روز بازگشت ارواح

گذشته تابناک ایران با رمز و رازِ بسیار بر افق پهندشت این سرزمین می درخشد، و هر روز فروغ و گیرایی بیشتر می یابد. کهنه شدن روزگار با همه رویدادها و بیدادها نتوانسته است این روشنایی را در غبار فراموشی بپوشد، چرا
شنبه، 7 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روز بازگشت ارواح
روز بازگشت ارواح

نویسنده: پروفسور ئه ایچی ایموتو
با مقدمه: هاشم رجب زاده



 

نگاهی به رسمِ ژاپنیِ‌«اوُرابون» از دیدگاهِ‌ فرهنگ ایران(1)

آغاز سخن

خوشتر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آید در حدیثِ دیگران

گذشته تابناک ایران با رمز و رازِ بسیار بر افق پهندشت این سرزمین می درخشد، و هر روز فروغ و گیرایی بیشتر می یابد. کهنه شدن روزگار با همه رویدادها و بیدادها نتوانسته است این روشنایی را در غبار فراموشی بپوشد، چرا که«آفتاب را به گِل نتوان اندوه». سالی نمی گذرد که جلوه ای تازه از شکوه و والایی فرهنگ و تمدن بالنده ایران باستان از میان برگهای گردگرفته تاریخ جلوه ننماید. در گوشه و کنار جهان، پژوهندگان دل آگاه که گوهرِ سخن و اندیشه ناب را بها می شناسند و تندبادِ رویدادها قلم و نگاهشان را هر روز به سویی دیگر نمی گرداند، به تاریخ تمدن و فرهنگ ایران همچنان دل بسته اند، و پویا و کوشا در پی رهیافت ها و دستاوردهای تازه اند. ژاپن همراه با پیشرفتهای چشمگیر و ستایش برانگیزش در عصر جدید و در میدان علم، دانشی مردانی از این گونه پرورده. هرچند که شمارشان اندک است؛ و دریغا که رفتن در پی پسندِ روز و افسون بازار، فریبایی رویدادهای گذرا، و گرایش به زود برآمدن در جوانان، می رود تا آینده را از دانشمندان ژرف بین کم بهره سازد. در این تنگنا، «هنوز گویندگان، هستند اندر عراق».
استاد ئه ایچی ایموتو نمونه دانشوران ایرانشناس ژاپن است که از آغاز پژوهش و کار دانشگاهی خود، با زبانها و فرهنگ ایران باستان پیوند مِهر بسته و درگذر سالیان به این دلبستگی افزوده و اکنون از آگاهان بنامِ‌ فرهنگ و ادب ایران باستان است. بارآمد این شور و تلاش، کتابها و نوشته های فراوان است که پیوسته همچون جویباری جوشان و فرح افزا سوی پژوهندگان و ایراندوستان می آید، و هریک سخنی تازه و پیامی دلنشین از یاد و یادگارهای ایران کهن دارد.
پرفسور ایموتو با پژوهش پی گیر و یافته های ارزنده خود تاکنون سرچشمه بسیاری از نماد و نمودهای تمدّن انسانی را در گنجینه سرشار فرهنگ ایران بازیافته و شناسانده است. از نوشته های تازه استاد ایموتو مقاله ای تحقیقی و کوتاه، اما بس گیرا و از نظر تاریخ و گستره فرهنگ ایران با اهمیت است، درباره یکی از آیین ها و جشنهای بزرگ مردم ژاپن به نام«(ئو)بون»(ئو از اداتی است که برای مؤدبانه بودن سخن در ژاپنی پیش از لفظ می آورند)یا «اوُرابون»، که آغاز و پیداییِ‌ آن از ایران و آمدن شماری از ایرانیان به ژاپن در سده هفتم میلادی بازشناخته شده است، و با نوروز نیز پیوند دارد.
نوشته استاد ایموتو در شماره ماه هشتم سال 1989 مجله تحقیقی « کودای اوْرینت» (شرقِ باستان) آمده است. به گزارش فارسی آن یادداشتهایی برای آگاهی خوانندگان ایرانی افزوده ام. در این کار خانم یوریکو نی ئی یا یاریم داده و سپاسگزارم ساخته است.
باشد که این گفتار نیز رمزی دیگر از راز جاودانگی ایران زمین را در گوش جانمان بازگوید.

گو چو فرهادم به تلخی جان برآید، باک نیست
بس حکایتهای شیرین باز می مانَد ز من
هاشم رجب زاده

بنابر آنچه که در «نیهون شوکی»(2) آمده است، در ژاپن قدیم، دو آیین بودایی در سال برگزار می شد، که نخستین آن در روز چهار ماه چهارم سال- در روز میلاد بودا- بود و دیگری در روز پانزده از ماه هفتم سال، که «اورابون» نام داشت. اما امروزه «اورابون» یا آیین «بون» را در روز 15 ماه هشتم برپا می دارند. در قدیم، جشن «تاناباتا»(3)که روز 7 از ماه هفتم برگزار می شد، و «اورابون» که در روز 15 این ماه بود، با هم پیوند داشتند؛ «تاناباتا» پیش درآمد «اورابون» بود، و به روایت افسانه های عامیانه، « پسر چوپان» و «دختر بافنده» فقط یکبار در سال با هم دیدار می کردند، و تاناباتا و اورابون هم جشنواره های بودایی بود که یکبار در سال برگزار می شد. در این روزها، بسیاری مردم، از زن و مرد، با هم دیدار می کردند و وقتی خوش داشتند و ارواح نیاگان را که در این ایام به زمین می آمدند، خوشامد می گفتند. در این میان، شماری از این ارواح باستانی به رحم زنان راه می یافتند و آنها را باردار می کردند و از ثمره این پیوند، تا سال آینده نوزادانی از راه تناسخ پای به این جهان می نهادند. این آیین به ژاپنی« سویی سای» گفته می شد، که به معنی« جشنواره ارواح باستانی» است.
بنابر منابع شرق باستان، در روز اعتدال بهاری- در بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار(4)- ارواح بسیاری کسانی که دیرگاهی است درگذشته اند، انجمن می شدند و سری به این دنیای خاکی می زدند و چند صباحی را با بازماندگانشان می گذراندند.(5)
فقط در این روز سال بود که زنان و مردانی که با هم آشنا نبودند در معبدها معاشر می شدند(6). چنانکه«هرودوت»در تاریخ خود آورده است، این رسم را« زناشویی پنهانی» می گفتند، و ثمره این آمیزش یا فرزندان ارواح آسمانی، در شب یلدا(7) از این زنان باردار به دنیا می آمدند.
در ایران باستان هم عقیده داشتند که به هنگام نو شدن سال، ارواح بسیاری از درگذشتگان قدیم به این دنیا می آیند و تا ده روز می مانند. می توان تصور کرد که زناشویی پنهان هم در این هنگام روی می داد. امروزه هم مردم ایران شب یلدا را که هنگام به دنیا آمدن فرزند ثمره این عروسی پنهانی است، جشن می گیرند.
در تاریخ باستان آمده است که در دوره امپراتوری ملکه«سایِمی»(8) در روز سوم از ماه هفتم سال 657 میلادی چند زن و مرد از راه دریا با کشتی به کیوشو( جزیره جنوب غربی ژاپن) رسیدند، و سپس در روز 15 این ماه در معبد بودایی «آسوُکا» انگاره ای بودایی ساخته شد و در پیش آن اورابون را جشن گرفتند. «نیهون شوکی»‌می گوید که در روز 16 ماه هفتم، یکی از این آمدگان به نام «توکوُوارا بیتو کنزو هَشی داچیا»، که رهبر این گروه راه گم کردگان دریا بود، زنش را به گروگان در ژاپن سپرد و خود او و دیگر همراهانش بازگشتند.
«توکوُوارا»، یا «دوُوارا»، همان تحریف شده نام «دارا»ی ایرانی است. به هر روی، آنها «اورابون» را جشن گرفتند.
جزء «هشی» در نام-«کنزو هَشی داچیا» را در سده هفتم میلادی، ایرانیان «پارسیک» تلفظ می کردند، که به معنی«ایرانی» است. «کنزو» نیز در زبان ایرانی(میانه) به معنی «هند» (خاستگاه بودا) بود. بر این قرار، «توکووارا بیتو کنزوهشی داچیا»، « دارای بودایی ایرانی» معنی می دهد.
در ژاپن باستان دو آیین یا جشنواره برای نیاگان باستانی بود؛ یکی برای ماه یکم و هفتم، و دیگری برای ماه هفتم و دوازدهم سال. در ایران باستان نیز عقیده داشتند که در نوروز و در آغاز پاییز( در دو موسم اعتدال بهاری و پاییزی)(9)، بسیاری از ارواح نیاگان به این دنیای خاکی، و به دیدار ما، می آیند. در ژاپن، موسم«بوْن» در ماه هفتم سال، و نیز نوروز یا آغاز سال، جشنواره دیدار ارواح است؛ و گفته اند که ارواح برای دو هفته در کنار ما در این جهان می مانند و سپس به عالم خود بازمی گردند. پس، برای بدرقه کردن آنها جشنی می ساختند و آتش می افروختند. مردم(کسان و خانواده هایی که برای کار و زندگی از زادگاهشان دور شده بودند) از هر گوشه و کنار به خانه پدری باز می گشتند، و، در این هنگام، ماهی هدیه می بردند. در بیشتر جاهای ایران، ماهی خوراک هر روزه مردم نیست، اما فقط در نوروز یا شب عید است که همه ماهی می خورند. این رسم شاید که از ناحیه خزر یا آسیای میانه آمده باشد.
در ایران، با نزدیک آمدن نوروز، دانه های غله را می خیسانند و سبز می کنند، در روز سیزده نوروز آن را همراه خود به بیرون شهر یا آبادی می برند و دور می اندازند. در چین نیز مردم در روز«تاناباتا» هفت گونه غله فراهم می کنند و در خانه می چینند. در ژاپن، در نوروز، رسم پختن و خوردن «ناناکوُسا»(هفت نوع سبزی) هنوز هست(10).
ایرانیان قدیم دو نوبت جشن، یکی در آغاز بهار و دیگری در آغاز پاییز، برای الهه میترا داشتند، و می گفتند که در این دو موسم ارواح بسیاری از نیاگان به دیدار بازماندگان می آیند.
زرتشتیان عقیده دارند که پیامبر آنها در زندگیش این رسم طبیعت( بازگشت ارواح در موسمی از سال)را، که «اَشووُان» نامیده می شود، پذیرفت. این لفظ در فارسی باستان «اَرتوان» تلفظ می شد. بنابر سنگ نبشته داریوش شاه هخامنشی، از آن پس بود که آدمی دارای«راستی» شد. «اَرتوان» در لهجه شرق میانه ایران« اوراوان» و در زبان سغدی، «ارتائو فلاورتی» است که به معنی«ارواح نیاگان که نیکو منش اند»است.
«اوُراوان» تلفظ فارسی«اورابون» چینی است، و در لهجه شرق ایران این را« وون» تلفظ می کنند.
به این نتیجه می رسیم که «اوُرابون»، که تاکنون از اصل سانسکریت دانسته می شد، چنین نیست، و ریشه کلمه « اورابون» از ایران است و جشن و آیین «اورابون» فقط متعلق به بوداییهای شمالی است.

پی نوشت ها :

1. از: ایرانشناسی، سال اول، ش4(زمستان 1368)، ص 46-741.
2. نیهون شوکی(= نیهونگی) یا تقویم تاریخی ژاپن، تاریخ مستند درباری ژاپن و مجموعه ای از روایات اساطیری درباره خدایان و امپراتوران ژاپن است که به سال 720 میلادی با الگو گرفتن از شیوه تاریخ نگاری رسمی چین فراهم آمد. بخش اخیر این مجموعه را تاریخ مدون و حقیقی دانسته اند.
3.جشن «تاناباتا» از افسانه دیدار یکبار در سال دو دلداده از ستارگان آسمان مایه می گیرد. این قصه که اصل چینی دارد از عشق میان یک پسر چوپان و یک دختر بافنده می گوید. این دو، در دو سو راه شیری به سر می برند، و فقط در شب هفتم ماه هفتم سال می توانند به هم برسند. افسانه ای می گوید که دختر بافنده چنان سرگرم جامه بافتن برای کسان پادشاه آسمان بود که نمی توانست به تفریحی برسد. اما، سرانجام، پادشاه آسمان یا خداوند را به تنهایی او دل سوخت و او را به زنی به پسر چوپان، که در آن سوی دیگر راه شیری یا، به تعبیر ژاپنی، « رود شیری»، زندگی می کرد، داد. از آن پس، دختر در کارش کم کم سست شد، و خداوند که به خشم آمده بود، ازو خواست که به این سوی راه شیری بیاید، و نیز به شوهرش فرمان داد که بیش از یکبار در سال با او دیدار نکند.
4.بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
5. امروزه، اوُرابون را در روزهای 13 تا 16 ماه هشتم سال برگزار می کنند. این روزها را فرنگیان بیشتر «جشن فانوس» خوانده اند؛ اما بهتر است که« روز بازگشتن ارواح» گفته شود. در این روزها، ارواح نیاگان درگذشته به دیدن بازماندگان خود می آیند، و، در هر خانه، محراب بودایی را که به احترام درگذشتگان هست، می آرایند و روشن می کنند و میوه و خوردنیهای دیگر برای نیاز به ارواح در آن می گذارند. در پایان روزهای جشن، با افروختن فانوسهایی، و روان ساختن آن در آب، ارواح میهمان را بدرقه می کنند.
6. به ژاپنی« کوکای».
7. به ژاپنی« تؤجْی».
8. ملکه سایمی(سایمی تِنّو یا امپراتور سایمی)، سی و هفتمین امپراتور ژاپن که میان سالهای 655 تا 661 فرمانروایی کرد. نام اصلی او هیتاراشی- هیمه بود و در سالهای 642 تا 644 هم با نام کؤگیوکوُ تِنّو فرمانروایی داشت، و باز در سن 62 پس از مرگ برادرش کؤتوکوُ امپراتوری یافت. او «نِنگؤ» یا شیوه نامگذاری خاص برای سالها و دوره های چند ساله را که سَلَفش به تقلید چین آورده بود، برانداخت؛ کاخی در«اوْکاموتو»(یاماتو) ساخت، که نخستین کاخی بود که بام سفالی داشت؛ و آبه- نو- هیرافوُ را برای دست نشانده کردن اِبیسو در اِزو فرستاد. در دوره فرمانروایی او بود که، برای نخستین بار، جشن اموات( بُن- ماتسوری) گرفته شد. پادشاهیهای «کوْما» و «کودارا» که مورد حمله چینی ها واقع شده بودند( سال 660)، از ژاپن کمک خواستند. ملکه لشکری فراهم آورد تا راهیِ کره شود، که ناگهان در آساکورا(چیکوزن) مرگش در رسید.(به نقل از فرهنگ تاریخی و جغرافیایی ژاپن:
Papinot,E.,Historical and Geographical Dictionary of Japan;Charles E.Tuttel,Tokyo,1972.pp.527-28)
9. در ژاپن اعتدال بهاری و پاییزی( نوروز و مهرگان ما) هر دو را جشن می گیرند، که به آن«(ئو) هیگان» می گویند.
10.ژاپنی ها در پاییز هفت گیاه و گل را آرایش می دهند، که به آن « هفت گیاه پاییزه» یا «هفت چین »می گویند؛ و در بهار هم هفت گیاه دیگر را می آرایند، که اینها گیاه خوراکی است و رسم اخیر را «ناناکوُسا»(هفت گیاه) می گویند. هفتمین روز سال را هم به این نام می خوانند. این رسم به روزگاری باز می گردد که مردم، از کهتر و مهتر، به دشت و دمن می رفتند تا هفت گیاه خوراکی بچینند. ژاپنی ها در این روز آشی از برنج و این هفت سبزی می پزند و خوردن آن را برای تندرستی و آمد کارها در سال نو خوب می دانند( دیده شود: افزوده ها بر نوشته پروفسور ئه ایچی ایموتو؛«ارمغان فرهنگ ایران به ژاپن در طبق انار و انگور»در «آینده»، سال دوازدهم، 7-8، ص 366- 350.)

منبع مقاله: رجب زاده، هاشم؛ (1386)، جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ اول 1386.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.