نویسنده: ورنر سومبارت
مترجم: رحیم قاسمیان
مترجم: رحیم قاسمیان
برای یافتن پاسخ به این پرسش که هر گروه یا قومی، در هر شکل ویژه ای از ساختار اقتصادی، تا چه حد مشارکت داشتند، دو روش را می توان به کار بست؛ یکی روش آماری است و دیگری روشی که آن را می توان ژنتیک نامید.
منظور ما از روش اول این است که سعی کنیم به تعداد واقعی افراد سهیم در فعالیت اقتصادی مورد نظر خود - برای مثال، تعداد افرادی که با کشور خاصی تجارت می کردند، یا در پایه گذاری صنعت خاصی دست داشتند - پی ببریم و سپس محاسبه کنیم که این افراد چه درصدی از کلّ افراد جامعه ی مورد نظر ما را تشکیل می دهند. تردیدی وجود ندارد که روش آماری مزایای متعددی را دارا است. به این ترتیب، وقتی معلوم شد که می توانیم با عدد و رقم واقعی نشان دهیم که پنجاه تا هفتاد و پنج درصد کلّ افرادی که در شاخه ی خاصی از تجارت فعالیت داشته اند، به خارجیان یا یهودیان وابسته اند، بر آن اساس می توان به برداشت نسبتاً روشن و شفافی از اهمیت نسبی آن شاخه ی تجارت برای خارجیان یا یهودیان، دست یافت. این امر، به ویژه هنگامی واضح تر است که اطلاعات آماری بیش تری نه تنها درباره ی تعداد افراد دست اندرکار بلکه در مورد دیگر عوامل اقتصادی، به ویژه عوامل مهم و مؤثر نظیر میزان سرمایه ی خالص و بدون بدهی، کمیت کالاهای تولید شده، حجم گردش کار و نظایر آن نیز فراهم آید. در نتیجه در مسائلی نظیر آن چه ما در پی یافتن پاسخ های آن هستیم، اتخاذ روش آماری مفید خواهد بود اما در عین حال، خیلی زود روشن می شود که فقط به اتکای روش آماری نمی توان راه حل کامل را پیدا کرد. در وهله ی اول، حتی بهترین آمارها هم گویای همه چیز نیستند و چه بسا که در اغلب مواقع، مهم ترین جنبه های مسائلی که در پی کشف راه حل آنها هستیم، نادیده می مانند. آمارها در مورد تأثیرات پویایی که افراد مهم و قدرتمند در عرصه ی اقتصادی و حتی در تمامی ارکان حیات بشری، از خود به جا می گذارند، ساکت هستند. این تأثیرات گاه پی آمدهایی دارند که از محدوده ی محیط اطراف آن به مراتب فراتر می روند. اهمیت واقعی آنها در گرایش عمومی و کلی هر پیش رفت خاصی، فراتر از آن است که مجموعه ای عدد و رقم بتوانند نشان دهند، لاجرم روش آماری باید با روش دیگری تکمیل شود.
اما فقط همین هم نیست. روش آماری به خاطر فقدان اطلاعات، در تمامی موارد قابل بهره برداری نیست. در واقع، شانس آورده ایم که آمار و ارقامی در مورد تعداد افراد دست اندر کار صنایع یا تجارت را در اختیار داریم و می توانیم رابطه ی نسبی آنها را با بقیه ی جمعیت نشان دهیم، اما مطالعات آماری از این دست، در مقیاسی گسترده، در واقع فقط یک جنبه ی احتمالی را برای ایام مدرن و آینده در اختیار قرار می دهند. حتی در این صورت هم، مسیر هر محقق و جوینده ای دست خوش مشکلات و گرفتاری های فراوان است. با این همه، بررسی دقیق منابع مختلف، از جمله ارزیابی های به عمل آمده از سوی جوامع یهودی درباره ی عمل کرد اعضای خود، می تواند به نتایج پرثمری رهنمون شود. امیدوارم که این کتاب انگیزه ای برای انجام چنین مطالعاتی فراهم آورد. در حال حاضر، در این عرصه فقط یک بررسی خیلی مفید وجود دارد که آن هم مطالعات زیگموند مایر (1) اهل وین است.
بنابراین، بعد از همه ی حرف ها، روش دیگری (ژنتیک) که پیش تر به صورت گذرا به آن اشاره کردم، باید در جهت تکمیل نتایج بررسی های آماری به کار آید. این روش چیست؟ هدف ما این است که دریابیم گروهی از مردم (یهودیان) تا چه حد بر شکل و گسترش حیات اقتصادی مدرن تأثیر داشته و دارند یا به عبارت دیگر، اهمیت کیفی، یا آن طور که پیش تر گفتم، اهمیت پویای آنها را در این زمینه بشناسیم. بهترین راهی که برای این کار داریم، این است که تحقیق کنیم و بفهمیم که آیا ویژگی های خاصی که معرف حیات اقتصادی مدرن ما هستند، در ابتدا توسط یهودیان پدید آمدند؟ برای مثال، برخی ساختارهای ویژه ی اقتصادی برای اولین بار توسط یهودیان بنا نهاده شدند یا این که برخی مبانی رایج و مشهور اقتصادی که امروزه در هر گوشه و کناری به عنوان اصول مسلم پذیرفته شده است، در واقع، تجلیات خاصی از روحیه ی یهودیان بوده است یا خیر. لازمه ی این امر آن است که سابقه ی تاریخی عوامل مؤثر در توسعه ی اقتصادی را تا اولین سرچشمه های آنها پی گیری کنیم. به عبارت دیگر، باید دوران طفولیت نظام سرمایه داری مدرن یا عصری را که سرمایه داری در آن به شکل و قالب جدید خود دست یافت، پیدا کنیم، اما کار ما نمی تواند فقط به دوران طفولیت آن محدود و منحصر شود، بلکه باید کلّ تاریخ نظام سرمایه داری مدّنظر باشد، چون در کلّ این دوران تا همین امروز، عناصر تازه ای به طور مستمر به چهارچوب های سرمایه داری راه می یابند و در ویژگی های اصلی آن، تغییر و تحولاتی به وقوع می پیوندند. هدف ما باید آن باشد که هر کجا که چنین تغییر و تحولی مشاهده می شود، دریابیم که این تحولات تحت تأثیر چه شخصی یا اشخاصی پدید آمده اند. این کار البته آسان نخواهد بود، گاه حتی غیر ممکن است و در این موارد است که باید تخیل علمی به کمک محقق بیاید.
نکته ی دیگری هم هست که نباید نادیده گرفته شود. در بسیاری از مواقع، کسانی که مطرح کننده ی اندیشه ای پایه ای یا ابداعی در حیات اقتصادی اند، الزاماً مخترعان و کاشفان نیستند. (2) خیلی اوقات این ادعا مطرح می شود که یهودیان فکر اختراع ندارند و این که نه تنها اختراعات فنی، بلکه ابداعات اقتصادی هم اغلب توسط غیر یهودیان صورت پذیرفته است و یهودیان همواره توانسته اند با هوشمندی تمام، از اندیشه های دیگران به نفع خود بهره گیری کنند. من به هیچ وجه با این دیدگاه کلی موافق نیستم. یهودیان مخترع در عرصه های مختلف علوم فنی به کار مشغول هستند و بی تردید یهودیان مبدعی در عالم اقتصاد هم وجود دارند و امیدوارم که بتوانم این نکته را در این کتاب نشان دهم. اما حتی اگر ادعایی که در این جا مطرح کردیم صحت داشته باشد، باز هم نکته ای در ردّ این دیدگاه به اثبات نمی رساند که یهودیان به جنبه ی خاصی از حیات اقتصادی، ویژگی هایی بخشیده اند که خاصّ آنها است. در عالم اقتصادی مبدعان آن قدر اهمیت ندارند که افرادی که می توانند این ابداعات را به کار گیرند؛ آنها که اندیشه ای را در ذهن خود می پرورانند و روی کاغذ می آورند، مثلاً نظام خرید قسطی، به نسبت افرادی که این اندیشه را در زندگی روزمره مورد استفاده قرار می دهند از اهمیت کم تری برخوردارند.
پیش از ورود به مسأله ی مورد نظر خود، یعنی سهم یهودیان در توسعه و گسترش نظام سرمایه داری مدرن، باید به یک نکته ی مهم دیگر هم اشاره کنم. در مطالعه ای تخصصی از این دست، این امکان هست که تأثیر یهودیان از آن چه در واقع بوده است، بیش تر به نظر آید. این امر در بطن تحقیق ما نهفته است چون کلّ مسأله فقط از یک دیدگاه مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اگر می خواستیم در مورد تأثیر ابداعات مکانیکی بر حیات اقتصادی مدرن هم تحقیق و بررسی کنیم، همین امر صدق می کرد؛ در هر تک نگاری، تأثیر عامل مورد نظر در این سمت تمایل دارد که از آن چه در واقع بوده است، بیش تر جلوه کند. این نکته واضح و مبرهن است، ولی از بیم این به آن اشاره می کنم که گفته نشود من در نقشی که یهودیان داشته اند، اغراق کرده ام. بی تردید، هزار و یک دلیل دیگر هم هست که دست به دست هم داده و سبب شدند تا نظام اقتصادی امروزی ما به این جا برسد که اکنون هست. گسترش و توسعه ی سرمایه داری، بدون کشف آمریکا و گنجینه های آن، بدون ابداعات مکانیکی علوم فنی، بدون ویژگی های قومی ملل مدرن اروپایی و فراز و نشیب هایی که از سر گذراندند، همان قدر غیر ممکن بود که بدون یهودیان.
در حکایت طولانی سرمایه داری، تأثیر و نفوذ یهودیان فقط یک فصل را تشکیل می دهد. اهمیت نسبی آنها به سایرین را، در چاپ جدید کتابم «سرمایه داری مدرن» که امیدوارم به زودی آماده شود، نشان خواهم داد.
امیدوارم که این توضیح به خوانندگان معمولی کتاب کمک کند که به درک درستی از تأثیر یهودیان بر حیات اقتصادی مدرن دست یابند، اما این امر باید با درک نکته ی دیگری هم همراه شود. اگر از یک سو، قرار باشد بر اساس مطالعاتی که انجام می دهیم، به این نتیجه گیری برسیم که نقش یهودیان در مبادلات اقتصادی مهم تر از آن چه که بود، جلوه می کند و لازم آید تا در میزان این اهمیت تجدید نظر کنیم، از سوی دیگر، این نکته را هم نباید فراموش کرد که در مواردی هم سهم آنها به مراتب بیش تر از آن است که باور کنیم. علت هم آن است که مطالعات ما فقط می تواند با یک بخش از مسأله سر و کار داشته باشد و تمامی دست مایه های لازم برای بررسی همه جانبه نیز در دسترس نیست. امروزه چه کسی به طور قطع و یقین درباره ی افراد یا گروه هایی که این یا آن صنعت را تأسیس کردند، این یا آن شاخه از اقتصاد را بنیاد نهادند، یا برای اولین بار این یا آن اصل تجاری را به کار بستند، چیزی می داند؟ کجا می توانیم با قاطعیت تمام از این پیش گامان نام ببریم و به این پرسش مهم پاسخ دهیم که حتی اگر بدانیم آن افراد چه کسانی بودند، تعیین کنیم که یهودی بودند یا نبودند؟
منظورم از یهودی، مردمی هستند که به دین یهود اعتقاد دارند. نیازی به توضیح نیست که گرچه در این تعریف، به عمد به ویژگی های نژادی کاری ندارم، اما به این همه، آن دسته از یهودیانی را که جامعه ی دینی خود را ترک گفته اند و حتی فرزندان و اعقاب این افراد را هم، به لحاظ تاریخی، یهودی به حساب می آورم. این نکته را نباید از نظر دور داشت که چون وقتی به تعیین نفوذ یهودیان بر حیات اقتصادی مدرن می رسیم، بارها و بارها افرادی را خواهیم دید که ظاهراً مسیحی اند، اما در اصل به دین یهود اعتقاد دارند. خود آنها یا پدرانشان غسل تعمید دیده اند، فقط همین. این فرض که در طول تاریخ بسیاری از یهودیان تغییر دین داده اند، امر غیرقابل قبولی نیست که بخواهیم منکر آن شویم. سابقه این امر به سال های اولیه ی قرون وسطا می رسد. نمونه های آن در ایتالیا، در سده های هفتم و هشتم دیده شده است. در همان دوره در اسپانیا و در قلمروهای سلطنتی مرووینیان (3) نیز شاهد آن هستیم و از همان ایام شاهد حضور یهودیان در تمام جوامع و ملل مسیحی بوده ایم. در واقع در ثلث آخر سده ی نوزدهم میلادی همواره با مراسم دسته جمعی غسل تعمید روبه رو بوده ایم، اما ارقام قابل اعتماد ما از این تغییر دین فقط مربوط به دو یا سه دهه ی اخیر است و لاجرم باید به این گفته ی یاکوب فرومر (4) شک کنم که در اواخر دهه ی 1820 چیزی در حدود نیمی از یهودیان برلین ترک دین کرده و مسیحی شده بودند. همان قدر نامحتمل، دیدگاه دکتر ورنر (5)، ربی اهل مونیخ است که در مقاله ای که به تازگی قرائت کرد، مدعی شد که در مجموع، حدود صد و بیست هزار یهودی در برلین غسل تعمید داده شده و به مسیحیت گرویده اند. قابل اعتمادترین ارقامی که در دست داریم، کاملاً خلاف چنین احتمالاتی را نشان می دهند. براساس این آمار و ارقام، در دهه ی اول قرن بیستم بود که ترک دین در چنین مقیاس گسترده ای، برای اولین بار خودنمایی کرد و حتی در آن دوره هم این رقم در بالاترین حدّ خود، هرگز از سالی 1/28 درصد در سال 1905 تجاوز نکرد و در عین حال، میانگین درصد سالانه از سال 1895 تا آن موقع فقط یک درصد بوده است. البته تعداد یهودیانی که از سال 1873 تا سال 1906 در برلین از دین یهود بریدند و به مسیحیت پیوستند، رقم اندکی نبود و در واقع تعداد دقیق آنها 1869 نفر ثبت شده است.
تمایل به ترک دین در میان یهودیان اتریش و به ویژه در میان یهودیان شهر وین، قوی تر بوده است. در حال حاضر، سالانه چیزی حدود بین پانصد یا شش صد یهودی از دین خود دست می کشند و در فاصله ی سال های 1868 تا 1903 این رقم نُه هزار و هشتاد و پنج نفر را نشان می دهد. روند ترک دین طی سال های 1868 تا 1903 سال به سال فزونی گرفته است. در سال های 1868 تا 1879 به طور متوسط، از هر هزار و دویست یهودی یک نفر به مسیحیت گروید، در دوره ی 1880 تا 1889 این نسبت به چهارصد و بیست تا چهارصد و سی نفر به یک نفر رسید و بین سال های 1890 تا 1903 همین نسبت با جهش دیگری به دویست و شصت تا دویست و هفتاد نفر به یک نفر صعود کرد.
اما تنها گروهی که تأثیر آنها بر توسعه ی اقتصادی عصر ما را به دشواری می توان ارزیابی و تعیین کرد، یهودیانی نیستند که تغییر دین دادند، دیگرانی هم هستند که کار ما را به همان اندازه دشوار می کنند. من حتی به زنان یهودی که با مردان مسیحی ازدواج کردند و دست کم از نظر نام خانوادگی دیگر یهودی نبودند، اما با این همه، ویژگی های یهودی بودن خود را از دست ندادند، کاری ندارم. آدم هایی که مدّنظر من هستند، یهودیانی اند که علی رغم ترک ظاهری دین، در خفا یهودی مانده بودند؛ این عده اند که نقش مهمی در تاریخ بازی کردند و در سده های مختلف به آنها برمی خوریم. آنها در برخی ادوار تاریخی، بخش عمده ای از یهودیان را تشکیل می دادند، اما چنان ژست و اداهای غیر یهودی گرفته بودند و این نقش را با چنان مهارتی بازی می کردند که حتی در میان معاصران خود به عنوان مسیحی یا مسلمان شناخته می شدند. برای مثال، در کتب از یهودیان جنوب فرانسه در سده های پانزدهم و شانزدهم میلادی نام برده شده است که در اصل از اسپانیا و پرتغال مهاجرت کرده بودند «آنها تمامی آداب ظاهری کاتولیک ها را به جا می آوردند. تولدها، ازدواج ها و مرگ و میر آنها در اسناد کلیساها به ثبت می رسید و تمامی مراسم غسل تعمید، ازدواج و آداب تطهیر آنها در کلیسا انجام می شد. برخی از آنها حتی به آموزش های دینی رو آوردند و کشیش شدند.» پس بیهوده نیست که در گزارش ها و اسناد معاملات تجاری، مسئولیت های صنعتی و نظایر آن ها، نامی از این افراد به عنوان یهودی قید نمی شود. حتی امروزه هم برخی از مورخان با عبارات تحسین آمیزی از نفوذ سودمند و پرفایده ی مهاجران اسپانیایی یا پرتغالی سخن می گویند. این عده چنان ماهرانه اصل و منشأی نژادی خود را مخفی می کردند که حتی متخصصان عرصه ی تاریخ یهود هم هنوز که هنوز است، در تردیدند که خانواده ی مشخصی بالأخره یهودی بودند یا نبودند. در مواردی که این افراد اسامی مسیحی هم بر خود نهادند، کار پیچیده تر می شود. قاعدتاً باید تعداد کثیری از یهودیان در میان پناهندگان پروتستان در سده ی هفدهم میلادی وجود می داشتند. در تأیید این فرضیه دلایل عام وجود دارد، اما این احتمال وقتی قوت بیش تری می گیرد که به تعدد نام های یهودی در میان این پروتستان هایی که به فرانسه کوچیدند، توجه می کنیم.
سرانجام این که، بررسی های ما نخواهند توانست تمامی آن یهودیانی را تحت پوشش قرار دهند که پیش از سال 1848 در حیات اقتصادی عصر خود نقش فعالی به عهده گرفته بودند، اما از نظر مقامات شناخته شده نبودند. قوانین آن ایام مانع از آن می شد که یهودیان در عرصه های خاصی از فعالیت های اقتصادی مشارکت کنند. در نتیجه، آنها ناگزیر بودند این کار را زیر نظر یک فرد تخیلی مسیحی یا تحت حمایت یک یهودی مرفه انجام دهند یا آن که مجبور می شدند برای زیر پا نهادن قانون، به دوز و کلک های دیگری رو آورند. مقامات قابل اطمینانی بر این باورند که تعداد یهودیانی که به این ترتیب، در بسیاری از شهرها نوعی زندگی مخفی داشتند، قاعدتاً باید خیلی زیاد بوده باشد. برای مثال، گفته می شود که در دهه ی 1845 با یک تخمین معقول می توان ادعا کرد که دست کم دوازده هزار یهودی در وین زندگی می کردند. در آن ایام، تجارت کلی فروشی پارچه در دست آنها قرار داشت و در کلّ مناطق مرکز شهر، اغلب مغازه ها مال یهودیان بود، اما در فهرست رسمی تاجران در سال 1845 فقط نام شصت و سه یهودی ذکر شده که از آنها به عنوان تاجران یهودی قابل تحمل، یاد می شود که اجازه داشتند فقط تعداد محدودی کالا را معامله کنند.
همین کافی است. هدف من این بود که نشان دهم بنا به دلایل متعدد و متنوع، سرجمع رقم یهودیانی که می شنویم، کم تر از کسانی است که واقعاً حضور داشتند. پس، خوانندگان باید این نکته را در ذهن داشته باشند که در نتیجه، سهم یهودیان در ساختار حیات اقتصادی مدرن، از آن چه که در واقع بوده است، کم رنگ تر به نظر خواهد رسید.
حال نشان خواهیم داد که این سهم چه بوده است.
منظور ما از روش اول این است که سعی کنیم به تعداد واقعی افراد سهیم در فعالیت اقتصادی مورد نظر خود - برای مثال، تعداد افرادی که با کشور خاصی تجارت می کردند، یا در پایه گذاری صنعت خاصی دست داشتند - پی ببریم و سپس محاسبه کنیم که این افراد چه درصدی از کلّ افراد جامعه ی مورد نظر ما را تشکیل می دهند. تردیدی وجود ندارد که روش آماری مزایای متعددی را دارا است. به این ترتیب، وقتی معلوم شد که می توانیم با عدد و رقم واقعی نشان دهیم که پنجاه تا هفتاد و پنج درصد کلّ افرادی که در شاخه ی خاصی از تجارت فعالیت داشته اند، به خارجیان یا یهودیان وابسته اند، بر آن اساس می توان به برداشت نسبتاً روشن و شفافی از اهمیت نسبی آن شاخه ی تجارت برای خارجیان یا یهودیان، دست یافت. این امر، به ویژه هنگامی واضح تر است که اطلاعات آماری بیش تری نه تنها درباره ی تعداد افراد دست اندرکار بلکه در مورد دیگر عوامل اقتصادی، به ویژه عوامل مهم و مؤثر نظیر میزان سرمایه ی خالص و بدون بدهی، کمیت کالاهای تولید شده، حجم گردش کار و نظایر آن نیز فراهم آید. در نتیجه در مسائلی نظیر آن چه ما در پی یافتن پاسخ های آن هستیم، اتخاذ روش آماری مفید خواهد بود اما در عین حال، خیلی زود روشن می شود که فقط به اتکای روش آماری نمی توان راه حل کامل را پیدا کرد. در وهله ی اول، حتی بهترین آمارها هم گویای همه چیز نیستند و چه بسا که در اغلب مواقع، مهم ترین جنبه های مسائلی که در پی کشف راه حل آنها هستیم، نادیده می مانند. آمارها در مورد تأثیرات پویایی که افراد مهم و قدرتمند در عرصه ی اقتصادی و حتی در تمامی ارکان حیات بشری، از خود به جا می گذارند، ساکت هستند. این تأثیرات گاه پی آمدهایی دارند که از محدوده ی محیط اطراف آن به مراتب فراتر می روند. اهمیت واقعی آنها در گرایش عمومی و کلی هر پیش رفت خاصی، فراتر از آن است که مجموعه ای عدد و رقم بتوانند نشان دهند، لاجرم روش آماری باید با روش دیگری تکمیل شود.
اما فقط همین هم نیست. روش آماری به خاطر فقدان اطلاعات، در تمامی موارد قابل بهره برداری نیست. در واقع، شانس آورده ایم که آمار و ارقامی در مورد تعداد افراد دست اندر کار صنایع یا تجارت را در اختیار داریم و می توانیم رابطه ی نسبی آنها را با بقیه ی جمعیت نشان دهیم، اما مطالعات آماری از این دست، در مقیاسی گسترده، در واقع فقط یک جنبه ی احتمالی را برای ایام مدرن و آینده در اختیار قرار می دهند. حتی در این صورت هم، مسیر هر محقق و جوینده ای دست خوش مشکلات و گرفتاری های فراوان است. با این همه، بررسی دقیق منابع مختلف، از جمله ارزیابی های به عمل آمده از سوی جوامع یهودی درباره ی عمل کرد اعضای خود، می تواند به نتایج پرثمری رهنمون شود. امیدوارم که این کتاب انگیزه ای برای انجام چنین مطالعاتی فراهم آورد. در حال حاضر، در این عرصه فقط یک بررسی خیلی مفید وجود دارد که آن هم مطالعات زیگموند مایر (1) اهل وین است.
بنابراین، بعد از همه ی حرف ها، روش دیگری (ژنتیک) که پیش تر به صورت گذرا به آن اشاره کردم، باید در جهت تکمیل نتایج بررسی های آماری به کار آید. این روش چیست؟ هدف ما این است که دریابیم گروهی از مردم (یهودیان) تا چه حد بر شکل و گسترش حیات اقتصادی مدرن تأثیر داشته و دارند یا به عبارت دیگر، اهمیت کیفی، یا آن طور که پیش تر گفتم، اهمیت پویای آنها را در این زمینه بشناسیم. بهترین راهی که برای این کار داریم، این است که تحقیق کنیم و بفهمیم که آیا ویژگی های خاصی که معرف حیات اقتصادی مدرن ما هستند، در ابتدا توسط یهودیان پدید آمدند؟ برای مثال، برخی ساختارهای ویژه ی اقتصادی برای اولین بار توسط یهودیان بنا نهاده شدند یا این که برخی مبانی رایج و مشهور اقتصادی که امروزه در هر گوشه و کناری به عنوان اصول مسلم پذیرفته شده است، در واقع، تجلیات خاصی از روحیه ی یهودیان بوده است یا خیر. لازمه ی این امر آن است که سابقه ی تاریخی عوامل مؤثر در توسعه ی اقتصادی را تا اولین سرچشمه های آنها پی گیری کنیم. به عبارت دیگر، باید دوران طفولیت نظام سرمایه داری مدرن یا عصری را که سرمایه داری در آن به شکل و قالب جدید خود دست یافت، پیدا کنیم، اما کار ما نمی تواند فقط به دوران طفولیت آن محدود و منحصر شود، بلکه باید کلّ تاریخ نظام سرمایه داری مدّنظر باشد، چون در کلّ این دوران تا همین امروز، عناصر تازه ای به طور مستمر به چهارچوب های سرمایه داری راه می یابند و در ویژگی های اصلی آن، تغییر و تحولاتی به وقوع می پیوندند. هدف ما باید آن باشد که هر کجا که چنین تغییر و تحولی مشاهده می شود، دریابیم که این تحولات تحت تأثیر چه شخصی یا اشخاصی پدید آمده اند. این کار البته آسان نخواهد بود، گاه حتی غیر ممکن است و در این موارد است که باید تخیل علمی به کمک محقق بیاید.
نکته ی دیگری هم هست که نباید نادیده گرفته شود. در بسیاری از مواقع، کسانی که مطرح کننده ی اندیشه ای پایه ای یا ابداعی در حیات اقتصادی اند، الزاماً مخترعان و کاشفان نیستند. (2) خیلی اوقات این ادعا مطرح می شود که یهودیان فکر اختراع ندارند و این که نه تنها اختراعات فنی، بلکه ابداعات اقتصادی هم اغلب توسط غیر یهودیان صورت پذیرفته است و یهودیان همواره توانسته اند با هوشمندی تمام، از اندیشه های دیگران به نفع خود بهره گیری کنند. من به هیچ وجه با این دیدگاه کلی موافق نیستم. یهودیان مخترع در عرصه های مختلف علوم فنی به کار مشغول هستند و بی تردید یهودیان مبدعی در عالم اقتصاد هم وجود دارند و امیدوارم که بتوانم این نکته را در این کتاب نشان دهم. اما حتی اگر ادعایی که در این جا مطرح کردیم صحت داشته باشد، باز هم نکته ای در ردّ این دیدگاه به اثبات نمی رساند که یهودیان به جنبه ی خاصی از حیات اقتصادی، ویژگی هایی بخشیده اند که خاصّ آنها است. در عالم اقتصادی مبدعان آن قدر اهمیت ندارند که افرادی که می توانند این ابداعات را به کار گیرند؛ آنها که اندیشه ای را در ذهن خود می پرورانند و روی کاغذ می آورند، مثلاً نظام خرید قسطی، به نسبت افرادی که این اندیشه را در زندگی روزمره مورد استفاده قرار می دهند از اهمیت کم تری برخوردارند.
پیش از ورود به مسأله ی مورد نظر خود، یعنی سهم یهودیان در توسعه و گسترش نظام سرمایه داری مدرن، باید به یک نکته ی مهم دیگر هم اشاره کنم. در مطالعه ای تخصصی از این دست، این امکان هست که تأثیر یهودیان از آن چه در واقع بوده است، بیش تر به نظر آید. این امر در بطن تحقیق ما نهفته است چون کلّ مسأله فقط از یک دیدگاه مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اگر می خواستیم در مورد تأثیر ابداعات مکانیکی بر حیات اقتصادی مدرن هم تحقیق و بررسی کنیم، همین امر صدق می کرد؛ در هر تک نگاری، تأثیر عامل مورد نظر در این سمت تمایل دارد که از آن چه در واقع بوده است، بیش تر جلوه کند. این نکته واضح و مبرهن است، ولی از بیم این به آن اشاره می کنم که گفته نشود من در نقشی که یهودیان داشته اند، اغراق کرده ام. بی تردید، هزار و یک دلیل دیگر هم هست که دست به دست هم داده و سبب شدند تا نظام اقتصادی امروزی ما به این جا برسد که اکنون هست. گسترش و توسعه ی سرمایه داری، بدون کشف آمریکا و گنجینه های آن، بدون ابداعات مکانیکی علوم فنی، بدون ویژگی های قومی ملل مدرن اروپایی و فراز و نشیب هایی که از سر گذراندند، همان قدر غیر ممکن بود که بدون یهودیان.
در حکایت طولانی سرمایه داری، تأثیر و نفوذ یهودیان فقط یک فصل را تشکیل می دهد. اهمیت نسبی آنها به سایرین را، در چاپ جدید کتابم «سرمایه داری مدرن» که امیدوارم به زودی آماده شود، نشان خواهم داد.
امیدوارم که این توضیح به خوانندگان معمولی کتاب کمک کند که به درک درستی از تأثیر یهودیان بر حیات اقتصادی مدرن دست یابند، اما این امر باید با درک نکته ی دیگری هم همراه شود. اگر از یک سو، قرار باشد بر اساس مطالعاتی که انجام می دهیم، به این نتیجه گیری برسیم که نقش یهودیان در مبادلات اقتصادی مهم تر از آن چه که بود، جلوه می کند و لازم آید تا در میزان این اهمیت تجدید نظر کنیم، از سوی دیگر، این نکته را هم نباید فراموش کرد که در مواردی هم سهم آنها به مراتب بیش تر از آن است که باور کنیم. علت هم آن است که مطالعات ما فقط می تواند با یک بخش از مسأله سر و کار داشته باشد و تمامی دست مایه های لازم برای بررسی همه جانبه نیز در دسترس نیست. امروزه چه کسی به طور قطع و یقین درباره ی افراد یا گروه هایی که این یا آن صنعت را تأسیس کردند، این یا آن شاخه از اقتصاد را بنیاد نهادند، یا برای اولین بار این یا آن اصل تجاری را به کار بستند، چیزی می داند؟ کجا می توانیم با قاطعیت تمام از این پیش گامان نام ببریم و به این پرسش مهم پاسخ دهیم که حتی اگر بدانیم آن افراد چه کسانی بودند، تعیین کنیم که یهودی بودند یا نبودند؟
منظورم از یهودی، مردمی هستند که به دین یهود اعتقاد دارند. نیازی به توضیح نیست که گرچه در این تعریف، به عمد به ویژگی های نژادی کاری ندارم، اما به این همه، آن دسته از یهودیانی را که جامعه ی دینی خود را ترک گفته اند و حتی فرزندان و اعقاب این افراد را هم، به لحاظ تاریخی، یهودی به حساب می آورم. این نکته را نباید از نظر دور داشت که چون وقتی به تعیین نفوذ یهودیان بر حیات اقتصادی مدرن می رسیم، بارها و بارها افرادی را خواهیم دید که ظاهراً مسیحی اند، اما در اصل به دین یهود اعتقاد دارند. خود آنها یا پدرانشان غسل تعمید دیده اند، فقط همین. این فرض که در طول تاریخ بسیاری از یهودیان تغییر دین داده اند، امر غیرقابل قبولی نیست که بخواهیم منکر آن شویم. سابقه این امر به سال های اولیه ی قرون وسطا می رسد. نمونه های آن در ایتالیا، در سده های هفتم و هشتم دیده شده است. در همان دوره در اسپانیا و در قلمروهای سلطنتی مرووینیان (3) نیز شاهد آن هستیم و از همان ایام شاهد حضور یهودیان در تمام جوامع و ملل مسیحی بوده ایم. در واقع در ثلث آخر سده ی نوزدهم میلادی همواره با مراسم دسته جمعی غسل تعمید روبه رو بوده ایم، اما ارقام قابل اعتماد ما از این تغییر دین فقط مربوط به دو یا سه دهه ی اخیر است و لاجرم باید به این گفته ی یاکوب فرومر (4) شک کنم که در اواخر دهه ی 1820 چیزی در حدود نیمی از یهودیان برلین ترک دین کرده و مسیحی شده بودند. همان قدر نامحتمل، دیدگاه دکتر ورنر (5)، ربی اهل مونیخ است که در مقاله ای که به تازگی قرائت کرد، مدعی شد که در مجموع، حدود صد و بیست هزار یهودی در برلین غسل تعمید داده شده و به مسیحیت گرویده اند. قابل اعتمادترین ارقامی که در دست داریم، کاملاً خلاف چنین احتمالاتی را نشان می دهند. براساس این آمار و ارقام، در دهه ی اول قرن بیستم بود که ترک دین در چنین مقیاس گسترده ای، برای اولین بار خودنمایی کرد و حتی در آن دوره هم این رقم در بالاترین حدّ خود، هرگز از سالی 1/28 درصد در سال 1905 تجاوز نکرد و در عین حال، میانگین درصد سالانه از سال 1895 تا آن موقع فقط یک درصد بوده است. البته تعداد یهودیانی که از سال 1873 تا سال 1906 در برلین از دین یهود بریدند و به مسیحیت پیوستند، رقم اندکی نبود و در واقع تعداد دقیق آنها 1869 نفر ثبت شده است.
تمایل به ترک دین در میان یهودیان اتریش و به ویژه در میان یهودیان شهر وین، قوی تر بوده است. در حال حاضر، سالانه چیزی حدود بین پانصد یا شش صد یهودی از دین خود دست می کشند و در فاصله ی سال های 1868 تا 1903 این رقم نُه هزار و هشتاد و پنج نفر را نشان می دهد. روند ترک دین طی سال های 1868 تا 1903 سال به سال فزونی گرفته است. در سال های 1868 تا 1879 به طور متوسط، از هر هزار و دویست یهودی یک نفر به مسیحیت گروید، در دوره ی 1880 تا 1889 این نسبت به چهارصد و بیست تا چهارصد و سی نفر به یک نفر رسید و بین سال های 1890 تا 1903 همین نسبت با جهش دیگری به دویست و شصت تا دویست و هفتاد نفر به یک نفر صعود کرد.
اما تنها گروهی که تأثیر آنها بر توسعه ی اقتصادی عصر ما را به دشواری می توان ارزیابی و تعیین کرد، یهودیانی نیستند که تغییر دین دادند، دیگرانی هم هستند که کار ما را به همان اندازه دشوار می کنند. من حتی به زنان یهودی که با مردان مسیحی ازدواج کردند و دست کم از نظر نام خانوادگی دیگر یهودی نبودند، اما با این همه، ویژگی های یهودی بودن خود را از دست ندادند، کاری ندارم. آدم هایی که مدّنظر من هستند، یهودیانی اند که علی رغم ترک ظاهری دین، در خفا یهودی مانده بودند؛ این عده اند که نقش مهمی در تاریخ بازی کردند و در سده های مختلف به آنها برمی خوریم. آنها در برخی ادوار تاریخی، بخش عمده ای از یهودیان را تشکیل می دادند، اما چنان ژست و اداهای غیر یهودی گرفته بودند و این نقش را با چنان مهارتی بازی می کردند که حتی در میان معاصران خود به عنوان مسیحی یا مسلمان شناخته می شدند. برای مثال، در کتب از یهودیان جنوب فرانسه در سده های پانزدهم و شانزدهم میلادی نام برده شده است که در اصل از اسپانیا و پرتغال مهاجرت کرده بودند «آنها تمامی آداب ظاهری کاتولیک ها را به جا می آوردند. تولدها، ازدواج ها و مرگ و میر آنها در اسناد کلیساها به ثبت می رسید و تمامی مراسم غسل تعمید، ازدواج و آداب تطهیر آنها در کلیسا انجام می شد. برخی از آنها حتی به آموزش های دینی رو آوردند و کشیش شدند.» پس بیهوده نیست که در گزارش ها و اسناد معاملات تجاری، مسئولیت های صنعتی و نظایر آن ها، نامی از این افراد به عنوان یهودی قید نمی شود. حتی امروزه هم برخی از مورخان با عبارات تحسین آمیزی از نفوذ سودمند و پرفایده ی مهاجران اسپانیایی یا پرتغالی سخن می گویند. این عده چنان ماهرانه اصل و منشأی نژادی خود را مخفی می کردند که حتی متخصصان عرصه ی تاریخ یهود هم هنوز که هنوز است، در تردیدند که خانواده ی مشخصی بالأخره یهودی بودند یا نبودند. در مواردی که این افراد اسامی مسیحی هم بر خود نهادند، کار پیچیده تر می شود. قاعدتاً باید تعداد کثیری از یهودیان در میان پناهندگان پروتستان در سده ی هفدهم میلادی وجود می داشتند. در تأیید این فرضیه دلایل عام وجود دارد، اما این احتمال وقتی قوت بیش تری می گیرد که به تعدد نام های یهودی در میان این پروتستان هایی که به فرانسه کوچیدند، توجه می کنیم.
سرانجام این که، بررسی های ما نخواهند توانست تمامی آن یهودیانی را تحت پوشش قرار دهند که پیش از سال 1848 در حیات اقتصادی عصر خود نقش فعالی به عهده گرفته بودند، اما از نظر مقامات شناخته شده نبودند. قوانین آن ایام مانع از آن می شد که یهودیان در عرصه های خاصی از فعالیت های اقتصادی مشارکت کنند. در نتیجه، آنها ناگزیر بودند این کار را زیر نظر یک فرد تخیلی مسیحی یا تحت حمایت یک یهودی مرفه انجام دهند یا آن که مجبور می شدند برای زیر پا نهادن قانون، به دوز و کلک های دیگری رو آورند. مقامات قابل اطمینانی بر این باورند که تعداد یهودیانی که به این ترتیب، در بسیاری از شهرها نوعی زندگی مخفی داشتند، قاعدتاً باید خیلی زیاد بوده باشد. برای مثال، گفته می شود که در دهه ی 1845 با یک تخمین معقول می توان ادعا کرد که دست کم دوازده هزار یهودی در وین زندگی می کردند. در آن ایام، تجارت کلی فروشی پارچه در دست آنها قرار داشت و در کلّ مناطق مرکز شهر، اغلب مغازه ها مال یهودیان بود، اما در فهرست رسمی تاجران در سال 1845 فقط نام شصت و سه یهودی ذکر شده که از آنها به عنوان تاجران یهودی قابل تحمل، یاد می شود که اجازه داشتند فقط تعداد محدودی کالا را معامله کنند.
همین کافی است. هدف من این بود که نشان دهم بنا به دلایل متعدد و متنوع، سرجمع رقم یهودیانی که می شنویم، کم تر از کسانی است که واقعاً حضور داشتند. پس، خوانندگان باید این نکته را در ذهن داشته باشند که در نتیجه، سهم یهودیان در ساختار حیات اقتصادی مدرن، از آن چه که در واقع بوده است، کم رنگ تر به نظر خواهد رسید.
حال نشان خواهیم داد که این سهم چه بوده است.
پی نوشت ها :
1. Sigmund Mayr
2. منظورم مخترع و کاشف به معنای دقیق کلمه است.
3. Merovingian
4. Jacob Fromer
5. Werner