1. نفوذ استعمار در مراکز و امور فرهنگی
برخی نشریات مبتذل- که از اعضای قدیم حلقه کیان هستند- به گسترش خرافی گری و عرفان های جعلی مشغول شده اند و در آن ها عرفان های صهیونیستی ترویج می شود. همزمان با تلاش آمریکا و اسرائیل در ترویج خرافه گرایی و شبه عرفان های مدرن، جهت گیری فعلی برخی نشریات داخلی، نیز در ترویج امثال بودیسم بوده است. یکی از دست اندرکاران پیشین یک هفته نامه داخلی به نام آقای م.س. هم اکنون در سازمان سیا حضور دارد و با تلویزیون فارسی آمریکا، همکاری می کند. این هفته نامه رویکردی جدید را با طرح مطالبی با عناوین« حملات جنّ به انسان ها»، « از مرد بدشگون» و « طلسم شدن در قبرستان» آغاز کرده است و آموزه های فرقی چون: بهاییت را منتشر می سازد. در حالی که همین افراد، دولت فعلی را به ترویج خرافات دینی متهم می کنند(1).این خبر و امثال آن نشان می دهد که رویکرد جدید گروهی از مردم به مدعیان عرفان، ملاقات با امام زمان و نیز مدعیان نیابت یا مهدویت، از سوی مراکز استعماری دشمن با حمایت مالی، اطلاعاتی و... همراه شده است. همچنین بسیاری از گروه های مدعی، مستقیم یا غیرمستقیم از بیگانگان دستور گرفته اند، و حتی بیگانگان در این راه برنامه ریزی کرده اند(2).
نمونه دیگر
منابع خبری اعلام کردند: آقای م.الف. رئیس دفتر یکی از مسئولان سابق، سفر بیست روزه ای به امریکا داشته، در آن جا با یک رمان نویس برزیلی و مروّج عرفان های غیردینی، ملاقات کرده است(3).2. سوءاستفاده استعمار از فرهنگ کهن و اصیل ایران و تحریف آن
ایران از زمان فهلویون تاکنون، حکیمانی فراوان داشته، خاستگاه تصوف شرقی بوده است. با ورود اسلام و قرآن، معارف روحانی و عرفانی رونق گرفت. این مفاهیم شیعی با ذوق حکمای ایرانی سازگار بود، از جمله آن مفاهیم منجی، موعود، انسان الهی، ... بود. فرقه های منحرف نیز با بهره گیری از این زمینه ها به رشد پرداختند، استعمار نمی توانست در ایران شیعی گروهی مثل وهابیت را با کامیابی راه اندازی کند؛ لذا با استفاده از زمینه های فرهنگی متناسب موجود در ایران به تدریج فرهنگ افراطی به اصطلاح عرفانی فراتر از قرآن و اهل بیت را ترویج کرد، که جریان بابیت از این نمونه است. تساهل و اباحی گری صوفیانه[ مانند جریان اخلاقی قره العین و دیگر پیروان باب]، سکولاریزم[ جدایی دین و سیاست] که بعدها در بهاییت دنبال شد، از این نمونه است. وابستگی ها و ارتباط این فرقه ها با استعمار( انگلیس، روسیه، آمریکا)و اقدام های پنهان آن ها همواره مانعی در راه عرفان حقیقی و تشیع و مهدویت اصیل بوده است(4).3. تأثیر اهداف و نقشه های استعمار در جذب مردم در جریان هایی مثل بابیه و اسماعیلیه
در جریان بابیه، تشکیلات منظم در پیروان و رهبران، انحصارطلبی و خشونتی را پدید آورد که اهداف استعماری بیگانگان در مورد ایجاد تروریست های به اصطلاح مذهبی را تقویت می کرد؛ لذا بابیه، گروه تروریستی خاصّی به نام « فصاد الاحدیه»(رگزن های خدایی) را، راه اندازیه کرد، که با ترور، زمینه توفیق موعود دروغین خود را فراهم می کردند و این نشانه فریب پیروان در حدّ بالا است. همچنین در جریان شهادت شهید ثالث (ملا محمدتقی برغانی) دستور ترور او توسط قره العین( دختر برادر و نیز عروس شهید ثالث) متهورانه و بدون عاقبت اندیشی صادر می شود و آن را تکلیف خود می شمارد.اسماعیلیه نیز فرقه ای هستند که همانند بابیه فردی به عنوان ناطق را مظهر عقل کُل می دانسته، و مقامی مانند پیامبران برای او قائل هستند. آنان او را ناسخ شریعت قدیم می دانند، و اسماعیل فرزند امام صادق را ناطق هفتم و قائم می دانند(5).
یکی از انشعاب های اسماعیلیه، آقاخانیه هستند که دولت انگلستان به یکی از رهبران آن فرقه لقب« سر»sir داده است. وی حتی در سال 1937 م. به ریاست عمومی جامعه ملل برگزیده شد. محمدرضا پهلوی نیز به وی لقب « حضرت والا» داد(6). نمونه بالا نشان می دهد که جریان نفی معاد جسمانی، قرار دادن افراد جعلی در برابر امامت و وصایت حقیقی پیامبر- که شیخیه و اسماعیلیه ترویج می کردند- همان جریانی است که استعمار و استبداد به دنبال بهره برداری از آن بوده اند؛ چون با حمایت رهبران این فرقه ها به اهداف خود نزدیک می شده اند.
4. نقش صهیونیسم در بهاییت
یهودیان نقش بسزایی در پیدایی و گسترش بابیه و بهاییه داشته اند، یهودیان مشهد مسلمان شدند، و همین افراد تازه مسلمان نخستین کسانی بودند که بابی شدند. ورود بابی گری به سیاهکل نیز توسط یهودی نومسلمان یعنی میرزا ابراهیم صورت گرفت. این گروه در دایره المعارف یهود به عنوان یهودیان مخفی( انوسی ها) دسته بندی می شوند، نه مرتدین. این دسته بندی را برای فریب افکار عمومی انجام دادند ولی درواقع بنا بر نوشته « والتر میشل»(محقّق یهودی)،این ها مخفیانه به یهود پای بند بودند(7). ورود این افراد به محافل بابی و بهایی هم برای ایجاد سیاهی لشکر کسانی بود که بر ضدّ اسلام قیام می کنند.از طرفی حسینعلی بهاء(مؤسس بهاییت) تجمع و عزت یابی یهود در ارض موعود(فلسطین) را مطرح می سازد(8). و عباس افندی رهبر دوم بهایی، در سال 1907م. فلسطین را محلّ تحقق وعده های الهی در بازگشت سلطنت داوودی و حکومت قوم یهود، معرفی می کند(9).
5. نقش مراکز فرهنگی استعمارگران غربی
علاوه بر جریان دامنه دار سینمای هالیوود که در بسیاری از تولیدات خود به تخریب موعود حقیقی ادیان می پردازد و جنگ ها و خشونت های دشمنان اسلام را به پای مبارزه با دجال می گذارد حتی در عرصه نمایش نامه هایی که در کشورهای اسلامی- و از جمله ایران- نفوذ کرده نیز می توان ردپای تحقیر و تمسخر آموزه های مهدویت را یافت( مانند نمایشنامه در انتظار گودو). روشن است که این برنامه ها خود، زمینه انحراف افکار عمومی از حقیقت مهدویت و بدبینی آن ها به منابع و عالمان اسلامی را فراهم می کند و این نیز باعث رشد و تقویت مدعیان دروغین می شود(10).پینوشتها:
1.روزنامه کیهان، شماره 19047، دوشنبه 27 اسفند 1389، 9 ربیع الاول 1429،ص 2، خبر ویژه، با دخل و تصرف.
2. مانند کنفرانس تشکیل شده در رژیم صهیونیستی با حضور مستشرقین متعصب مانند برنارد لوئیس که در آن، عاشورا و مهدویت را از عوامل اصلی توفیق شیعه شمردند و تخریب آن ها را در دستور کار خود قرار دادند.
3. دو هفته نامه عبرت ها، سال 5، شماره 105، جمعه 28 صفر 1429، ص 2.
4. فصلنامه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی پویا، نشریه دانشجویی دفتر پژوهش های فرهنگی، شماره 7، اسفند 1386، مقاله محمد لطیفی، «وهابیت، بهاییت، امتداد دو جریان»، ص 62.
5.فرهنگ فرق اسلامی/ 52 و 53.
6. همان/ 3.
7. فصلنامه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی پویا، نشریه دفتر پژوهش های فرهنگی، شماره 7(ویژه موانع انسجام اسلامی)،اسفند 1386، مقاله منیره فتاحی اردکانی، ص 79-80 و عبدالله شهبازی و فصلنامه تاریخ معاصر ایران/27.
8. به نقل از سایت عبدالله شهبازی. آهنگ بدیع، نشریه جوانان بهایی ایران، سال 1347،شماره 7 و 8، ص 209.
9. آهنگ بدیع، سال 1330، شماره 3، ص 53.
10.نک:« مروری بر وضعیت تئاتر ایران...»، جمهوری اسلامی، چهارشنبه، 26/ 1/ 1388 و نیز « هالیوود و تصاویر وارونه از آخرالزمان» کیهان، پنج شنبه 14/ 9/ 1387 و منابع مشابه در بحث های غرب و آخرالزمان و...
/ج