اهداف سینمای صهیونیسم

تبلیغات سینمای صهیونیسم جهانی در فیلمهای خود به گونه ای است که همواره پیامهایی به بینندگان آن فیلمها القا می کند. برخی از این پیامها دربرگیرنده مسائل زیر است
دوشنبه، 24 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهداف سینمای صهیونیسم
اهداف سینمای صهیونیسم

نویسنده: مجید صفاتاج




 

تبلیغات سینمای صهیونیسم جهانی در فیلم های خود به گونه ای است که همواره پیامهایی به بینندگان آن فیلمها القا می کند. برخی از این پیامها دربرگیرنده مسائل زیر است:(1)

1- ترویج خشونت و وحشیگری

از نخستین سالهای پیدایش سینما، خشونت و اعمال ضد انسانی و وحشیگری یکی از آفاتی بوده که با این هنر «هنر-صنعت» قرین بوده و صهیونیستها، از این همزاد دیرین سینما به نفع خویش در تولید فیلمهای سینمایی استفاده کرده اند. «تهیه کنندگان صهیونیست هالیوود در پی سالها تجربه به فراست دریافته اند که «خشونت»و «وحشی گری» علی رغم زشتی باطن و نتایج تلخ آن، بر روی پرده سینما ظاهری جذاب و شیرین دارد و همین ظاهر جذاب و فریبنده فیلمهای چند دهه اخیر را از خشونت و کشتار لبریز کرده است. بینندگان این گروه از فیلمها در حین تماشای صحنه های خشونت بار، از لذتی حیوانی لبریز می شوند و در دل شخصیتهای جنایتکار فیلم را تحسین می کنند. این فیلمها معمولاً ظاهری مقبول و منطقی دارند. بر اساس یک کلیشه رایج، موجود شریری قانون را نقض می کند و مرتکب جنایتی فجیع می شود. متقابلاً قهرمان فیلم که طرفدار حق و عدالت است واکنش نشان می دهد و با خشونتی مشابه، موجود شریر و همدستان او را از بین می برد ولی هر دو حالت این خشونت است که تقدیس می شود و تحسین مخاطب را بر می انگیزد.
بسیاری از فیلمهای ظاهراً خشن واجد گرایشات سیاسی نیز هستند و در لایه های زیرین خود، هدف و سیاست خاصی را دنبال می کنند.

2- تصویر مثبت یهودیان در فیلمهای سینمایی

کمتر فیلم آمریکایی را می توان یافت که در آن یک یا چند شخصیت یهودی وجود نداشته باشد و طی آن به مبارزه با شر و تباهی و کمک به حق و عدالت نپردازد یا آنکه در قالب شخصیت نابغه ای مجسم نشود که در سطح و حیطه فعالیت خود هیچ کس یارای رقابت با وی را ندارد.
صهیونیستها فیلمهای بسیاری نیز به منظور مظلوم جلوه دادن یهودیان تولید کردند. به عنوان نمونه دست اندرکاران سینمای صهیونیسم در آمریکا از قضیه کشتار یهودیان توسط نازیها زشت ترین بهره برداری را نمودند.
آنان دهها فیلم از این قضیه ساختند و در ادعای ظلمی که در این جریان بر یهود رفته است، مبالغه ها کردند تا مهر و عواطف جهانی را به سوی خود جلب کنند و افکار عمومی جهانیان، به ویژه آمریکاییان را برانگیخته و آنان را نسبت به حقانیت خود قانع سازند.
نورمان میللر کارگردان و نویسنده یهودی آمریکایی در کتاب «کارگردان بزرگترین ستاره است» می گوید:
«یهودیان عاقل ترین و خلاق ترین انسانها هستند و به نظر من دلیل نفرت جهان از آنها همین نبوغ و خلاقیت آنهاست.»(2)
در فیلم شاهد اثبات به کارگردانی پیترپتین (آمریکا 1981)در می یابید که حضور یهودیان صهیونیست در سینمای آمریکا تنها یک اتفاق نیست و نمی توان آن را با واقعگرایی بیش از حد که گاهی اوقات برخی را به نادیده گرفتن حقیقت و افکار آن سوق می دهد توجیه کرد. در این فیلم قرار است شش یهودی زیر نظر یک اسرائیلی به نام کریستوفر بلومر و با هزینه یکی از یهودیان ثروتمند آمریکایی به طور قاچاق از روسیه به اسرائیل برده شوند. طی این عملیات یک عنصر ویتنامی و یک شخص بی گناه کشته می شوند. این اتفاق در حالی رخ می دهد که شش یهودی با آغشته شدن پاسپورتهای خود به خون یک بی گناه مخالف هستند.
بخشی از فیلمها هستند که یهودیان خبیثانه آنها را ساخته اند. آنها در ساخت این گونه فیلمها دائماً در پی آن هستند که یهودیان را به عنوان انسانهایی شریف، مسالمت جو و احیاناً رمانتیک معرفی کنند که رؤیای سرزمین موعود را در سر پرورانده و از رویارویی با خطرات هیچ گونه باکی ندارند.

3- تصویر منفی مسلمانان در سینمای صهیونیستها

صهیونیستها از همان سالهای آغازین سینما، فیلمهایی بر ضد مسلمانان و اعراب ساختند. سینمای صهیونیستی لحظه ای از توصیف مسلمانان به ویژه اعراب به عنوان گروهی جاهل و وحشی و بلکه تروریست بازنایستاده است. گاهی اوقات این کار به صورت مستقیم و برخی اوقات هم به صورت غیرمستقیم صورت می پذیرد و از این طریق چنین افکاری به بیننده غربی و حتی گاهی به بیننده مسلمان القا می شود. به طور مثال چند نمونه از فیلمهایی که در آن از اعراب و مسلمانان چهره ای منفی ساخته شده ذکر می شود:
در سال 1905 فیلم شبهای عربی ساخته شد که از نوع فیلمهای برهنه و برای مسلمانان به ویژه عربها اهانت آمیز بود. در سال 1921، فیلم شیخ با بازیگری رودلف والنتینو روی پرده آمد. این دو فیلم، زندگی اجتماعی مسلمانان عرب را به شکلی تحریف آمیز و مسخ شده تصویر می کردند و مردان عرب را نمادی از مردان شهوت پرست نشان می دادند که تعداد زیادی زن را در حرمسرای خود زندانی کرده بودند.(3)
فیلمهای سریالی و برنامه های شبیه به آن رواج بیشتری دارد بلندگوی مبلغان صهیونیست شده است. مثلاً سریال مرد شش میلیون دلاری و همچنین سریالهای کمدی مانند یک روز در هر مرتبه که در آن زن عرب با حجابی را به نمایش می گذارد که ساکن خانه ای است تا به عنوان صیغه انجام وظیفه کند. وی از اینکه با جوانی روابط عاطفی برقرار می کند به جرم زنا سنگسار می شود تا می میرد. نمایش این گونه فیلمها تماماً تبلیغ در جهت تعرض و هتک حرمت به دین اسلام و پیروان آن است.
در فیلمهای پلیس و مک لود مرد عربی به صورت زشتی که دختران جوان بی گناه را به مرگ یا ورطه فساد می کشاند ایفای نقش می کند. سریال تلویزیونی دزد دریایی نسبت به سایر سریالها از حمله بیشتری علیه مسلمانان عرب برخوردار است. در این سریال چهره اعراب در قرن شانزدهم به تصویر کشیده شده است. فیلم هدیه ساخته یهودی انگلیسی رابرت گلداسمیت نیز از کثیف ترین فیملهایی به شمار می رود که در آن نسبت به مسلمانان عرب اهانتهای فراوانی صورت گرفته است.
فیلم مستهجن دیگر آمریکا ... آمریکا است که اعراب را به مثابه مجرمینی قلمداد می کند که نمازگزارن را در داخل کنیسه ها قتل عام می کنند و آن گاه می روند تا در میکده ها شراب بنوشند.
تاکنون صهیونیستها فیلمهای زیادی ساخته اند و مسلمانان را مورد حمله قرار داده اند. تاریخ و چهره و رفتار آنان را بد جلوه داده اند مانند: پسر شیخ، شیخ و رقاصه مصری، خرطوم.(4)
دستگاه های تبلیغاتی صهیونیسم همچنین سعی می کنند تا با استخدام ستارگان سینمای هالیوود با تولید فیلمهای مبتذل چهره ای منفی از مسلمانان به ویژه اعراب ارائه دهند. به عنوان نمونه: سیدنی پواتیه یک سیاه زنگی است و یکی از ستارگان هالیوود است. «لابی صهیونیستی با مشاهده مقبولیت مردمی وی پیشنهاد بازی در فیلم کشتیهای بزرگ را به او داد. موضوع فیلم در مورد مبارزه بین مردان شمال وایکینگ و یک حاکم عرب برای دستیابی به یک ناقوس طلایی است که گرانترین گنج جهان به شمار می رود. حاکم عرب طی مبارزه، تعدادی از مبارزان وایکینگ را اسیر می کند. در زندان یکی از اسرا از فرمانده می پرسد ما در کجا هستیم؟ فرمانده با تمسخر پاسخ می دهد در سرزمین تمدن و سپس به مساجد اشاره می کند. هدف فیلم این است که مأذنه های مرتفع را به عنوان تمدن اسلامی معرفی کند. در پایان انسانهای وحشی (اعراب) به سرنوشتی که برای این گونه افراد پیش بینی می شود دچار می گردند، در نتیجه فرمانده مسلمانان عرب به همراه افرادش کشته می شود اما مبارزان وایکینگ با هوشیاری ناقوس طلایی را به دست می آورند، مهم تر از آن اینکه همسر حاکم مسلمان در حالی می میرد که نطفه فرمانده شمال اروپا در رحم وی منعقد شده است. مفهوم آن این است که هیچ نسلی از عرب در رحم یک زن عرب وجود ندارد.»(5)
سینمای صهیونیسم همواره، از اعراب چهره ای ترسو و تروریسم ارائه می دهد، افرادی که می کشند و می گریزند و از رودررویی گریزانند، و اگر جزء افراد فرهنگی و یا تحصیلکرده در غرب باشند در نتیجه مانند یک روستایی ساده که به شهر آمده است از گسیختگی شخصیتی یا آسیب فرهنگی رنج می برند که در نهایت وی را به انجام جرم و تحقیر نفس وادار می کند. چنین مواردی را می توان در فیلمهایی مثل ماه ساخته کارگردان ایتالیایی برناردو برتولوچی، مادام رز از موشه مزراحی، وداع شادی از کلودبرد، برادر بزرگتر از فرانسیس ژیرو مشاهده کرد. «احمد رافت بهجت (منتقد سینما) معتقد است که فیلم ماه با شخصیت عرب خبیثانه رفتار می کند و دین اسلام را نیز مورد استهزاء و تمسخر قرار می دهد. احساسات اعراب در آن نادیده گرفته شده و بی نهایت تحقیر می گردد. گمان نرود دینی که شرب خمر را حرام کرده است، دزدی، تجارت مواد مخدر و تجاوز به ناموس و آبروی دیگران را حلال می داند.(6)
در فیلم «تصمیم اجرایی»(7)هنرپیشه نقش اول آن استیون سیگال است. در این فیلم تروریستهای مسلمان اقدام به ربودن یک هواپیمای مسافربری و تهدید مسافران آن به مرگ می کنند. تروریستها همگی ریش داشته به زبان عربی بین خود سخن می گویند.
در فیلم «دروغهای حقیقی»(8) هنرپیشه نقش اول آن آرنولد شواردزینگر است. در آن تروریستهای مسلمان! اقدام به پرتاب یک موشک اتمی به سوی فلوریدا می کنند.
در فیلم محاصره (9) بدترین چهره از مسلمانان و اعراب ساخته شده است به نحوی که مسلمانان تروریست معرفی شده اند که تنها کشتار و ویرانی به نام اسلام آنان را ارضاء می کند. البته با نگاهی به شرکت تهیه کننده این اثر که در مالکیت یک یهودی است اهداف این فیلم بیشتر آشکار می گردد.
در فیلم هواپیمای رئیس جمهور (10)مسلمانان یکی از جمهوریهای مسلمان نشین واقع در اتحاد جماهیر شوروی سابق اقدام به ربودن هواپیمای رئیس جمهوری آمریکا می کنند!
چند فیلم دیگر که در آنها از اعراب و مسلمانان چهره ای منفی ساخته شده عبارتند از: سفر وحشت (11)، محاکمه تروریست(12). همچنین می توان به قسمت دوم فیلم زره خدا اشاره نمود که طی آن اعراب، عده ای ابله به تصویر کشیده می شوند. روز استقلال (13)و ... (14)
در کنفرانس حمایت از مقدسات و تمدن فرهنگی عربها آمده است که سینمای صهیونیستی تاثیراتی منفی بر حقوق اعراب در فلسطین دارد و حمله به غیریهودیان و عقاید آنان را اصل وصیت مقدس می داند به گونه ای که یهودیان در این سینما دائماً در مقام اقلیت حاکم و مسلط و برتری جو هستند و شرق و غرب عالم به یک اقلیت مخالف (دشمن) تبدیل می شوند. همین امر نگرشی نژادپرستانه به وجود می آورد که ضرورتاً با اهداف اعلام شده و اعلام نشده صهیونیسم برخورد پیدا می کند، و اگر یهودیان حق دارند که سینما را به عنوان یک صنعت در یک کشور در انحصار خود بگیرند این بدان معنی نیست که حق دارند سینما را به عنوان یک اندیشه و هنر برای خود احتکار کنند و علی رغم اینکه این امر عملاً در سطح جهان اجرا می شود.(15)
4

- ترویج فساد و گسترش اسلام ستیزی

در پروتکل نهم دانشوران صهیون آمده است:
«ما نسل کنونی غیریهودی را با ایجاد کانال اندیشه و نظریه های فاسد، فاسد کرده ایم.»
در پروتکل هفدهم نیز آمده است:
«ما توجه بسیار زیادی به ضربه زدن به کرامت روحانیون قائل شدیم، و موفق گردیدیم تا ضرباتی را به مکاتبشان که می تواند مانعی در برابر ما باشد وارد سازیم.»
از این روست که ملاحظه می کنیم اکثر فیلمهای سینمایی و سایتهای مستهجن موجود در اینترنت متعلق به یهودیان است!
«هنری فوری» آمریکایی قریب هشتاد سال پیش در کتاب معروف خود تحت عنوان «زندگی و کار من» این گونه نوشته است:
«در این کشور جریانهای مشخص و صاحب نفوذی مشاهده می شوند که به نحو محسوس در ادبیات، سرگرمیها و رفتار اجتماعی، کاستی و فساد به بار می آورند. تجارت از سلامت ذاتی خویش دورمانده و کوچک شمردن معیارها و اصول اخلاقی به نحو فراگیر در همه جا احساس می شود. اینکه این اعمال نفوذهای مخرب همگی به سرچشمه های نژادی واحدی بازمی گردند، واقعیتی است که باید آن را جدی تلقی نمود. ما مدعی آن نیستیم که حرف آخر را در خصوص یهودیان مقیم آمریکا بیان داشته ایم، بلکه صرفاً نفوذ کنونی یهود را در این کشور توصیف می کنیم. مخالفت ما صرفاً با اندیشه هاست.
اندیشه های دروغینی که بنیه اخلاقی ملتها را تضعیف می کنند. این اندیشه ها از منابعی سرچشمه می گیرند که به سهولت قابل شناسایی اند و صرفاً از طریق افشاگری و آگاه ساختن افکار عمومی جامعه می توان از پیشرفت آنها جلوگیری کرد. کافی است مردم ما بیاموزند چگونه سرچشمه و ماهیت نیروهای تاثیرگذار بر محیط خویش را بازشناسند. بگذارید ملت آمریکا برای یک بار بفهمند که این نه یک انحطاط طبیعی، بلکه توطئه حساب شده و ویرانگری است که هم اکنون ما را احاطه کرده است.»(16)
هنری فورد در سلسله مقالات معروف خود در روزنامه مشهور دیر بورن ایندیپندنت (Dear Born Independent)، از جریان سازماندهی شده و نظام بندی سخن گفت که به تدریج با ترویج لیبرالیسم اخلاقی و تساهل اعتقادی، جامعه آن روز آمریکا را به سمت فساد و تباهی سوق می داد. در حقیقت هدف آن بود که ملت آمریکا را از خطر شکل گیری امپراطوری فرهنگی و اقتصادی یهود در این کشور آگاه سازد و بر این باور بود که یهود بین الملل به حکومت بر آمریکا اکتفا نکرده و در صدد برپایی حکومت جهانی است. وی با تیزبینی خاص خود دریافته بود که مساله یهود در آمریکا به قلمرو و سیاست و اقتصاد محدود نمی شود و ساحات فرهنگ و هنر و رسانه های جمعی را نیز در بر می گیرد. او سینمای آمریکا را ماهیتاً یهودی می دانست و آن را مهم ترین و مؤثرترین ابزار تبلیغی یهودیان برمی شمرد. او بر این باور بود که یهودیان از طریق سینما سعی در تخریب و انهدام ارزشهای اخلاقی و مبانی اعتقادی جامعه آن روز آمریکا را دارند.(17)
امروزه پس از حدود هشتاد سال پیش بینی های «هنری فورد» و هشدارهای او به جامعه آمریکا محقق شده اند. رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی سیاستهای توسعه طلبانه و تروریستی خود را ادامه می دهد و لابی صهیونیستی در آمریکا نیز عملاً بر سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا به ویژه سیاستهای خاورمیانه ای آن سیطره کامل دارد. اخلاقیات ملت آمریکا نیز چنان رو به زوال رفته است که صاحب نظران اجتماعی و اندیشمندان دینی به کلی از آینده این ملت قطع امید کرده اند.
در رابطه با عصر سینما شمار فیلمهای مبتذل از چند ده هزار هم گذشته است. در کنار آن هیچ فیلم هالیوودی را نمی توان یافت که یک یا چند صحنه مبتذل در آن گنجانده نشده باشد.
در کنار آن صدها فیلم نیز برای به مسخره گرفتن عقاید دینی و ضربه زدن به آنها تهیه و به نمایش درآمده است که مشهورترین آنها فیلم آخرین وسوسه های مسیح است که در سال 1988 به نمایش درآمده و در آن به ساحت مقدس حضرت عیسی مسیح (ع) اهانت شده است.
در سینمای امروز هالیوود، روابط جنسی میان نوجوانان آمریکایی و به تبع آن تولد فرزندان نامشروع و مشکلات اجتماعی ناشی از این پدیده سوژه ای جذاب و در عین حال کاملاً عادی تلقی می گردد. در این فیلمها، حتی والدین نوجوانانان فریب خورده نیز از رفتار فرزندانشان چندان متعجب نمی شوند و بیشتر نگران هزینه نگهداری از نوه های نامشروع خویش اند. امروز صهیونیسم حاکم بر هالیوود هیچ حریمی را محترم نمی شمارد و مقدس ترین شئون اجتماعی را (حتی در حوزه دین و کلیسا) به تمسخر می گیرد. در فیلمهای دهه اخیر هالیوود: پدران متجاوز، مادران خیانتکار، دختران فریب خورده، پسران منحرف و حتی کشیشهای شیطان پرست فراوان اند. عشرتکده های هاوایی و قمارخانه های لاس وگاس به لوکیشن های دائمی و محبوب فیلمهای آمریکایی تبدیل شده اند و قصه بسیاری از فیلمهای هالیوود در این فضاهای لبریز از گناه اتفاق می افتد.
در روزگاری که پول به نخستین ارزش انسان غربی تبدیل شده، سینمای هالیوود نیز تمام ارزشهای اخلاقی را در مسلخ پول قربانی می کند. در قاموس هالیوود، فیلم ارزشمند باید پول ساز باشد و برای پول ساز بودن یک فیلم باید بر نقاط ضعف مخاطبین آن انگشت نهاد و پست ترین غرایز و تمنیات نفسانی انسان غربی را به خود او نشان داد. سینمای هالیوود تشنه پول است و این تشنگی را به مخاطبان خود نیز تسری می دهد. افسوس که عطش پول درمان ناپذیر است و آتش آن به هیچ آبی فرو نمی نشیند. در آینه جادویی هالیوود جوان آس و پاسی بر سر میز قمار یک شبه میلیونر می شود و حسرت و دریغ میلیونها بیننده جوان را برمی انگیزد. همزمان خانواده او در مسابقه لاتاری شرکت می کند و بلیت طلایی را از پیرمرد بیماری که از شوق برنده شدن در مسابقه سکته کرده، می رباید! در تمام این صحنه های پرزرق و برق، بینندگان نیز در لذات رد پای این خانواده خوشبخت شریک می شوند و مثل آن دل و دین به پول می بازند. حال آنکه در پشت صحنه فیلم، فیلمسازان صهیونیست به ساده دلی مخاطبان خویش می خندند.»(18)
امروزه حتی ردپای سکس و پول پرستی را در فیلمهای خانوادگی و آثار کودکان نیز می توان دید. ظاهراً استودیوهای هالیوود دیگر هیچ حریمی را محترم نمی دارند و درصدد جهانی ساختن ضد ارزشهای اخلاقی خویش اند.
به طور کلی دستگاه های تبلیغاتی صهیونیستها از تولید هر نوع فیلم سینمایی که ترویج و گسترش فرهنگ مخالف با اسلام و نیز مساعدت با صهیونیستها و موجودیت غاصب آن در فلسطین باشد سرباز نمی زنند. تولید این فیلمها و عملکرد این دستگاهها برای خدمت به اهداف و دسیسه های شیطانی صهیونیستها و در راستای تسلط کامل آنها بر عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جهان می باشد. آنها می دانند که اغلب علاقه مندان و دوستداران سینما اطفال کم سن و سال و یا کسانی هستند که از طبقه کارگر یا فقیرند. لذا آنها تعهد دارند که غرایز مخاطبان خویش را برانگیزانند و با نمایش فیلمهایی که اغلب موضوعات آنها را مسائل جنسی و جنایت و سرقت و قتل تشکیل می دهند، اخلاق ایشان را فاسد سازند. کما اینکه در ورای فیلمهای سکسی که در کاخ های کاخ نشین توزیع می کنند، بنیان خانواده های اشرافی و اعیان را نیز فاسد می کنند و تخم تفرقه را در سراسر جهان بین همه مردم می پراکنند. به عنوان نمونه، «فیلمهای سینمایی که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در تهران و شهرستانها به نمایش گذارده می شد هم حاوی تبلیغات نژادپرستانه و تبلیغ به سود یهود و صهیونیست بود و پخش فیلم و تبلغیات سینمایی نیز تحت کنترل عوامل صهیونیسم و فراماسونری قرار داشت.(19)» و هم اینکه تمامی آنها در راستای ترویج فساد و گسترش فرهنگ اسلام ستیزی به نمایش درمی آید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز، فیلمهایی در این راستا ساخته شد. به عنوان نمونه: فیلمهای بدون دخترم هرگز، گروگانها، هتل هستریا و دهها فیلم دیگر در ضدیت با انقلاب ایران ساخته شد. برای کودکان نیز فیلمهای کارتونی تولید شد که در آنها به شخصیت مقام رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران توهین شده است. همه این فیلمها توسط این مؤسسات و با همکاری هنرپیشگان در خدمت صهیونیستها ساخته شده است. در حقیقت صهیونیستها با سیطره مرئی و نامرئی خود بر صنعت سینما توانسته اند، اهداف‌، سیاستها و دسیسه های شیطانی خود را مطرح کنند و با هدف قرار دادن افکار عمومی جهان علیه مسلمانان به تثبیت سلطه خویش بر جهان بپردازند.

5- ترویج خرافه های دینی

منظور از خرافه های دینی، شائبه هایی است که بشر بر مبنای تخیّل و نفس اماره به ساحت مقدس دین که جلوه ای از حقیقت رحمان است منتسب می کند و این شائبه های خیالی را که زاییده کیدهای شیطان است عین حقیقت می انگارد.
نگاه اسطوره ای یهودیان به نظام هستی، از مشخصه های آنان است. به ویژه صهیونیسم جهانی که همچون طرّاری پشت نقاب دین، چهره خود را پوشانده و هموراه این نگاه تقدیری و اسطوره ای آیین یهود را به نفع خویش به کارگرفته و به چیزی کمتر از سلطه بر جهان و تشکیل حکومت واحد جهانی نمی اندیشند. بدین لحاظ برای نیل به این هدف، ترویج خرافه های دینی را به عنوان یکی از راهکارهای اساسی خود برگزیده است. سوء استفاده از بعضی فرازهای تحریف شده کتاب تورات و ترویج این خرافات از طریق فیلمهای سینمایی از همان آغاز در دستور کار صهیونیسم جهانی قرار گرفت. همین امر حجم گسترده ای از فیلمهای ظاهراً دینی (ولی در باطن خرافی) را در تاریخ سینمای جهان پدید آورده است.
این باور خرافی تاکنون دستمایه آثار سینمایی متعددی قرارگرفته که فیلمهایی نظیر: جنّ گیر، طالع نحس، پایان روزگار و وکیل مدافع شیطان از آن جمله اند.
از دیگر خرافه های صهیونیستی که به سینما راه یافته: «افسانه آخرالزمان» و پیشگوییهای مربوط به آن است که در فیلمهایی نظیر: نوستراداموس، آرماگدون و روز استقلال، ردپایی از آن می توان یافت. بر اساس این افسانه، فاجعه ای عظیم حیات بشری را تهدید خواهد کرد و آخرین نبرد خیر و شر در جغرافیای خاصی از زمین به وقوع خواهد پیوست. وسعت فاجعه آن همه است که انسانها از مقابله با آن درمی مانند و ناامیدانه به هوشمندترین و شجاع ترین نژاد بشری (یعنی آمریکایی ها) پناه می برند!(20)»
آمریکایی های خوش قلب هم معمولاً با راهنمایی یک دانشمند یهودی به کام خطر می روند و با عملیات متهورانه خود زمین را از خطر نابودی می رهانند. گاهی هم در راه انجام این ماموریت مقدس یک یا چند شهید تقدیم جامعه بشری می کنند! حال آنکه در پایان اکثر این فیلمها، بیننده از همه جا بی خبر، همصدا با تمامی اقوام و پیروان ادیان، خداوند را به واسطه نعمت حضور آمریکایی های شجاع و یهودیان دانا بر روی کره خاکی سپاس می گوید! چرا که آنان فرشتگان نجات اند و اگر نباشند، نسل آدمی از صحنه گیتی برخواهد افتاد!
«مهم ترین تاثیر این گروه از فیلمهای خرافی آن است که حس اعتماد به نفس را در مخاطبان جهان سومی نابود می سازد و همزمان اعتماد و انقیاد نسبت به صاحبان اصلی دنیا را (که به زعم این فیلمها آمریکاییان و یهودیان هستند) ترویج می نماید. در صورت مشاهده مکرر این فیلمهای خرافی، مردم جهان سوم ظاهراً به آمریکا و باطناً به صهیونیسم بین الملل حق می دهند که چند صباحی در این عالم فانی حکومت و سروری کنند! زیرا وقتی فاجعه عظیمی بروز کند، همین ها هستند که باید به داد مردم دنیا برسند و نسل انسان را از خطر نابودی برهانند! بد نیست بدانیم همین پیام سیاسی در پاره ای از فیلمهای طنز سینمای هالیوود نیز لحاظ شده است. مثلاً در فیلم مریخ حمله می کند مریخی ها که موجودات مسخره و در عین حال سنگدلی هستند، کره زمین را به اشغال خود در می آورند و از آنجا که هیچ سلاح بشری بر آنها کارگر نمی افتد، به سهولت تمامی تمدن ها را بر می اندازند و حتی رئیس جمهور آمریکا را طی اقدامی ناجوانمردانه می کشند! در همین اوضاع آشفته، یک بازیگر یهودی هالیوود سیلونا سیدنی در نقش پیرزنی فرتوت و از کار افتاده که در آسایشگاه سالمندان بستری است، به همراه نوه خود راه حل جالبی پیدا می کند. آنها به فراست در می یابند که مریخی ها طاقت شنیدن نوع خاصی از موسیقی را ندارند و به محض شنیدن آن، مغزهایشان منفجر می شود! لذا موسیقی را در اختیار ارتش آمریکا می گذارند و سربازان آمریکایی هم با همین سلاح، دشمن را نابود می کنند و تمدن بشری را از خطر نابودی می رهانند. همین مضمون ظاهراً طنز، پیش از این نیز در سینمای هالیوود تکرار شده و در یکی از موارد، صدای الویس پریسلی یهودی مهاجمین فضایی را نابود کرده است؛ حاصل آن که همیشه یهودیان ناجی بشریت هستند و سایر اقوام و ملل، طفیل هستی آنان محسوب می شوند.
خرافه دیگری که صهیونیست ها آن را در قالب سینمایی مصادره به مطلوب کرده اند، مساله «ظهور ناجی» و سفر به سرزمین موعود است. اما ناجی این فیلمها نه آن منجی است که بشریت در انتظار اوست. صهیونیستها در سیری تاریخی، نخستین ناجی خود را «داوود نبی» می دانند که به زعم ایشان پهلوان اسطوره ای قوم یهود است و هم اوست که عشیره بنی اسرائیل را از ستم جالوت سنگدل می رهاند. به همین دلیل نیز ستاره شش پر منتسب به داود را به عنوان علامت مقدس و سمبل خویش برگزیده اند. دومین ناجی قوم یهود موسای نبی است که احکام دهگانه شریعت یهود را از جانب خدا برای قوم بنی اسرائیل آورده و آنها را از رنج بردگی فرعون نجات داده است. ارادت صهیونیستها به حضرت موسی علیه السلام نه به واسطه مقام نبوت، که به دلیل احراز مقام منجی و در پی آن پادشاهی بر قوم بنی اسرائیل است. لذا از او نیز با رویکردی نژادپرستانه یادمی کنند.
از نظر صهیونیستها، یهودیان پیش از آنکه پیروان یک آیین الهی تلقی شوند، یک ابر نژادند و به همین دلیل نیز در مواقع عسرت و سختی، ناجی دیگری از میان آنها ظهور می کند و ایشان را به سرزمین موعود می برد. از آنجا که فرزند اولین ناجی قوم یهود (سلیمان فرزند داود نبی) تمام دنیا را به تسخیر خود درآورد، صهیونیسم بین الملل نیز فرمانروایی بر ملک سلیمان را حق طبیعی خود می داند و به همین دلیل هم داعیه سلطنت بر تمامی دنیا را دارد. لذا افسانه از نیل تا فرات تنها مقدمه ای بر نقشه های جهانی صهیونیسم و قوم یهود است.
حضرت موسی علیه السلام نیز (به عنوان دومین ناجی)، قوم بنی اسرائیل را از ستم فرعون رهایی بخشید و از دریا عبور داد و سرانجام ایشان را با خود به سرزمین موعود برد. از آن تاریخ، یهود در انتظار سومین ناجی خویش است. البته از آن تاریخ تا امروز منجیان کوچکتری ظهور کرده اند. مثلاً ویل دورانت در مجموعه تاریخ تمدن»، کریستف کلمب را یک یهودی پرتغالی الاصل می داند که به منظور کاستن از مصائب یهودیان در اروپای قرن پانزدهم، سفری مقدس را در جست و جوی «سرزمین موعود» آغاز کرد و در نهایت به آمریکا رسید! به همین دلیل صهیونیستها آمریکا را سرزمین موعود خویش می دانند و شهر نیویورک نیز از دیرباز به عنوان پایتخت صهیونیسم بین الملل شناخته شده است.
بر مبنای همین الگوی اساطیری، هالیوود تا کنون سفرهای اسطوره ای بسیاری را به تصویر کشیده و سینمای اروپا نیز به رقیب آمریکایی خود تأسی کرده است. فیلمهایی نظیر: مجموعه ایندیانا جونز، دنیای آب، سفر به غرب وحشی، دون نیتز کارالدو و خوشه های خشم بر مبنای همین الگوی روایی ساخته شده اند. همچنین فیلم مشهور ماتریکس با رویکردی نمادین به اساطیر کهن قوم یهود، قصه ظهور منجی و سفر به آرمانشهر یهود (سرزمین «زایان (21)یا صیون») را دوباره به تصویر می کشد. در فیلم ماتریکس دنیا اسیر تاریکی است و تنها چند انسان آزادیخواه در یک زیردریایی اسرارآمیز که خود را به مثابه سرنشینان کشتی نوح می پندارند، با این دنیای تاریکی در ستیزند. مقصد زیردریایی همین آرمانشهر زایان است که فقط ناخدا و رهبر گروه (کاپیتان مورفی) نشانی دقیق آن را می داند. ولی مورفی بدون امداد یک منجی می تواند بر امپراطوری ماتریکس غلبه کند و این بار منجی یا پیامبر جدید را از بین متخصصان کامپیوتر برمی گزیند!
کلام آخر آن که صهیونیسم بین الملل با ترویج خرافات از طریق سینما، به نوعی جهانی سازی اسطوره ای دست زده و قصد آن دارد تا باورهای خرافی خود در زمینه: «شیطان»، «پایان دنیا»، «ظهور منجی یهود»، «سفر به سرزمین موعود» و تشکل «امپراطوری جهانی» را به سایر اقوام و ادیان نیز تسری می دهد.
برای نیل به این مقصود، نخستین گام بزرگ نمایی قدرت شیطان است. ترس از قدرت شیطان مقدمه شیطان پرستی است و هر که از شیطان در هراس باشد در حقیقت بندگی او را گردن نهاده است. قرآن مجید در این باب می فرماید: «همانا شیطان یاران خویش را می ترساند، پس ای مؤمنان، اگر به خدا ایمان دارید از شیطان نهراسید و تقوای مرا پیشه سازید» راز غلبه بر شیطان نترسیدن از اوست و صهیونیسم با ترساندن مخاطبان سینمایی خود از شطان در حقیقت پرستش خود را رواج می دهد! همان گونه که سامری در میقات چهل روزه موسی، ساحری پیشه کرد و گوساله پرستی را رواج داد.»(22)
تبلیغات سینمایی صهیونیسم در حال حاضر را می توان چنین تعریف کرد:
این تبلیغات همواره مؤید و مروج سیاستهای صهیونیسم بین الملل بوده و در خصوص اقدامات تجاوزکارانه و جنایتهای وحشیانه صهیونیستها سکوت می کنند. این هنر از ابتدای پیدایش تا امروز، در راستای خواسته ها و سیاستهای جهانی صهیونیستها فعالیت کرده است.
یهودیان بجز در موقعیتها و شرایطی فوق العاده مطلوب و دلپذیر بر پرده سینما ظاهر نمی شوند. همچنین تبلیغات صهیونیسم مذاهب دیگر را مورد تهاجم قرار می دهند. یک حاخام یهودی جز در بهترین و آبرومندانه ترین کسوتها بر پرده تصویر نمی شود. او با همه شکوه و وقار مقام و منزلت خویش و تا آنجا که ممکن است به شکلی جذاب و مؤثر نمایش داده می شود. درحالی که روحانیون مسیحی و مسلمانان چنان که هر سینمارو حرفه ای به سهولت به یاد می آورد به اشکال مختلف، از مضحک گرفته تا بزهکار، بد جلوه داده می شوند. این شیوه مشخصاً صهیونیستی است. همچون بسیاری از القائات پنهان و ناشناخته کنونی که منشأ صهیونیستی دارند.
پروتکل هفتم دانشوران صهیون مؤید همین نظر فوق العاده جالب می باشد. مدتها کوشیده ایم روحانیون غیریهود را بی اعتبار ساخته و به این وسیله ماموریت تبلیغی آنها را که می توان در حال حاضر به طور قابل ملاحظه ای مزاحم ما شود خنثی کنیم. نفوذ آنها هر روز بر مردم افزایش می یابد.
مسائل دیگری در حوزه سینمایی وجود دارد که شایان ذکر است. یکی استفاده فزاینده از مؤلفان غیریهودی برای تولید تبلیغات صهیونیستی است. بسیاری از آثار نویسندگان مشهور غیریهودی به وسیله تولیدکنندگان یهودی بر پرده رفته اند. این آثار از نظر تبلیغی مؤثرترند زیرا از پشتوانه نامهای مشهور در عالم ادبیات برخوردار هستند. اینکه این مساله تا چه اندازه به تمایل نویسندگان به وارد شدن در حوزه تبیلغات طرفدار یهود مربوط می شود و تا چه حد به اکراه آنان از ردّ پیشنهادهای محبت آمیز اشخاص صاحب نفوذ و ثروتمند سینما - که مبالغ هنگفتی به آنان پرداخت کرده و حتی حاضرند پرداخت کنند - باز می گردد، موضوع دیگری است.

پی نوشت ها :

1. برای آگاهی بیشتر از آنها رجوع کنید به: مجید صفاتاج، سینمای سلطه، انتشارات سفیر اردهال، 1387.
2. الغیظی، پیشین، ص 95.
3. ابوغنیمه، پیشین، ص 109.
4. نشریه خبری وفا، شماره 1170.
5. احمد رأفت بهجت، الشخصیته العربیه فی السینما، (قاهره: بیجا)، ص 46.
6. العریضی، پیشین، ص 99.
7. Executive Decision
8. True Lies
9. The siege
10. Air Force One
11. Voyage of Terror
12. Terrorist on Trial
13. Independence Day
14. مجله نداء القدس، سال سوم،شماره 51، ص 35.
15. الغیظی: پیشین، ص 102.
16. شاه حسینی، پیشین، ص 19.
17. همان، ص 18.
18. همان، صص 20-22.
19. شمس الدین رحمانی، پیشین، ص 52.
20. برای آگاهی بیشتر از این واقعه آمارگدون نگاه کنید به:
نشریه موعود، مؤسسه فرهنگی موعود، شماره 28، صص 54-27؛ شماره 45، صص 22-25.
21. «زایان»(Zayan)یا همان «صهیون»(Zion) نام کوهی مقدس در بیرون شهر قدیمی قدس (اورشلیم) است که صهیونیستها نام آن کوه را بر خود نهاده اند.
22. شاه حسینی، پیشین، صص 10-17.

منبع :صفاتاج، مجید (1387)، صهیونیسم و رسانه، تهران: سفیر اردهال، چاپ دوم

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط