در میان بحثها و تحلیلهایی که در ارتباط با دولت موقت و رابطهی آن با جنگ عراق علیه ایران مطرح میشود، نظریهای است که اعتقاد دارد، در صورت عدم استعفای دولت موقت و ادامهی رویهی دستگاه دیپلماسی کابینهی مهندس بازرگان، امکان جلوگیری از جنگ خانمانسوز 8 ساله وجود داشت.
تحلیل مذکور که عمدتاً از سوی بازماندگان دولت موقت و اعضا و هواداران نهضت آزادی مطرح میشود، در واقع، موضوع اجتنابناپذیری جنگ را مورد نقد قرار میدهد و بر این باور است که تداوم سیاستهای دولت بازرگان در رابطه با حکومت بعث عراق جنگ را اجتنابپذیر مینمود و از این رهگذر کشور از خسارات و لطمات جبرانناپذیر جنگ تحمیلی مصون میماند. نمونهی مصداقی این نوع تحلیل گفتوگوی درجشده در شمارهی 58 ماهنامهی ایران فردا است. در نشریهی اشارهشده، مطلبی با عنوان «داستان جنگ را دوباره بخوانیم» به چاپ رسیده که این مطلب گفتوگویی با منوچهر پارسادوست است.
در این گفتوگو موضوعاتی نظیر اجتنابناپذیری جنگ، تأثیر تسخیر سفارت آمریکا در آغاز جنگ ایران و عراق، وضعیت دفاعی ایران و عراق و... مورد بحث قرار گرفته است. شاهبیت و ترجیعبند تکراری این گفتوگو در یک جمله خلاصه میشود، اینکه میبایست رویهی دولت بازرگان در ارتباط با دولت عراق تدوام مییافت. پارسادوست، با مفروض قلمداد کردن موفقیت سیاست خارجی دولت موقت، تأکید میکند که «دولت ایران که در آن زمان با دشواریهایی در داخل کشور روبهرو بود. میبایست با عراق به مذاکره میپرداخت یا حداقل سیاست مذاکرهی یزدی با رهبران عراق را پس از استعفای دولت بازرگان ادامه میداد.»[1]
نظرات دیگری مشابه نظر پارسادوست وجود دارد که با الفاظ و تعبیرات مختلف سعی دارند القا کنند استعفای دولت موقت، که بلافاصله پس از تسخیر سفارت آمریکا انجام گرفت، جنگ ایران و عراق را اجتنابناپذیر کرده بود، وگرنه تا زمانی که دولت موقت بر سر کار بود، روابط ایران و عراق در سیری منطقی پیگیری میشد و مشاجرات و اختلافات موجود هیچ گاه به جنگ منتهی نمیشد.[2]
این تحلیلها در حالی اظهار میشود که اعضای نهضت آزادی معترفاند: «همه میدانند که از همان ابتدای پیروزی انقلاب رژیم بعث در صدد حمله به ایران بوده است و تدارک میدیده و تحریکات مینموده است، حملهی نظامی به ایران بعد از پیروزی انقلاب قابل پیشبینی بود.»[3]
آنها حتی اذعان میدارند کانالهای ارتباطی خارجی به دولت بازرگان در مورد آمادگی عراق برای آغاز جنگ علیه ایران خبر رسانیده بود. این منابع از تقویت نیروهای نظامی عراق در مرزها و آمادگی این کشور برای حملهی نظامی به ایران خبر میدادند. آنان اقرار نمودهاند که جورج کیو، رئیس ایستگاه سیا در تهران، 3 هفته قبل از تصرف سفارت آمریکا و پس از بازگشت به تهران، در ملاقات با وزیر خارجهی دولت موقت، دکتر ابراهیم یزدی، اطلاعاتی را از عراق مبنی بر نقل و انتقال نیرو و آمادگی آن کشور برای جنگ به وی میدهد. ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجهی دولت موقت، دربارهی اطلاعات آمریکاییها پیرامون نقل و انتقال نیروهای عراق، میگوید:
«دربارهی نقل و انتقال عراق از طریق صداوسیمای اهواز یا هلیکوپتر به بهانهی فیلمبرداری اقدام کردیم و دیدیم عراق آرایش نظامی گرفته است.»[4]
بدیهی است طرح دعوی در مورد علل کمکاری و کوتاهی دولت موقت در برابر اقدامات مورد اشارهی دولت عراق، که آشکارا از آمادگی برای جنگ حکایت داشت، در جای خود قابل طرح است. چه آن گونه که ذکر شد، از طرفی، اعضای دولت موقت از آمادگی عراق برای آغاز جنگ اطلاع داشتند و از سوی دیگر، دست به اقداماتی نظیر کاهش طول مدت خدمت سربازی و لغو قراردادهای خرید تسلیحات نظامی منعقده از سوی شاه زدند. با این وجود، این قلم در پی واقعیت دیگری است و از این رو، به بررسی و نقد رویهی دولت موقت در رابطه با عراق، که به شدت از سوی لیبرالها مورد تحسین قرار گرفته بود، خواهد پرداخت تا صحت و سقم ادعای لیبرالها مورد سنجش قرار گیرد.
بررسی سیاستهای دولت موقت در قبال عراق نشان میدهد، علیرغم اعتقاد لیبرالها و به طور مشخص اعضا و هواداران نهضت آزادی، رویهی دولت بازرگان در رابطه با دولت عراق نه تنها مفید نبود؛ بلکه سیاستهای انفعالی این دولت در عرصهی سیاست خارجی، به طور عام و در مورد روابط با عراق، به صورت خاص، موجب جریتر شدن سردمداران بعثی حاکم بر عراق و جزم شدن عزم آنها برای حمله به ایران را فراهم کرده است.
برای اثبات این ادعا کافی است 2 مصاحبه از 2 مقام ارشد عراق و ایران از نظر گذرانده و در آن دقت شود. در گفتوگوهای مذکور، که در ادامه نقل خواهد شد، سیاستها و مواضع طرفین از سوی صدام حسین، معاون رئیسجمهوری عراق و ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجهی دولت موقت، به وضوح ابراز شده است.
صدام حسین معاون رئیسجمهوری عراق، که چند روز بعد جایگزین حسن البکر شد، در تیرماه 1358، در مصاحبهای با مجلهی اشپیگل آلمان، مواضع رسمی دولت عراق در مقابل ایران را اعلام کرد. در این مصاحبه، صدام جزایر سهگانهی ایرانی را سرزمینهای غصبشدهای خواند که ایران برای اثبات «صداقت سیاست خود در قبال فلسطین و اعراب» باید از آن چشمپوشی کند.[5]
ادامهی سخنان صدام حسین تلاشی ماهرانه برای نمایدن قدرت عراق و طعنهای به منظور نشان دادن تعدد مراکز تصمیمگیری قدرت در ایران بود. وی گفت که:
«سیاست ما این است: ما رهبران تازهی ایران را متوجه اشتباهاتشان میکنیم، بدون اینکه دچار دستپاچگی شویم. ما عاقلتر و فهمیدهتر هستیم، ما در اینجا ثبات داریم، ما یک رهبر داریم و آنها چندتا. انقلاب ما همگون، سازماندیده و منضبط است؛ انقلاب آنها بدون انضباط و آشوبزده است.»[6]
معاون رئیسجمهور عراق، در پاسخ به این سؤال که «شما با ایران در چند مورد اختلاف نظر دارید، شما خواهان 3 جزیرهی واقع در تنگهی هرمز هستید، ایران نسبت به بحرین ادعای ارضی دارد، آیا این میتواند برای عراق دلیل جنگ باشد؟» گفت:
«... ما معتقدیم که رهبران تازهی ایران نباید به سیاست شاه ادامه بدهند. اگر طالب دوستی با اعراب هستند، صاحبان تازهی قدرت باید از زیان [وارد] آوردن به اعراب دست بردارند.»[7]
وی در پایان، حتی به تهدید ایران نیز پرداخت و گفت:
«هر کسی سعی کند به ما ضرر بزند ما هم به او ضرر میزنیم. هر کس که از دیوار باغ بالا برود، ما هم توی زمین او میرویم. هر کس نگهبان ما را بکشد، ما هم خود او و نگهبانش را میکشیم. هر کس به ما توهین کند، ما به او بیشتر توهین میکنیم.»[8]
در سوی دیگر، روابط ایران و عراق با رویکردی متفاوتتر بیان شد. وزیر امور خارجهی ایران، در مصاحبهای که پس از دریافت استوارنامهی احمد حسین السامرایی، سفیر جدید عراق در ایران، انجام داد نمونهای از سیاست انفعالی دولت موقت را به نمایش گذاشت. وی ابتدا از توافقات حاصله میان ایران و عراق سخن گفت و اظهار داشت:
«بنا به پیشنهاد دولت عراق و پذیرش ما، قرار شده است که برای برطرف ساختن سوءتفاهماتی که به وجود آمده، در نخستین مرحله، حملات تبلیغاتی دو کشور نسبت به یکدیگر قطع شود. دولت عراق قول داده است از به کار بردن نام مجهول دربارهی خوزستان و سایر نقاط جلوگیری کند و ما نیز به قول و حسن نیت مقامات عراقی اعتماد داریم.»[9]
یزدی، اوج سیاست انفعالی دولت موقت را در اظهار نظر خود راجع به تجاوزات مکرر عراق به مرزهای ایران بیان کرد. وی در خصوص حملات مکرر هواپیماهای عراقی به خاک ایران، گفت:
«دولت عراق در خاک خود مانورهایی دارد و یا برخی سرزمینهای مرزی خود را بمباران میکند، در این شرایط امکان دارد که اشتباهاً برخی از نواحی مرزی ایران نیز مورد اصابت بمب قرار گیرد. در گذشته که چنین اتفاقی رخ داده است، دولت عراق رسماً و کتباً ضمن پوزشخواهی اعلام کرد که این واقعه به سهو رخ داده است و آمادگی خود را نیز برای جبران خسارات اعلام کرد.»[10]
اتخاذ چنین رویکردی از سوی وزیر امور خارجهی دولت موقت در حالی صورت میگرفت که بر اساس آنچه گذشت صدام حسین، معاون رئیسجمهور عراق، بر مواضع نهچندان منطقی دولت عراق پافشاری نموده و حتی ایران را تلویحاً تهدید هم کرده بود.
این تنها وزیر امور خارجهی دولت موقت نبود که در مقابل زیادهخواهیها و پرگوییهایی مقامات عراقی موضعی انفعالی اتخاذ میکرد، بلکه دیگر دستاندرکاران دستگاه دیپلماسی کابینهی مهندس بازرگان نیز چنین رویهای داشتند. به عنوان نمونه دعایی، که به عنوان اولین سفیر ایران در عراق از سوی دولت موقت عهدهدار سفارت ایران در بغداد بود، در اولین مصاحبهی خود در حالی که دولت عراق را رژیم انقلابی، همکیش و پایبند به اصول انقلابی میخواند، حتی در خصوص رفتار حکومت بعث با امام به هنگام اقامت ایشان در نجف، که در نهایت منجر به اخراج امام خمینی (رحمت الله علیه) از عراق شد، موضعی ضعیف و انفعالی اتخاذ کرد و در صدد توجیه اقدام عراق در خصوص اخراج امام از این کشور برآمد. وی گفت:
«باید توجه داشت که عراقیها به شخصیت والای نفوذناپذیر، آشتیناپذیر، ضداستعماری، ضداستبدادی و بالاخره موقعیت ممتاز مردمی و جهان امام واقف بودند و تا بدانجا که تأثیری در روابطشان با ایران نمیگذاشت، جداً به آن احترام میگذاشتند. آنچه که اواخر صورت گرفت محذوری بود که عراقیها در رعایت تعهداتشان نسبت به رژیم ایران به دنبال مذاکرات و توافق الجزایر داشتند.»[11]
برخورد با مسئلهی تجاوزهای مکرر هوایی و تحرکات نظامی عراق در مرزهای غربی ایران نمونهی دیگری از انفعال در سیاست خارجی دولت موقت در قبال عراق است. گفتنی است پس از تجاوز هلیکوپترها و هواپیماهای عراقی به حریم هوایی ایران، که در هشتم اسفندماه 1357 به وقوع پیوست و موجب کشته و مفقود شدن 9 ایرانی شد،[12]
دولت موقت ایران نه تنها به اقدام عراق اعتراض نکرد؛ بلکه یک مقام ایرانی، که روزنامهی اطلاعات وی را از نزدیکان نخستوزیر خواند، اظهار داشت:
«مسئلهای که مورد توجه دولت ایران است، امکان مداخلهی عراق در مسئلهی کردستان برای جلوگیری از به پا خاستن اکراد عراق است.»[13]
اتخاذ چنین سیاستی از سوی دولت موقت در حالی انجام میگرفت که موضع امام خمینی (رحمت الله علیه)، به عنوان رهبر انقلاب، در برابر حکومت بعث کاملاً قاطع و به دور از هر گونه ضعف و تزلزلی بیان میشد، در این مورد پاسخ امام به پیام حسن البکر کاملاً گویاست. در پیام امام خطاب به رئیسجمهور عراق، آمده بود:
«... نهضت انفجارى ایران در اثر دیکتاتورى و اختناق و فشار رژیم پهلوى هشدارى بود براى همهی مستکبرین در مقابل مستضعفین. من امیدوارم همهی دولتها با ملتهاى خود با مسالمت رفتار کنند. دولتها باید در خدمت ملتها باشند و ملتها پشتیبان آنان، تا آسایش براى همگان باشد. عاقبتِ اختناقها انفجار است و آن نه صلاح ملت است و نه صلاح دولت.»[14]
در میان استدلالهای لیبرالها در خصوص موفقیت سیاستهای دولت بازرگان در رابطه با عراق، تأکید فراوانی بر مذاکرات مقامات ایرانی به ویژه دیدار یزدی و صدام حسین، رئیسجمهور عراق، در هاوانا، در حاشیهی اجلاس سران عدم تعهد صورت میگیرد. جالب اینکه مطرحکنندگان موضوع مذاکرهی یزدی و صدام در مورد محتوای مذاکرهی مذکور، که مانورهای فراوانی حول آن انجام میشود، سکوت میکنند.
به عنوان نمونه، پارسادوست در گفتوگویی که در ابتدای این مقال به آن اشاره شد موضوع مذاکره را مورد توجه قرار میدهد و حتی نتیجهگیری میکند که در چنین موقعیتی بسیار به جا و ضروری بود که از پیشنهاد صدام برای ملاقات و مذاکره استقبال و برای انجام آن ترتیبی داده شود، اما در مورد چگونگی ملاقات بین رئیسجمهور عراق و وزیر امور خارجهی دولت موقت و آنچه در جریان این ملاقات گذشت سخنی به میان نمیآورد.
واقعیت این است که فضای ملاقات در هاوانا چندان دوستانه نبود. ابراهیم یزدی ملاقات مذکور را این چنین توصیف کرده است:
«صدام در حالی که سیگار برگ بر لب داشت و پای خود را هم روی هم انداخته و بر روی مبل لم داده بود و از موضع متکبرانه با ما سخن میگفت که پاسخ وی را دادیم.»[15]
منوچهر محمدی، در خصوص این دیدار، مینویسد:
شهریور 1358 در جریان کنفرانس سران جنبش غیرمتعهدها صدام، رئیسجمهور عراق، در برابر درخواست دکتر یزدی مبنی بر عادی شدن روابط اعلام کرد ما هم مایل به داشتن روابط عادی مستقیم هستیم، به شرطی که ایران 3 جزیرهی تنب کوچک، بزرگ و ابوموسی را مسترد دارد و آن قسمتی از اروندرود را، که به موجب قرارداد 1975 در اختیار گرفته است، به حال اول برگرداند و حقوق ملی مردم عرب را در عربستان (خوزستان) تأمین کند.[16]
اما توصیف پشت پردهی این گفتوگوی ظاهراً دیپلماتیک و دوستانه از زبان یک مقام عراقی قابل تأملتر است. صلاح عمرالعلی، عضو شورای فرماندهی کشوری حزب بعث و نمایندهی وقت عراق در سازمان ملل، دربارهی دیدار صدام و یزدی، میگوید: پس از این دیدار با صدام به گفتوگو نشستیم من که از این دیدار خیلی خوشحال و خوشبین بودم که دیگر بحران بین 2 کشور تمام میشود.
این احساسم را ابراز کردم، بعد از رد و بدل شدن چند پرسش و پاسخ بین ما 2 نفر، صدام به من گفت: چه صلحی، چه مشکلی بین ما و ایران حل شد؟ ای صلاح! این مسئله یک فرصت است که شاید در یک قرن یکبار اتفاق میافتد. اینها (ایرانیها) اهواز را از ما گرفتند، شطالعرب را از ما گرفتند! طبعاً فرصت به ما دست داده است. الآن خودشان آمدهاند، در حالی که کشورشان از هم پاشیده است! ارتش آنها از هم گسیخته شده و نیروهایشان پراکنده گشتهاند. بین خودشان جنگ و دعواست! گروهی گروه دیگر را میکشند!
پس الآن این فرصت تاریخی ماست تا بتوانیم تمام حقوقمان را به طور کامل بازگردانیم. این موضوع را فقط به تو میگویم خودت را به عنوان نمایندهی عراق در سازمان ملل متحد آماده کن. من میروم ضربهای را بر آنها بزنم که صدایش در تمام کرهی زمین شنیده شود.[17]
به آنچه در مورد اظهارات و اقدامات عراق در قبال ایران اشاره شد باید دخالتهای مستمر عناصر بعثی در خوزستان را که با ایجاد، پشتیبانی، تجهیز و تسلیح گروه موسوم به خلق عرب و نیز تحرکات مرزی فراوان در مرز این استان انجام میگرفت اضافه کرد. دخالتهایی که خوزستان را تا مرحلهی جدایی از ایران پیش برد و وقایعی را در این استان رقم زد که موجب خسارتهای مالی و جانی جبرانناپذیری گردید.[18]
جالب توجه اینکه از نخستین روزهای شروع بحران در خوزستان گزارشهایی مخابره میشد که رد پای دولت عراق را در حوادث آنجا نشان میداد.[19]
به هر تقدیر، در اینجا جای پاسخ به این پرسش خالی است که دولت موقت با در پیش گرفتن سیاستهای انفعالی که شمهای از آنها مورد اشاره قرار گرفت و با اقداماتی نظیر کاهش شدید بودجهی نظامی کشور، لغو قراردادهای نظامی، کاهش مدت خدمت نظام وظیفه و... چگونه در مقابل زیادهخواهیهای حاکمان حزب بعث در عراق ـکه شرایط را برای مطامع ارضی خود مهیا میدیدندـ امکان موفقیت داشت. لیبرالها باید پاسخ دهند که چگونه از رفتارهاری غیرقابل دفاع دولت موقت در سیاست خارجی و به طور مشخص در زمینهی روابط با عراق دفاع میکنند و «موضع دولت موقت در برابر عراق [را] موضع قدرت و بسیار قاطع» توصیف میکنند و از آن به عنوان هنر رهبری ستایش مینمایند. (*)
پینوشتها:
[1]ماهنامهی ایران فردا، شمارهی 58، 31 شهریور 1378، ص 18.
[2]محمد درودیان، نقد و بررسی جنگ ایران و عراق 2، اجتنابناپذیری جنگ، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، 1381، ص 300.
[3]جزوهی تلاش دولت موقت برای جلوگیری از جنگ تحمیلی، نهضت آزادی، 1361.
[4]محمد درودیان، اجتنابناپذیری جنگ، همان، ص 239.
[5]خبرگزاری پارس، گزارشهای ویژه، نشریهی شمارهی 102، 13 تیر 1358.
[6]خبرگزاری پارس، گزارشهای ویژه، نشریهی شمارهی 102، 13 تیر 1358، ص 15.
[7]همان.
[8]همان.
[9]روزنامهی کیهان، 25 تیر 1358، ص 12.
[10]همان.
[11]روزنامهی کیهان، 3 خرداد 1358، ص 6.
[12]روزنامهی کیهان، 8 اسفند 1357، ص 3.
[13]روزنامهی اطلاعات، 10 اسفند 1357، ص 7.
[14]امام خمینی، صحیفهی امام، مجموعه آثار امام خمینی (بیانات، پیامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعی و نامهها)، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام، چاپ اول، 1378، ج 7، ص 32.
[15]منوچهر پارسادوست، ما و عراق از گذشتهی دور تا امروز، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1386، ص 234.
[16]منوچهر محمدی، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، اول، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، تهران، 1385، ص 72.
[17]ناگفتههای جنگ از زبان صلاح عمرالعلی (عضو شورای فرماندهی کشوری حزب بعث و نمایندهی وقت عراق در سازمان ملل)، منبع شبکهی تلویزیونی الجزیره، ترجمهی م. عسگری به نقل از فرهنگ پایداری، سال اول، شمارهی دوم، زمستان 1383، ص 12.
[18]حسین یکتا؛ روزشمار جنگ ایران و عراق، زمینهسازی، پیدایش نظام جدید؛ جلد 2؛ بحران در خوزستان؛ مرکز اسناد و تحقیقات جنگ و مهدی انصاری؛ محمد درودیان و هادی نخعی؛ خرمشهر در جنگ طولانی؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ.
[19]سند شمارهی 90289 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: گزارش مأمور اعزامی دفتر هماهنگی سپاه مرکز به خوزستان. نقل از حسین یکتا، روزشمار جنگ ایران و عراق، همان، صص 42 تا 44.
/ج