مقاومت در شعر توفیق امین زیّاد

بی شک امروز ادبیّات پایداری از جایگا خاصی در بین ملّت ها برخوردار است. این ادبیّات صدای فریاد ستمدیدگانی است که به وسیله ی شاعران دردآشنا به تصویر کشیده می شود تا از این طریق، پایداری ملّتی زیر ظلم و ستم را به
سه‌شنبه، 31 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقاومت در شعر توفیق امین زیّاد
مقاومت در شعر توفیق امین زیّاد

نویسندگان: دکتر سیّد محمد رضی مصطوفی نیا، محمودرضا توکّلی محمّدی، قاسم ابراهیمی




 

چکیده

بی شک امروز ادبیّات پایداری از جایگا خاصی در بین ملّت ها برخوردار است. این ادبیّات صدای فریاد ستمدیدگانی است که به وسیله ی شاعران دردآشنا به تصویر کشیده می شود تا از این طریق، پایداری ملّتی زیر ظلم و ستم را به جهانیان اعلام و این خود، مبارزه ای بس دردناک است. «توفیق زیّاد» یکی از شاعران معاصر فلسطین است که برخلاف دیگر شاعران مقاوم فلسطین، در اشعار خود نماینده ی تمام ملّت های مظلوم و ستمدیده است. از نگاه وی، فلسطین نماینده و نماد تمام ملّت های مظلوم و تحت ظلم و ستم به شمار می رود. این مقاله سعی دارد تا با بررسی اشعار این شاعر، نوع نگاه او را به مقوله ی مقاومت، بررسی کند.

واژگان کلیدی

ادبیّات پایداری، شعر مقاومت، فلسطین، توفیق زیّاد.

1- مقدّمه

واژه ی «مَقاوَمَه» در ادب عربی، مصدری بر وزن مفاعله و از ریشه «قَوَمَ» و به معنای رودررویی قدرت با قدرت، ایستادگی در برابر دشمنان و تسلیم نشدن در برابر اهداف آنها و مخالفت با اموری است که با عدالت و آرزوهای انسان ناسازگار و ناهمگون است. (المنجد فی اللغه العربیه، ذیل ماده قوم) البتّه مقاومت علاوه بر معنای بالا، به عنوان راندن، سرکشی، آشوب و انقلاب نیز به کار می رود. (فرهنگ فارسی امروز، کلمه مقاومت) ادبیّات مقاومت را می توان به فریاد رسای ملّت های مظلوم و ستمدیده تعبیر کرد؛ فریادی که از عمق جان ادیب برخاسته و در پهنای جهان هستی طنین انداز می گردد و با فریاد بی صدای خود، ندای خاموش ملّت های ستم دیده را به گوش جهانیان می رساند. این ادبیّات در برابر استعمارگران و ظالمانی که هدفی جز به یغما بردن تلاش ملّت های مظلوم و ستم دیده برای برافراشتن کاخ های ظلم و ستم خود ندارند به پاخاسته و با تمامی توان برای نابودی اهداف استعماری آنها تلاش می کند و گاه چنان جوش و خروشی دارد که جهان را به لرزه درمی آوردو ملّتی را وادار به حرکت می نماید؛ گاهی نیز به خاطر خفقان های سیاسی و اوضاع نابسامان جامعه و اختناق بیش ازحد، رنگ نجوای شبانه به خود می گیرد و چون شب نامه ها و دیوار نوشته ها منتشر می شود امّا در هر صورت، این ادبیّات همیشه زنده و پویا و فعّال است و در راه رسیدن به هدف مقدّس خود که همان رهایی جامعه از قید و بند استعمار و استبداد است، تلاش می کند. «این ادب پیوسته با مردم می جوشد و می خروشد و با حالات و مناسبت های آنان در رویارویی با دشمنان، همسو و همساز و با جزر و مدهای زندگی مردم همراهی دارد.»(صادق آینه وند، 1373: 141) می توان برخی زمینه های شکل گیری ادبیّات مقاوم را در موارد زیر یافت:
الف-اختناق و استبداد داخلی و سلب آزادی های فردی و اجتماعی؛
ب- استعمار و استثمار قدیم و جدید؛
ج- غصب قدرت، سرزمین و سرمایه های ملّی؛
د- تجاوز به حریم ارزش های فردی، دینی، اجتماعی، تاریخی و ملّی؛
ه- قانون گریزی و قانون ستیزی پایگاه های قدرت؛
و- جریان های دینی و غیر دینی و مکتب های فردی چون مارکسیسم و لیبریالیسم و.... (عباس خضر، 1968، 45)

2- ادب پایداری

در تعریف ادب پایداری گفته اند: «ادب مقاومت به مجموعه آثاری گفته می شود که از زشتی ها و فجایع بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همه ی حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی با زبانی ادیبانه سخن می گوید. برخی از این آثار پیش از رخ نمودن فاجعه، برخی در زمان جنگ و یا پس از گذشت زمان به نگارش تاریخ آن می پردازد.»(غالی شکری، 1979م، 11/10) به عبارت دیگر «ادبیّات مقاومت مقابله با همه اشکال استعمار و ظلم است که در آن، سخن در جایگاه سلاح و تفنگ قرار می گیرد و این در حالی است که تأثیر سلاح و تفنگ محدود به عرصه جنگ است اما تأثیر سخن ادبیات مقاومت، پیوسته ادامه دارد.» (قصی حسین، 1972م: 12) آری شاعر و ادیبی که پا در عرصه ی ادبیّات پایداری می گذارد، به خوبی آگاه است که در حقیقت، وارد جبهه نبرد با دشمنان میهن خویش شود و در این راه، باید حتّی جان خود را نیز فدا نماید؛ بنابراین از شعر و ادب خود، اسلحه ای می سازد و با آن به پیکره دشمن چنان ضربه می زند که گاهی اثر آن هرگز از یاد دشمن کینه توز فراموش نخواهد شد. دکتر «غالی شکری» درباره ادبیات مقاومت می نویسد: «ادبیّات مقاومت به مجموعه آثاری گفته می شود که از زشتی ها و فجایع بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همه حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی با زبانی ادیبانه سخن می گوید. برخی از این آثار، پیش از رخ نمودن فاجعه و برخی در زمان جنگ و یا پس از گذشت زمان به نگارش تاریخ آن می پردازد.»(غالی شکری، 1979: 10 و 11)
«عبدالجبار کاکائی»، از پژوهشگران و نویسندگان عرصه ی ادبیّات مقاومت، نیز معتقد است: «ادبیّات مقاومت در معنای جنگ با بیگانه، بازتاب روحی-روانی نسلی است ایستاده در مقابل یک رویداد تاریخی و نشان از مشارکت و مباشرت آن نسل در برابر آن رویداد دارد.»(کاکائی، 1380: 9) خانم «باربارا هارلو»، استاد دانشگاه تگزاس آمریکا، در کتاب خود به نام ادبیّات مقاومت «Literature R esistance»، در توضیح شعر مقاومت این گونه سخن می راند: «شعر مقاومت، واکنش همگانی در برابر سلطه ظلم بسیج می کند. شعر مقاومت شعری پویا است که می تواند به کانالی برای بیان حرف های ستمدیدگان به ستمگران تبدیل شود.شعر مقاومت بر خلاف قواعد مرسوم ادبی غرب است و از حصار تنگ شخصی بیرون می آید و جلوه پیامی جهانی می یابد.»(Harlo,1987,20)
بنابراین هدف شاعر و ادیب در ادبیّات پایداری و رسالت آن، فقط نجات ملّت و کشور خود نیست بلکه این ادبیّات رسالتی جهانی دارد که عبارت است از رساندن فریاد ملّت های مظلوم و ستمدیده به گوش جهانیان و ایجاد نوعی مقابله ی فراگیر جهانی در برابر ظلم و ستم موجود در جوامع بشری؛ پس از ادبیّات پایداری در حقیقت ادبی جهانی و دارای هدفی مشّخص، یعنی نجات مظلومان جهان از دست دژخیمان استعمارگر است امّا «آثاری که به عنوان ادبیّات مقاومت نوشته شده اند، یا به وسیله رزمندگانی به وجود آمده اند که بعد از پایان جنگ، درد و رنج خویش و هم نوعانشان را در قالب شعر، داستان و... به رشته تحریر درآورده اند و یا حاصل کار نویسندگانی است که مدّتی را در جبهه گذرانده اند و یا به وسیله افرادی به وجود آمده که هرگز در صحنه نبوده، امّا اطّلاعات و جزئیّاتی را از افراد حاضر در جبهه دریافت کرده اند.»(هارون هاشم رشید، 1965: 21)

1-2-تاریخچه ی ادبیات پایداری

تلاش ملّت ها برای دست یابی به آزادی و رهایی از ظلم و ستم، سابقه ای به درازای تاریخ دارد و به همین سبب، ادب پایداری را باید همزاد تاریخ ظلم و ستم بشر و واکنش به این ظلم دانست. در اینکه تاریخ ادب مقاومت در جهان همگام و همسو با خود ادب و همزاد و همراه آن است، شکی وجود ندارد چرا که هم زمان با پیدایش نسل بشر، شکل گیری ادبیّات و واکنش ادیبان به ظلم و ستم موجود در جامعه، در حقیقت، ادب پایداری نیز متولّد گشته است؛ از این رو تمامی سنگ نوشته ها، نقاشی ها، دیوار نوشته ها و هرآنچه که به دست بشر و برای نشان دادن اعتراض به نابرابری های و بی عدالتی های جامعه و در قالب مخالفت با آن و تلاش برای رفع این نابرابری ها به وجود آمده باشد، زیرمجموعه ی ادب پایداری است. امّا سابقه مباحث نظری جدّی در خصوص ادبیّات مقاومت به جنگ جهانی دوم برمی گردد. پس از جنگ جهانی دوم در اروپا و به ویژه فرانسه، متفکّران و هنرمندان تحت تاثیر جنگ و نهضت مقاومت به این نتیجه رسیدند که باید در تحوّلات جامعه شرکت فعّال داشته باشند.(چهره قانی، 1381: 14)
همان گونه که گذشت، در حقیقت، بذر اوّلیه ادب مقاومت را ظلم و ستم موجود در جامعه و حوادث ناگواری چون جنگ و نابرابری های اقتصادی و نظام های سیاسی استبدادگر و امثال آن می پراکنند زیرا در حقیقت، «حوادث با شعر رابطه ای دیالکتیک و پیچیده دارند. حوادث بر هر انسانی تأثیر می گذارند و بر شاعر و ادیب به نوعی ویژه... شاعر مقاومت نمی تواند انفعال، عاطفه و همدردی خود را از یک حادثه به تأخیر اندازد تا زمینه های زبانی شعر چون بلاغت، خیال و صور شعری برای وی فراهم آید بلکه تلاش می کند در حد امکان، میزان انفعال از حادثه را به زبان شعری نزدیک کند.(جیزل خوری، 2001: 12)
در قرن بیستم رخدادهای خاصی باعث رشد و شکوفایی ادبیّات پایداری شدند که برخی از آنها را عبدالجبار کاکائی این گونه معرفی می نماید: «تهاجم نظامی آلمان به کشورهای همسایه، تهاجم نظامی انگلیس و فرانسه به آلمان، جنبش آزادی خواهی فلسطین، جنبش های استقلال طلبانه ی کشورهای آفریقایی و آمریکای مرکزی، جدال آمریکا و ویتنام، جنگ های داخلی اسپانیا، سلطه ی حکومت های دست نشانده ی آلمان بر بخش وسیعی از فرانسه و مبارزات استقلال طلبانه ی فرانسوی ها و... از زمره وقایع مهمّی هستند که حوزه ی ادبیّات پایداری را لبریز از آثار ماندگار و جاودان نموده اند.»(کاکائی، 1380: 13 و 14)
ریشه ی ادبیّات پایداری را باید در دو جنگ جهانی اوّل و دوم که با انگیزه ها و تفکّرات استعماری و کشورگشایی، نژادپرستی، قومیّت ها و جانبداری کشورهای مختلف از آنها، ظهور دیکتاتوری و فاشیسم آلمان و ایتالیا و...پاگرفت جستجو کرد. اما مسئله قابل توجّه در اینجا کشتارها، بی خانمانی ها، بیماری ها، قحطی ها و توقف قافله علم و تمدّن است که شاعران هم عصر خود را دل سوخته و زبان آتشین آنان را باز نموده است. این دو فاجعه ی بین المللی، آغازی بر پایه گذاری ادبیّات مقاومت بوده است. (صالح الأشتر، 1960: 150) در نیمه ی دوم قرن بیستم، جهان شاهد حوادث تلخی بود؛ حوادثی که در ترسیم ادب پایداری ملّت ها نقش مهمّی ایفا می کرد. استیلای تفکر مارکسیستی بر اغلب جنبش آزادی بخش و از طرفی رواج اندیشه های قومیّت گرایی و ناسیونالیستی در کشورهای تازه استقلال یافته، مفاهیم ادب پایداری را در حوزه های وطن پرستی، تفاخر به پیشینه تمدّن و فرهنگ، قهرمان پروری، تمنّای آزادی خواهی اجتماعی و ستایش جوهره ی انسانیّت محدود کرده بود. بر این اساس، احساسات بشری، واکنشی جز بروز هیجانات سطحی چون نفرت و انتقام نداشت.
در قلمرو ادیان الهی نیز که بنیاد جوامع دینی بر آن استوار است، تنها اسلام دارای تعلیمات خاص در زمینه ی جهاد و دفاع از وطن است؛ حتی الهیّات سیاسی و رهایی بخش کشورهای عرب، متأثّر از تعالیم مارکسیستی و ناسیونالیستی بود. درکوران سال های پس از جنگ جهانی دوم، پرستش وطن و سرزمین به تأثیر از ادب پایداری روسیه در کشورهای خاورمیانه، آمریکای جنوبی و حتّی آسیای دور رواج یافت.(گاستون، 1374: 90)
در اشاره به تعدادی از شاعران مقاومت قرن بیستم و ویژگی های بارز آنان می توان به این شخصیّت ها اشاره نمود: «آراگون»، شاعر پایداری فرانسه (1897-1982م)، که التیام زخم خورده ی کشورش را در طرح مفاهیم مجرد، عاطفی، و انتزاعی چون جوهره ی انسانیّت، تاریخ و تمدن می دید؛ «لورکا»، شاعر اسپانیایی (1899-1936م) که در جستجوی آزادی و عدالت اجتماعی بود زیرا سلطه ی فاشیسم روح دموکراسی را افسرده کرده بود؛ «سیمونوف» شاعر روسی، (1873-1960م)، که رهایی انسان روسی و سرزمین روسیه را فریاد می زند؛ «پابلو نرودا»، شاعر شیلیایی(1904-1972)، که فقط عشق به وطن را شیوه خود قرار داد و «جیانگ نام»، شاعر ویتنامی (1912-1980م)، که حسّ میهن پرستی را در میان هم وطنان خویش بیدار ساخت. (کاکائی، 1380: 56 با تصرف)

3- شعر فلسطینی در عرصه ادبیات پایداری

ادب مقاومت فلسطین، تاریخی پرفراز و نشیب دارد. ریشه ی این ادبیّات از زمان حمله صلیبی ها به بیت المقدّس شکل گرفت و به رشد و نمو تدریجی خود ادامه داد امّا ظهور و بروز حقیقی و پیدایش رسمی شعر پایداری در فلسطین را باید به وقایع قرن اخیر که منجر به شکل گیری دولتی غاصب در دل جهان اسلام گردید، نسبت داد. واقعه ای شوم که جگر گوشه ی جهان اسلام را در برابر چشم مسمانان به دندان گرفت و دل تمامی مسلمانان راستین را به درد آورد؛ در این میان امّا ادب مقاومت در فلسطین متولّد شد و به مرور، راه واقعی خود را در دفاع از سرزمین فلسطین شناخت و با صلابت و قدرت در این راه گام نهاد.
شعر مقاومت فلسطین در سرزمین اشغالی، پر قدرت ترین مقاومت، غضبناک ترین کینه علیه دشمن صهیونیستی و پابرجاترین ایمان به پیروزی به شمار می رود. چه بسا با وجود این شعر، حقیقتاً پیروزی و غلبه بر دشمن در دسترس و نزدیک باشد. شعر مقاومت با اصرار و پافشاری تمام در مقابل تبلیغات صهیونیستی پاخاسته است هرچند امکان دارد که در این راه آزارهای فراوانی را متحمّل شود.(احمد محمد عطیه، 1974: 45)
شعر مقاومت از قوی ترین عواملی است که نقش عمده ای در جلوگیری از آمیختگی اعراب باقی مانده در سرزمین اشغالی با واقعیّت به وجود آمده و تراژدی موجود، داشته است... بنابراین تا زمانی که شاعران با نیروی فنّی و ذاتی خویش و با تکیه بر فن و هنر خود در سرزمین اشغالی، صدای این تراژدی را به گوش دیگران برسانند، نخواهند گذاشت که تحریفی در قضیّه فلسطین صورت گیرد و به بیان ساده، موضوع فلسطین با گذشت زمان از یادها محو نمی شود بلکه بر گرما و شعله وری آن افزوده خواهد شد.(رجاء النقّاش، 1972: 230 و 231)
میدان و جولانگاه حقیقی ادبیّات مقاومت، میادین روستاها و راه گسترش و بسط آن حفظ نمودن و به خاطر سپردن آثار مقاومت بوده است؛ البتّه باید به دو نکته ی اساسی در این زمینه نیز توجه داشت:
الف-شعر در سرزمین اشغالی برخلاف شعر تبعید است و فقط گریه، تضرّع و ناله و فریاد ناامیدی نیست بلکه درخشش انقلابی و همیشگی و امیدی تعجّب آفرین و شگفتی ساز است.
ب: شعر مقاومت در سرزمین اشغالی با سرعت غیر قابل وصفی با رویدادهای سیاسی جهان اسلام همراه و تکمیل کننده ی موضوع آن و بلکه جزئی از آن می شود. (غسان کنفانی، 1966: 35)
در ادب عربی فلسطینی، شعر پیشتاز است: نه بدان جهت که شعر در طول قرون گذشته در میان عرب ها هنر ادبی بارز و تاحدّ زیادی منحصر به فرد بوده بلکه بدان جهت که شعر در نفوذ میان توده ها و شوراندن و به هیجان درآوردن آنها از قدرت بیشتری برخوردار است و نیز بدان سبب که انتشار شعر در میان مردم به سهولت انجام می شود. در همه انقلاب ها و جنبش های جهان، این شعر بوده که صلابت مقاومت مردمی و شعارهای حماسی را برای مبارزان به ارمغان آورده است در حالی که قصّه، نمایشنامه و امثال آن نقش ثانوی داشته اند. علّت نیز به این مطلب برمی گردد که این انواع در ادبیّات عرب جدید هستند حال آنکه شعر فلسطین را می توان به دوره های مختلف تقسیم کرد و در هر یک از این دوره ها، موضوعی ویژه را دنبال نمود.(رجایی، 1382: 101)
عبدالرحمان الکیالی در خصوص ادبیّات مقاومت فلسطین معتقد است: «این نوع از ادبیّات، اوّلین نوع از شعر مبارزه ای عرب است که در میدان مبارزه مستمر علیه متجاوزان، نقش فرماندهی را ایفاء کرده است. این شعر میل واقعی مردم به مقاومت و تصمیم قاطع آنان مبنی بر حفظ هویّت فرهنگی و تمدّن را در سرزمین قانونی آنها نشان می دهد.» (الکیالی، 1975: 358)

4- ویژگی های شعر مقاومت فلسطین

شعر مقاومت فلسطین از بدو پیدایش تاکنون، چندین مرحله را پشت سر گذاشته و در هر مرحله نیز ویژگی های خاص خود را داشته است، امّا به طور خلاصه، می توان ویژگی های کلّی شعر مقاومت فلسطین را در موارد زیر خلاصه کرد
4-1-شعر ملّی فلسطین، خود مکتب فداکاری، ملّی گرایی و ایثارگری است به طوری که شعرا برای دفاع از ملّت و میهن خویش، با سروده های زیبایشان در فداکاری و ایثار هم میهنان خود سهیم می شوند.
4-2-قسمت اعظم شعر فلسطین را شعر مقاومت تشکیل می دهد. این گونه شعر در میدان جنگ و نبرد متولّد می شود؛ از این رو، در برابر دشمن، عمل گلوله را انجام می دهد و همگان را نسبت به دسیسه ها و خطرها آگاه می سازد.
4-3-ادبیّات و قضیّه ی فلسطین اثر فراوانی در انگیزش هوشیاری ملّی، فعالیّت فراوان در امور جامعه ی عرب، دانشگاه، محافل ادبی و آزادی ملّت های عرب داشته است.
4-4- دو پیشامد ناگوار سال های 1948(1) و 1967(2) م تأثیر فراوانی را در شعر فلسطین به طور خاص و در شعر عرب به طور عام بر جای گذاشته و عواطف تمامی شاعران عرب زبان را برانگیخته است به طوری که این دو حادثه سر منشأ الهام شاعران عرب گشته و سرچشمه های شعر را بر دل هایشان جاری ساخته است و پژواک صدای شاعران عرب در دل و جان شنوندگان تأثیر گذاشته است. به علاوه شاعران عرب می کوشند تا علل و اسباب این دو حادثه ی ناگوار را بررسی نموده و راه حلّ قضیّه فلسطین را از دید افکار ملّی ترسیم نمایند.
4-5- حوادث و رویدادهای فلسطین و انقلاب ملّی آن، راه را برای ایجاد تغییرات فنّی شعر عرب به طور عام و شعر فلسطین به طور خاص از لحاظ شکل و محتوا هموار ساخت.
4-6- شاعران فلسطین به لطف تلاش های خویش توانستند حادثه 1948م را به تأخیر بیندازند چرا که حوادث این رخداد، پیش از این انتظار می رفت هرچند به دلیل دسیسه های مکّارانه دشمن نتوانستند از وقوع این حادثه جلوگیری کنند.
4-7- شعرای مقاومت شکست و تسلیم را مطرود می دانستند و در برابر توطئه های دشمن تا آنجاکه قدرتی در بدن داشتند، پایداری کردند. (ر.ک: عطوات، 1998: 690-693)

5- نگاهی گذرا به زندگی توفیق زیّاد

توفیق امین زیّاد، شاعر و نویسنده فلسطینی، در سال 1929م در شهر ناصره ی فلسطین به دنیا آمد. ابتدا در زادگاهش به تحصیل پرداخت و سپس، برای تحصیل زبان روسی به مسکو رفت. پس از آن در راستای احقاق حقوق ملّت خود به میدان مبارزه ای سخت پانهاد؛ چندین بار در معرض ترور قرار گرفت که وحشتناک ترین آن در سال 1977م بود و به طرز معجزه آسایی از آن جان سالم به در برد و چندین بار نیز خانه او مورد تعرّض قرار گرفت. (الموسوعه العربیّه، 2004، ج10: 464 و 465) وی عضو احزاب اسرائیلی "راکاح"(3) بود و سپس به عضویّت حزب "کنیست"(4) درآمد و چندین بار به نمایندگی از حزب راکاح، از سال 1975م تا زمان وفاتش، به ریاست شهرداری شهر ناصره برگزیده شد.
توفیق زیاد علاوه بر ترجمه از زبان روسی و کتاب های شاعر مشهور ترک، ناظم حکمت، تعدادی مجموعه شعری نیز دارد. بعضی از قصائد او به سرودهای مقاومت فلسطین و به جزئی از میراث زنده سرودهای مقاومت فلسطین تبدیل شده است. (الجیّوسی، 1997. 265/1) بسیاری از اشعار او به زبان های مختلف ترجمه شده و تعدادی از پژوهشگران عرب و غیرعرب به بررسی و تحلیل آثار او پرداخته اند. از جمله آثار او می توان به: اشد علی أیادیکم، إدفنوا أمواتکم و انهضوا، أغنیات الثوره و الغضب، سجناء الحریه و قصائد ممنوعه أخری، السیف و النغم، شیوعیون، کلمات مقاتله، عمان فی أیلول، تهلیله الموت و الشهاده، عن الأدب الفلسطینی، نصراوی فی الساحه الحمراء، صور من الأدب الشعبی الفلسطینی و حال الدنیا اشاره کرد.(صدّوق، 2000: 135 و 136)

6- شعر توفیق زیاد

توفیق زیاد در دهه ی پنجاه کمتر شعر می گفت و شاعری کم گو به شمار می رفت امّا بعدها با افزایش جنایت های رژیم اشغالگر اسرائیل علیه ملّت فلسطین، حس شاعری او نیز به جوش آمد و در اشعار خود مصائب این ملّت و مبارزات او و مواجهه دائم با ظلم وستم و بی عدالتی را به تصویر کشید. ناقدان و پژوهشگران او را در زمره ی نسل اول شاعران مقاومت به همراه حنّا ابو حنّا (متولد 1928م) و سالم جبران (متولد 1941م) به حساب می آورند. او در کنار شعر، مقالات، پژوهش ها و داستان هایی نیز نوشته و به ادب قومی و ملّی عنایت خاصی دارد. شعر او در نوع خود، جدید و حماسی و دارای عاطفه ای قوی و اسلوب و سبکی منحصر به فرد است، در راستای مبارزات ملّت فلسطین حرکت می کند و در مواجهه با اشغالگری های دشمن صهیونیستی، محکم و استوار و ثابت قدم است و بی هیچ واهمه ای آنها را به مبارزه می طلبد.(همان: 135)
با بررسی تجربه شعری توفیق زیّاد و زندگی ادبی وی به این نتیجه می رسیم که او تا حدّی از گرایش های رومانتیک در افکار خویش تأثیر پذیرفته است زیرا او به سوی محبّت و خیر و نیکی و تسامح و عدالت و از بین بردن تعصّبات و اختلافات و نفی زیر سلطه بودن که از پایه های گرایش های رومانتیک هستند، دعوت می کند. از سویی دیگر، او به گرایش های سوسیالیستی نیز توجّه خاصی داشت و هنگامی که در سال 1948م به حزب کمونیسم پیوست، این گرایش های سوسیالیستی را خطّ مشی خود قرار داد. او در این راه، دنباله رو استادش، رشیدی شاهین، بود که قبلاً به این گرایش فکری-حزبی ملحق شده بود. این وابستگی، او را به سمت گرایش های واقع گرایانه در ادبیّات و در نهایت نیز به سمت گرایش های انسانی که در آن تعصّبات نژادی راهی نداشت، کشانید. او اعتقاد داشت که عموم ملّت ها قادر به تغییر واقعیّت های تلخ موجود در جامعه خود هستند؛ به همین خاطر می بینیم که به طرفداری از تلاش و کوشش مردم در عراق و مصر و الجزائر و کوبا و روسیّه می پردازد و یوسف سلمان را در عراق می ستاید؛ چنان که به تمجید عثمان در سودان و لومومبا در آفریقا و کاسترو در کوبا می پردازد و در این راه شیوه ای فراقومی را در پیش می گیرد و به بینشی جهانی در مبارزه با هر نوع ظلم و ستم و دفاع از تمامی مظلومان جهان دست می یابد..

1-6-بارقه های ادبیّات پایداری در شعر توفیق زیّاد:

همان گونه که گذشت، توفیق زیّاد در زمره ی شعرای ادبیّات پایداری قرار دارد و شعر او به خاطر گرایش های بشر دوستانه ی شاعر در این حیطه، علاوه بر جنبه های قومی و ملّی، دارای ویژگی های فراملّی نیز هست، در این قسمت، بررسی شعر شاعر در دستور کار قرار گرفته و بارقه های ادب مقاومت در شعر وی مورد مطالعه و کنکاش واقع شده و این موضوعات به عناوین زیر تقسیم گردیده است:

1-1-6- مخالفت با سران ظلم و ستم

توفیق زیّاد با به وجود آمدن برنامه ریزی شده ی حکومت صهیونیستی و حمایت انگلیس از آن، علیه ملّت فلسطین و حقوق آنها را مشاهده کرد و دریافت که اقدامات دیگری نیز برای از بین بردن مردم فلسطین در حال برنامه ریزی است. او از همان ابتدا به مخالفت با سران ظلم و ستم پرداخت و آنها را به مبارزه طلبید و موضع صریح خود را اعلام کرد:
یَا طَغمَهَ الحُکام زِیدی/ای گروه فرمانروایان بیشتر کنید.
هَل لاضطِهادِکَ مِن مَزیدِ/آیا برای ظلم و ستمگریتان فزونی هست.
ألقَی القُیُودَ عَلَی القُیُودِ/زنجیرها را روی هم انباشته اید؛
سَوداءُ بَارِدَهُ الحَدیدِ/زنجیرهای سرد و سیاه.
سَیعُودُ شَعبِی فِی ضِیَاءَ الشَّمسِ مِن خَلفِ الحُدودِ/ملّت من در زیر نور خورشید از ماوراء مرزها برخواهند گشت؛
سَیَعُودُ لِلطَلَلِ المُهَدَّمِ یَبتَنِیهِ مِن جَدیدِ/برخواهند گشت و ویرانه ها را از نو بنا خواهند نهاد.
سَیَعُودُ لِلأرضِ الحَبیبَهِ لِلزَّنابِقَ، لِلوُرُودِ/به سوی سرزمین عزیز، به سوی زنبق ها و گل ها برخواهند گشت.
سَیعُودُ رُغمَ النَّارِ وَ الاغلالِ خِفَاقَ البُنُودِ/ به رغم وجود آتش و زنجیرها و بندها، ملّت من برخواهند گشت.(زیّاد، اشدّ، علی ایادیکم، 1994: 20)
در این شعر، لحن مبارزه طلبی و تهدید مشهود است؛ شاعر به آینده امیدوار است و به قطعیّت پیروزی ایمان دارد. تکرار کلمه "سیعود" بر عزم راسخ و اعتماد به رهایی از چنگال اشغالگران دلالت دارد؛ او فقط شعار نمی دهد موانع روبه رویش (النار و الإغلاق) را می بیند و معتقد است که ملّت ها و صاحبان حق در نهایت پیروز خواهند بود. بُعد اساسی که باید در این نوشته به آن توجه کرد، گرایش هایی است که بیانگر ظلم حاکمان اشغالگر بر مردم و به اسارت کشیدن آنهاست. با این وجود، او اشغالگران را به کشتن و نابود شدن تهدید نمی کند و آرزوی شرایطی منصفانه را دارد که در آن کرامت انسانی حفظ شود؛ به همین خاطر او از روشنایی و نور خورشید و ساختن دوباره ی وطن صحبت می کند و از جستجوی زنبق ها و گل ها سخن به میان می آورد؛ این امر، جستجویی است از پی خیر و نیکی و زیبایی و سعادت که در آن کینه و دشمنی و نابودی راهی ندارد.

2-1-6-امیدواری به آینده

توفیق زیّاد با وجود شکست خفت بار اعراب از اسرائیل در سال 1967م، هم چنان به آینده امیدوار است و این چنین می سراید:
کَبوَهٌ هَذی وَ کَم/این لغزشی است.
یُحدِثُ أن یَکبُو الهَمامُ/ و چقدر افراد بزرگوار و شجاع که این چنین لغزیده اند.
مِن أجلِ عَشرٍ لِلأمامِ/(اگر چه این گامی به عقب بود) اما در واقع به خاطر ده گام به جلو بود.(زیّاد، سجناء، الحریه؛ 1994: 40)
و خطاب به اسرائیلی ها می نویسد:
لا تَقُولُوا لِی: انتَصَرنا.../به من نگویید: پیروز شدیم.
انَّ هَذَا النَّصرِ شَرٌ مِن هَزیمَهَ/چرا که این پیروزی بدتر از شکست است.
نَحنُ لا نَنظُرُ لِلسَّطحِ، وَ لَکِنَّا/ما به سطح نمی نگریم و سطحی نگر نیستیم ولی
نَرَی عُمقَ الجَریمَه/ما عمق جنایت را می بینیم.
لا تَقُولُوا لِی: انتَصَرنا../به من نگویید: پیروز شدیم؛
انَّنا نَعرفُها هَذی الشَّطَاره/ما این حیله گری ها را می شناسیم
انَّنَا نَعرِفُهُ الحَاوی الذِی/ و این مطلب را می دانیم؛
یُعطِی الاشَارَهَ/این مطلب که اشاره دارد بر این که
انَّهُ سَیَّدُکُم-یَلهَثُ/این آقای شما مانند سگ نفس نفس می زند
فِی النَّزعِ الأخِیرِ/ و در لحظه های آخر جان دادن است
انَّنَا نَسحَبُهُ-مِن أنفِهِ-سَحبا/و ما از بینی اش می گیریم
إلی القَبرِ الحَقیرِ/ و او را در قبر می اندازیم.(همان: 32)
شاعر علی رغم شکست اعراب از اسرائیل، به آینده امیدوار است و این شکست را پلی برای پیروزی های آینده می داند و ابراز می دارد که پیروزی نهایی از آن ملت فلسطین است و خطاب به اسرائیلی ها می نویسد که در نهایت آنها را شکست داده و پیروز خواهند شد.

3-1-6-سازش ناپذیری و دفاع از میراث گذشتگان

در جایی دیگر، شاعر در مقابل دشمنان صهیونیست می ایستد و آنها را به مبارزه فرامی خواند و از میراث اجداد خود و خاطرات آنها دفاع می کند. او با استفاده از عناصری از طبیعت، این گونه به بیان این موضوع می پردازد:
حَمَلتُ دَمی عَلَی کَفِّی/ خونم را بر دستانم حمل کردم
وَ مَا نَکَستُ أعلامی/ و پرچمهایم را به زیر نکشیدم؛
وَضَعتُ العُشبَ فَوقَ قُبُورِ أسلافِی/ بر روی قبر اجدادم گل و گیاه نشاندم (زیّاد، أشد عی أیادیکم، 1994: 40)
این که شاعر می گوید"پرچم هایم را به زیر نکشیدم"، بیانگر این است که او تسلیم شدن و به زیر سلطه دشمن رفتن را نفی می کند و دشمنان را به مبارزه می طلبد. کلمه العشب (گیاه) در اینجا، نماد طهارت و پاکی و استمرار است و نشان می دهد که شاعر مصمّم به دفاع از میراث گذشتگان خود است.

4-1-6-توصیف ویژگی های وطن

شاعر در برخی از اشعار خود، حالت کشورش را با استفاده از عناصری از طبیعت بیان می کند؛ وطنی که دشمن سعی در کشتن او و به اسارت کشیدن اهالی آن دارد، کشوری که در زمان صلح و آرامش به بوته ی فراموشی سپرده شده و توسّط حصارهایی ابدی به بند کشیده شده است:

عَلی الصُّلبانِ مَسبیّه/ به صلیب کشیده شده است؛
بِلادِی زَهرَهُ الدُّنیا وَ عُودُ النِّد/ سرزمین من شکوفه ی دنیا و بوی خوش عود است
عَروُسٌ فِی زَمَانِ السَّلمِ مَسبیّه/سرزمین من چون عروسی است که در زمان صلح زندانی شده است؛
دَمَایَاهاَ حَمَایَاها، وَ دَمعُ القَهرِ فَوقَ الخَد/حامیانش خون های ریخته شده و اشک های غم و اندوه بر گونه ها است.
أَحَاطوُها بِأسلاکِ العُبُودِیهِ/سرزمینم را با زنجیرهای بردگی احاطه کردند.
وَ شَادُوا بَینَها سَدا وَ بینَ الشَّمسِ شَادُوا سَد/و بین او و خورشید سدهایی بر پا کردند.(همان: 44)
نبود شرایط انسانی که شاعر از آن رنج می برد، ثابت می کند که از نظر شاعر، سرزمین زیبا «زهره الدنیا و عود الند» در آن واحد با انسانیّت، انس می گیرد و در همان زمان نیز با آن بیگانه می شود و آن را از دست می دهد. هنگامی که آن را عروس قرار می دهد، با آن انس می گیرد و انسانیّت را با آن وصف می کند؛ در این صورت، سرزمین سیمایی انسانی و سرشار از انسانیّت می یابد و در آن غرقه می شود امّا شاعر هنگامی که سرزمین را به صورت اسیر توصیف می کند. بیان می دارد که نشانه های انسانی از آن غصب شده است؛ در این حالت، دو کلمه "عروس" و "سبی"(زندانی) که در ظاهر تناسبی با یکدیگر ندارند، با هم رو در رو می شوند چرا که کلمه "عروس"، دلالت بر خیر و برکت و کلمه ی "سبی"، دلالت بر فقدان کمترین شرایط انسانی دارد.
شاعر با معرفی صهیونیست ها به عنوان دشمنان انسانیت و خیر و نیکی و خوشبختی، آنها را رسوا می کند. علاوه بر این او از صلیب و به صلیب کشیده شدن سرزمینش یاد می کند که بیانگر عمق وحشیگری عاملان این کار و عاری بودن آنها از کوچک ترین نشانه های انسانیّت است. نزاع و درگیری توفیق زیّاد با صهیونیست ها جنبه مشخّصی دارد و آن زمانی است که او خود را به شرایط انسانی نسبت می دهد و به بیان مصائب و رنج های مردم خویش می پردازد و صهیونیست ها را عاری از هرگونه گرایش های انسانی می داند و انتسابشان به انسانیّت دروغین و ساختگی می شمارد؛ آنگاه بیان می دارد که تنها حامی وطن او، خون های ریخته شده در راه آزادی «شهادت» و اشک و غضب فرزندان وطن است؛ سپس به گرفتار بودن وطن در زنجیرهای بندگی صهیونیست ها اشاره می کند و معتقد است که بین وطن و خورشید آزادی آن، سدها و موانع زیادی به دست صهیونیست برافراشته شده است. شاعر در این قسمت به صورت غیر مستقیم، بیان می دارد که تنها راه آزادی وطن از چنگال اسرائیل، مبارزه طلبی و شهادت طلبی در راه مقدّس است.

5-1-6-وصف حالت استعمارگران

شاعر در توصیف دو کشور استعمار انگلستان و فرانسه که هر دو در مصر به دنبال محقّق ساختن اهداف استعماری خود به روش های مختلف بودند؛ این گونه می سراید:
وَ انقَصَ الاستِعمارُ وَحشاً سَاغِباً/ استعمار مانند حیوانی وحشی و گرسنه از بین می برد و نابود می کند.
فِی نابِهِ لِلفَتکِ، شَهوَهُ مُجرمٍ/ در دندانهایش شهوتی جنایتکارانه برای نابودی وجود دارد.
فَمِن انجِلیزیٍ یَلُوکُ لُحُومَهُم/ از استعمارگران انگلیسی گرفته که گوشت ملت ها را می جوند
لُوکَ اللَّّبَانِ بَشَدقَهُ المُتَوَرِّمِ/ گویی با دهان متورمشان گیاه کُندُر می جوند.
وَ فَرَنسَویَّ فَکَّ مِن بَستِیلِهِ/ تا فرانسویان که از زندانها و باستیلهایشان خارج شده اند
لِیَشیدَ بَستِیلا لَشَعبٍ مُلهِم/ تا در سرزمینهای دیگر زندانها و باستیلهای جدیدی بنا نهند(همان: 52)
نگاهی گذرا به این شعر کافی است تا گرایش های انسانی شاعر، هنگامی که از استعمارگران به وحشیان «وحشاً ساغباً» و قاتلان افسارگریخته تعبیر می کنند، نمایان شود؛ وحشیانی که شهوت خون خواری و خون ریزی قلب هایشان را تسخیر کرده است. او هنگامی که از دو قطب استعماری در قرن بیستم، یعنی انگلیس و فرانسه، در شعر خود یاد می کند، صفات هریک را تخصیص داده و از آنها چهره ای مغایر با چهره انسانی به نمایش می گذارد و آنها را رفیق و همزاد حیوانات وحشی می داند. شاعر انگلیس را به حیوانی خون ریز و خون خوار تشبیه می کند که خوردن گوشت انسان ها برایش چونان جویدن کندر است. شاعر در این تعبیر تا حدّی موفق عمل کرده و این حالت را به حالت انسانی تشبیه کرده است که کُندُر را می جود چرا که این کار (جویدن کندر) از روی نیاز نیست بلکه برای سرگرمی است و نوعی تفریح و وقت گذرانی محسوب می شود. بدین صورت گرایش های غیرانسانی استعمارگران را بیان می کند؛ استعمارگرانی که به وحشی گری عادت کرده و هیچ بهره ای از صفات انسانی نبرده اند و خوردن گوشت انسان برایشان بسیار راحت است و همچنان که جویدن کُندُر برایشان سهل و آسان است.
زیّاد این تصویرگری را با بیان حالت فرانسوی ها که خود مدّت زیادی از رهاییشان از چنگال ظلم و ستم نمی گذرد، تکمیل می کند. "باستیل" که از مشهورترین زندان های تاریخ بشریّت به شمار می آید، در اینجا رمز ظلم و ستم است. فرانسویان زمانی خود از ظلم و ستم رنج می بردند اما اکنون از باستیل خارج شده و بلافاصله خود به ظالم و خونریز تبدیل شده اند آنچه را که زمانی خودشان از آن رنج می بردند، فراموش کرده و شروع به ساختن باستیل های جدید در سرزمین های دیگر برای به اسارت کشیدن مردمان آنها کرده اند. شاعر به بیان اینگونه موارد و نشان دادن این بی ارزشی ها و نابودشدن انسانیّت در وسعت جهانی آن، در شعر خود توجه خاصی دارد.

6-1-6- گرایش های انسانی توفیق زیّاد در همدردی با هم حزبی هایش

توفیق زیاد در یکی از قصایدش به نام "عثمان" به توصیف یکی از دوستان کمونیست خود که به صورت مخفیانه از کشورش سودان فرار کرده و به مسکو رفته، پرداخته است و این گونه می سراید:
انَّنی اذکُرُ عُثمانَ صَدیقی/ دوستم عثمان را به یاد می آورم؛
مَرَّهً عندَ رَصِیفِ النَّهرِ فِی مُسکُو/ یک بار که در کنار اسکله رودی در مسکو
تنَزَّهنَا سَوِیّه/ با هم گردش کردیم؛
وَ وَقَفنَا فَجأهً عندَ سِیَاجٍ/ ناگهان در کنار حصار باغی ایستادیم.
صَدَمَتنا طِفلَهٌ؛ کالمَرمَرٍ المَصقُولِ تُصطَادُ الفَراشَهَ/ دختر بچه ای سفید چون مرمر برّاق در حال گرفتن پروانه ای با ما برخورد کرد.
فَإذَا عُثمانُ یَبکِی، او یَکادُ.../ عثمان در شرف گریستن بود.
انَّنی أذکُرُ مِمَّا قاَلَهُ أخرَ جُملَهً/ آخرین جمله او را به یاد می آرم
قالَ لِی: إسمَع/ که به من گفت: گوش کن!
إنَّنِی أعطِی حَیَاتِی کُلَّهَا/ من حاضرم تمام زندگی ام را بدهم
حَتَّی أریَ السُودَانَ/ تا این که سودان را ببینم
یُبنَی مِن جَدیدِ/ که از نو ساخته شده است.
صَوتُهُ کانَ.../ صدایش
عَمیقاً/ عمیق بود و
جَریحاً/ زخمی و
وَ سَعید!!/ خوشبخت!!(زیّاد: کلمات مقاتله: 100)
تصویری که توفیق زیّاد ارائه می دهد، بیانگر گرایش های انسانی او است، عقایدی که از هر گونه کینه و دشمنی نسبت به دیگران تهی است. شاعر به توصیف انسانی می پردازد که به محض دیدن دختر بچه ای که در حال گرفتن پروانه است، به یاد وطن خویش می افتد. این که این کودک، کودکی اش را در رفاه و آسایش و به دور از فقر و محرومیّت و ترس زندگی می کند و با آسایش خاطر به بازی های کودکانه می پردازد و در کنار باغ و رودخانه، پروانه می گیرد در درون دوستش، حزن و اندوهی عمیق نسبت به کودکان سرزمینش-سودان-به پا می کند؛ سرزمینی که کودکانش طعم سعادت و خوشبختی و امنیّت را نچشیده اند و از عطوفت و مهربانی بشری، چیزی نصیبشان نشده است؛ به همین خاطر او جمله آخر را به صورت پراکنده، بین دو عاطفه متضادّ که دو گرایش روح انسانی را تشکیل می دهد، در دو حالت اندوه و خوشحالی بیان می کند؛ از صدای دوستش به "عمیق" تعبیر می کند که بیانگر صدق و درستی احساس اوست و ابراز می دارد که این احساس او ساختگی و تصنّعی نیست و صدای "جریح" او نیز نشانه ی اندوهش برای وطن و کودکانی است که معنای انسانیّت را ندیده اند و منظور از "سعید" انسانیّت و مشارکت او با این کودک در زندگی و آرزوی آینده ای همراه با سعادت و خوشبختی برای اوست.

7-1-6-گرایش های انسانی توفیق زیّاد در حمایت و پشتیبانی از تلاش فرزندان کشور

گرایش های انسانی توفیق زیّاد در حمایت و پشتیبانی از تلاش فرزندان کشورش و نیز از سخن او درباره ی عطوفت و مهربانی بعضی از یهودیان با مبارزان فلسطینی نمایان می شود. او در قصیده ای به نام "المناشیر المحترقه"، به تمجید از کار برخی از یهودیان می پردازد که اقدام به توزیع جزوه هایی در خصوص پنج شهید فلسطینی در شهر "تل أبیت" کردند امّا پلیس مانع کار آنها شد و لباس ها و جزوه هایشان را پاره کرد. درحقیقت شاعر با این کار خود به دفاع از انسانیّت در ابعاد گسترده آن می پردازد؛ دفاعی که شامل مسلمان و یهودی می گردد و هدف آن نیز گسترش عدالت و آزادی است و در شعر خود آن را "عهد الصدیق الی الصدیق" می نامد:
الوَردَ أحمِلُ... وَ السَّلامَ الحَقَ/گل را حمل می کنم... و سلام حق را...
و الحُبَ العمیقَ/و عشق عمیق را.
هَذی یَدِی/ این دستان من است!
یَا اصدِقاءُ کَفَاحُنَا فِی کُلِّ ضَیق/ ای دوستانم! مبارزه ما در هر سختی
فِی کُلِ عَرقٍ نَابِضِ/ و در هر قلب تپنده ای،
عَهدُ الصِّدیقِ اِلَی الصِّدیقِ/ عهد و پیمان دوستی است برای دوست. (زیّاد، اشد علی ایادیکم، 1994: 28)
در اینجا شاعر به همه یهودیان به یک دیده نمی نگرد و بین یهودی ظالمی که حقوق مردم را غصب و پایمال می کند و یهودی منصفی که به فلسطینی ها مهربانی می کند و به آزار و اذیّتشان اعتراض می کند، تفاوت قائل می شود. «شاید فقدان گرایش های دینی در شعر توفیق زیّاد، نشانگر دید و نگرش او نسبت به گرایش های انسانی در سطح فکری و نقدی باشد؛ خصوصاً این که طرفداران مکتب رومانتیسم، به این امر توجّه دارند و معتقدند که همه ی مردم، صرف نظر از مذهب و اعتقاداتی که دارند، با همدیگر برابرند و کسی بر کسی برتری ندارد.»(مفید محمد قمحه، 1981: 44)

8-1-6-گرایش های انسانی توفیق زیّاد در همدردی با یهودیان

شاید مبانی نظری شاعر در این زمینه، زمانی واضح تر می شود که او با یهودیان در زمان حاکمیّت نازی ها بر آلمان و آزار و شکنجه هایی که بر طبق برخی روایت های تاریخی آنها روا شده، همدردی می کند. شاعر در قصیده ای با عنوان "آیخمان" چنین می گوید:
اینَ المَفَرّ وَ لا مَفَرَّ لِکُلِّ سَفَّاحٍ رَهیب/گریزگاه کجاست؟ هیچ پناهگاهی برای خونریز مخوف وجود ندارد.
فَادفَع بِهِ لِلحَبلِ... هَذَالمَسخِ... جَزَّارَ الشُّعُوب/این مسخ شده را با طناب ببند، همانی که قصاب ملّت هاست.
عَلّقه، إنَّهُ عبره لِلشَّارِبین دمَ القُلوب/ آویزانش کن، این کار عبرت است برای خون خواران (زیّاد، اشد علی ایادیکم، 1994: 122)
آیخمان یکی از مردان هیلتر بود که پس از جنگ جهانی دوم به آمریکای لاتین فرار کرد. اسرائیل در اوایل دهه شصت او را از آرژانتین ربود و به «تل أبیت» منتقل کرد و در آنجا محاکمه کرد. شاعر در اینجا خشم و غضب خود را از قاتلانی چون آیخمان، ابراز داشته و بیان می کند که هیچ پناهگاهی برای قاتل ملّت ها وجود ندارد. او بین قربانیان جنایت ها هیچ فرقی قائل نمی شود چرا که همه ی آنها، صرف نظر از دین و مذهب و عقایدشان، انسان هستند؛ پس گرایش های انسانی بر کینه و دشمنی غلبه دارد. از سویی دیگر، شاعر هنگامی که بر قربانیان نازی ها و در رأس آنها یهودیان دلسوزی می کند، اشغالگران یهودی را در فلسطین رسوا می سازد؛ یهودیانی که آمده اند تا سرزمینش را ویران و حقش را پایمال کنند؛ به همین خاطر او میان قربانیانی که خود به قاتل تبدیل شده اند با قربانیان دیگر تفاوت قائل می شود و یهودیان تجاوزگری را که مظلوم نمایی می کنند و ادعای قربانی شدن را دارند؛ رسوا می کند و از صورت هایشان نقاب ظاهری انسانیّت را برمی دارد و همه ی ویژگی هایی را که مردم به خاطر آن با یهودیان همدردی می کنند، از آنها سلب می کند. زیّاد فلسطنیان را به خصوصیّات انسانی می آراید و این دسته از یهودیان را از هرگونه ویژگی انسانی عاری می سازد.
بدین ترتیب، توفیق زیّاد به مصائب و دردهای همه ی انسان های جهان می پردازد تا از مبارزات ملّتش علیه ظلم و ستمی که انسان حتّی برای دشمن خود نیز آنها را بر نمی تابد، حمایت می کند.

7- نتیجه

توفیق زیّاد در اشعار خود همواره فریاد مخالفت با ظلم و ستم سر می دهد و ظالمان را به مبارزه فرا می خواند. او ظلم هایی را که در گوشه و کنار دنیا به انسان ها می شود، بدون توجّه به دین و ملّیت و زبان، رد و محکوم می کند. او در برابر دشمن صهیونیستی تسلیم نمی شود و با وجود شکست چندین باره ی اعراب از اسرائیل، همواره به آینده امیدوار است و معتقد است که پیروزی درنهایت از آن ملّت های مظلوم خواهد بود؛ بنابراین مردم کشورش را به تسلیم نشدن و مبارزه با دشمن صهیونیستی فرا می خواند. توفیق زیّاد به هم دردی با هم حزبی های خود که در کشورهای دیگر مورد ستم واقع شده اند، می پردازد هم چنان که با یهودیانی که بر طبق بعضی روایت های تاریخی در جنگ جهانی دوم، توسط هیتلر مورد شکنجه و قتل و کشتار واقع شده اند، همدردی می کند. او از تلاش فرزندان کشورش در راه آزادی وطن حمایت می کند و به بیان دردها و مصیبت هایی می پردازد که همه ی مظلومان جهان از آن رنج می برند تا بدین طریق از مبارزات ملّتش علیه ظلم و ستمی که انسان حتی برای دشمنان خود نیز به آن راضی نمی شود، حمایت می کند.
بدین گونه در اشعار توفیق زیّاد با شاعری انسانی مواجه هستیم؛ شاعری که تمام کوشش و تلاش خود را در راستای انسانیّت و رهایی انسان های مظلوم از دام ظلم و ستم ظالمان-و البتّه در رأس آن، رهایی فلسطین از یوغ استبداد اسرائیل-به کار می بندد.

پی نوشت ها

1- جنگ 1948: پس از اعلام موجودیت رژیم اشغالگر قدس توسط بن گوریون، اولین جنگی که این رژیم علیه فلسطین و کشورهای عربی منطقه به راه انداخت، به جنگ 1948 معروف است. در طی این جنگ، صهیونیست ها 78 درصد کل خاک فلسطین را به اشغال خود درآوردند.(www.hamshahrionline.ir/News/؟id=34442)
2- جنگ 1967: جنگ 1967 از سوی رژیم صهیونیستی در حالی شروع شد که کشورهای عربی، خود را از قبل برای نبردی بزرگ با دشمن آماده کرده بودند. نیروهای نظامی کشورهای عربی به طرف مرزهای اسرایل در حرکت بودند. رادیوهای این کشورها نیز دائم مارش نظامی پخش می کردند. نیروهای پاسدار صلح نیز از مناطق مرزی در نوار غزه عقب نشینی نمودند. در 15 ماه مه، مجموع این شرایط از جنگی درخشان و موفّقیت آمیز برای اعراب حکایت داشت. جوانان شهر بیت المقدس تحقّق رویای تصرف خاک آبا و اجدادی خود را قریب الوقوع می پنداشتند اما در 5 ژوئن قبل از اینکه اعراب هرگونه اقدامی انجام دهند، با حمله غافلگیرانه ی تانک های رژیم صهیونیستی روبرو شدند. چهره ی این شهر دگرگون شد و حالت جنگی به خود گرفت و پس از مدّت کوتاهی به اشغال نیروهای صهیونیستی درآمد؛ سپس ستون تانک های اسرائیلی راه خود را به سوی جنوب و مرزهای مصر باز کردند و به جلو پیش رفتند. در آن روز رژیم صهیونیستی هم زمان با حملات زمینی خود، از طریق هوا نیز به فرودگاه های کشورهای مصر، اردن و سوریه، حمله هوایی غافگیرانه کرد. این جنگ که از زمین و هوا آغاز شده بود، 6 روز طول کشید و به جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل مشهور شد. اسرائیل در طی این جنگ، کرانه ی غربی رود اردن و نوار غزه و بلندی های جولان در سوریه و صحرای سینا در مصر را اشغال کرد."(همان)
3- راکاح: حزب چپی یهودی-عربی است که ریشه های آن به حزب کمونیستی فلسطین که در دهه سی قرن بیستم تأسیس شد، برمی گردد.(http://ar.wikipdia.org/wiki)
4- کنیست: پارلمان اسرائیل است که کار قانون گذاری و حفاظت از دولت اسرائیل را بر عهده دارد و متشکل از 120 نماینده است که هر کدام نماینده یک حزب است.(همان)
منابع تحقیق :

الف-منابع عربی
1. الأشتر، صالح، 1960، فی الشعر النکبه، دمشق: مطبعه جامعه دمشق، چاپ اول.
2. الجیّوسی، سلمی الخضراء، 1997م، موسوعه الأدب الفلسطینی المعاصر، الموسوعه العربیّه للدراسات و النشر، بیروت/(اردن) عمان: دارالفارس للنشر والتوزیع، چاپ 1.
3. الحسین، قصی، 1972م، الموت و الحیاه فی شعر المقاومه، بیروت: دارالرائد العربی، چاپ اول.
4. خضر، عباس، 1968م، ادب المقاومه، القاهره، دارالکتاب العربی.
5. رشید، هارون هاشم، 1965م، الشعر المقاتل فی الأرض المحتله، بیروت: المکتبه العصریه.
6. زیّاد، توفیق امین، 1994م. أشد علی أیادیکم، عکا: مطبعه أبو رحمون، چاپ دوم.
7. __، 1994م، سجناء الحریه و قصائد ممنوعه أخری، عکا: مطبعه ابو رحمون، چاپ دوم.
8 __، 1994م، کلمات مقاتله، عکا: مطبعه أبو رحمون، چاپ دوم
9. شکری، غالی، 1979م، ادب المقاومه، بیروت: دارالآفاق الجدیده، چاپ اول.
10. صدّوق، راضی، 2000م، شعراء فلسطین فی القرن العشرین، بیروت: المؤسسه العربیّه للدراسات و النشر، چاپ اول.
11. عطوات، محمّد عبدالله، 1998م، الإتجاهات الوطنیه فی الشعر الفلسطینی المعاصر من 1918 إلی 1968، بیروت: دارالآفاق الجدیده.
12. قمیحه، مفید محمّد، 1981م، الإتجاه الإنسانی فی الشعر العربی المعاصر، بیروت: دارالآفاق الجدیده، چاپ اول.
13. کنفانی، غسّان، 1966م، أدب المقاومه فی فلسطین المحتله، بیروت: دار الطلیعه.
14. الکیالی، عبدالرّحمن، 1975م، الشعر الفلسطینی فی نکبه فلسطین، بیروت: المؤسسه العربیّه للدراسات و النشر، چاپ اول.
15. المجموعه العربیّه السوریّه رئاسه الجمهوریّه هیئه الموسوعه العربیّه، 2004م، الموسوعه العربیّه، دمشق: چاپ اول.
16. محمّد عطیه، أحمد، 1974م، ادب المعرکه، بیروت، لبنان: دارالجیل، چاپ سوم.
17. النقّاش، رجاء، 1972م، ادباء معاصرون، بغداد: دارالحریه، چاپ اول.

ب-منابع فارسی
18. آینه وند، صادق، 1372، پژوهش هایی در تاریخ و ادب، تهران: نشر اطلاعات.
19. بوتول، گاستون، 1374، جامعه شناسی جنگ، ترجمه هوشنگ فرخجسته، تهران: علمی فرهنگی.
20. چهره قانی، رضا، 1381، نقد و بررسی ادبیّات پایداری در شعر پارسی گویان افغان، رساله ی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم انسانی.
21. رجایی، نجمه، 1382، شعر و شرر، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی.
22. کاکائی، عبدالجبار، 1380، بررسی تطبیقی موضوعات تطبیقی در شعر ایران و جهان، تهران: پالیزان، چاپ اول.
23. محمد معین، 1345، فرهنگ فارسی، تهران: امیرکبیر.

ج- منابع انگلیسی
24. Harlow barbara,1987,R esistance literature new york methun

د-سایت ها
25. http:ar.wikipedia.org/wiki
26. www.hamshahrionline.ir/News/? id=34442

ه-مجلات
27. خوری، جیزل، 2001م، حوار مع محمود درویش عن السیاسه و العر و التجربه الموت، مجله الدراسات الفلسطینیه، بیروت، شماره 48، ص 12
منبع : دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنرکرمان-نشریه ادبیات پایداری-سال دوم شماره 3 و 4.


 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.