نقش رهبری در مدیریت بحرانِ جنگ خلیج فارس

اواخر دهه‌ی 1980م. و آغاز زوال شوروی و تحرکات آمریکا برای ایجاد فضای تک قطبی در جهان باعث ایجاد بحرانی فکری در خصوص چگونگی تطبیق با شرایط جدید شد. شرایط جدید به گونه‌ای بود که هر گونه حرکت شتاب زده و
يکشنبه، 15 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش رهبری در مدیریت بحرانِ جنگ خلیج فارس
نقش رهبری در مدیریت بحرانِ جنگ خلیج فارس

 

نویسنده: محسن موسوی‌زاده




 
اواخر دهه‌ی 1980م. و آغاز زوال شوروی و تحرکات آمریکا برای ایجاد فضای تک قطبی در جهان باعث ایجاد بحرانی فکری در خصوص چگونگی تطبیق با شرایط جدید شد. شرایط جدید به گونه‌ای بود که هر گونه حرکت شتاب زده و تصمیم‌گیری اشتباهی در سطح بین‌الملل می‌توانست به ایجاد خسارت‌های فراوان و نابودی یک کشور بینجامد؛ بنابراین می‌توان مدعی شد کشورهای جهان در مرحله‌ای قرار داشتند که برای عبور از مرحله‌ی گذار اواخر دهه‌ی 80 و اوایل دهه‌ی 90 نیازمند یک استراتژی قوی بودند در غیر این صورت مانند عراق تبدیل به یک بازیگر بازنده در صحنه‌ی بین‌الملل می‌شدند.
عراق یکی از اولین قربانیان تغییرات صحنه‌ی بین‌الملل در اوایل دهه‌ی 90 بود که در نتیجه‌ی تحولات بین‌المللی تصور می‌کرد که شرایط منطقه برای توسعه‌طلبی‌هایش آماده است. برای همین درصدد برآمد تا با حمله به کویت به اهداف قدرت طلبانه‌اش در منطقه‌ی خلیج‌فارس دست یابد. مقاله‌ی حاضر به بررسی این اقدام عراق و سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر پایه‌ی خط مشی رهبر معظم انقلاب در تقابل با حمله‌ی عراق به کویت و در پی آن جنگ طوفان صحرا می‌پردازد.

چراغ سبزی برای یک تهاجم

عراق جنگ 8 ساله‌ی خود را با ایران در شرایطی‏ آغاز کرد که 35 میلیارد دلار اندوخته داشت. ایران با نابود کردن‏ بیشتر اسکله‏های بارگیری نفت عراق در‌‌ همان اوایل جنگ، توان صدور نفت این کشور را تقریباً از میان برد و میزان فروش نفت خام عراق به حد چشم‌گیری پایین آمد، به گونه‏ای که در پایان جنگ، عراق یک بدهی 65 میلیارد دلاری بالا آورده بود. با اینکه بخشی از این بدهی، طلب کشور‌ها و بانک‏های غربی است، اما بخش عمده‌ی آن را عربستان سعودی، کویت و دیگر دولت‏های ثروتمند تولید کننده‌ی نفت در خلیج فارس از عراق طلب داشتند. [1]
این مسئله باعث شد تا عراق در پایان جنگ با ایران به دلیل 30 میلیارد دلار بدهی به عربستان و کویت تحت فشار قرار بگیرد اما این کشور ضمن خودداری از باز پرداخت این بدهی‌ها مدعی شده بود که اعراب می‌بایست به دلیل اینکه از مرزهای شرقی آن‌ها در برابر ایران حفاظت کرده است 30 میلیارد دیگر نیز به عراق بپردازند تا این کشور خسارات جنگی خود را جبران نماید. [2]
در همین زمان مسئله‌ای دیگر نیز باعث افزایش تشدید اختلاف‌های عراق و کویت شد و آن تولید و صادرات مازاد نفت از سوی کویت بود. در زمانی که عراق برای بازسازی خود به پول نفت نیاز داشت رعایت نکردن سقف اوپک از سوی کویت باعث شد درآمدهای نفتی عراق کاهش یابد. این مسئله باعث افزایش اختلاف‌های عراق و کویت شد تا حدی که صدام هشدار داده بود که این اقدام را به منزله‌ی جنگ علیه عراق تلقی می‌کند. [3]
با این حال در کنار اختلاف‌های مرزی قدیمی عراق با کویت و بحث بدهی‌های این کشور عامل دیگری که در تصمیم حمله‌ی عراق به کویت مؤثر بود، سیاست جدید عراق به نام صلح از طریق قدرت بود. بر اساس این استراتژی به وجود آمدن یک قدرت عربی در منطقه که قدرتش متکی به خود است زمینه‌ای را به وجود می‌آورد که اعراب از موضعی قدرت طلبانه با غربی‌ها وارد معامله شوند. [4]
به عبارتی عراق، اشغال کویت و تسلط خود بر بخش اعظمی از منابع نفتی خلیج فارس را مقدمه‌ای می‌دانست تا از این راه هم تسلط خود بر دنیای عرب را جامه‌ی عمل بپوشاند و هم خود را در صحنه‌ی بین‌الملل تبدیل به یک بازیگر مهم نماید. با این حال عراق ترجیح داد که قبل از هر اقدام ماجراجویانه‌ای آمریکا را در جریان این مسئله قرار دهد. به همین علت صدام در 25 ژوئیه‌ی 1990م. (سوم مرداد 1369) با «اپریل گلاسپی» سفیر آمریکا در عراق دیدار کرد و عنوان نمود که عراق سعی می‌کند مشکلات خود با کویت را به طریق مسالمت‌آمیز حل کند اما در صورتی که نتیجه نگیرد ناچار به طریق دیگری عمل خواهد کرد.
جالب اینجاست که سفیر آمریکا در جواب صدام تأکید کرد که کشور او قصد مداخله در اختلاف‌های اعراب را ندارد. علاوه بر این در جریان مذاکره‌های کمیته‌ی امور خارجه‌ی مجلس نمایندگان آمریکا در نهم مرداد ماه که به تفصیل از بخش عربی صدای آمریکا پخش می‌شد معاون وزارت خارجه‌ی آمریکا تأکید کرد که کشورش در اختلاف‌های مرزی کشورهای خلیج فارس دخالت نمی‌کند و در صورت درگیری بین کشورهای منطقه تعهدی برای استفاده از نیروی نظامی ندارد. [5]
به گفته‌ی «کلاود چِیسون»، وزیر جنگ سابق فرانسه، «مقام‌های وزارت خارجه‌ی آمریکا،... صدام حسین را به جایی کشاندند که تصور کند می‌‏تواند از مجازات حمله به کویت فرار کند... بوش و اعوان و انصارش هیچ دلیلی برای او باقی نگذاشتند تا به نحو دیگری بیندیشد.» [6]
این اظهارنظر‌ها که به مثابه چراغ سبز آمریکا به عراق بود باعث شد تا صدام تهاجم نظامی به کویت را آغاز کند اما چرا آمریکا چراغ سبز حمله به کویت را به عراق داد. در حقیقت در سال 1988م. پنتاگون طرحی مبنی بر مداخله و تسلط آمریکا در خلیج‌فارس و نابودی عراق را آماده می‌نمود تا از این راه تسلط خود بر منطقه را تضمین کند. مسئولیت این طرح بر عهده‌ی «اشوارتسکف» گذاشته می‌شود.
وی نیز به کمیته‌ی نظامی سنا اعلام می‌کند که راهبرد نظامی جدید آمریکا در خلیج‌فارس حمایت از دسترسی آمریکا به مناطق نفتی خلیج‌فارس و کنترل آن‌هاست. بر همین اساس در اکتبر 1990م. «کالین پاوئل» از طرح جنگی جدیدی که در سال 1989م. تدوین شده خبر داد. بر این اساس آمریکا تلاش کرد تا با سوق دادن عراق برای حمله به کویت بسترهای لازم برای حضور نظامی در خلیج‌فارس و تسلط بر این منطقه را فراهم کند. [7]

آغاز جنگ خلیج‌فارس

در دوم آگوست 1990م. نیروهای عراقی به کویت حمله کردند. نقض تمامیت ارضی کویت اعتراض بین‌المللی را دربرداشت. به درخواست کویت و آمریکا شورای امنیت سازمان ملل تشکیل جلسه داد و براساس فصل هفتم از اساسنامه‌ی سازمان ملل شورای امنیت حمله‌ی عراق به کویت را نقض صلح و امنیت بین‌الملل دانست. در هفتم آگوست در پاسخ به عربستان و دیگر دولت‌های منطقه طبق ماده‌ی 51 اساسنامه‌ی سازمان ملل دولت آمریکا نیروهای خود را روانه‌ی منطقه کرد که این مسئله باعث شکل‌گیری سپر محافظتی و عملیات صحرا با حضور 30 کشور شد.
در 6 آگوست شورای امنیت طی قطع‌نامه‌ی 622 به اتفاق آرا ادعای انضمام کویت به عراق را باطل اعلام کرد. در همین زمان شورای امنیت 2 قطع‌نامه‌ی 660 و 661 مبنی بر اعمال تحریم‌هایی ضد عراق به علت اشغال کویت را تصویب می‌کند و بلافاصله آمریکا نیز اعلام می‌کند که به طور یک جانبه از تردد کشتی‌هایی که سعی کنند این تحریم را بشکنند ممانعت می‌کند. البته در فاصله‌ی کوتاهی این اقدام آمریکا در قطع‌نامه‌ی 665 عملیاتی می‌شود و بر اساس این قطع‌نامه اعمال شیوه‌ی نظامی برای اعمال تحریم‌های سازمان ملل مجاز شمرده می‌شود.
در اوایل نوامبر آمریکا تشکیل نیروی دریایی را در خلیج‌فارس اعلام می‌کند. در 29 نوامبر شورای امنیت قطع‌نامه‌ی 678 را تصویب کرد که بر اساس آن به دولت‌های عضو اختیار داد تا از تمامی شیوه‌های لازم استفاده کنند تا عراق را به اجرای قطع‌نامه‌های شورای امنیت وادار کنند. البته به عراق تا 15 ژانویه‌ی 1991م. فرصت داده شد تا قطع‌نامه‌های شورای امنیت را اجرا کند. با این حال با پایان یافتن مهلت نیروهای ائتلافی به رهبری آمریکا حملات هوایی به عراق را شروع کردند و بدین ترتیب عملیات طوفان صحرا آغاز شد. [8]
با این حال دلیل واقعی مخالفت آمریکا با تهاجم عراق نه به دلیل صلح طلبی بلکه در حقیقت به دلایل اقتصادی بود. چرا که کویت دومین مالک ذخایر بزرگ نفت جهان بود و تسلط صدام بر کویت به منزله‌ی کنترل ذخایر نفتی مورد نیاز آمریکا از سوی عراق بود. مسئله‌ای که منافع بلند مدت آمریکا را در خطر قرار می‌داد. [9]
این مسئله باعث شد تا آمریکا با متحد کردن کشورهای همسو و تشکیل ائتلافی با آن‌ها به عراق حمله کند؛ همچنین باید اذغان کرد که جنگ خلیج‌فارس باعث رونق گرفتن صنایع نظامی آمریکا که فروپاشی بلوک شرق را باعث رکود خود می‌دانستند، شد. گروه ذی‌نفوذ در آمریکا که از حامیان این جنگ بودند گردانندگان بخش نظامی-صنعتی این کشور را تشکیل می‌دادند. روزنامه‌ی «فیگارو» تاریخ 30 نوامبر 1990م. نوشت:
«بحران کویت شانس‏ بزرگی است برای گروه نظامی-صنعتی آمریکا که، پیش از تابستان، از آینده‌ی صنایع نظامی ابراز نگرانی می‌کردند.»
«آلن پیرفیت» در این‏باره روشن‌تر می‌‏گوید (فیگارو، 5 دسامبر 1990):
«گروه‏های صاحب‏ نفوذ آمریکا در محافل مالی، که بیش از همیشه از رکودی‏ که از آغاز امسال آمریکا را فرا گرفته نگرانند... عقیده دارند که جنگ می‌‏تواند جان تازه‏ای به‏ اقتصاد آمریکا بدمد.» [10]
جنگ خلیج‌فارس بر نفوذ آمریکا در عربستان، کویت و امارات متحده‌ی عربی که بیش از دو سوم نفت منطقه را صادر می‌کنند افزود و در عمل رقبای آمریکا در زمینه‌ی نفت را به بازیگر حاشیه‌ای در برابر این کشور تبدیل کرد؛ همچنین آمریکایی‌ها توانستند تحت عنوان بازسازی کویت که در جنگ میلیارد‌ها دلار خسارت دیده بود صد‌ها میلیارد پروژه‌های اقتصادی مختلف را در این کشور تصاحب کنند تا از این راه سلطه‌ی بلند مدت خود در منطقه را تضمین نمایند. آمریکا بعد از جنگ خلیج‌فارس توانست به وسیله‌ی بحرانی که در منطقه ایجاد کرده بود بازار مناسبی برای تسلیحات خود فراهم کند به طوری که این مسئله باعث انعقاد قرارداد صدور 18 میلیارد دلاری صدور تسیلحات به کشورهای خلیج‌فارس از سوی آمریکا شد. [11]

انعکاس جنگ خلیج در ایران

ایران در طول جریان جنگ خلیج‌فارس که از اشغال کویت از سوی عراق آغاز و به بزرگ‌ترین آرایش جنگی در خلیج‌فارس و یک جنگ تمام عیار منجر شد، دوران حساس و خطرناکی را پشت سر گذاشت اما سیاست‌گذاری خارجی ایران از سوی مقام معظم رهبری در آن زمان باعث شد تا ایران با اعلام سیاست بی‌طرفی منافع ملی‌اش حفظ شده و از گزند آسیب‌هایی که به دیگر کشور‌ها وارد شده بود در امان بماند.
با این حال در آن مقطع برخی از جناح‌های سیاسی کشور (افراد و گروه‌های معروف به چپ که بعدها نام اصلاح‌طلبان را به خود گرفتند در مجلس سوم نیز دارای اکثریت نیز بودند) بدون توجه به منافع ملی کشور، نه تنها با بی‌طرفی ایران در جنگ خلیج‌فارس مخالف بودند بلکه حتی معتقد بودند حکومت می‌بایست با عراقی که 8 سال با تحریک ابرقدرت‌های جهان ایران اسلامی را مورد تهاجم قرار داده بود متحد شود و در مقابل این ابرقدرت‌ها بایستد.
در این زمان مجمع روحانیون مبارز با صدور بیانیه‌ای در خصوص حمله‌ی آمریکا به عراق انقلابیون جهان اسلام را به حمله به منافع آمریکا تشویق می‌کند: «از مسلمانان و هسته‌های انقلابی جهان اسلام و خصوصاً منطقه‌ی خلیج‌فارس می‌خواهیم که صفوف خود را هر چه فشرده‌تر سازند و خود را برای ضربه به منافع آمریکا در منطقه و در سراسر جهان آماده کنند.» همچنین «بهزاد نبوی» عضو مجاهدین انقلاب اسلامی و نماینده‌ی مجلس در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران در یک موضع‌گیری حیرت انگیز حمله‌ی آمریکا به عراق را فرصت تاریخی برای حمله به اسرائیل توصیف می‌کند.
«سیدعلی اکبر محتشمی‌پور» که دیدگاه رادیکال‌تر از مجمع روحانیون مبارز دارد حضور سربازان آمریکایی در عربستان را ننگی برای مسلمانان دانسته و از آن‌ها می‌خواهد برای خارج کردن آمریکایی‌ها از عربستان وارد عمل شوند. جالب اینجاست که وی حمایت از صدام را بدانجا پیش می‌برد که جنگ عراق با آمریکا را جنگ خالد‌بن ولید با کفار تلقی می‌کند. وی می‌گوید: «جمهوری اسلامی و ملت مسلمانان ایران با توجه به اصول و آرمان‌هایش از هر کشوری اولی است که در جهاد مقدس علیه آمریکا شرکت کند و جنگ خلیج‌فارس را تبدیل به گورستان آمریکایی‌ها کند» [12]
همچنین «صادق خلخالی» از دیگر نیروهای چپ در این زمان خواهان اتحاد ایران با عراق برای جنگ با آمریکا می‌شود. وی در این باره می‌گوید: «این یک جنگ صلیبی علیه مسلمانان‌هاست. ما همه‌اش می‌گوییم مرگ بر آمریکا حالا باید این معنا را نشان دهیم... ما باید در اینجا آمریکا و بوش و فهد و دولت‌های انگلیسی مانند حسنی مبارک را در سنگر‌ها به نابودی بکشانیم.... باید نبرد کنیم و در این نبرد قهرمانانه ما نمی‌توانیم ملت عراق را تنها بگذاریم. [13]

مواضع مقام معظم رهبری در جنگ خلیج‌فارس

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان بنیاد شهید و جمعی از اساتید و دانشجویان در 24 مرداد 1369 درباره‌ی دلایل جنگ خلیج‌فارس می‌فرمایند:
«کارى که صدام حسین در کویت کرد، عیناً‌‌ همان کارى است که آمریکا در حدود یک سال قبل از این در پاناما کرد و چند سال قبل از این در گرانادا انجام داد؛ نوع عربى آن است! ... مدت‌هاست که آمریکا در فکر آن بوده است که در خلیج‌فارس جای پای مستحکم‌تر و حضور نظامی قوی‌تری داشته باشد. البته در خلیج‌فارس و در بعضی از کشورهای کوچک و حقیر پایگاه دارد ولی کمش است. این چیزی هم که حالا پیدا کند باز هم کمش است. آن کسی هم که کویت را تصرف کرد به فکر این است که ساحل و منبع نفتی و قدرت ظاهری و زورگویی خودش را توسعه بدهد.» [14]
ایشان در ادامه در این دیدار در خصوص مواضع ایران در قبال جنگ خلیج‌فارس می‌فرمایند:
«ما تجاوز را هم از صدام و هم از آمریکا به شدت محکوم می‌کنیم. ما این ادعاهایی را هم که امروز صدام و امثال او می‌کنند که ضد آمریکا هستند، حرف‌ها و شوخی‌های بی‌مزه می‌دانیم. ما می‌دانیم و اعتقاد داریم که آمریکا و طرفش صدام اگر بتوانند علیه اسلام و مسلمین با هم توافق کنند و منافع خودشان را تأمین نمایند این کار را خواهند کرد. هر 2 ضد مسلمین هستند. [15]
ایشان طی صحبت‌های متعددی ضمن رد ادعاهای ضد آمریکایی بودن صدام نسبت به عواقب فریب خوردن از سوی صدام به دلیل این ادعا‌ها هشدار می‌دهند تا مبادا افرادی به خیال اینکه صدام ضد آمریکایی شده است خواهان حمایت از او شوند. ایشان در تاریخ 18 شهریور1369 در دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها ضمن تأکید بر اینکه صدام ضد آمریکا نیست، می‌گویند:
«ما به این مسئله نگاه نمی‌کنیم ببینیم صدام چه کار کرد و سعی کنیم از او عقب نمانیم. این را اصلاً معیار و ملاک قرار ندهید که بسیار گمراه کننده است. [16] مقام معظم رهبری در دیدار با فرزندان ممتاز شاهد، جانبازان شهرهای مشهد، تهران و استان کردستان در تاریخ 21 شهریور 1369 درباره‌ی مواضع ایران در خصوص حوادث‌ خلیج‌فارس می‌فرمایند: «در مورد موضع ایران لازم است به اطلاع همه‌ی ملت‌های مسلمانان منطقه برسانیم که ما با حضور آمریکا در این منطقه، با طمع ورزی آمریکا، با روحیه‌ی طلب‌کاری و زورگوی آمریکا به شدت مخالفیم. آن‌ها به چه مناسبت می‌گویند که باید امنیت منطقه را تأمین کنیم. امنیت منطقه در درجه‌ی اول متعلق به ملت‌های منطقه است.» [17]
همچنین ایشان در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه‌ی علمیه‌ی قم در 4 بهمن 1369 ضمن محکوم کردن حمله‌ی عراق به کویت با دفاع از سیاست محکوم کردن هرگونه تجاوزی از سوی ایران درباره‌ی این مسئله می‌گویند:
«این موضعی که مسئولان جمهوری اسلامی اعلام کرده‌اند صد درصد اسلامی و انقلابی است. چون نفی تجاوز طلبی و تقبیح حوادثی است که علیه مردم به راه افتاده است. بعضی سعی می‌کنند بی‌طرفی را به معنای غلط معنا کنند. در جنگ بین شرق و غرب بی‌طرف نبوده‌ایم. ما از اول انقلاب تا حالا علیه شرق و غرب جنگیده‌ایم. شعار ما نه شرق و نه غربی بود یعنی نفی هر دو و مخالفت با هر دو.» [18]
به عبارتی ایشان بی‌طرفی در قبال جنگ خلیج‌فارس را نه به معنای عدم موضع داشتن بلکه به معنای نفی تجاوز طلبی هر دو طرف جنگ عنوان می‌نمایند و تأکید می‌کنند که ایران با هر دو طرف که قدرت طلب و متجاوز هستند مخالف می‌باشد. ایشان در ادامه می‌فرمایند:
«دو اردوگاه و دو جناح‌اند (آمریکا و صدام) که به خاطر اهداف غلط و غیر الهی با هم می‌جنگند، جمهوری اسلامی هر دو جناح را رد می‌کند چون در هر دو طرف انگیزه‌ی مادی است و به همین دلیل هم با یک‌دیگر تعارض دارند. این طور نیست که یکی الهی و دیگری مادی باشد. جنگ کفر و اسلام نیست.» [19]
بدین ترتیب مقام معظم رهبری ضمن محکوم کردن هرگونه تجاوزطلبی و ماجراجویی در منطقه در جواب کسانی که جنگ صدام و آمریکا را جنگ اسلام و کفر می‌دانند با یادآوری انگیزه‌ی مادی هر دو طرف جنگ از دخالت ایران در این جنگ جلوگیری می‌کنند؛ اما موضع‌گیری رهبر معظم انقلاب در خصوص محکوم کردن هر دو طرف که متجاوز بودند چه نتایجی برای ایران در برداشت؟
به طور حتم اگر مسئولان به توصیه‌ی جناج چپ عمل می‌کردند این امر به مثابه در اختیار قرار دادن یک فرصت عالی به استکبار برای از بین بردن جمهوری اسلامی بود اما درایت مقام معظم رهبری و آگاهی ایشان از این مسئله که آمریکا با بهانه کردن حمله‌ی عراق به کویت می‌خواهد تسلط خود در منطقه‌ی خلیج‌فارس را تحکیم بخشد، با محکوم کردن هرگونه تجاوزی نسبت به ماجراجویی‌های آمریکا در منطقه هشدار دادند و تأکید کردند که باید امنیت منطقه توسط خود کشورهای منطقه‌ی خلیج‌فارس تأمین شود. اعلام سیاست محکومیت متجاوزان از سوی مقام معظم رهبری باعث شد تا موقعیت ایران در منطقه استحکام بیشتری بیابد.
مسئله‌ای که باعث توسعه‌ی روابط ایران با کشورهای همسایه و حتی حل برخی از مشکلاتی که بر سر راه توسعه‌ی روابط وجود داشت، شد. به عنوان مثال در این مقطع حل مشکل سفر زائران ایرانی به عربستان حل گشت؛ همچنین این سیاست رهبر انقلاب ضمن اینکه باعث شد تا عراق نتواند ایران را در ماجراجویی که در منطقه شکل داد بود دخیل کند موجب شد تا عراق قرارداد 1975م. الجزایر را قبول کرده و ضمن استرداد اسرای ایرانی به مرزهای بین‌المللی برگردد.
از طرفی مواضع هوشیارانه‌ی رهبر معظم انقلاب باعث گردید تا کشورهای اروپایی که شاهد قدرت‌گیری روز افزون ایران بودند از این به بعد خواهان توسعه‌ی روابط با ایران شوند. در ‌‌نهایت می‌توان گفت سیاست‌های رهبر انقلاب در جریان جنگ خلیج‌فارس باعث گردید تا ایران نه تنها گزندی از جریان این بحران نبیند بلکه زمینه برای ارتقای جایگاه ایران در منطقه نیز فراهم شود.

پی‌نوشت‌ها:

1- اریک دیویس، (فروردین و اردیبهشت 1373) جنگ خلیج‌فارس: افسانه‌ها و واقعیت‌های افسانه‌ی جنگ به خاطر کویت، ترجمه‌ی مهبد ایرانی طلب، مجله‌ی اطلاعات سیاسی - اقتصادی شماره‌های 79 و 80، ص 63
2- پیر سالنجر- اریک لوران (1370) جنگ خلیج فارس، ترجمه‌ی دکتر مصطفی رحیمی، تهران، نشر البرز، ص8
3- محمود طلوعی (1370) جنگ خلیج فارس و آینده‌ی خاورمیانه، تهران، انتشارات تهران، ص196
4- الکس دنچف، دن کوهن (1375) دیدگاه‌های بین‌المللی درباره‌ی جنگ خلیج‌فارس، ترجمه‌ی محمد حسین آریا، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، ص 166
5- محمود طلوعی (1370) همان، صص202-198
6- آندره گاندرفرانک، (خرداد 1382) جنگ جهانی سوم؛ اقتصاد سیاسی جنگ خلیج‌فارس و نظم نوین جهانی، ترجمه‌ی محمدرضا امین، مجله‌ی معرفت، شماره‌ی 66، ص109
7- فرانسیس‌ای. بویل (1390) برهم زدن نظم جهانی؛ امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه پیش پس از 11 سپتامبر، ترجمه‌ی علی جعفری منفرد، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، صص52-51
8- تزاررینولد (1389) قدرت نرم وسیاست خارجی آمریکا، ترجمه‌ی مجید رسولی، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام)، ص90-86
9- بیورلی‌میلتون ادوارز (1382) سیاست و حکومت در خاورمیانه، ترجمه‌ی رسول افضلی، تهران، انتشارات علم و ادب، ص127
10- روژه گارودی، (بهمن و اسفند 1370) جنگ خلیج‌فارس: نمونه‌ای از امپریالیسم آمریکا، ترجمه‌ی رستگار، ش، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره‌های 53 و 54، ص45
11- محمود طلوعی (1370) همان، صص236-235
12- عباس شادلو (1386) تکثرگرایی در جریان اسلامی، تهران، نشر وزرا، صص 240-238
13- عباس شادلو (1386)، ص 241
14- بینام‌الف (1376) حدیث‌ ولایت (مجموعه‌ی‌ رهنمودهای‌ مقام‌ معظم ‌رهبری)، جلد پنجم، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، صص90-89
15- بینام‌الف (1376) حدیث‌ ولایت،‌‌ همان، صص93-92
16- بینام‌الف (1376) حدیث‌ ولایت‌‌، همان ص145
17- بینام‌الف (1376) حدیث‌ ولایت‌‌ همان ص151
- 18بینام‌ب (1376) حدیث‌ ولایت (مجموعه‌ی ‌رهنمودهای‌ مقام‌ معظم‌ رهبری)، جلد ششم، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ص193
19- بینام‌ب (1376) حدیث‌ ولایت، همان، ص193

منبع: برهان



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.