نویسنده: دکتر محسن منطقی
یکی از موضوعاتی که در مجموعه تفکر بشری اهمیت فوق العاده ای دارد، دانش مدیریت است. دانش مدیریت از زمانی که زندگی جمعی شکل گرفت، مورد توجه بوده است. در ایران، پس از انقلاب اسلامی، بیش از هر زمان دیگری مدیریت در کانون توجهات قرارگرفت؛ چرا که جمهوری اسلامی تنها حکومتی بود که داعیه اسلامی بودن را داشت و بر این اساس، قصد داشت همه ی ارکان حکومت خود را بر اساس مدل اسلامی تنظیم کند و متناسب با رویکرد سیاسی جامعه، سازمان های خود را سامان دهد.
یکی از راه های تعیین میزان کارآمدی دین، بررسی کارآمدی مدیریت دین در اداره ی جامعه است. نخستین فعالیت مدیران در یک سازمان، تدوین سیاست ها و مأموریت های آن سازمان است. هنگامی که سازمانی می خواهد شکل بگیرد، به طور طبیعی برای آن یک مبنا و فلسفه وجودی طراحی می شود. بدین معنی که باید مشخص شود که این سازمان چه نیازی از نیازهای جامعه را برطرف می کند.
بنابراین یکی از قدم هایی که در وهله ی نخست برای طراحی یک سازمان برداشته می شود، طراحی مأموریت های آن سازمان است. بدیهی است که اهداف هر سازمان هرچقدر به مبانی فلسفی و کلامی اسلام نزدیک تر باشد، آن سازمان اسلامی تر قلمداد می شود. در واقع هنگامی می توانیم امیدوار باشیم که سازمان تحت امر منطبق با موازین اسلامی است که اهدافمان الهی و متناسب با کمال انسانی باشد. اما اگر اهداف صرفاً دنیایی باشند و طراحی مأموریت ما با این نگاه شکل بگیرد که صرفاً مشکلی را حل کنیم و به آخرت و تکامل و سعادت انسان بی توجه باشیم، نمی توان انتظار داشت که سازمان ما اسلامی باشد. این امر حتی در سازمان های بهداشتی و صنعتی نیز صادق است و فقط به نهادهای فرهنگی منحصر نمی شود.
توجه به این نکته روشن می سازد که آموزه های اسلامی می تواند در رسالت های هر سازمانی نقش فعالی داشته باشد؛ زیرا دانش مدیریت، هر سازمانی را با توجه به سلسله مراتب آن تعریف می کند که در رأس این سلسله مراتب، رسالت یا مأموریت سازمان قرار دارد. حال اگر این سلسله مراتب براساس انسان تعریف شده در منظومه اسلام طراحی شده باشد، به ترتیب در لایه های بعدی تأثیر خود را خواهد گذاشت؛ البته تأثیری مثبت که اسلام آن را تأیید می کند. پس برای تعیین اهداف کلان و خرد و طراحی راهبردها و استراتژی یک سازمان، توجه به اهداف اسلامی ضروری است.
اما مدیریت اسلامی در سطوح پایین تر نیز تأثیر گذار است. در طراحی عملیاتی، هر سازمان برای دستیابی به مقاصد خود، باید اهدافش را به برنامه های جزئی تر تقسیم کند؛ مثلا سازمان هایی مثل علوم پزشکی یا سازمان بهداشت تصمیم دارند که جهت افزایش سلامتی روحی و روانی افراد کاری انجام دهند. در اینجا هدف کلان بهبود روحی و روانی افراد است. برای عملیاتی کردن آن، سازمان این هدف کلان را به اهداف خرد تبدیل می کند و برنامه هایی را پیشنهاد می دهد؛ مثلاً بخشی را به آموزش و قسمت دیگر را به پژوهش اختصاص می دهد. تاکنون تحقیقات زیادی به منظور سلامتی افراد صورت گرفته که اغلب آنها به بُعد فیزیکی انسان توجه ویژه داشته اند؛ اما امروزه در دنیای غرب، به جنبه های روحی و روانی نیز توجه می شود؛ مثلاً تحقیقاتی را درباره ی نقش دین در کاهش اضطراب انجام داده اند. در دانش مدیریت هم این بحث را داریم که یک مدیر باید چه راهکارهایی را اتخاذ بکند تا بتواند اضطراب نیروهای خود را کاهش دهد. آموزه های دینی در این امر نقش بسزایی دارند. خواندن قرآن و دعا و توجه به جنبه های عرفانی و معنوی، امری است که می تواند تا حد زیادی به سلامتی روحی و بهداشتی انسان کمک کند. در بحث ساختارها هم این گونه است. یکی از جنبه هایی که در مدیریت درباره ی آن بحث می شود، موضوع ساختارها است که بخشی از بحث سازمان ها محسوب می شود. تحقق اهداف در گرو بهره مندی از ساختارهای سازمانی مناسب می باشد؛ لذا بایسته است که ساختار را طراحی کنیم که متناسب با جامعه آرمانی مان باشد؛ چرا که در این صورت بهتر می توانیم اهداف مورد نظر دین را محقق سازیم. ساختار، یعنی تفکیک وظایف و هماهنگی میان آنها. هر فرهنگی متناسب با وضعیت خود ساختاری را می طلبد؛ مثلاً در جامعه ما اقتضائات فرهنگی ایجاب می کند که در دانشگاه ها تفکیک جنسیت رعایت شود و در ساختارهای سازمانی مدنظر قرار گیرد. رئیس دانشگاه علامه طباطبایی در گزارشی تصریح نموده که طرح تفکیک جنسیت باعث رشد علمی افراد شده که این متناسب با ساختار جامعه ما است. در غرب نیز به این نتیجه رسیده اند که تفکیک جنسیت یکی از راه های تقویت علمی است و مدارسی را نیز بر این اساس طراحی کرده اند. در نظام های آموزشی تلاش بر این است که تمام عوامل بازدارنده ی تحصیل را حذف کنند؛ مثلاً عنوان می دارند که مدرسه باید در مکانی احداث شود که از سروصدای شهر به دور باشد. یکی از این عوامل بازدارنده، عدم تفکیک جنسیت است. آموزه ای دینی ما در طراحی ساختارها ایده هایی دارند که منجر به کارآیی بیشتر آن ساختار می شود.
تأثیر دیگری که آموزه های اسلامی می تواند بر سازمان داشته باشد، اصلاح قوانین و مقررات است. اگر انسان را موجودی غیرفرهنگی فرض کنیم، می توانیم برای او هر نسخه ای را بپیچیم؛ اما اگر انسان را موجودی فرهنگی دانستیم، نمی توان هر برنامه ای را برای او تجویز کرد. اجرای قوانین و مقررات نیز باید متناسب با اقتضائات فرهنگی آن جامعه باشد؛ زیرا هر جامعه اقتضائات خاص خود را دارد. نکته دیگری که در اصلاح جامعه نقش بسزایی دارد، که می توان با دید مدیریتی به آن نگریست، بحث به کارگیری، استخدام و شرایط نگهداری نیروهای انسانی و به اصطلاح منابع انسانی است. منابع انسانی یکی از مهم ترین اجزای یک سازمان محسوب می شوند. در بحث مدیریت منابع انسانی ملاک های مختلفی مطرح شده است؛ مثلاً حضرت علی (علیه السلام) در عهدنامه خود به مالک اشتر می نویسد که از افرادی در کارها استفاده کن که سابقه روشنی دارند و دارای اصل و نسبی نیک و پسندیده هستند. موارد فراوانی از این گونه ملاک ها در آیات و روایات ما وجود دارد که در این زمینه پژوهش های درخور توجهی صورت گرفته است.
شایان ذکر است که مدیریت دوره های مختلفی را به خود دیده است؛ مثلاً در یک دوره بر این باور بودند که افراد یک سازمان باید بریده از ارزش ها کار کنند و عقاید و ارزش های خود را در پشت درهای سازمان بگذارند. اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که انسان نمی تواند بی توجه به ارزش ها و عقاید خود زندگی کند. توجه به این نکته صاحب نظران را به این موضوع مهم رهنمون ساخت که فرهنگ انسان در سازمان و سازمان در انسان تأثیرات بسیاری برجا می گذارد. اگر با توجه به آموزه های دینی این تأثیرگذاری را رصد کنیم، بهتر می توانیم منابع انسانی را مدیریت کنیم. پس تبدیل برنامه های دینی به برنامه های عملیاتی از طریق اصلاح ساختار و قوانین و منابع انسانی، ممکن است.
نکته ی دیگر، ارزیابی مناسب از کارآمدی کارکنان است. ما در سطح کلان و خرد در کشورمان برنامه هایی برای اصلاح سازمان داریم که سیاست های کلی نظام و برنامه چشم انداز از جمله آنها است که مقام معظم رهبری به همراهی تشخیص مصلحت نظام آن را تدوین کرده اند. باید به این موضوع نیز توجه داشت که تعیین ملاک های روشن و واضح برای ارزیابی کارکنان، امری ضروری است. امروزه در جوامع مختلف این ارزیابی ها وجود دارد که اغلب آنها کمّی و مادی است؛ حال آنکه از دیدگاه اسلام باید به ارزیابی های کیفی و معنوی هم توجه اساسی داشت. برای مثال، در جوامع غربی یکی از ملاک های توسعه یافتگی بحث مصرف است؛ یعنی مصرف بیشتر را نشان دهنده ی توسعه می دانند. حال آنکه از دیدگاه اسلام نه تنها مصرف گرایی ملاک توسعه یافتگی نیست، بلکه گناه کبیره محسوب می شود. شایسته است که براساس آیات و روایات ملاک هایی را برای توسعه یافتگی تعریف کنیم که با فرهنگ جامعه ی خودمان نیز مطابقت داشته باشد. البته این ملاک ها باید متناسب با اهداف اسلامی طراحی شوند تا سعادت دنیوی و اخروی جامعه را تضمین کنند. گاهی عدم توجه به این نکته سبب می شود که برنامه هایی را تبلیغ و ترویج کنیم که متناسب با جامعه ی ما نیستند؛ در نتیجه به ضرر کشور تمام می شوند. مثلاً زمانی بحث کنترل جمعیت مطرح بود و شعار فرزند کمتر زندگی بهتر، تبلیغ می شد؛ شعاری که امروزه متوجه زیان های آن شده اند؛ لذا باید در رویکردمان به این موضوع دقت لازم را داشته باشیم. مثال دیگر در این زمینه، تفاوت ارزش خانه داری در اسلام و جامعه ی ایران است. در جامعه ی ما زنی که شغلش خانه داری است، شرم می کند بگوید خانه دار هستم؛ در حالی که در روایات ما شغل اول زن، خانه داری و همسرداری و شغل دوم او بچه داری و شغل سوم، کار در بیرون است؛ حال آنکه امروزه ارزیابی ما برعکس شده و جامعه نگاهی منفی به زن خانه دار دارد و شاغل بودن زن در بیرون از خانه، ارزش محسوب می شود.
با توجه به موارد فوق، ضروری است که ملاک ها را نیز از متن دین برگزینیم؛ زیرا ملاک های غربی، براساس جامعه ی غربی تعریف شده که با معنویت بیگانه است. مثلاً امروزه در تبلیغات بیان می دارند که آرامش افراد با بیمه تأمین می شود. این حرف در عین درستی، کامل نیست. آینده نگری و مآل اندیشی امری پسندیده است که اسلام مهر تأیید بر آن می زند. اما از یک نکته ی اساسی نیز نباید غافل بود و آن، احساس آرامش واقعی در پرتو یاد الهی است که قرآن از آن چنین تعبیر می کند: «الا بذکرالله تطمئن القلوب». در تفکر اسلامی دنیا پلی است برای رسیدن به زندگی اخروی؛ یعنی دنیا بما هو دنیا ملاک و ارزش نیست.
منبع: خردنامه ی همشهری، شماره ی 104
یکی از راه های تعیین میزان کارآمدی دین، بررسی کارآمدی مدیریت دین در اداره ی جامعه است. نخستین فعالیت مدیران در یک سازمان، تدوین سیاست ها و مأموریت های آن سازمان است. هنگامی که سازمانی می خواهد شکل بگیرد، به طور طبیعی برای آن یک مبنا و فلسفه وجودی طراحی می شود. بدین معنی که باید مشخص شود که این سازمان چه نیازی از نیازهای جامعه را برطرف می کند.
بنابراین یکی از قدم هایی که در وهله ی نخست برای طراحی یک سازمان برداشته می شود، طراحی مأموریت های آن سازمان است. بدیهی است که اهداف هر سازمان هرچقدر به مبانی فلسفی و کلامی اسلام نزدیک تر باشد، آن سازمان اسلامی تر قلمداد می شود. در واقع هنگامی می توانیم امیدوار باشیم که سازمان تحت امر منطبق با موازین اسلامی است که اهدافمان الهی و متناسب با کمال انسانی باشد. اما اگر اهداف صرفاً دنیایی باشند و طراحی مأموریت ما با این نگاه شکل بگیرد که صرفاً مشکلی را حل کنیم و به آخرت و تکامل و سعادت انسان بی توجه باشیم، نمی توان انتظار داشت که سازمان ما اسلامی باشد. این امر حتی در سازمان های بهداشتی و صنعتی نیز صادق است و فقط به نهادهای فرهنگی منحصر نمی شود.
توجه به این نکته روشن می سازد که آموزه های اسلامی می تواند در رسالت های هر سازمانی نقش فعالی داشته باشد؛ زیرا دانش مدیریت، هر سازمانی را با توجه به سلسله مراتب آن تعریف می کند که در رأس این سلسله مراتب، رسالت یا مأموریت سازمان قرار دارد. حال اگر این سلسله مراتب براساس انسان تعریف شده در منظومه اسلام طراحی شده باشد، به ترتیب در لایه های بعدی تأثیر خود را خواهد گذاشت؛ البته تأثیری مثبت که اسلام آن را تأیید می کند. پس برای تعیین اهداف کلان و خرد و طراحی راهبردها و استراتژی یک سازمان، توجه به اهداف اسلامی ضروری است.
اما مدیریت اسلامی در سطوح پایین تر نیز تأثیر گذار است. در طراحی عملیاتی، هر سازمان برای دستیابی به مقاصد خود، باید اهدافش را به برنامه های جزئی تر تقسیم کند؛ مثلا سازمان هایی مثل علوم پزشکی یا سازمان بهداشت تصمیم دارند که جهت افزایش سلامتی روحی و روانی افراد کاری انجام دهند. در اینجا هدف کلان بهبود روحی و روانی افراد است. برای عملیاتی کردن آن، سازمان این هدف کلان را به اهداف خرد تبدیل می کند و برنامه هایی را پیشنهاد می دهد؛ مثلاً بخشی را به آموزش و قسمت دیگر را به پژوهش اختصاص می دهد. تاکنون تحقیقات زیادی به منظور سلامتی افراد صورت گرفته که اغلب آنها به بُعد فیزیکی انسان توجه ویژه داشته اند؛ اما امروزه در دنیای غرب، به جنبه های روحی و روانی نیز توجه می شود؛ مثلاً تحقیقاتی را درباره ی نقش دین در کاهش اضطراب انجام داده اند. در دانش مدیریت هم این بحث را داریم که یک مدیر باید چه راهکارهایی را اتخاذ بکند تا بتواند اضطراب نیروهای خود را کاهش دهد. آموزه های دینی در این امر نقش بسزایی دارند. خواندن قرآن و دعا و توجه به جنبه های عرفانی و معنوی، امری است که می تواند تا حد زیادی به سلامتی روحی و بهداشتی انسان کمک کند. در بحث ساختارها هم این گونه است. یکی از جنبه هایی که در مدیریت درباره ی آن بحث می شود، موضوع ساختارها است که بخشی از بحث سازمان ها محسوب می شود. تحقق اهداف در گرو بهره مندی از ساختارهای سازمانی مناسب می باشد؛ لذا بایسته است که ساختار را طراحی کنیم که متناسب با جامعه آرمانی مان باشد؛ چرا که در این صورت بهتر می توانیم اهداف مورد نظر دین را محقق سازیم. ساختار، یعنی تفکیک وظایف و هماهنگی میان آنها. هر فرهنگی متناسب با وضعیت خود ساختاری را می طلبد؛ مثلاً در جامعه ما اقتضائات فرهنگی ایجاب می کند که در دانشگاه ها تفکیک جنسیت رعایت شود و در ساختارهای سازمانی مدنظر قرار گیرد. رئیس دانشگاه علامه طباطبایی در گزارشی تصریح نموده که طرح تفکیک جنسیت باعث رشد علمی افراد شده که این متناسب با ساختار جامعه ما است. در غرب نیز به این نتیجه رسیده اند که تفکیک جنسیت یکی از راه های تقویت علمی است و مدارسی را نیز بر این اساس طراحی کرده اند. در نظام های آموزشی تلاش بر این است که تمام عوامل بازدارنده ی تحصیل را حذف کنند؛ مثلاً عنوان می دارند که مدرسه باید در مکانی احداث شود که از سروصدای شهر به دور باشد. یکی از این عوامل بازدارنده، عدم تفکیک جنسیت است. آموزه ای دینی ما در طراحی ساختارها ایده هایی دارند که منجر به کارآیی بیشتر آن ساختار می شود.
تأثیر دیگری که آموزه های اسلامی می تواند بر سازمان داشته باشد، اصلاح قوانین و مقررات است. اگر انسان را موجودی غیرفرهنگی فرض کنیم، می توانیم برای او هر نسخه ای را بپیچیم؛ اما اگر انسان را موجودی فرهنگی دانستیم، نمی توان هر برنامه ای را برای او تجویز کرد. اجرای قوانین و مقررات نیز باید متناسب با اقتضائات فرهنگی آن جامعه باشد؛ زیرا هر جامعه اقتضائات خاص خود را دارد. نکته دیگری که در اصلاح جامعه نقش بسزایی دارد، که می توان با دید مدیریتی به آن نگریست، بحث به کارگیری، استخدام و شرایط نگهداری نیروهای انسانی و به اصطلاح منابع انسانی است. منابع انسانی یکی از مهم ترین اجزای یک سازمان محسوب می شوند. در بحث مدیریت منابع انسانی ملاک های مختلفی مطرح شده است؛ مثلاً حضرت علی (علیه السلام) در عهدنامه خود به مالک اشتر می نویسد که از افرادی در کارها استفاده کن که سابقه روشنی دارند و دارای اصل و نسبی نیک و پسندیده هستند. موارد فراوانی از این گونه ملاک ها در آیات و روایات ما وجود دارد که در این زمینه پژوهش های درخور توجهی صورت گرفته است.
شایان ذکر است که مدیریت دوره های مختلفی را به خود دیده است؛ مثلاً در یک دوره بر این باور بودند که افراد یک سازمان باید بریده از ارزش ها کار کنند و عقاید و ارزش های خود را در پشت درهای سازمان بگذارند. اما بعد از مدتی به این نتیجه رسیدند که انسان نمی تواند بی توجه به ارزش ها و عقاید خود زندگی کند. توجه به این نکته صاحب نظران را به این موضوع مهم رهنمون ساخت که فرهنگ انسان در سازمان و سازمان در انسان تأثیرات بسیاری برجا می گذارد. اگر با توجه به آموزه های دینی این تأثیرگذاری را رصد کنیم، بهتر می توانیم منابع انسانی را مدیریت کنیم. پس تبدیل برنامه های دینی به برنامه های عملیاتی از طریق اصلاح ساختار و قوانین و منابع انسانی، ممکن است.
نکته ی دیگر، ارزیابی مناسب از کارآمدی کارکنان است. ما در سطح کلان و خرد در کشورمان برنامه هایی برای اصلاح سازمان داریم که سیاست های کلی نظام و برنامه چشم انداز از جمله آنها است که مقام معظم رهبری به همراهی تشخیص مصلحت نظام آن را تدوین کرده اند. باید به این موضوع نیز توجه داشت که تعیین ملاک های روشن و واضح برای ارزیابی کارکنان، امری ضروری است. امروزه در جوامع مختلف این ارزیابی ها وجود دارد که اغلب آنها کمّی و مادی است؛ حال آنکه از دیدگاه اسلام باید به ارزیابی های کیفی و معنوی هم توجه اساسی داشت. برای مثال، در جوامع غربی یکی از ملاک های توسعه یافتگی بحث مصرف است؛ یعنی مصرف بیشتر را نشان دهنده ی توسعه می دانند. حال آنکه از دیدگاه اسلام نه تنها مصرف گرایی ملاک توسعه یافتگی نیست، بلکه گناه کبیره محسوب می شود. شایسته است که براساس آیات و روایات ملاک هایی را برای توسعه یافتگی تعریف کنیم که با فرهنگ جامعه ی خودمان نیز مطابقت داشته باشد. البته این ملاک ها باید متناسب با اهداف اسلامی طراحی شوند تا سعادت دنیوی و اخروی جامعه را تضمین کنند. گاهی عدم توجه به این نکته سبب می شود که برنامه هایی را تبلیغ و ترویج کنیم که متناسب با جامعه ی ما نیستند؛ در نتیجه به ضرر کشور تمام می شوند. مثلاً زمانی بحث کنترل جمعیت مطرح بود و شعار فرزند کمتر زندگی بهتر، تبلیغ می شد؛ شعاری که امروزه متوجه زیان های آن شده اند؛ لذا باید در رویکردمان به این موضوع دقت لازم را داشته باشیم. مثال دیگر در این زمینه، تفاوت ارزش خانه داری در اسلام و جامعه ی ایران است. در جامعه ی ما زنی که شغلش خانه داری است، شرم می کند بگوید خانه دار هستم؛ در حالی که در روایات ما شغل اول زن، خانه داری و همسرداری و شغل دوم او بچه داری و شغل سوم، کار در بیرون است؛ حال آنکه امروزه ارزیابی ما برعکس شده و جامعه نگاهی منفی به زن خانه دار دارد و شاغل بودن زن در بیرون از خانه، ارزش محسوب می شود.
با توجه به موارد فوق، ضروری است که ملاک ها را نیز از متن دین برگزینیم؛ زیرا ملاک های غربی، براساس جامعه ی غربی تعریف شده که با معنویت بیگانه است. مثلاً امروزه در تبلیغات بیان می دارند که آرامش افراد با بیمه تأمین می شود. این حرف در عین درستی، کامل نیست. آینده نگری و مآل اندیشی امری پسندیده است که اسلام مهر تأیید بر آن می زند. اما از یک نکته ی اساسی نیز نباید غافل بود و آن، احساس آرامش واقعی در پرتو یاد الهی است که قرآن از آن چنین تعبیر می کند: «الا بذکرالله تطمئن القلوب». در تفکر اسلامی دنیا پلی است برای رسیدن به زندگی اخروی؛ یعنی دنیا بما هو دنیا ملاک و ارزش نیست.
منبع: خردنامه ی همشهری، شماره ی 104