و اینک مرور یکی از این پرونده ها:
تجاوزهای اسرائیل به مرزهای سوریه در ماه ژانویه 209 مرتبه، در ماه فوریه 210 مرتبه، در ماه مارس 310 مرتبه، در ماه آوریل 325 مرتبه، در ماه می 328 مرتبه، در ماه ژوان 394 مرتبه، در ماه ژولیه 284 مرتبه و در ماه آگوست 228 مرتبه گزارش شده است.
یعنی اسرائیل از ابتدای ماه ژانویه تا آخر ماه آگوست سال 1961 میلادی«2188» مرتبه به خاک سوریه تجاوز نموده است.
اگر تجاوزهایی که به مرزهای اردن در همان سال شده را که «400» مرتبه است به آن اضافه کنیم اسرائیل در یک سال «2588» مرتبه تجاوز نموده است. به عبارت دیگر اسرائیل در هر ماه بیش از 215 مرتبه تجاوز کرده است. (1)
چرا یهودیها روحیه ی تجاوز دارند؟
دکتر«فریدلندر» اسرائیلی در جواب این سوال می گوید:
«یهودیسم» عنصری است که پیروان آن همیشه این احساس را دارند که مانند شاخه های درختی هستند که از آن جدا شده اند یعنی از دیگر عناصر جدا و متمایز هستند. (2)
این حس دردناکی که نیش آن همیشه درون قلبهای یهودیها فرو رفته است، چنان عقده ی حقارتی نسبت به تمام بشر در آنها ایجاد نموده که چه بسا از بین رفتنی نباشد زیرا یهود این حس را با شیر مادر به فرزندان خود انتقال می دهند. تا بدین وسیله آنان را به کار و کوشش وادارند؟
البته چنین حسی مخصوص آب و خاک اسرائیل نیست بلکه هر کجا یهودی باشد عقده ی بزرگ هم با اوست با این تفاوت که اسرائیلی ها میتوانند به وسیله ی تجاوزات پی در پی آن را آرام کرده و تسکین دهند ولی یهودیهایی که خارج از اسرائیل زندگی می کنند از این فیض محروم هستند!
این تجاوزات همیشه از یهودیهای ساکن اسرائیل مشاهده می شود، حتی یهودیهای به اصطلاح (بی دین) هم این روحیه را از دین خود به ارث برده اند و طبق نظر خودشان:
یهودیسم قومیت یهود است، حتی با خارج شدن یهودی از دین خود دوباره رابطه ی ناسیونالیسم، او را با روحیه یهودیسم مرتبط می کند. (3)
آقای «لویس - دی - براندیس» قاضی دادگاه عالی آمریکا می گوید:
باید اعتراف کرد که ما تشکیل دهنده قومیتی هستیم که یهودی هر کجا باشد به آن وابستگی دارد. (4)
آقای «لیون سیمون» یهودی می نویسد:
یهودیسم نسبت به یهود، ناسیونالیسم آنها است و کسانی که معتقدند یهودیها مانند کاتولیک و پروتستان طایفه ای دینی را تشکیل می دهند سخت در اشتباه می باشند.(5)
نگاهی به آخرین تجاوز اسرائیل
شاید اتفاقات و چگونگی آخرین جنگ مسلمانان و اسرائیل هنوز برای افرادی مخفی باشد یا حقایق را برعکس شنیده باشند، برای توضیح این مطلب و باین عوامل و سببهای شکست مسلمانان چند صفحه ای را با اشکهای دردناک خود، قلبی سرشار از درد و سوز، دستهایی لرزان و چهره ای خجالت زده باین می کنیم، شاید بدین وسیله بتوانیم کمی از مسئولیت های بزرگ خویش را در این زمینه بکاهیم.در نیمه ماه می سال 1967 میلادی بود که مردم به طور ناگهانی متوجه شدند دولت مصر شمار زیادی از نیروهای خود را از کانال سوئز عبور داده و در صحرای سینا متمرکز کرده است.
در این هنگام مصر از سازمان ملل درخواست نمود نیروهای خود را از مرزهای مصر - اسرائیل خارج سازد و چنین باین داشت:
از این زمان به بعد کشتیهای اسرائیل اجازه عبور از خلیج عقبه را ندارند، کشتیهای سایر کشورها نیز هنگام عبور بازرسی خواهند شد.
جمال عبدالناصر دلیل این مطلب را اینگونه شرح داد:
دولت شوروی به ما خبر داد که اسرائیل قصد دارد با حمله ای خونین سوریه را تحت سلطه ی خود درآورد و برای چنین حمله ای سیزده هزار سرباز تازه نفس در مرزهای سوریه قرار داده است. این عمل اسرائیل، ما را بر آن داشت که امادگی خود را در دفاع از سوریه و تادیب اسرائیل اعلام نماییم.(6)
بستن خلیج عقبه به روی کشتیهای اسرائیل توسط مصر خطر بیسار بزرگی برای اسرائیل به شمار می رفت زیرا اقتصاد اسرائیل وابسته به تجارتهای او به شرق آفریقا و آسیا است و خلیج عقبه تنها راه ارتباط اسرائیل با کشورهای این منطقه بود.
مهم تر از همه ی مواردی که ذکر شد این عمل نه تنها امنیت اسرائیل را تهدید می کرد بلکه موجودیت آن را به خطر می انداخت به همین دلیل ناظران سیاسی گفتند:
شکی در این نیست که اسرائیل برای باز کردن خلیج عقبه از سلاح استفاده خواهد نمود. (7)
با وجود اینکه اسرائیل در این مطلب که مصر این اعمال را به طور جدی انجام می دهد یا نه در شک و تردید به سر می برد، با این حال فرصت خوبی یافت تا بتواند صحرای سینا که 200 مایل اسرائیل را از مصر دور می کرد به تصرف خویش درآورده و عبور کشتیهای خود را از کانال سوئز تامین نماید.
مصر نیز اگر در همان ساعتهای ابتدایی به اسرائیل حمله می کرد اگر نمی توانست اسرائیل را شکست دهد از او شکست هم نمی خورد زیرا اسرائیل هرگز فکر پیشروی در سر نداشت ولی مصر مدتی را بدون هیچ برنامه ی خاصی گذراند تا اسرائیل توانست نیروهای خود را با سرعتی بی نظیر از مرز سوریه به صحرای سینا بیاورد که در این رابطه مصر فرصت هجوم را در اختیار اسرائیل قرار داد، در نتیجه اسرائیل در حمله ای توانست بیش از 400 هواپیمای جنگی مصر را سرنگون سازد. (8)
چرا عربها در این جنگ شکست خوردند؟
برخی از سیاستمداران بر این عقیده اند که شسکت عربها در این جنگ نتیجه نقشه ای بسیار دقیق بود.«غلوب پاشا» در این زمینه می گوید:
اگر رهبران شوروی در طول عمر خود یک مرتبه از صمیم قلب خندیده باشند آن یک مرتبه زمانی بود که عربها شکست خوردند زیرا شوروی با شکست ناگهانی آنها قصد داشت گام بزرگ تری در آفریقا و آسیا برداشته باشد و هرگز شکست اسرائیل را تصور نمی کرد زیرا در این صورت عربها به اندازه ای قوی می شدند که دیگر احتیاجی به شوروی نداشتند در حالی که پس از این شکست و حمایت آمریکا و انگلستان از اسرائیل، کشورهای عربی بی پروا خود را در دامن شوروی انداختند که این بزرگ ترین پیروزی شوروی بود زیرا با چنین نقشه ای شوروی توانست با گذشت 120 ساعت به مقدار 120 سال پیشروی کند!
به عقیده ی من این نقشه ی شوروی بر دو پایه استوار بود:
1- آمریکا از اسرائیل حمایت کند تا کشورهای عربی هر چه بیشتر از آن فاصله بگیرند که متاسفانه انگلستان نیز در این مورد از سیاست آمریکا پیروی کرد. و این مطلب خود نعمت بزرگی برای شوروی به شمار می رفت که شوروی حتی تصور آن را هم نمی کرد.
2- عربها را با شکست بسیار وحشتناکی روبرو کند تا خود را بدون هیچ قید و شرطی تسلیم شوروی نمایند.
این نقشه ی دقیق تا به حال به گونه ای که شوروی در نظر داشته است انجام شده ولی آمریکا و انگلستان با تفکر سطحی خویش بر این گمانند که شوروی در این جنگ دچار اشتباه شده است.
با فرض این مطلب که شوروی دچار اشتباه شده است (یعنی گمان کرده مصر در این جنگ پیروز شود) با این حال کارها به سود او تمام می شد زیرا آمریکا و انگلستان حمایت بیشتری از اسرائیل می کردند، در نتیجه جهان عرب و اسلام بیش از پیش از آنها فاصله می گرفتند.(9)
البته نمی توان در این زمینه به طور قطعی حکم کرد ولی آنچه با چشمهای خود دیده ایم این بود: آمریکایی که دارای قدرت و شهرت جهانی بود خود را در اختیار اسرائیل گذاشت و برای آسوده بودن خاطر اسرائیل، ناوگان خود را در سواحل دریای مدیترانه مستقر نمود. بی تردید این ناوگان کمکهای بسیاری به اسرائیل نمود، چه از نظر تجسس و چه از نظر تخریب دستگاه های مخابراتی مصر، در هر حال این ناوگان در حالت آماده باش بود تا در صورت شکست اسرائیل، به یاری او بشتابد!
دسیسه بزرگ
سبب شکست مسلمانان را در این جنگ می توان چنین خلاصه کرد:1- اسرائیل از راه بمباران هوایی توانست اولین ضربه را به هواپیماهای مصری که در یک خط قرار گرفته بودند وارد سازد، سپس نیروهای زمینی و نظامی مصر را که در صحرای سینا متمرکز بودند از پای درآورد.
2- نه تنها کشورهای عربی درصدد روشن نمودن آتش جنگ نبودند بلکه مستعد چنین امری هم نبودند. در این رابطه «شمس بدران» وزیر پیشین جنگ مصر به دو نفر از افسران عالی رتبه ی عربی که برای طراحی نقشه ی حمله به اسرائیل رهسپار محل شده بودند چنین گفت: شما گمان می کنید ما قصد جنگ داریم؟ تمام این کارها از روی سیاست انجام می گیرد، این اعمال سیاسی است نه جنگی!(10)
3- پنهان نبودن هواپیماهای مصری و قرار داشتن آنها در یک خط که این مطلب کار را برای اسرائیل آسان نمود.
4- مصر منتظر حمله اسرائیل از شرق بود (زیرا اسرائیل در شرق مصر قرار داشت)، در صورتی که حمله اسرائیل از غرب آغاز شد، یعنی هواپیماهای جنگی اسرائیل 800 کیلومتر راه پیمودند. یک سخنگوی هندی در این رابطه می گوید: هواپیماهای اسرائیل در این حمله سه مرتبه بر زمین نشسته و سوخت گیری کرده بودند!
می توان گفت این چهار عامل به طور مستقیم با شکست مصر در ارتباط بود، از سوی دیگر اعتماد سوریه و اردن هاشمی تنها به ناوگانهای هوایی مصر بود، به دلیل اینکه نیروی اردن در برابر اسرائیل کمتر از یک جزء نسبت به دوازه جزء (1/12) به شمار می رفت(11) تعداد هواپیماهایی هم که حمله به اردن و سوریه را آغاز نمودند بیش از 700 هواپیما بود، ملک حسین در این زمینه می گوید:
اسرائیل چتری از هواپیما بر فراز اردن زده بود به همین دلیل می توان گفت: شکست مصر تنها عامل شکست سوریه و اردن بود.
اسرائیل نیز قبل از جنگ نیرنگ بزرگی به عربها زد یعنی خود را به گونه ای نشان داد که هرگز حمله نخواهد کرد.
و امّا جزئیّات این نیرنگ:
1- موشه دایان وزیر امور خارجه ی اسرائیل دو روز قبل از شروع جنگ به روزنامه نگاران چنین گفت: (12)
فرصت اینکه بتوانیم جواب دندان شکنی به مصر بدهیم از دست رفت، دولت ما قبل از آنکه من عضو آن شوم با اعمال دیپلماتیک مشکلهای خود را حل می کرد اکنون نیز باید به دولت فرصت بیشتری داد تا این مشکل را نیز با اعمال دیپلماتیک حل نماید. (13)
2- یک روز پس از مصاحبه با موشه دایان روزنامه های جهان عکسهایی از هزاران سرباز اسرائیلی در حال شنا چاپ کرده و زیر آن نوشتند: سربازان اسرائیلی مرخصی خود را با شنا طی می کنند. (14)
بدون شک اگر عربها در اسرائیل جاسوسهایی گماشته بودند، آنها نیز به دولتهای خویش چنین گزارش می دادند که سربازان اسرائیلی در مرخصی هستند و قصد جنگ ندارند!
3- زمانی که کابینه ی وزرای اسرائیل در روز 1967/6/4 (یک روز قبل از جنگ) تشکیل جلسه داد و موشه دایان تمام طرحها و برنامه های از قبل تعیین شده را برای جنگ تصویب نمود، به دولت اسرائیل اعلام کرد که کابینه ی وزرا در این جلسه فقط چند طرح تجارتی را بررسی نموده! با شنیدن این مطلب ژنرالهای مصری در قاهره مشغول بازی تنیس شدند! (15)
مواردی که ذکر شد به طور مستقیم با این شکست در ارتباط بودند ولی سه عامل دیگر وجود دارد که به منزله ی پایه و اساس این شکست به شمار می رفت:
1- از زمانی که اسرائیل در این قسمت از خاورمیانه به وجود آمد آرامش جای خود را به نگرانی و گاهی هم به جنگ و خونریزی داد، بی اطلاعی و اختلافات دولتهای اسلامی همان طور که در تشکیل این حکومت غاصب و متجاوز کمک نموده بود، بعدها نیز وسیله ای برای توسعه ی قدرت و جسارت این دولت شد.
مطلب تاسف باری که دنیا به چشم خود می بیند این است که اسرائیل از آغاز تشکیل تا به حال (مدت 20 سال) در تهیه اسلحه و ایجاد سپاه مرکزی به سر می برد، به اندازه ای که آموزگاران در دوره های ابتدایی مدرسه به دانش آموزان روحیه تجاوز و حمله را می آموختند و به آنها می گفتند: کشور ما از چهار طرف در محاصره است و اجداد و پدران ما وظیفه ی حفظ این کشور را به دست من و تو واگذار کرده اند...
کشورهای اسلامی نیز به جای تقویت نیروهای دفاعی خود در برابر دشمن، گرفتار مشکلات داخلی و خارجی خود بودند.
نکته ی دیگری که تاسف بار و عبرت انگیز است اینکه: مسلمانان به جای اینکه سعی کنند استقلال داشته باشند به دوستی و پشتیبانی یکی از قدرتهای بزرگ جهانی (که از خداوند غافل بود) بیش از اندازه اعتماد داشتند. (16)
این دوری از خدا و نزدیکی به مخلوق یکی از عوامل بسیار مهم شکست غیر منتظره ی مسلمانان بود.
درست است که خداوند بدون سبب کاری انجام نمی دهد ولی این مطلب را کوچک ترین سرباز نیز می داند که تقویت معنوی سپاه اگر مهم تر از تقویت مادی آن نباشد، کمتر از آن نخواهد بود.
یک سخنگوی اسرائیلی پس از جنگ گفت:
ایمان به خدا بود که ما را پیروز کرد(17) البته سرباز یهودی می دانست برای چه جنگ می کند ولی مسلمانان بیچاره نمی دانستند برای چه کسی و به چه دلیلی مشغول مبارزه هستند!
2- چه بسا افرادی بر این عقیده باشند که در جنگ عربها و اسرائیل و شکست عربها این فقط عرب بود که شکست خورد در صورتی که اگر این نبرد، نبرد عربها و اسرائیل بوده بدون تردید باید گفت که این شکست دامان همه ی مسلمانان را ننگین کرده است!
دلیل این مطلب، گفته واپس گرایانه موشه دایان است. زیرا او هنگامی که وارد «بیت المقدس» می شد فریاد می زد: اکنون یهود انتقام خیبر را از مسلمانان گرفت. (18)
بیشتر افرادی که از اروپا و آمریکا آمده بودند می گفتند: در آن مناطق صحبت از مسلمانان و اسرائیل بود نه جنگ عربها و اسرائیل!
تمام جشنها و شادیها نیز به نام شکست مسلمانان برپا می شد نه عربها. (19)
پس اگر مسلمانان اختلافهای داخلی و خارجی خود را کنار گذاشته و همگی مانند برادر دور هم جمع می شدند و تقسیم بندیهای خود را که تاکنون باعث بسیاری از بدبختیهای آنها بوده فراموش می کردند، هرگز چنین حادثه های دردناکی رخ نمی داد!
3- اعتماد بیش از اندازه مسلمانان به یکی از دولتهای استعماری بزرگ. یکی از شعرای مغرب خطاب به بلوک شرق می گوید:
تو تأیید کردی... ولی با الفاظ صیقلی و طنین افکن! او هم (بلوک غرب) اسرائیل تایید کرد ولی با هواپیماهای بزرگ و بمب افکن!
چه تفاوت بزرگی بین هواپیماهای بمب افکن و بین الفاظ طنین افکن است.
هر دو، ناوگانهای خود را برای هم پیمان خود به حرکت درآوردند ولی ناوگانهای آمریکا قبل از جنگ به حرکت درآمد و بیشترین کمک را به اسرائیل نمود، در صورتی که ناوگانهای شوروی پس از جنگ، آن هم برای قدرت نمایی ظاهر شدند.
اثرات این تجاوز چه بود؟
1- نخستین اثر ننگین این جنگ این بود که برای اولین بار در تاریخ اسلام، بیت المقدس که در بردارنده نخستین قبله ی مسلمانان و محل معراج پیامبر اسلام(ص) است توسط مهاجمین تجاوزکار و سربازان یهود مورد بی احترامی قرار گرفت.
دولت غاصب اسرائیل اعلام کرد: اداره ی بیت المقدس را برای همیشه در دست می گیرد، به همین دلیل بر خلاف اعتراض جهانی آن را به قسمت غصب شده ی قبلی اضافه نمود.(20)
اسرائیل مهندسین مشهوری را از خارج استخدام نمود تا مسجدالاقصی را از محل خود برداشته و در جای دیگری بگذارند و بر خرابه ی آن نیز هیکل سلیمان را بنا کنند.(21)
2- بیش از 15000 اردنی که تعداد زیادی کودک، زن و غیر نظامی بودند زخمی یا کشته شدند! همین تعداد نیز از مصر و سوریه کشته شدند.
غلوب پاشا می نویسد:
بیشتر نظامیهای اردن توسط بمبهای آتش زا (ناپالم) به خاکستر تبدیل شدند. اکنون نامه هایی از دکترهای دانشگاه آمریکایی که برای کمک به اردنیها در بیمارستان های نظامی اردن مشغول فعالیت می باشند به دست من رسیده و در یکی از این نامه ها چنین آمده است:
تا به حال بین 600 الی 700 زخمی که بین آنها 150 غیرنظامی بود معالجه کردم که 200 نفر آنها از 2 درجه سوختگی شکایت داشتند ولی جراحتی که بر اثر گلوله باشد ندیده ام!
برخی از سربازان اردنی می گفتند: ما در مقابل خود به غیر از آتش چیزی نمی دیدیم.
یکی از بیمارستانهای سیار نیز که معالجه ی 350 بیمار را به عهده داشت، توسط بمبهای آتش زا تبدیل به خاکستر شد.(22)
حرکتی که یهود در این جنگ دنبال کردند انسان را به یاد نقشه هایی که در قبیله های وحشی در دوران جنگل برای تامین زندگی خود داشتند می اندازد با این تفاوت که وقتی قبیله های وحشی ناگهانی و بدون اخطار قبلی به قبیله ای حمله می کردند از چوب، تیر و نیزه استفاده می کردند ولی اسرائیلی ها از هواپیما، تانک و توپ. ولی از نظر هدف که سلطه بر خانه و اموال دیگران است، تفاوتی با یکدیگر ندارند.
یکی از آوارگان جنگ چگونگی نبرد را چنین شرح می دهد:
در ساعتهای اولیه صبح زمانی از ورود ما به کلاس درس در دبیرستان نگذشته بود که ناگهان صدای توپ و گلوله به گوش رسید، ما از کلاس بیرون آمدیم، رئیس دبیرستان گفت همه به خانه های خود برگردید زیرا جنگ شروع شده است.
با وجودی که شهر ما(رام الله) به مرز اردن - اسرائیل نزدیک نبود و از صحنه ی جنگ دور بودیم هنگامی که از مدرسه خارج شدیم، ناگهان آسمان سیاه شد و تعداد 700 هواپیمای جنگی بر فراز شهر ظاهر شدند، بلافاصله دهها هلیکوپتر جنگی نیز مشاهده شد که با گلوله های بزرگ و آتش زا مردم بی دفاع و غیر نظامی را مورد هدف خود قرار می دادند، من با چشمان خود دیدم که چگونه بچه ها، زنها و پیر و جوان یکی پس از دیگری از پای درآمده بر زمین می افتادند!
3- تعداد آوارگان این جنگ تا 9/ شباط /1967 میلادی(یعنی پس از گذشت پنج ماه از جنگ) به 243,500 نفر رسید.(23) طبق آمار منتشر شده هر روز بیش از 1,623 پناهنده از مرزهای اشغال شده بیرون رانده می شدند!
اگر این آمار را به تعداد آوارگان جنگ سال 1948 میلادی اضافه کنیم جمعیت آنها از 1,364,419 نفر بیشتر می شود.
غلوب پاشا می نویسد:
در سال 1948 میلادی حدود یک میلیون عرب از فلسطین و شهرهای خود رانده شدند، با وجود آنکه اسرائیلی ها می گویند روسای عربها به آنها دستور داده بودند که عربها را از شهرهای خود خارج کنند، نام این روسا هنوز مشخص نیست. اگر فرض کنیم آنها طبق دستور روسا و با میل و رغبت خویش از فلسطین خارج شدند، بدون ترید آنها دارای خانه، تجارت زمین، املاک، ماشین و ... بودند، پس به چه دلیل از بازگشت آنها جلوگیری نمودند؟
فرانسه در سال 1940 میلادی به تصرف آلمان درآمد، هزاران فرانسوی نیز فقط با لباسهایی که به تن داشتند از کشور خارج شدند ولی پس از جنگ کسی به آنها نگفت شما نمی توانید به شهرهای خود بازگردید در صورتی که آوارگان فلسطین که در سال 1948 میلادی از شهرهای خود رانده شدند هنوز به آنها اجازه ی بازگشت داده نشده و 19 سال است (24) که تعداد بی شماری از آنها در خیمه های پاره به سر می برند!
جنگهای بسیاری در این قرن به وقوع پیوسته که در بیشتر آنها ملتی قصد گسترش و تجاوز به ملتی دیگر را داشته است ولی تصور نمی کنم از قرنهای گذشته تا به حال چنین جنگی اتفاق افتاده باشد که مردمی را از شهر و خانه ی خود بیرون کند و به جای آن ملت دیگری را که با صاحبان اصلی آن تفاوت زیادی دارند، سکونت دهد.
اگر هیتلر چنین برخوردی را نسبت به یهود انجام داده باشد(طبق گفته ی یهودیها) هیچ مجوزی نمی بینیم که یهود حق داشته باشند عقوبت آن را بر گروه دیگری وارد سازند.
پی نوشت ها :
1- تذکره عودة / ص 150
2- یهودی جهانی یگانه مشکله جهان / ص 62
3- راهنمای صهیونیسم/ ص 5
4- کتاب صهیونیسم و یهود آمریکا
5- درسهایی در ناسیونالیسم یهودی / ص 34
6- سخنرانی جمال عبدالناصر در تاریخ 1967/7/23 میلادی که متن این سخنرانی در روزنامه ی الاهرام به تاریخ 1967/7/24 میلادی به چاپ رسید.
7- از گفته های محمد حسنین هیکل 1967/5/26 میلادی
8- این حمله در تاریخ 1967/6/5 میلادی انجام شد.
9- مجله الجمهور الجدید / چاپ بیروت 1/ شباط / 1968 میلادی نقل از : THE MiDDLE EAST CRiSiS GLUDDPASHA
10- مجله الحوادث / چاپ بیروت 1967/9/15 میلادی / ص 9
11- غلوب پاشا در کتاب ازمة الشرق الاوسط / ص 3
12- در تاریخ 1967/6/3 میلادی
13- کتاب جنگ شش روزه مصر و اسرائیل: تالیف اندولف س چرچیل وینستون س چرچیل، ص73
14- تاریخ 1967/6/4 میلادی
15- همان مدرک / ص 74 و 75
16- مکتب اسلام / شماره 9، سال هشتم ، 1387 هجری قمری، ص 2
17- کتاب «الایام الحاسمه قبل معرکه المصیر»: تالیف سپهبد محمود شیت خطاب چاپ بغداد، 1387 هجری قمری
18- نقل از روزنامه ها، مجله ها و رادیوهای آن زمان
19- ذکریات المعصومین الرسول الاعظم(ص) / 1387 هجری قمری
20- مجله مکتب اسلام: شماره 9، سال هشتم
21- نقل از برخی روزنامه ها
22- مجله الجمهور الجدید: شماره 711، سال 1968 میلادی، ص 28 به نقل از برخی پزشکان
23- مجله حضارة الاسلام: شماره 10، سال هشتم، ص95 ، نقل از بیانیه انجمن عالی سازمان پناهندگان بین الملل
24- 19 سال در زمان تالیف، که اکنون حدود 50 سال از آن تاریخ می گذرد.