دونایفسکایا چه می گوید؟

کمتر نظامِ فکری مانند نظام اندیشگیِ کارل مارکس، کژدیسه و گاه حتی به ضد خود بدل شده است. ژوزف شومپتر، اقتصاددان سیاسی برجسته و محافظه کار، یکبار این کژدیسگی را با مقایسه ای فرضی چنین بیان کرد: اگر کسی قاره ی
دوشنبه، 6 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دونایفسکایا چه می گوید؟
دونایفسکایا چه می گوید؟

نویسنده: اریش فروم
مترجمان: حسن مرتضوی، فریدا آفاری



 

معرفی کتاب فلسفه و انقلاب اثر رایا دونایفسکایا

کمتر نظامِ فکری مانند نظام اندیشگیِ کارل مارکس، کژدیسه و گاه حتی به ضد خود بدل شده است. ژوزف شومپتر، اقتصاددان سیاسی برجسته و محافظه کار، یکبار این کژدیسگی را با مقایسه ای فرضی چنین بیان کرد: اگر کسی قاره ی اروپا را در زمان تفتیش عقاید کشف و گمان می کرد که تفتیش عقاید بازتاب روح انجیل است از خود رفتار کسانی را نشان می داد که معتقدند کمونیسم شوروی بازتاب افکار مارکس است.
اگر این کژدیسگی فقط در میان مخالفان مارکسیسم دیده می شد، تعجبی نداشت. اما شگفتا که این موضوع از «طرفداران» او نشأت گرفته است که می کوشند بقیه ی جهان را نیز متقاعد کنند که ایدئولوژی شان بیانگر آرا و اندیشه های مارکس است. بدین سان، تبلیغات شوروی در آمریکای شمالی و اروپا چنان مؤثر بوده که افراد نه تنها اعتقاد دارند نظام شوروی تحققِ سوسیالیسم است بلکه به جای شکل بوروکراتیک ارتجاعی سرمایه داری دولتی با دولتی انقلابی مواجه هستند که هدف آن انقلاب جهانی است.
تنها زمانی می توان اندیشه های مارکس را درک کرد که دست کم بنیادهای فلسفه ی هگل را بشناسیم. اما تعداد بسیار اندکی با این بنیادها حتی به صورت تقریبی آشنا هستند و در بهترین حالت چند جمله ی شعارگونه را جایگزین شناختی راستین کرده اند. و حال وضعیت پیروان مارکس چگونه است، آنان که به نام او سخن می گویند و ادعای قابل تأمل تری از استالین دارند، کسانی مانند لنین، تروتسکی، مائو یا حتی «غریبه ای» چون سارتر؟ آنان نیز کمک زیادی به درک عینی این موضوع نکرده اند؛ بخش بیشتر آنچه درباره ی این موضع نوشته شده متناسب با نظرات سیاسی مؤلف آن جانبدارانه است.
تمامی اینها به این نتیجه گیری می انجامد که امروزه افرادی که خواهان آشنایی با تئوری هایی هستند که بخش بزرگی از جهان را تحت تأثیر خود قرار داده، در رسیدن به یک تصویر درست با دشواری های فراوانی روبرویند.
رایا دونایفسکایا به گونه ای استثنایی دارای شایستگی لازم برای پر کردن این شکاف در شناخت ما است. این شایستگی نه تنها از شناخت و توانایی او - ویژگی های بس نادر اما نه بی همتا - در این حوزه بلکه حتی از عینیّت خلل ناپذیر او که مشخصه ی هر دانش پژوهی هست یا باید باشد سرچشمه نمی گیرد. بلکه نادرتر از همه این واقعیت است که وی این عینیت را در وجود خویش با نگرش سیاسی پرشوری درهم آمیخته و در همان حال این شور و اشتیاق نه غیر عقلانی است و نه متعصبانه. اما شاید مهم ترین عامل، همانا اعتقاد راسخ نویسنده به این موضوع است که سوسیالیسم و آزادی به نحو تفکیک ناپذیری وحدت دارند و بدون یکدیگر نمی توانند وجود داشته باشند. او انسان باوری است رادیکال که عمیقاً معتقد است رفاه و بهبودی تمامی انسان ها می تواند از طریق یک انسان باوری جدید و بدون از دست دادن آزادی فردی تحقق یابد.
بحث درباره ی انقلاب های آفریقایی، ‌شورش های اروپای شرقی، جنبش جوانان و جنبش آزادی زنان به این کتاب غنای بیشتری بخشیده است. این کتاب را از صمیم قلب به تمام کسانی توصیه می کنم که جداً به نیروهای دست اندرکارِ شکل دادن یا دفرمه کردن حال و آینده علاقه مند هستند.
منبع: دوپره، لویی، (1382)، فلسفه و انقلاب از هگل تا سارتر و از مارکس تا مائو، حسن مرتضوی و فریدا آفاری، تهران، انتشارات خجسته، چاپ دوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.