نگاهی گذرا به تقابل مسیحیت با اسلام

تمام کسانی که در غرب، نفوذ اسلام و تمدن عرب را بررسی می کنند، می دانند که هر دو مورد، در ظاهر با خشونت ریشه داری مواجه هستند. معمولاً منشأ این احساس را در جنگ های صلیبی قرون دوازده و سیزده میلادی جست و جو
يکشنبه، 12 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی گذرا به تقابل مسیحیت با اسلام
نگاهی گذرا به تقابل مسیحیت با اسلام

نویسنده: فؤاد شعبان
مترجم: یاسر فرخزادی



 

تمام کسانی که در غرب، نفوذ اسلام و تمدن عرب را بررسی می کنند، می دانند که هر دو مورد، در ظاهر با خشونت ریشه داری مواجه هستند. معمولاً منشأ این احساس را در جنگ های صلیبی قرون دوازده و سیزده میلادی جست و جو می کنند. این جنگ ها نفرتی واهی نسبت به اسلام به وجود آورد. بازتاب این مسئله را می توان در بند 28 از بخش دوزخ کتاب کمدی الهی دانته مشاهده کرد. در این بند از کتاب حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) به همراه خطرناک ترین بذرافشانان اختلاف و چند دستگی در نهمین گودال جای می گیرند.(1) حضرت محمد(ص) شخصیتی در نظر گرفته می شود که بیش ترین دو دستگی را در جهان مسیحیت ایجاد می کند و ایشان را به بی رحمانه ترین مجازات هایی که در بخش دوزخ این کتاب آورده شده است، به کیفر می رسانند. نماد دوزخ در این کتاب بی شک بازتابی از افکار قرون وسطایی است. با این که جنگ های صلیبی در دوران دانته در حال افول بودند، اما هنوز ادامه داشتند و به یقین تنها رویداد حساس آن دوران به حساب می آمدند. این نوع نگرش خصمانه در دوران اخیر، جنبه ی نهفته تری به خود گرفته است و در کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی و اظهارات مسیحیان راست گرا نسبت به پیامبر اسلام احیا شده است. بیش تر ناسزاگویی استعاری و نمادین قرون وسطا به شیوه ای ادبی، سیاسی و مذهبی در عصر حاضر دوباره رواج یافته است. این یادآوری غیرمنتظره از نفرت فراموش شده ای قرون وسطا، علت واکنش جهان اسلام در عصر حاضر است.
سومین دین یکتاپرست ابراهیمی که بعد از قرن هشتم میلادی ظهور کرد، بعضی از اصول دو دین سلف خود را در بر می گرفت و با ادعای آخرین و عالی ترین درجه از وحی الهی پا به عرصه گذاشت. بر خلاف ادیان قدیمی تر هندو، بودا، یهود و ادیان غیر مذهبی تائو و کنفرسیوس، اشتیاق محرکی این دین الهی را برای اشاعه در سطح جهانی وا می داشت که در واقع، دقیقاً با همان نزدیکی مرزهای وین، قلمروی مسیحیان را تهدید می کرد. اسلام امکان فراگیری جهانی مسیحیت را از میان برد. این دین الهی در حال حاضر نیز چنان شور و اشتیاقی را از خود به نمایش می گذارد که دیگر ادیان اصلی از دست داده اند.
ضدیت دیرینه بین غرب مسیحی و اسلام ادامه یافته و در جهان معاصر نیز آشکار است. این دشمنی در انواعی از منابع رشد یافته است و در بخشی از آثار مکتوب مانند کتاب خاورشناسی ادوارد سعید، در عرصه ی سیاست، مطبوعات و رسانه های سمعی بصری مانند اثر ادموند قریب(2) موسوم به بینش شکافته، شبکه ی عرب تی وی توسط جک شاهین(3)، اثر مایکل دبلیو، سلیمان(4) موسوم به اعراب در اذهان آمریکا، اثر ادوارد سعید با نام تصویر اسلام (Covering Islam) و اثر گریس هالسل(5) موسوم به نبوت و سیاست یافت می شود. اسلام زمانی در عرصه ی اطلاعات گمراه کننده ی سیاسی بی نهایت افت کرد که آموس پرلماتر(6) در روزنامه ی وال استریت ژورنال(7) در چهارم اکتبر 1984، (تحت عنوان سیاست تحدید نفوذ برای جنگ مقدس اسلامی) بمب گذاری سفارت آمریکا در بیروت را «زیر لوای جهاد اسلامی» توصیف کرد. او در ادامه می افزاید «اسلام در آن واحد، جنگ سراسر را علیه غرب، عالم مسیحیت، سرمایه گذاری نوین، صهیونیسم و کمونیسم راه انداخته است». پرلماتر حتی قبل از سقوط کمونیسم، آشکارا پیشنهاد می کرد «خط مشی آمریکا باید جنگ علیه مردم گرایی اسلامی را نسبت به کشمکش طولانی مدت علیه اتحاد شوروی، در اولویت اصلی خود قرار دهد». از این رو، او تهدید جنگ مقدس (جهاد) را مطرح می کند؛ نظریه ی پیچیده ای که گروه های افراطی مسلمان در حال حاضر با مسامحه آن را به کار می بندند، اما بیش تر جهان اسلام اعمال آن را انکار می کنند. این تأکید بر دشمنی جهانی اسلام، از عمومیت کاملاً آشکار، از موقعیت پیچیده ی سیاسی 46 کشور اسلامی و یک میلیارد مسلمان در سراسر جهان نشأت می گیرد. رویدادهای اندکی حاکی از این نوع مبارزه طلبی هستند که از میان بسیاری موارد انتخاب شده اند. مراکش اولین کشوری بود که استقلال ایالات متحده را به رسمیت شناخت و از آن زمان تاکنون نیز دوستی این کشور پایدار مانده است. ایران در زمان حکومت شاه، متحد نزدیک و محافظ سیاست آمریکا در منطقه به حساب می آمد. پاکستان از سال 1953 پیوندهای نظامی و اقتصادی نزدیکی با ایالات متحده داشته است. مالزی و اندونزی روابط صمیمانه ای دارند و بنگلادش هم روابط اقتصادی نزدیکی با آمریکا داشته و پذیرای کمک های آن کشور بوده است. کشورهای حوزه ی خلیج فارس، به خصوص عمان و عربستان سعودی، شرکای اقتصادی و راهبردی ایالات متحده بوده اند. مصر و لبنان موضع دوستی خود را حفظ کرده اند. سوریه در نهضت خود علیه اشغالگری فرانسه در دهه ی چهل، الگوی قانون اساسی آمریکا را اتخاذ کرد. اردن تأثیر سازنده ای در پیش برد فرآیند صلح در خاورمیانه دارد. ادعای گرلماتر حاصل قرن ها تصورات تهمت آمیز از اظهارات مقامات رسمی طنین انداز می شود. اگر از سر دشمنی با این قضیه برخورد نکنیم، متوجه می شویم که عوامل متعددی در حال حاضر به این میراث هفتصد ساله از بدگمانی افزوده شده اند.
اولین عامل، نبرد اعراب و اسرائیل است که به بروز فعالیت های گسترده در نشر اطلاعات گمراه کننده و انتقادات شدیدی منجر شده که به وجهه ی اسلام و اعراب آسیب رسانده است.
دومین عامل، رواج ستیزه جویی از سوی اعراب است که پی آمد ناخرسندی از جریان فلسطین بود، اما در ظاهر (هر چند به طور غیرمنصفانه ای) حامی تصورات غلط از تروریسم، دشمنی و انعطاف ناپذیری است. تحریف مفهوم جنگ مقدس (جهاد) نماد این مسئله است. جهاد در عمیق ترین مفهوم خود، به معنای کشمکش درونی انسان بین خیر و شر است.
سومین عامل، خاص فرهنگ آمریکایی است که جناب پروفسور شعبان به طور مفصل به آن پرداخته اند. این عامل خیزش چشم گیر قدرت سیاسی و نمایان مسیحیت پروتستان انجیلی بنیادگرا در ایالات متحده است که بر کتب عهد عتیق و بی خطایی کتاب مقدس تأکید می کند. به عبارت دیگر، تفسیر لفظ به لفظ از نوشته های مقدسی که کلام خطاناپذیر خداوند تعبیر می شوند. این نظریه بر جایگاه ویژه ای قوم اسرائیل و صهیون تأکید و گوشزد می کند؛ «عقوبت الهی بر سر مخالفان فرود خواهد آمد». این مسئله با یهودی سازی مسیحیت توأم می شود، طوری که بر گذشته ی یهود از نظریه ی مسیحیت و تبارشناسی یهود از عیسی مسیح (ع) و خانواده ای مقدس چنان تأکیدی می شود که تمایزهای بین این دو دین اگر کاملاً از بین نرود - کم رنگ می شود. مبلّغین تأثیرگذار - که سرشناس ترین آن ها ریورند جری فال ول(8) است - از طریق رسانه ها این نظرات را اشاعه می دهند و با مرتبط ساختن مسیحیت و یهودیت عمیقاً تصورات غلط گذشته را تقویت می کنند و حداقل به طور ضمنی با القای اسلام به عنوان دشمن هر دو دین، سعی در منزوی کردن این دین الهی دارند. این نظرات ماهیت واقعی نزاع اعراب و اسرائیل - یعنی وضعیت فلسطین و بیت المقدس - را تحت تأثیر قرار می دهند، پس به هیچ وجه در تقویت حس همدلی و وحدت با اسلام یا اعراب مؤثر نیستند. اُ. کِلی اینگرام(9) این پدیده را به عنوان «صهیونیسم مسیحی» تحلیل می کند.
پروتستان های انجیلی که اغلب در مناطق جنوب و جنوب غربی آمریکا حضور دارند و به طور مداوم در حال گسترش اند، از این نوع پیروی تحت اللفظی از کتب عهد عتیق حمایت می کنند. سیاست های اعلام شده ای که شورای ملی کلیسا از سال 1980 به اتفاق آرا تصویب کرده است، کاملاً متفاوت از نظرات بنیادگرایان بوده و بسیار در راستای مواضع واتیکان است. هم کلیسای کاتولیک روم و هم کلیسای ارتودوکس، اسلام را بهتر درک می کنند و با فرهنگ اعراب نیز نزدیکی قابل توجهی دارند. وجود مؤسسه ی تحقیقات عربی زیر نظر پاپ و خط مشی های بیان شده از سوی دومین شورای واتیکان و نیز 24 بیانیه ی اعلام شده در همایش واتیکان اسلام در سال 1976 در لیبی، شاهدی است بر این مدعا. کلیسای روم انواع و اقسامی از مراسم ارتودوکس شرقی را در بر می گیرد که در بعضی از این مراسم ها زبان عربی در بیان نیایش و عبادات به کار می رود. شگفت این که جنگ های صلیبی و فتح اسپانیا که هر دو در یک بافت مسیحی یک پارچه رخ داده اند، ضدیت الهی یا نهادینه ی کلیسای کاتولیک با اسلام را در پی نداشته اند. آن احساس هم اکنون در حیطه ی بنیادگرایی پروتستان انجیلی جای گرفته است. موضع رسمی واتیکان در قبال حقوق فلسطینیان، بیت المقدس و اظهارات آن ها در مورد اسلام، صحت این مطلب را تأیید می کند. اسقف اعظم، روناتو آر. مارتینو(10) - ناظر دائمی واتیکان در سازمان ملل متحد - در سخنرانی خود تحت عنوان «واتیکان و خاورمیانه» در سمینار دانشگاه فوردم(11) در دهم آوریل 1989، بررسی جامعی از موضع واتیکان ارائه کرد. موضع واتیکان در قبال این موضوع ها در تضاد کامل با نظرات بنیادگرایان است. کلیسای ارتودوکس یونانی به طور کامل و کلیسای اسقفی و پرسبیتری(12)تا اندازه ای در این دیدگاه سهیم هستند.
تجسم صهیون عمیق عقایدی را نشان می دهد که هم اکنون در بافت موضوع اعراب - اسرائیل مورد توجه قرار گرفته است. این دیدگاه بعدی را نشان می دهد که پیش تر از سوی بافت سیاسی دوران کنونی تحت الشعاع قرار گرفته یا لااقل در معرض انزوا بوده است. ایشان به طرز انکار ناپذیری نشان می دهند که دیدگاه های بنیادگرایانه نسبت به صهیون تازگی ندارند و عمیقاً در منابع ادبی و مذهبی قرن نوزده میلادی در آمریکا ریشه دوانده اند. دیدگاه های گذشته در مورد جنگ های صلیبی علیه «کفار» که در بخش دوزخ از کتاب کمدی الهی به مثل آورده شده است، این نظرات را تشدید می کنند. در آخر نیز این حوادث این نوع نظرات را در مهلکه ی سیاست جهانی جای می دهند. پی آمد این مسئله باعث می شود که شرایط عاطفی بیگانگی غرب از اسلام و اعراب پایدار مانده و معانی جدیدی به این دیدگاه ها دهد. نگرش آمریکایی ها نسبت به اسلام و اعراب، پی آمد درماندگی فلسطینیان از تأسیس اسرائیل در سال 1948 نیست. این نگرش اعتقاد به عصر سعادت است که در پیش گویی کتب عهد عتیق ذکر شده و با جست و جو برای یافتن جهان جدید صهیون مرتبط است. این جهان در مکانی با نام هایی چون سالم، سینا، ناصری(13)، مشیت الهی، بیت المقدس جدید، بیت ایل(14)، کوه زیتون، بیت لحم جدید و صهیون، در عالم خیال مجسم شده و شبیه به جوامع دنیای نوین است که برداشت ما را تحریف می کند. این جاذبه به طور خطرناکی نامحسوس است که برداشت ما را تحریف می کند. این جاذبه به طور خطرناکی نامحسوس است. رؤیایی بیت المقدس جدید در احیای بیت المقدس قدیم تحقق می یابد. از سال 1948 بسیاری از نظرات، ادعیه و سرودهای مذهبی مسیحیان تغییر کرده است تا عقاید مربوط به مقصر بودن یهودیان در تصلیب عیسی مسیح (ع) را حذف کند. قبل از شناساندن روابط صحیح تاریخی و الهی اسلام یا یهودیت و مسیحیت، باید افسانه ی صهیون و تشابه آن با اسرائیل امروزی را به طور قابل قیاسی تنقیح نمود. اما شناسایی و طبقه بندی منابع فکری و ساخت الگوهای این رابطه، گام حیاتی در اصلاح تصورات غلط است.

پی نوشت ها :

1. البته همگی بر پاکی و عظمت این دو اختر پاک نبوت و امامت آگاه هستیم و ذکر این نکته از کتاب تنها در جهت شناساندن میزان دشمنی جهان غرب با ارکان اصلی جهان اسلام است.
2. Edmund Ghareeb
3. Jack Shaheen
4. Michael W. Suleiman
5. Grace Halsell
6. Amos Perlmutter
7. Wall Street Journal
8. Reverend Falwell
9. O. Kelly Ingram
10. Ronato R. Martino
11. Fordham
12. Presbyterian
13. Nazareth
14. Bethel

منبع : شعبان، فؤاد؛ (1390)، به خاطر صهیون(سنت یهودی - مسیحی در فرهنگ آمریکایی)، ترجمه یاسر فرحزادی، تهران، نشر ساقی، چاپ اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.