خیام شناسی در ژاپن

رباعی هایی که سروده خیام شناخته شده در ایران خوشایند کسانی که لفظ و صورت آن را برگرفته اند نبوده است. اما با ترجمه استادانه ای که، در میانه قرن نوزده، از مفاد آن به زبان انگلیسی شد، خیام و رباعی های او شهرتی جهانگیر یافت.
يکشنبه، 8 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خیام شناسی در ژاپن
خیام شناسی در ژاپن

مترجم: هاشم رجب زاده




 

درآمد سخن

رباعی هایی که سروده خیام شناخته شده در ایران خوشایند کسانی که لفظ و صورت آن را برگرفته اند نبوده است. اما با ترجمه استادانه ای که، در میانه قرن نوزده، از مفاد آن به زبان انگلیسی شد، خیام و رباعی های او شهرتی جهانگیر یافت.
ناصح ناطق( ایران از نگاه گوبینو، تهران، 1364، ص 64)می نویسد:« نام خیام که در مجمع الفصحا با قید« بدنام است»‌همراه بود بر اثر ترجمه های استادانه فیتزجرالد و دیگر مترجمان فرانسوی و آلمانی در سراسر جهان در ردیف بزرگترین شعرا ورد‍‍‌ِ زبانها شد». مرحوم سعید نفیسی در مقدمه خود بر کتاب رباعیات خیام( تهران، کتابخانه فردوسی، 1306) در ترجمه حال او می نویسد:« مؤلف تاریخ الفی خیام را صاحب مذهب تناسخ می داند. ابن قفطی می نویسد که به تطهیر حرکات بدنی برای تنزیه نفس انسانی کوشش می کرد و سیاست مدنی را بر قواعد یونانی لازم می شمرد و به همین جهت صوفیان او را از خود می دانند. نظامی عروضی نگاشته است که احکام نجوم می کرد ولی در نجوم اعتقادی نداشت»(ص 13).
«مؤلف تاریخ الفی و نگارنده احسن القصص ذکر کرده اند که در نیشابور مدرسه کهنه ای بود که آن را تعمیر می کردند و خری که بار می کشید به مدرسه داخل نمی شد. خیام برابر او رفت و آن رباعی معروف را بخواند و خر داخل مدرسه شد، چون ازو سبب پرسیدند، گفت: روح مدرّس این مدرسه در خر حلول کرده است و چون بدانست که من او را شناختم در شرم شد و نتوانست داخل نشود».(همانجا، ص 12).
موضوع این نوشته خیام شناسی در ژاپن است و بررسی اینکه خیام و رباعیهای معروف شده به نام او را در ژاپن از کِی و چگونه شناخته اند و چه کسانی در معرفی خیام اهتمام داشته و او را چطور شناسانده اند. در اینجا ما را با این که آیا این رباعیها به راستی سروده خیام است یا منسوب به او یا اینکه خیام شاعر همان حکیم و ریاضیدان و عالم است یا نه، کاری نیست.

زمینه تاریخی

رباعی های خیام بیشتر با روایت فیتز جرالد Edward Fitzgerald به ژاپنی ها شناخته و شناسانده شده است، با تکیه و تأکیدی که در بازپردازی این ادیب انگلیسی بر «لحظه را دریافتن» و «زندگی را خوش گذراندن»در هستی این جهانی که آغاز و فرجام آن ناپیداست، هست. شعر و ادب ژاپن هرچند که با این مفاهیم چندان انسی ندارد، اما یکسره هم از آن بیگانه نیست. نمونه آن را می توان در قطعه هایی از قدیم ترین مجموعه شعری ژاپن به نام مانیؤشوُ Manyoshu که در سده هشتم میلادی فراهم آمده است، یافت، و بویژه در شماری از سروده های اؤتومو- نو- تابیتو(2)Otomo-no-Tabito در این مجموعه و با عنوان« در ستایش باده». ترجمه فارسی چند قطعه از این میان با آوردن سخنی نزدیک از خیام در برابر هر کدام، در زیر می آید:
بر سرِ کار جهان
بیهوده
پای فشردن تا چند؟
خوشتر آنست که برگیرم
از باده صافی جامی
***
در پرده اسرار کسی را راه نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست
می خور که چنین فسانه ها کوته نیست
(قطعه 338)
گفته اند:
هفت فرزانه دنیای قدیم(3)
باده شان بود فراوان بکنار
تا شب و روز، چو ما،
جام از دست فرو نگذارند.
***
از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
می خور، مخور اندوه، که فرموده حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاقش می
(قطعه 340)
دلخسته و بی سر منزل
بندی سرگردانی تا چند؟
کوزه ای خواهم شد
لبریز از باده ناب نوشین
تا سراپا سیراب شوم
***
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر، چند صد ساله چه یکروزه شویم
در دِه تو به کاسه می از آن پیش که ما
در کارگه کوزه گران کوزه شویم
(قطعه 343)
گنج افسانه ای عالم
هرچند که بی سنگ و بهاست:
باز، از جامی
لبریز از باده ناب نوشین
بیش نیرزد
***
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز میِ ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم ز می فروشان کایشان
زین به که فروشند چه خواهند خرید
(قطعه 345)
زندگان را فرجام
همه چون مرگ و فناست،
بهتر آنست که ما
لحظه را دریابیم
داد دل را ز خوشی های جهان بستانیم.
***
خیام اگر ز باده مستی خوش باش
با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است
پندار که نیستی، چو هستی خوش باش
(قطعه 349)
این قطعه ها، مانند بیشتر شعرهای مانیؤشو، از گونه تانکا Tanka- شعر کوتاه پنج پاره 5، 7، 5، 7 و 7 هجایی( بر رویهم 31 هجا) است.
اؤتو مو- نو- تابیتو(731-665)، سراینده این قطعه ها، پس از سرکوب کردن قبیله ای سرکش در کیوُشو Kyushu، ایالت جنوب غربی ژاپن، والی دازایفوُ، حکومت نشین این ایالت شد؛ و آنجا ماند تا که در شصت و شش سالگی، یکسال پس از بازگشتش به نارا، پایتخت، درگذشت. در سالهای دوریش از نارا، امپراتور شوموُ Shomu بر تخت نشسته، خاندان فوُجی وارا Fujiwara قدرت بسیار یافته، و نفوذ خاندان اؤتومو که در سده های ششم و هفتم رو به فزونی داشت تند کاهش یافته بود. ناخشنودی و بیقراری او از رانده شدن به حکومت ولایتی دوردست و احساس وی از گردش روزگار را می توان در «13 قطعه در ستایش باده» در مجموعه شعری مانیؤشو، که احتمالاً در سالهای 759 تا 778 فراهم آمده است، یافت( قطعه های 338 تا 350 از کتاب سوم مانیؤ شوُ). این شعرهای او، چون رباعی های خیام، بر زمینه نفی گرایی است و این همه، سرشار از روح انسانی و عشق به طبیعت و زندگی.
در آغاز کتاب پنجم مانیؤشوُ هم قطعه های متنوع از اؤتومو- نو- تابیتو آمده است (شماره های 793، 806، 807و پس از آن) با پیش سخن هایی از خود او که حال و هوای بودایی دارد، و در آن از رنج و اندوه خود و از آلایشهای این جهان می گوید.
سیزده شعر کوتاه اوءتومو در وصف باده برای رنگ و رایحه تند چینی آن و حال و هوای پر احساسی که دارد ممتاز است، حال آنکه شعرهایی که او در سوگ همسر و غم تنهایی خود در پیری سروده شاهکارهایی شناخته شده که جایگاهی بلند در شاعری به وی داده است. شعرهای او در وصف باده نظر ادب شناسان ژاپن به خود داشته، و از آن میان کاتو شوُایچی Kato Shuichi نوشته است:« آنچه که این شعرها به ادب قدیم چین مدیون است( مانند تصویر« حکیم بزرگ قدیم» که «باده» را «فرزانه» نام داد(قطعه 339)؛ اندیشه «هفت حکیم نیستان نشین» باده پرست(قطعه 340)؛« خوشتر بودن اینکه کوزه باده باشیم تا آدمی»(قطعه 343)، که همه در شعر چین نمونه و مانند دارد)پیشتر از سوی آئوکی ماساجی Aoki Masaji یا دشده و در نوشته او با عنوان شینا بوُنگاکوُ گِی جوُتسوُ Shina Bungaku Geijutsu سال 1931 آمده است. نیز، تعبیرهایی مانند «گنجینه بی بها»(قطعه 345)و «چرا پروا کنم که در زندگی آینده ام پرنده ای یا پشه ای باشم»(قطعه 348)به وضوح از اندیشه بودایی گرفته شده؛ و در شعرهای دیگر تابیتو نشان روشنی نیز از تعالیم تائویی هست.
این«سیزده قطعه در ستایش باده» جز به تأثیر مستقیم ادب چین نمی توانست نوشته شود، و باز دشوار می توان انگاشت که دانش تابیتو از ادب چین چندان بوده است که در ستایش باده بسراید:
به سخن جلوه فروشی و
خردمند نمایی تا کِی؟
خوشتر آنست که
در باده بشویم خرد و
گریه مستانه کنم.
(قطعه 341)
تعبیر«گریه مستانه»در سه شعر از این سیزده قطعه آمده، و این همان اثر باده وصف شده در سخن لیوُلینگ Liu Ling یا لی پو Li Po( شاعران معروف چین)نیست، و روشن است که تابیتو در اینجا باید احساس خستگی و دلزدگی خود را بازگفته باشد. در ژاپن قدیم معمول نبود که چنین احساسی را در شعر تغزلی بیاورند. این احساس تابیتو هرچند که از دل برآمده باشد، بیان آن چنانکه در شعر زیر می بینیم فقط با آشنائیش به ادب چین ممکن بوده است:
اگر این زندگیم
شاد سرآید،
چه پروایم دیگر
که در زندگی بازپسین
پرنده ای یا پشه ای باشم!
(قطعه 348)
تقابل میان «این زندگی» و «زندگی دیگر» و عقیده به تغییر صورت دادن در زندگیهای گوناگون از تعالیم بودایی است، اما اهمیت ندادن به دنیایی دیگر و شاد بودن در این دنیا از ارزشهای بودایی نیست. شاید که این گونه «دم غنیمت شمردن» در جامعه اشرافی سده های هفتم و هشتم ژاپن چیزی پیش پا افتاده بوده،‌ و با این همه، هیچ کس جز تابیتو آن را با چنین بیان عام و مطلقی نیاورده است. این بیان روشن فلسفه اپیکوری(4) در سخن تابیتو شعر او را با مرز روشنی از همه شعرهای درباری دیگر آن روزگار متمایز می کند،‌ و او را بیشتر نزدیک به، مثلاً شاعران چینی اواخر سده چهارم جای می دهد.
می نوش ندانی ز کجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
شاعری چینی به نام ته آنگ یوئه ن- مینگ Tang Yuen-ming که بیست قطعه در وصف «باده نوشی» نوشت، در شعرهایی در مفهوم مانند این، گفت که چون نمی داند که پس از مرگ بر او چه خواهد گذشت، پس، به حکم دلش، این زندگی را به شادی می گذراند(5).
در نقدی دیگر می خوانیم:« در مجموعه شعری مانیؤشو گاه گرایشهای تأمل و خوداندیشی و تمایل به زندگی ساده می بینیم، که از تلفیق اندیشه های بودایی و تائویی برآمده و مفهومی تازه فرآورده، یا که در تأیید فلسفه اپیکوری برای زندگی است. نمونه آن شعرهای تابیتو در ستایش باده است. نباید از یاد برد که مکتب تائویی منبعی غنی از امثال و حکایات با ماهیت تخیلی برای شاعران فراهم ساخته است.»(6)

معرفی رباعیات خیام: ترجمه های آن

1- شناساندن خیام و شعر او در ژاپن به سده نوزده و نزدیک به یک قرن پیش باز می گردد. در ماه سپتامبر 1896، هنگامی که ترجمه ادوارد فیتز جرالد از رباعیات در جهانِ غرب معروف شده بود، لافکادیو هرن Lafcadio Hearn ژاپن شناسی نامی و مدرّس زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه سلطنتی ژاپن( دانشگاه توکیو کنونی) سخنرانی ای درباره رباعیات و ترجمه انگلیسی آن در این دانشگاه کرد. هرن در دنیای ادب ژاپن بخوبی شناخته شده است.(7)
2-کامبارا آریا که Kambara Ariake که در سخنرانی هرن درباره خیام و شعر او حاضر بود چنان در تأثیر آن واقع شد که شش رباعی خیام را از روایت انگلیسی فیتزجرالد به ژاپنی درآورد و در سال 1908 منتشر کرد. ترجمه کامبارا آریا که را نخستین معرفی خیام و شعر او به زبان ژاپنی دانسته و آن را برای زیبایی و شیوایی بیانی که دارد ستوده اند. موری ریو Mori Rio که سالها بعد ترجمه ای بسیار استادانه و استوار از رباعی های خیام به ژاپنی پرداخت، در مقدمه کتاب خود(ص 155)نوشته است که ترجمه کامبارا آریا که از شش رباعی خیام کاری است هنرمندانه و ادبی. از آن پس تا چند سالی پیش بیش از ده ترجمه از رباعی های خیام به ژاپنی منتشر شده که بیشتر آن از برگردانها و بازپردازیهای انگلیسی به ژاپنی درآورده شده است. علت این وضع آن بوده که از اواخر سده نوزده ترجمه فیتزجرالد شهرت جهانی داشته و از آثار ارزنده ادب انگلیس شناخته می شده است. از سویی هم ژاپن تا نیمه قرن بیستم هنوز ایرانشناس آشنا به زبان فارسی چندان نداشت.
3- کاتانو فومیکیچی Katano Fumikichi(1914-1884)رباعی های خیام را از روی برگردان انگلیسی مک کارتی Justin H.McCarthy به ژاپنی درآورد. کاتانو به پایان بردن این کار و در جوانی، درگذشت و ترجمه او مدتها پس از مرگش، ‌در سال 1936، منتشر شد. کاتانو در دانشگاه کِی ئو Keio، در توکیو، ادبیات خواند و در آنجا به معلمی انگلیسی به نام ادوارد کلارک Edward Clarke برخورد که ترجمه انگلیسی رباعیات خیام را در درس خود معرفی می کرد، و شاید که به توصیه او بود که کاتانو رباعیات را به ژاپنی درآورد. کلارک مقدمه ای بر ترجمه کاتانو نوشته است. ترجمه 466 رباعی در این کتاب آمده است. کثرت قطعه ها می تواند از اینجا باشد که این ترجمه، و مأخذ انگلیسی آن، شعرهای منسوب به خیام و روایت های گوناگون رباعی ها را نیز در بردارد. برای نمونه مضمون شعرهای شماره 29، 30 و 31 در این ترجمه یکی است.
ترجمه کاتانو به نثر است، و شیوه ادبی و بیانی رسمی دارد و برای خواننده امروزی آسان فهم نیست. درباره کیفیت این ترجمه، موری ریو ادیب ژاپنی در مقدمه خود بر ترجمه ای که از رباعیهای خیام فراهم آورده گفته است(ص 155)که بیان کاتانو فومیکیچی سنگین است و سخت، مانند سرنوشت و زندگی آدمی، و در آن لطف و نرمی کمتر می توان یافت.
کتاب چاپ شده از ترجمه کاتانو زیبا و پاکیزه است و چند نقاشی سیاه قلم ژاپنی (سوُمی- ئه Sumi-e) به تناسب حال و هوای شعرها در آن آمده است.
4- آراکی شیگه روُ Araki Shigeru نخستین کسی بود که رباعیهای خیام را با مراجعه به متن اصلی فارسی به ژاپنی درآورد. کتاب او به نام «عمر خیام و رباعیات»Omar Khayyam to Robayat که ترجمه 158 رباعی را دارد، در سال 1930 منتشر شد.
آراکی پیشگام ایرانشناسی در ژاپن بود. او در امریکا در رشته ایرانشناسی و زبانشناسی تحقیق کرده بود، و رباعیات را براساس ترجمه انگلیسی هرون الن Heron Alen و با تطبیق با متن فارسی، به ژاپنی درآورد(موری ریو، ص 156). ترجمه او را دانشمندانه و هنرمندانه می دانند، با بیانی نرم و لطیف(همانجا).
شیگه رو آراکی پس از این ترجمه، کتاب معتبری در تاریخ ادبیات ایران تألیف کرد، با عنوانِ«پروُشیا بوُنگاکوُ شی کو»Perushiya Bungaku Shi Ko(ادبیات قدیم ایران) (نشر ایوانامی Iwanami، توکیو، 1922). او در این کتاب به سابقه معرفی خیام در مقدمه ترجمه خود از رباعیات آورده است:« خیام معروفتر از آنست که به شرح حال و معرفی او پرداخته شود»(ص 253).
50 تاکه تومو سوفوُء Taketomo Sofu ترجمه خود را از 110 رباعی خیام در سال 1921 منتشر کرد( نشر آروُسو Aruso، توکیو). او رباعی ها را از روایت انگلیسی فیتزجرالد به ژاپنی برگردانده، و کتاب خود را به یوسانو کان Yosano Kan، همسر شاعره و ادیب معروف ژاپنی، یوسانو آکیکو Yosano Akiko تقدیم کرده است.
تاکه تومو در مقدمه کتاب خود خیام و شعر او را چنین معرفی می کند:« خیام در قرن دهم(میلادی)در نیشابور زاده شد و چادر دوز، منجّم، و شاعر عاشقانه سرا بود: او فریاد شک و انکار و اعتراض برداشت و گفت که باید شاد بود و در پی بیداری جان( عرفان)نرفت. این چیزها مایه و عنصر هنر والا و شکوهمند اوست. او در سرودن، ‌شیوه رباعی یا چهارپاره را اختیار کرد. به اعتبار شعر چینی،‌ چهارپاره او کی Ki، شو Sho، تِن Ten و کِتسوُ Ketsu.(به ترتیب مصراعهای اول تا چهارم) است. «کی» طرح موضوع است، «شو»پاسخ است، «تِن» نقل و ربط موضوع است، و «کِتسو» نتیجه گیری یا جمع بندی کلام است. شیوه رباعی شبیه تانکا(شعر ژاپنی پنج پاره 5، 7، 5، 7 و 7 هجایی)یا سونت Sonet است. فیتزجرالد به نام ترجمه، خود سرود و چیزهایی به سخن خیام افزود و شعری تازه ساخت که دیگر شعر فارسی نیست، شعر انگلیسی دوره ویکتوریا Victoria است. رباعیات در فکر و محتوا شبیه افکار افلاطون است یا ری هاکوُ Ri Haku(لی پو Li Po، که ژاپنی ها او را ری هاکوُ می خوانند، شاعری چینی بود که میان سالهای 701 تا 762 می زیست). ما ژاپنی ها رباعیات را از دید و احساس فیتزجرالد شناخته ایم».
موری ریؤ در مقدمه ترجمه خود از رباعیهای خیام می نویسد که تاکه تومو سوفوُ هر مصراع از رباعی را به شعر « تانکا»Tankaی ژاپنی درآورده و در قالب 5، 7، 5، 7 و 7 هجایی نهاده و برای خواننده ژاپنی مأنوس ساخته است. ترجمه او زبانی شاعرانه دارد و آسان فهم است. اما زبان آن شیوه دهه دوم قرن بیستم است و امروزه کهنه می نماید.
6- یانو هوءجین Yano Hojin به دو ترجمه از رباعیات پرداخت. ترجمه اول او، شامل یکصد قطعه، در سال 1935 در نسخه های محدود منتشر شد. موری ریوء درباره ترجمه یانو می نویسد:« او هم در ترجمه رباعی ها، هر پاره یا مصراع شعر را به قالب 7 و 5 هجایی (مانند شعر هایکو Haiku) درآورد تا برای خواننده ژاپنی آشنا باشد. زبانِ این ترجمه روشن و رسا است و به صافی بلور.»
یانوهوجین در سالهای ناآرام پس از اشغال منچوری و پیش از جنگ دوم ترجمه ای دیگر از رباعیات به همان قالب(7 و 5 هجایی) این بار از 75 قطعه آن، فراهم کرد. این کتاب در سال 1938 منتشر شد، ‌و ناشر آن نیکوّسان Nikkosan بود.
آشی کاگا آتسوُاوُجی Ashikaga Atsuuji ایرانشناس نامور ژاپنی در یادداشتهای سفرِ خود در ایران و در سخن از خیام، از رباعی های ترجمه یانو نقل کرده و آن را با ترجمه آراکی شیگه رو و روایت فیتزجرالد(که یانو خود از این متن برگردانده) مقایسه کرده است(آشی کاگا، صفحه های 100 تا 108).
7- موری ریؤ Mori Rio ادیب و سخن شناس ژاپنی به دو ترجمه از رباعیات پرداخت. ترجمه نخستین او که زبان و قالبی ادبی داشت در سال 1941 منتشر شد. موری پس از آن ترجمه ای ساده و آسان فهم برای خوانندگان عادی فراهم کرد که 75 قطعه در آن آمده و نیز نرم و دلنشین است. اوگاوا ریؤساکوُ Ogawa Riosaku در مقدمه ترجمه خود از رباعیهای خیام که در سال 1948 منتشر شد، ترجمه ادبی موری را بهترین ترجمه رباعیات( که تا آن زمان به ژاپنی در دست بوده) دانسته است(ص 159).
ترجمه دوم و ساده موری از رباعیات خیام بارها تجدید چاپ شده، که چاپ سال 1986(نشر کوکوُشو کانکوکای Kokusho Kankokai) از آخرین آنهاست. این کتاب شرح شعرها و نیز معرفی ترجمه های رباعیات و احوال خیام را ضمیمه دارد، و نیز جا به جا مزیّن به تصویرها است.
موری ریوء برای چاپهای متأخر ترجمه آراکی شیگه رو از رباعیات خیام هم مقدمه نوشته است.
8- ترجمه هوری ئی ریؤهو Horii Rioho از رباعیات خیام در سال 1947 منتشر شد (نشر نامبوکوُ شوتِن Namboku Shoten، توکیو). این کتاب اثری مهم و ماندنی در ادب ژاپن داشت. در مقدمه ترجمه موری ریؤ از رباعیات آمده است:« هوری ئی ترجمه خود را در سال 1947 در کره، که در آنجا زندگی می کرد، فراهم آورد. در مقدمه این کتاب می خوانیم که او این ترجمه را از روایت انگلیسی فیتزجرالد از رباعیات(چاپهای اول و چهارم آن)‌کرد و در جریان این کار مضمون و پیام شعرها را به طبع خود پرداخت. دازای اوساموُ Dazai Osamu نویسنده شهره ژاپنی که یازده قطعه از شعر خیام را میان داستان معروف خود به نام نینگن شیکاکو Ningen Shikaku آورده، این رباعی ها را از ترجمه هوری ئی برگرفته است.»
ترجمه هوری ئی 101 رباعی دارد و روایتی است آزاد، نه شعرگونه، و به زبان ساده؛ اما بیانی مردانه دارد، نه چندان نرم و لطیف. روایت هوری ئی از رباعیات جای جای عبارتها و تعبیرهای زیبا دارد.
بررسی زمینه کار هوری ئی در ترجمه رباعیات خیام به ژاپنی دو مبحث را پیش می آورد: یکی درباره نخستین شعرهای فارسی راه یافته به ژاپن، و دیگر نقل چندین رباعی خیام از این ترجمه در داستان ژاپنی نینگن شیکاکو نوشته دازای.

شعر فارسی در ژاپن

در میانه تحقیق و کوشش هوری ئی برای ترجمه شعر خیام، ابیاتی که نخستین سروده های فارسی راه یافته به ژاپن شناخته شده است مورد توجه واقع شد. شین موُرا ایزوُرو Shinmura Izuru در مقدمه ای بر ترجمه هوری ئی از رباعیات، ‌با عنوان «در بزرگداشت هوری ئیِ فقید»، می نویسد:« او محقق منابع ایرانی و کتابدار کتابخانه ملی کره بود و در آنجا زندگی می کرد. ترجمه خیام را نیز در همانجا به انجام رساند و آن را در سؤل( که ژاپنی ها آن را کِی جو Keijo می خواندند) به هزینه خود چاپ کرد. او برای این کار منابع زیادی را بررسیده و در این میان دریافته بود که شین موُرا ایزورو، کتابداری که ناشر دائره المعارف و ماهنامه ای ادبی به نام تِن سه کی گیودان Ten Seki Gio Dan است در شماره سال 1925 آن مقاله ای درباره ایران نوشته و عکس نسخه ای خطی را در آن آورده است. هوری ئی با دیدن عکس این نسخه فکر کرد که متن آن باید شعری از خیام باشد، پس نسخه ای از آن برداشت و برای استاد ماتسوموتو Matsumoto که فارسی می دانست فرستاد و از او در این باره پرسید. ماتسوموتو پاسخ داد که به تعلق این شعرها به خیام مطمئن نیست، و شاید که از حافظ باشد.
«این نوشته قدیمی که روشن خوانده نمی شد از راهبی بودایی به نام کِی سی جوئین Kei Sei Jo-nin به یادگار مانده بود. هوری ئی در پی تحقیق دریافت که این نوشته در بوُکیو دای جیتن Bukkio Dai Jiten(دایره المعارف بزرگ بودایی) چاپ شده و در آنجا نوشته است که این سند به معبد کوزانجی Kozanji تعلق دارد. این سند که به فارسی است و حاشیه ای به خط چینی دارد در سال 1217 نوشته شده بود و نمی توانست از حافظ باشد.»
ایزوُرو می افزاید:« کِی سِی جونین به چین رفته و در آنجا به یک نام بان جین Nam-ban-Jin یعنی ایرانی برخورده و این ایرانی چند شعر فارسی برای او نوشته بود(8).
راهب ژاپنی می خواست به هند، که ژاپنیها در قدیم آن را تِنجیکوُ Tenjiko می خواندند، برود، اما برای سختی سفر ازین کار گذشت و نومید به ژاپن بازگشت و آن دستنوشته را به دوست راهب خود میوئه جونین Myoe Jo-nin داد.»
اما دیرزمانی پیش از آن، در سال 1917، استاد هانه دا تورو Haneda Toru محقق تاریخ و تمدن و زبانهای آسیای مرکزی، چین، مغولستان و ایران،‌ نخستین دانشمندی بود که این سند را بازشناخت و در مقاله ای تاریخچه آن را باز نمود، و از قول پژوهنده ای هندی به نام برکت الله نوشت که یکی از شعرهای نوشته در آن از شاهنامه فردوسی است: جهان یادگار است و ما رفتنی/ به مردم نماند بجز مردمی. شعر دیگر با متن اصلی زیر: جهانِ خرمی با کس نماند/ فلک روزی دهد روزی ستاند، از ویس و رامین است(نگاه کنید به مقاله اوکادا امیکو Okada Emiko. سخنی دیگر در بازشناسی بیتی از ویس و رامین در کهنترین نوشته فارسی بازمانده در ژاپن، در: مجلس بزرگداشت هزاره سروده شدن شاهنامه،‌ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران،‌ آذر- دی 1369). دو بیت دیگر مندرج در این سند نیز، که رباعی است با متن زیر:
گر در اجلم مسامحت خواهد بود
روشن کنم این دیده به دیدار تو زود
یعنی که خلیق گردد این چرخ کبود
بدرود من از تو و تو از من بدرود
منسوب به خیام دانسته نمی شود.

خیام و دازای

دازای اوساموُ Dazai Osamu(1948 -1909) نویسنده پر آوازه ژاپنی، یازده رُباعی از خیام را، از ترجمه هوری ئی،‌ در میان داستان معروف خود نینگن شیکاکوُ Ningen Shikaku(ناآدمیزاد)آورده است. ترجمه هوری ئی از رباعیات در سال 1947 منتشر شد و دازای این داستان خود را در اوایل سال 1948 به پایان برد و در ماه ژوئن همان سال خود را در رودخانه ای در توکیو انداخت و کشت. روح ناآرام و عاصی او و تلاشی که برای گریز از خود داشت و نفی و انکار جهان و طنر او در کار آن که در نوشته هایش پیداست، در او زمینه آماده ای برای قبول فلسفه « خیامی»یا، در واقع، روایت و پرداخت فیتزجرالد از آن مناسب طبع و سلیقه اهل دنیا- ساخته بود. زندگی بی بند و بار دازای و بی قراری و ناآرامی همیشگی او معروف است و از مایه های شهرتش. با همین زمینه و گرایش ذهنی، سخن خیام در گذرا بودن جهان و ناپیدا بودن آغاز و انجام کار آدمی چنان بر دل او نشست که یازده قطعه از رباعیهای او را، از ترجمه هوری ئی، در داستان« نینگن شیکاکوُ»، که در واقع زندگینامه خود اوست، آورد. از دازای و این داستان او،‌ که شهرت خیام و رباعیهای او را در ژاپن می رساند، و خود به این شهرت گستره ای بیشتر داده، ‌در مقاله ای جداگانه سخن رفته است.
نگارنده این یادداشت در بررسی زندگی دازای و داستان معروف او، «نینگن شیکاکو»و با دقیق شدن در ترجمه هوری ئی از رباعیات، که دازای شعرهای خیام را از آن برگرفته و در زندگینامه داستان وار خود آورده است، به این نکته و نتیجه رسید که این نویسنده، به احتمال بسیار، عنوان کتاب خود،« نینگن شیکاکو»به معنی «ناآدمیزاد» یا «پاک باخته» یا «نااهل»، را باید از عبارتی از سخن خیام یا مفهوم آن در ترجمه ژاپنی، گرفته باشد. این مفهوم، به گمان قوی، با دیدن و خواندن عنوان کتاب هوری ئی در ذهن او نشسته است. هوری ئی در پایین صفحه عنوان کتابش- ترجمه رباعیهای خیام به ژاپنی- یک رباعی را چون شاه سخن یا بیت الغزل کتاب در زیر تصویر خود آورده است که به ژاپنی چنین خوانده می شود:
سِی - شی کارا- نو- جی یوُ-نو- هوکا-نی جی یوُ تویوُء
Sei-shi-kara-no-jiyn-no-hoka-ni jiyu to yu
مونو واناشی
Mono wa nashi
شی نوُنی کیماتّا کونومی ناری
Shinuni kimatta konomi nari
این سخن را به فارسی می توان چنین معنی کرد:
از زادن و مردن گریز نیست
انسان را مرگ مقدّر است
و آمدنم به این جهان عبث است.
سروده خیام پس از دو ترجمه یا در واقع روایت( به انگلیسی و پس از آن به زبان ژاپنی)رنگ و نمایی دیگر گرفته و بسیاری از تعبیرها و تصویرهای شاعرانه را از دست داده است. اصل این ترجمه می تواند رباعی زیر باشد:
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود
وز هیچ کس نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
9- ترجمه اوگاوا ریؤ ساکوُ Ogawa Ryosuke از رباعیهای خیام در سال 1948 درآمد(نشر ایوانامی شوتِن Iwanami Shoten، توکیو). کوُرویاناگی تتسوئو در مقدمه ترجمه خود از رباعیهای خیام(نشرِ‌ دایگاکوُ شورین Daigaku Shorin، توکیو، 1983) نوشته است که 30 سال پس از ترجمه آراکی شیگه رو، اوگاوا نیز رباعیات را از متن اصلی فارسی، از چاپ ویراسته صادق هدایت، به ژاپنی درآورد،‌ و کار او ترجمه ای است بسیار زیبا و روان و آسان فهم و با شرح و توضیح شعرها. ترجمه اوگاوا زبانی موزون و آهنگین و گوشنواز دارد، و بارها تجدید چاپ شده است. کتاب او ترجمه 143 رباعی را دارد.
اوگاوا در مقدمه ای بر ترجمه خود از رباعیات خیام شعر و اندیشه او را چنین معرفی می کند:« عمر خیام فیلسوفی مادی گرا بود، با روحی بس نقّاد، و علیه زاهدنمایان فریاد برداشت... او ایرانی بود و دل با بهرام و دارا داشت. خیام احساسی از موُجؤکان Mujokan(گذرا و فانی و تهی بودن جهان) داشت، چنانکه سایگیو Saigyo(9)راهبِ ژاپنی. اما سایگیو در انزوا سر کرد، ‌حال آنکه خیام در جامعه و با واقعیت ها زیست. با اینکه او شاعری نفی گرا بود، باده و ساقی و بلبل و گل،‌ دل و جانش را آرام می بخشید. خیام و مشرب او که ناپایدار بودن زندگی است گستره ای جهانی گرفت و او به غایت تفکر خود رسید. خیام در واقع اخترشناس بود و نظاره گر آسمان و ستارگان. او مرام اپیکوری (Epicurean در انگلیسی) نداشت و با چیزهای صوری و خیالی قانع نمی شد... تفکر او به «دریافتن لحظه» و شاد بودن رسید».
10- ناگیری تتسوئو Nagiri Tetsuo ترجمه ای از 101 رباعی خیام، ‌از روی روایت فیتزجرالد، فراهم آورد که در سال 1949 منتشر شد( نشر سؤکیشا Sokisha توکیو). ناگیری در مقدمه خود می گوید که چهار سال در سالهای جنگ برای این ترجمه کار کرد. ترجمه ژاپنی او آهنگین است اما در قالب مرسوم شعر ژاپنی،‌ بندهای 5 و 5 یا 5 و 7 هجایی، نمی گنجد، ‌و با اینکه عبارت آن امروزی نیست، ‌روان و آسان فهم است.
ناگیری در پایان کتاب خود شرح نسبه مفصلی درباره خیام، مشرب او و رباعیهایش آورده است، می گوید:« فکر شرقی نفی گرا و اندیشه غربی خوش بینانه است. خیام این جهان و زندگی را پوچ و گذرا می داند،‌ که اندیشه ایست شرقی... ایران هم بر شرق، خاصه بر هند، و هم بر غرب نفوذ(ادبی و فکری) داشته است. خیام در اصل بدبین بود، اما در بند این احساس نماند و زندگی را به خوشی گذراند؛« بر سنگ قبر شرقی نشست و به آفتاب غربی نگاه کرد». خیام شاعری است دو نژاده که به شرق و غرب، هر دو، تعلق دارد.»
11- رباعیات ترجمه ساوا ئه زوئو Sawa Ezou در سال 1960 منتشر شد( نشر هیبوُنشا، توکیو) که 121 قطعه داشت. ساوا ایرانشناس ایراندوست و استاد دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا بود. ترجمه ای هم که او از گلستان سعدی کرده یکی از ترجمه های خوب و معتبر این کتاب به ژاپنی است. کورویاناگی تتسوئو در مقدمه ترجمه خود از رباعیات آورده است:« ساوا برای معرفی شعر خیام در کتاب خود به نام« سِکای مِیشی شؤتایسی؛ تؤیؤ»Toyo ؛Sekai Meishi Shutaise (مجموعه شعرهای معروف جهان؛ شعرهای خاورزمین)121رباعی خیام را از کتابی از رباعیات چاپ تهران که 444 رباعی داشت و کتابی چاپ کلکته که 271 رباعی داشت برگزید و ترجمه کرد. مصحح کتاب چاپ تهران دانسته نیست.» به گمان نگارنده، این مأخذ باید کتاب رباعیاتی باشد، دارای 444 قطعه، که با مقدمه و ترجمه حال خیام به قلم سعید نفیسی در سال 1306(یا، به نوشته داخل جلد، اسفند 1305)در تهران به وسیله کتابخانه فردوسی منتشر شده است. نسخه ای از این کتاب اکنون در مجموعه مرحوم ساوا در کتابخانه دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا موجود است که در حاشیه شماری از رباعی ها اعدادی با مداد نوشته شده و در جای جای نیز کلمه یا عبارتی متفاوت، احتمالاً یافته و برگرفته از نسخه دیگر و شاید همان نسخه چاپ کلکته، ‌افزوده شده است.
12- کوُرویاناگی تتسوئو Kuroyanagi Tetsuo ترجمه تازه ای از 178 رباعی خیام، بیشتر برای استفاده درسی،‌ فراهم آورد که در سال 1983 منتشر شد( نشر دایگاکو شورین Daigaku Shorinتوکیو). استاد کوُرویاناگی در میان ایرانشناسان کنونی ژاپن به فارسی دانی و تنوع ترجمه هایش از متون ادب فارسی ممتاز است و در سالهای اخیر با تألیف دو فرهنگ فارسی به ژاپنی و ژاپنی به فارسی خدمتی ارزنده به گسترش آشنایی با زبان و ادب فارسی در میان ژاپنیان کرده است. چنانکه خود او در مقدمه ترجمه اشعار خیام می گوید(ص. شانزده) این رباعیها را از روی چاپهای متعدد شعرهای خیام در ایران و خارج، و از آن میان چاپ فروغی و غنی(تهران، 1361)به ژاپنی برگردانده است. این ترجمه متن فارسی و شرح لغات نسبه دشوار هر رباعی و آوانگاری اشعار را با حروف لاتین همراه دارد. ترجمه شعرها در این کتاب لفظی و رسمی است.
13- سرانجام، ترجمه ایدا توشی ناگا Iida Toshinaga از رباعیهای خیام( نشر نان اوُندو Nanundo،‌ توکیو، 1989)را در دست داریم، حاوی 75 رباعی که از روی روایت انگلیسی فیتزجرالد به ژاپنی درآمده است. ایدا(متولد 1943)دانشگاه بودایی ریوُکوکوُ Ryukoku را گذرانده و اکنون مدرّس دانشگاه ریتسومِی کان Ritsumcikan است. مترجم در مقدمه خود بر این کتاب می نویسد:« خیام را عموماً قضا و قدری و عشرت پرست دانسته اند، اما او شخصیتی متین و در زندگی جدی بوده است و صاحب تأمل. زندگی خالی از معرفت بیهوده و تهی است. پس او به دنبال حقیقت رفت و در پی نور ازلی. چنین می دید که زندگی شمعی است که با سوختن آن جان و دل آدمی فروغ می گیرد... پس از این سوختن، زندگی کیمیا می شود و انسان به نور حقیقی می رسد. باده و دلدار مطلوب است و آخرین پناهگاه ما در هیاهوی زندگی؛ اما اینها به هیچ می رسد و انسان همه امیدش را از دست می دهد. خیام دل به یأس نداد و آرامش و وقار را نگهداشت،‌و در حقیقت زندگی تفکر کرد. مرگ، سرانجام محتوم زندگی است؛ پس باید که هر لحظه از آن را دریافت و نهایت بهره را از آن بُرد. خیام دلی صافی داشت و شاعری راستین بود.» ترجمه ایدا به صورتی آراسته و زیبا و پاکیزه چاپ شده، و در برابر هر رباعی این کتاب یکی از نقاشیهای چاپ فیتزجرالد آمده است. این ترجمه ساده است، نه چندان ادبی، ‌و برای جوانان آسان فهم، ‌اما تصویری«خیّامی»از رباعی ها به دست نمی دهد.

صاحبدلی دلباخته خیام

در پایان این گفتار، شایسته است که از آشی کاگا آتسوُاوُجی Ashikaga Atsuuji ایرانشناس فقید و ایراندوست صاحبدل ژاپنی یادی شود. او در دو بهره از یادداشتهای سفرش در ایران(10)از شناخت و دریافت خود از خیام و شعر او گفته و از یاد و خاطره و احساس خود از دیدار نیشابور و مزار خیام سخن آورده است.
آشی کاگا می نویسد:« در سال 1934 که برای شرکت در جشن هزاره فردوسی به ایران رفتم، در راه عزیمت به توس با همراهان از نیشابور و آرامگاه خیام دیدن کردیم. از تهران تا آنجا با ماشین سه روز راه بود، و در میان راه مناظر زیبایی از کوه و کویر.
«چند ترجمه ژاپنی از رباعیات را خوانده ام، و در آنها مروری می کنم. آراکی شیگه روُ از متن(فارسی) کهنه موجود در کتابخانه دانشگاه آکسفورد Oxford ترجمه کرده است، و یانو از روایت انگلیسی فیتزجرالد. ترجمه دیگری می شناسم از رباعیات به فرانسه که نیکولا Nicolas، که در سال 1867 در رشت بوده، کرده است، و از فارسی به فرانسه. این ترجمه به اصل شعر خیام نزدیک است. برای نمونه، یانو این رباعی را از روایت فیتزجرالد به ژاپنی برگردانده است:
این کهنه رباط را که عالم نامست
آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمیست که وامانده صد جمشید است
قصریست که تکیه گاه صد بهرام است
رباط یا کاروانسرا در اینجا معنی عمیق دارد. کاروان راه را به اینجا پایان می دهد و در آن منزل می کند و می آرامد. همچنین، زندگی آدمی نیز پایان می گیرد، ‌با یک خواب جاودانی.
در کلام زرتشت،‌ در اوستا، یسنا 5-33 آمده است:
«چون که مردمان به کاروانسرای می رسند، دهنه از اسب برمی دارند و از کاروانسرادار می خواهند که شب در اینجا منزل کنند.
«آدم دهنه اسبش را رها می کند و از سروشِ اهورامزدا می خواهد که به خوابی جاودانه رَود.»(11)
کاروانسرای ایرانی از آجر ساخته شده و در میان آن حیاطی است. مسافر در بالاخانه دروازه کاروانسرا می خوابد، و اسب ها و شترها در(سکوی) میان کاروانسرا می آسایند. نیشابور در خراسان است و از بناهای شاپور اول و دوم. اینجا در قرون میانه شهری پر رونق بود. نیشابور برای قالیهای زیبای خراسانی و فیروزه نیشابوری و پسته ‌آن معروف است... از دشتها و کوهها گذشتیم. اینجا و آنجا درختی و جویباری می دیدیم. ایرانیها جویبار خنک را بسیار دوست می دارند. هر جا کنار آب روان دو سه کس در سایه درختی نشسته و چای دم کرده بودند؛ می نوشیدند و شعر می خواندند، از سعدی، حافظ و خیام. گمان دارم که این بهترین خوشی آنهاست. ایرانیها بسیار شعردوستند. با آنها که دیدار می کردم همیشه از شعر حرف می زدند و از بلند خواندن شعر لذت می بردند، مانند این رباعی که از ترجمه یانو می آورم:
گر دست دهد ز مغز گندم نانی
وز می دو منی ز گوسفندی رانی
با ماهرخی نشسته در ویرانی
عیشی بُود آن نه حدّ هر سلطانی
«از تک درخت ها و جویبارهای بسیار گذشتیم، ‌و به آرامگاه خیام رسیدیم. نزدیک آرامگاه بقعه( امامزاده محمد محروق) است و جویباری با آب صاف و خنک از میان درختان نزدیک آنجا می گذرد. جویبار در میان سکوت درختان زمزمه ای رازگونه دارد.
«بار اولی که مزار خیام را دیدم، اینجا تصویر آرامگاه کیورای(12) در راکوشی سیا Rakushisya در کیوتو را در ذهنم زنده کرد. اما خاک خیام چیز دیگری بود. از فضای آن بسیار خوشم آمد. باغ آرامگاه پر از گلهای زیبا و درختان گردو و انار و انواع میوه های دیگر بود. باغ میوه و آب نما و فواره باغهای ایرانی را بسیار دوست می دارم. باغ ایرانی لطف و صفای خاصی دارد. در اردیبهشت که موسم گل سرخ است، همه جا بوی گل به مشام می آید. در ترجمه فیتزجرالد، شماره 97، می خوانیم:
چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب، که عمر رفته را نتوان یافت
«این شعر درست حال و هوای اردیبهشت ایران را وصف می کند... بهار ایران بس دلپذیر و فرح انگیز است. زمستان را که ایرانها زیر کرسی گذراندند، بهار می رسد؛ هنگامی که بالای کوهها هنوز از برف سپید است. بسیاری گلهای زیبا می شکفد، و شکوفه زردآلو باز می شود. همه چیز تازه و زیباست. نوروز دل انگیزترین فصل ایران است، نه چون نوروز ژاپن سرد. در روایت فیتزجرالد از خیام می خوانیم:
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست
با لاله رخی اگر ترا فرصت هست
می نوش به خرّمی که این چرخ کبود
ناگاه ترا چو خاک گرداند پست
و باز:
چون مرده شوم به باده شویید مرا
تلقین ز شراب و جام گویید مرا
خواهید به روز حشر جویید مرا
از خاک در میکده بویید مرا
«بر مزار خیام وقت خوشی داشتیم و درباره خیام فکر کردیم. گفتند که پیشتر دور و بر اینجا انگورستان بود. آن بسی بهتر از این سنگ مرمری بوده که اکنون بر گور او افتاده است، و با حال و هوای خیام نمی خواند. امید داشتم که از گور خیام بوی باده بیابم، اما نبوییدم. پشت آرامگاه او با همراهان( مهمانان جشن هزاره فردوسی) ناهار خوردیم. یکی از میان گروه شاعر معروف انگلیسی به نام درینک واتِر Drinkwater به بیان احساس خودش از زیارت مزار خیام پرداخت، ‌و از شعر او گفت، ‌و شعری هم به بداهه ساخت و برایمان خواند. او «کوزه نامه» خیام را در یاد داشت و خواند.
«کوزه نامه» (رباعیهای خیام که با تمثیل کوزه و کارگاه کوزه گری، سرنوشت آدمی را تصویر می کند) پیام نفی گرایی خیام است. خدا آدم را از گِل آفرید و در او جان دمید. کوزه و آدم هر دو از گِل سرشته اند. پیاله شراب هم از خاک است. آفریدگار ما را چون کوزه آفریده است. هر کوزه باید غایت و هدفی برای هستی خود داشته باشد. اگر ما کوزه ها غایت وجود خود را بدانیم، خوشنودیم. اگر در ما کوزه ها شراب خوب( که همان جان صافی است) بریزند، ‌کوزه ها می توانند ارزش وجود و معنای هستی و زندگی خود را بدانند...
«خیام هنر شاعری را با فضیلت عالِمی جمع داشت، و در زندگی خود موازنه ای میان آنها ساخت. من او را بهترین شاعر ایران می دانم. دوبار، در سالهای 1934 و 1964، آرامگاه او را در نیشابور زیارت کردم. سرنوشت، شگفتی آفرین است.»(13)

پی نوشت ها :

1. از: کلک، ش 50-49(فروردین- اردیبهشت 1373)، ص 99-79.
2. نامهای ژاپنی در این نوشته به شیوه مرسوم در ژاپن- نخست نام خانواده یا خاندان و سپس نام کوچک آمده است.
3. در افسنه های چینی آمده است که هفت مرد حکیم یا فرزانه بودند که از دنیا کناره گرفته در نیستانی می زیستند و باده می نوشیدند و چنگ می نواختند.
4. اپیکوروس Epicures= اپیکور Epicur= ابیقورس Ebiqures در مآخذ اسلامی، 341-270ق.م. فیلسوف یونانی که در تعریف فلسفه می گفت فن حصول سعادت در زندگی است و خیر را منحصر به لذت معنوی یا آرامش درونی می دانست. تعلیم او بعدها به غلط و به خلاف منظور او به فلسفه عیش و نوش و درک لذات جسمانی معروف شد.- لوکرتیوس.
لوکرتیوس: او نظریه های اپیکور را تعبیر کرده و خواسته است از ترس آدمیان درباره عاقبت کار جهان بکاهد.(مصاحب، دایره المعارف فارسی، زیرعنوانهای اپیکوروس و لوکرتیوس).
5.Kato Shuichi:A History of Japanes Literature,The First Thousand Years,David Chibett (tr),kodansha,Tokyo,1979,pp.72-73.
6.The Man'yoshu:One Thousand Poems;The Nippon Gakujutsu Shinkokai,Iwanami Shoten,Tokyo,Tokyo,1940,p.XIVII.
7. هرن در سال 1850 از پدر و مادری ایرلندی- پرتغالی در یکی از جزایر یونیان Ionian زاده شد، در جوانی در فرانسه و انگلیس درس خواند، و در سال 1869 به امریکا رفت و به روزنامه نگاری و نویسندگی پرداخت. گریز از مادیگرایی غرب او را در سال 1890 به ژاپن کشاند، و اینجا را چنان جذاب دید که خواست تا مانده عمر را در این دیار سَر کند. پس با زنی ژاپنی به نام ستسوُکو کوایزومی Setsuko Koizumi عروسی کرد و چند سالی (1903-1896)به تدریس انگلیسی در دانشگاه سلطنتی ژاپن پرداخت، ژاپنی شد و نام خانواده همسرش را اختیار کرد و نام کوچک یاگومو Yagomo را اما در سالهای آخر زندگیش از بهشت تازه سَر خورد و اینجا را هم مادی دید. او در سال 1904 درگذشت.
8. شعر فارسی در آن روزگار به چین رسیده و آنجا بر زبانها بود. ابن بطوطه در سفرنامه خود آورده است:«امیر بزرگ «قُرْطَی» که امیرالامرای چین است ما را در خانه خود مهمان کرد و دعوتی ترتیب داد که آن را «طوی» می نامند و بزرگان شهر در آن حضور داشتند. در این مهمانی آشپزهای مسلمان دعوت کرده بودند که گوسپندها را ذبح کرده غذاها را پختند. این امیر با همه عظمت و بزرگی که داشت به دست خود به ما غذا تعارف می کرد و قطعات گوشت را به دست خود از هم جدا می کرد و به ما می داد. سه روز در ضیافت او بسر بردیم، هنگام خداحافظی پسر خود را به اتفاق ما به خلیج فارس فرستاد و ما سوار کشتی شبیه حراقه شدیم و پسر امیر در کشتی دیگری نشست، مطربان و موسیقی دانان نیز با او بودند و به چینی و عربی و فارسی آواز می خواندند. امیرزاده آوازهای فارسی را خیلی دوست می داشت و آنان شعری به فارسی می خواندند، چند بار به فرمان امیرزاده آن شعر را تکرار کردند. چنانکه من از دهان شان فرا گرفتم و آن آهنگ عجیبی داشت و چنین بود:
تا دل به محنت داده ام
در بحر فکر افتاده ام
چون در نماز استاده ام
گویی به محراب اندری»
(ابن بطوطه، سفرنامه، ‌ترجمه محمدعلی موحّد، چاپ پنجم، ‌تهران، 1370، ج2، ص 305).
در کتاب «زمینه شناخت موسیقی ایرانی»(فریدون جنیدی، بی نا، 1361، ص 98-97)در این باره می خوانیم:« این شعر چنانکه مرحوم قزوینی نیز گفته است از سعدی است، از غزلی که با این بیت شروع می شود:
صورتگر دیبای چین رو صورت یارم ببین
یا صورتی برکش چنین یا ترک کن صورتگری
تا آنجا که:
تا دل به مهرت داده ام، در بحر فکر افتاده ام
چون در نماز استاده ام، گویی به محراب اندری»
9.Saigyo Hoshi(1190-1118):راهب و شاعر قلندر که دم را غنیمت می شمرد و به مال دنیا اعتنا نداشت، جاه و دستگاه را رها کرد و زندگی بی قید در پیش گرفت. در فرهنگ تاریخی و جغرافیایی ژاپن درباره سایگیو می خوانیم:« او از اعقاب فوجی وارا هیده ساتو Fujiwara Hidesato بود و ساتو نوریکیو Sato Norikiyo نامیده می شد. در کمانگری چیره دست بود و بسیار طرف توجه توبا Toba، امپراتور کناره گرفته، واقع شد که به او در میان نجیب زادگان ملازم خود پایه ای داد و از شعر او لذت می برد. اما سایگیو در 23 سالگی همسر و فرزندان را رها کرد، به ساگا Saga رفت و با اختیار کردن نامهای سایگیو و ئن- ئی En-i راهب بودایی شد. او از ولایتی به ولایتی سفر می کرد، موعظه می کرد و شعر می خواند. این شیوه زندگی او مونگوکوُ- شونین Mongoku Shonin معروف(راهب متنفذ و ماجراجوی سده دوازده که با فرمانروایان وقت ارتباط و در سیاست آنها نفوذ داشت) را ناخوش آمد،‌چون که او را مایه رسوایی بوداییگری می دید، تا آنجا که گفت اگر او بیراه شود( یا پا از گلیم خود درازتر کند) سرش را خواهد شکست. سایگیو که این را شنید راه معبدِ تاکائو- سان Takao-sanرا در پیش گرفت و نزد مونگوکو رفت، که او را از گفت و گو با وی بسیار خوش آمد، و چون یکی از شاگردانش ازین اظهار رضایت او تعجب کرد، مونگوکو گفت:« پس تو سایگیو را ندیده ای؛ اگر ما با هم درافتیم، یقین است که از جدَل پیروز برنخواهم آمد!»سایگیو از آنجا به کاماکورا Kamakura رفت و به دیدن یوریتومو Yoritomo فرمانروای لشکر ژاپن. یوریتومو از صحبت با او درباره شعر و تیراندازی مسرور شد و هنگام عزیمتش گربه ای ساخته از نقره به او هدیه داد، که راهب آن را به نخستین کودکی که در راهش دید بخشید. او سپس روانه شمال، که بیشتر در آنجا اقامت می گزید، شد. سایگیو در هفتاد سالگی در کیوتو درگذشت، و دو دیوان شعر از خود به یادگار گذاشت.»
(E-Papinot;Historical and Geographical Dictionary of Japan,Tuttle,Tokyo,1972,pp.526-27)
10.نگاه کنید به مأخذ زیر( به ژاپنی):
Ashikaga Atsuuji;Ashikaga Atsuuji Chosakushu in:Iran Gaku;Ito Gikyo & Imoto Euchi(ed).Tokyo,Tokal Daigaku Shuppankai,1988,pp.94-98 & 100-109.
11.چون ترجمه یسنا به فارسی یا زبانهای اروپایی در دسترس نبود، مفهوم کلام از نوشته آشی کاگا آورده شد.
«سروش کسی است که روان را پس از مرگ خوشامد می گوید و از آن مراقبت می کند. همراه با مهر و رَشْن بر داوری روان ریاست دارد.»(جان هینلز، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضّلی،‌ چاپ دوم، 1371، ص 79).
12.موکای کیورای Mukai Kyorai(1704-1651)یکی از وفادارترین شاگردان باشو Basho، «هایکو»سرای معروف ژاپن، و پیرو سبک وی بود. کیورای پس از آنکه باشو در سال 1685 به کیوتو آمد، به او پیوست.
13. کوتاه شده از یادداشتهای ایرانشناسی آشی کاگا آتسواوُجی، مأخذ یاد شده، صفحه های 108-100 و 98-96.

منبع مقاله: رجب زاده، هاشم؛ (1386)، جستارهای ژاپنی در قلمرو ایرانشناسی، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، چاپ اول 1386.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.