاد مقاومتی را درک و باور کنند و برای تحقق آن بکوشند. هم چنین در فرهنگ تخصصی، فعالان عرصه اقتصاد را به فعالیت در این چارچوب هدایت و مدیریت نماید.
از آنجایی که مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی مانند هر حوزه دیگر، نیازمند تولید دانش و ادبیات متناسب با آن می باشد می باید درحوزه مدیریت پژوهش اقتصادی نیز وارد شد. و ادبیات جدیدی مبتنی بر اقتصاد مقاومتی تولید و درجامعه رایج کرد و آن گاه در مدیریت آموزش آن ادبیات و فرهنگ تولید شده را در اذهان قرار داد تا افراد جامعه با این رویکرد جدید انس گیرند.
البته ترویج فرهنگ اقتصاد مقاومتی بخشی از مهندسی آن است. به این معنا که فراتر از آموزش می بایست به دنبال ایجاد الگوهای عملی برای فرهنگی اندیشیدن و فرهنگی رفتار نمودن جامعه درحوزه عملکردهای اقتصاد مقاومتی باشیم. در همین راستا می بایست همه رسانه ها و مراکز دولتی و خصوصی و نیمه دولتی و عمومی به کار گرفته شود تا فرهنگ اقتصاد مقاومتی در همه جا به عنوان یک دغدغه اصلی جامعه مطرح و به عنوان یک ارزش اساسی جامعه ترویج شود.
با آنچه گذشت دانسته شد که همه حوزه های زندگی بشر تحت تاثیر یکدیگر عمل می کنند؛ به این معنا که بینش ها در رفتارها و رفتارها در بینش ها تاثیرگذار هستند. از این روست که اگر ما برای جامعه انسانی سه وجه سیاست، اقتصاد و فرهنگ قایل شویم، هر سه حوزه درهر اقدام مثبت و منفی تحت تاثیر مستقیم یک دیگر قرار می گیرند. اصلاح و افساد هر یک از این سه حوزه بی درنگ یا در یک فرآیندی ابعاد دیگر جامعه را تحت تاثیر قرارمی دهد. از این رو همواره میان حوزه های گوناگون داد وستد مطرح است. پس نمی توان برای یک حوزه بی توجه به تاثیرات یا تاثرات حوزه های دیگر برنامه ریزی کرد. این بدان معنا خواهد بود که در مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی می بایست حوزه دیگر چون سیاست نیز مدنظر قرار گیرد. این جاست که به نقش کلیدی مثلا سیاست مداران و کارگزاران نظام سیاسی برای دست یابی به اقتصاد مقاومتی می بایست توجه داشت. مشکلات فرهنگی می تواند متاثر از اقتصاد یا سیاست باشد یا مشکلات سیاسی جامعه تحت تاثیر مشکلات اقتصادی یا فرهنگی جامعه قرار گیرد. بنابراین درمهندسی می بایست همواره از توسعه نامتوازن جلوگیری کرد واگر کاری انجام می شود دست کم درسه بعد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جامعه به شکل متعادل و متوازن انجام گیرد. از این روست که گاه سخن از مهندسی جامع مطرح می شود تا از هرگونه رشد کاریکتاتوری و نامتوازن جلوگیری کرد و عدالت را در میان سه گانه ها رعایت نمود.
دشمن از آنجایی که از تبدیل شدن ایران اسلامی به یک قدرت منطقه ای و جهانی و الگوبرداری از آن درسرتا سر جهان هراسان است؛ چرا که سلطه استبدادی و بی چون و چرای او در معرض خطر قرار می دهد، اجازه نمی دهد تا گفتمان نظام اسلامی به شکل یک جامعه و دولت شکل گیرد و در عرصه بین المللی خودنمایی کند. از این روست که با سبک زندگی براساس اسلام ناب محمدی به شدت مبارزه می کند.
مهندسی فرهنگ اقتصادی درکنار مهندسی فرهنگی به معنای احیای نوع متفاوتی از مدیریت جامع اقتصادی نظام کشور است که بر اساس آن اهداف جامعه از حاشیه به متن آورده می شود و در انتخاب هر راهبرد، خط مشی، طرح برنامه مدنظر قرار می گیرد.
امام خامنه ای با توجه به نیازهای جامعه اسلامی، مهندسی فرهنگ را در دستور کار خود قرارداده اند.
ایشان به عنوان یک نخبه و روشنفکر اسلامی در مقام مدیریت فرهنگ، با تولید مفاهیم و اصطلاحات جدید بر آن است تا فرهنگ جامعه را به درستی بازسازی و اصلاح نماید وبراساس اسلام ناب محمدی به معاصرت بکشاند. ایشان با ایجاد اصطلاح و مفهوم اقتصاد مقاومتی بر آن شد تا نیازهای راهبردی جامعه را شناسایی و به جامعه معرفی کند و ایشان را در این جهت مدیریت نماید. البته از آن جایی که فرهنگ را همگان می سازند گام اصلی را می بایست درگام نخست مدیران ارشد نظام و سپس از طریق رسانه ها همه بخش ها و سطوح جامعه بردارد تا اقتصاد مقاومتی شکل گیرد.
بنابر این، برای دست یابی به اقتصاد مقاومتی نخست می بایست مدیریت فرهنگ سازی به جهت تغییرات متناسب و لازم از طریق مهندسی فرهنگ اقتصادی انجام گیرد تا جامعه درمسیری قرار گیرد که به دو اصل توانستن و مقاومت در برابر فشار برسد و شکل جدیدی از اقتصاد و تولید را سامان دهد که ضمن برآورده کردن همه نیازهای اساسی جامعه، در برابر هرگونه فشار سلطه گران و مستکبران مقاومت کند و از استقلال و خودکفایی بهره مند شود و به مسیر رشد و شکوفایی خود ادامه دهد.
منبع: www.magiran.com
مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی به معنای مدیریت افکارسازی جامعه به گونه ای است که بتواند نسبت تعادلی و تکاملی را میان عوامل و متغیرهای تشکیل دهنده اقتصاد مقاومتی شکل دهد. در این جا برخلاف مهندسی فرهنگی، خود فرهنگ به عنوان یک موضوع قابل مدیریت در دستور کار قرار می گیرد تا چنین رویکرد فرهنگی در جامعه برای رسیدن به هدفی چون اقتصاد مقاومتی پدید آید.
در این مقاله با مراجعه به آموزه های وحیانی اسلام سعی بر آن است تا نقش مهندسی فرهنگ در تحقق اقتصاد مقاومتی بیان شود و راهکارهایی جهت مدیریت فرهنگی ارایه گردد.
اقتصاد مقاومتی نیاز دیروز و امروز جامعه اسلامی
اقتصاد در آموزه های وحیانی اسلام به عنوان زیربنا یا رو بنا مطرح نیست؛ زیرا انسان در جهان مادی دنیوی، دارای نیازهای متضاد و متقابل دوگانه ای است که نمی توان هیچ یک را کم اهمیت تر از آن دیگری دانست. انسان ترکیبی از روان و تن است؛ هر چند که روان پیش ازورود در کالبد تن همان جان و روح مجرد از هرگونه ماده است؛ ولی قرار گرفتن روح در جسم موجب می شود تا روان و نفسی شکل گیرد که خصوصیات برزخی دارد و میان مجرد و ماده است. این گونه است که روان آدمی همان گونه که به حوزه مجرد گرایش دارد به حوزه مادیات نیز گرایش دارد. این گرایش دو سویه است که آدمی را در میان دو قطب متقابل مادی و مجرد قرار می دهد. از نظر آموزه های اسلامی، انسان به عنوان یک مرکب از روح و جسم لازم است تا به هر دو نیازهای معنوی و مادی خود پاسخ دهد و هرگونه نادیده گرفتن و عدم پاسخ گویی به این نیازها موجب می شود تا انسان مسیر شدن کمالی و تعالی خود را نتواند بپیماید. قرار گرفتن روح و جان در تن و ماده موجب شده تا نیازهای مادی نخستین دغدغه آدمی شود. از این روست که انسان به عنوان یک حیوان غذایی از آب و نان می خواهد.همچنین اسلام به گرایش فطری و غریزی بشر به اجتماع توجه دارد؛ زیرا به دلایل چندی نمی تواند به تنهایی زندگی کند؛ زیرا نیازهای عاطفی و احساسی انسان از یک سو و نیازهای جسمی و جنسی از سوی دیگر او را به سوی دیگری می کشاند تا اجتماعی را شکل بخشد.
برخی بر این باورند که گرایش طبیعی انسان به جامعه و اجتماع برای استخدام و پاسخ گویی به نیازهای خودش است؛ هر چند که این تنها دلیل برای جامعه گرایی بشر نیست، ولی نمی توان آن را نادیده گرفت. این جاست که می توان مساله اقتصاد را به عنوان یک مولفه اصلی در تحقق اجتماع مدنظر قرار داد؛ زیرا انسان ها برای این اجتماع را شکل می دهند تا بتوانند از طریق آن به نخستین و ابتدایی ترین نیاز طبیعی خود در دنیا یعنی اقتصاد پاسخ دهند. از این روست که از نظر آموزه های قرآنی در تبیین و توصیف جامعه، اقتصاد به عنوان قوام و ستون برپادارنده اجتماع انسانی معرفی شده است.(نساء، آیه ۵)
از آن جایی که هدف از امت سازی از سوی خداوند و پیامبر(ص) ارایه یک سبک زندگی الگو و برتر است تا همه نیازهای معنوی و مادی بشر در آن جامعه پاسخ داده شود. (بقره، آیه ۱۴۳ و آیات دیگر) جامعه اسلامی، جامعه ای است که به نیازهای اقتصادی افراد به درستی پاسخ داده می شود.
اما همان اندازه که اقتصاد مایه قوام جامعه است، چشم اسفندیار و پاشنه آشیل جامعه نیز است. به این معنا که جامعه از سوی این بخش همواره در معرض خطر انقراض و نابودی است؛ زیرا اگر جامعه ای نتواند به این هدف اصلی اجتماع پاسخ دهد، از درون دچار فروپاشی می شود. دشمنان هر جامعه بر آن هستند تا با ضربه زدن به اقتصاد، ستون فقرات جامعه را بشکنند و آن را متلاشی و نابود سازند.
اقتصاد مقاومتی به جامعه اسلامی کمک می کند تا ضمن تامین یکی از مهم ترین مولفه های جامعه یعنی آسایش و اقتصاد، اجازه ندهد تا دشمن از این چشم اسفندیار و نقطه ضعف جامعه استفاده کرده و با تیرهای زهرآگین تحریم و فشار، جامعه را فلج کند؛ زیرا اقتصاد مقاومتی جامعه را چنان مصون می دارد که این نقطه ضعف به یک نقطه تحرک و پرش برای جامعه مطرح شده و جامعه اسلامی را به عنوان یک الگوی برتر به جهانیان معرفی نماید؛ زیرا توده های مردمی که جز دنیا هدفی ندارند، به این نتیجه و باور می رسند که اگر دنیا بخواهند سبک زندگی اسلامی را در پیش گیرند. اقتصاد مقاومتی به معنای اقتصادی که بر منابع انسانی و مالی و مادی داخلی جامعه تکیه کرده است و با عناصری از خلاقیت، باور و اعتماد، همه نیازهای خود را تولید و تامین می کند و مستقل و خودکفا از دیگران به راه رشد و شکوفایی خود ادامه می دهد، این امکان را به جامعه اسلامی می دهد تا همه فشارهای سلطه گران و مستکبران را تحمل کرده و آنها را پس زند.
لزوم مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی
البته دست یابی به اقتصاد مقاومتی نیازمند بسترسازی و ایجاد شرایط و زمینه هایی است که اگر تحقق نیابد نمی توان امید داشت که اقتصاد مقاومتی در جامعه شکل گیرد. از مهم ترین عواملی که اقتصاد مقاومتی بر بنیاد آن شکل می گیرد، بینش و نگرشی است که به عنوان موتور محرکه فعالیت های انسانی مطرح است.اصولا فلسفه زندگی که انسان براساس شناخت و معرفت نسبت به خود و هستی پیدا می کند، سبک زندگی او را تحت تاثیر قرار می دهد. همان گونه که بینش مادی موجب می شود تا انسان ها همه ظرفیت خود را به جنبه های مادی اختصاص دهند و اصولا به چیزی به نام آخرت باور نداشته و کاری برای آن بخش انجام ندهد.
بینش ها، نگرش ها و باورهای انسانی است که سبک زندگی و نیز جهت و حتی میزان تحرکات بشر را تعیین می کند. بنابراین، دست یابی به اقتصاد مقاومتی متکی به باور وجود توانایی در خود در برابر تحرکات دشمن سلطه گر است. اگر کسی باور نداشته باشد که می تواند بر سرپای خود بایستد و در همه جنبه ها به نیازهای خود پاسخ دهد و یا جامعه ای که چنین باوری را ندارد نمی تواند تحرکاتی برای خودکفایی و استقلال اقتصادی داشته باشد. هم چنین اگر جامعه ای باور نداشته باشد که دشمنانی سلطه گر بر آن هستند تاجامعه را نابود سازند و بر آن سلطه یابند، هرگز اقتصاد مقاومتی برای رهایی از فشارهای دشمنان شکل نخواهد گرفت. برخی بر این باورند که اصولا نمی توانیم یا این که تصور دشمن، توهمی بیش نیست و همواره بر طبل نمی توانیم و تو هم دشمن می کوبند تا جامعه به نوعی باور منفی از جهت توانایی و بی خیالی از نظر دشمن برسد.
بنابراین، می بایست جامعه به این باور برسد که می تواند و دشمنی دارد که می کوشد تا این توان را از وی سلب کند و او را وابسته به خود سازد و استقلال او را مخدوش سازد. در این صورت است که اقتصاد مقاومتی شکل می گیرد.
به سخن دیگر، دست کم دو عنصر فکری و فرهنگی در تحقق اقتصاد مقاومتی نقش اساسی را دارد که عبارت از خودباوری و فشارهای دشمنان است.
از همین جا می توان دریافت که بر مسئولان جامعه و اولیای امور است که مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی را در دستور قرار دهند؛ زیرا می بایست فرهنگ را در جامعه ایجاد و نهادینه سازند که رفتارهای اقتصادی آنان را به شکل خاصی تحت تأثیر مستقیم خود قرار دهد. جامعه می بایست در بینش و نگرش به این باور برسد که توانایی آن را دارد که همه نیازهای اقتصادی خود را پاسخگو باشد و هرگونه فشار دشمنان را نیز دفع کند. مهندسی د راین جا به معنای برقراری نسبت تعادلی و تکاملی میان عوامل و یا متغیرهای تشکیل دهنده یک مجموعه فکری و مادی است تا اقتصاد مقاومتی را تحقق بخشد و آن هدف را در دسترس جامعه قرار دهد.
از آنجایی که فرهنگ پدیده ای است که در یک جامعه شکل می گیرد و در یک فرآیندی تغییر می یابد، پس قابل مدیریت است. به سخن دیگر، فرهنگ هر چند مجموعه ای از اندیشه ها، اخلاقیات، آداب و سنت هاست که رفتار مردم را تحت تأثیر مستقیم قرار می دهد، ولی باید توجه داشت که فرهنگ به سبب تغییرپذیری، مدیریت پذیر است. از این روست که در آیات قرآنی از تغییرات فرهنگی در انسان و جامعه سخن به میان آمده است. خداوند در آیه ۱۱سوره رعد تغییرات فرهنگی در جامعه را منوط به تغییرات فکری و فرهنگی در افراد جامعه می داند. این آیه به صراحت از امکان تغییر بلکه مدیریت پذیری فرهنگی سخن می گوید. بنابراین، می توان با ایجاد تغییر در افراد جامعه، زمینه تغییرات کلان اجتماعی را فراهم آورد. جامعه ای که بر این باور است که نمی تواند با تبیین توانایی و استعدادهای افراد می توان او را به این خودباوری توانستن رساند.
در مهندسی فرهنگ، تلاش بر آن است تا لایه ها، انواع و ارکان فرهنگ شناخته شود و نوع تعامل آن ها را در هر وضعیت به دست آورد و آن را به سمت تعالی اندیشه ها و اخلاقیات و رفتار مورد پذیرش هدایت کرد. بنابراین، در این جا نیز می بایست همه این موارد ملاحظه شود تا جامعه فرهنگ توانستن و خواستن را در خود و رفتارهایش به نمایش گذارد و ترس و خطر دایمی دشمنان و توانایی مقابله با آنان را بپذیرد.
این نوع مهندسی غیر از مهندسی فرهنگی است که ارتباط با مهندسی کل جامعه براساس رویکردهای فرهنگی دارد، زیرا در مهندسی فرهنگی تلاش بر آن است تا همه حوزه ها و ابعاد مختلف یک جامعه از سیاست، اقتصاد، ورزش، هنر، امور نظامی و انتظامی، آموزشی و پرورشی و مانند آن در چارچوب فرهنگی خاص هدایت و مدیریت شود.
در مهندسی فرهنگ اقتصادی، هدف آن است که فرهنگی که اقتصاد مبتنی بر آن شکل گرفته است را مدیریت و تغییر دهیم تا چنان در جامعه شکل گیرد که مبتنی بر اهداف اصلی تصمیم سازان و تصمیم گیران کلان جامعه است. به عنوان نمونه در فرهنگ اسلامی، زکات از سود رفتارهای اقتصادی به عنوان یک عامل رشد و نمو اقتصادی معرفی شده است در حالی که به ظاهر زکات از دست دادن بخشی از سود و سرمایه آینده است. مهندسی فرهنگ اقتصاد اسلامی به این معناست که این فکر که زکات از دست دادن نیست بلکه افزایش و نمو و زیاده در مال است، پذیرفته و به عنوان باور درآید تا در رفتارهای اقتصادی جامعه خودش را نشان دهد و شخص به قصد افزایش ثروت و سرمایه به زکات اقدام کند.
در حوزه مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی نیز می بایست دو اصل اساسی توانستن و سلطه مستکبران و دشمنان پذیرفته شود تا اقتصاد مقاومتی شکل گیرد. اگر جامعه به این باور نرسد که می تواند در حوزه اقتصادی مثلا به استقلال و خودکفایی برسد یا این که وجود دشمنان و سلطه گران مستکبر و متجاوز را تو هم بشمارد، هرگز اقتصاد مقاومتی شکل نخواهد گرفت.
با توجه به این که جامعه اسلامی در عصر معاصر هنوز به این باورها نرسیده است لازم است تا مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی شکل گیرد و از سوی مسئولان این معنا مدیریت شود تا با تغییر در باورها، تغییرات مثبت و متناسب با اهداف اقتصاد مقاومتی تحقق یابد. بنابراین، لازم است تا با سیاست گزاری و برنامه ریزی های مشخص این راهبرد اقتصاد مقاومتی در جامعه اسلامی به عنوان یک فرهنگ درآید. این جاست که مثلا غرقه سازی از طریق بسیج تمامی امکانات تبلیغی و رسانه ای برای افکارسازی ضروری می شود، زیرا می بایست جامعه به این باور برسد که می تواند و فشارهای دشمن را می بایست بشناسد و از سر راه بردارد.
از نظر فرهنگ اقتصادی جامعه می بایست به این باور برسد که تولید و عدالت اقتصادی یک ماموریت و وظیفه الهی است (هود، آیه ۶۱) و به عنوان یک ارزش آن را در رفتارهای اجتماعی خود به کار گیرد و به عناوین چون زهد، تنبلی نورزد و از تولید و فعالیت های مولد اقتصادی باز نماند.
مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی می بایست در فرهنگ عمومی جامعه چنان حساسیت ایجاد کند که همه مردم نیاز به اقتصاد مقاومتی را درک و باور کنند و برای تحقق آن بکوشند. هم چنین در فرهنگ تخصصی، فعالان عرصه اقتصاد را به فعالیت در این چارچوب هدایت و مدیریت نماید.
از آنجایی که مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی مانند هر حوزه دیگر، نیازمند تولید دانش و ادبیات متناسب با آن می باشد می باید درحوزه مدیریت پژوهش اقتصادی نیز وارد شد. و ادبیات جدیدی مبتنی بر اقتصاد مقاومتی تولید و درجامعه رایج کرد و آن گاه در مدیریت آموزش آن ادبیات و فرهنگ تولید شده را در اذهان قرار داد تا افراد جامعه با این رویکرد جدید انس گیرند.
البته ترویج فرهنگ اقتصاد مقاومتی بخشی از مهندسی آن است. به این معنا که فراتر از آموزش می بایست به دنبال ایجاد الگوهای عملی برای فرهنگی اندیشیدن و فرهنگی رفتار نمودن جامعه درحوزه عملکردهای اقتصاد مقاومتی باشیم. در همین راستا می بایست همه رسانه ها و مراکز دولتی و خصوصی و نیمه دولتی و عمومی به کار گرفته شود تا فرهنگ اقتصاد مقاومتی در همه جا به عنوان یک دغدغه اصلی جامعه مطرح و به عنوان یک ارزش اساسی جامعه ترویج شود.
با آنچه گذشت دانسته شد که همه حوزه های زندگی بشر تحت تاثیر یکدیگر عمل می کنند؛ به این معنا که بینش ها در رفتارها و رفتارها در بینش ها تاثیرگذار هستند. از این روست که اگر ما برای جامعه انسانی سه وجه سیاست، اقتصاد و فرهنگ قایل شویم، هر سه حوزه درهر اقدام مثبت و منفی تحت تاثیر مستقیم یک دیگر قرار می گیرند. اصلاح و افساد هر یک از این سه حوزه بی درنگ یا در یک فرآیندی ابعاد دیگر جامعه را تحت تاثیر قرارمی دهد. از این رو همواره میان حوزه های گوناگون داد وستد مطرح است. پس نمی توان برای یک حوزه بی توجه به تاثیرات یا تاثرات حوزه های دیگر برنامه ریزی کرد. این بدان معنا خواهد بود که در مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی می بایست حوزه دیگر چون سیاست نیز مدنظر قرار گیرد. این جاست که به نقش کلیدی مثلا سیاست مداران و کارگزاران نظام سیاسی برای دست یابی به اقتصاد مقاومتی می بایست توجه داشت. مشکلات فرهنگی می تواند متاثر از اقتصاد یا سیاست باشد یا مشکلات سیاسی جامعه تحت تاثیر مشکلات اقتصادی یا فرهنگی جامعه قرار گیرد. بنابراین درمهندسی می بایست همواره از توسعه نامتوازن جلوگیری کرد واگر کاری انجام می شود دست کم درسه بعد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جامعه به شکل متعادل و متوازن انجام گیرد. از این روست که گاه سخن از مهندسی جامع مطرح می شود تا از هرگونه رشد کاریکتاتوری و نامتوازن جلوگیری کرد و عدالت را در میان سه گانه ها رعایت نمود.
دشمن از آنجایی که از تبدیل شدن ایران اسلامی به یک قدرت منطقه ای و جهانی و الگوبرداری از آن درسرتا سر جهان هراسان است؛ چرا که سلطه استبدادی و بی چون و چرای او در معرض خطر قرار می دهد، اجازه نمی دهد تا گفتمان نظام اسلامی به شکل یک جامعه و دولت شکل گیرد و در عرصه بین المللی خودنمایی کند. از این روست که با سبک زندگی براساس اسلام ناب محمدی به شدت مبارزه می کند.
مهندسی فرهنگ اقتصاد مقاومتی، مدیریت فرهنگ سازی
چنان که گفته شد، مهندسی فرهنگی نوعی مدیریت فرهنگ سازی است تا الگوهای فرهنگی و رفتار جامعه درجهت اهداف متعالی جامعه مدیریت و ساماندهی شود. شکی نیست که آغاز چنین تحولی درجامعه باید از سوی مدیران و کارگزاران ارشد نظام در همه سازمان ها و نهادهای وابسته به نظام آغاز گردد؛ چرا که مردم بر دین رهبران و آیین ملوک خویش هستند (الناس علی دین ملوکهم). تغییرات رفتاری در جامعه نیز می بایست همراه با تعمیق شناخت و اصلاح زیربنایی در نظام جزیی درون سازمانی انجام پذیرد.مهندسی فرهنگ اقتصادی درکنار مهندسی فرهنگی به معنای احیای نوع متفاوتی از مدیریت جامع اقتصادی نظام کشور است که بر اساس آن اهداف جامعه از حاشیه به متن آورده می شود و در انتخاب هر راهبرد، خط مشی، طرح برنامه مدنظر قرار می گیرد.
امام خامنه ای با توجه به نیازهای جامعه اسلامی، مهندسی فرهنگ را در دستور کار خود قرارداده اند.
ایشان به عنوان یک نخبه و روشنفکر اسلامی در مقام مدیریت فرهنگ، با تولید مفاهیم و اصطلاحات جدید بر آن است تا فرهنگ جامعه را به درستی بازسازی و اصلاح نماید وبراساس اسلام ناب محمدی به معاصرت بکشاند. ایشان با ایجاد اصطلاح و مفهوم اقتصاد مقاومتی بر آن شد تا نیازهای راهبردی جامعه را شناسایی و به جامعه معرفی کند و ایشان را در این جهت مدیریت نماید. البته از آن جایی که فرهنگ را همگان می سازند گام اصلی را می بایست درگام نخست مدیران ارشد نظام و سپس از طریق رسانه ها همه بخش ها و سطوح جامعه بردارد تا اقتصاد مقاومتی شکل گیرد.
بنابر این، برای دست یابی به اقتصاد مقاومتی نخست می بایست مدیریت فرهنگ سازی به جهت تغییرات متناسب و لازم از طریق مهندسی فرهنگ اقتصادی انجام گیرد تا جامعه درمسیری قرار گیرد که به دو اصل توانستن و مقاومت در برابر فشار برسد و شکل جدیدی از اقتصاد و تولید را سامان دهد که ضمن برآورده کردن همه نیازهای اساسی جامعه، در برابر هرگونه فشار سلطه گران و مستکبران مقاومت کند و از استقلال و خودکفایی بهره مند شود و به مسیر رشد و شکوفایی خود ادامه دهد.
منبع: www.magiran.com
/ج