صهیونیسم، اهداف ثابت، ابزار متغیر

در نه قسمت قبل، روند شکل گیری و نوع ساختارهای جنبش صهیونیسم از کنگره ی بال در سال 1897 تا عصر حاضر را مورد نقد و بررسی قرار دادیم، و اینک در آخرین قسمت یا بقولی آخرین فرمان از فرامین دهگانه صهیونیسم، به
شنبه، 1 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صهیونیسم، اهداف ثابت، ابزار متغیر
 صهیونیسم، اهداف ثابت، ابزار متغیر






 

ده فرمان جنبش صهیونیسم (10)

در نه قسمت قبل، روند شکل گیری و نوع ساختارهای جنبش صهیونیسم از کنگره ی بال در سال 1897 تا عصر حاضر را مورد نقد و بررسی قرار دادیم، و اینک در آخرین قسمت یا بقولی آخرین فرمان از فرامین دهگانه صهیونیسم، به ابزارهای اجرایی آن می پردازیم.
رهبران صهیونیست، در قوانین خود نوع ابزارهای مورد استفاده برای تحقق اهداف جنبش را تعیین نکرده و آن را منوط به زمان، مکان و امکانات هر دوره و به عبارتی نظر و صلاحدید مجریان، قرار داده اند. که در این قسمت به موارد مهم آن اشاره می کنیم:
1- هیچ وسیله ای نیست که همیشه و در تمام شرایط بطور یکسان مورد استفاده قرار گیرد. بلکه عقل حکم می کند که انسان بر اساس اولویتها و زمان و مکان هر دوره، از ابزارها و روش های مختلف بهره ببرد. زیرا ابزاری که امروز مفید است شاید فردا مضر باشد. یا حداقل تأثیر لازم را نگذارد. یک فرمانده ی کار کشته کسی است که بداند کی، کجا و چگونه اسلحه اش را بکار گیرد و یک رهبر دانای سیاسی نیز به همین صورت و با در نظر گرفتن شرایط و امکانات خود و دیگران باید از ابزارهای مناسب استفاده کند.
بنابراین تعدد و تنوع ابزار در دست تصمیم گیرنده امری طبیعی ست واگر کسی همواره از یک وسیله استفاده کرده و از سایر ابزارها غافل شود، اشتباهی بسیار بزرگ مرتکب شده، زیرا وسیله در خدمت هدف است نه هدف در خدمت وسیله و همچنین بکار گیری مستمر یک روش یا وسیله، دست کارگزار را برای رقبایش رو کرده و منجر به عقیم شدن فعالیت هایش در درازمدت می شود.
2- هر وسیله ای قانونی است و رعایت اخلاقیات در زمینه ی بکارگیری ابزار، بی معنی است. در دنیا ابزار خوب و بد و روش خیر و شر وجود ندارد بلکه روش خوب آنست که به موفقیت برسد و روش بد روشی است که سالکش را ناکام بگذارد حتی اگر بسیار اخلاقی و پسندیده باشد این بدان معناست که ابزار معیوب برای هدف بد، اگر موفق شود، به مراتب بهتر از ابزار خوب برای هدف خیری است که شکست بخورد!
موفقیت بهترین معیار سنجش کارایی ابزار است نه مسائل اخلاقی. این یعنی هدف وسیله را توجیه می کند، یعنی همان اصلی که بسیاری از فلاسفه و اندیشمندان سیاسی تاریخ بشر به آن معتقدند. و شاید هیچ کس مانند صهیونیست ها در صد سال اخیر و قوم بنی اسرائیل در سه هزار سال قبل، از این ایده پیروی نکرده و آنگونه که بر ضد ملت فلسطین بکار بردند، آن را به مرحله اجرا درنیاورده باشد.
بار دیگر یادآور می شویم که ما برای اثبات ادله خود از نوشتجات خود یهودیان ماند کتاب پروتوکل های حکمای صهیون استفاده کرده ایم. چرا که وقاحت و بی شرمی آنان، خود افشاگر ماهیت یهودیان در هزاره های اول و دوم قبل از میلاد مسیح (ع) است.
3- تدرج که ما امروزه آن را مرحله بندی می نامیم. روشی بسیار مناسب و ضروری برای دستیابی به هدف است تا به اصطلاح نه سیخ بسوزد و نه کباب و مانعی هم در برابر گامهای بعدی بوجود نیاید.
به همین خاطر صهیونیست ها بهتر دیدند که در اجرای فرامین نیاکانشان، از این روش استفاده کنند. به عنون مثال آنان در جریان غصب فلسطین، ابتدا با شعارهای انسان دوستانه فقط خواستار جای پایی کوچک در هر نقطه از این کره ی خاکی شدند. سپس با مطرح ساختن تاریخ دینی خود فلسطین را به عنوان این جای پا برگزیدند، پس از آن بخشی از فلسطین را برای بخشی از قوم یهود طلب کردند، مدتی بعد خواهان تشکیل دولتی یهودی در سرتاسر خاک فلسطین شدند و سرانجام با ادعای حراست از موجودیت رژیم یهودی در فلسطین کشورهای اطراف را مورد حمله قرار دادند.
نکته مهم در این میان آنست که یک برنامه هر قدر هم که کوچک و در ظاهر کم ارزش باشد، هیچ مغایرتی با برنامه ی اصلی نداشته و عقب نشینی از موضع نیز تلقی نمی شود. زیرا هر برنامه حساب و کتابی دارد و باید حساب شده جلو رفت. فقط در صورت خروج از مسیر اصلی حتی در صورت تحقق برخی دستاوردها، شکست به سراغ مجریان می آید. همین توازن و تعادل و نه حرکتهای سلیقه ای و کورکورانه، منجر به کسب موفقیت و تحقق اهداف می گردد.
متأسفانه در مورد فلسطین، بسیاری از اعراب به عمد یا از روی سادگی و جهالت، تنها با این دلیل واهی که برای کسب پیروزی نهایی باید از راههای فرعی وارد شد، روند صلح را تأیید کرده و حتی از آن دفاع می کنند.
البته اگر آزادی بخشی از فلسطین به راستی منجر به آزادی کامل تمام سرزمین های اشغالی شود ما هرگز با آن مخالفت نکرده و آن را سازش نخواهیم نامید. ولی آزادی بخشی از فلسطین و تکیه بر آن به عنوان یک برگ برنده، توهمی است که ما را به سوی سراب می برد و نوعی چشم پوشی از حق مردم فلسطین به شمار می رود.
اگر ما نمی دانستیم که صهیونیست ها طی صد سال اخیر حتی از یک وجب از خاک فلسطین عقب ننشستند، شاید می توانستیم این نظریه را درست بدانیم. ولی گذشت زمان بر همگان ثابت نمود که صهیونیسم ایجاد تشکیلات خود گردان را تتمه دستاوردهای قبلی و زمینه ساز دستاوردهای بعدی خود قرار داده است.
بنابراین آنچه که ما به عنوان دستاورد صلح به آن می بالیم در واقع چشم پوشی از ثروتی هنگفت در برابر بدست آوردن پولی سیاه است که در بازار پشیزی هم ارزش ندارد.
4- منویت، اهداف، ملاقاتها، تماسها و روابط باید تا حد امکان مخفی مانده و کسی از آن باخبر نشود. زیرا در غیر این صورت صهیونیست ها ملزم به اجرای تعهداتی می شوند که اصلاً تمایلی به آن ندارند. بنابراین آنان طرف مقابل را آنقدر سر می دوانند تا متوجه قضیه نشود.
صهیونیست ها برای این کار (از زمان هرتزل تاکنون) بازی با الفاظ را به صورت بخشی لاینفک از روابط و تماسهای خود با کشورها، دولتها و گروههای مختلف درآورده اند. بعنوان مثال در اولین کنگره ی بال که حدود 250 شخصیت معروف یهودی شرکت داشتند، حاضران پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر پیرامون وضعیت حقوقی و قانونی رژیم مورد نظرشان در فلسطین به این نتیجه رسیدند که لفظ دولت، به روند حرکت صهیونیسم لطمه می زند. به همین خاطر با حذف این لفظ، اصطلاح کامان ولث (1) که اصطلاحی است بسیار مبهم و پیچیده را به جای آن برگزیدند.
شکی نیست که آنان، این روش را از استادان فن مغلطه کاری یعنی انگلیسی ها یاد گرفتند. زیرا انگلیس به مدت پنجاه سال یعنی 1915 تا 1967، فلسطینیان را با همین اصطلاحات و عبارات مبهم و انحرافی بازیچه قرار دادند. منظور ما نامه نگاری های ماکماهون - حسین (2) در مورد سرنوشت فلسطین در چهارچوب یک منطقه عربی در غرب آسیا و آینده ی آن پس از جنگ جهانی اول و همچنین قطعنامه ی 242 سازمان ملل متحد پس از جنگ 1967 اعراب و اسرائیل، پیرامون عقب نشینی نیروهای ارتش صهیونیستی از اراضی اشغال شده ی اعراب است.
بله، بیش از هشتاد سال از آن نامه نگاری ها و سی سال از آن قطعنامه می گذرد ولی در هر دو آن قدر با کلمات بازی شده که اعراب هنوز هم معنای آن را نمی فهمند. چرا که تمام اصطلاحات به نفع صهیونیست ها اما به حساب اعراب گذاشته شده است.
اما در چند سال اخیر از زمان کنفرانس مادرید، پیمان الخلیل و سایر مذاکرات صلح که اکنون نیز در جریان است، شاگرد صهیونیست در مغلطه کاری روی دست استاد انگلیسی اش بلند شد. و آنقدر الفاظ و تعابیر گوناگون و متناقض در مفاد قراردادها بکار برد که همه را سردرگم ساخت.
متأسفانه مذاکره کنندگان عربی - فلسطینی نه شاگرد خوبی هستند و نه از تاریخ عبرت می گیرند. به همین دلیل پشت سر هم اشتباه می کنند و هر بار بهای این اشتباه را با امضای قرارداد می پردازند. گویی اصلاً نمی دانند که صهیونیست ها منظور و هدفشان از این همه تماس و گفتگو با اعراب چیست.
5- ابزار صهیونیست ها برای رسیدن به اهدافشان همیشه مانند سکه، دو رو دارد. با این روش آنان همیشه موفقند. حال هر رو که ظاهر شود.
صهیونیست ها به هر کس پیام می دهند که فقط با او هستند و نه با دیگران، آنان با همه دوستند، با احزاب محافظه کار و کارگر انگلیس، با جمهوری خواهان و دموکراتهای آمریکا، با گولیستها (3) و سوسیالیست های فرانسه، با راستگرایان و چپگرایان جهان، با کشورهای شمال و جنوب، با کشورهای مستعمره شده ی آفریقایی و استعمارکنندگانشان، با نژاد پرستان و مخالفینشان، با جنگ طلب ها و صلح طلب ها، با سرمایه داری و کمونیسم، با دینداران و ملحدان، با سفید و سیاه، با کارگر و کارفرما، با بریتانیای چهل سال اول قرن، و با دشمنان انگلیس در چهل سال دوم قرن و خلاصه با هر کس که برایشان نفعی داشته باشد.
هرتزل از جمله کسانی بود که موبه مو این جریان را به مرحله اجرا گذاشت. ابتدا به یک مسئول اروپایی نامه می نوشت و او را نسبت به حمایت از صدور مجوز بین المللی تأسیس یک رژیم یهودی در فلسطین تشویق می کرد و در مقابل وعده می داد که اگر با او همکاری کند، تمام امکانات جنبش جهانی صهیونیسم و یهودیان جهان در خدمتش خواهد بود و دولت جدید به پایگاهی ثابت برای منافع مالی، نظامی، استراتژیک، سیاسی، اقتصادی و بین المللی آن کشور بدل خواهد گشت. سپس همین وعده را به یک مسئول دیگر اروپایی و رقیب اولی می داد. و همچنین به سایر مقامات اروپا. او به هرکس وعده می داد که آماده است بر ضد دیگران با او هم پیمان شود. گویی اصلاً ترسی از افشای این دغل بازی و رو شدن دستش نداشت.
بنظر او حتی اگر هرتزل را مورد بازخواست هم قرار می دادند او با خونسردی جواب می داد: این از اسرار شغلی و خصایص برخورد یک صهیونیست با دیگران است!
به قول معروف: نه دوستی اش دائمی است، نه دشمنی اش، فقط مصلحتش دائمی است.
هرتزل همواره معتقد بود: نباید بطور قاطع موضعگیری کرد و فقط باید وعده و وعید داد. چرا که قاطعیت مخل تلاشهای صهیونیسم است. به همین خاطر در سال 1897، در حالیکه برای اشغال کامل فلسطین نقشه می کشید، از جای پاپی کوچک برای نجات یهودیان ستمدیده و محروم سخن می گفت.
پس از او جانشینانش نیز همین راه را در پیش گرفتند. بطوریکه وایزمن بیست سال پس از صدور اعلامیه بالفور خواستار تشکیل دولت یهودی در فلسطین شد در حالیکه آرزوی توسعه فلسطین تا اقصی نقاط جهان عرب، ذهن وایزمن و تمام صهیونیست ها را به خود مشغول کرده بود.
سی سال بعد از بالفور، بن گوریون سازمان ملل را وادار کرد تا مجوز تشکیل دولت یهود در نیمی از فلسطین را صادر کنند در حالیکه برای نیم دیگر توطئه می چید.
و بیست سال پس از این واقعه، ارتش اسرائیل تمام خاک فلسطین را به اشغال خود درآورد و زمینه را برای سیطره ی کامل قوم یهود بر سرزمین های عربی فراهم کرد.
این روند تا عصر حاضر نیز ادامه یافت و رابین، پرز و نتانیاهو هر کدام طرفهای فلسطینی - عربی را راضی کردند که در ازای دستاوردهای بزرگ، اندکی از موضع خود عقب بنشینند، آنان نیز پذیرفتند و آن قدر عقب رفتند که حال در ازای دستاوردهای کوچک باید تا حد زیادی عقب نشینی کنند.
بله، اسرائیل مانند درنده ای است که با دندانهای تیزش همه چیز را از هم می درد و قلمروش را تا حد امکان گسترش می دهد. یعنی تا جایی که قدرت داشته باشد. اما این درندگی، آنی و زودگذر نیست بلکه صفتی است دقیق و برنامه ریزی شده که تا ابد در او باقی خواهد ماند.
ما در این مقالات فقط به فرمانها و اصول ثابت صهیونیسم پرداختیم و آن را بررسی کردیم. زیرا اصول همواره ثابت ولی ابزار متغیر است اصولی که در قاموس صهیونیسم چیزی نیست جز تغییر ابزار بر حسب نیاز اما با حفظ قواعد اصلی بازی.

پی نوشت ها :

1- کامان ولث اصطلاحاً به کشورهای مشترک المنافع اطلاق می گردد. (م)
2- پس از اتمام مشورت شریف حسین با ناسیولیست های عرب در مورد همکاری با انگلستان، اولین نامه وی برای سر هنری ماکماهون در ژوئیه 1915 همراه با نامه ای از امیر عبدالله برای استورس فرستاده شد به دنبال پیام شریف حسین، سر هنری ماکماهون طی ارسال پاسخی، حمایت انگلستان را از وی اعلام کرد. این پاسخ، نامه و پاسخهای دیگری را از طرف ماکماهون بدنبال داشت. در مجموع مکاتبات این دو، هشت نامه رد و بدل شد که به مکاتبات شریف حسین - ماکماهون معروف شد. (م)
3- منظور از گولیست ها، راستگرایان فرانسه است. (م)

منبع :صایغ، انیس، (1380)، ده فرمان جنبش صهیونیسم، ترجمه سعید طبیعت شناس، تهران: انتشارات المعی، چاپ سوم

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط