کارویژه های دین در اداره اجتماع

قبل از پرداختن به موضوع تأثیر دین در مدیریت جامعه، به جا و بایسته است که مفهوم دین بررسی شود تا منظور خود را از این واژه دقیقاً مشخص کنیم. رویکرد ما به دین فقط شامل ادیان آسمان و توحیدی می شود و ایدان زمینی را که خاستگاه
جمعه، 30 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کارویژه های دین در اداره اجتماع
کارویژه های دین در اداره اجتماع

نویسنده: دکتر فاضل حسامی




 
قبل از پرداختن به موضوع تأثیر دین در مدیریت جامعه، به جا و بایسته است که مفهوم دین بررسی شود تا منظور خود را از این واژه دقیقاً مشخص کنیم. رویکرد ما به دین فقط شامل ادیان آسمان و توحیدی می شود و ایدان زمینی را که خاستگاه بشری دارند، در بر نمی گیرد. منظور از ادیان زمینی ادیانی است که انسان ها فارغ از وحی آنها را به وجود آورده و به مرور پیروانی، کم یا بسیار، برای خود پیدا کرده اند. در بحث کارآمدی دین، ادیان زمینی مدنظر نیستند و فقط ادیان آسمانی بررسی می شوند. با مطالعه ی اجمالی ادیان آسمانی و توحیدی، درمی یابیم که برجسته ترین و ممتازترین دین آسمانی، بدون هیچ مبالغه و مجامله ای، اسلام است. پیامبر اکرم (ص) نیز در روایتی به این نکته تصریح دارند، آنجا که می فرمایند: «الإسلام یعلو و لا یعلی علیه» (1) اسلام از همه برتر است و هیچ یک از ادیان بر آن برتری ندارد. همچنین قرآن این اصل را چنین بیان می دارد: «إن الدین عند الله الإسلام» (2) پس منظور ما از دین، اسلام است که دینی جامع و کامل است. اسلام ظرایف، لطایف و تمام گزاره های کلیدی ادیان گذشته را به اشکال مختلف در درون خود جا داده و مازاد بر آنها هم در همه ی عرصه ها سخنی برای گفتن دارد. لذا وقتی می گوییم تأثیر دین در مدیریت جامعه، منظورمان تأثیر دین اسلام است در مدیریت اجتماع.
برای تکمیل بحث، ذکر این نکته ضروری است که منظور ما از اسلام، اسلامی است که عقل، کتاب و سنت معصومان (علیهم السلام) را با هم دارا است. پس سه منبع اساسی برای شناخت دین عبارتند از: عقل، ‌کتاب و سنت امامان معصوم (ع). اما تعریف دین؛ دین مجموعه ای منسجم، مرتب و سامان یافته از یک سری عقاید، ارزش ها و هنجارهایی است که به بروز مجموعه ای از کنش ها و اعمال منجر می شود و رابطه منطقی بین این گزاره ها وجود دارد. به دیگر سخن، ارزش هایی که در درون اسلام طراحی شده، با مبانی عقیدتی بیگانه نیستند. پایه های آنها محکم و استوار است و حکایت از واقعیت ها و حقایقی دارند؛ البته در بسیاری از موارد ما از آنها اطلاع و آگاهی لازم را نداریم. این ارزش های متکی بر عقاید مستحکم و بنیادین، در یک سری از قاعده های عملی تجلی پیدا می کنند که اسمش را «هنجارهای دینی و اسلامی» می گذاریم. این هنجارها اعمال را تنظیم می کنند؛ یعنی اینکه انسان چه اعمالی را چگونه انجام بدهد که طبیعتاً الزام را هم در پی دارد؛ یعنی باید آن عمل به شکلی که دین بیان داشته انجام شود. اعمالی که در شاکله و سامانه اسلام پیش بینی شده است، پشتوانه هنجاری، ارزشی و عقیدتی دارند. بعضی از آنها به سمت مناسک دینی جهت گیری شدند و برخی دیگر امور روزمره زندگی را سامان می دهند. در واقع اعمال و احکام دین به دو دسته تقسیم می شوند: اعمال عبادی؛ مثل حج، خمس، زکات و مواردی از این دست. دسته دوم احکام و اعمالی که ناظر به زندگی روزمره است؛ مثل ازدواج و معاملات. از زاویه دیگر، دین، هم قلمرو فرامادی را در بر می گیرد و هم قلمرو مادی را؛‌ یعنی برای یک سری از «هست ها»ی غیرمادی، همانند آخرت گزاره دارد. هم به مبدأ پرداخته، هم به منتها؛ هم زندگی مادی و هم زندگی فرامادی را پوشش داده است. برای نفس انسانی،‌ روح انسانی و عالم عقبی حرف دارد. از سوی دیگر در زندگی مادی، علاوه بر گذشته مادی انسان، درباره ی حال و آینده او هم سخن دارد و این سه قلمرو زمانی را به تصویر کشیده است. از جهت دیگر که بسیار حائز اهمیت است، هم به قلمرو فردی در زندگی مادی توجه داشته، هم به عرصه اجتماعی پرداخته است.
پس اسلام دنیا را با آخرت، ماده را به همراه فراماده، گذشته و حال و آینده را همراه با هم مدنظر قرار داده و علاوه بر قلمرو فردی، روابط اجتماعی را نیز در نظر داشته است. با توجه به این مقدمه، در جوامع اسلامی مجموعه ای از ارزش ها، هنجارها و اعمال حاکم است که در زندگی مادی افراد تعیین تکلیف می کنند. بعضی از این دستورالعمل ها، ناظر به قبل از وقوع یک کار است؛‌ مثلاً اسلام مسائلی را برای قبل از ازدواج توصیه کرده است. در فرآیند تشکیل خانواده نیز دستورهایی دارد مبنی بر نوع رفتار با همسر و فرزند. حقوق متقابل اعضای خانواده را نسبت به یکدیگر نیز مشخص کرده است. برای کلیت خانواده قواعدی را تنظیم کرده و بیان داشته که اگر زن یا مرد از انجام دادن وظایف خود سر باز زد، با چه روشی با او برخورد شود. گاهی اوقات این دستورها جنبه بازدارندگی دارد؛ بعضی مواقع جنبه تنبیهی و در برخی موارد جنبه جبران. بر این اساس دین اسلام و به شکل خاصش، تشیّع، تأثیر قابل توجهی در مدیریت اجتماعی دارند. بنابراین اسلام و مکتب اهل بیت(ع)،‌ هم در طراحی اولیه کنش های فردی و اجتماعی نقش ایفا می کند و هم در ادامه، روش ها و مکانیزم هایی برای حفظ طرح اولیه پیش بینی کرده تا این آموزه ها به اعضای جامعه منتقل شود. برای فرآیند جامعه پذیری نیز بیان داشته که انسان با چه کسانی نشست و برخاست داشته باشد و از روابط با چه کسانی بپرهیزد. چه چیزهایی را ببیند و از چه چیزهایی چشم بپوشد. چه معلوماتی را کسب کند و چه دانش هایی را فرانگیرد. اما به طور طبیعی همه ی کسانی که در این نظام اجتماعی زندگی می کنند، به طور کامل هنجارها و باید و نبایدها را رعایت نمی کنند و گاهی از آنها تخطّی می کنند. برای اینکه در این موارد نظام اجتماعی آسیب نبیند و بتوان آن را به نحو شایسته مدیریت کرد تا استمرار پیدا کند، یک سری اهرم های کنترل پیش بینی شده است. مثلاً امر به معروف و نهی از منکر در این زمینه عنصر بسیار مهمی است که سازوکار بسیار جالبی دارد؛ چرا که هم به طور رسمی اجرا می شود و هم غیررسمی؛ یعنی علاوه بر حکومت، مردم نیز در قبال آن مسئولیت دارند. در حاکمیت، حاکم و دولت مردان موظفند به گونه ای امر به معروف و نهی از منکر کنند و در مقابل، توده ی مردم نیز باید جلوه ای دیگر از امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشند که نهادهای مردم بنیاد این وظیفه را انجام می دهند. همه ی مسلمانان در جامعه ی اسلامی موظفند که این فریضه ی الهی را برپا دارند و به این وسیله ضامن حفاظت و بقای الگویی شوند که اسلام طراحی کرده است. کسانی که در این دایره قرار نگیرند، پایبند ارزش ها و هنجارهای دینی نباشند و حقوق دیگران را تضییع کنند، سامانه مدیریت اجتماعی دین پیش بینی کرده که براساس قواعد و مقررات یا اصولی که از قبل تعیین شده است، حکومت اسلامی نوع خاصی از تنبیه را برای این افراد در نظر بگیرند که گاهی حد است، گاهی تعزیر و گاهی حبس و مواردی از این قبیل. البته در اینجا نیز نظام اسلامی مدیریت شایسته ی خود را اعمال کرده و تأکید دارد که نباید بیش از آنچه تعیین شده، مجرم را تنبیه کرد. در تنبیه مجرم باید عدالت حاکم باشد. با این طراحی که شامل طرح اولیه، مکانیزم های حفظ طرح اولیه و مکانیزم های برخورد با خاطیان می شود، نظام کنترلی اجتماعی اسلام شکل می گیرد. همه ی این موارد در جهت تضمین مدیریت اجتماعی است که در مکتب اهل بیت (ع) پیش بینی شده است. تأکید ما بر روی «مکتب اهل بیت(ع)»، به این دلیل است که آن را عصاره ی اسلام می دانیم و معتقدیم هیچ گونه تحریفی در آن رخ نداده است. مکتب اهل بیت (ع)، از ورود ناخالصی ها به درون اسلام پیشگیری می کند و در صورت ورود این ناخالصی ها، سازوکار این مکتب به گونه ای است که می تواند ضمن برخورد با آنها، به ترمیم چهره ی دین بپردازد و خلوص اسلام را حفظ کند. لذا وجود ائمه (ع) تضمینی است برای بقای اسلام.
برای بیان اینکه اسلام نظام مدیریتی جامع در تمام عرصه ها دارد، در ادامه، یکی از مکانیزم های اسلام در این زمینه را بررسی می کنیم.
براساس آموزه های دین مبین اسلام، در بالاترین مرتبه و سطح تکفل، ذات الهی قرار گرفته که متکفل همه ی ماسوی الله است. خداوند متعال مالک همه ی انسان ها و آنچه در اختیار انسان ها است، می باشد و تمامی قواعد و مقررات حاکم بر این ارتباطات را طراحی و تنظیم کرده که از آن به نظام «أحسن تکوینی» تعبیر می کنیم. در نظام تکفل الهی، خداوند متعال سلسله مراتب را پیش بینی کرده است. ابتدا خودش قرار دارد، سپس پیامبر (ص) و سپس جانشینان پیامبر (ع) و سپس جانشیان جانشیان پیامبر (ص) قرار می گیرند که براساس باور ما یک فقیه جامع الشرایط، ولی فقیه،‌ عهده دار منصب ولایت است. بنابراین در سطح کلان، دین با معرفی یک شخص به نام ولی فقیه، مدیریت کلان اجتماعی را برعهده گرفته است. در سطوح پایین تر، در کوچک ترین واحد اجتماعی، یعنی خانواده، یکی از اعضای خانواده متکفل است که آن شخص یا پدر است یا شوهر، که اگر نسبت به فرزندان در نظر بگیریم، پدر خانواده متکفل یا مدیر خانواده است و اگر نسبت به همسر در نظر بگیریم، شوهر متکفل یا مدیر خانواده است.
خانواده ها در کنار یکدیگر یک محله را تشکیل می دهند که در اینجا نیز دین برنامه ای در نظر گرفته است. اسلام روابط همسایگی را مدیریت و طراحی کرده و به پیروان خود آموخته است که همسایه حق ندارد به همسایه خود آزار برساند و تا چهل خانه همسایه محسوب می شود. دین برای روابط بین همسایه ها و مبادلات و تعامل های مادی و عاطفی، قانون و قاعده وضع کرده است که طبق آن همسایه ها نمی توانند به حقوق هم تجاوز کنند. این، یعنی مدیریت اجتماعی. از ترکیب خانواده ها و همسایه ها محله به وجود می آید. دین موقعیت ها و منزلت هایی را مشخص کرده که می توانند در سرسلسله روابط همسایگی قرار بگیرند؛ مثلاً اگر در درون مجموعه ی همسایگی، یک عالم یا یک فرد مسن، به اصطلاح ریش سفید، وجود داشته باشد،‌ می تواند محور تجمع همسایگان قرار گیرد و ضمن کنترل روابط حاکم بر آنها، حکمیت غیررسمی و داوری کند و موجبات صلح و صفا را در میان همسایگان فراهم آورد. یا اگر در میان آنها عالم زندگی می کند، می تواند با دریافت وجوهات شرعی، بخشی از آن را جهت کمک به نزدیکان نیازمند مصرف کند که در واقع یک نوع تضامن، تکفل و مددکاری اجتماعی قلمداد می شود. در دعاوی، بزرگان و ریش سفیدان دخالت و حکمیت می کنند که نوعی مدیریت اجتماعی محسوب می شود. قبل از اینکه نزاع بالا بگیرد و طرفین به مراکز رسمی مراجعه کنند که هم وقت خودشان گرفته می شود و هم وقت مسئولان مراکز قضایی، ریش سفیدان با اقدامات خود مانع بالا گرفتن دعوا می شوند که البته در این بین، علما می توانند نقش مهم تری ایفا کنند. در اختلافات خانوادگی زن و شوهر، یک حکم از طرف مرد باشد و یک حکم از طرف زن. قرآن در این زمینه می گوید: «حکماً من أهله و حکماً من أهلها» (3) یعنی در درون نظام خانوادگی خویشاوندی، این حکم ها رفع اختلاف بکنند تا صمیمیت برقرار شود و نزاع درون یک خانواده به نزاع خویشاوندی، قومی و قبیله ای تبدیل نشود.
دین مبین اسلام یک واحد اجتماعی کلان، به نام «امت» را در نظر گرفته که در رأس آن رهبران عادی قرار نمی گیرند؛ بلکه امام قرار می گیرد. در اینجا دیگر ویژگی های قومی، ملی و... نمی توانند اعضای یک امت را از هم جدا کنند. پیوندی که در امت پیش بینی شده، پیوندی مبتنی بر دین و عقیده است. مسلمانان زیر چتر امت اسلامی قرار می گیرند. دیگر مهم نیست که این مسلمان ایرانی، عراقی یا آمریکایی یا از فلان نژاد است. تنها پیوندی که وجود دارد و می تواند تمام اعضا را به هم نزدیک کند، اشتراک در عقیده و باور اسلامی است و همه ی اقشار جامعه ذیل این واحد اجتماعی قرار می گیرند.
اسلام برای خانواده، روابط همسایگی، روابط خویشاوندی، و برای امت، دستورالعمل دارد؛ دستورالعمل جهت استمرار، بقا و حفاظت آنها. در این مدل، مدیریت اسلامی تجلی پیدا می کند. چه اینکه با پیش بینی مکانیزم هایی برای مدیریت فردی و اجتماعی، یک سری دستورالعمل برای حاکمان و پیروان خود مشخص کرده است. علاوه بر اینها شاخص هایی تعیین کرده که در صورت خروج حاکمیت از آن، حاکمیتش مشروع نیست و غصبی قلمداد می شود و برای پیروان خود نیز ملاک هایی تعیین نموده که اگر از آن سرپیچی کنند، دیگر ذیل حاکمیت اسلامی قرار نمی گیرند و کافر، مرتد، یا... محسوب می شوند. توجه به این موارد ما را به این نکته رهنمون می کند که مدیریت اسلام تمام وجوه زندگی انسان را در نظر گرفته است: امت، اجتماع، خانواده، فرد.
عرصه ی اقتصاد نیز از دید تیزبین اسلام پنهان نمانده است. دین اسلام وضعیت و چگونگی نظام تولید، توزیع و مصرف را تعیین کرده است. مسلمانان مجاز نیستند هر چیزی را به هر مقداری که می خواهند، مصرف بکنند؛ بلکه باید جانب اعتدال را نگه دارند و از اسراف بپرهیزند. در عرصه ی اخلاق دستورالعمل داریم که چه مسائلی پسندیده است و چه مواردی نکوهیده؛ مثلاً در محیط خانواده حق نداریم به والدین «اُف» بگوییم، چه برسد به سخنان دیگر. در روابط همسایگی احسان به یکدیگر را توصیه کرده و به همین شکل در دیگر ابعاد زندگی، اخلاق اسلامی سایه افکنده است.
در نظر گرفتن این مسائل این نکته را روشن می سازد که دین، نظامی مرکّب از اجزاء و عناصری است که کاملاً با هم مرتبطند؛ به نحوی که مجموعه ای درهم تنیده را شکل می دهند که مسلمانان باید در مقابل تمام دستورهای آن گردن نهند. نمی توان بعضی از فرمان های دین را جدی گرفت و احکام دیگر را رها کرد؛ ‌اخلاق ناپسندی که قرآن آن را این گونه بیان کرده است: «افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض» (4) اسلام همواره به پیروان خود توصیه کرده که همه ی احکام دین را یک کل در نظر بگیرند و تمام آن را انجام دهند؛ نه فقط یک قسمت را. دین اسلام نظام اجتماعی مطلوب خود را به گونه ای مدیریت کرده که کل اعضای این نظام، به سوی قرب الهی هدایت شوند تا سعادت همه ی اقشار جامعه حاصل شود. در واقع، حرکت کلی مدیریت نظام اجتماعی در اسلام، از مبدأ تا منتها، به گونه ای طراحی شده است که هدایت و سعادت بشر را تضمین نماید.

پی نوشت ها :

1. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص 334.
2. آل عمران: 19.
3. نساء: 35
4. بقره: 85

منبع: خردنامه ی همشهری، شماره ی 104

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط